نبودنش سخت است،
اما بودنش هم دیگر به من احساس خوشبختی نمی‌دهد.

مشکلاتم اندازه پسرایه که فالوشون داری همون قدر زیاد.

بیا رو راست باشیم؛
تو نخواستی از دلم در بیاری وگرنه من آماده ی بخشیدنت بودم.

تو هنوز چشات قشنگ ترینه :)
بدیات فراموشم شد یادمه فقط همین...

ناجی درست میگه اونجا که :
نجنگ با من که میکنم جنگ برات نقطه ضعفم اینه زود دلم میشه تنگ برات :)

پشتت خواهم ماند حتی اگه بهایش جانم‌ باشد...

فارغ از هرچیزی که ناراحتم می‌کنه، از بابت اینکه با تو ام نشد ناراحتم :)

بعد از تو دیگه لبخندی رو لبام نیومد...

اگه از این کاربر بپرسید چه حسی داره، دلش تنگ شده اما هیچوقت نمیخواد دوباره تکرار و تجربه اش کنه.

يه سطحى از غم هست كه وقتى دچارش ميشى شايد هیچ وقت استورى غم‌انگيز يا توييت يا هرچى كه نشون بده غم دارى نميذارى،
واحتمالا برات خيلى سخت باشه با دوستات در موردش حرف بزنى، بيشتر ميخندى وكمتر بحث ميكنى.
به خودت مياى ميبينى مدت خيلى زيادى هست كه سكوت كردى وفقط صبر ميكنى كه بگذره، اما وقتى ازش عبور ميكنى اونقدر قوى شدى كه از پس هر اتفاقى بر بياى.

اومدی اما....

و من بالاخره فهمیدم...
هیچکس ترس از دست دادن منو نداره..!

تنهاتر از آنم که واقعیت داشته باشم :)

آب از سر ما گذشته مشخصه از عکسام
چقدر پیر شدم تو این چند سال...

خودمم که میدونم تو سرعت بالا چه خاطره هایی جلو چشم میان...💔

منو ببخش بچه جون نشد نتونستم بشم اون بابایی که میخواستی...💔 :)

متاسفانه خود خودشم
پیش به سوی مرگ و فراتر از آن😂🗿