Telegram Web Link
برای گوش دادن لازم است خودمان را از مرکز توجه خارج کنیم.باید مایل باشیم افکار، دیدگاه‌ها و احساسات خودمان را موقتاً کنار بگذاریم تا به راستی به طرف مقابل گوش کنیم.

شما برای تقویت شنیدن از چه راه‌هایی استفاده می‌کنید؟


📚 منبع: کتاب حرف دلت را بزن
اورن جی سوفر


پست اینستاگرام:
https://www.instagram.com/p/DIahx4gN6KX/?img_index=1&igsh=MW15OWpwcmhpc2J1aQ==
11👍10
تمرین: گوش دادن از دل‌ و جان

گوش دادن معمولاً با حضور شروع می‌شود.
●  ببینید آیا می‌توانید هنگام مکالمه با جان و دل حواستان را بدهید به گوش دادن یا خیر؟

حواستان به هر تمایلی که برای تفسیر، توضیح یا چیدن حرف‌های بعدی‌تان داشتید، باشد!

●  آیا می‌توانید بارها و بارها به سادگیِ حضور برگردید و فقط گوش کنید و وقتی این تمایلات در شما بروز کرد، به طور موقتی از آنها دست بکشید؟

تقاضا:
اگر مایل بودید از تجربه‌تان برایمان بنویسید یا بگویید.🌻


#ارتباط_بدون_خشونت
#زبان_زندگی
#رادیو_ان_وی_سی
#ارتباط_با_خود
#پادکست_ارتباطی
#همدلی
#دریافت_همدلانه

#ZabaneZendegi
#NVC
🆔 @RADIONVC
12👍8
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#Take_your_time


اینکه با آرامش جلو برویم، از آن انرژی‌ای عمل کنیم که خودمان انتخاب کرده‌ایم و همان‌جا روی خودمان کار کنیم،
من به آن می‌گویم:
"برگرداندن خودم به زندگی"


می‌دانم هر وقت عصبانی‌ام، احساس گناه می‌کنم، افسرده‌ام یا شرم دارم، آن لحظه واقعاً زنده نیستم.
در ذهنم هستم و با نگاه شغالی مشغول قضاوت کردن خودم یا بقیه هستم. این جور مواقع زنده نیستم. واقعاً به نیازهای خودم یا دیگران وصل نیستم.

هر وقت از دل آن انرژی واکنشی نشان داده‌ام، هیچ‌وقت نتوانستم نیاز‌هایم رابرآورده کنم.
پس باید وقت بگذارم... باید با آرامش جلو بروم.
قبل از اینکه دهانم را باز کنم، اول باید خودم را به زندگی برگردانم.

«مارشال روزنبرگ »

تقاضا؛
پیشنهاد میکنم که ویدئو زیرنویس شده را ببینید.



#ارتباط_بدون_خشونت
#زبان_زندگی
#رادیو_ان_وی_سی
#احساسات
#نیازها
#تقاضا
#قضاوت

#ZabaneZendegi
#NVC
@RADIONVC
20👍9👏2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#How_do_we_get_good_in_Giraffe?

وقتی از مارشال روزنبرگ پرسیده می‌شود که؛
«چگونه می‌توانیم در ارتباط بدون خشونت مهارت زرافه‌ای بیشتری پیدا کنیم؟»
روزنبرگ به سه نکته اشاره می‌کند:

اول: آگاهی واقعی و روزانه از ارزش‌هایمان.
به عبارتی مرتبط بودن با خودمان و مواجه شدن مستمر با این سوال که « چگونه می‌خواهیم زندگی کنیم؟»

دوم: تمرین، تمرین، تمرین.
دومین نکته، تمرین مداوم و مستمر است.  اینکه یاد بگیریم در لحظاتی که نمی‌توانیم به شیوه‌ی زرافه صحبت کنیم، یا وقتی شغال شده‌ایم، آن تجربه را یادداشت کنیم. سپس، در زمانی که آرامش بیشتری داریم، از خود بپرسیم:
● آن لحظه، طرف مقابل چه احساسی داشت؟ چه نیازی داشت که من متوجه نشدم؟
● من چگونه می‌توانستم احساسات و نیازهای خودم را بیان کنم؟
زیرا هر اشتباه، فرصتی برای یادگیری است.

سوم: عضویت در یک جامعه زرافه‌ای.
سومین چیزی که به‌طرز چشمگیری در بهتر شدن در زبان زرافه مؤثر است، عضویت در یک جامعه‌ی زرافه‌ای است.
یعنی گروهی از انسان‌ها که ارزش‌های مشترک دارند و می‌خواهند یاد بگیرند چگونه به شیوه‌ای ارتباط برقرار کنند که این ارزش‌ها را در زندگی روزمره به ظهور برسانند.
🆔@RADIONVC
24👍9
RadioNVC رادیو ان وی سی
<unknown> – خشونت محصول عدم شناخته
خشونت همیشه فریاد زدن یا آسیب‌ فیزیکی نیست.
گاهی نادیده گرفتن یک نیاز انسانی یا بی‌توجهی به ساختارهای پنهان زندگی، خود نوعی خشونت است.
در واقع، همه‌چیز از جایی میان ما آغاز می‌شود؛ جایی که دیگر صدای هم را نمی‌شنویم.
در همین زمینه، نغمه ثمینی در فایل‌ صوتی که ضمیمه شده است، با نقل‌قولی از ژیژک می‌گوید: «خشونت، محصول عدم شناخت ماست.»
به بیان دیگر، زمانی که شناخت کافی نداریم، ممکن است دست به کارهایی بزنیم که در بستر آن‌ها خشونت نهفته است.
برای مثال، وقتی نمی‌دانیم طرف مقابلمان چه احوالی دارد، ممکن است بی‌مقدمه دستمان را روی بوق بگذاریم؛ در حالی که شاید او غمگین یا در حال تجربه‌ی سوگ باشد.
شاید اگر آگاهی و شناخت بود نوع مواجهه متفاوت می‌شد!
در ادامه‌ی این نگاه، درک من اینست که مارشال روزنبرگ، بنیان‌گذار نظریه‌ی ارتباط بدون خشونت، نیز خشونت را ریشه‌دار در ناتوانی ما در شناخت و بیان احساسات و نیازهای واقعی می‌داند.
زمانی که نتوانیم نیازهای خود و دیگران را بفهمیم یا به‌درستی بیان کنیم، خشونت جای گفت‌وگو و ارتباط همدلانه را می‌گیرد.

در نتیجه، نادیده گرفتن نیازهای انسانی، شکلی از خشونت خاموش است.
و هر زمانی که فراموش کنیم با انسانی شبیه خودمان—با احساسات، نیازها و آسیب‌پذیری‌های مشترک—روبه‌رو هستیم، ناخودآگاه به ادامه‌ی چرخه‌ی خشونت کمک کرده‌ایم.

🆔@RADIONVC
20👍10👏4
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#برشی از فیلم The Break-up

می‌توانم تحمل کنم تو به من بگویی
آنچه را که من انجام دادم و یا ندادم،
و من می‌توانم برداشت‌های تو را تحمل کنم
اما خواهش می‌کنم این دو را در هم نیامیز!

به من بگو ناامید شده‌ای
با کارهای ناتمامی که میبینی،
اما غیرمسئول نامیدن من
راه حرکت دادن من نیست.

"مارشال روزنبرگ"

تقاضا:
و شما چه کپشنی را مناسب این برش از فیلم می‌دانید؟
یا با چه مفهومی از ارتباط بدون خشونت مرتبط شدید و برایتان یادآور شد؟

#ارتباط_بدون_خشونت
#زبان_زندگی
#رادیو_ان_وی_سی
#احساسات
#نیازها
#تقاضا
#قضاوت

#ZabaneZendegi
#NVC
@RADIONVC
👍148🥴2
وقتی این برش از فیلم را دیدم، اولین چیزی که ذهنم را درگیر کرد، ناتوانی زبان در انتقال واقعیات پیچیده بود؛ زبانی که به‌جای پل، گاه به دیواری بدل می‌شود.


این تجربه مرا به یاد گفته‌ای از وندل جانسن، معناشناس انداخت؛ کسی که زبان را ابزاری ناقص می‌داند؛ ابزاری که بیشتر برای سلطه بر واقعیت به کار می‌رود تا بازتاب بی‌طرفانهٔ آن.
به باور او، این ویژگی موجب می‌شود زبان نتواند به‌درستی پیچیدگی و پویایی تجربه‌های انسانی را منتقل کند.

از دیدگاه جانسن، یکی از ریشه‌های این ناکارآمدی در منشأ تاریخی زبان نهفته است؛ زبانی که محصول جوامع ابتدایی و فاقد خودآگاهی بوده، و از همین رو، پاسخگوی نیازهای ارتباطی انسان مدرن با واقعیت‌های چندلایه‌ و متغیر نیست.


این ناهماهنگی میان زبانِ ثابت و واقعیتِ سیال، زمینه‌ساز شکل‌گیری تعارضات و سوء‌تفاهم‌های فراوان است. هنگامی که زبان به ابزاری برای قضاوت، سرزنش یا کنترل بدل می‌شود، کارکرد ارتباطی آن مختل می‌گردد و به جای تقویت همدلی، منجر به تشدید احساساتی مانند خشم و رنجش و محدود شدن درک ما از یکدیگر می‌شود.

نقطه مقابل این ناکارآمدی، نظریه «ارتباط بدون خشونت» (Nonviolent Communication)  قرار دارد، زبانی‌ست زنده انگارانه و مخالف تعمیم های ایستا!
با اجتناب از برچسب‌زنی، ارزیابی و داوری می‌کوشد زمینه‌ گفت‌وگویی اصیل‌تر و انسانی‌تر را فراهم آورد؛ گفت‌وگویی که در آن، فهم متقابل جایگزین تقابل می‌شود.

از این منظر، NVC نه‌تنها یک ابزار ارتباطی، بلکه تلاشی برای بازاندیشی در ماهیت زبان و بازیابی ظرفیت‌های آن برای خلق پیوندهای انسانیِ معنا‌دار است.
تقاضا:
شاید بتوان نگاهی دوباره به زبان، نه فقط به عنوان ابزاری برای انتقال داده، بلکه به مثابه پلی برای درک و همدلی بیندازیم.
مشتاقیم نظر شما را هم بدانیم🌻
با نگاه به کتاب «ارتباط بدون خشونت»
اثر مارشال روزنبرگ

🆔@RADIONVC
8👏7👍2👎1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#How_to_Prepare_People_for_You_Weirdness

مارشال روزنبرگ؛
📍برای شما در به کار بردن این فرآیند آرزوی موفقیت دارم.
امیدوارم که این مسیر، زندگی شما را هم غنی کند.

#ارتباط_بدون_خشونت
#زبان_زندگی
#رادیو_ان_وی_سی
#احساسات
#نیازها
#تقاضا
#قضاوت

#ZabaneZendegi
#NVC
@RADIONVC
8👏1
چرا «زبانِ آگاهی» در ارتباط بدون خشونت  گاهی غریب و ناآشنا به‌نظر می‌رسد؟

آشنایی با ارتباط بدون خشونت، غالباً به تغییری عمیق در زبان و شیوهٔ گفت‌وگو منجر می‌شود. این تغییر، اگرچه نشانه یا حاصل رشد درونی است، اما ممکن است برای اطرافیان ناآشنا یا حتی مصنوعی به نظر برسد. برخی ممکن است با شگفتی یا حتی انتقاد بپرسند:

● «چرا این‌طور حرف می‌زنی؟»
● «چرا ادای معلم‌ها را در میاوری؟»
● «نکند کتاب جدیدی خوانده‌ای؟ »
● «یا کلاس جدیدی رفته‌ای؟!»

□ در واقع، آنچه در ظاهر «عجیب» به نظر می‌رسد، اغلب نمایانگر تغییری بنیادین در سطح آگاهی و ادراک ماست؛ تغییری که با خود، شیوه‌ی تازه‌ای از دیدن انسان، نیازها و احساسات به همراه می‌آورد.

هنگام مواجهه در اینگونه موارد به گفته‌ٔ مارشال روزنبرگ، به جای آن‌که از زبان و شیوهٔ بیان خود دفاع کنیم یا وارد توضیحی تحلیلی شویم، بهتر است تلاش کنیم نیازهای پنهان در پس واکنش‌های دیگران را بشنویم؛ زیرا اعتراض یا تمسخر نیز می‌تواند حامل رنجی دیده‌نشده یا نیازی برآورده‌نشده باشد.

او باور دارد: «هر انتقاد، بیانی وارونه از یک نیاز است.» و شاید در عمق خود، فریادی برای درک شدن باشد.

از این منظر، آنگونه که من درک می‌کنم هدف ارتباط بدون خشونت، نه اصلاح صِرف گفتار و نه تنزل آن به مجموعه‌ای از تکنیک‌های خشک و ماشینی‌ست؛  بلکه تغییر در کیفیت رابطه‌ انسانی است.
رابطه‌ای که بر پایه‌ی همدلی و مسئولیت‌پذیری در برابر احساسات و نیازهای مشترک بنا شده باشد.

🆔@RADIONVC
👍129👏2
دوستان و همراهان عزیز،
با نهایت تأسف، در این ساعات سنگین و پراضطراب، تصمیم گرفتیم با نوشتن این متن، در احساسی که بسیاری از ما این روزها آن را تجربه می‌کنیم همدل و شریک باشیم.

گام اول ؛
در چنین بحران‌هایی، اهمیت مراقبت از کودکان و تأثیر این فضا بر سلامت روان آن‌ها بارها و به‌درستی مورد تأکید قرار می‌گیرداما شاید پیش از آن یک بُعد مهم دیگر نباید فراموش شود:
مراقبت از خودِ ما؛ پدرها، مادرها، معلم‌ها، خواهرها، برادرها، همسران، و هر کسی که بار حمایت از دیگران را هم بر دوش دارد.
همه‌ی ما انسانیم. ترسیده‌ایم، نگرانیم، پر از  سؤالیم ــ و در عین حال، مسئولیت مراقبت از دیگرانی را به عهده داریم.
گاهی با خود فکر می‌کنم:
«چگونه می‌توانم برای فرزندانم پناه باشم، اگر خودم در طوفان بی‌پناه مانده‌ام؟»
و‌شاید قدم اول برای ساختن پناه، همین باشد:
پناه دادن به خود

¶  اگر بتوانیم لحظه‌ای بایستیم و نفسی تازه کنیم، اگر احساسات‌مان را ببینیم و آن‌ها را جدی بگیریم، شاید بتوانیم قدمی هرچند کوچک برای ترمیم خودمان برداریم. ترمیمی که کم‌کم به اطراف‌مان هم سرایت می‌کند — به خانه‌مان، به فرزندان‌مان، به جمع‌مان.


پیشنهاد ما این است که در گام اول خودمان را آغوش بگیریم.
این مراقبت می‌تواند بسیار ساده باشد:
● چند دقیقه نفس عمیق در روز
●  گفت‌وگو با دوستی که حال‌مان را می‌فهمد.
●  نوشتن بی‌واسطه‌ی آن‌چه بر ما می‌گذرد.
● قدم‌زدن
● کم‌کردن از حجم اخبار نگران‌کننده.
●  گوش‌دادن به موسیقی.
● در آغوش کشیدن کسی که دوستش داریم.
● گرفتن یک دوش آب سرد
¶ این‌ها ممکن است در نظر اول کوچک، بی‌فایده و یا تصنعی به‌نظر برسند، اما می‌توانند مانند هوایی تازه در دلی تنگ باشند و اثرات بزرگی بر حال‌مان داشته باشد.
در عین حال پیشنهاد میکنیم لحظاتی با خود خلوت و احساساتتان را پیدا کنید. نگران هستید یا کنجکاو؟ خشم دارید یا غم؟ ببینید این احساسات پیام‌رسان کدام نیازهایتان هستند؟ و اکنون سهم فاعلی شما برای تامین آن نیازها چیست

دیدن خودمان فارغ از نقش؛
و شاید در این روزها، بیش از همیشه به یادآوری یک نکته نیاز داریم:
ما فقط نقش‌های‌مان نیستیم — فقط پدر، مادر، همسر، فرزند یا مراقب دیگران نیستیم. ما خودمان هم انسانی هستیم؛ با احساس، با نیاز، با ترس‌ها و امیدهایی که حق دارند شنیده شوند، جدی گرفته شوند و مهم شمرده شوند.
¶ کودکان و نوجوانان ما، بیش از آنکه به نسخه‌های کامل و بی‌عیب‌ونقص ما نیاز داشته باشند، به حضور واقعی و انسانی ما نیاز دارند — اینکه کنارشان باشیم.

به خودمان برگردیم.
با مهربانی، با پذیرش.

برای آن‌که بتوانیم فردا را — حتی اگر نامطمئن باشد — با دلی آرام‌تر و نگاهی روشن‌تر بسازیم.

و در گام دوم؛
□ بعد از اینکه ماسک اکسیژن خود را زدید نوبت به زدن ماسک اکسیژن برای کودک‌تان و بغل دستی تان است.

□ نکته مهم دیگر برای حفظ امنیت شما و اطرافیانتان مراقبت از روتین زندگی است. در این دوران فرصت لمس فیزیکی و آغوش را برای خود و اعضای خانواده‌تان بیشتر فراهم کنید.
□ جلسات خانوادگی تشکیل دهید. هم از احساسات خودتان بگویید و هم پذیرای احساسات سایر اعضای خانواده و بویژه کودکان باشید. برای تخلیه احساسات موقعیت‌هایی فراهم کنید. بازی‌های خَلقی، کلامی و حرکتی بسیار کمک‌کننده خواهند بود. (مثل خمیر بازی،آوابازی و بپربپر)
□ در مواجهه با سوالات کودکان نیز صادقانه اما در حد توان و هضم آنها پاسخ دهید. خیالشان را آسوده کنید که در کنارشان در همه شرایط  هستید و جایشان امن است. استفاده از مثال‌هایی شبیه زندگی روزمره کمک‌کننده باشد. یک پاسخ ساده می‌تواند چیزی شبیه این باشد که همانطور که شما و دوستت گاهی با هم دعوا میکنید، کشورها هم گاهی باهم دعوا می‌‌کنند.
در نهایت به یکدیگر یادآوری کنیم در تجربه‌ی این غم، استیصال و ناامیدی، تنها نیستیم و کنار هم دست در دست هم پناهگاه امن یکدیگر خواهیم بود.

🆔@RADIONVC
60👏4👍2
تو مگو همه به جنگند و زِ صلح من چه آید
تو یکی نِه‌ای هزاری تو چراغِ خود برافروز
که یکی چراغِ روشن زِ هزار مُرده بهتر
که بِهْ است یک قَدِ خوش زِ هزار قامتِ کوز


«امروز بیشتر از همیشه ذهنم درگیر این فکر بود که تأثیرگذاری فردی یعنی چه؟
آیا در شرایط فعلی اصلاً فایده‌ای دارد؟
این‌که از من، در مقام یک انسان و یک عضو از جامعه، چه کاری برمی‌آید—برای خودم، برای دیگری؟

و خیلی وقتها با این واقعیت مواجهم که دستم کوتاه است و حیطه اثرگذاری‌ام کوچک، با خودم فکر می‌کنم تأثیر واقعی شاید نه در اقدام‌های بزرگ، که در لحظه‌های خاموشِ روزمره پنهان است؛ جایی که انتخابی ساده می‌تواند ادامه‌اش را در دل دیگری پیدا کند، بی‌آن‌که من بدانم.

این پرسش، تلنگری شد برای افکارم؛ نه به قصد پاسخ دادن، بلکه برای ماندن در مسیر پرسیدن.
شاید همین کافی باشد: گاهی مکث کنیم و نگاه تازه‌ای بیندازیم به حضورمان در جمع، به ردّی که بی‌صدا می‌گذاریم.»


و باور کنیم هر انتخاب ما، هر رفتار کوچک، می‌تواند جرقه‌ای باشد برای تغییر.
یک گفت‌وگوی محترمانه،
یک مشارکت داوطلبانه،
یا حتی ترویج یک فکر و نگرش
می‌تواند در سطحی فراتر از خودمان اثری بگذارد.

🆔@RADIONVC
33👍7👏4
دلخوشی‌های کوچک ببافیم...

وقتی فکرِ جنگ، در هر شکل و خبری، نفسمان را بند می‌آورد،
وقتی هر جمله، زخمی تازه می‌نشاند بر دل...
شاید لازم باشد که بافتن دلخوشی‌های کوچک را از یاد نبریم.
نه از سر بی‌خیالی و سِر شدن، بلکه برای زنده ماندن، برای دوام آوردن.

شبیه قصه‌ای از سرزمین پرنده‌ها؛
«پرنده‌هایی که بلد بودند دلخوشی ببافند»
جایی که پرنده‌مادر سرش را خم کرد، با نوکش آرام پرِ بالِ جوجه‌اش را صاف کرد و گفت:
«ما ممکن است دوباره بترسیم، حتی بزرگ‌ترها هم می‌ترسند.
اما ما یک کار مهم بلدیم:
ما می‌توانیم کنار هم باشیم،
می‌توانیم دلخوشی ببافیم،
می‌توانیم نفس بکشیم و آرام شویم...»

دلخوشی‌های کوچک ما هم می‌توانند رنگ و بوی متفاوتی داشته باشند:
● شاید لبخند کوتاهی باشد میان دو نفر در صف نان،
●  شاید دستی که بی‌صدا و بی‌منت، کمک می‌کند،
●  گاهی دیدن نوری که صبح از پنجره به زمین می‌تابد،
●  چای گرمی که با امید دم می‌شود،
●  یا صدای کودکی که هنوز می‌خندد و توپ بازی می‌کند...
●  دلخوشی، شاید پیامی کوتاه باشد از دوستی قدیمی،
●  یا نگاهی که بی‌کلام می‌گوید: "می‌فهممت."
●  قدردانی از حضور کسانی که دلمان به بودنشان گرم است،
●  شنیدن صدای مادری که احوالمان را می‌پرسد،
●  یا نوشتن چند خط در دفترچه‌ای که فقط برای خودمان است.

لازم است زنده بمانیم.
و برای زنده ماندن، دل‌مان باید گرم باشد — حتی اگر اندکی.

دلخوشی‌های کوچک، مانند نخ نازکی هستند
که ما را آرام‌آرام از لبه‌ی سقوط عقب می‌کشند.
در این روزهای پرابهام و پرالتهاب،
شاید همین بافتن دلخوشی‌های کوچک باشد
که بتواند فردا را روشن کند...
دلخوشی‌های کوچک شما چیست؟
بیایید آن‌ها را با هم قسمت کنیم.
شاید دل کسی، در همین نزدیکی، به خواندن دلخوشی شما گرم شود.

۲ تیر ۱۴۰۴

🆔@RADIONVC
25👍7👏1
تغییر

امروز، بعد از مرور اخبار، به واژه‌ی «تغییر» اندیشیدم. احتمالاً ما دیگر آن آدم‌های دیروز و پریروز نیستیم. زمان، حتی بی‌آنکه بخواهیم، از ما انسان‌هایی دیگر می‌سازد و ما آرام و پیوسته در حال دگرگون شدن هستیم.

شاید این تغییرات، ناگهانی یا بزرگ نباشند، اما ردِ آن‌ها را می‌توان در نگاه‌ها، احساسات و افکارمان، در واژه‌ها، واکنش‌ها و حتی در عمق سکوت‌هایمان پیدا کرد.

در این لحظات، وقتی کمی آتش جنگ فروکش می‌کند و آرامشی ـ هرچند شکننده اما قابل لمس ـ در فضا جاری است، شاید بد نباشد که ما هم مکثی کنیم. در این مکث، می‌توانیم از خود بپرسیم: کجای راه را باید برگردیم؟ کدام بخش از درون‌مان نیاز به ترمیم، بازسازی یا حتی رها شدن دارد؟ و در کدام گوشه‌ٔ زندگی‌مان نیاز به تغییر را احساس می‌کنیم؟


تجربه‌ی شخصی من: در میانه‌ٔ اضطراب و تنشی که احساس می‌کردم، و ناامنی روانی‌ای که تجربه می‌کردم و می‌کنم، انگار پنجره‌ای باز شد برای دیدن چیزهایی که پیش‌تر نمی‌خواستم یا نمی‌توانستم ببینم.

شاید برای بسیاری از ما، کنار آمدن با دیگری ـ آن‌که متفاوت می‌اندیشد یا می‌زیَد ـ همیشه آسان نبوده است. قضاوت، سوء‌تفاهم، فاصله‌های ذهنی و احساسی، دیوارهایی ناپیدا ساخته‌اند که اغلب حتی خودمان هم متوجه‌شان نبوده‌ایم.

اما در همین چند روز، وقتی سایه‌ی جنگ بر سر همه افتاد، متوجه شدم که ترس مرز نمی‌شناسد. دلواپسی از قوم، زبان و عقیده عبور می‌کند. این‌جاست که شاید چیزی درون من تکان بخورد؛ جرقه‌ای کوچک اما واقعی از همدلی، درک مشترک، پذیرش دیگری.

این همدلی ناگهانی، حتی اگر موقتی باشد، جرقه‌ای از تغییر را در دل روشن می‌کند و من معتقدم تغییر سفری‌ست که از درون آغاز می‌شود. هیچ تحولی از بیرون به درون رخ نمی‌دهد، مگر آن‌که از دل خودمان بجوشد.

هر کسی می‌تواند نقطه‌ی آغازی برای دگرگونی باشد؛ با تصمیمی کوچک، نگاهی تازه، بخششی صادقانه، یا سکوتی معنادار. نه با این انتظار که فوراً دنیا تغییر کند، بلکه با این باور که انسان‌ها با تغییر خود، می‌توانند به جهان شکلی تازه ببخشند.

وقتی هر فردی مسئولیت تغییر را در درون خود بپذیرد، موجی آرام و نامرئی در جامعه شکل می‌گیرد؛ موجی که شاید ابتدا کوچک باشد، اما قدرتش در پیوستگی آن نهفته است.

امیدوارم این دگرگونی و باور که ما نیازمند بازنگری در شیوهٔ زیستن، در شیوه دیدن و شنیدن یکدیگر هستیم، نه تنها در ما، بلکه در اطرافیان‌مان نیز رخ دهد؛ چرا که جامعه، آینه‌ی انسان‌هایی‌ست که درون خود را جدی گرفته‌اند.


امروز، روزی تازه‌ است برای شروعی
دوباره؛ نه از بیرون، که از ژرف‌ترین لایه‌های وجود؛ جایی که حقیقتِ ما پنهان مانده، اما هنوز زنده است و در انتظار بیداری!

سه‌شنبه ۳ تیر ۱۴۰۴


🆔@RADIONVC
23👍6🥴1
2025/10/19 18:46:39
Back to Top
HTML Embed Code: