یه جورایی نطلبیده مراد شد وصال تربت شاعر مهر و کلمه سایهی نازنین
هوای کاملاً بارانی رشت عزیز
باغ محتشم
تربت سایه
"سایه دمی سایهوار از بر ما درگذشت."
این مصراع هم داستانی دارد، شاید زمانی فرصتی پیش آمد تعریف کردم.
جمعه ۱ فروردین ۱۴۰۴
رحیم محمدی
هوای کاملاً بارانی رشت عزیز
باغ محتشم
تربت سایه
"سایه دمی سایهوار از بر ما درگذشت."
این مصراع هم داستانی دارد، شاید زمانی فرصتی پیش آمد تعریف کردم.
جمعه ۱ فروردین ۱۴۰۴
رحیم محمدی
اشاره:
سازندگان سُنی و عرب سریال معاویه در همان چاه ویلی سقوط کردند که سازندگان شیعه و ایرانی سریال امام علی افتاده بودند. این سریالها گوشهای از تجزیهی ایدئولوژیِ اُمت اسلام را رقم زدند و ظهور ایدئولوژیهایِ فرقهای را گزارش کردند.
رحیم محمدی
۴ فروردین ۱۴۰۴
#امت_اسلامی
#مسلسل_معاوية
#سریال_معاویه
سازندگان سُنی و عرب سریال معاویه در همان چاه ویلی سقوط کردند که سازندگان شیعه و ایرانی سریال امام علی افتاده بودند. این سریالها گوشهای از تجزیهی ایدئولوژیِ اُمت اسلام را رقم زدند و ظهور ایدئولوژیهایِ فرقهای را گزارش کردند.
رحیم محمدی
۴ فروردین ۱۴۰۴
#امت_اسلامی
#مسلسل_معاوية
#سریال_معاویه
اشاره:
متأسفانه آن چیزی که در شهر ارومیه اتفاق افتاد، فقط طلیعهی ایدئولوژیهای قومی است که در دو سه دههی اخیر در کشور ما برساخته شده است، از این به بعد اتفاقات نگرانکنندهتری رخ خواهند نمود.
رحیم محمدی
۶ فروردین ۱۴۰۴
#ارومیه
#ظهور_ایدئولوژیهای_قومی
متأسفانه آن چیزی که در شهر ارومیه اتفاق افتاد، فقط طلیعهی ایدئولوژیهای قومی است که در دو سه دههی اخیر در کشور ما برساخته شده است، از این به بعد اتفاقات نگرانکنندهتری رخ خواهند نمود.
رحیم محمدی
۶ فروردین ۱۴۰۴
#ارومیه
#ظهور_ایدئولوژیهای_قومی
ایدئولوژیِ قومی؛
ظهوری دیگر از ایدئولوژیهایِ ایرانی
۱ از ۲
رحیم محمدی
۴ فروردین ۱۴۰۴
آیا جامعهی ایرانی یک جامعهی ایدئولوژیساز شده است؟
هر کسی که مقداری در تاریخ معاصر ایران غور کرده باشد و این تاریخ را به دور از بستگیها و وابستگیهای زمانه اندکی علمیتر و دانشگاهیتر فهمیده باشد، یکصد سال اخیر این دوره فرو غلطیدن در فضای فکری و اعتقادی ایدئولوژیها بوده است. ایدئولوژی از هر نوعش که باشد «آگاهیِ غالباً کاذب» است و هیجانِ جمعی و تودهای ایجاد میکند. آگاهی کاذب و هیجان هم مهمترین چیزی که به طور پنهانی تولید میکنند، افسونزدگی و خودفريبیِ سیستماتیک است. حالا باستانگرایی باشد یا اسلامیسم یا سوسیالیسم یا قومگرایی. بنابراین ایدئولوژی اساساً یک «امرِ سیاسی» است که میخواهد قدرتی را ویران کند و قدرتی دیگر را بر حسب آرزوها و آرمانهای خود بسازد. بنابراین اهل ایدئولوژی چارهای ندارند با یک دستهای دوستی هیجانی و نامعقول کنند و با «دیگری» هر چقدر هم صفتهای خوب داشته باشد، بستیزند. مردم و جامعهی ما در این صد سال اخیر سه دورهی ایدئولوژیک را تجربه کردهاند یا دارند تجربه میکنند:
۱ـ در دورهی نخست همزمان با دولتسازیِ جدید رضا شاه نوعی باستانگرایی و ناسیونالیسمِ ایرانی پیرامون «نهاد سلطنت» شکل گرفت و اشخاص و آثاری به صورت سیاسی بر ایرانبرتری پیرامون پدیدهی پادشاهی تأکید کردند و تنوع و تکثر زبانها و فرهنگها و اقوام را نادیده گرفتند و به اشتباه فکر کردند که این تنوع و تکثر خلافِ وحدت و یگانگی ایران و ایرانیان است. در حالیکه ایران و ایرانیان در طول تاریخ بسیار طولانی و پُر از افت و خیز خود وحدتشان را در میانهی این تنوعات و تکثرات خلق کرده بودند و اصولاً وحدت ایرانیان یک منطق غیرسیاسی داشته است و بیشتر مبتنی بر اساطیر و جهانبینی و فرهنگ و هنر و دانش و فرزانگی و شعر بوده است و در هر زبان ایرانی نیز بخشی از آن منتشر است و البته بیشتر آن در زبان فارسی است. پس طبیعی است منظور من پژوهش و اندیشیدن تاریخ و فرهنگ دورهی باستان و ادوار تاریخ ایران نیست که اینها جزء ضروریات علوم و فلسفهی دانشگاهی امروز ما است. متأسفانه «دولت مدرن» که ساختن آن را رضا شاه رهبری میکرد، بر آرزوها و آرمانهای عصر مشروطه هم بنا گذاشته نشد. در عصر مشروطه و انقلاب مشروطه با خوندلها و تلاشهای کسانی از منورالفکران و آزادیخواهان ایرانی، ایدهها و افکار و ارزشهایی مثل حکومتِ قانون و ترقی و دموکراسی و آزادی و حقوق بشر و جهانبینی و فرهنگِ نو کم و بیش در ذهن و زبان ایرانیان غرس شده بود، ولی بسیاری از آن افکار و ارزشها اساساً انکار شدند و تجدد و ترقی هم غالباً در شهرسازی و جادهسازی و راهآهنسازی و بیمارستانسازی و مدرسهسازی و دانشگاهسازی خلاصه شد، ولی توجه نشد در این مدرسهها و دانشگاهها چه چیزهایی باید آموخته شود و آموختن علوم و فلسفهها و هنرهای نو با چه چیزهایی مناسبت و سازگاری دارد و با چه چیزهایی مناسبتی ندارد؟ بالتبع در این دوره درکی معقول از جهانبینی و فرهنگ نو هم پدید نیامد که ایران و ایرانی همواره رو به رشد و توسعه و رو به آینده باشند و به گذشته و گذشتهگرایی برنگردند. به هر حال در ادامه، این باستانگرایی و ناسیونالیسمِ مبتنی بر سلطنت، در دهههای آخر حاکمیّت پهلوی پسر رو به افول نهاد و در جریانهای انقلاب اسلامی به عنوانِ دیگری نفی و طرد شد.
۲ـ از یک زمانی در زمانِ حاکمیت رضا شاه و پسرش، ایدهی بازسازی و احیاء اسلام و تشیع با رهبری روحانیان و روشنفکران دینی به عنوان واکنشی به برنامهها و شیوههای تحمیلی حکومت نیز تعمیق و گسترش یافت. اگرچه نخستین عناصر اسلامیسم و اُمتگرایی از قبل در ایران و مصر و سوریه و عراق و ترکیه و برخی دیگر از کشورهای مسلمان فعّال شده بود، اما در دورهی پهلوی به عنوان واکنشی به ایدئولوژیِ رسمیِ حکومت، بیشتر گسترهی عمومی و تودهای پیدا کرد و با جنبشهای سوسیالیستی و سوسیالیسم که در ایران و منطقهی ما اهمیت و طرفدار یافته بود، همراه شد و به برساخت انقلاب ۵۷ منتهی گردید. بنابراین در یک دورهای اسلامیسم و سوسیالیسم به سان دو ایدئولوژی بزرگ و ملّی، وحدتی در سراسر کشور به وجود آوردند و نخبگان و تودهها را به نیرویِ سیاسی یک جنبش انقلابی تبدیل کردند. اما در دورهی پسا انقلاب یک نوع بیداری مجدد پدید آمد و عبور از ایدئولوژیهای اسلامیسم و سوسیالیسم آغاز شد و نقد این ایدئولوژیها ممکن شد.
ادامه در پست پائین 👇
کانال جامعه ایرانی در تلگرام:
https://www.tg-me.com/RahimMohamadi
ظهوری دیگر از ایدئولوژیهایِ ایرانی
۱ از ۲
رحیم محمدی
۴ فروردین ۱۴۰۴
آیا جامعهی ایرانی یک جامعهی ایدئولوژیساز شده است؟
هر کسی که مقداری در تاریخ معاصر ایران غور کرده باشد و این تاریخ را به دور از بستگیها و وابستگیهای زمانه اندکی علمیتر و دانشگاهیتر فهمیده باشد، یکصد سال اخیر این دوره فرو غلطیدن در فضای فکری و اعتقادی ایدئولوژیها بوده است. ایدئولوژی از هر نوعش که باشد «آگاهیِ غالباً کاذب» است و هیجانِ جمعی و تودهای ایجاد میکند. آگاهی کاذب و هیجان هم مهمترین چیزی که به طور پنهانی تولید میکنند، افسونزدگی و خودفريبیِ سیستماتیک است. حالا باستانگرایی باشد یا اسلامیسم یا سوسیالیسم یا قومگرایی. بنابراین ایدئولوژی اساساً یک «امرِ سیاسی» است که میخواهد قدرتی را ویران کند و قدرتی دیگر را بر حسب آرزوها و آرمانهای خود بسازد. بنابراین اهل ایدئولوژی چارهای ندارند با یک دستهای دوستی هیجانی و نامعقول کنند و با «دیگری» هر چقدر هم صفتهای خوب داشته باشد، بستیزند. مردم و جامعهی ما در این صد سال اخیر سه دورهی ایدئولوژیک را تجربه کردهاند یا دارند تجربه میکنند:
۱ـ در دورهی نخست همزمان با دولتسازیِ جدید رضا شاه نوعی باستانگرایی و ناسیونالیسمِ ایرانی پیرامون «نهاد سلطنت» شکل گرفت و اشخاص و آثاری به صورت سیاسی بر ایرانبرتری پیرامون پدیدهی پادشاهی تأکید کردند و تنوع و تکثر زبانها و فرهنگها و اقوام را نادیده گرفتند و به اشتباه فکر کردند که این تنوع و تکثر خلافِ وحدت و یگانگی ایران و ایرانیان است. در حالیکه ایران و ایرانیان در طول تاریخ بسیار طولانی و پُر از افت و خیز خود وحدتشان را در میانهی این تنوعات و تکثرات خلق کرده بودند و اصولاً وحدت ایرانیان یک منطق غیرسیاسی داشته است و بیشتر مبتنی بر اساطیر و جهانبینی و فرهنگ و هنر و دانش و فرزانگی و شعر بوده است و در هر زبان ایرانی نیز بخشی از آن منتشر است و البته بیشتر آن در زبان فارسی است. پس طبیعی است منظور من پژوهش و اندیشیدن تاریخ و فرهنگ دورهی باستان و ادوار تاریخ ایران نیست که اینها جزء ضروریات علوم و فلسفهی دانشگاهی امروز ما است. متأسفانه «دولت مدرن» که ساختن آن را رضا شاه رهبری میکرد، بر آرزوها و آرمانهای عصر مشروطه هم بنا گذاشته نشد. در عصر مشروطه و انقلاب مشروطه با خوندلها و تلاشهای کسانی از منورالفکران و آزادیخواهان ایرانی، ایدهها و افکار و ارزشهایی مثل حکومتِ قانون و ترقی و دموکراسی و آزادی و حقوق بشر و جهانبینی و فرهنگِ نو کم و بیش در ذهن و زبان ایرانیان غرس شده بود، ولی بسیاری از آن افکار و ارزشها اساساً انکار شدند و تجدد و ترقی هم غالباً در شهرسازی و جادهسازی و راهآهنسازی و بیمارستانسازی و مدرسهسازی و دانشگاهسازی خلاصه شد، ولی توجه نشد در این مدرسهها و دانشگاهها چه چیزهایی باید آموخته شود و آموختن علوم و فلسفهها و هنرهای نو با چه چیزهایی مناسبت و سازگاری دارد و با چه چیزهایی مناسبتی ندارد؟ بالتبع در این دوره درکی معقول از جهانبینی و فرهنگ نو هم پدید نیامد که ایران و ایرانی همواره رو به رشد و توسعه و رو به آینده باشند و به گذشته و گذشتهگرایی برنگردند. به هر حال در ادامه، این باستانگرایی و ناسیونالیسمِ مبتنی بر سلطنت، در دهههای آخر حاکمیّت پهلوی پسر رو به افول نهاد و در جریانهای انقلاب اسلامی به عنوانِ دیگری نفی و طرد شد.
۲ـ از یک زمانی در زمانِ حاکمیت رضا شاه و پسرش، ایدهی بازسازی و احیاء اسلام و تشیع با رهبری روحانیان و روشنفکران دینی به عنوان واکنشی به برنامهها و شیوههای تحمیلی حکومت نیز تعمیق و گسترش یافت. اگرچه نخستین عناصر اسلامیسم و اُمتگرایی از قبل در ایران و مصر و سوریه و عراق و ترکیه و برخی دیگر از کشورهای مسلمان فعّال شده بود، اما در دورهی پهلوی به عنوان واکنشی به ایدئولوژیِ رسمیِ حکومت، بیشتر گسترهی عمومی و تودهای پیدا کرد و با جنبشهای سوسیالیستی و سوسیالیسم که در ایران و منطقهی ما اهمیت و طرفدار یافته بود، همراه شد و به برساخت انقلاب ۵۷ منتهی گردید. بنابراین در یک دورهای اسلامیسم و سوسیالیسم به سان دو ایدئولوژی بزرگ و ملّی، وحدتی در سراسر کشور به وجود آوردند و نخبگان و تودهها را به نیرویِ سیاسی یک جنبش انقلابی تبدیل کردند. اما در دورهی پسا انقلاب یک نوع بیداری مجدد پدید آمد و عبور از ایدئولوژیهای اسلامیسم و سوسیالیسم آغاز شد و نقد این ایدئولوژیها ممکن شد.
ادامه در پست پائین 👇
کانال جامعه ایرانی در تلگرام:
https://www.tg-me.com/RahimMohamadi
Telegram
جامعه ایرانی
دغدغهها و توضیحات جامعهشناختی از جامعه ایرانی ـ..ـ دکتر رحیـم محـمّدی
Sociology
رحیم محمدی
Rahim mohamadi
Rahim mohammadi
Sociology
رحیم محمدی
Rahim mohamadi
Rahim mohammadi
ایدئولوژیِ قومی؛
ظهوری دیگر از ایدئولوژیهایِ ایرانی
۲ از ۲
۳ـ در دو سه دههی اخیر علل و شرائط عمدتاً سیاسی در درون و بیرون کشور به فعّال شدن نیروها و انگیزههای محلی و قومی نیز منجر شد و هویتهایِ قومی در زبانهای محلی و قومیِ کشور به مراتب بیشتر مورد توجه قرار گرفتهاند. در این دوره از یکسو محرومیتها و ممنوعیتهایِ محلی و قومی اهمیتِ عمومی یافتهاند، از سوی دیگر افتخارات محلی و قومی و قبیلهای در میادین ورزشی و رسانهها و تجمعاتِ سیاسی مثل انتخاباتها به یک موضوع دائمی و گاهاً داغ تبدیل شدهاند و در واقع در این مرحله گفتمانهایِ اتنیکی و ایدئولوژيهای قومی نیز شکل گرفتهاند و هر یک از آنها گویشگران و کنشگران و لیدرهای خود را هم ساختهاند و گروههایی از «هویت اندیشان قومی» را هم تربیت کردهاند. این امر در مناطق و شهرهای کردستان که یک سابقهی قبلی از زمان قاضی محمد و ملا مصطفی بارزانی هم داشت، با احیاء این سوابق جنبشِ قومیِ جدید انرژی بیشتری نیز پیدا کرده است. تجربهی زیسته و مشاهدات و مطالعات من در مورد ترکها و کردها حاکی از آن است که متأسفانه هویتاندیشان ترکی و کردی چنان در تبار و اصالت ترکی و کردی غرق شدهاند و چنان در موضوعات و مشکلات قومی فرو رفتهاند که حقیقت برای آنها فقط در همین یک نقطه مکنون است و بقیه مسألهها و مشکلات ملّی و منطقهای و جهانی برایشان اهمیتی ندارد. در واقع اتفاقاتی که در چند روز گذشته در شهر ارومیه در میان اقوام ترک و کرد رخ داد، فقط یک نمونه از این موضوع است.
اما مسلم است هر قومی که به طور غالب گرفتار موضوعاتی مثل تبار و اصالت و گذشته و هویت خود باشد و همیشه سرگرم حفظ و احیاء آنها باشد و پیوسته در فکر دفع دشمنان و بدخواهان و بدگویان خود باشد، به همان اندازه نیز از آینده و توسعه و ترقی باز خواهند ماند و تجدد و آزادی و دموکراسی و حکومتِ قانون را فراموش خواهد کرد و گرفتار عقبماندگی و استبداد و ستیز با دیگریِ وهمی خواهد بود. این سرنوشت، سرنوشت خوبی نیست. کشور ما و مردم ما این مشکلات را در دورههای تغلّب ایدئولوژیهای ناسیونالیسم و سوسیالیسم و اسلامیسم تجربه کرده است و اگر مردمان این کشور یک بار دیگر گرفتار ایدئولوژی دیگری مثل قومگرایی و قوممداری شوند، بر بدبختیها و دشمنیها و طردها و ستیزهای قبلی افزوده خواهد شد و ای بسا باز هم خونهايی ریخته شود و جانهای محترمی ستانده شود. حالا شما قومگراییهای کمتر فعال عربی و لری و بلوچی را هم بر اینها بیفزایید. آیا در فضای ستیزآلود این ایدئولوژیهای قوممدار و هویتگرا جایی هم برای زندگی مسالمتآمیز و انسانی باقی میماند.
به طور خلاصه میتوان گفت؛ در این یکصد سال اخیر تاریخ معاصر ایران، این ایدئولوژیهای رنگارنگ، قیامها و ستیزها و جنبشها و جنگها و بحرانهایی پدید آوردهاند که آثار بعضی از آنها همچنان باقی است و همچنان این ایدئولوژیها منبع مشکلات و مسائل اصلی کشور و جامعه ما هستند و اگر ایدئولوژیهای قومی نیز بر این دامنه افزوده شوند، معلوم است که چقدر بحران عمیقتر خواهد شد. در این میان در کانون ایدئولوژیهای سهگانهی باستانگراییِ سلطنتمحور و اسلامیسم و قومگرایی، نوعی محافظهکاری و گذشتهگرایی نیز پنهان است که مانع تجدد و تکامل و مانع حرکت به سوی آینده است. در واقع در یک قرن گذشته بنا به علل و شرایط مختلفی که توضیح آنها در اینجا ممکن نیست، جامعهی ما یک جامعهی ایدئولوژیساز بوده است و غالباً زبانها و گفتمانهای ایرانی مولّد ایدئولوژی بودهاند و گرنه در صورتی که ایدئولوژیها و هویتاندیشی ایدئولوژیک کنار بروند، وطندوستی و تدیّن و قومدوستی و زبان قومی و علائق اشتراکی چه مشکلی میتوانند داشته باشند؟ اگر اینها به موادی برای فرهنگ و هنر و شعر و موسیقی و فلسفه و معرفت هم تبدیل شوند، امکانهای بسیار خوب و مفیدی نیز خواهند بود.
رحیم محمدی
۴ فروردین ۱۴۰۴
کانال جامعه ایرانی در تلگرام:
https://www.tg-me.com/RahimMohamadi
ظهوری دیگر از ایدئولوژیهایِ ایرانی
۲ از ۲
۳ـ در دو سه دههی اخیر علل و شرائط عمدتاً سیاسی در درون و بیرون کشور به فعّال شدن نیروها و انگیزههای محلی و قومی نیز منجر شد و هویتهایِ قومی در زبانهای محلی و قومیِ کشور به مراتب بیشتر مورد توجه قرار گرفتهاند. در این دوره از یکسو محرومیتها و ممنوعیتهایِ محلی و قومی اهمیتِ عمومی یافتهاند، از سوی دیگر افتخارات محلی و قومی و قبیلهای در میادین ورزشی و رسانهها و تجمعاتِ سیاسی مثل انتخاباتها به یک موضوع دائمی و گاهاً داغ تبدیل شدهاند و در واقع در این مرحله گفتمانهایِ اتنیکی و ایدئولوژيهای قومی نیز شکل گرفتهاند و هر یک از آنها گویشگران و کنشگران و لیدرهای خود را هم ساختهاند و گروههایی از «هویت اندیشان قومی» را هم تربیت کردهاند. این امر در مناطق و شهرهای کردستان که یک سابقهی قبلی از زمان قاضی محمد و ملا مصطفی بارزانی هم داشت، با احیاء این سوابق جنبشِ قومیِ جدید انرژی بیشتری نیز پیدا کرده است. تجربهی زیسته و مشاهدات و مطالعات من در مورد ترکها و کردها حاکی از آن است که متأسفانه هویتاندیشان ترکی و کردی چنان در تبار و اصالت ترکی و کردی غرق شدهاند و چنان در موضوعات و مشکلات قومی فرو رفتهاند که حقیقت برای آنها فقط در همین یک نقطه مکنون است و بقیه مسألهها و مشکلات ملّی و منطقهای و جهانی برایشان اهمیتی ندارد. در واقع اتفاقاتی که در چند روز گذشته در شهر ارومیه در میان اقوام ترک و کرد رخ داد، فقط یک نمونه از این موضوع است.
اما مسلم است هر قومی که به طور غالب گرفتار موضوعاتی مثل تبار و اصالت و گذشته و هویت خود باشد و همیشه سرگرم حفظ و احیاء آنها باشد و پیوسته در فکر دفع دشمنان و بدخواهان و بدگویان خود باشد، به همان اندازه نیز از آینده و توسعه و ترقی باز خواهند ماند و تجدد و آزادی و دموکراسی و حکومتِ قانون را فراموش خواهد کرد و گرفتار عقبماندگی و استبداد و ستیز با دیگریِ وهمی خواهد بود. این سرنوشت، سرنوشت خوبی نیست. کشور ما و مردم ما این مشکلات را در دورههای تغلّب ایدئولوژیهای ناسیونالیسم و سوسیالیسم و اسلامیسم تجربه کرده است و اگر مردمان این کشور یک بار دیگر گرفتار ایدئولوژی دیگری مثل قومگرایی و قوممداری شوند، بر بدبختیها و دشمنیها و طردها و ستیزهای قبلی افزوده خواهد شد و ای بسا باز هم خونهايی ریخته شود و جانهای محترمی ستانده شود. حالا شما قومگراییهای کمتر فعال عربی و لری و بلوچی را هم بر اینها بیفزایید. آیا در فضای ستیزآلود این ایدئولوژیهای قوممدار و هویتگرا جایی هم برای زندگی مسالمتآمیز و انسانی باقی میماند.
به طور خلاصه میتوان گفت؛ در این یکصد سال اخیر تاریخ معاصر ایران، این ایدئولوژیهای رنگارنگ، قیامها و ستیزها و جنبشها و جنگها و بحرانهایی پدید آوردهاند که آثار بعضی از آنها همچنان باقی است و همچنان این ایدئولوژیها منبع مشکلات و مسائل اصلی کشور و جامعه ما هستند و اگر ایدئولوژیهای قومی نیز بر این دامنه افزوده شوند، معلوم است که چقدر بحران عمیقتر خواهد شد. در این میان در کانون ایدئولوژیهای سهگانهی باستانگراییِ سلطنتمحور و اسلامیسم و قومگرایی، نوعی محافظهکاری و گذشتهگرایی نیز پنهان است که مانع تجدد و تکامل و مانع حرکت به سوی آینده است. در واقع در یک قرن گذشته بنا به علل و شرایط مختلفی که توضیح آنها در اینجا ممکن نیست، جامعهی ما یک جامعهی ایدئولوژیساز بوده است و غالباً زبانها و گفتمانهای ایرانی مولّد ایدئولوژی بودهاند و گرنه در صورتی که ایدئولوژیها و هویتاندیشی ایدئولوژیک کنار بروند، وطندوستی و تدیّن و قومدوستی و زبان قومی و علائق اشتراکی چه مشکلی میتوانند داشته باشند؟ اگر اینها به موادی برای فرهنگ و هنر و شعر و موسیقی و فلسفه و معرفت هم تبدیل شوند، امکانهای بسیار خوب و مفیدی نیز خواهند بود.
رحیم محمدی
۴ فروردین ۱۴۰۴
کانال جامعه ایرانی در تلگرام:
https://www.tg-me.com/RahimMohamadi
Telegram
جامعه ایرانی
دغدغهها و توضیحات جامعهشناختی از جامعه ایرانی ـ..ـ دکتر رحیـم محـمّدی
Sociology
رحیم محمدی
Rahim mohamadi
Rahim mohammadi
Sociology
رحیم محمدی
Rahim mohamadi
Rahim mohammadi
اشاره:
نامهی مصطفی مهرآئین عزیز را خواندم، سیاست را با دید انسانی و اخلاقی و معرفتی از نو به رهبر نظام معنا کرده است، امیدوارم یک جو تأثیر بگذارد.
رحیم محمدی
۱۱ فروردین ۱۴۰۴
نامهی مصطفی مهرآئین عزیز را خواندم، سیاست را با دید انسانی و اخلاقی و معرفتی از نو به رهبر نظام معنا کرده است، امیدوارم یک جو تأثیر بگذارد.
رحیم محمدی
۱۱ فروردین ۱۴۰۴
تأمل:
در این چند روز سال نو و در صحبتهای میان دید و بازدیدها، یک چیز مهم در مورد دوستان و آشنایانم متوجه شدم:
آگاهی، جهانبینی و طرز فکر بعضی از آنها در مورد زندگی و خلقت و مسائل اجتماعی به طور اساسی تغییر کرده است و گرایش آشکاری به لائیسیته پیدا کردهاند.
اما عواطف و تهنشستهای تربیتی و اخلاقیشان که احتمالاً نتیجه تربیت و فشارهای خانوادگی و مدرسی و اجتماعی است، هیچ تغییری نکرده است!
این فاصله چیه؟ و چرا تغییرات همه جانبه در همهی اجزاء وجود انسان اتفاق نمیافتد؟
رحیم محمدی
۱۱ فروردین ۱۴۰۴
کانال جامعه ایرانی
در این چند روز سال نو و در صحبتهای میان دید و بازدیدها، یک چیز مهم در مورد دوستان و آشنایانم متوجه شدم:
آگاهی، جهانبینی و طرز فکر بعضی از آنها در مورد زندگی و خلقت و مسائل اجتماعی به طور اساسی تغییر کرده است و گرایش آشکاری به لائیسیته پیدا کردهاند.
اما عواطف و تهنشستهای تربیتی و اخلاقیشان که احتمالاً نتیجه تربیت و فشارهای خانوادگی و مدرسی و اجتماعی است، هیچ تغییری نکرده است!
این فاصله چیه؟ و چرا تغییرات همه جانبه در همهی اجزاء وجود انسان اتفاق نمیافتد؟
رحیم محمدی
۱۱ فروردین ۱۴۰۴
کانال جامعه ایرانی
Forwarded from Audio Books
لیست کتابهای صوتی منتشرشده در کانال کتابهای صوتی علوم اجتماعی
مراحل اساسی اندیشه در جامعهشناسی
نوشتۀ ریمون آرون
ترجمۀ باقر پرهام
#مراحل_اساسی_اندیشه_در_جامعهشناسی
قواعد روش جامعهشناسی
نوشتۀ امیل دورکیم
ترجمۀ علیمحمد کاردان
#قواعد_روش_جامعهشناسی
دربارۀ تقسیم کار اجتماعی
نوشتۀ امیل دورکیم
ترجمۀ باقر پرهام
#دربارۀ_تقسیم_کار_اجتماعی
خودکشی
نوشتۀ امیل دورکیم
ترجمۀ نادر سالارزادۀ امیری
#خودکشی
جامعهشناسی دین
نوشتۀ ملکم همیلتون
#جامعهشناسی_دین
تاریخ و آگاهی طبقاتی؛ پژوهشی در دیالکتیک مارکسیستی
نوشتۀ جورج لوکاچ
ترجمۀ محمدجعفر پوینده
#تاریخ_و_آگاهی_طبقاتی
انسان تکساحتی
نوشتۀ هربرت مارکوزه
ترجمۀ محسن مویدی
#انسان_تکساحتی
گذار از عهد باستان به فئودالیسم
نوشتۀ پری اندرسون
ترجمۀ حسن مرتضوی
#گذار_از_عهد_باستان_به_فئودالیسم
تبارهای دولت استبدادی
نوشتۀ پری اندرسون
ترجمۀ حسن مرتضوی
#تبارهای_دولتهای_استبدادی
تبیین در علوم اجتماعی؛ درآمدی بر فلسفه علم الاجتماع
نوشتۀ دنیل لیتل
ترجمۀ عبدالکریم سروش
#تبیین_در_علوم_اجتماعی
صلحی که همۀ صلحها را بر باد داد؛ فروپاشی امپراتوری عثمانی و شکلگیری خاورمیانۀ معاصر
نوشتۀ دیوید فرامکین
ترجمۀ حسن افشار
#صلحی_که_همۀ_صلحها_را_بر_باد_داد
تجربۀ مدرنیته؛ هر آنچه سخت و استوار است دود میشود و به هوا میرود
نوشتۀ مارشال برمن
ترجمۀ مراد فرهادپور
#تجربۀ_مدرنیته
@Audio_Book_Social_Science
مراحل اساسی اندیشه در جامعهشناسی
نوشتۀ ریمون آرون
ترجمۀ باقر پرهام
#مراحل_اساسی_اندیشه_در_جامعهشناسی
قواعد روش جامعهشناسی
نوشتۀ امیل دورکیم
ترجمۀ علیمحمد کاردان
#قواعد_روش_جامعهشناسی
دربارۀ تقسیم کار اجتماعی
نوشتۀ امیل دورکیم
ترجمۀ باقر پرهام
#دربارۀ_تقسیم_کار_اجتماعی
خودکشی
نوشتۀ امیل دورکیم
ترجمۀ نادر سالارزادۀ امیری
#خودکشی
جامعهشناسی دین
نوشتۀ ملکم همیلتون
#جامعهشناسی_دین
تاریخ و آگاهی طبقاتی؛ پژوهشی در دیالکتیک مارکسیستی
نوشتۀ جورج لوکاچ
ترجمۀ محمدجعفر پوینده
#تاریخ_و_آگاهی_طبقاتی
انسان تکساحتی
نوشتۀ هربرت مارکوزه
ترجمۀ محسن مویدی
#انسان_تکساحتی
گذار از عهد باستان به فئودالیسم
نوشتۀ پری اندرسون
ترجمۀ حسن مرتضوی
#گذار_از_عهد_باستان_به_فئودالیسم
تبارهای دولت استبدادی
نوشتۀ پری اندرسون
ترجمۀ حسن مرتضوی
#تبارهای_دولتهای_استبدادی
تبیین در علوم اجتماعی؛ درآمدی بر فلسفه علم الاجتماع
نوشتۀ دنیل لیتل
ترجمۀ عبدالکریم سروش
#تبیین_در_علوم_اجتماعی
صلحی که همۀ صلحها را بر باد داد؛ فروپاشی امپراتوری عثمانی و شکلگیری خاورمیانۀ معاصر
نوشتۀ دیوید فرامکین
ترجمۀ حسن افشار
#صلحی_که_همۀ_صلحها_را_بر_باد_داد
تجربۀ مدرنیته؛ هر آنچه سخت و استوار است دود میشود و به هوا میرود
نوشتۀ مارشال برمن
ترجمۀ مراد فرهادپور
#تجربۀ_مدرنیته
@Audio_Book_Social_Science
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
♦️متفکر نباید نقش خود را وانهد
✍حسن محدثیی گیلوایی
۱۸ فروردین ۱۴۰۴
این روزهای سخت که همهچیزمان به سیاست آمیخته شده و من نیز بارها مورد پرسش قرار گرفته ام، همیشه میخواستم بر ضرورت اندیشیدن در بارهی جامعه و مسائل اش تذکر بدهم. امروز دیدم همین ایده را آقای گلشیری بهخوبی بیان کرده است. سخن من هم همین است. اهل اندیشه باید مواظب بیماریی سیاستزدهگی باشند. عجالتا همینقدر تذکر کافی است. بهراستی که "خوشتر آن باشد که سر دلبران گفته آید در حدیث دیگران."
#تفکر
#ضرورت_تفکر
#سیاستزدهگی
@NewHasanMohaddesi
✍حسن محدثیی گیلوایی
۱۸ فروردین ۱۴۰۴
این روزهای سخت که همهچیزمان به سیاست آمیخته شده و من نیز بارها مورد پرسش قرار گرفته ام، همیشه میخواستم بر ضرورت اندیشیدن در بارهی جامعه و مسائل اش تذکر بدهم. امروز دیدم همین ایده را آقای گلشیری بهخوبی بیان کرده است. سخن من هم همین است. اهل اندیشه باید مواظب بیماریی سیاستزدهگی باشند. عجالتا همینقدر تذکر کافی است. بهراستی که "خوشتر آن باشد که سر دلبران گفته آید در حدیث دیگران."
#تفکر
#ضرورت_تفکر
#سیاستزدهگی
@NewHasanMohaddesi
تأملی در باورگراییِ ایرانی
رحیم محمدی
۱۹ فروردین ۱۴۰۴
ما مردمِ ایران یک مردمِ «باورگرا» هستیم! البته اگر مقداری دقیقتر حرف بزنم، میتوان گفت؛ بخش قابل توجهی از ما مردم ایران هر کس به میزانی بسته به شرایط خود از کم تا زیاد «باورگرا» هستیم. حالا باورگرایی یعنی چه؟
یعنی ما مردمی هستیم همواره دنبال این میگردیم که حتماً به یک چیزی باور و اعتقاد پیدا کنیم و از فقدان باور رنج میبریم. این باور پیدا کردن فقط یک صورتش ایمان آوردن به یک دین و مذهب خاصی است که داستان پیچیده و تاریخی دارد، نمیدانم شاید شما هم گاهی از خود پرسیده باشید این همه معجزات و توانائیهای نامعقول و نادرستی که ایرانیان به پیامبران و امامان و عارفان و مکانها مثل چاه جمکران نسبت میدهند و به آنها باور دارند، دست کم عقلِ خودشان را چگونه قانع و راضی میسازند؟
اما صورت دیگرش این است که بخش قابل توجهی از مردم ایران در موضوعات این جهانی و حتی سیاسی و اجتماعی هم باورگرا هستند، حتی اشخاص تحصیلکرده و دانشگاهی. به عنوان مثال یکی از باورها این است که انقلاب ۵۷ یک سناریو و توطئهی انگلیسی ـ امریکایی بود و آنها صدها سال بعد از این را میدیدند و لاجرم نقشهای برای ایران داشتند که جز با انقلاب محقق نمیشد! ...
این باور سیاسی مشهور که «کار، کارِ انگلیسیها است» صورتها و اشکال مختلفی دارد که برخی وجوه آن بسیار پنهان است. من از چند سال پیش که روی این موضوع حساس شدهام، متوجه شدهام کسانی از دوستان و آشنایان و همصحبتهای خود من نیز عمیقاً معتقدند که انقلاب ۵۷ نقشهی انگلیسی ـ امریکایی بود و تقریباً هیچ تحلیل جامعهشناختی و تاریخی و روانشناختی را در مورد انقلاب قبول ندارند. حالا بگذریم که در سالهای اخیر گروه سایبری خانوادهی پهلوی و پسر شاه نیز به جدّ این بحث را پیش میبرند که در حقیقت این انگلیس و امریکا بودند که شاه را بردند.
احتمالاً این باورگراییِ عام میتواند تداوم «دینخویی ایرانیان» هم باشد که شکلهای جدید آن به این صورت ظهور کرده است. دینخویی مفهومی بود که آرامش دوستدار فیلسوف ایرانی در مطالعات تاریخی خود به آن رسید که البته هم مفهومی بسیار پیچیده است و هم از منظر تاریخ و جامعهشناسیِ دین در ایرانْ جای بررسیهای سنجشگرانه دارد.
حالا این باورگرایی چیست؟ و چرا خلاء باور و ایمان برای ایرانیان تقریباً ناممکن است؟ و این باورگرایی تاکنون چه نتایج و پیامدهایی داشته است؟ پرسشهایی هستند که شاید اهل تأمل در آنها بیاندیشند و پرسشهای بیشتری به این مجموعه بیافزایند.
#باورگرایی_ایرانی
#باورگرایی
کانال جامعه ایرانی در تلگرام:
https://www.tg-me.com/RahimMohamadi
کانال جامعه ایرانی در واتساپ:
https://chat.whatsapp.com/IxZpaituwxd9KpX9d8trxi
رحیم محمدی
۱۹ فروردین ۱۴۰۴
ما مردمِ ایران یک مردمِ «باورگرا» هستیم! البته اگر مقداری دقیقتر حرف بزنم، میتوان گفت؛ بخش قابل توجهی از ما مردم ایران هر کس به میزانی بسته به شرایط خود از کم تا زیاد «باورگرا» هستیم. حالا باورگرایی یعنی چه؟
یعنی ما مردمی هستیم همواره دنبال این میگردیم که حتماً به یک چیزی باور و اعتقاد پیدا کنیم و از فقدان باور رنج میبریم. این باور پیدا کردن فقط یک صورتش ایمان آوردن به یک دین و مذهب خاصی است که داستان پیچیده و تاریخی دارد، نمیدانم شاید شما هم گاهی از خود پرسیده باشید این همه معجزات و توانائیهای نامعقول و نادرستی که ایرانیان به پیامبران و امامان و عارفان و مکانها مثل چاه جمکران نسبت میدهند و به آنها باور دارند، دست کم عقلِ خودشان را چگونه قانع و راضی میسازند؟
اما صورت دیگرش این است که بخش قابل توجهی از مردم ایران در موضوعات این جهانی و حتی سیاسی و اجتماعی هم باورگرا هستند، حتی اشخاص تحصیلکرده و دانشگاهی. به عنوان مثال یکی از باورها این است که انقلاب ۵۷ یک سناریو و توطئهی انگلیسی ـ امریکایی بود و آنها صدها سال بعد از این را میدیدند و لاجرم نقشهای برای ایران داشتند که جز با انقلاب محقق نمیشد! ...
این باور سیاسی مشهور که «کار، کارِ انگلیسیها است» صورتها و اشکال مختلفی دارد که برخی وجوه آن بسیار پنهان است. من از چند سال پیش که روی این موضوع حساس شدهام، متوجه شدهام کسانی از دوستان و آشنایان و همصحبتهای خود من نیز عمیقاً معتقدند که انقلاب ۵۷ نقشهی انگلیسی ـ امریکایی بود و تقریباً هیچ تحلیل جامعهشناختی و تاریخی و روانشناختی را در مورد انقلاب قبول ندارند. حالا بگذریم که در سالهای اخیر گروه سایبری خانوادهی پهلوی و پسر شاه نیز به جدّ این بحث را پیش میبرند که در حقیقت این انگلیس و امریکا بودند که شاه را بردند.
احتمالاً این باورگراییِ عام میتواند تداوم «دینخویی ایرانیان» هم باشد که شکلهای جدید آن به این صورت ظهور کرده است. دینخویی مفهومی بود که آرامش دوستدار فیلسوف ایرانی در مطالعات تاریخی خود به آن رسید که البته هم مفهومی بسیار پیچیده است و هم از منظر تاریخ و جامعهشناسیِ دین در ایرانْ جای بررسیهای سنجشگرانه دارد.
حالا این باورگرایی چیست؟ و چرا خلاء باور و ایمان برای ایرانیان تقریباً ناممکن است؟ و این باورگرایی تاکنون چه نتایج و پیامدهایی داشته است؟ پرسشهایی هستند که شاید اهل تأمل در آنها بیاندیشند و پرسشهای بیشتری به این مجموعه بیافزایند.
#باورگرایی_ایرانی
#باورگرایی
کانال جامعه ایرانی در تلگرام:
https://www.tg-me.com/RahimMohamadi
کانال جامعه ایرانی در واتساپ:
https://chat.whatsapp.com/IxZpaituwxd9KpX9d8trxi
Telegram
جامعه ایرانی
دغدغهها و توضیحات جامعهشناختی از جامعه ایرانی ـ..ـ دکتر رحیـم محـمّدی
Sociology
رحیم محمدی
Rahim mohamadi
Rahim mohammadi
Sociology
رحیم محمدی
Rahim mohamadi
Rahim mohammadi
دانشگاه و دانشگاهیان چگونه میتوانند با «سیاستِ بحران» رفتار کنند؟
رحیم محمدی
۲۰ فروردین ۱۴۰۴
پر واضح است که کار دانشگاه و دانشگاهی کارِ سیاسی نیست و دانشمند و متفکر و فرهنگی و اخلاقی و هنرمند و ادیب هم کارِ سیاسی نمیکنند، اگر چه در ساحتی از وجود کار آنان نیز نسبتی پنهان و غیرمستقیم با تعریفِ سیاستِ اصیلِ زمانه پیدا میکند. اما همیشه این قاعده حاکم نیست که هرکس و هر نهادی کار مخصوص خود را بکند، بلکه زمانی هم در عمر سیاست و قدرت و حکومت فرا میرسد که من آن را «سیاستِ بحران» مینامم. سیاست بحران به معنای آن نیست یک بحرانِ سیاسی در روندِ کارِ سیاستِ جامعه پیدا شده است و امور مختل شده و توجه همگان و همهی نهادها و ساختارها موقتاً به آن جلب شده است و انتظار میرود سیاستمداران و خردمندان ملّت و کشور به زودی آن را بشناسند و آن را مهار و درمان کنند. سیاستِ بحران چیزی عمیقتر و گستردهتر از این نوع بحثها و مشکلات است، بلکه آن سیاستی ضدِ تاریخ و ضدِ جامعه است. یعنی سیاست به جنگ تاریخ و جامعه و انسان و توسعه و اخلاق و فرهنگ و هنر و علم و تفکر و دانشگاه آمده است و لاجرم دانشگاه و دانشگاهی ذره ذره مرگ خود و علم و تفکر را میچشد و همیشه کامش از شَرنگ مرگ تلخ است و کار و فکر و زندگی خود و همنوعاناش عاطل است. دانشگاه و دانشگاهی در چنین زمانهایی چه رفتاری میتوانند در پیش گیرند؟ و چه فکر و پیامی میتوانند به هموطنان و مردمان زمانه عرضه کنند؟
من خود سخن و فکر و عمل دانشگاهیانی چون دکتر مصطفی مهرآئین https://www.tg-me.com/mostafamehraeen/1933 را در چنین موقعیت و زمانهای میبینم و میفهمم و گرنه مهرآئین و کسانی چون او چه نیازی به سیاست و حضور و ظهور سیاسی دارند. در واقع او و امثال او کاری مهمتر از سیاست یا رونق و بیرونقی سیاست و قدرت دارند و آن کار دانشگاهی و کار علمی و فلسفی است که البته کار پژوهشی و آموزشی و پرورشی است.
جامعه ایرانی:
https://www.tg-me.com/RahimMohamadi
رحیم محمدی
۲۰ فروردین ۱۴۰۴
پر واضح است که کار دانشگاه و دانشگاهی کارِ سیاسی نیست و دانشمند و متفکر و فرهنگی و اخلاقی و هنرمند و ادیب هم کارِ سیاسی نمیکنند، اگر چه در ساحتی از وجود کار آنان نیز نسبتی پنهان و غیرمستقیم با تعریفِ سیاستِ اصیلِ زمانه پیدا میکند. اما همیشه این قاعده حاکم نیست که هرکس و هر نهادی کار مخصوص خود را بکند، بلکه زمانی هم در عمر سیاست و قدرت و حکومت فرا میرسد که من آن را «سیاستِ بحران» مینامم. سیاست بحران به معنای آن نیست یک بحرانِ سیاسی در روندِ کارِ سیاستِ جامعه پیدا شده است و امور مختل شده و توجه همگان و همهی نهادها و ساختارها موقتاً به آن جلب شده است و انتظار میرود سیاستمداران و خردمندان ملّت و کشور به زودی آن را بشناسند و آن را مهار و درمان کنند. سیاستِ بحران چیزی عمیقتر و گستردهتر از این نوع بحثها و مشکلات است، بلکه آن سیاستی ضدِ تاریخ و ضدِ جامعه است. یعنی سیاست به جنگ تاریخ و جامعه و انسان و توسعه و اخلاق و فرهنگ و هنر و علم و تفکر و دانشگاه آمده است و لاجرم دانشگاه و دانشگاهی ذره ذره مرگ خود و علم و تفکر را میچشد و همیشه کامش از شَرنگ مرگ تلخ است و کار و فکر و زندگی خود و همنوعاناش عاطل است. دانشگاه و دانشگاهی در چنین زمانهایی چه رفتاری میتوانند در پیش گیرند؟ و چه فکر و پیامی میتوانند به هموطنان و مردمان زمانه عرضه کنند؟
من خود سخن و فکر و عمل دانشگاهیانی چون دکتر مصطفی مهرآئین https://www.tg-me.com/mostafamehraeen/1933 را در چنین موقعیت و زمانهای میبینم و میفهمم و گرنه مهرآئین و کسانی چون او چه نیازی به سیاست و حضور و ظهور سیاسی دارند. در واقع او و امثال او کاری مهمتر از سیاست یا رونق و بیرونقی سیاست و قدرت دارند و آن کار دانشگاهی و کار علمی و فلسفی است که البته کار پژوهشی و آموزشی و پرورشی است.
جامعه ایرانی:
https://www.tg-me.com/RahimMohamadi
Telegram
رخداد تازه(مصطفی مهرآیین)
فراخوان دعوت به گفتگو درباره ضرورت آزادی خواهی، دموکراسی خواهی، عقلانیت، تفاوت پذیری و انسان محوری برای ایران آینده
از همه دوستان اهل فرهنگ و اندیشه اعم از دوستان تحصیل کرده علوم انسانی یا غیر علوم انسانی، اهالی ادبیات و هنر، سینما،شعر،... که باور به ضرورت…
از همه دوستان اهل فرهنگ و اندیشه اعم از دوستان تحصیل کرده علوم انسانی یا غیر علوم انسانی، اهالی ادبیات و هنر، سینما،شعر،... که باور به ضرورت…
اشارهای به نظرسنجیها و مؤسسات نظرسنجی
رحیم محمدی
۲۵ فروردین ۱۴۰۴
امروز صبح باز چند تا نظرسنجی و مؤسسات نظرسنجی را مرور میکردم که در انتخابات و در موضوعات سیاسی و اجتماعی و غیره نظرسنجی میکنند و به اصطلاح نظر مردم یا افکار عمومی را کشف میکنند و اعلام میکنند.
فعلاً همینقدر بگویم من تاکنون هیچ مؤسسه نظرسنجی مستقل و بیطرف و آکادمیک در کشور پیدا نکردهام، البته از مدتها پیش هم که بررسیهایی دارم متوجه این موضوع شده بودم. همهی مؤسسات موجود و نظرسنجیهای آنها یا مستقیم وابستهاند یا بدون آنکه خود بدانند در پازلی آنها را میرقصانند که مطلوب موقعیت سیاسی آن روز باشد!
اما معنای این سخن آن نیست که گاهی برخی نظرسنجیهای محدود برای یک پژوهشگر مستقل قابل استفاده نیست، پژوهشگر مستقل باید مهارتها و روشهایی بلد باشد که از این آمارها پس از غربالگری استفاده خارج از موقعیت نماید. یعنی آمارها را با استفاده از روشهایی از موقعیت زمانی و مکانی که برای آن منظور تهیه شدهاند خالی نماید و بهرهبرداری علمی نماید، اما باید اقرار کنم، این کار بسیار سخت است و همه نمیتوانند چنین کاری را انجام دهند.
کانال جامعه ایرانی
#نظرسنجی
#مؤسسات_نظرسنجی
#افکار_عمومی
رحیم محمدی
۲۵ فروردین ۱۴۰۴
امروز صبح باز چند تا نظرسنجی و مؤسسات نظرسنجی را مرور میکردم که در انتخابات و در موضوعات سیاسی و اجتماعی و غیره نظرسنجی میکنند و به اصطلاح نظر مردم یا افکار عمومی را کشف میکنند و اعلام میکنند.
فعلاً همینقدر بگویم من تاکنون هیچ مؤسسه نظرسنجی مستقل و بیطرف و آکادمیک در کشور پیدا نکردهام، البته از مدتها پیش هم که بررسیهایی دارم متوجه این موضوع شده بودم. همهی مؤسسات موجود و نظرسنجیهای آنها یا مستقیم وابستهاند یا بدون آنکه خود بدانند در پازلی آنها را میرقصانند که مطلوب موقعیت سیاسی آن روز باشد!
اما معنای این سخن آن نیست که گاهی برخی نظرسنجیهای محدود برای یک پژوهشگر مستقل قابل استفاده نیست، پژوهشگر مستقل باید مهارتها و روشهایی بلد باشد که از این آمارها پس از غربالگری استفاده خارج از موقعیت نماید. یعنی آمارها را با استفاده از روشهایی از موقعیت زمانی و مکانی که برای آن منظور تهیه شدهاند خالی نماید و بهرهبرداری علمی نماید، اما باید اقرار کنم، این کار بسیار سخت است و همه نمیتوانند چنین کاری را انجام دهند.
کانال جامعه ایرانی
#نظرسنجی
#مؤسسات_نظرسنجی
#افکار_عمومی
نمونهای از نثر فارسی هزار و صد (۱۱۰۰) سال پیش
رحیم محمدی
پنجشنبه، ۲۸ فروردین ۱۴۰۴
نمونهای که در ادامه خواهد آمد، بریدهای از مقدمهی «شاهنامهی منثور» ابو منصوری است که تقریباً در سال ۳۴۶ قمری توسط ابو منصور معمری به عنوان مقدمه بر شاهنامهی خود نوشته است. این شاهنامهی منثور بعداً منبع و مرجع اصلی فردوسی در سرودن «شاهنامهی منظوم» او واقع شد.
(( ... خداوندانِ دانش اندرین نگاه کنند و فرهنگِ شاهان و مهتران و فرزانگان و کار و ساز پادشاهی و نهاد و رفتار ایشان و آئینهای نیکو و داد و داوری و رأی و راندنِ کار و سپاه آراستن و رزم کردن و شهر گشادن و کین خواستن و شبیخون کردن و آزرم داشتن و خواستاری کردن، این همه را بدین نامه اندر بیابند...))
نقل از علامه محمد قزوینی، (۱۳۳۲) بیست مقاله قزوینی، جلد دوم، با مقدمه عباس اقبال، چاپ دوم، صص: ۳۶ و ۳۷
یادآوری: من در متن فوق «ذالهای» فارسی قدیم را به «دال» تبدیل کردم که برای خواننده امروزی آسان باشد.
#شاهنامه
#شاهنامه_ابومنصوری
کانال جامعه ایرانی:
https://www.tg-me.com/RahimMohamadi
رحیم محمدی
پنجشنبه، ۲۸ فروردین ۱۴۰۴
نمونهای که در ادامه خواهد آمد، بریدهای از مقدمهی «شاهنامهی منثور» ابو منصوری است که تقریباً در سال ۳۴۶ قمری توسط ابو منصور معمری به عنوان مقدمه بر شاهنامهی خود نوشته است. این شاهنامهی منثور بعداً منبع و مرجع اصلی فردوسی در سرودن «شاهنامهی منظوم» او واقع شد.
(( ... خداوندانِ دانش اندرین نگاه کنند و فرهنگِ شاهان و مهتران و فرزانگان و کار و ساز پادشاهی و نهاد و رفتار ایشان و آئینهای نیکو و داد و داوری و رأی و راندنِ کار و سپاه آراستن و رزم کردن و شهر گشادن و کین خواستن و شبیخون کردن و آزرم داشتن و خواستاری کردن، این همه را بدین نامه اندر بیابند...))
نقل از علامه محمد قزوینی، (۱۳۳۲) بیست مقاله قزوینی، جلد دوم، با مقدمه عباس اقبال، چاپ دوم، صص: ۳۶ و ۳۷
یادآوری: من در متن فوق «ذالهای» فارسی قدیم را به «دال» تبدیل کردم که برای خواننده امروزی آسان باشد.
#شاهنامه
#شاهنامه_ابومنصوری
کانال جامعه ایرانی:
https://www.tg-me.com/RahimMohamadi
Telegram
جامعه ایرانی
دغدغهها و توضیحات جامعهشناختی از جامعه ایرانی ـ..ـ دکتر رحیـم محـمّدی
Sociology
رحیم محمدی
Rahim mohamadi
Rahim mohammadi
Sociology
رحیم محمدی
Rahim mohamadi
Rahim mohammadi
پرسش:
چطور میشود؟ آدمی که در یک مصاحبهی کوتاه سه بار میگوید؛ من سربازِ فرمانده نیروی انتظامی هستم، او را وزیر آموزش و پرورش میکنند!
آیا منطقی دارد؟ وزیر آ. پ. را از میاناعضاء دفتر فرمانده انتخاب کنند!
در چه زمانها و کشورهایی قدرتِ نظامی و سیاسی، تابع فرهنگ و علم است؟ و در چه زمانها و کشورهایی فرهنگ و علم مغلوب قدرت نظامی و سیاسی است؟
رحیم محمدی
۲ فروردین ۱۴۰۴
#آموزش_و_پرورش
#دانشگاه
چطور میشود؟ آدمی که در یک مصاحبهی کوتاه سه بار میگوید؛ من سربازِ فرمانده نیروی انتظامی هستم، او را وزیر آموزش و پرورش میکنند!
آیا منطقی دارد؟ وزیر آ. پ. را از میاناعضاء دفتر فرمانده انتخاب کنند!
در چه زمانها و کشورهایی قدرتِ نظامی و سیاسی، تابع فرهنگ و علم است؟ و در چه زمانها و کشورهایی فرهنگ و علم مغلوب قدرت نظامی و سیاسی است؟
رحیم محمدی
۲ فروردین ۱۴۰۴
#آموزش_و_پرورش
#دانشگاه
زبانِ فارسی و علم
رحیم محمدی
۳ اردیبهشت ۱۴۰۴
(یک از دو)
در چند روز گذشته دوستان ما بحثهایی در بارهی زبان فارسی کردند و دکتر حسن محدثی هم به سختی کوشید از زبان دکتر محمدرضا باطنی بگوید که زبان فارسی زبان علم نیست و فارسی دست کم نسبت به علمِ مدرن عقیم است. ( https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/12494
اما من هم که چند سالی است به خیال خودم در مورد زبان و گفتار و روایت و گفتمان، پژوهش و تأمل میکنم و چیزهایی مینویسم و دفتری پراکندهام، مایلم به طور گذرا چند نکته به بحثهای دوستانم اضافه کنم و احیاناً گوشهای به آنها بزنم:
۱- زبان که فقط لغت و واژه و دالّ و نشانه نیست و هیچ زبانی هم را نمیتوان به اسم و فعل و قید فروکاست، حتی نمیتوان زبان را به عبارت و جمله و پاراگراف فروکاست. زبان ابعاد و سطوح متکثر و پیچیدهای دارد که فیلولوگها و «اهل ادب» و «لغتشناسان» چیزی از آنها نمیدانند.
۲ـ ما وقتی مطالعات و پژوهشها در مورد زبان فارسی را با زبانهای تقریباً همدورهی آن، مثل یونانی و لاتین و حتی فرانسوی به طور گذرا مقایسه میکنیم، متوجه میشویم که فیلسوفانِ زبان و انسانشناسانِ زبان و جامعهشناسانِ زبان و تاریخدانانِ زبان، پژوهشها و کارهای بزرگی در مورد آن زبانها کردهاند. اما هنوز زبان فارسی به نظریههایِ فلسفهی زبان آزموده و سنجیده نشده است، به نظریههای جامعهشناسیِ زبان آزموده نشده است، به نظریههای علوم دیگر نیز آزموده نشده است. این سخنان به معنای آن است، ما چیز چندان دندانگیری در مورد زبان فارسی نمیدانیم.
۳ـ در سال ۱۲۳۰ هجری قمری که عباس میرزا و قائم مقام فراهانی در دارالخلافهی تبریز به این نتیجه رسیدند که یک جمع ۵ نفره از جوانان مستعد ایرانی، برای آموختن «علوم جدیده» به بریتانیای آن روز بفرستند، یکی از آن جوانان شخصی بود به اسم «میرزا صالح شیرازی» که وی سفرنامهی این سفر بیسابقه را نوشته است. او در همان آغاز سفرنامهی خود آورده است که یک روز مقام مافوق من، به من اطلاع داد؛ میخواهم تو را برای «تحصیل صنعت» به «مملکت اِنگلند» بفرستم. میرزا صالح مقداری تأمل کرد و گفت: قربان من در «صنعت» ذوقی ندارم، مرا برای تحصیل «حکمتِ طبیعی» بفرستید که در این باره ذوق دارم.
من که این گفتگو را از زبان او خواندم، تاکنون بارها از خود پرسیدهام؛ ۲۱۶ سال پیش در آن روزها میرزا صالح شیرازی در شهر تبریز آن روز، از صنعت که ما امروزه آنرا به سان «تکنولوژی» و نتیجهی «انقلاب صنعتی» میفهمیم، چه میفهمید؟ و جالبتر اینکه، این مفهوم سرگردان «حکمتِ طبیعی» چگونه از ذهن و زبان او سر برآورده بود؟ و او چگونه آنچه از علوم جدیده در اروپا تکوین یافته بود، آن را به این اسم نامید؟ اتفاقاً ۱۲۰ سال پس از میرزا صالح، ایرانی دیگری که به «تاریخِ فلسفهی اروپا» علاقمند شده بود و گمان میکرد ترقیات جدید میوهی آن است، یک کتاب سه جلدی به اسم «سیر حکمت در اروپا» نوشت (زنده یاد محمدعلی فروغی) و فلسفهی یونانی ـ اروپایی را به سان حکمت توضیح داد! آنچه امروزه ما میدانیم حکمت یک واژه قرآنی بود، اما قبل از قرآن هم ایرانیان «دانشی» داشتند که آن را «فرزانگی» و «فرهیختگی» مینامیدند. در قرن ۶ هجری که شهابالدین سهروردی به این فکر افتاد، فرزانگی ایرانی را زنده کند و دوباره آن را توضیح دهد، آن را حکمت نامید و رسالهای به اسم «حکمت الاشراق» نوشت. بعدتر در دورهی صفوی نیز صدرالدین شیرازی کتاب خود را «حکمت متعالیه» نامید، اما کتاب او ادامهی حکمت سهروردی نبود! و امروزه اصولاً حکمت الاشراق در حوزههای علمیه خوانده نمیشود. ما هم که امروز رسالهی سهروردی را میخوانیم، اتفاقاً چیزی از حکمت قرآنی در آن نمیبینیم، بلکه به قول خود او مباحثی است که او از زبان «حکماء فارس» آورده است.
۴- باز آنچه ما امروزه میدانیم، در اروپا هیچوقت چیزی به اسم حکمت نبوده است، آنچه در یونان و روم و اروپای قدیم و جدید وجود داشت، «فلسفه» بوده است و فلسفه که منشاء یونانی دارد، اساساً حکمت نیست و حکمت هم فلسفه نیست. اما چرا ایرانیان فلسفهی یونانی و اروپایی را حکمت فهمیدند؟ و وقتی زنده یاد فروغی، تاریخ فلسفه در اروپا را به سان «سیر حکمت در اروپا» فهمید، او چگونه این دوگانگی و تعارض را برای خود حل کرد؟
ادامه در پست بعدی 👇🏾👇🏾
(کانال جامعه ایرانی) https://www.tg-me.com/RahimMohamadi
رحیم محمدی
۳ اردیبهشت ۱۴۰۴
(یک از دو)
در چند روز گذشته دوستان ما بحثهایی در بارهی زبان فارسی کردند و دکتر حسن محدثی هم به سختی کوشید از زبان دکتر محمدرضا باطنی بگوید که زبان فارسی زبان علم نیست و فارسی دست کم نسبت به علمِ مدرن عقیم است. ( https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/12494
اما من هم که چند سالی است به خیال خودم در مورد زبان و گفتار و روایت و گفتمان، پژوهش و تأمل میکنم و چیزهایی مینویسم و دفتری پراکندهام، مایلم به طور گذرا چند نکته به بحثهای دوستانم اضافه کنم و احیاناً گوشهای به آنها بزنم:
۱- زبان که فقط لغت و واژه و دالّ و نشانه نیست و هیچ زبانی هم را نمیتوان به اسم و فعل و قید فروکاست، حتی نمیتوان زبان را به عبارت و جمله و پاراگراف فروکاست. زبان ابعاد و سطوح متکثر و پیچیدهای دارد که فیلولوگها و «اهل ادب» و «لغتشناسان» چیزی از آنها نمیدانند.
۲ـ ما وقتی مطالعات و پژوهشها در مورد زبان فارسی را با زبانهای تقریباً همدورهی آن، مثل یونانی و لاتین و حتی فرانسوی به طور گذرا مقایسه میکنیم، متوجه میشویم که فیلسوفانِ زبان و انسانشناسانِ زبان و جامعهشناسانِ زبان و تاریخدانانِ زبان، پژوهشها و کارهای بزرگی در مورد آن زبانها کردهاند. اما هنوز زبان فارسی به نظریههایِ فلسفهی زبان آزموده و سنجیده نشده است، به نظریههای جامعهشناسیِ زبان آزموده نشده است، به نظریههای علوم دیگر نیز آزموده نشده است. این سخنان به معنای آن است، ما چیز چندان دندانگیری در مورد زبان فارسی نمیدانیم.
۳ـ در سال ۱۲۳۰ هجری قمری که عباس میرزا و قائم مقام فراهانی در دارالخلافهی تبریز به این نتیجه رسیدند که یک جمع ۵ نفره از جوانان مستعد ایرانی، برای آموختن «علوم جدیده» به بریتانیای آن روز بفرستند، یکی از آن جوانان شخصی بود به اسم «میرزا صالح شیرازی» که وی سفرنامهی این سفر بیسابقه را نوشته است. او در همان آغاز سفرنامهی خود آورده است که یک روز مقام مافوق من، به من اطلاع داد؛ میخواهم تو را برای «تحصیل صنعت» به «مملکت اِنگلند» بفرستم. میرزا صالح مقداری تأمل کرد و گفت: قربان من در «صنعت» ذوقی ندارم، مرا برای تحصیل «حکمتِ طبیعی» بفرستید که در این باره ذوق دارم.
من که این گفتگو را از زبان او خواندم، تاکنون بارها از خود پرسیدهام؛ ۲۱۶ سال پیش در آن روزها میرزا صالح شیرازی در شهر تبریز آن روز، از صنعت که ما امروزه آنرا به سان «تکنولوژی» و نتیجهی «انقلاب صنعتی» میفهمیم، چه میفهمید؟ و جالبتر اینکه، این مفهوم سرگردان «حکمتِ طبیعی» چگونه از ذهن و زبان او سر برآورده بود؟ و او چگونه آنچه از علوم جدیده در اروپا تکوین یافته بود، آن را به این اسم نامید؟ اتفاقاً ۱۲۰ سال پس از میرزا صالح، ایرانی دیگری که به «تاریخِ فلسفهی اروپا» علاقمند شده بود و گمان میکرد ترقیات جدید میوهی آن است، یک کتاب سه جلدی به اسم «سیر حکمت در اروپا» نوشت (زنده یاد محمدعلی فروغی) و فلسفهی یونانی ـ اروپایی را به سان حکمت توضیح داد! آنچه امروزه ما میدانیم حکمت یک واژه قرآنی بود، اما قبل از قرآن هم ایرانیان «دانشی» داشتند که آن را «فرزانگی» و «فرهیختگی» مینامیدند. در قرن ۶ هجری که شهابالدین سهروردی به این فکر افتاد، فرزانگی ایرانی را زنده کند و دوباره آن را توضیح دهد، آن را حکمت نامید و رسالهای به اسم «حکمت الاشراق» نوشت. بعدتر در دورهی صفوی نیز صدرالدین شیرازی کتاب خود را «حکمت متعالیه» نامید، اما کتاب او ادامهی حکمت سهروردی نبود! و امروزه اصولاً حکمت الاشراق در حوزههای علمیه خوانده نمیشود. ما هم که امروز رسالهی سهروردی را میخوانیم، اتفاقاً چیزی از حکمت قرآنی در آن نمیبینیم، بلکه به قول خود او مباحثی است که او از زبان «حکماء فارس» آورده است.
۴- باز آنچه ما امروزه میدانیم، در اروپا هیچوقت چیزی به اسم حکمت نبوده است، آنچه در یونان و روم و اروپای قدیم و جدید وجود داشت، «فلسفه» بوده است و فلسفه که منشاء یونانی دارد، اساساً حکمت نیست و حکمت هم فلسفه نیست. اما چرا ایرانیان فلسفهی یونانی و اروپایی را حکمت فهمیدند؟ و وقتی زنده یاد فروغی، تاریخ فلسفه در اروپا را به سان «سیر حکمت در اروپا» فهمید، او چگونه این دوگانگی و تعارض را برای خود حل کرد؟
ادامه در پست بعدی 👇🏾👇🏾
(کانال جامعه ایرانی) https://www.tg-me.com/RahimMohamadi
(دو از دو)
۵ – دیگر آنکه ما امروزه اندکی پی بردهایم، این زبان فارسی به امانِ اهل ادب و لغتشناسان رها شده است و هنوز فیلسوفان و جامعهشناسان و انسانشناسان و تاریخدانان آن را به موضوع دانش و علم خود تبدیل نکردهاند و هنوز هیچ یک از ابعاد و سطوحِ این زبان و نیز ظواهر و بواطن آن به طور نظری و تجربی به توسط این دانشها و علوم سنجیده نشده است و ما هنوز فهم و شناخت قابل قبولی از زبان فارسی نداریم. بنابراین تا اطلاع ثانوی قضاوتهای مثبت و منفی اهل ادب و لغتشناسان قابل اعتنا نیست و اگر هم کسی بگوید؛ زبان فارسی عقیم است، به سیاق اغلب سخنان این سالها، به احتمال زیاد سخن آشفتهای گفته است.
#زبان_فارسی_و_علم
#فارسی
#علم
کانال جامعه ایرانی در تلگرام:
https://www.tg-me.com/RahimMohamadi
کانال جامعه ایرانی در واتساپ:
https://chat.whatsapp.com/IxZpaituwxd9KpX9d8trxi
۵ – دیگر آنکه ما امروزه اندکی پی بردهایم، این زبان فارسی به امانِ اهل ادب و لغتشناسان رها شده است و هنوز فیلسوفان و جامعهشناسان و انسانشناسان و تاریخدانان آن را به موضوع دانش و علم خود تبدیل نکردهاند و هنوز هیچ یک از ابعاد و سطوحِ این زبان و نیز ظواهر و بواطن آن به طور نظری و تجربی به توسط این دانشها و علوم سنجیده نشده است و ما هنوز فهم و شناخت قابل قبولی از زبان فارسی نداریم. بنابراین تا اطلاع ثانوی قضاوتهای مثبت و منفی اهل ادب و لغتشناسان قابل اعتنا نیست و اگر هم کسی بگوید؛ زبان فارسی عقیم است، به سیاق اغلب سخنان این سالها، به احتمال زیاد سخن آشفتهای گفته است.
#زبان_فارسی_و_علم
#فارسی
#علم
کانال جامعه ایرانی در تلگرام:
https://www.tg-me.com/RahimMohamadi
کانال جامعه ایرانی در واتساپ:
https://chat.whatsapp.com/IxZpaituwxd9KpX9d8trxi
Telegram
جامعه ایرانی
دغدغهها و توضیحات جامعهشناختی از جامعه ایرانی ـ..ـ دکتر رحیـم محـمّدی
Sociology
رحیم محمدی
Rahim mohamadi
Rahim mohammadi
Sociology
رحیم محمدی
Rahim mohamadi
Rahim mohammadi
احمد کسروی در سال ۱۳۲۱ پس از سقوط رضا شاه در روزنامهی پرچم نوشت:
((آن شاه [رضا شاه] بدیهایی داشت و یکی از آنها از میان بردن مشروطه بود. در زمان آن شاه مشروطه از میان رفت، قوانین از کار افتاد و چاپلوسی و پستی میان مردم رواج گرفت و این گناه کوچکی نبود. لیکن در اینجا هم باید گفت مبتکر این کار او نبود. این را دیگران از پیش آغاز کرده بودند و آن شاه تکمیل گردانید.
کوشش به از میان بردن مشروطه از سال ۱۳۳۰ (قمری) با دست کابینه آغاز شد و همهٔ وزیران در آن باره هم عقیده و همدست شدند و رضا شاه نیز آن را با سیاست خود موافق یافته از ایشان پیروی کرد و ما دیدیم که در همین زمینه صدها کسان دیگری با او شریک و همکار بودند.))
رحیم محمدی
۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴
((آن شاه [رضا شاه] بدیهایی داشت و یکی از آنها از میان بردن مشروطه بود. در زمان آن شاه مشروطه از میان رفت، قوانین از کار افتاد و چاپلوسی و پستی میان مردم رواج گرفت و این گناه کوچکی نبود. لیکن در اینجا هم باید گفت مبتکر این کار او نبود. این را دیگران از پیش آغاز کرده بودند و آن شاه تکمیل گردانید.
کوشش به از میان بردن مشروطه از سال ۱۳۳۰ (قمری) با دست کابینه آغاز شد و همهٔ وزیران در آن باره هم عقیده و همدست شدند و رضا شاه نیز آن را با سیاست خود موافق یافته از ایشان پیروی کرد و ما دیدیم که در همین زمینه صدها کسان دیگری با او شریک و همکار بودند.))
رحیم محمدی
۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴
اشاره:
واقعیت این است، قومگرایی برگرداندن فکر و ذکر مردم به دوران قبیلگی و فرهنگِ قبائلی است.
ارتجاع اَشکال و گونههای مختلفی دارد که یکی از آنها قوممداری و قومگرایی است.
متأسفانه کسانی از اشخاص مشهور و سازمانهای رسمی هم قومگرایی را ابزار بهرههای سیاسی خود ساختهاند، ولی وقتی زمان حادثه سر برسد، خشک و تر را باهم خواهد سوزاند.
رحیم محمدی
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴
کانال جامعه ایرانی
#قومگرایی
#قوممداری
#ارتجاع
واقعیت این است، قومگرایی برگرداندن فکر و ذکر مردم به دوران قبیلگی و فرهنگِ قبائلی است.
ارتجاع اَشکال و گونههای مختلفی دارد که یکی از آنها قوممداری و قومگرایی است.
متأسفانه کسانی از اشخاص مشهور و سازمانهای رسمی هم قومگرایی را ابزار بهرههای سیاسی خود ساختهاند، ولی وقتی زمان حادثه سر برسد، خشک و تر را باهم خواهد سوزاند.
رحیم محمدی
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴
کانال جامعه ایرانی
#قومگرایی
#قوممداری
#ارتجاع
Forwarded from جامعهشناسی ایران
هفتمین مرحله از سلسله نشستهای جامعهشناسان ایرانی و جامعه ایرانی
بررسی و نقد آثار، افکار و کنشگری دکتر مرتضی فرهادی
نشست سوم
سخنرانان:
حسین میرزایی: عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی
موضوع: ضرورتها، امکانها و چالشهای نگاه بومگرا
مانی کلانی: عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
موضوع: چگونه اندیشه فرهادی در زمین ایران به بار مینشیند؟ تأملات و راهکارها
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، دفتر انجمن جامعهشناسی ایران
@iran_sociology
@kaveh_farhadi
@ir_sociology
بررسی و نقد آثار، افکار و کنشگری دکتر مرتضی فرهادی
نشست سوم
سخنرانان:
حسین میرزایی: عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی
موضوع: ضرورتها، امکانها و چالشهای نگاه بومگرا
مانی کلانی: عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
موضوع: چگونه اندیشه فرهادی در زمین ایران به بار مینشیند؟ تأملات و راهکارها
چهارشنبه 17 اردیبهشت 1404ساعت 15 الی 17
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، دفتر انجمن جامعهشناسی ایران
@iran_sociology
@kaveh_farhadi
@ir_sociology