شمّهای_از_انحطاط_تاریخنویسی_و_تاریخخوانی_در_ایران_ـ_خاتونآبادی.pdf
81.3 KB
شمّهای از انحطاط تاریخنویسی و تاریخخوانی در ایرانِ ماقبلِ تجدد و تداوم آن؛
گزارشی از کتاب «وقایعُ السنین و الاَعوام» نوشتهی عبدالحسین خاتونآبادی
رحیم محمدی
۱۲ بهمن ۱۴۰۳
من به تناسب پژوهشهای خود همواره با مورخان و کتب تاریخی دورههای مختلف ایران محشور هستم و کم و بیش در مورد تاریخنویسی و تاریخخوانی ایرانیان در ادوارِ مختلفِ گذشته و حال تأمل میکنم تا بفهمم تاریخنویسی و تاریخخوانی در ایران چه وضعیتهایی داشته است؟ و «آگاهیِ تاریخیِ ایرانیان» و به تناسب آن «تاریخاندیشی و تفکر تاریخی در ایران» چه سرنوشتی پیدا کرده است؟ زمانی که درسِ «جامعهشناسیِ تاریخیِ ایران» را تدریس میکردم،... ادامه در داخل متن pdf
کانال نویسنده در تلگرام و واتساپ (جامعه ایرانی):
https://www.tg-me.com/RahimMohamadi
https://chat.whatsapp.com/IxZpaituwxd9KpX9d8trxi
گزارشی از کتاب «وقایعُ السنین و الاَعوام» نوشتهی عبدالحسین خاتونآبادی
رحیم محمدی
۱۲ بهمن ۱۴۰۳
من به تناسب پژوهشهای خود همواره با مورخان و کتب تاریخی دورههای مختلف ایران محشور هستم و کم و بیش در مورد تاریخنویسی و تاریخخوانی ایرانیان در ادوارِ مختلفِ گذشته و حال تأمل میکنم تا بفهمم تاریخنویسی و تاریخخوانی در ایران چه وضعیتهایی داشته است؟ و «آگاهیِ تاریخیِ ایرانیان» و به تناسب آن «تاریخاندیشی و تفکر تاریخی در ایران» چه سرنوشتی پیدا کرده است؟ زمانی که درسِ «جامعهشناسیِ تاریخیِ ایران» را تدریس میکردم،... ادامه در داخل متن pdf
کانال نویسنده در تلگرام و واتساپ (جامعه ایرانی):
https://www.tg-me.com/RahimMohamadi
https://chat.whatsapp.com/IxZpaituwxd9KpX9d8trxi
سرنوشت شاهی که میغرید و میکشت!
✍️ سیدحسن تقیزاده
برای اخراج محمدعلیشاه هیئتی تعیین شد که من هم جزء آنها بودم. روزی که ترتیب اخراج وی را دادیم، دارای قیافهای تکیده و شکسته بود. با آنکه در مورد اخراج محمدعلیشاه خبری منتشر نشده بود، ولی عدهای زیاد در مقابل سفارت انگلیس در زرگنده آمده بودند و بعضی هم با خود اسلحه داشتند و میخواستند انتقام خود را از آن مرد بگیرند. هیئت متوجه شد و از شهر درخواست کرد که عدهای قزاق بفرستند. قزاقها آمدند و در دو طرف مستقر شدند. قیافۀ جمعیت بینهایت غضبناک و عصبانی بود. هیئت انتظار داشت که واقعهای روی بدهد. ازاینرو من جلو جمعیت رفته و آنها را به آرامش دعوت کردم. ولی جمعیت همچنان عصبانی بود. تصمیم گرفته شد شاه مخلوع را از درِ پنهانی سفارت خارج کنیم. شاه مخلوع وقتی مرا دید با قیافۀ بغضگرفته جلو آمده و به ترکی شروع به احوالپرسی کرد. گریه به شاه امان نمیداد. من به او گفتم چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی؟ بغض شاه ترکید. گفت: «خدا ذلیل کند شاپشال و امیربهادر جنگ را، آنها مرا اغفال کردند تا روبهروی ملتم بایستم.» گفتم: «عذر بدتر از گناه.» به او گفتم: «بههرحال الان چارهای نیست و خودکرده را تدبیر نیست. باید هرچهزودتر خاک ایران را ترک کنی. تا چه وقت میخواهی به این زندگی ذلتبار ادامه بدهی و زیر بیرق خارجی بمانی.» شاه در این موقع با صدای بلند میگریست بهطوریکه همه هیئت و سفرای روس و انگلیس از این حالت روحی شاه متأثر شدند.
محمدعلیشاه دیگر آن شاهی نبود که روبهروی ملت خود ایستاده بود. مثل بچه مطیعی شده بود که پناهگاهی میجست. چون شایع بود که محمدعلیشاه قصد خروج مقداری از جواهرات سلطنتی را دارد، ستارخان به ترکی با فریاد گفت: «جیبها و اثاثهاش را بگردید.» من نزد ستارخان رفته و باز به ترکی به او گفتم رعایت این مردک بیچاره را بکنید. این در وضع روحی بدی است. ستارخان گفت: «مَن بیلمیرم» یعنی من نمیدانم. من پیشنهاد کردم برای آنکه بهانهای به دست کسی داده نشود، اثاثیه شاه و حتی جیبهایش را به شکل زنندهای بازرسی کردند. چند قطعه جواهر پیدا کردند که بلافاصله صورتمجلس شد و اعضای هیئت زیر آن را امضا کردند. ستارخان پا از این فراتر گذاشت و گفت اثاثۀ ملکهجهان خانمش را هم بگردید. من گفتم: «این کار زننده است.» ستارخان چند زن را از بین کسانی که بیرون سفارت منتظر خروج محمدعلیشاه بودند صدا کرد و گفت اثاثیۀ خانم و خدمه را هم بگردید. زنها حتی سینهبند خانم را هم گشتند و در آنجا چند قطعه الماس یافتند. شاه خواست مانع شود، ستارخان به ترکی گفت: «هرچه جنایت کردی بس نبود، حالا میخواهی داراییهای "رعیت" را به تاراج ببری؟» ناسزایی هم نثار شاه کرد. من هرچه خواستم ستارخان را دعوت به آرامش کنم میسر نمیشد و او مرتب مثل شیر میغرید و اسلحهاش را تکان میداد...
در آخر محمدعلیشاه به اعضای هیئت دست داد و از بعضی حلالیت طلبید، ولی چه سود؟ محمدعلی شاه لکهای را که بر دامن تاریخ گذاشت هیچوقت پاک نخواهد شد. او ملتی را که آزادی میخواست کشت. مجلس را به توپ بست. ملکالمتکلمین و صوراسرافیل را در باغ شاه خفه کرد. بههرحال صحنهای بود دردناک و ناراحتکننده. در دل گفتم:
یک پایان رقت بار؛ این است سرنوشت مستبدان، آدمکشان!
منبع:
محمود ستایش، مشروطیت ایران ، ص ۱۰۴ تا ۱۰۷
✍️ سیدحسن تقیزاده
برای اخراج محمدعلیشاه هیئتی تعیین شد که من هم جزء آنها بودم. روزی که ترتیب اخراج وی را دادیم، دارای قیافهای تکیده و شکسته بود. با آنکه در مورد اخراج محمدعلیشاه خبری منتشر نشده بود، ولی عدهای زیاد در مقابل سفارت انگلیس در زرگنده آمده بودند و بعضی هم با خود اسلحه داشتند و میخواستند انتقام خود را از آن مرد بگیرند. هیئت متوجه شد و از شهر درخواست کرد که عدهای قزاق بفرستند. قزاقها آمدند و در دو طرف مستقر شدند. قیافۀ جمعیت بینهایت غضبناک و عصبانی بود. هیئت انتظار داشت که واقعهای روی بدهد. ازاینرو من جلو جمعیت رفته و آنها را به آرامش دعوت کردم. ولی جمعیت همچنان عصبانی بود. تصمیم گرفته شد شاه مخلوع را از درِ پنهانی سفارت خارج کنیم. شاه مخلوع وقتی مرا دید با قیافۀ بغضگرفته جلو آمده و به ترکی شروع به احوالپرسی کرد. گریه به شاه امان نمیداد. من به او گفتم چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی؟ بغض شاه ترکید. گفت: «خدا ذلیل کند شاپشال و امیربهادر جنگ را، آنها مرا اغفال کردند تا روبهروی ملتم بایستم.» گفتم: «عذر بدتر از گناه.» به او گفتم: «بههرحال الان چارهای نیست و خودکرده را تدبیر نیست. باید هرچهزودتر خاک ایران را ترک کنی. تا چه وقت میخواهی به این زندگی ذلتبار ادامه بدهی و زیر بیرق خارجی بمانی.» شاه در این موقع با صدای بلند میگریست بهطوریکه همه هیئت و سفرای روس و انگلیس از این حالت روحی شاه متأثر شدند.
محمدعلیشاه دیگر آن شاهی نبود که روبهروی ملت خود ایستاده بود. مثل بچه مطیعی شده بود که پناهگاهی میجست. چون شایع بود که محمدعلیشاه قصد خروج مقداری از جواهرات سلطنتی را دارد، ستارخان به ترکی با فریاد گفت: «جیبها و اثاثهاش را بگردید.» من نزد ستارخان رفته و باز به ترکی به او گفتم رعایت این مردک بیچاره را بکنید. این در وضع روحی بدی است. ستارخان گفت: «مَن بیلمیرم» یعنی من نمیدانم. من پیشنهاد کردم برای آنکه بهانهای به دست کسی داده نشود، اثاثیه شاه و حتی جیبهایش را به شکل زنندهای بازرسی کردند. چند قطعه جواهر پیدا کردند که بلافاصله صورتمجلس شد و اعضای هیئت زیر آن را امضا کردند. ستارخان پا از این فراتر گذاشت و گفت اثاثۀ ملکهجهان خانمش را هم بگردید. من گفتم: «این کار زننده است.» ستارخان چند زن را از بین کسانی که بیرون سفارت منتظر خروج محمدعلیشاه بودند صدا کرد و گفت اثاثیۀ خانم و خدمه را هم بگردید. زنها حتی سینهبند خانم را هم گشتند و در آنجا چند قطعه الماس یافتند. شاه خواست مانع شود، ستارخان به ترکی گفت: «هرچه جنایت کردی بس نبود، حالا میخواهی داراییهای "رعیت" را به تاراج ببری؟» ناسزایی هم نثار شاه کرد. من هرچه خواستم ستارخان را دعوت به آرامش کنم میسر نمیشد و او مرتب مثل شیر میغرید و اسلحهاش را تکان میداد...
در آخر محمدعلیشاه به اعضای هیئت دست داد و از بعضی حلالیت طلبید، ولی چه سود؟ محمدعلی شاه لکهای را که بر دامن تاریخ گذاشت هیچوقت پاک نخواهد شد. او ملتی را که آزادی میخواست کشت. مجلس را به توپ بست. ملکالمتکلمین و صوراسرافیل را در باغ شاه خفه کرد. بههرحال صحنهای بود دردناک و ناراحتکننده. در دل گفتم:
یک پایان رقت بار؛ این است سرنوشت مستبدان، آدمکشان!
منبع:
محمود ستایش، مشروطیت ایران ، ص ۱۰۴ تا ۱۰۷
Audio
فایل صوتی
#دانشگاه_ایرانی | جلسه دوم
با سخنرانی دکتر #علی_میرسپاسی
«تاریخ تاریک: در جست و جوی دانشگاه ایرانی»
تولستوی، ماکس وبر، دانشگاه مدرن و دانشگاه در ایران؛ بازخوانی چهار مکتب فکری و علمی مؤثر در تأسیس دانشگاه تهران
شنبه 17 فوریه 2024 #حلقه_دیدگاه_نو
@didgahenochannel
کانال فلسفه دانشگاه:
https://www.tg-me.com/philosophyofuniversity
#دانشگاه_ایرانی | جلسه دوم
با سخنرانی دکتر #علی_میرسپاسی
«تاریخ تاریک: در جست و جوی دانشگاه ایرانی»
تولستوی، ماکس وبر، دانشگاه مدرن و دانشگاه در ایران؛ بازخوانی چهار مکتب فکری و علمی مؤثر در تأسیس دانشگاه تهران
شنبه 17 فوریه 2024 #حلقه_دیدگاه_نو
@didgahenochannel
کانال فلسفه دانشگاه:
https://www.tg-me.com/philosophyofuniversity
تولستوی و پرسش از معنای زندگی
رحیم محمدی
۱۶ اسفند ۱۴۰۳
لئو تولستوی نویسنده بزرگ روسی در اغلب آثارش به نحوی مستقیم درگیر تقابلهایِ آگاهی و جهانبینی مدرن و قدیم است. وی در جایی از خود میپرسد:
آیا مرگ حادثهای معنادار و جهتدار است؟ یا نه؟
او در مرحلهای از پاسخِ خود به این پرسش، به این نتیجه میرسد؛
چون انسانِ متجدد پیشرفت و تکامل را فهمیده است و چون در جهانبینی او مرگ بیمعنا شده است، به تبع آن زندگی نیز بیمعنا شده است!
اما من در مواجهات خود با مردمان سنّتدوست و سنّتاندیش اعم از شیخ فضلالله نوری و رضا داوری و تولستوی و نیچهای که هایدگر تفسیر کرده است، همواره با این پرسش بزرگ مواجه میشوم؛
چرا آنان با پرسشهایی که از آگاهی قدیم و جهانبینی سنتی آمده است از تجدد و جهانبینیِ مدرن و مرگ و زندگی انسان متجدد میپرسند؟ آیا آنان اگر جهانبینی و آگاهی خود را تازه کنند باز همین پرسشها به ذهنشان خواهد آمد؟
#تولستوی
کانال جامعه ایرانی:
https://www.tg-me.com/RahimMohamadi
رحیم محمدی
۱۶ اسفند ۱۴۰۳
لئو تولستوی نویسنده بزرگ روسی در اغلب آثارش به نحوی مستقیم درگیر تقابلهایِ آگاهی و جهانبینی مدرن و قدیم است. وی در جایی از خود میپرسد:
آیا مرگ حادثهای معنادار و جهتدار است؟ یا نه؟
او در مرحلهای از پاسخِ خود به این پرسش، به این نتیجه میرسد؛
چون انسانِ متجدد پیشرفت و تکامل را فهمیده است و چون در جهانبینی او مرگ بیمعنا شده است، به تبع آن زندگی نیز بیمعنا شده است!
اما من در مواجهات خود با مردمان سنّتدوست و سنّتاندیش اعم از شیخ فضلالله نوری و رضا داوری و تولستوی و نیچهای که هایدگر تفسیر کرده است، همواره با این پرسش بزرگ مواجه میشوم؛
چرا آنان با پرسشهایی که از آگاهی قدیم و جهانبینی سنتی آمده است از تجدد و جهانبینیِ مدرن و مرگ و زندگی انسان متجدد میپرسند؟ آیا آنان اگر جهانبینی و آگاهی خود را تازه کنند باز همین پرسشها به ذهنشان خواهد آمد؟
#تولستوی
کانال جامعه ایرانی:
https://www.tg-me.com/RahimMohamadi
Telegram
جامعه ایرانی
دغدغهها و توضیحات جامعهشناختی از جامعه ایرانی ـ..ـ دکتر رحیـم محـمّدی
Sociology
رحیم محمدی
Rahim mohamadi
Rahim mohammadi
Sociology
رحیم محمدی
Rahim mohamadi
Rahim mohammadi
زبانهای مادری و زبانهای قومی:
توضیحی در بارهی مسأله زبان مادری و زبانهای قومی ایران و بحثهایی که رئیسجمهور و سخنگوی دولت درباره لایحه زبانها مطرح کردهاند.
پرسش بحث:
مسألههای کنونی جامعهی ما مسألههای کدامین زمانه هستند؟
رحیم محمدی
۱۶ اسفند ۱۴۰۳
کانال جامعهی ایرانی:
https://www.tg-me.com/RahimMohamadi
توضیحی در بارهی مسأله زبان مادری و زبانهای قومی ایران و بحثهایی که رئیسجمهور و سخنگوی دولت درباره لایحه زبانها مطرح کردهاند.
پرسش بحث:
مسألههای کنونی جامعهی ما مسألههای کدامین زمانه هستند؟
رحیم محمدی
۱۶ اسفند ۱۴۰۳
کانال جامعهی ایرانی:
https://www.tg-me.com/RahimMohamadi
این سه دسته:
در ایران معاصر سه دستهی سیاسی یا سه طرز فکر سیاسی وجود داشته که همواره دغدغهها و مسألههای گذشته و قدیم را به مسألههای اصلی جامعهی ایران تبدیل کردهاند و مسألههای اصلی زمانهی ترقی و تجدد را پس زدهاند:
۱- باستانگرایان و سلطنتخواهان
۲- روحانیان و دینگرایان
۳- قومگرایان و قومیّتخواهان
این سه دسته محافظهکاران جامعه ایرانی هستند و طبیعی است این طرز فکرها موانع بزرگ پیشرفت و توسعه و علم و آزادی و قانون نیز بودهاند.
رحیم محمدی
۱۶ اسفند ۱۴۰۳
کانال جامعه ایرانی
#محافظه_کاران
#محافظهکاران
در ایران معاصر سه دستهی سیاسی یا سه طرز فکر سیاسی وجود داشته که همواره دغدغهها و مسألههای گذشته و قدیم را به مسألههای اصلی جامعهی ایران تبدیل کردهاند و مسألههای اصلی زمانهی ترقی و تجدد را پس زدهاند:
۱- باستانگرایان و سلطنتخواهان
۲- روحانیان و دینگرایان
۳- قومگرایان و قومیّتخواهان
این سه دسته محافظهکاران جامعه ایرانی هستند و طبیعی است این طرز فکرها موانع بزرگ پیشرفت و توسعه و علم و آزادی و قانون نیز بودهاند.
رحیم محمدی
۱۶ اسفند ۱۴۰۳
کانال جامعه ایرانی
#محافظه_کاران
#محافظهکاران
محافظهکاران ایرانی؛
تأملی در محافظهکاری سهگانه در ایران معاصر
سلسله نوشتار
شماره (۱)
رحیم محمدی
یکشنبه ۱۹ اسفند ۱۴۰۳
پیش از این یک یادداشت خیلی فشرده به اسم «این سه دسته» (اینجا: https://www.tg-me.com/RahimMohamadi/2109) نوشتم که در کانال جامعه ایرانی و زیر سقف آسمان (کانال دکتر حسن محدثی) (اینجا: https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/12267) بحثهایی برانگیخت و پرسشهایی به وجود آورد. در یادداشت مذکور اشاره کردم تاریخ معاصر ایران نشان میدهد؛ محافظهکاری که در ایران چهرهی دوم «سنّتگرایی» و «هویّتطلبی» نیز بوده است، مانع عمدهی تغییر و تجدد و پیشرفت و توسعه و دموکراسی و حکومتِ قانون نیز بوده است. در یادداشت مذکور «محافظهکاران ایران» را در یک طبقهبندی سهگانه اینچنین معرفی کردم:
۱ـ باستانگرایان و سلطنتخواهان
۲ـ روحانیان و دینگرایان
۳ـ قومگرایان و قومیّتخواهان
در واقع در هر مرحله از تاریخ معاصر ایران، یکی از این سه نوع محافظهکاری بیشتر فعّال بوده و بنا به تناسب زمان، سیاست و قدرت و رسانه و افکار عمومی را به صورت منطقهای یا ملّی تسخیر کرده و کار خود را کرده و اثرات خود را نیز بر جای گذشته است که همواره مقدرات سیاست و مردم و جامعهی ایرانی از آنها متأثر بوده است.
محافظهکاری چیست؟
حالا ببینیم محافظهکاری چیست؟ و چگونه تکوین مییابد؟ محافظهکاری یک برساختِ بیرونی است که در بیرونِ گفتارها و ادبیات سه نوع محافظهکاری پیش گفته ساخته شده است. حتی ما اگر به هر یک از کنشگران و گویشگران سه جریانِ مذکور بگوییم؛ شما محافظهکار هستید... هیچ کدام از آنها این دلالت و برچسب را نسبت به خود و جریان اعتقادی و گفتمانی خویش نمیپذیرند و غالباً آن را یک نوع خصومت نسبت به خویشتن و جریان خویش تلقی میکنند. در حقیقت محافظهکاری یک مفهومِ نظری است که در دانشگاه و در رشتههای جامعهشناسی و تاریخشناسی و علوم سیاسی برای معرّفی و توضیح گروهها و طبقات و گفتمانها و ایدئولوژیهایی خلق شده است که به صیانت و حفظِ اصالتها و ارزشها و قدرتها و منافع متعلّق به یک گروه یا یک طبقه یا حتی یک اُمت و ملّت دلالت میکند و اعضاء آنها با غیرت و تعصّب به حفظِ خود و هویتِ خویش و سنتِ خویشتن پافشاری و مبارزه و ستیز میکنند و جلو هر نوع تغییر و نوسازی ممکن یا واقعی که احتمالاً به ضرر این دست ارزشها باشد، میایستند و حتی تجدد و تکامل و توسعه و دموکراسی و قانونگرایی و قانونباوری را به صورت مستقیم یا غیرمستقیم نفی میکنند یا دست کم پیامدِ نامقصودِ کنشها و گویشهای آنان تاکنون به نفی و انکار ارزشهای جدید و تغییرات احتمالی منجر شده است. پس از این زمان به بعد است که هویت و سنّت به یک امر سیاسی تبدیل میشوند و گروهها و تشکلها و احزاب و رسانهها و ایدئولوگها و رهبران خود را میسازند و گفتمانها و ایدئولوژیهای خود را تولید میکنند و ایستادنگاه خود را «حقیقت محض» میپندارند و به نقد و نفی «دیگری» و «دیگران» میپردازند و چیزها یا اشخاصی که به شکل واقعی یا وهمی مانع و خصم خود میپندارند به جنگ آنها میروند. به قول حافظ:
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بِـنه ـ چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند.
ادامه دارد ...
#محافظهکاری
#محافظهکاران_ایرانی
#هویت_طلبی
#سنت_گرایی
کانال جامعه ایرانی در تلگرام:
https://www.tg-me.com/RahimMohamadi
تأملی در محافظهکاری سهگانه در ایران معاصر
سلسله نوشتار
شماره (۱)
رحیم محمدی
یکشنبه ۱۹ اسفند ۱۴۰۳
پیش از این یک یادداشت خیلی فشرده به اسم «این سه دسته» (اینجا: https://www.tg-me.com/RahimMohamadi/2109) نوشتم که در کانال جامعه ایرانی و زیر سقف آسمان (کانال دکتر حسن محدثی) (اینجا: https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/12267) بحثهایی برانگیخت و پرسشهایی به وجود آورد. در یادداشت مذکور اشاره کردم تاریخ معاصر ایران نشان میدهد؛ محافظهکاری که در ایران چهرهی دوم «سنّتگرایی» و «هویّتطلبی» نیز بوده است، مانع عمدهی تغییر و تجدد و پیشرفت و توسعه و دموکراسی و حکومتِ قانون نیز بوده است. در یادداشت مذکور «محافظهکاران ایران» را در یک طبقهبندی سهگانه اینچنین معرفی کردم:
۱ـ باستانگرایان و سلطنتخواهان
۲ـ روحانیان و دینگرایان
۳ـ قومگرایان و قومیّتخواهان
در واقع در هر مرحله از تاریخ معاصر ایران، یکی از این سه نوع محافظهکاری بیشتر فعّال بوده و بنا به تناسب زمان، سیاست و قدرت و رسانه و افکار عمومی را به صورت منطقهای یا ملّی تسخیر کرده و کار خود را کرده و اثرات خود را نیز بر جای گذشته است که همواره مقدرات سیاست و مردم و جامعهی ایرانی از آنها متأثر بوده است.
محافظهکاری چیست؟
حالا ببینیم محافظهکاری چیست؟ و چگونه تکوین مییابد؟ محافظهکاری یک برساختِ بیرونی است که در بیرونِ گفتارها و ادبیات سه نوع محافظهکاری پیش گفته ساخته شده است. حتی ما اگر به هر یک از کنشگران و گویشگران سه جریانِ مذکور بگوییم؛ شما محافظهکار هستید... هیچ کدام از آنها این دلالت و برچسب را نسبت به خود و جریان اعتقادی و گفتمانی خویش نمیپذیرند و غالباً آن را یک نوع خصومت نسبت به خویشتن و جریان خویش تلقی میکنند. در حقیقت محافظهکاری یک مفهومِ نظری است که در دانشگاه و در رشتههای جامعهشناسی و تاریخشناسی و علوم سیاسی برای معرّفی و توضیح گروهها و طبقات و گفتمانها و ایدئولوژیهایی خلق شده است که به صیانت و حفظِ اصالتها و ارزشها و قدرتها و منافع متعلّق به یک گروه یا یک طبقه یا حتی یک اُمت و ملّت دلالت میکند و اعضاء آنها با غیرت و تعصّب به حفظِ خود و هویتِ خویش و سنتِ خویشتن پافشاری و مبارزه و ستیز میکنند و جلو هر نوع تغییر و نوسازی ممکن یا واقعی که احتمالاً به ضرر این دست ارزشها باشد، میایستند و حتی تجدد و تکامل و توسعه و دموکراسی و قانونگرایی و قانونباوری را به صورت مستقیم یا غیرمستقیم نفی میکنند یا دست کم پیامدِ نامقصودِ کنشها و گویشهای آنان تاکنون به نفی و انکار ارزشهای جدید و تغییرات احتمالی منجر شده است. پس از این زمان به بعد است که هویت و سنّت به یک امر سیاسی تبدیل میشوند و گروهها و تشکلها و احزاب و رسانهها و ایدئولوگها و رهبران خود را میسازند و گفتمانها و ایدئولوژیهای خود را تولید میکنند و ایستادنگاه خود را «حقیقت محض» میپندارند و به نقد و نفی «دیگری» و «دیگران» میپردازند و چیزها یا اشخاصی که به شکل واقعی یا وهمی مانع و خصم خود میپندارند به جنگ آنها میروند. به قول حافظ:
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بِـنه ـ چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند.
ادامه دارد ...
#محافظهکاری
#محافظهکاران_ایرانی
#هویت_طلبی
#سنت_گرایی
کانال جامعه ایرانی در تلگرام:
https://www.tg-me.com/RahimMohamadi
Telegram
جامعه ایرانی
این سه دسته:
در ایران معاصر سه دستهی سیاسی یا سه طرز فکر سیاسی وجود داشته که همواره دغدغهها و مسألههای گذشته و قدیم را به مسألههای اصلی جامعهی ایران تبدیل کردهاند و مسألههای اصلی زمانهی ترقی و تجدد را پس زدهاند:
۱- باستانگرایان و سلطنتخواهان…
در ایران معاصر سه دستهی سیاسی یا سه طرز فکر سیاسی وجود داشته که همواره دغدغهها و مسألههای گذشته و قدیم را به مسألههای اصلی جامعهی ایران تبدیل کردهاند و مسألههای اصلی زمانهی ترقی و تجدد را پس زدهاند:
۱- باستانگرایان و سلطنتخواهان…
مسألهی یونگ:
مسألهی یونگ در کتاب قرمز (Red book) این بود که:
"انسان نمیتواند زندگی بیمعنا را تاب بیاورد."
درک این نسل از معنا نیز همانی بود که کتاب مقدس به زندگی انسان داده بود. اما جالب است، وقتی دوران نسل از نیچه تا ماکس وبر به سر آمد، پرسش انسانها عوض شد و مدرنیته ماهرانه به زندگی معنا داد!
در واقع میخواهم به یونگ و کسانی مثل نیچه این را یادآوری کنم؛ وقتی فکر و عواطف و جان و وجود انسانها از عالم سنّت و تعلقات آن به طور کامل رها نشده و ساکنِ حقیقی عالم نو نشده، او وقتی به زندگی و جهان نگاه میکند، پرسشها و نیازهایش را نیز سنت طراحی میکند، اما ساکنان عالم نو پرسشهای دیگری دارند.
باز برگردم به آن گزارهی مرکزی:
"انسانها تغییر نمیکنند، میمیرند."
رحیم محمدی
۲۰ اسفند ۱۴۰۳
#سنت
#یونگ
#نيچه
#وبر
مسألهی یونگ در کتاب قرمز (Red book) این بود که:
"انسان نمیتواند زندگی بیمعنا را تاب بیاورد."
درک این نسل از معنا نیز همانی بود که کتاب مقدس به زندگی انسان داده بود. اما جالب است، وقتی دوران نسل از نیچه تا ماکس وبر به سر آمد، پرسش انسانها عوض شد و مدرنیته ماهرانه به زندگی معنا داد!
در واقع میخواهم به یونگ و کسانی مثل نیچه این را یادآوری کنم؛ وقتی فکر و عواطف و جان و وجود انسانها از عالم سنّت و تعلقات آن به طور کامل رها نشده و ساکنِ حقیقی عالم نو نشده، او وقتی به زندگی و جهان نگاه میکند، پرسشها و نیازهایش را نیز سنت طراحی میکند، اما ساکنان عالم نو پرسشهای دیگری دارند.
باز برگردم به آن گزارهی مرکزی:
"انسانها تغییر نمیکنند، میمیرند."
رحیم محمدی
۲۰ اسفند ۱۴۰۳
#سنت
#یونگ
#نيچه
#وبر
دربارهی احمد کسروی:
عظمتِ کسروی در خیلی از این چیزهایی که میگویند نیست، امثال سعید نفیسی هم اصلاً متوجه آن مسألهی مرکزی نشدند.
مردم ایران قرنها از عوام تا خواصشان در باورها و خیالات خرافی و افسانههای وهمی غوطهور بودند، خرافات اساساً دین شده بود و دین هم خرافی شده بود. هنوز هم بخش سخت آن کم و بیش حفظ شده است.
سیاحان اروپایی که از زمان صفویه تا قاجاریه به ایران آمدهاند، بزرگترین چیزی که توجهشان را جلب کرده همین خرافات گسترده و فراگیر در ایران بود. کسانی که فرصت دارند دست کم بخشهایی از سفرنامه ژان شاردن را ببینند که وی در سال ۱۶۶۶ میلادی به ایران آمد.
افسونزدگی و خرافهزدگی ایرانیان در دوره حکومت صفویه با آن علائق و کرامات صوفیانه بسیار تشدید نیز شد و پس از آن نیز در لایههای زیرین جامعه و افکار مردم مسلمان بازتولید میشد و پیش میآمد.
تا اینکه کسروی در مطالعات تاریخی خود و در مواجهات هر روزی که با هموطنان خویش داشت، به عمق و گستردگی افسونزدگی و خرافهپرستی پی برد و در نوشتههای خود شروع به نقد و واسازی آن پرداخت، اما هر چه این نوشتههای او منتشر میشد و خوانندگان به نقد و خصومت برمیخاستند و کسروی خود پژوهشهای خویش را بیشتر و عمیقتر میکرد، خیلی بیشتر از قبل به عمق تباهی و فساد پی میبرد. خود این قتل مفاجات کسروی نشان داد، قاتلان چرا مقدس و گرامی پنداشته شدند.
ما اگر امروزه مقداری ذهنِ باز و فکرِ آزاد پیدا کردهایم از جمله کسی که سخت مدیون او هستیم، همین احمد کسروی است.
نام و يادش گرامی باد.
رحیم محمدی
۲۱ اسفند ۱۴۰۳
#کانال_جامعه_ایرانی
#احمد_کسروی
#افسون_زدگی
#خرافه_پرستی
عظمتِ کسروی در خیلی از این چیزهایی که میگویند نیست، امثال سعید نفیسی هم اصلاً متوجه آن مسألهی مرکزی نشدند.
مردم ایران قرنها از عوام تا خواصشان در باورها و خیالات خرافی و افسانههای وهمی غوطهور بودند، خرافات اساساً دین شده بود و دین هم خرافی شده بود. هنوز هم بخش سخت آن کم و بیش حفظ شده است.
سیاحان اروپایی که از زمان صفویه تا قاجاریه به ایران آمدهاند، بزرگترین چیزی که توجهشان را جلب کرده همین خرافات گسترده و فراگیر در ایران بود. کسانی که فرصت دارند دست کم بخشهایی از سفرنامه ژان شاردن را ببینند که وی در سال ۱۶۶۶ میلادی به ایران آمد.
افسونزدگی و خرافهزدگی ایرانیان در دوره حکومت صفویه با آن علائق و کرامات صوفیانه بسیار تشدید نیز شد و پس از آن نیز در لایههای زیرین جامعه و افکار مردم مسلمان بازتولید میشد و پیش میآمد.
تا اینکه کسروی در مطالعات تاریخی خود و در مواجهات هر روزی که با هموطنان خویش داشت، به عمق و گستردگی افسونزدگی و خرافهپرستی پی برد و در نوشتههای خود شروع به نقد و واسازی آن پرداخت، اما هر چه این نوشتههای او منتشر میشد و خوانندگان به نقد و خصومت برمیخاستند و کسروی خود پژوهشهای خویش را بیشتر و عمیقتر میکرد، خیلی بیشتر از قبل به عمق تباهی و فساد پی میبرد. خود این قتل مفاجات کسروی نشان داد، قاتلان چرا مقدس و گرامی پنداشته شدند.
ما اگر امروزه مقداری ذهنِ باز و فکرِ آزاد پیدا کردهایم از جمله کسی که سخت مدیون او هستیم، همین احمد کسروی است.
نام و يادش گرامی باد.
رحیم محمدی
۲۱ اسفند ۱۴۰۳
#کانال_جامعه_ایرانی
#احمد_کسروی
#افسون_زدگی
#خرافه_پرستی
محافظهکاران ایرانی؛
تأملی در محافظهکاری سهگانه در ایران معاصر
سلسله نوشتار
شماره (۲)
رحیم محمدی
دوشنبه ۲۷ اسفند ۱۴۰۳
پیش از این گفتیم؛ «هویّت» و «سنّت» و «اصالت» هستهی مرکزی چیزی هستند که آن را «محافظهکاری» نامیدیم. از زمانی که در جمعی از مردمان زمانه اعم از جماعت مذهبی و سیاسی و قومی و طبقاتی و ملّی نسبت به عناصر سهگانهی مذکور آگاهی و خودآگاهی حاصل میشود یا نسبت به آنها احساس خطر پدید میآید، ضرورتاً حفظ و صیانت آنها نیز اولویت و اهمیت پیدا میکند.
تجربهی تغییر و تحول در جوامع جدید و جامعهی ما نشان داده است که محافظهکاری از یک مرحلهای به بعد، گفتمان و ایدئولوژی و رسانههای خود را میسازد و دین و فلسفه و علم و فرهنگ را نیز در ذیل ایدئولوژی و گفتمان خود تفسیر میکند و خیلی زود گروه سیاسی و کنشگران و رهبران خود را میسازد و با «دیگری» اعم از اینکه خیالی باشد یا واقعی، به عنوان رقیب و خصم مبارزه و پیکار میکند و در مقابل هر نوع تغییر و تحول واقعی و فکری و اعتقادی، مقاومت و سرسختی به خرج میدهد. حتی اگر تغییر و تحول به رشد و ترقی بیانجامد و رفاه و توسعه و قانون و دموکراسی و آزادی و برابری و حقوق بهتر به دنبال داشته باشد، نسبت به همهی آنها با سوءظن و بیاعتمادی نگاه میکنند و ارزشها و مصالح و منافع خویش را برتر و بهتر آز آنها میفهمند.
در ایران هر چند در دورهی ناصرالدین شاه کشمکش میان اصلاحگران و محافظهکاران درباری کاملاً آشکار شد و به پیروزی محافظهکاران و قتل امیرکبیر و تعطیلی برنامههای اصلاحی و نوسازی وی انجامید. اما مهمترین مرحلهی کشمکش تحولخواهان و محافظهکاران چند سالی پیش از انقلاب مشروطه به ظهور رسید و این کشمکش در به توپ بستن مجلس اول مشروطه و دورهی استبدادِ صغیر و اعدام روحانی بزرگ زمانه شیخ فضلالله نوری به اوج خود رسید.
ادامه دارد ...
#محافظهکاری
#محافظهکاران_ایرانی
#هویت
#سنت
#اصالت
کانال جامعه ایرانی در تلگرام:
https://www.tg-me.com/RahimMohamadi
تأملی در محافظهکاری سهگانه در ایران معاصر
سلسله نوشتار
شماره (۲)
رحیم محمدی
دوشنبه ۲۷ اسفند ۱۴۰۳
پیش از این گفتیم؛ «هویّت» و «سنّت» و «اصالت» هستهی مرکزی چیزی هستند که آن را «محافظهکاری» نامیدیم. از زمانی که در جمعی از مردمان زمانه اعم از جماعت مذهبی و سیاسی و قومی و طبقاتی و ملّی نسبت به عناصر سهگانهی مذکور آگاهی و خودآگاهی حاصل میشود یا نسبت به آنها احساس خطر پدید میآید، ضرورتاً حفظ و صیانت آنها نیز اولویت و اهمیت پیدا میکند.
تجربهی تغییر و تحول در جوامع جدید و جامعهی ما نشان داده است که محافظهکاری از یک مرحلهای به بعد، گفتمان و ایدئولوژی و رسانههای خود را میسازد و دین و فلسفه و علم و فرهنگ را نیز در ذیل ایدئولوژی و گفتمان خود تفسیر میکند و خیلی زود گروه سیاسی و کنشگران و رهبران خود را میسازد و با «دیگری» اعم از اینکه خیالی باشد یا واقعی، به عنوان رقیب و خصم مبارزه و پیکار میکند و در مقابل هر نوع تغییر و تحول واقعی و فکری و اعتقادی، مقاومت و سرسختی به خرج میدهد. حتی اگر تغییر و تحول به رشد و ترقی بیانجامد و رفاه و توسعه و قانون و دموکراسی و آزادی و برابری و حقوق بهتر به دنبال داشته باشد، نسبت به همهی آنها با سوءظن و بیاعتمادی نگاه میکنند و ارزشها و مصالح و منافع خویش را برتر و بهتر آز آنها میفهمند.
در ایران هر چند در دورهی ناصرالدین شاه کشمکش میان اصلاحگران و محافظهکاران درباری کاملاً آشکار شد و به پیروزی محافظهکاران و قتل امیرکبیر و تعطیلی برنامههای اصلاحی و نوسازی وی انجامید. اما مهمترین مرحلهی کشمکش تحولخواهان و محافظهکاران چند سالی پیش از انقلاب مشروطه به ظهور رسید و این کشمکش در به توپ بستن مجلس اول مشروطه و دورهی استبدادِ صغیر و اعدام روحانی بزرگ زمانه شیخ فضلالله نوری به اوج خود رسید.
ادامه دارد ...
#محافظهکاری
#محافظهکاران_ایرانی
#هویت
#سنت
#اصالت
کانال جامعه ایرانی در تلگرام:
https://www.tg-me.com/RahimMohamadi
Telegram
جامعه ایرانی
دغدغهها و توضیحات جامعهشناختی از جامعه ایرانی ـ..ـ دکتر رحیـم محـمّدی
Sociology
رحیم محمدی
Rahim mohamadi
Rahim mohammadi
Sociology
رحیم محمدی
Rahim mohamadi
Rahim mohammadi
نوروزتان مبارک
امیدوارم حال دل همهی عزیزان و دوستان خوب باشد و موقتاً از چیزهایی که این روزها در داخل و خارج همه را آزار میدهد، بیرون آمده باشید. به هر حال هر دمی به دم بسته است و هر کاری به لحظه وابسته است. همین که مردمانی کثیر و کشورهایی زیاد این ساعات و آنات را در جشن و شادیاند، حال بقیه را هم خوش میکنند.
سالی که گذشت سختیها بیشتر شد که کم نشد و سالی هم که میآید باز هم سختیها بیشتر خواهد شد و کم نخواهد شد. چرا سال به سال سختیها و مشکلات ما یعنی مردم ایران بیشتر میشود؟ این اتفاق چه منطقی دارد؟ ممکن است شما خیلی زود سیاست و حکومت را عامل بدبختیها و سختیها بدانید که آن هم سهم و اندازهی خود را دارد، ولی به اشاره بگویم هر سیاست و حکومتی هم ریشه در جامعه و باورها و افکار مردمش دارد.
چرا این را گفتم؟ برای آنکه هر چیزی هم که در آینده اتفاق خواهد افتاد باز ریشهاش در این جامعه خواهد بود و در افکار و عقاید مردمان کنونی ریشه خواهد داشت. بنابراین شاید بهتر باشد هر یک از ما گاهی هم به خودمان و نزدیکان و بستگان خویش نگاه کنیم تا بفهمیم در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد؟
آرزومند اتفاقات خوش
رحیم محمدی
۳۰ اسفند ۱۴۰۳
امیدوارم حال دل همهی عزیزان و دوستان خوب باشد و موقتاً از چیزهایی که این روزها در داخل و خارج همه را آزار میدهد، بیرون آمده باشید. به هر حال هر دمی به دم بسته است و هر کاری به لحظه وابسته است. همین که مردمانی کثیر و کشورهایی زیاد این ساعات و آنات را در جشن و شادیاند، حال بقیه را هم خوش میکنند.
سالی که گذشت سختیها بیشتر شد که کم نشد و سالی هم که میآید باز هم سختیها بیشتر خواهد شد و کم نخواهد شد. چرا سال به سال سختیها و مشکلات ما یعنی مردم ایران بیشتر میشود؟ این اتفاق چه منطقی دارد؟ ممکن است شما خیلی زود سیاست و حکومت را عامل بدبختیها و سختیها بدانید که آن هم سهم و اندازهی خود را دارد، ولی به اشاره بگویم هر سیاست و حکومتی هم ریشه در جامعه و باورها و افکار مردمش دارد.
چرا این را گفتم؟ برای آنکه هر چیزی هم که در آینده اتفاق خواهد افتاد باز ریشهاش در این جامعه خواهد بود و در افکار و عقاید مردمان کنونی ریشه خواهد داشت. بنابراین شاید بهتر باشد هر یک از ما گاهی هم به خودمان و نزدیکان و بستگان خویش نگاه کنیم تا بفهمیم در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد؟
آرزومند اتفاقات خوش
رحیم محمدی
۳۰ اسفند ۱۴۰۳
یه جورایی نطلبیده مراد شد وصال تربت شاعر مهر و کلمه سایهی نازنین
هوای کاملاً بارانی رشت عزیز
باغ محتشم
تربت سایه
"سایه دمی سایهوار از بر ما درگذشت."
این مصراع هم داستانی دارد، شاید زمانی فرصتی پیش آمد تعریف کردم.
جمعه ۱ فروردین ۱۴۰۴
رحیم محمدی
هوای کاملاً بارانی رشت عزیز
باغ محتشم
تربت سایه
"سایه دمی سایهوار از بر ما درگذشت."
این مصراع هم داستانی دارد، شاید زمانی فرصتی پیش آمد تعریف کردم.
جمعه ۱ فروردین ۱۴۰۴
رحیم محمدی
اشاره:
سازندگان سُنی و عرب سریال معاویه در همان چاه ویلی سقوط کردند که سازندگان شیعه و ایرانی سریال امام علی افتاده بودند. این سریالها گوشهای از تجزیهی ایدئولوژیِ اُمت اسلام را رقم زدند و ظهور ایدئولوژیهایِ فرقهای را گزارش کردند.
رحیم محمدی
۴ فروردین ۱۴۰۴
#امت_اسلامی
#مسلسل_معاوية
#سریال_معاویه
سازندگان سُنی و عرب سریال معاویه در همان چاه ویلی سقوط کردند که سازندگان شیعه و ایرانی سریال امام علی افتاده بودند. این سریالها گوشهای از تجزیهی ایدئولوژیِ اُمت اسلام را رقم زدند و ظهور ایدئولوژیهایِ فرقهای را گزارش کردند.
رحیم محمدی
۴ فروردین ۱۴۰۴
#امت_اسلامی
#مسلسل_معاوية
#سریال_معاویه