جادهای بودم
باریک، به اندازۀ یکنفر
و طولانی و یکطرفه
آنقدرکه باید عصازنان
به روزهای پیری و کوریام میرسیدی
چگونه برگشتی؟
به روزهای پیش از بوسیدهشدن
چگونه برگشتی؟
#لیلا_کردبچه💙
باریک، به اندازۀ یکنفر
و طولانی و یکطرفه
آنقدرکه باید عصازنان
به روزهای پیری و کوریام میرسیدی
چگونه برگشتی؟
به روزهای پیش از بوسیدهشدن
چگونه برگشتی؟
#لیلا_کردبچه💙
به تو گفته بودیم:
درختان در تنهایی میرویند
و در باد نابود میشوند
اکنون پیری ما را احاطه کرده است
و مرگ آماده است هر لحظه ما را تصرف کند
یکبار دیگر برای همیشه نامت را به ما بگو
بگو هنوز باران میبارد
و تو هنوز راه رفتن در باران را دوست داری.
#احمدرضا_احمدی💙
درختان در تنهایی میرویند
و در باد نابود میشوند
اکنون پیری ما را احاطه کرده است
و مرگ آماده است هر لحظه ما را تصرف کند
یکبار دیگر برای همیشه نامت را به ما بگو
بگو هنوز باران میبارد
و تو هنوز راه رفتن در باران را دوست داری.
#احمدرضا_احمدی💙
این روزها
نفس کشیدن من
شده دم و بازدم
حتی به قدر یک بازدم
نمی خواهم از من کم شوی
این روزها که
تو را نفس می کشم..
#افشین_یداللهی
چرا تنها تو از میان آدمیان
هندسه ی حیات مرا در هم می ریزی
پا برهنه
به جهان کوچکم وارد می شوی
در را می بندی و من
اعتراضی نمی کنم؟
چرا تنها تو را دوست دارم!
و می خواهم؟
#نزار_قبانی
هندسه ی حیات مرا در هم می ریزی
پا برهنه
به جهان کوچکم وارد می شوی
در را می بندی و من
اعتراضی نمی کنم؟
چرا تنها تو را دوست دارم!
و می خواهم؟
#نزار_قبانی
سرزمین من تابوتی نیست
که به خاکش توان سپرد
زیر فشار چکمه ی زنگاری زمان.
سرزمین من بمبی است
روزی منفجر خواهد شد
تا آفتاب
رشته رشته تقسیم شود
میان خانه ها ...
#لطیف_هلمت💙
که به خاکش توان سپرد
زیر فشار چکمه ی زنگاری زمان.
سرزمین من بمبی است
روزی منفجر خواهد شد
تا آفتاب
رشته رشته تقسیم شود
میان خانه ها ...
#لطیف_هلمت💙
می خواهم عاشق شوم
بی پروا
صریح
بدون طلب بخشش
ره سپرم در عشق تو
تا نهایت سرگیجگی
تا کرانه های دیوانگی...
#نزار_قبانی💙
بی پروا
صریح
بدون طلب بخشش
ره سپرم در عشق تو
تا نهایت سرگیجگی
تا کرانه های دیوانگی...
#نزار_قبانی💙
شب هرگز مطلق نیست
سرانجام هر غمی به پنجره ای باز ختم میشود
پنجره ای که آنجا می درخشد
همیشه رویایی باقی می ماند
آرزویی که خشنود می کند گرسنه ای را
قلبی سخی
دستی باز
چشمی مواظب
یک زندگی
زندگی ای که با دیگران تقسیم کنیم
#احمد_شاملو💙
سرانجام هر غمی به پنجره ای باز ختم میشود
پنجره ای که آنجا می درخشد
همیشه رویایی باقی می ماند
آرزویی که خشنود می کند گرسنه ای را
قلبی سخی
دستی باز
چشمی مواظب
یک زندگی
زندگی ای که با دیگران تقسیم کنیم
#احمد_شاملو💙
در این سرزمینِ سوخته
نه ایمانی مانده به احتمالِ شفا،
نه پوزخندِ شعبدهبازی
که کلاهی و کبوتری،
ببین این عذابِ اَلیم
چه بر هزارهٔ هراس خوردگانِ
خسته آورده است!!!
دیگر نه رَدی که رؤیایِ راه بَلَدی،
نه مؤمنی که بَسا باور به لَمْ یَلَدی...
#سیدعلی_صالحی💙
نه ایمانی مانده به احتمالِ شفا،
نه پوزخندِ شعبدهبازی
که کلاهی و کبوتری،
ببین این عذابِ اَلیم
چه بر هزارهٔ هراس خوردگانِ
خسته آورده است!!!
دیگر نه رَدی که رؤیایِ راه بَلَدی،
نه مؤمنی که بَسا باور به لَمْ یَلَدی...
#سیدعلی_صالحی💙
بیگانه ماندی و نشدی آشنا تو هم
بیچاره من! اگر نشناسی مرا تو هم
تاوان عشق را دل ما هرچه بود داد
چشم انتظار باش در این ماجرا توهم
#فاضل_نظری💙
بیچاره من! اگر نشناسی مرا تو هم
تاوان عشق را دل ما هرچه بود داد
چشم انتظار باش در این ماجرا توهم
#فاضل_نظری💙
میتپد سینهام از وحشت مرگ
میرمد روحم از آن سایهٔ دور
میشکافد دلم از زهر سکوت
ماندهام خیره به راه
نه مرا پای گریز
نه مرا تاب نگاه
شرمگین میشوم از
وحشت بیهودهٔ خویش!!!
#فریدون_مشیری💙
میرمد روحم از آن سایهٔ دور
میشکافد دلم از زهر سکوت
ماندهام خیره به راه
نه مرا پای گریز
نه مرا تاب نگاه
شرمگین میشوم از
وحشت بیهودهٔ خویش!!!
#فریدون_مشیری💙
من از تمام این دنیا
عشق میخواهم و مُشتی شعر
گلهای شمعدانی پشت پنجره
و لبخندهای تو
که تکثیر میکند
عشق را به بی نهایت!!!
#سارا_قبادی💙
عشق میخواهم و مُشتی شعر
گلهای شمعدانی پشت پنجره
و لبخندهای تو
که تکثیر میکند
عشق را به بی نهایت!!!
#سارا_قبادی💙
سرشار از بوی تنش بودم،
طعم دهن و جای دستهاش
در وجودم مثل نبض میزد،
میکوبید،
چیزی جادویی،
آن جادوی ابدی که تمام زشتیها،
بدیها و کژیهای دنیا را از یادم میبرد،
خالص میشدم، شیشه میشدم
و تن خود را در تن او میدیدم
و او را از خودم عبور میدادم.
به کسی پناه برده بودم
که دنیا را بر دوش داشت!!!
#عباس_معروفی💙
طعم دهن و جای دستهاش
در وجودم مثل نبض میزد،
میکوبید،
چیزی جادویی،
آن جادوی ابدی که تمام زشتیها،
بدیها و کژیهای دنیا را از یادم میبرد،
خالص میشدم، شیشه میشدم
و تن خود را در تن او میدیدم
و او را از خودم عبور میدادم.
به کسی پناه برده بودم
که دنیا را بر دوش داشت!!!
#عباس_معروفی💙
بپرس دوستم داری؟
بگذار بگویم من؟ شما را؟
به جا نمیآورم؛ ولی
شما چقدر زیبایید.
به فنجان قهوه ای دعوتتان کنم؟
لبخند بزن، بگو با کمال میل
بیا دوباره برای اولین بار ببینمت!
در همان دیدار دلت را ببرم
بگذار اولین دوستت دارم را دوباره بگویم!
باز هم عاشقت شوم!
تو یک لبخند که بزنی
من هر صبح آلزایمر میگیرم و تو یک عمر
اولین و آخرین عشقم خواهی بود...
#حامد_نیازی💙
بگذار بگویم من؟ شما را؟
به جا نمیآورم؛ ولی
شما چقدر زیبایید.
به فنجان قهوه ای دعوتتان کنم؟
لبخند بزن، بگو با کمال میل
بیا دوباره برای اولین بار ببینمت!
در همان دیدار دلت را ببرم
بگذار اولین دوستت دارم را دوباره بگویم!
باز هم عاشقت شوم!
تو یک لبخند که بزنی
من هر صبح آلزایمر میگیرم و تو یک عمر
اولین و آخرین عشقم خواهی بود...
#حامد_نیازی💙