چشمهایم را باز کردم
بوی تو در خانهام
پیچیده بود ؛
به گمانم
خیالت تا صبح در آغوشم بود... !
#یوسف_آذرتاش
@puniismbook
بوی تو در خانهام
پیچیده بود ؛
به گمانم
خیالت تا صبح در آغوشم بود... !
#یوسف_آذرتاش
@puniismbook
مرا آتش صدا کن تا بسوزانم سراپایت
مرا باران صلا ده تا ببارم بر عطشهایت
خیالی، وعده ای، وهمی،
امیدی، مژده ای، یادی!
به هر نامه که خوش داری،
تو، بارم ده به دنیایت…
#حسین_منزوی
@puniismbook🌿
مرا باران صلا ده تا ببارم بر عطشهایت
خیالی، وعده ای، وهمی،
امیدی، مژده ای، یادی!
به هر نامه که خوش داری،
تو، بارم ده به دنیایت…
#حسین_منزوی
@puniismbook🌿
نگاهت!
نگاهت چه رنج عظیمی ست...
وقتی به یادم میآورد...
که چه چیزهای فراوانی را
هنوز به تو نگفتهام ...
#آنتوان_دوسنت_اگزوپری
نگاهت چه رنج عظیمی ست...
وقتی به یادم میآورد...
که چه چیزهای فراوانی را
هنوز به تو نگفتهام ...
#آنتوان_دوسنت_اگزوپری
گر زچرخ روزگارت دست بر سر میزنی
یا ز احوال دل غم دیدهات دم میزنی
مطمئن باش چنین دائم نماند روزگار
هان رسد روزی که از حال خوشت دف میزنی
- مهدی رنجبر
@puniismbook
یا ز احوال دل غم دیدهات دم میزنی
مطمئن باش چنین دائم نماند روزگار
هان رسد روزی که از حال خوشت دف میزنی
- مهدی رنجبر
@puniismbook
یادم هست وقتی عاشق شده بودم حتی در راه رفتن هم احتیاط میکردم. انگار ظرفی درون سینهام جا داشت که پر از مایعی گرانبها بود و من میترسیدم که این مایع گرانبها از درون آن جاری شود.
#ایوان_تورگنیف
@puniismbook
#ایوان_تورگنیف
@puniismbook
انگار آخرین قطره امید رو ازم گرفته باشند، خالیام. آدم از خالی بودن حتی غصهاش هم نمیاد..
#نازنین_هاتفی
@puniismbook
#نازنین_هاتفی
@puniismbook
اتفاقی که دارد برایم میافتد چیز هراسانگیزی است: جهانم فرومیریزد و جهانم بنا میشود. نگران فرو ریختنش نیستم، خودش در حال فروریختن بود، از بنا شدنش مینالم، از نیروهای ضعیفم شکوِه میکنم، از تولد است که شکوِه میکنم، از نور آفتاب.
از نامههای کافکا به میلنا
@puniismbook
از نامههای کافکا به میلنا
@puniismbook