تأملی در باورگراییِ ایرانی
رحیم محمدی
۱۹ فروردین ۱۴۰۴
ما مردمِ ایران یک مردمِ «باورگرا» هستیم! البته اگر مقداری دقیقتر حرف بزنم، میتوان گفت؛ بخش قابل توجهی از ما مردم ایران هر کس به میزانی بسته به شرایط خود از کم تا زیاد «باورگرا» هستیم. حالا باورگرایی یعنی چه؟
یعنی ما مردمی هستیم همواره دنبال این میگردیم که حتماً به یک چیزی باور و اعتقاد پیدا کنیم و از فقدان باور رنج میبریم. این باور پیدا کردن فقط یک صورتش ایمان آوردن به یک دین و مذهب خاصی است که داستان پیچیده و تاریخی دارد، نمیدانم شاید شما هم گاهی از خود پرسیده باشید این همه معجزات و توانائیهای نامعقول و نادرستی که ایرانیان به پیامبران و امامان و عارفان و مکانها مثل چاه جمکران نسبت میدهند و به آنها باور دارند، دست کم عقلِ خودشان را چگونه قانع و راضی میسازند؟
اما صورت دیگرش این است که بخش قابل توجهی از مردم ایران در موضوعات این جهانی و حتی سیاسی و اجتماعی هم باورگرا هستند، حتی اشخاص تحصیلکرده و دانشگاهی. به عنوان مثال یکی از باورها این است که انقلاب ۵۷ یک سناریو و توطئهی انگلیسی ـ امریکایی بود و آنها صدها سال بعد از این را میدیدند و لاجرم نقشهای برای ایران داشتند که جز با انقلاب محقق نمیشد! ...
این باور سیاسی مشهور که «کار، کارِ انگلیسیها است» صورتها و اشکال مختلفی دارد که برخی وجوه آن بسیار پنهان است. من از چند سال پیش که روی این موضوع حساس شدهام، متوجه شدهام کسانی از دوستان و آشنایان و همصحبتهای خود من نیز عمیقاً معتقدند که انقلاب ۵۷ نقشهی انگلیسی ـ امریکایی بود و تقریباً هیچ تحلیل جامعهشناختی و تاریخی و روانشناختی را در مورد انقلاب قبول ندارند. حالا بگذریم که در سالهای اخیر گروه سایبری خانوادهی پهلوی و پسر شاه نیز به جدّ این بحث را پیش میبرند که در حقیقت این انگلیس و امریکا بودند که شاه را بردند.
احتمالاً این باورگراییِ عام میتواند تداوم «دینخویی ایرانیان» هم باشد که شکلهای جدید آن به این صورت ظهور کرده است. دینخویی مفهومی بود که آرامش دوستدار فیلسوف ایرانی در مطالعات تاریخی خود به آن رسید که البته هم مفهومی بسیار پیچیده است و هم از منظر تاریخ و جامعهشناسیِ دین در ایرانْ جای بررسیهای سنجشگرانه دارد.
حالا این باورگرایی چیست؟ و چرا خلاء باور و ایمان برای ایرانیان تقریباً ناممکن است؟ و این باورگرایی تاکنون چه نتایج و پیامدهایی داشته است؟ پرسشهایی هستند که شاید اهل تأمل در آنها بیاندیشند و پرسشهای بیشتری به این مجموعه بیافزایند.
#باورگرایی_ایرانی
#باورگرایی
کانال جامعه ایرانی در تلگرام:
https://www.tg-me.com/RahimMohamadi
کانال جامعه ایرانی در واتساپ:
https://chat.whatsapp.com/IxZpaituwxd9KpX9d8trxi
رحیم محمدی
۱۹ فروردین ۱۴۰۴
ما مردمِ ایران یک مردمِ «باورگرا» هستیم! البته اگر مقداری دقیقتر حرف بزنم، میتوان گفت؛ بخش قابل توجهی از ما مردم ایران هر کس به میزانی بسته به شرایط خود از کم تا زیاد «باورگرا» هستیم. حالا باورگرایی یعنی چه؟
یعنی ما مردمی هستیم همواره دنبال این میگردیم که حتماً به یک چیزی باور و اعتقاد پیدا کنیم و از فقدان باور رنج میبریم. این باور پیدا کردن فقط یک صورتش ایمان آوردن به یک دین و مذهب خاصی است که داستان پیچیده و تاریخی دارد، نمیدانم شاید شما هم گاهی از خود پرسیده باشید این همه معجزات و توانائیهای نامعقول و نادرستی که ایرانیان به پیامبران و امامان و عارفان و مکانها مثل چاه جمکران نسبت میدهند و به آنها باور دارند، دست کم عقلِ خودشان را چگونه قانع و راضی میسازند؟
اما صورت دیگرش این است که بخش قابل توجهی از مردم ایران در موضوعات این جهانی و حتی سیاسی و اجتماعی هم باورگرا هستند، حتی اشخاص تحصیلکرده و دانشگاهی. به عنوان مثال یکی از باورها این است که انقلاب ۵۷ یک سناریو و توطئهی انگلیسی ـ امریکایی بود و آنها صدها سال بعد از این را میدیدند و لاجرم نقشهای برای ایران داشتند که جز با انقلاب محقق نمیشد! ...
این باور سیاسی مشهور که «کار، کارِ انگلیسیها است» صورتها و اشکال مختلفی دارد که برخی وجوه آن بسیار پنهان است. من از چند سال پیش که روی این موضوع حساس شدهام، متوجه شدهام کسانی از دوستان و آشنایان و همصحبتهای خود من نیز عمیقاً معتقدند که انقلاب ۵۷ نقشهی انگلیسی ـ امریکایی بود و تقریباً هیچ تحلیل جامعهشناختی و تاریخی و روانشناختی را در مورد انقلاب قبول ندارند. حالا بگذریم که در سالهای اخیر گروه سایبری خانوادهی پهلوی و پسر شاه نیز به جدّ این بحث را پیش میبرند که در حقیقت این انگلیس و امریکا بودند که شاه را بردند.
احتمالاً این باورگراییِ عام میتواند تداوم «دینخویی ایرانیان» هم باشد که شکلهای جدید آن به این صورت ظهور کرده است. دینخویی مفهومی بود که آرامش دوستدار فیلسوف ایرانی در مطالعات تاریخی خود به آن رسید که البته هم مفهومی بسیار پیچیده است و هم از منظر تاریخ و جامعهشناسیِ دین در ایرانْ جای بررسیهای سنجشگرانه دارد.
حالا این باورگرایی چیست؟ و چرا خلاء باور و ایمان برای ایرانیان تقریباً ناممکن است؟ و این باورگرایی تاکنون چه نتایج و پیامدهایی داشته است؟ پرسشهایی هستند که شاید اهل تأمل در آنها بیاندیشند و پرسشهای بیشتری به این مجموعه بیافزایند.
#باورگرایی_ایرانی
#باورگرایی
کانال جامعه ایرانی در تلگرام:
https://www.tg-me.com/RahimMohamadi
کانال جامعه ایرانی در واتساپ:
https://chat.whatsapp.com/IxZpaituwxd9KpX9d8trxi
Telegram
جامعه ایرانی
دغدغهها و توضیحات جامعهشناختی از جامعه ایرانی ـ..ـ دکتر رحیـم محـمّدی
Sociology
رحیم محمدی
Rahim mohamadi
Rahim mohammadi
Sociology
رحیم محمدی
Rahim mohamadi
Rahim mohammadi
👍2❤1
دانشگاه و دانشگاهیان چگونه میتوانند با «سیاستِ بحران» رفتار کنند؟
رحیم محمدی
۲۰ فروردین ۱۴۰۴
پر واضح است که کار دانشگاه و دانشگاهی کارِ سیاسی نیست و دانشمند و متفکر و فرهنگی و اخلاقی و هنرمند و ادیب هم کارِ سیاسی نمیکنند، اگر چه در ساحتی از وجود کار آنان نیز نسبتی پنهان و غیرمستقیم با تعریفِ سیاستِ اصیلِ زمانه پیدا میکند. اما همیشه این قاعده حاکم نیست که هرکس و هر نهادی کار مخصوص خود را بکند، بلکه زمانی هم در عمر سیاست و قدرت و حکومت فرا میرسد که من آن را «سیاستِ بحران» مینامم. سیاست بحران به معنای آن نیست یک بحرانِ سیاسی در روندِ کارِ سیاستِ جامعه پیدا شده است و امور مختل شده و توجه همگان و همهی نهادها و ساختارها موقتاً به آن جلب شده است و انتظار میرود سیاستمداران و خردمندان ملّت و کشور به زودی آن را بشناسند و آن را مهار و درمان کنند. سیاستِ بحران چیزی عمیقتر و گستردهتر از این نوع بحثها و مشکلات است، بلکه آن سیاستی ضدِ تاریخ و ضدِ جامعه است. یعنی سیاست به جنگ تاریخ و جامعه و انسان و توسعه و اخلاق و فرهنگ و هنر و علم و تفکر و دانشگاه آمده است و لاجرم دانشگاه و دانشگاهی ذره ذره مرگ خود و علم و تفکر را میچشد و همیشه کامش از شَرنگ مرگ تلخ است و کار و فکر و زندگی خود و همنوعاناش عاطل است. دانشگاه و دانشگاهی در چنین زمانهایی چه رفتاری میتوانند در پیش گیرند؟ و چه فکر و پیامی میتوانند به هموطنان و مردمان زمانه عرضه کنند؟
من خود سخن و فکر و عمل دانشگاهیانی چون دکتر مصطفی مهرآئین https://www.tg-me.com/mostafamehraeen/1933 را در چنین موقعیت و زمانهای میبینم و میفهمم و گرنه مهرآئین و کسانی چون او چه نیازی به سیاست و حضور و ظهور سیاسی دارند. در واقع او و امثال او کاری مهمتر از سیاست یا رونق و بیرونقی سیاست و قدرت دارند و آن کار دانشگاهی و کار علمی و فلسفی است که البته کار پژوهشی و آموزشی و پرورشی است.
جامعه ایرانی:
https://www.tg-me.com/RahimMohamadi
رحیم محمدی
۲۰ فروردین ۱۴۰۴
پر واضح است که کار دانشگاه و دانشگاهی کارِ سیاسی نیست و دانشمند و متفکر و فرهنگی و اخلاقی و هنرمند و ادیب هم کارِ سیاسی نمیکنند، اگر چه در ساحتی از وجود کار آنان نیز نسبتی پنهان و غیرمستقیم با تعریفِ سیاستِ اصیلِ زمانه پیدا میکند. اما همیشه این قاعده حاکم نیست که هرکس و هر نهادی کار مخصوص خود را بکند، بلکه زمانی هم در عمر سیاست و قدرت و حکومت فرا میرسد که من آن را «سیاستِ بحران» مینامم. سیاست بحران به معنای آن نیست یک بحرانِ سیاسی در روندِ کارِ سیاستِ جامعه پیدا شده است و امور مختل شده و توجه همگان و همهی نهادها و ساختارها موقتاً به آن جلب شده است و انتظار میرود سیاستمداران و خردمندان ملّت و کشور به زودی آن را بشناسند و آن را مهار و درمان کنند. سیاستِ بحران چیزی عمیقتر و گستردهتر از این نوع بحثها و مشکلات است، بلکه آن سیاستی ضدِ تاریخ و ضدِ جامعه است. یعنی سیاست به جنگ تاریخ و جامعه و انسان و توسعه و اخلاق و فرهنگ و هنر و علم و تفکر و دانشگاه آمده است و لاجرم دانشگاه و دانشگاهی ذره ذره مرگ خود و علم و تفکر را میچشد و همیشه کامش از شَرنگ مرگ تلخ است و کار و فکر و زندگی خود و همنوعاناش عاطل است. دانشگاه و دانشگاهی در چنین زمانهایی چه رفتاری میتوانند در پیش گیرند؟ و چه فکر و پیامی میتوانند به هموطنان و مردمان زمانه عرضه کنند؟
من خود سخن و فکر و عمل دانشگاهیانی چون دکتر مصطفی مهرآئین https://www.tg-me.com/mostafamehraeen/1933 را در چنین موقعیت و زمانهای میبینم و میفهمم و گرنه مهرآئین و کسانی چون او چه نیازی به سیاست و حضور و ظهور سیاسی دارند. در واقع او و امثال او کاری مهمتر از سیاست یا رونق و بیرونقی سیاست و قدرت دارند و آن کار دانشگاهی و کار علمی و فلسفی است که البته کار پژوهشی و آموزشی و پرورشی است.
جامعه ایرانی:
https://www.tg-me.com/RahimMohamadi
Telegram
رخداد تازه (مصطفی مهرآیین)
فراخوان دعوت به گفتگو درباره ضرورت آزادی خواهی، دموکراسی خواهی، عقلانیت، تفاوت پذیری و انسان محوری برای ایران آینده
از همه دوستان اهل فرهنگ و اندیشه اعم از دوستان تحصیل کرده علوم انسانی یا غیر علوم انسانی، اهالی ادبیات و هنر، سینما،شعر،... که باور به ضرورت…
از همه دوستان اهل فرهنگ و اندیشه اعم از دوستان تحصیل کرده علوم انسانی یا غیر علوم انسانی، اهالی ادبیات و هنر، سینما،شعر،... که باور به ضرورت…
👍3👎1
اشارهای به نظرسنجیها و مؤسسات نظرسنجی
رحیم محمدی
۲۵ فروردین ۱۴۰۴
امروز صبح باز چند تا نظرسنجی و مؤسسات نظرسنجی را مرور میکردم که در انتخابات و در موضوعات سیاسی و اجتماعی و غیره نظرسنجی میکنند و به اصطلاح نظر مردم یا افکار عمومی را کشف میکنند و اعلام میکنند.
فعلاً همینقدر بگویم من تاکنون هیچ مؤسسه نظرسنجی مستقل و بیطرف و آکادمیک در کشور پیدا نکردهام، البته از مدتها پیش هم که بررسیهایی دارم متوجه این موضوع شده بودم. همهی مؤسسات موجود و نظرسنجیهای آنها یا مستقیم وابستهاند یا بدون آنکه خود بدانند در پازلی آنها را میرقصانند که مطلوب موقعیت سیاسی آن روز باشد!
اما معنای این سخن آن نیست که گاهی برخی نظرسنجیهای محدود برای یک پژوهشگر مستقل قابل استفاده نیست، پژوهشگر مستقل باید مهارتها و روشهایی بلد باشد که از این آمارها پس از غربالگری استفاده خارج از موقعیت نماید. یعنی آمارها را با استفاده از روشهایی از موقعیت زمانی و مکانی که برای آن منظور تهیه شدهاند خالی نماید و بهرهبرداری علمی نماید، اما باید اقرار کنم، این کار بسیار سخت است و همه نمیتوانند چنین کاری را انجام دهند.
کانال جامعه ایرانی
#نظرسنجی
#مؤسسات_نظرسنجی
#افکار_عمومی
رحیم محمدی
۲۵ فروردین ۱۴۰۴
امروز صبح باز چند تا نظرسنجی و مؤسسات نظرسنجی را مرور میکردم که در انتخابات و در موضوعات سیاسی و اجتماعی و غیره نظرسنجی میکنند و به اصطلاح نظر مردم یا افکار عمومی را کشف میکنند و اعلام میکنند.
فعلاً همینقدر بگویم من تاکنون هیچ مؤسسه نظرسنجی مستقل و بیطرف و آکادمیک در کشور پیدا نکردهام، البته از مدتها پیش هم که بررسیهایی دارم متوجه این موضوع شده بودم. همهی مؤسسات موجود و نظرسنجیهای آنها یا مستقیم وابستهاند یا بدون آنکه خود بدانند در پازلی آنها را میرقصانند که مطلوب موقعیت سیاسی آن روز باشد!
اما معنای این سخن آن نیست که گاهی برخی نظرسنجیهای محدود برای یک پژوهشگر مستقل قابل استفاده نیست، پژوهشگر مستقل باید مهارتها و روشهایی بلد باشد که از این آمارها پس از غربالگری استفاده خارج از موقعیت نماید. یعنی آمارها را با استفاده از روشهایی از موقعیت زمانی و مکانی که برای آن منظور تهیه شدهاند خالی نماید و بهرهبرداری علمی نماید، اما باید اقرار کنم، این کار بسیار سخت است و همه نمیتوانند چنین کاری را انجام دهند.
کانال جامعه ایرانی
#نظرسنجی
#مؤسسات_نظرسنجی
#افکار_عمومی
👍2❤1
نمونهای از نثر فارسی هزار و صد (۱۱۰۰) سال پیش
رحیم محمدی
پنجشنبه، ۲۸ فروردین ۱۴۰۴
نمونهای که در ادامه خواهد آمد، بریدهای از مقدمهی «شاهنامهی منثور» ابو منصوری است که تقریباً در سال ۳۴۶ قمری توسط ابو منصور معمری به عنوان مقدمه بر شاهنامهی خود نوشته است. این شاهنامهی منثور بعداً منبع و مرجع اصلی فردوسی در سرودن «شاهنامهی منظوم» او واقع شد.
(( ... خداوندانِ دانش اندرین نگاه کنند و فرهنگِ شاهان و مهتران و فرزانگان و کار و ساز پادشاهی و نهاد و رفتار ایشان و آئینهای نیکو و داد و داوری و رأی و راندنِ کار و سپاه آراستن و رزم کردن و شهر گشادن و کین خواستن و شبیخون کردن و آزرم داشتن و خواستاری کردن، این همه را بدین نامه اندر بیابند...))
نقل از علامه محمد قزوینی، (۱۳۳۲) بیست مقاله قزوینی، جلد دوم، با مقدمه عباس اقبال، چاپ دوم، صص: ۳۶ و ۳۷
یادآوری: من در متن فوق «ذالهای» فارسی قدیم را به «دال» تبدیل کردم که برای خواننده امروزی آسان باشد.
#شاهنامه
#شاهنامه_ابومنصوری
کانال جامعه ایرانی:
https://www.tg-me.com/RahimMohamadi
رحیم محمدی
پنجشنبه، ۲۸ فروردین ۱۴۰۴
نمونهای که در ادامه خواهد آمد، بریدهای از مقدمهی «شاهنامهی منثور» ابو منصوری است که تقریباً در سال ۳۴۶ قمری توسط ابو منصور معمری به عنوان مقدمه بر شاهنامهی خود نوشته است. این شاهنامهی منثور بعداً منبع و مرجع اصلی فردوسی در سرودن «شاهنامهی منظوم» او واقع شد.
(( ... خداوندانِ دانش اندرین نگاه کنند و فرهنگِ شاهان و مهتران و فرزانگان و کار و ساز پادشاهی و نهاد و رفتار ایشان و آئینهای نیکو و داد و داوری و رأی و راندنِ کار و سپاه آراستن و رزم کردن و شهر گشادن و کین خواستن و شبیخون کردن و آزرم داشتن و خواستاری کردن، این همه را بدین نامه اندر بیابند...))
نقل از علامه محمد قزوینی، (۱۳۳۲) بیست مقاله قزوینی، جلد دوم، با مقدمه عباس اقبال، چاپ دوم، صص: ۳۶ و ۳۷
یادآوری: من در متن فوق «ذالهای» فارسی قدیم را به «دال» تبدیل کردم که برای خواننده امروزی آسان باشد.
#شاهنامه
#شاهنامه_ابومنصوری
کانال جامعه ایرانی:
https://www.tg-me.com/RahimMohamadi
Telegram
جامعه ایرانی
دغدغهها و توضیحات جامعهشناختی از جامعه ایرانی ـ..ـ دکتر رحیـم محـمّدی
Sociology
رحیم محمدی
Rahim mohamadi
Rahim mohammadi
Sociology
رحیم محمدی
Rahim mohamadi
Rahim mohammadi
👍4
پرسش:
چطور میشود؟ آدمی که در یک مصاحبهی کوتاه سه بار میگوید؛ من سربازِ فرمانده نیروی انتظامی هستم، او را وزیر آموزش و پرورش میکنند!
آیا منطقی دارد؟ وزیر آ. پ. را از میاناعضاء دفتر فرمانده انتخاب کنند!
در چه زمانها و کشورهایی قدرتِ نظامی و سیاسی، تابع فرهنگ و علم است؟ و در چه زمانها و کشورهایی فرهنگ و علم مغلوب قدرت نظامی و سیاسی است؟
رحیم محمدی
۲ فروردین ۱۴۰۴
#آموزش_و_پرورش
#دانشگاه
چطور میشود؟ آدمی که در یک مصاحبهی کوتاه سه بار میگوید؛ من سربازِ فرمانده نیروی انتظامی هستم، او را وزیر آموزش و پرورش میکنند!
آیا منطقی دارد؟ وزیر آ. پ. را از میاناعضاء دفتر فرمانده انتخاب کنند!
در چه زمانها و کشورهایی قدرتِ نظامی و سیاسی، تابع فرهنگ و علم است؟ و در چه زمانها و کشورهایی فرهنگ و علم مغلوب قدرت نظامی و سیاسی است؟
رحیم محمدی
۲ فروردین ۱۴۰۴
#آموزش_و_پرورش
#دانشگاه
😢2
زبانِ فارسی و علم
رحیم محمدی
۳ اردیبهشت ۱۴۰۴
(یک از دو)
در چند روز گذشته دوستان ما بحثهایی در بارهی زبان فارسی کردند و دکتر حسن محدثی هم به سختی کوشید از زبان دکتر محمدرضا باطنی بگوید که زبان فارسی زبان علم نیست و فارسی دست کم نسبت به علمِ مدرن عقیم است. ( https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/12494
اما من هم که چند سالی است به خیال خودم در مورد زبان و گفتار و روایت و گفتمان، پژوهش و تأمل میکنم و چیزهایی مینویسم و دفتری پراکندهام، مایلم به طور گذرا چند نکته به بحثهای دوستانم اضافه کنم و احیاناً گوشهای به آنها بزنم:
۱- زبان که فقط لغت و واژه و دالّ و نشانه نیست و هیچ زبانی هم را نمیتوان به اسم و فعل و قید فروکاست، حتی نمیتوان زبان را به عبارت و جمله و پاراگراف فروکاست. زبان ابعاد و سطوح متکثر و پیچیدهای دارد که فیلولوگها و «اهل ادب» و «لغتشناسان» چیزی از آنها نمیدانند.
۲ـ ما وقتی مطالعات و پژوهشها در مورد زبان فارسی را با زبانهای تقریباً همدورهی آن، مثل یونانی و لاتین و حتی فرانسوی به طور گذرا مقایسه میکنیم، متوجه میشویم که فیلسوفانِ زبان و انسانشناسانِ زبان و جامعهشناسانِ زبان و تاریخدانانِ زبان، پژوهشها و کارهای بزرگی در مورد آن زبانها کردهاند. اما هنوز زبان فارسی به نظریههایِ فلسفهی زبان آزموده و سنجیده نشده است، به نظریههای جامعهشناسیِ زبان آزموده نشده است، به نظریههای علوم دیگر نیز آزموده نشده است. این سخنان به معنای آن است، ما چیز چندان دندانگیری در مورد زبان فارسی نمیدانیم.
۳ـ در سال ۱۲۳۰ هجری قمری که عباس میرزا و قائم مقام فراهانی در دارالخلافهی تبریز به این نتیجه رسیدند که یک جمع ۵ نفره از جوانان مستعد ایرانی، برای آموختن «علوم جدیده» به بریتانیای آن روز بفرستند، یکی از آن جوانان شخصی بود به اسم «میرزا صالح شیرازی» که وی سفرنامهی این سفر بیسابقه را نوشته است. او در همان آغاز سفرنامهی خود آورده است که یک روز مقام مافوق من، به من اطلاع داد؛ میخواهم تو را برای «تحصیل صنعت» به «مملکت اِنگلند» بفرستم. میرزا صالح مقداری تأمل کرد و گفت: قربان من در «صنعت» ذوقی ندارم، مرا برای تحصیل «حکمتِ طبیعی» بفرستید که در این باره ذوق دارم.
من که این گفتگو را از زبان او خواندم، تاکنون بارها از خود پرسیدهام؛ ۲۱۶ سال پیش در آن روزها میرزا صالح شیرازی در شهر تبریز آن روز، از صنعت که ما امروزه آنرا به سان «تکنولوژی» و نتیجهی «انقلاب صنعتی» میفهمیم، چه میفهمید؟ و جالبتر اینکه، این مفهوم سرگردان «حکمتِ طبیعی» چگونه از ذهن و زبان او سر برآورده بود؟ و او چگونه آنچه از علوم جدیده در اروپا تکوین یافته بود، آن را به این اسم نامید؟ اتفاقاً ۱۲۰ سال پس از میرزا صالح، ایرانی دیگری که به «تاریخِ فلسفهی اروپا» علاقمند شده بود و گمان میکرد ترقیات جدید میوهی آن است، یک کتاب سه جلدی به اسم «سیر حکمت در اروپا» نوشت (زنده یاد محمدعلی فروغی) و فلسفهی یونانی ـ اروپایی را به سان حکمت توضیح داد! آنچه امروزه ما میدانیم حکمت یک واژه قرآنی بود، اما قبل از قرآن هم ایرانیان «دانشی» داشتند که آن را «فرزانگی» و «فرهیختگی» مینامیدند. در قرن ۶ هجری که شهابالدین سهروردی به این فکر افتاد، فرزانگی ایرانی را زنده کند و دوباره آن را توضیح دهد، آن را حکمت نامید و رسالهای به اسم «حکمت الاشراق» نوشت. بعدتر در دورهی صفوی نیز صدرالدین شیرازی کتاب خود را «حکمت متعالیه» نامید، اما کتاب او ادامهی حکمت سهروردی نبود! و امروزه اصولاً حکمت الاشراق در حوزههای علمیه خوانده نمیشود. ما هم که امروز رسالهی سهروردی را میخوانیم، اتفاقاً چیزی از حکمت قرآنی در آن نمیبینیم، بلکه به قول خود او مباحثی است که او از زبان «حکماء فارس» آورده است.
۴- باز آنچه ما امروزه میدانیم، در اروپا هیچوقت چیزی به اسم حکمت نبوده است، آنچه در یونان و روم و اروپای قدیم و جدید وجود داشت، «فلسفه» بوده است و فلسفه که منشاء یونانی دارد، اساساً حکمت نیست و حکمت هم فلسفه نیست. اما چرا ایرانیان فلسفهی یونانی و اروپایی را حکمت فهمیدند؟ و وقتی زنده یاد فروغی، تاریخ فلسفه در اروپا را به سان «سیر حکمت در اروپا» فهمید، او چگونه این دوگانگی و تعارض را برای خود حل کرد؟
ادامه در پست بعدی 👇🏾👇🏾
(کانال جامعه ایرانی) https://www.tg-me.com/RahimMohamadi
رحیم محمدی
۳ اردیبهشت ۱۴۰۴
(یک از دو)
در چند روز گذشته دوستان ما بحثهایی در بارهی زبان فارسی کردند و دکتر حسن محدثی هم به سختی کوشید از زبان دکتر محمدرضا باطنی بگوید که زبان فارسی زبان علم نیست و فارسی دست کم نسبت به علمِ مدرن عقیم است. ( https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/12494
اما من هم که چند سالی است به خیال خودم در مورد زبان و گفتار و روایت و گفتمان، پژوهش و تأمل میکنم و چیزهایی مینویسم و دفتری پراکندهام، مایلم به طور گذرا چند نکته به بحثهای دوستانم اضافه کنم و احیاناً گوشهای به آنها بزنم:
۱- زبان که فقط لغت و واژه و دالّ و نشانه نیست و هیچ زبانی هم را نمیتوان به اسم و فعل و قید فروکاست، حتی نمیتوان زبان را به عبارت و جمله و پاراگراف فروکاست. زبان ابعاد و سطوح متکثر و پیچیدهای دارد که فیلولوگها و «اهل ادب» و «لغتشناسان» چیزی از آنها نمیدانند.
۲ـ ما وقتی مطالعات و پژوهشها در مورد زبان فارسی را با زبانهای تقریباً همدورهی آن، مثل یونانی و لاتین و حتی فرانسوی به طور گذرا مقایسه میکنیم، متوجه میشویم که فیلسوفانِ زبان و انسانشناسانِ زبان و جامعهشناسانِ زبان و تاریخدانانِ زبان، پژوهشها و کارهای بزرگی در مورد آن زبانها کردهاند. اما هنوز زبان فارسی به نظریههایِ فلسفهی زبان آزموده و سنجیده نشده است، به نظریههای جامعهشناسیِ زبان آزموده نشده است، به نظریههای علوم دیگر نیز آزموده نشده است. این سخنان به معنای آن است، ما چیز چندان دندانگیری در مورد زبان فارسی نمیدانیم.
۳ـ در سال ۱۲۳۰ هجری قمری که عباس میرزا و قائم مقام فراهانی در دارالخلافهی تبریز به این نتیجه رسیدند که یک جمع ۵ نفره از جوانان مستعد ایرانی، برای آموختن «علوم جدیده» به بریتانیای آن روز بفرستند، یکی از آن جوانان شخصی بود به اسم «میرزا صالح شیرازی» که وی سفرنامهی این سفر بیسابقه را نوشته است. او در همان آغاز سفرنامهی خود آورده است که یک روز مقام مافوق من، به من اطلاع داد؛ میخواهم تو را برای «تحصیل صنعت» به «مملکت اِنگلند» بفرستم. میرزا صالح مقداری تأمل کرد و گفت: قربان من در «صنعت» ذوقی ندارم، مرا برای تحصیل «حکمتِ طبیعی» بفرستید که در این باره ذوق دارم.
من که این گفتگو را از زبان او خواندم، تاکنون بارها از خود پرسیدهام؛ ۲۱۶ سال پیش در آن روزها میرزا صالح شیرازی در شهر تبریز آن روز، از صنعت که ما امروزه آنرا به سان «تکنولوژی» و نتیجهی «انقلاب صنعتی» میفهمیم، چه میفهمید؟ و جالبتر اینکه، این مفهوم سرگردان «حکمتِ طبیعی» چگونه از ذهن و زبان او سر برآورده بود؟ و او چگونه آنچه از علوم جدیده در اروپا تکوین یافته بود، آن را به این اسم نامید؟ اتفاقاً ۱۲۰ سال پس از میرزا صالح، ایرانی دیگری که به «تاریخِ فلسفهی اروپا» علاقمند شده بود و گمان میکرد ترقیات جدید میوهی آن است، یک کتاب سه جلدی به اسم «سیر حکمت در اروپا» نوشت (زنده یاد محمدعلی فروغی) و فلسفهی یونانی ـ اروپایی را به سان حکمت توضیح داد! آنچه امروزه ما میدانیم حکمت یک واژه قرآنی بود، اما قبل از قرآن هم ایرانیان «دانشی» داشتند که آن را «فرزانگی» و «فرهیختگی» مینامیدند. در قرن ۶ هجری که شهابالدین سهروردی به این فکر افتاد، فرزانگی ایرانی را زنده کند و دوباره آن را توضیح دهد، آن را حکمت نامید و رسالهای به اسم «حکمت الاشراق» نوشت. بعدتر در دورهی صفوی نیز صدرالدین شیرازی کتاب خود را «حکمت متعالیه» نامید، اما کتاب او ادامهی حکمت سهروردی نبود! و امروزه اصولاً حکمت الاشراق در حوزههای علمیه خوانده نمیشود. ما هم که امروز رسالهی سهروردی را میخوانیم، اتفاقاً چیزی از حکمت قرآنی در آن نمیبینیم، بلکه به قول خود او مباحثی است که او از زبان «حکماء فارس» آورده است.
۴- باز آنچه ما امروزه میدانیم، در اروپا هیچوقت چیزی به اسم حکمت نبوده است، آنچه در یونان و روم و اروپای قدیم و جدید وجود داشت، «فلسفه» بوده است و فلسفه که منشاء یونانی دارد، اساساً حکمت نیست و حکمت هم فلسفه نیست. اما چرا ایرانیان فلسفهی یونانی و اروپایی را حکمت فهمیدند؟ و وقتی زنده یاد فروغی، تاریخ فلسفه در اروپا را به سان «سیر حکمت در اروپا» فهمید، او چگونه این دوگانگی و تعارض را برای خود حل کرد؟
ادامه در پست بعدی 👇🏾👇🏾
(کانال جامعه ایرانی) https://www.tg-me.com/RahimMohamadi
👍3❤1👎1
(دو از دو)
۵ – دیگر آنکه ما امروزه اندکی پی بردهایم، این زبان فارسی به امانِ اهل ادب و لغتشناسان رها شده است و هنوز فیلسوفان و جامعهشناسان و انسانشناسان و تاریخدانان آن را به موضوع دانش و علم خود تبدیل نکردهاند و هنوز هیچ یک از ابعاد و سطوحِ این زبان و نیز ظواهر و بواطن آن به طور نظری و تجربی به توسط این دانشها و علوم سنجیده نشده است و ما هنوز فهم و شناخت قابل قبولی از زبان فارسی نداریم. بنابراین تا اطلاع ثانوی قضاوتهای مثبت و منفی اهل ادب و لغتشناسان قابل اعتنا نیست و اگر هم کسی بگوید؛ زبان فارسی عقیم است، به سیاق اغلب سخنان این سالها، به احتمال زیاد سخن آشفتهای گفته است.
#زبان_فارسی_و_علم
#فارسی
#علم
کانال جامعه ایرانی در تلگرام:
https://www.tg-me.com/RahimMohamadi
کانال جامعه ایرانی در واتساپ:
https://chat.whatsapp.com/IxZpaituwxd9KpX9d8trxi
۵ – دیگر آنکه ما امروزه اندکی پی بردهایم، این زبان فارسی به امانِ اهل ادب و لغتشناسان رها شده است و هنوز فیلسوفان و جامعهشناسان و انسانشناسان و تاریخدانان آن را به موضوع دانش و علم خود تبدیل نکردهاند و هنوز هیچ یک از ابعاد و سطوحِ این زبان و نیز ظواهر و بواطن آن به طور نظری و تجربی به توسط این دانشها و علوم سنجیده نشده است و ما هنوز فهم و شناخت قابل قبولی از زبان فارسی نداریم. بنابراین تا اطلاع ثانوی قضاوتهای مثبت و منفی اهل ادب و لغتشناسان قابل اعتنا نیست و اگر هم کسی بگوید؛ زبان فارسی عقیم است، به سیاق اغلب سخنان این سالها، به احتمال زیاد سخن آشفتهای گفته است.
#زبان_فارسی_و_علم
#فارسی
#علم
کانال جامعه ایرانی در تلگرام:
https://www.tg-me.com/RahimMohamadi
کانال جامعه ایرانی در واتساپ:
https://chat.whatsapp.com/IxZpaituwxd9KpX9d8trxi
Telegram
جامعه ایرانی
دغدغهها و توضیحات جامعهشناختی از جامعه ایرانی ـ..ـ دکتر رحیـم محـمّدی
Sociology
رحیم محمدی
Rahim mohamadi
Rahim mohammadi
Sociology
رحیم محمدی
Rahim mohamadi
Rahim mohammadi
👍2❤1
احمد کسروی در سال ۱۳۲۱ پس از سقوط رضا شاه در روزنامهی پرچم نوشت:
((آن شاه [رضا شاه] بدیهایی داشت و یکی از آنها از میان بردن مشروطه بود. در زمان آن شاه مشروطه از میان رفت، قوانین از کار افتاد و چاپلوسی و پستی میان مردم رواج گرفت و این گناه کوچکی نبود. لیکن در اینجا هم باید گفت مبتکر این کار او نبود. این را دیگران از پیش آغاز کرده بودند و آن شاه تکمیل گردانید.
کوشش به از میان بردن مشروطه از سال ۱۳۳۰ (قمری) با دست کابینه آغاز شد و همهٔ وزیران در آن باره هم عقیده و همدست شدند و رضا شاه نیز آن را با سیاست خود موافق یافته از ایشان پیروی کرد و ما دیدیم که در همین زمینه صدها کسان دیگری با او شریک و همکار بودند.))
رحیم محمدی
۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴
((آن شاه [رضا شاه] بدیهایی داشت و یکی از آنها از میان بردن مشروطه بود. در زمان آن شاه مشروطه از میان رفت، قوانین از کار افتاد و چاپلوسی و پستی میان مردم رواج گرفت و این گناه کوچکی نبود. لیکن در اینجا هم باید گفت مبتکر این کار او نبود. این را دیگران از پیش آغاز کرده بودند و آن شاه تکمیل گردانید.
کوشش به از میان بردن مشروطه از سال ۱۳۳۰ (قمری) با دست کابینه آغاز شد و همهٔ وزیران در آن باره هم عقیده و همدست شدند و رضا شاه نیز آن را با سیاست خود موافق یافته از ایشان پیروی کرد و ما دیدیم که در همین زمینه صدها کسان دیگری با او شریک و همکار بودند.))
رحیم محمدی
۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴
👍6❤2
اشاره:
واقعیت این است، قومگرایی برگرداندن فکر و ذکر مردم به دوران قبیلگی و فرهنگِ قبائلی است.
ارتجاع اَشکال و گونههای مختلفی دارد که یکی از آنها قوممداری و قومگرایی است.
متأسفانه کسانی از اشخاص مشهور و سازمانهای رسمی هم قومگرایی را ابزار بهرههای سیاسی خود ساختهاند، ولی وقتی زمان حادثه سر برسد، خشک و تر را باهم خواهد سوزاند.
رحیم محمدی
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴
کانال جامعه ایرانی
#قومگرایی
#قوممداری
#ارتجاع
واقعیت این است، قومگرایی برگرداندن فکر و ذکر مردم به دوران قبیلگی و فرهنگِ قبائلی است.
ارتجاع اَشکال و گونههای مختلفی دارد که یکی از آنها قوممداری و قومگرایی است.
متأسفانه کسانی از اشخاص مشهور و سازمانهای رسمی هم قومگرایی را ابزار بهرههای سیاسی خود ساختهاند، ولی وقتی زمان حادثه سر برسد، خشک و تر را باهم خواهد سوزاند.
رحیم محمدی
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴
کانال جامعه ایرانی
#قومگرایی
#قوممداری
#ارتجاع
👏9❤2
Forwarded from جامعهشناسی ایران
هفتمین مرحله از سلسله نشستهای جامعهشناسان ایرانی و جامعه ایرانی
بررسی و نقد آثار، افکار و کنشگری دکتر مرتضی فرهادی
نشست سوم
سخنرانان:
حسین میرزایی: عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی
موضوع: ضرورتها، امکانها و چالشهای نگاه بومگرا
مانی کلانی: عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
موضوع: چگونه اندیشه فرهادی در زمین ایران به بار مینشیند؟ تأملات و راهکارها
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، دفتر انجمن جامعهشناسی ایران
@iran_sociology
@kaveh_farhadi
@ir_sociology
بررسی و نقد آثار، افکار و کنشگری دکتر مرتضی فرهادی
نشست سوم
سخنرانان:
حسین میرزایی: عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی
موضوع: ضرورتها، امکانها و چالشهای نگاه بومگرا
مانی کلانی: عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
موضوع: چگونه اندیشه فرهادی در زمین ایران به بار مینشیند؟ تأملات و راهکارها
چهارشنبه 17 اردیبهشت 1404ساعت 15 الی 17دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، دفتر انجمن جامعهشناسی ایران
@iran_sociology
@kaveh_farhadi
@ir_sociology
به مناسبت ایجاد یک گروه تلگرامی مطلب زیر را نوشتم.
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴
محمدی
👇👇
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴
محمدی
👇👇
سلام و تشکر آقای معین عزیز که این گروه را ایجاد کردید و عزیزانی را مجازاً گرد آوردید. ناامیدت نکنم، ولی اتفاق چندانی نخواهد افتاد. ما یه گرفتاریهای مشترکی داریم که مانع گشودن راه و گشايشهای بزرگ میشود. سیاست فکر و ذکر و خيال ما را چنان تنیده است که چشم ما به بیرون از آن باز نمیشود. در حالیکه مشکل سیاست کشور ما در درون سیاست حل نمیشود، گویا سیاست در جامعه و تاریخ ما عقیم شده است. یه چیزهایی در بیرونِ سیاست هست که اگر به آنها نپردازیم و در آنجا راه را باز نکنیم، سیاست و سیاستمداران به همین شکل که بودند و هستند، باز هم خواهند بود...
👍6
گزارشی از "تاریخ مشروطه" احمد کسروی درباره شکلگیری تضاد و ستیز مشروعهخواهان و مشروطهخواهان.
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴
#تاریخ_مشروطه
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴
#تاریخ_مشروطه
👍3
اشاره:
در گروه "کتابخانه اجتماعی" https://www.tg-me.com/ketabkhaneheejtemaaee در گفتگو با دوستان بحثی در مورد "خوانش نصوص مقدس و عقل مدرن" مطرح کردم که فایلهای آن را در اینجا هم قرار میدهم.
رحیم محمدی
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴
کانال جامعه ایرانی
👇👇
در گروه "کتابخانه اجتماعی" https://www.tg-me.com/ketabkhaneheejtemaaee در گفتگو با دوستان بحثی در مورد "خوانش نصوص مقدس و عقل مدرن" مطرح کردم که فایلهای آن را در اینجا هم قرار میدهم.
رحیم محمدی
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴
کانال جامعه ایرانی
👇👇
Telegram
کتابخانه اجتماعی
گروه گفتگوهای علوم انسانی و اجتماعی
👍1
اشاره:
خب به هر حال دکتر بیژن عبدالکریمی پیرو گفتمانی است که گویشگران مشهورش جلال آلاحمد و احمد فردید و احسان طبری و علی شریعتی و محمد نخشب و مرتضی آوینی و رضا داوری بودند.
هرچند گویشگران این گفتمان در نسل و زمانهی ما خیلی خیلی محدود شدهاند و دیگر نمیتوانند خودشان را بازتولید کنند، ولی هنوز هم چند نفری هستند. از جمله مترجم فارسی آثار هانری کربن جناب دکتر انشاءالله رحمتی.
رحیم محمدی
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴
کانال جامعه ایرانی
#بیژن_عبدالکریمی
#انشاءالله_رحمتی
خب به هر حال دکتر بیژن عبدالکریمی پیرو گفتمانی است که گویشگران مشهورش جلال آلاحمد و احمد فردید و احسان طبری و علی شریعتی و محمد نخشب و مرتضی آوینی و رضا داوری بودند.
هرچند گویشگران این گفتمان در نسل و زمانهی ما خیلی خیلی محدود شدهاند و دیگر نمیتوانند خودشان را بازتولید کنند، ولی هنوز هم چند نفری هستند. از جمله مترجم فارسی آثار هانری کربن جناب دکتر انشاءالله رحمتی.
رحیم محمدی
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴
کانال جامعه ایرانی
#بیژن_عبدالکریمی
#انشاءالله_رحمتی
👍6👎4
Forwarded from زیر سقف آسمان
🔸🔸🔸مطلب وارده🔸🔸🔸
♦️پان ترکیسم و کوره راه تحجر
ص۱
✍ افشین بدری
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴
دو روز پیش تر، یادداشتی از خودم را، برای جناب دکتر محدثی گران قدر فرستادم که در کانال شأن منتشر فرمودند.
در آن، ضمن اشاره به فرهنگ خوزستانی که برآیند هم زیستی متعالی میان اقوام بزرگ، کهن و دیرپای گوناگون است عقیده خود را مبنی بر الگو بودن این هم زیستی شریف بیان کردم. در ضمن آن، جریان بی اعتبار و شبه علمی پانترکیسم را به عنوان جریانی فاسد خطاب قرار دادم. دلایلی را نیز مختصراً بر شمردم. از اینکه این جریان بی اعتبار، می کوشد به لطائف الحیلی در تاریخ، جعل و در تعاریف، جرح وارد کند تا به اهدافی سخیف نائل شود.
سخن بر پان ترکها گران آمد و طبق آنچه از ایشان بر می آید واکنش نشان دادند. طرفه اینکه جرات ندارند خود را «پانترک» معرفی کنند اما از این مخفی کاری چه سود که به استناد نوشتارشان، بشدت مبتلا به خودبرتر بینی، قوم محوری و ایران ستیزی استند.
یکی از ایشان چنین افاضه کرده که:
...اگر اجداد ما گندی زده اند، رو دارایی که خودشان با خون خودشان بدست آورده بودند گند زدند. اول باید ایرانی وجود داشته باشد تا بعد به آن گند بزنند.....
«بخشی از کامنت یک پان ترک »
همانطور که می بینید این جماعت، ایران را اصولا «موجود» نمی دانند. نوشته است که ....باید ایرانی وجود داشته باشد تا «بعد» به آن گند بزنند....
از منظر وطن ستیزان، ایران اصلا وجود تاریخی نداشته و چطور به آنچه وجود نداشته می توان گند زد؟؟
از طرفی، این که پادشاهی بی درایت و کیاست مملکتی را به جنگ و خاک و خون بکشد حق دارد چرا که « مال» خودش است و به چه کسی مربوط است؟ از منظر این جماعت، آنچه ما ایران مینامیم، تیول قوم برتر ترک است و حق دارند به خاک و خونش بکشانند کما این که آخرین نفر از شاهان صفوی چنان در رذائل اخلاقی و حرمسراداری مغروق بود که فی النهایه با خفت و خواری با دست خود تاج بر سر افغان فاتح نهاد و آن یکی خواجه قجری، کرمانیان را کور و مقتول کرد و نواده گانش بخشهای عزیزی از میهن را به باد فنا دادند. چشمان اهل کرمان و خون مقتولان در برابر افغان و خاک ارمنستان و آذربایجان و ...همه «مال» ایشان بود و خب کیست که اختیار «مال» خود را نداشته باشد؟؟ و غلط کرده هر کس معترض شود!
فضاحت پان زده گی را یکی دیگر از ایشان بیشتر افشا میکند: وقتی می شنود که حکومت صفویه از عثمانی چنان منفصل و مستقل بوده که حتا دوبار با هم جنگیده اند می نویسد:
جنگ داشته که داشته
جنگ دو تا ترکمن یا دو تا پسر عمو به هیچکس جز خودشون مربوط نیست
در مواقعی هم به کمکش اومدن
عثمانی دو بار مردم آذربایجان و از دست جانیان و تروریستهای مزدور و عمله انگلیس نجات داده...
دقت فرمایید: جنگ کرده که کرده !!
چه اهمیت دارد آثار مخرب آن بر حال آینده کشور چه باشد فقط به دلیل این که میان دو ترکمان بوده لذا به هیچ کس مربوط نیست! یعنی غیر ترکمان حق ندارد حتا از نتایج فاجعه بار آن شکایت کند!!
در سطر به سطر این نوشته ها، تفرعن، خود برتر بینی، تکذیب موجودیت ایران، استبداد قومیتی و در یک کلام پان زده گی فریاد می زند! آنچه عرب جاهلی بدان دچار و غیر عرب را موالی می نامید، اکنون در قالب پان ترکها، جوانه زده است!!
حالا به بخشی از ادعای یکی دیگر از ایشان توجه فرمایید:
...."زبان فارسی و هویت فارسی آیه قرآن نیست
و هیچ جای قانون اساسی هم
موضوعی بنام زبان و هویت ملی وجود ندارد
در قانون به زبان رسمی
که همان تعبیر زبان ارتباطی و اداری است"
و صرفا" بعنوان یک وسیله
و ابزار ارتباطی مشترک
اشاره شده است....
فلسفه و ماهیت ایران
در تنوع و کثرت هویتی و زبانی آن است
و ایران بجز چند ملت
چند زبان
و چند فرهنگ
نیست.....
زیر سایه سیاه و فاشیستی یک قوم و هویت ببرد
و بعد از آن هم
اگر دیگران از اصل کثرت و برابری حرف بزنند ...
اصل کثرت!!
از اینجا فهمیده می شود هدف از جعل آماری پانترکها چیست! اصل کثرت. یعنی ایشان کثیرند و بیشتر از باقی اقوامند و لذا طبق اصل کثرت و افاضاتی که از آن دو پان تورک قبلی خواندیم، محق اند به هر آنچه می خواهند عمل کنند ولو تجزیه ایران!
ستیزش با زبان فارسی هم بلا مانع است.به چه دلیل؟ چون آیه قرآن نیست!
ستیزش با زبان فارسی و تضعیف و تحریم آن، رکن نخستین تجزیه کشور است. چرا که زبان، ستون استواریست که توجه را از «خرد» به « کلان» و از « قومیت» به «ملیت» جلب می نماید و بار تمام اشتراکات فرهنگی را حمل می کند. زبان فارسی را همه ساکنان ایران می شناسند و می فهمند و ابزار ارتباط کل کشور است و حس همگونی را در اذهان ملت زنده می کند.
👇👇👇
#پانترکیسم
#ایدهئولوژی
#افشین_بدری
@NewHasanMohaddesi
♦️پان ترکیسم و کوره راه تحجر
ص۱
✍ افشین بدری
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴
دو روز پیش تر، یادداشتی از خودم را، برای جناب دکتر محدثی گران قدر فرستادم که در کانال شأن منتشر فرمودند.
در آن، ضمن اشاره به فرهنگ خوزستانی که برآیند هم زیستی متعالی میان اقوام بزرگ، کهن و دیرپای گوناگون است عقیده خود را مبنی بر الگو بودن این هم زیستی شریف بیان کردم. در ضمن آن، جریان بی اعتبار و شبه علمی پانترکیسم را به عنوان جریانی فاسد خطاب قرار دادم. دلایلی را نیز مختصراً بر شمردم. از اینکه این جریان بی اعتبار، می کوشد به لطائف الحیلی در تاریخ، جعل و در تعاریف، جرح وارد کند تا به اهدافی سخیف نائل شود.
سخن بر پان ترکها گران آمد و طبق آنچه از ایشان بر می آید واکنش نشان دادند. طرفه اینکه جرات ندارند خود را «پانترک» معرفی کنند اما از این مخفی کاری چه سود که به استناد نوشتارشان، بشدت مبتلا به خودبرتر بینی، قوم محوری و ایران ستیزی استند.
یکی از ایشان چنین افاضه کرده که:
...اگر اجداد ما گندی زده اند، رو دارایی که خودشان با خون خودشان بدست آورده بودند گند زدند. اول باید ایرانی وجود داشته باشد تا بعد به آن گند بزنند.....
«بخشی از کامنت یک پان ترک »
همانطور که می بینید این جماعت، ایران را اصولا «موجود» نمی دانند. نوشته است که ....باید ایرانی وجود داشته باشد تا «بعد» به آن گند بزنند....
از منظر وطن ستیزان، ایران اصلا وجود تاریخی نداشته و چطور به آنچه وجود نداشته می توان گند زد؟؟
از طرفی، این که پادشاهی بی درایت و کیاست مملکتی را به جنگ و خاک و خون بکشد حق دارد چرا که « مال» خودش است و به چه کسی مربوط است؟ از منظر این جماعت، آنچه ما ایران مینامیم، تیول قوم برتر ترک است و حق دارند به خاک و خونش بکشانند کما این که آخرین نفر از شاهان صفوی چنان در رذائل اخلاقی و حرمسراداری مغروق بود که فی النهایه با خفت و خواری با دست خود تاج بر سر افغان فاتح نهاد و آن یکی خواجه قجری، کرمانیان را کور و مقتول کرد و نواده گانش بخشهای عزیزی از میهن را به باد فنا دادند. چشمان اهل کرمان و خون مقتولان در برابر افغان و خاک ارمنستان و آذربایجان و ...همه «مال» ایشان بود و خب کیست که اختیار «مال» خود را نداشته باشد؟؟ و غلط کرده هر کس معترض شود!
فضاحت پان زده گی را یکی دیگر از ایشان بیشتر افشا میکند: وقتی می شنود که حکومت صفویه از عثمانی چنان منفصل و مستقل بوده که حتا دوبار با هم جنگیده اند می نویسد:
جنگ داشته که داشته
جنگ دو تا ترکمن یا دو تا پسر عمو به هیچکس جز خودشون مربوط نیست
در مواقعی هم به کمکش اومدن
عثمانی دو بار مردم آذربایجان و از دست جانیان و تروریستهای مزدور و عمله انگلیس نجات داده...
دقت فرمایید: جنگ کرده که کرده !!
چه اهمیت دارد آثار مخرب آن بر حال آینده کشور چه باشد فقط به دلیل این که میان دو ترکمان بوده لذا به هیچ کس مربوط نیست! یعنی غیر ترکمان حق ندارد حتا از نتایج فاجعه بار آن شکایت کند!!
در سطر به سطر این نوشته ها، تفرعن، خود برتر بینی، تکذیب موجودیت ایران، استبداد قومیتی و در یک کلام پان زده گی فریاد می زند! آنچه عرب جاهلی بدان دچار و غیر عرب را موالی می نامید، اکنون در قالب پان ترکها، جوانه زده است!!
حالا به بخشی از ادعای یکی دیگر از ایشان توجه فرمایید:
...."زبان فارسی و هویت فارسی آیه قرآن نیست
و هیچ جای قانون اساسی هم
موضوعی بنام زبان و هویت ملی وجود ندارد
در قانون به زبان رسمی
که همان تعبیر زبان ارتباطی و اداری است"
و صرفا" بعنوان یک وسیله
و ابزار ارتباطی مشترک
اشاره شده است....
فلسفه و ماهیت ایران
در تنوع و کثرت هویتی و زبانی آن است
و ایران بجز چند ملت
چند زبان
و چند فرهنگ
نیست.....
زیر سایه سیاه و فاشیستی یک قوم و هویت ببرد
و بعد از آن هم
اگر دیگران از اصل کثرت و برابری حرف بزنند ...
اصل کثرت!!
از اینجا فهمیده می شود هدف از جعل آماری پانترکها چیست! اصل کثرت. یعنی ایشان کثیرند و بیشتر از باقی اقوامند و لذا طبق اصل کثرت و افاضاتی که از آن دو پان تورک قبلی خواندیم، محق اند به هر آنچه می خواهند عمل کنند ولو تجزیه ایران!
ستیزش با زبان فارسی هم بلا مانع است.به چه دلیل؟ چون آیه قرآن نیست!
ستیزش با زبان فارسی و تضعیف و تحریم آن، رکن نخستین تجزیه کشور است. چرا که زبان، ستون استواریست که توجه را از «خرد» به « کلان» و از « قومیت» به «ملیت» جلب می نماید و بار تمام اشتراکات فرهنگی را حمل می کند. زبان فارسی را همه ساکنان ایران می شناسند و می فهمند و ابزار ارتباط کل کشور است و حس همگونی را در اذهان ملت زنده می کند.
👇👇👇
#پانترکیسم
#ایدهئولوژی
#افشین_بدری
@NewHasanMohaddesi
👍1
Forwarded from زیر سقف آسمان
♦️پان ترکیسم و کوره راه تحجر
ص۲
✍ افشین بدری
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴
اینجانب معتقدم اگر کسی مقدماتی از الفبای جامعهشناسی را مطالعه کند می فهمد که جامعه، کلیتی ست که فراتر از جمع جبری اقوام و مردم تشکیل دهنده خود است.جامعه از آنجا جامعیت پیدا می کند که دارای روح و شخصیتی جدا از عناصر تشکیل دهنده خود خواهد بود. ایران متکثر، ماهیتی مستقل و قابل اعتنا دارد که نمی توان آن را به تجمع چند فرهنگ و زبان تقلیل داد.
به اسپانیا دقت کنید: جامعهای متشکل از کاتالان ها، گالیسی، باتسکی، اسپانیایی و... اما با زبان اسپانیولی و تحت یک ملیت واحد. فرانسه، زبان رسمی این کشور فرانسوی است و هیچ زبان دیگری در این کشور به رسمیت شناخته نمیشود. گویشهای منطقهای مانند گویش پرونسی، برتون، آلزاسین و... در موقعیتهای غیررسمی در برخی مناطق صحبت میشود. در نواحی فرادریایی فرانسه هم زبانهای فرانسوی، کریول پتوا و ماهوری (نوعی از سواهیلی) صحبت میشود.
وجود این که زبان مردم این منطقه، فرانسوی است، با این حال نژاد مردم فرانسه تلفیقی از نژادهای رومی، گول، فرانک و نورمن است و فرهنگ این کشور از تلفیق فرهنگ این نژادها ایجاد شده است. در سال 1872 زبان های محلی به نفع زبان رسمی فرانسوی سرکوب شدند هر چند زبان های محلی فقط رسمیت ندارند اما وجود دارند. با این وجود فرانسه یک ملیت واحد است. بریتانیایی ها نیز به هم چنین: ساکسون ها، انگل ها و... تکلیف جوامعی مانند آمریکا که دیگر واضح و عیان است. در امارات متحده عربی، بیشترین گویش بعد از عربی، زبان لارستانی و سپس بلوچی ست اما یک ملت واحده هستند.
این موارد به خوبی نشان میدهند که تنوع قومیتی و در نتیجه آن تکثر زبانی در تمام کشورهای بزرگ جهان وجود دارد اما همه جا به نفع یک کل واحد، کنترل شده اند. اصرار بر تضعیف و تحدید زبان فارسی، هدفش صرفا تجزیه کشور بر پایه تولید منازعه نژادی ست، نه یک حق قومی. پان ترکها، اصلی به نام اکثریت پیش می کشند سپس جعل آمار می کنند تا اکثریت شناخته شوند و در نهایت رویای مضحک خود را عملی نمایند. اگر این مخلان وحدت در ادعای خود مبنی بر حسن نیت و پرهیز از تجربه طلبی صادقند باید بگویند چرا مطالبات خود را در قالب یک جزء از کلیت ایرانی مطرح نمی کنند؟ بهگفتهٔ ولادیمیر مینورسکی خاورشناس: «هر جا که پرسش حلنشدهای در زمینهٔ فرهنگ قومهای شرق باستان پدید آید پان ترکها بیدرنگ دست خود را همانجا دراز میکنند». مینورسکی بیان میدارد که «مسائل علمی حلنشدهای در زمینهٔ فرهنگ اقوام شرق باستان» وجود دارد که بستری برای جعل تاریخی و توجیه مقاصد ایدئولوژیک پانترکیسم فراهم ساخته است.
استنباط من این است مباحثی که جناب دکتر محدثی در خصوص بازبینی و عیارسنجی زبان فارسی گشودند، توسط پان تورک ها مصادره به مطلوب می شود و ایشان از آن مباحث فنی و علمی، مقاصد ویژه خود را تامین کرده اند و می کوشند عقاید خود را بر مطالب کانال زیر سقف آسمان، بار کنند. قصدم تحلیل پان تورکیسم نبود فقط دلایلی برشمردم تا نشان دهم با چه طرفیم و چرا اینان را بیگانه میخوانم. لازم به ذکر است که اینجانب دامان شریف آذربایجانیان را که در هر جای ایران گسترده شده باشند و نیز قشقاییان و دیگر هم تبارانشان را از آلوده گی و رجس قوم گرایی پالوده می دانم. پان ترکها اقلیتی بسیار خفیف اند که نمی توانند نماینده گی آذری زبان های شریف ما را عهدهداری کنند. آذریانی که خون پاکشان مرزهای ایران را سرخ آذین کرده و پاسداری نموده است از عداد این عده قلیل متحجر خارج اند.
از نگاه من، قومیت تا بدانجا ارزشمند است که ذیل کلیتی به نام ایران و همه ایرانیان تعریف شود. هر چند با ایرانپرستی افراطی و خودبرتربینی همیشه و شدیدا مخالف بوده و هستم اما به هر حال ایران ملک مشاع همه فرهنگ های شریفی ست که در همنوایی تاریخی_اجتماعی با هم کلیتی به نام ایران را می سازند و همه باید در نگاه داشت و پالوده گی این ملک مشاع بلکه این مولود مشروع کوشا باشند. متاسفانه در تقابل با پانزدهها، عدهای متخیل و متوهم چنان بر طبل ایرانپرستی میکوبند که به نژادپرستی افتاده و دست پان ترکها را از پشت بسته اند. ایران باستان نیز در مقام یک جامعه انسانی، و نه یک آرمان شهر، مدینه فاضله نبوده است. اکنون پاکسازی آن و آذین بندی اش به فضائل انسانی، در گرو هم زیستی متعالی و فارغ از قوم گرایی و تحجر است.
معتقدم، هر آن کس که به هر نحو می کوشد ایران، این مولود ارزشمند همزیستی تاریخی اقوام شریف را، با تیغ تجربه طلبی و قوم گرایی مثله نماید، متحجر و بی گانه ای بیش نیست. متحجر است زیرا از قالب قوم و قبیله گرایی فراتر نرفته و بی گانه است زیرا قلبا و عمیقأ از ایران بریده و «بود» خود را در «نبود» این سرزمین می بیند.
نفر سوم از پان ترکها گفته که ایران چیزی جز چند فرهنگ و ملت و زبان نیست.
#افشین_بدری
@NewHasanMohaddesi
ص۲
✍ افشین بدری
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴
اینجانب معتقدم اگر کسی مقدماتی از الفبای جامعهشناسی را مطالعه کند می فهمد که جامعه، کلیتی ست که فراتر از جمع جبری اقوام و مردم تشکیل دهنده خود است.جامعه از آنجا جامعیت پیدا می کند که دارای روح و شخصیتی جدا از عناصر تشکیل دهنده خود خواهد بود. ایران متکثر، ماهیتی مستقل و قابل اعتنا دارد که نمی توان آن را به تجمع چند فرهنگ و زبان تقلیل داد.
به اسپانیا دقت کنید: جامعهای متشکل از کاتالان ها، گالیسی، باتسکی، اسپانیایی و... اما با زبان اسپانیولی و تحت یک ملیت واحد. فرانسه، زبان رسمی این کشور فرانسوی است و هیچ زبان دیگری در این کشور به رسمیت شناخته نمیشود. گویشهای منطقهای مانند گویش پرونسی، برتون، آلزاسین و... در موقعیتهای غیررسمی در برخی مناطق صحبت میشود. در نواحی فرادریایی فرانسه هم زبانهای فرانسوی، کریول پتوا و ماهوری (نوعی از سواهیلی) صحبت میشود.
وجود این که زبان مردم این منطقه، فرانسوی است، با این حال نژاد مردم فرانسه تلفیقی از نژادهای رومی، گول، فرانک و نورمن است و فرهنگ این کشور از تلفیق فرهنگ این نژادها ایجاد شده است. در سال 1872 زبان های محلی به نفع زبان رسمی فرانسوی سرکوب شدند هر چند زبان های محلی فقط رسمیت ندارند اما وجود دارند. با این وجود فرانسه یک ملیت واحد است. بریتانیایی ها نیز به هم چنین: ساکسون ها، انگل ها و... تکلیف جوامعی مانند آمریکا که دیگر واضح و عیان است. در امارات متحده عربی، بیشترین گویش بعد از عربی، زبان لارستانی و سپس بلوچی ست اما یک ملت واحده هستند.
این موارد به خوبی نشان میدهند که تنوع قومیتی و در نتیجه آن تکثر زبانی در تمام کشورهای بزرگ جهان وجود دارد اما همه جا به نفع یک کل واحد، کنترل شده اند. اصرار بر تضعیف و تحدید زبان فارسی، هدفش صرفا تجزیه کشور بر پایه تولید منازعه نژادی ست، نه یک حق قومی. پان ترکها، اصلی به نام اکثریت پیش می کشند سپس جعل آمار می کنند تا اکثریت شناخته شوند و در نهایت رویای مضحک خود را عملی نمایند. اگر این مخلان وحدت در ادعای خود مبنی بر حسن نیت و پرهیز از تجربه طلبی صادقند باید بگویند چرا مطالبات خود را در قالب یک جزء از کلیت ایرانی مطرح نمی کنند؟ بهگفتهٔ ولادیمیر مینورسکی خاورشناس: «هر جا که پرسش حلنشدهای در زمینهٔ فرهنگ قومهای شرق باستان پدید آید پان ترکها بیدرنگ دست خود را همانجا دراز میکنند». مینورسکی بیان میدارد که «مسائل علمی حلنشدهای در زمینهٔ فرهنگ اقوام شرق باستان» وجود دارد که بستری برای جعل تاریخی و توجیه مقاصد ایدئولوژیک پانترکیسم فراهم ساخته است.
استنباط من این است مباحثی که جناب دکتر محدثی در خصوص بازبینی و عیارسنجی زبان فارسی گشودند، توسط پان تورک ها مصادره به مطلوب می شود و ایشان از آن مباحث فنی و علمی، مقاصد ویژه خود را تامین کرده اند و می کوشند عقاید خود را بر مطالب کانال زیر سقف آسمان، بار کنند. قصدم تحلیل پان تورکیسم نبود فقط دلایلی برشمردم تا نشان دهم با چه طرفیم و چرا اینان را بیگانه میخوانم. لازم به ذکر است که اینجانب دامان شریف آذربایجانیان را که در هر جای ایران گسترده شده باشند و نیز قشقاییان و دیگر هم تبارانشان را از آلوده گی و رجس قوم گرایی پالوده می دانم. پان ترکها اقلیتی بسیار خفیف اند که نمی توانند نماینده گی آذری زبان های شریف ما را عهدهداری کنند. آذریانی که خون پاکشان مرزهای ایران را سرخ آذین کرده و پاسداری نموده است از عداد این عده قلیل متحجر خارج اند.
از نگاه من، قومیت تا بدانجا ارزشمند است که ذیل کلیتی به نام ایران و همه ایرانیان تعریف شود. هر چند با ایرانپرستی افراطی و خودبرتربینی همیشه و شدیدا مخالف بوده و هستم اما به هر حال ایران ملک مشاع همه فرهنگ های شریفی ست که در همنوایی تاریخی_اجتماعی با هم کلیتی به نام ایران را می سازند و همه باید در نگاه داشت و پالوده گی این ملک مشاع بلکه این مولود مشروع کوشا باشند. متاسفانه در تقابل با پانزدهها، عدهای متخیل و متوهم چنان بر طبل ایرانپرستی میکوبند که به نژادپرستی افتاده و دست پان ترکها را از پشت بسته اند. ایران باستان نیز در مقام یک جامعه انسانی، و نه یک آرمان شهر، مدینه فاضله نبوده است. اکنون پاکسازی آن و آذین بندی اش به فضائل انسانی، در گرو هم زیستی متعالی و فارغ از قوم گرایی و تحجر است.
معتقدم، هر آن کس که به هر نحو می کوشد ایران، این مولود ارزشمند همزیستی تاریخی اقوام شریف را، با تیغ تجربه طلبی و قوم گرایی مثله نماید، متحجر و بی گانه ای بیش نیست. متحجر است زیرا از قالب قوم و قبیله گرایی فراتر نرفته و بی گانه است زیرا قلبا و عمیقأ از ایران بریده و «بود» خود را در «نبود» این سرزمین می بیند.
نفر سوم از پان ترکها گفته که ایران چیزی جز چند فرهنگ و ملت و زبان نیست.
#افشین_بدری
@NewHasanMohaddesi
