یه بندهی خدا عاشق شد
بخاطر پول یا هرچی طرفو دادن به کس دیگه
اینم پزشکیو رها کرد
نشست به شعر و ادب و یه چیز دیگه
شعر تغزلی فارسیش رو با هر معیاری بسنجی
نسبت به غولهای بزرگ ادب فارسی
حداکثر متوسطه .
فضل دیگه ای هم که ازش سراغ نداریم.
نه غنای فکری و معرفتی و روانشناسی داشت مثل حافظ
نه به لحاظ صنایع ادبی و زیبایی شناختی تونسته به همون حافظ- که مورد علاقهشم بود چندان نزدیک- بشه.
با فردوسی و مولانا هم که نمیشه مقایسهش کرد.
با ادیبان امروزی هم مقایسه کنی
نه خلاقیت و عمق فلسفی سهراب رو داره.
نه اندیشهی عمیق اجتماعی و سیاسی اخوان رو در شعرش میشه دید.
( فریدون مشیری در لطافت تقدم فضل داشت )
حتی نمیشه بگیم در یه ویژگی خاص مثل لطافت گفتار ، گوی سبقت رو از همه دزدیده بود .
فقط چون مدح خمینی کرده بود
و کمال تبریزی براش فیلم ساخته بود
مشهور شده به استاد و سالمرگش شده روز ادب فارسی😕🤦♂
🔰 ازونجا که با منقل انس و الفت داشت ،
ایشون رو به عنوان نماد « انحطاط منقل گرایانه » ی این ملتِ صاحب تمدن چندهزارساله ، بر می گزینم ...
@Rfekri | نخبگان معاصر ملت
@JAAMEbaaz | فلسفهی علوم اجتماعی
@Nviolence2 | عقل و منقل
بخاطر پول یا هرچی طرفو دادن به کس دیگه
اینم پزشکیو رها کرد
نشست به شعر و ادب و یه چیز دیگه
شعر تغزلی فارسیش رو با هر معیاری بسنجی
نسبت به غولهای بزرگ ادب فارسی
حداکثر متوسطه .
فضل دیگه ای هم که ازش سراغ نداریم.
نه غنای فکری و معرفتی و روانشناسی داشت مثل حافظ
نه به لحاظ صنایع ادبی و زیبایی شناختی تونسته به همون حافظ- که مورد علاقهشم بود چندان نزدیک- بشه.
با فردوسی و مولانا هم که نمیشه مقایسهش کرد.
با ادیبان امروزی هم مقایسه کنی
نه خلاقیت و عمق فلسفی سهراب رو داره.
نه اندیشهی عمیق اجتماعی و سیاسی اخوان رو در شعرش میشه دید.
( فریدون مشیری در لطافت تقدم فضل داشت )
حتی نمیشه بگیم در یه ویژگی خاص مثل لطافت گفتار ، گوی سبقت رو از همه دزدیده بود .
فقط چون مدح خمینی کرده بود
و کمال تبریزی براش فیلم ساخته بود
مشهور شده به استاد و سالمرگش شده روز ادب فارسی😕🤦♂
🔰 ازونجا که با منقل انس و الفت داشت ،
ایشون رو به عنوان نماد « انحطاط منقل گرایانه » ی این ملتِ صاحب تمدن چندهزارساله ، بر می گزینم ...
@Rfekri | نخبگان معاصر ملت
@JAAMEbaaz | فلسفهی علوم اجتماعی
@Nviolence2 | عقل و منقل
نخبگان معاصر ایران
یه بندهی خدا عاشق شد بخاطر پول یا هرچی طرفو دادن به کس دیگه اینم پزشکیو رها کرد نشست به شعر و ادب و یه چیز دیگه شعر تغزلی فارسیش رو با هر معیاری بسنجی نسبت به غولهای بزرگ ادب فارسی حداکثر متوسطه . فضل دیگه ای هم که ازش سراغ نداریم. نه غنای فکری و معرفتی…
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
.
من (به علتی) دچار خطا بودم و گمون میکردم سالمرگ شهریار ، روز « شعر و ادبیات معاصر » باشه.
و این رو با توجه به وجود ادیبان معاصر برتر ، خلاق تر ، عمیق تر و ... ناموجه میدونستم ...
فکر نمیکردم مدح خونریز ترین و بی کفایت ترین حاکمان تاریخ ایران بتونه یک شاعری رو - که در مقایسه با بزرگان تاریخ ادب این مملکت - متوسط
یا متوسط به بالا هستش انقدر گرامی کنه.
با شناختی که از مرحوم شهریار دارم ، اونقدر شعور و تواضع داشت که خودش هم باین کار مضحک اعتراض کنه ...
✅ یک موضوع ، یک تکنیک ، یک ویژگی بگید که شهریار درش خلاق یا سرآمد باشه که این نامگذاری رو توجیه کنه ؟!
این اگر خار کردن ادب و هنر فارسی نیست پس چیه ؟!
حکایت اینه که میخواستند تولد یه استاد موسیقی که بیشتر بازیگر بود تا موسیقیدان ، رو بگذارند روز موسیقی 😑
@Rfekri | نخبگان معاصر ملت
.
من (به علتی) دچار خطا بودم و گمون میکردم سالمرگ شهریار ، روز « شعر و ادبیات معاصر » باشه.
و این رو با توجه به وجود ادیبان معاصر برتر ، خلاق تر ، عمیق تر و ... ناموجه میدونستم ...
فکر نمیکردم مدح خونریز ترین و بی کفایت ترین حاکمان تاریخ ایران بتونه یک شاعری رو - که در مقایسه با بزرگان تاریخ ادب این مملکت - متوسط
یا متوسط به بالا هستش انقدر گرامی کنه.
با شناختی که از مرحوم شهریار دارم ، اونقدر شعور و تواضع داشت که خودش هم باین کار مضحک اعتراض کنه ...
✅ یک موضوع ، یک تکنیک ، یک ویژگی بگید که شهریار درش خلاق یا سرآمد باشه که این نامگذاری رو توجیه کنه ؟!
این اگر خار کردن ادب و هنر فارسی نیست پس چیه ؟!
حکایت اینه که میخواستند تولد یه استاد موسیقی که بیشتر بازیگر بود تا موسیقیدان ، رو بگذارند روز موسیقی 😑
@Rfekri | نخبگان معاصر ملت
ما همه منتطریم تا با شکایت رائفی پور از صاحب این اکانت بابت ایراد اتهاماتی که عنوان کرده؛ شاهد محاکمه و افشای وابستگی این شخص باشیم.
📱 عماد
بیشتر
+ تاکنون رائفی پور شکایتی نکرده است.
☹️ @mersaadmedia | مرصاد مدیا
📱 عماد
بیشتر
+ تاکنون رائفی پور شکایتی نکرده است.
☹️ @mersaadmedia | مرصاد مدیا
👍2
🔘گفتگو با شاعران پیرامون شهریار
فاطمه نصر، محسن ناصحی، احمدرضا معصومی دهقی، محمدصادق میرصالحیان، فؤاد فریدونیان، حسین محمد صالحی دارانی، محمدرضا سلیمی سفتجانی، اصغر اروجی، رسول معرکنژاد و رسول پناهی به دو سؤال درباره شهریار پاسخ دادهاند:
۱-ارزیابی آنها درباره شعر «علی ای همای رحمت» و دلیل گسترش و نفوذ این شعر در بین مردم
۲- نظر آنها درباره درک شهریار از ادبیات معاصر فارسی با نگاهی کلی به آثار او
▪️سنتیسرای حامی نوسرایان
اصغر اروجی، شاعر مجموعه شعر «شاعر شدن برای تو» میگوید: علت ماندگاری شعر «علی ای همای رحمت» این است که احساس مذهبی و انسانی در حد اعلی در آن جاری است و به زیبایی تمام سروده شده. گرچه شهریار برخلاف بعضی از شاعران آن زمان مثل نیما و شاملو سنتگرا بود و از زبان شعر کهن پیروی میکرد اما به حمایت از آنها نیز برخاسته که در این سروده پیداست:
نیما غم دل گو که غریبانه بگوییم
سر پیش هم آریم و دو دیوانه بگرییم
من از دل این غار و تو از قله آن قاف
از دل به هم افتیم و دو دیوانه بگرییم
گرچه نادیده نباید گرفت که بیشتر اشعار شهریار تکراری است و شاعران قبل از او بهوفور با همین مضامین شعر سرودهاند، همچنین بیشتر اشعارش از صور خیال شاعران کهن مخصوصاً حضرت حافظ وام گرفته و از این نظر انتقاد به شعر او بهجاست، اما حیدربابای او یک شاهکار ادبی ماندگار است که زندگی دوران کودکی شاعر را به زیبایی هرچه تمام به تصویر کشیده و اینکه بگوییم شهریار درکی از ادبیات فارسی نداشته بیانصافی و جفای بزرگی در حق اوست.
▪️شاعری درجه سه
رسول معرکنژاد، شاعر مجموعه شعر «دست در موهای آینه» میگوید: شعر علی ای همای رحمت یک شعر کپی از شعر مفتون همدانی است که ایراد وزنی و مفهومی دارد.
⬅️شهریار هم یک شاعر درجه سه است که در هر دوره به حکومتیها تمایل داشته ، اما شعرهای دوره جوانی شهریار به خاطر صمیمیت و نزدیک بودن به زبان معیار حائز اهمیت است.
▪️ادعای نخبگی و روشنفکری نداشت
مسعود پناهی، شاعر اظهار میکند: در مورد شعر معروف شهریار بحثها فراوان است. عدهای میگویند مدارکی هست که مالکیت این شعر به شخص شهریار را زیر سؤال میبرد و البته این از شأن و مقام شهریار نمیکاهد.😕
در مورد اشعار سالهای پایانی شهریار نیز نقد فراوان است. ابیات سست در شعر وی مثل همه شاعران بزرگ یافتنی است. اینکه شاعران و منتقدان همعصرش این مسائل را عنوان میکنند شاید دلیلش این باشد که شهریار دنبالهرو نحله بازگشت بوده است. او غزل میسرود، در زمانی که شاعری مثل شاملو غزل را قالب زمانه نمیدانست. درست در اوج اقتدار و جلوهگری موج شعر مدرن، نیمایی، شاملویی. شهریار در زمانهای غزل میگفت که شتابزدهترین جریانها و رخدادهای اجتماعی زمان روی میداد.
او میافزاید: شهریار در بوران مدرنیته و سنت، سنت را دوستتر و گاهی نیز به رفرمها نگاهی گلهآمیز داشت. شهریار روشنفکر نیست. ادعای نخبگی هم ندارد. شاعری خوشقریحه و احساساتی است با جایگاه ستایششده در شعر و ادب معاصر پارسی. اگر شهریار از ائمه اطهار میگوید با صدق دل است و اگر مدح میسراید از سر ارادت. این است که مقبولیت و محبوبیت او را بین مردم کوچه و بازار فزونی میدهد و البته نقدهایی را نیز به فراخور شاعرانگی و جایگاهش بر او روا میدارد.
ادامه در مشاهده فوری
@Rfekri | نخبگان معاصر ملت
https://ensafnews.com/191510/%D8%B4%D9%87%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D8%B1-%D8%B4%D8%A7%D8%B9%D8%B1-%D8%AF%D8%B1%D8%AC%D9%87-%D8%B3%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%DA%A9%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D9%87%D8%B1-%D8%AF%D9%88%D8%B1%D9%87-%D8%A8/
فاطمه نصر، محسن ناصحی، احمدرضا معصومی دهقی، محمدصادق میرصالحیان، فؤاد فریدونیان، حسین محمد صالحی دارانی، محمدرضا سلیمی سفتجانی، اصغر اروجی، رسول معرکنژاد و رسول پناهی به دو سؤال درباره شهریار پاسخ دادهاند:
۱-ارزیابی آنها درباره شعر «علی ای همای رحمت» و دلیل گسترش و نفوذ این شعر در بین مردم
۲- نظر آنها درباره درک شهریار از ادبیات معاصر فارسی با نگاهی کلی به آثار او
▪️سنتیسرای حامی نوسرایان
اصغر اروجی، شاعر مجموعه شعر «شاعر شدن برای تو» میگوید: علت ماندگاری شعر «علی ای همای رحمت» این است که احساس مذهبی و انسانی در حد اعلی در آن جاری است و به زیبایی تمام سروده شده. گرچه شهریار برخلاف بعضی از شاعران آن زمان مثل نیما و شاملو سنتگرا بود و از زبان شعر کهن پیروی میکرد اما به حمایت از آنها نیز برخاسته که در این سروده پیداست:
نیما غم دل گو که غریبانه بگوییم
سر پیش هم آریم و دو دیوانه بگرییم
من از دل این غار و تو از قله آن قاف
از دل به هم افتیم و دو دیوانه بگرییم
گرچه نادیده نباید گرفت که بیشتر اشعار شهریار تکراری است و شاعران قبل از او بهوفور با همین مضامین شعر سرودهاند، همچنین بیشتر اشعارش از صور خیال شاعران کهن مخصوصاً حضرت حافظ وام گرفته و از این نظر انتقاد به شعر او بهجاست، اما حیدربابای او یک شاهکار ادبی ماندگار است که زندگی دوران کودکی شاعر را به زیبایی هرچه تمام به تصویر کشیده و اینکه بگوییم شهریار درکی از ادبیات فارسی نداشته بیانصافی و جفای بزرگی در حق اوست.
▪️شاعری درجه سه
رسول معرکنژاد، شاعر مجموعه شعر «دست در موهای آینه» میگوید: شعر علی ای همای رحمت یک شعر کپی از شعر مفتون همدانی است که ایراد وزنی و مفهومی دارد.
⬅️شهریار هم یک شاعر درجه سه است که در هر دوره به حکومتیها تمایل داشته ، اما شعرهای دوره جوانی شهریار به خاطر صمیمیت و نزدیک بودن به زبان معیار حائز اهمیت است.
▪️ادعای نخبگی و روشنفکری نداشت
مسعود پناهی، شاعر اظهار میکند: در مورد شعر معروف شهریار بحثها فراوان است. عدهای میگویند مدارکی هست که مالکیت این شعر به شخص شهریار را زیر سؤال میبرد و البته این از شأن و مقام شهریار نمیکاهد.😕
در مورد اشعار سالهای پایانی شهریار نیز نقد فراوان است. ابیات سست در شعر وی مثل همه شاعران بزرگ یافتنی است. اینکه شاعران و منتقدان همعصرش این مسائل را عنوان میکنند شاید دلیلش این باشد که شهریار دنبالهرو نحله بازگشت بوده است. او غزل میسرود، در زمانی که شاعری مثل شاملو غزل را قالب زمانه نمیدانست. درست در اوج اقتدار و جلوهگری موج شعر مدرن، نیمایی، شاملویی. شهریار در زمانهای غزل میگفت که شتابزدهترین جریانها و رخدادهای اجتماعی زمان روی میداد.
او میافزاید: شهریار در بوران مدرنیته و سنت، سنت را دوستتر و گاهی نیز به رفرمها نگاهی گلهآمیز داشت. شهریار روشنفکر نیست. ادعای نخبگی هم ندارد. شاعری خوشقریحه و احساساتی است با جایگاه ستایششده در شعر و ادب معاصر پارسی. اگر شهریار از ائمه اطهار میگوید با صدق دل است و اگر مدح میسراید از سر ارادت. این است که مقبولیت و محبوبیت او را بین مردم کوچه و بازار فزونی میدهد و البته نقدهایی را نیز به فراخور شاعرانگی و جایگاهش بر او روا میدارد.
ادامه در مشاهده فوری
@Rfekri | نخبگان معاصر ملت
https://ensafnews.com/191510/%D8%B4%D9%87%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D8%B1-%D8%B4%D8%A7%D8%B9%D8%B1-%D8%AF%D8%B1%D8%AC%D9%87-%D8%B3%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%DA%A9%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D9%87%D8%B1-%D8%AF%D9%88%D8%B1%D9%87-%D8%A8/
انصاف نیوز
«شهریار شاعر درجه سه است که در هر دوره به حکومتیها تمایل داشت»
رسول معرکنژاد، شاعر مجموعه شعر «دست در موهای آینه» میگوید: شهریار یک شاعر درجه سه است که در هر دوره به حکومتیها تمایل داشته اما شعرهای دوره جوانی شهریار
👍4
چرا «روشنفکران ایرانی» به زبان آدم حرف نمیزنند؟ (و چرا مهم است…
🎈 چرا «روشنفکران ایرانی» به زبان آدم حرف نمیزنند؟ (و چرا مهم است که به زبان آدم حرف بزنند؟)
#مهدی_خلجی
➖ #فلسفه_فاشیسم
➖ بحران عقل سلیم
➖مزخرف ، دروغ نیست
#فلسفه_زبان
#فلسفه_تحلیلی
#مغلق_گویی
#چرندیات_پست_مدرن
@ZIRsigari_kohn | فلسفههای روانگردان
@Rfekri | نخبگان معاصر ملت
@JAAMEbaaz | فلسفهی علوم اجتماعی
@mghlte | عصر روشنگری
@persian_organon | ایوانچراغانیدانش
▪️زبان جماعت گرایی :
www.tg-me.com/ZIRsigari_kohn/424
▪️در آغاز کلمه بود :
www.tg-me.com/ZIRsigari_kohn/306
#مهدی_خلجی
➖ #فلسفه_فاشیسم
➖ بحران عقل سلیم
➖مزخرف ، دروغ نیست
#فلسفه_زبان
#فلسفه_تحلیلی
#مغلق_گویی
#چرندیات_پست_مدرن
@ZIRsigari_kohn | فلسفههای روانگردان
@Rfekri | نخبگان معاصر ملت
@JAAMEbaaz | فلسفهی علوم اجتماعی
@mghlte | عصر روشنگری
@persian_organon | ایوانچراغانیدانش
▪️زبان جماعت گرایی :
www.tg-me.com/ZIRsigari_kohn/424
▪️در آغاز کلمه بود :
www.tg-me.com/ZIRsigari_kohn/306
Audio
ناگفته های زندگی من
#دکتر_زیباکلام
@Rfekri | نخبگان معاصر ملت
@JAAMEbaaz | فلسفهی علوم اجتماعی
@mghlte | عصر روشنگری
#دکتر_زیباکلام
@Rfekri | نخبگان معاصر ملت
@JAAMEbaaz | فلسفهی علوم اجتماعی
@mghlte | عصر روشنگری
بخشی از نامهٔ غلامحسین ساعدی به معشوقهش 😕
#تاریخ_معاصر
#فمینیسم #ما_چگونه_ما_شدیم
@Rfekri | نخبگان معاصر ملت
@JAAMEbaaz | فلسفهی علوم اجتماعی
@mghlte | عصر روشنگری
#تاریخ_معاصر
#فمینیسم #ما_چگونه_ما_شدیم
@Rfekri | نخبگان معاصر ملت
@JAAMEbaaz | فلسفهی علوم اجتماعی
@mghlte | عصر روشنگری
سید حسن تقی زاده ؛ سیاست و روشنفکری ، از افراط تا اعتدال
🎈 سید حسن تقی زاده
سیاست و روشنفکری
از افراط تا اعتدال
#تاریخ_معاصر
#پهلوی
#مردان_ملی
@Rfekri | نخبگان معاصر ملت
@JAAMEbaaz | فلسفهی علوم اجتماعی
@Anglosphere2 | سنت و مدرنیته
@mghlte | عصر روشنگری
🔰مطالب مربوط به تقی زاده:
www.tg-me.com/Rfekri/94
www.tg-me.com/Rfekri/310
www.tg-me.com/Rfekri/376
www.tg-me.com/Rfekri/344
www.tg-me.com/Rfekri/1226
🔰کتاب های تقی زاده
▪️ جنبش ادبی ایران:
www.tg-me.com/SHARRomid/1488
سیاست و روشنفکری
از افراط تا اعتدال
#تاریخ_معاصر
#پهلوی
#مردان_ملی
@Rfekri | نخبگان معاصر ملت
@JAAMEbaaz | فلسفهی علوم اجتماعی
@Anglosphere2 | سنت و مدرنیته
@mghlte | عصر روشنگری
🔰مطالب مربوط به تقی زاده:
www.tg-me.com/Rfekri/94
www.tg-me.com/Rfekri/310
www.tg-me.com/Rfekri/376
www.tg-me.com/Rfekri/344
www.tg-me.com/Rfekri/1226
🔰کتاب های تقی زاده
▪️ جنبش ادبی ایران:
www.tg-me.com/SHARRomid/1488
تقی زاده و رضاخان: هم پیمانی یا خیانت؟ [زندگینامه سیدحسن تقیزاده]
🎈 تقی زاده و رضاخان:
هم پیمانی یا خیانت؟ [زندگینامه سیدحسن تقیزاده]
#تاریخ_معاصر
@Rfekri | نخبگان معاصر ملت
@JAAMEbaaz | فلسفهی علوم اجتماعی
@Anglosphere2 | سنت و مدرنیته
@mghlte | عصر روشنگری
🔰مطالب مربوط به تقی زاده:
www.tg-me.com/Rfekri/94
www.tg-me.com/Rfekri/310
www.tg-me.com/Rfekri/376
www.tg-me.com/Rfekri/344
www.tg-me.com/Rfekri/1225
هم پیمانی یا خیانت؟ [زندگینامه سیدحسن تقیزاده]
#تاریخ_معاصر
@Rfekri | نخبگان معاصر ملت
@JAAMEbaaz | فلسفهی علوم اجتماعی
@Anglosphere2 | سنت و مدرنیته
@mghlte | عصر روشنگری
🔰مطالب مربوط به تقی زاده:
www.tg-me.com/Rfekri/94
www.tg-me.com/Rfekri/310
www.tg-me.com/Rfekri/376
www.tg-me.com/Rfekri/344
www.tg-me.com/Rfekri/1225
نخبگان معاصر ایران
🔘کارنامه چهل ساله رضا پهلوی: کوشش برای بازگشت نظام پادشاهی با کمک دولتهای خارجی محمد سهیمی ✍ حق همه، از جمله پهلوی سوم، است که فعال سیاسی باشند، با نظام ولایت فقیه مبارزه کنند، و غیره. ولی اگر کسی سودای رهبری دارد، حق مردم ایران، که در سختترین شرایط…
🔴 مهدی نصیری، تداوم شبانرمگی، احمد الشرع و رضا پهلوی
✍️ علی افشاری
🔺آقای مهدی نصیری مدعی شدهاند، راه حلی جز رهبری فردی رضا پهلوی در دوره گذار وجود ندارد. او همچنین گفته قدرناشناسی است که اندازه احمد الشرع برای رضا پهلوی جایگاه قائل نباشیم.
🔺ایشان دیگر حجت را تمام کرد که همان مهدی نصیری روزنامه کیهان است و همچنان در چارچوب شبانرمگی و ماقبل مناسبات دولت-ملت سیر میکند. دیروز شیفته الگواره امت بود و مقتدایش خمینی و خامنهای، امروز سرور را عوض کرده و دل به باستانگرایی ایدئولوژیک باسمهای پهلویطلبان بسته است.
🔺او همچنان دعوتکننده به آداب رعیتی به جای مناسبات شهروندی است. در این نگاه به جای اینکه سیاستمداران وامدار مردم باشند، حیثیت و هویت مستقل جمهور مردم نفی میشود تا در برابر اهالی سیاست ذلیل شوند و مراتب قدردانی را جای آورند. اما وی توضیح نمیدهد چرا مردم ایران باید قدردان کسی باشند که در چهار دهه گذشته جز خوشگذرانی، کاسبی با سیاست، وابستگی، خالیبندی و وراجی خروجی نداشته است.
🔺وی اطلاعات غلطی در مورد رضا پهلوی داده است. سوابق همکاری با رضا پهلوی در سه دهه گذشته نشان داده که اتفاقا وی نه تنها اهل پذیرش دستهایی که به طرف او دراز شده نبوده، بلکه جهت تحکیم موقعیتش از آنها استفاده ابزاری کرده و بعد کنارشان گذاشته است.
🔺او هیچ سابقه موفق کار جمعی و تشکیلاتی ندارد. آخرینش ائتلاف موسوم به جرجتاون بود که توسط وی فروپاشید. همچنین نشست مونیخ نشانگر حذف و کنار زدن بخشی از جماعتی بود که در سالیان اخیر با وادادگی، سادهاندیشی، اشتباه در محاسبه و یا … در تنور بزرگنمایی پهلویطلبی دمیده بودند. او حتی همه سلطنتطلبان را هم نتوانسته و یا نخواسته که در کنار خود نگه دارد.
🔺رضا پهلوی و حلقه تباه نزدیکش از نهاد ولایتفقیه انحصارطلبتر و تنگنظرتر هستند. آنها فقط دنبال بیعت گرفتن از افراد بوده و در ادامه سودای صفر کردن هر موجودیتی غیر از سامانه پادشاهی مطلق را دارند. آنها همکار نمیخواهند، بلکه دنبال سرسپرده هستند.
🔺اما ارجاع به احمد الشرع روشنگر است. این قیاس نقاط درست و غلط دارد. غلطش آنجا است که ابومحمد جولانی سابق، ولیعهد نظام ساقط شده در یک انقلاب مردمی نبود. همچنین وی وسط میدان مبارزه بود و ننشسته بود در خارج از سوریه و به دیگران بگوید لنگش کنید. اما شباهت آنجا است، همانطور که وی با کمک نظامی ارتش ترکیه سوریه را فتح کرد، تنها راه بازگشت رضا پهلوی به تخت پادشاهی هم فراتر از کمک نظامی خارجی نیاز به اشغال نظامی ایران توسط اسرائیل و آمریکا دارد.
🔺در پایان هم باید به نصیری متذکر شد که همین مثال جولانی نقض ادعای او است. چونکه جولانی در هیچ سطحی حاضر به شراکت قدرت نشده است. با رهبری فردی احمد الشرع چشمانداز پیش روی آینده سوریه هم یک نظام اقتدارگرا با جایگزینی احمد الشرع به جای بشار اسد است؛ حداکثر شدت اقتدارگراییاش کمتر خواهد بود.
کارنامه ۴۰ ساله رضا پهلوی
www.tg-me.com/Rfekri/1112
@Rfekri | نخبگان معاصر ملت
@JAAMEbaaz | فلسفهی علوم اجتماعی
@mghlte | عصر روشنگری
✍️ علی افشاری
🔺آقای مهدی نصیری مدعی شدهاند، راه حلی جز رهبری فردی رضا پهلوی در دوره گذار وجود ندارد. او همچنین گفته قدرناشناسی است که اندازه احمد الشرع برای رضا پهلوی جایگاه قائل نباشیم.
🔺ایشان دیگر حجت را تمام کرد که همان مهدی نصیری روزنامه کیهان است و همچنان در چارچوب شبانرمگی و ماقبل مناسبات دولت-ملت سیر میکند. دیروز شیفته الگواره امت بود و مقتدایش خمینی و خامنهای، امروز سرور را عوض کرده و دل به باستانگرایی ایدئولوژیک باسمهای پهلویطلبان بسته است.
🔺او همچنان دعوتکننده به آداب رعیتی به جای مناسبات شهروندی است. در این نگاه به جای اینکه سیاستمداران وامدار مردم باشند، حیثیت و هویت مستقل جمهور مردم نفی میشود تا در برابر اهالی سیاست ذلیل شوند و مراتب قدردانی را جای آورند. اما وی توضیح نمیدهد چرا مردم ایران باید قدردان کسی باشند که در چهار دهه گذشته جز خوشگذرانی، کاسبی با سیاست، وابستگی، خالیبندی و وراجی خروجی نداشته است.
🔺وی اطلاعات غلطی در مورد رضا پهلوی داده است. سوابق همکاری با رضا پهلوی در سه دهه گذشته نشان داده که اتفاقا وی نه تنها اهل پذیرش دستهایی که به طرف او دراز شده نبوده، بلکه جهت تحکیم موقعیتش از آنها استفاده ابزاری کرده و بعد کنارشان گذاشته است.
🔺او هیچ سابقه موفق کار جمعی و تشکیلاتی ندارد. آخرینش ائتلاف موسوم به جرجتاون بود که توسط وی فروپاشید. همچنین نشست مونیخ نشانگر حذف و کنار زدن بخشی از جماعتی بود که در سالیان اخیر با وادادگی، سادهاندیشی، اشتباه در محاسبه و یا … در تنور بزرگنمایی پهلویطلبی دمیده بودند. او حتی همه سلطنتطلبان را هم نتوانسته و یا نخواسته که در کنار خود نگه دارد.
🔺رضا پهلوی و حلقه تباه نزدیکش از نهاد ولایتفقیه انحصارطلبتر و تنگنظرتر هستند. آنها فقط دنبال بیعت گرفتن از افراد بوده و در ادامه سودای صفر کردن هر موجودیتی غیر از سامانه پادشاهی مطلق را دارند. آنها همکار نمیخواهند، بلکه دنبال سرسپرده هستند.
🔺اما ارجاع به احمد الشرع روشنگر است. این قیاس نقاط درست و غلط دارد. غلطش آنجا است که ابومحمد جولانی سابق، ولیعهد نظام ساقط شده در یک انقلاب مردمی نبود. همچنین وی وسط میدان مبارزه بود و ننشسته بود در خارج از سوریه و به دیگران بگوید لنگش کنید. اما شباهت آنجا است، همانطور که وی با کمک نظامی ارتش ترکیه سوریه را فتح کرد، تنها راه بازگشت رضا پهلوی به تخت پادشاهی هم فراتر از کمک نظامی خارجی نیاز به اشغال نظامی ایران توسط اسرائیل و آمریکا دارد.
🔺در پایان هم باید به نصیری متذکر شد که همین مثال جولانی نقض ادعای او است. چونکه جولانی در هیچ سطحی حاضر به شراکت قدرت نشده است. با رهبری فردی احمد الشرع چشمانداز پیش روی آینده سوریه هم یک نظام اقتدارگرا با جایگزینی احمد الشرع به جای بشار اسد است؛ حداکثر شدت اقتدارگراییاش کمتر خواهد بود.
کارنامه ۴۰ ساله رضا پهلوی
www.tg-me.com/Rfekri/1112
@Rfekri | نخبگان معاصر ملت
@JAAMEbaaz | فلسفهی علوم اجتماعی
@mghlte | عصر روشنگری
ساعت ده مرا تحویل دو زندانبان زن دادند و رسید گرفتند و رفتند. میدانستم که سلول انفرادی در انتظارم است. وقتی زن زندانبان میخواست در سلول را بر رویم ببندد، آهسته گفت: «معذرت میخواهم خانم عبادی، اما مجبورم.»
#نوار_سازان
#شیرین_عبادی
@Nviolence2 | اوضاع گردون
@Rfekri | نخبگان معاصر ملت
ادامه
#نوار_سازان
#شیرین_عبادی
@Nviolence2 | اوضاع گردون
@Rfekri | نخبگان معاصر ملت
ادامه
🔰 نوارسازان
هفتم تیر ماه سال ۱۳۷۹ ساعت سه بعد از ظهر، پس از شرکت در یک جلسه دادرسی و دفاع از دو موکل زندانی، به دفتر وکالتم بازگشتم.
نگاهم که به تلفن افتاد متوجه شدم که بیش از ۱۵ پیام ضبط شده است. دستگاه را روشن کردم، یکی از دوستانم از رادیو فرانسه بود، با صدای نگران سوال میکرد "شیرین چی شده، میخواستند دستگیرت کنند؟ جریان چطور پیش رفت؟" در پیامهای بعدی تقریباً مشابه همین سؤالات تکرار شده بود و همه نگران دستگیری من بودند. همین وقت موبایلم زنگ زد خواهرم مضطرب و سراسیمه سوال میکرد "کجایی؟ چرا تلفن را جواب نمیدادی؟" گفتم که با موبایل نمیتوان وارد ساختمان دادگستری شد و بعد از خروج از دادگاه هم تا مدتی یادم رفته بود که مجدداً آن را روشن کنم. علت نگرانیش را سوال کردم، گفت در اخبار ساعت یک رادیو، شنیده است که "امروز صبح در پرونده موسوم به نوارسازان دو وکیل دادگستری دستگیر شدند"؛ او نگران بود که من را دستگیر کرده باشند. تازه متوجه شدم که چرا پیامگیر دستگاه پر شده و همه از من سؤال میکردند که آیا دستگیر شدهام؟ خواهرم را مطمئن ساختم که در دفتر وکالتم هستم و خبر رادیو صحیح نیست.
موضوع "نوار"
در روز ۱۸ تیر ماه سال ۱۳۷۸ هنگام حمله توامان نیروی انتظامی و گروه "خودسر" مورد حمایت بخشی از حکومت، به خوابگاه کوی دانشگاه، جوان شاعری بنام عّزت ابراهیم نژاد کشته شد و من وکالت خانواده او را بر عهده داشتم. تعداد زیادی دانشجو نیز مجروح شدند که چند نفر از بین آنان به محسن رهامی، وکیل دادگستری، وکالت داده بودند. من تمامی تلاش خود را میکردم تا سر نخی به دست آورده و بتوانم عاملین و آمرین آن حمله شبانه را معرفی و به پای میز محاکمه بکشانم.
در جریان این تلاش بودم که جوانی به نام امیر فرشاد ابراهیمی به دفتر من مراجعه کرد و با شرحی طولانی و دلایلی مستند، عنوان نمود که از نوجوانی عضو بسیج بوده است. اطلاعات ذیقیمتی از عاملین و آمرین داشت. میگفت بنا به دلایل سیاسی و شخصی راهش را جدا کرده است و آماده دادن شهادت در محضر دادگاه است. با موافقت خودش نواری در دفترم ضبط، نسخهای به دادگاه و نسخهای هم به همکارم، آقای رهامی دادم و چون نوار حاوی مطالب سیاسی مهمی بود نسخه سوم را به دفتر معاون سیاسی وزارت کشور تاج زاده، دادم تا به اطلاع خاتمی و شورای عالی امنیت ملی برساند. متأسفانه نه تنها به اظهارات مستند شاهد من رسیدگی نشد بلکه روزنامههای کیهان، رسالت، یالثارات الحسین و... شروع به تهدید و درج مطالبی علیه من کردند و پس از چند روز امیر فرشاد که گناهی جز دادن شهادت صادقانه نداشت به اتهام نشر اکاذیب دستگیر شد.
مأمورین امنیتی بسیار تلاش کردند تا امیر فرشاد را وادار سازند اظهارات خود را تکذیب کند و بگوید که من او را تشویق به شهادت دروغ کردهام اما او قبول نکرد و با شهامت تا آخرین لحظه، سخنانش را تکرار کرد و دلایلی هم بر اثبات صحت آنها ارائه کرد؛ ولی هرگز به آنها توجهی نشد.
این پرونده از دیدگاه کیهاننشینان و نویسندگانش معروف شده بود به "پرونده نوارسازان" زیرا آنها معتقد بودند که من با جعل چنین نواری قصد بر هم زدن امنیت ملی، تشویش اذهان عمومی، بر اندازی رژیم و... را داشتم.
دستگیری
روز هفتم تیر ماه یعنی سه هفته پس از دستگیری امیر فرشاد اخبار رادیو خبر دستگیری دو وکیل را در پرونده نوار سازان اعلام کرده بود که چون دوستان و بستگان من میدانستند که من نوار را تهیه کردهام نگران شده بودند. آن روز پذیرای همکارانم شدم که برای شرکت در جلسه به دفتر میآمدند. مدتی گذشت، حدود ساعت شش بعد از ظهر فردی تلفن زد که خود را منشی شعبه ۱۶ دادگاه معرفی کرد. او گفت برای رسیدگی به پرونده اتهامی علیه من باید فوراً به دادگاه مراجعه کنم. گفتم که در این ساعت دادگاه تعطیل است، پاسخ شنیدم که عدالت تعطیلبردار نیست و باید بروم. من هم گفتم الان جلسه دارم اما فردا مراجعه خواهم کرد.
نیم ساعت بعد دو پاسدار به دفتر مراجعه کردند و برگ جلبی را که به نام من صادر شده بود، ابلاغ کردند که در ذیل آن ورقه نوشتم «ساعت هفت بعد از ظهر هفتم تیر ماه ابلاغ شد» و امضا کردم. سپس همراه آنان به شعبه ۱۶ مراجعه کردم. دادگاه پس از چند سوال و جواب کوتاه دستور بازداشت مرا صادر کرد. برگه اعزام من به زندان اوین نوشته شد. در دادگاه متوجه شدم که همکار دیگر من در آن پرونده یعنی آقای رهامی ساعت ۱۰ در دانشگاه تهران دستگیر شده، دادگاه موضوع را به روابط عمومی قوه قضائیه اعلام کرده بود و آنها تصّور کرده بودند که من هم دستگیر شدهام و خبر را ساعت یک اعلام کردند. بر این قرار من شش ساعت پس از آن که خبر دستگیریام را از رادیو پخش کردند، دستگیر شدم.
به رئیس دادگاه گفتم: این امر نشانه دخالت وزارت اطلاعات در امر دادرسی است.
@Nviolence2 | اوضاع گردون
ادامه
هفتم تیر ماه سال ۱۳۷۹ ساعت سه بعد از ظهر، پس از شرکت در یک جلسه دادرسی و دفاع از دو موکل زندانی، به دفتر وکالتم بازگشتم.
نگاهم که به تلفن افتاد متوجه شدم که بیش از ۱۵ پیام ضبط شده است. دستگاه را روشن کردم، یکی از دوستانم از رادیو فرانسه بود، با صدای نگران سوال میکرد "شیرین چی شده، میخواستند دستگیرت کنند؟ جریان چطور پیش رفت؟" در پیامهای بعدی تقریباً مشابه همین سؤالات تکرار شده بود و همه نگران دستگیری من بودند. همین وقت موبایلم زنگ زد خواهرم مضطرب و سراسیمه سوال میکرد "کجایی؟ چرا تلفن را جواب نمیدادی؟" گفتم که با موبایل نمیتوان وارد ساختمان دادگستری شد و بعد از خروج از دادگاه هم تا مدتی یادم رفته بود که مجدداً آن را روشن کنم. علت نگرانیش را سوال کردم، گفت در اخبار ساعت یک رادیو، شنیده است که "امروز صبح در پرونده موسوم به نوارسازان دو وکیل دادگستری دستگیر شدند"؛ او نگران بود که من را دستگیر کرده باشند. تازه متوجه شدم که چرا پیامگیر دستگاه پر شده و همه از من سؤال میکردند که آیا دستگیر شدهام؟ خواهرم را مطمئن ساختم که در دفتر وکالتم هستم و خبر رادیو صحیح نیست.
موضوع "نوار"
در روز ۱۸ تیر ماه سال ۱۳۷۸ هنگام حمله توامان نیروی انتظامی و گروه "خودسر" مورد حمایت بخشی از حکومت، به خوابگاه کوی دانشگاه، جوان شاعری بنام عّزت ابراهیم نژاد کشته شد و من وکالت خانواده او را بر عهده داشتم. تعداد زیادی دانشجو نیز مجروح شدند که چند نفر از بین آنان به محسن رهامی، وکیل دادگستری، وکالت داده بودند. من تمامی تلاش خود را میکردم تا سر نخی به دست آورده و بتوانم عاملین و آمرین آن حمله شبانه را معرفی و به پای میز محاکمه بکشانم.
در جریان این تلاش بودم که جوانی به نام امیر فرشاد ابراهیمی به دفتر من مراجعه کرد و با شرحی طولانی و دلایلی مستند، عنوان نمود که از نوجوانی عضو بسیج بوده است. اطلاعات ذیقیمتی از عاملین و آمرین داشت. میگفت بنا به دلایل سیاسی و شخصی راهش را جدا کرده است و آماده دادن شهادت در محضر دادگاه است. با موافقت خودش نواری در دفترم ضبط، نسخهای به دادگاه و نسخهای هم به همکارم، آقای رهامی دادم و چون نوار حاوی مطالب سیاسی مهمی بود نسخه سوم را به دفتر معاون سیاسی وزارت کشور تاج زاده، دادم تا به اطلاع خاتمی و شورای عالی امنیت ملی برساند. متأسفانه نه تنها به اظهارات مستند شاهد من رسیدگی نشد بلکه روزنامههای کیهان، رسالت، یالثارات الحسین و... شروع به تهدید و درج مطالبی علیه من کردند و پس از چند روز امیر فرشاد که گناهی جز دادن شهادت صادقانه نداشت به اتهام نشر اکاذیب دستگیر شد.
مأمورین امنیتی بسیار تلاش کردند تا امیر فرشاد را وادار سازند اظهارات خود را تکذیب کند و بگوید که من او را تشویق به شهادت دروغ کردهام اما او قبول نکرد و با شهامت تا آخرین لحظه، سخنانش را تکرار کرد و دلایلی هم بر اثبات صحت آنها ارائه کرد؛ ولی هرگز به آنها توجهی نشد.
این پرونده از دیدگاه کیهاننشینان و نویسندگانش معروف شده بود به "پرونده نوارسازان" زیرا آنها معتقد بودند که من با جعل چنین نواری قصد بر هم زدن امنیت ملی، تشویش اذهان عمومی، بر اندازی رژیم و... را داشتم.
دستگیری
روز هفتم تیر ماه یعنی سه هفته پس از دستگیری امیر فرشاد اخبار رادیو خبر دستگیری دو وکیل را در پرونده نوار سازان اعلام کرده بود که چون دوستان و بستگان من میدانستند که من نوار را تهیه کردهام نگران شده بودند. آن روز پذیرای همکارانم شدم که برای شرکت در جلسه به دفتر میآمدند. مدتی گذشت، حدود ساعت شش بعد از ظهر فردی تلفن زد که خود را منشی شعبه ۱۶ دادگاه معرفی کرد. او گفت برای رسیدگی به پرونده اتهامی علیه من باید فوراً به دادگاه مراجعه کنم. گفتم که در این ساعت دادگاه تعطیل است، پاسخ شنیدم که عدالت تعطیلبردار نیست و باید بروم. من هم گفتم الان جلسه دارم اما فردا مراجعه خواهم کرد.
نیم ساعت بعد دو پاسدار به دفتر مراجعه کردند و برگ جلبی را که به نام من صادر شده بود، ابلاغ کردند که در ذیل آن ورقه نوشتم «ساعت هفت بعد از ظهر هفتم تیر ماه ابلاغ شد» و امضا کردم. سپس همراه آنان به شعبه ۱۶ مراجعه کردم. دادگاه پس از چند سوال و جواب کوتاه دستور بازداشت مرا صادر کرد. برگه اعزام من به زندان اوین نوشته شد. در دادگاه متوجه شدم که همکار دیگر من در آن پرونده یعنی آقای رهامی ساعت ۱۰ در دانشگاه تهران دستگیر شده، دادگاه موضوع را به روابط عمومی قوه قضائیه اعلام کرده بود و آنها تصّور کرده بودند که من هم دستگیر شدهام و خبر را ساعت یک اعلام کردند. بر این قرار من شش ساعت پس از آن که خبر دستگیریام را از رادیو پخش کردند، دستگیر شدم.
به رئیس دادگاه گفتم: این امر نشانه دخالت وزارت اطلاعات در امر دادرسی است.
@Nviolence2 | اوضاع گردون
ادامه
🔰 نوارسازان (۲)
به رئیس دادگاه گفتم: این امر نشانه دخالت وزارت اطلاعات در امر دادرسی است.
آنها دستور دادند، شما هم اطاعت کردید و حتی بدون بازجویی از من تصمیم گرفتید که دستگیر شوم! و اسم این کار را اجرای عدالت گذشتهاید!
در اوین
سرانجام همراه با مأمورین به زندان اوین اعزام شدم. شب بود. ساعت ده مرا تحویل دو زندانبان زن دادند و رسید گرفتند و رفتند. میدانستم که سلول انفرادی در انتظارم است. وقتی زن زندانبان میخواست در سلول را بر رویم ببندد، آهسته گفت: «معذرت میخواهم خانم عبادی، اما مجبورم.»
سلولم اتاق کوچکی بود که موکتی کثیف آن را میپوشاند که نه تختی در آن بود و نه چیز دیگری فقط یک پتو داشت، بهر حال زندان بود و البته انتظار بیشتری هم نداشتم. اما در ابتدا با حالتی بهتزده به دیوارهای سیمانیاش خیره شدم. ده دقیقه بعد همان زن در سلول را باز کرد و داخل شد با مقداری نان و پنیر. خیلی آهسته گفت: میدانم شام نخوردهاید ببخشید، فقط همین باقی مانده. گفتم: گرسنه نیستم، و به صحبت ادامه ندادم، به این گمان که او حرف نمینزند، چون اجازه ندارد. اما اشتباه میکردم. خودش شروع به سخن گفتن کرد و پرسید: «مرا به خاطر ندارید؟ در "کانون اصلاح و تربیت" بودم. لعنت به این شغل که باید شما را در اینجا ببینم.»
من و چند نفر از همکارانم "انجمن حمایت از حقوق کودکان" را در سال ۱۳۷۳ تأسیس کردیم. در آن سالها ریاست انجمن را بر عهده داشتم. یکی از برنامههای انجمن که من شخصاً نیز در آن شرکت میکردم، کمک به کودکان زندانی بود. کمک میکردیم تا ادامه تحصیل دهند. بخش مددکاری داشتیم، کتابخانه کانون اصلاح و تربیت را درست کردیم و... در این ارتباط چون مداوم به "کانون اصلاح و تربیت" میرفتم. کارکنان آنجا که با کارهای انجمن آشنا شده بودند به من لطف داشتند.
زندانبان زن در ادامه اشاره به آشنایی در "کانون اصلاح و تربیت" گفت که به تازگی منتقل شده است به زندان اوین. وقتی میخواست سلول را ترک کند گفت شرمنده است که در را به روی من میبندد.
تا آن لحظه با قلدری و سر سختی با مأمورین امنیتی و پاسدارها و رئیس دادگاه برخورد کرده بودم. اما دیدن چشمان نمدار زن زندانبان و عذرخواهیهای پی در پی او آنچنان منقلبم کرد که من نیز گریستم.
سه روز بعد، از آن قسمت که قرنطینه بود، به بند ۲۰۹ منتقل شدم. تا سالها دیگر آن زندانبان را ندیدم تا روزی که بر حسب اتفاق او را در جلسهای دیدم. گفت با ۲۵ سال سابقه خود را بازنشسته کرده و از شر آن شغل به قول خودش "لعنتی" خلاص شده است
@Nviolence2 | اوضاع گردون
به رئیس دادگاه گفتم: این امر نشانه دخالت وزارت اطلاعات در امر دادرسی است.
آنها دستور دادند، شما هم اطاعت کردید و حتی بدون بازجویی از من تصمیم گرفتید که دستگیر شوم! و اسم این کار را اجرای عدالت گذشتهاید!
در اوین
سرانجام همراه با مأمورین به زندان اوین اعزام شدم. شب بود. ساعت ده مرا تحویل دو زندانبان زن دادند و رسید گرفتند و رفتند. میدانستم که سلول انفرادی در انتظارم است. وقتی زن زندانبان میخواست در سلول را بر رویم ببندد، آهسته گفت: «معذرت میخواهم خانم عبادی، اما مجبورم.»
سلولم اتاق کوچکی بود که موکتی کثیف آن را میپوشاند که نه تختی در آن بود و نه چیز دیگری فقط یک پتو داشت، بهر حال زندان بود و البته انتظار بیشتری هم نداشتم. اما در ابتدا با حالتی بهتزده به دیوارهای سیمانیاش خیره شدم. ده دقیقه بعد همان زن در سلول را باز کرد و داخل شد با مقداری نان و پنیر. خیلی آهسته گفت: میدانم شام نخوردهاید ببخشید، فقط همین باقی مانده. گفتم: گرسنه نیستم، و به صحبت ادامه ندادم، به این گمان که او حرف نمینزند، چون اجازه ندارد. اما اشتباه میکردم. خودش شروع به سخن گفتن کرد و پرسید: «مرا به خاطر ندارید؟ در "کانون اصلاح و تربیت" بودم. لعنت به این شغل که باید شما را در اینجا ببینم.»
من و چند نفر از همکارانم "انجمن حمایت از حقوق کودکان" را در سال ۱۳۷۳ تأسیس کردیم. در آن سالها ریاست انجمن را بر عهده داشتم. یکی از برنامههای انجمن که من شخصاً نیز در آن شرکت میکردم، کمک به کودکان زندانی بود. کمک میکردیم تا ادامه تحصیل دهند. بخش مددکاری داشتیم، کتابخانه کانون اصلاح و تربیت را درست کردیم و... در این ارتباط چون مداوم به "کانون اصلاح و تربیت" میرفتم. کارکنان آنجا که با کارهای انجمن آشنا شده بودند به من لطف داشتند.
زندانبان زن در ادامه اشاره به آشنایی در "کانون اصلاح و تربیت" گفت که به تازگی منتقل شده است به زندان اوین. وقتی میخواست سلول را ترک کند گفت شرمنده است که در را به روی من میبندد.
تا آن لحظه با قلدری و سر سختی با مأمورین امنیتی و پاسدارها و رئیس دادگاه برخورد کرده بودم. اما دیدن چشمان نمدار زن زندانبان و عذرخواهیهای پی در پی او آنچنان منقلبم کرد که من نیز گریستم.
سه روز بعد، از آن قسمت که قرنطینه بود، به بند ۲۰۹ منتقل شدم. تا سالها دیگر آن زندانبان را ندیدم تا روزی که بر حسب اتفاق او را در جلسهای دیدم. گفت با ۲۵ سال سابقه خود را بازنشسته کرده و از شر آن شغل به قول خودش "لعنتی" خلاص شده است
@Nviolence2 | اوضاع گردون
👍4
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎈 نواب صفوی
#تاریخ_معاصر
@Rfekri | نخبگان معاصر ملت
@JAAMEbaaz | فلسفهی علوم اجتماعی
@mghlte | عصر روشنگری
مربوط:
www.tg-me.com/Nviolence2/1308
#تاریخ_معاصر
@Rfekri | نخبگان معاصر ملت
@JAAMEbaaz | فلسفهی علوم اجتماعی
@mghlte | عصر روشنگری
مربوط:
www.tg-me.com/Nviolence2/1308
Forwarded from عصر روشنگری
نقدهای هانا آرنت رو خوندید ؟! به بت شکنی و مبارزه با گوساله پرستی ادامه بدم ؟ امکان انتخاب چند گزینه
Anonymous Poll
26%
بسه دیگه ، فکر نون باش که خربزه آبه
11%
اگه عقده هات التیام پیدا میکنی ادامه بده
28%
تو به ما جرات طوفان دادی ای خضر راه ، موسای بال و پر سوخته
12%
تو خودت بت پرستی و بتت حقیقته
32%
ای ادمین بت شکن ، یه شب بیا پیش من
▪️مطالب مربوط به هانا آرنت فیلَه سوف و متکلم آلمانی الاصل و شاگرد هایدگر پوفیوز :
www.tg-me.com/JAAMEbaaz/7185
www.tg-me.com/JAAMEbaaz/7188
www.tg-me.com/lEECHbrain/750
www.tg-me.com/lEECHbrain/755
www.tg-me.com/lEECHbrain/757
www.tg-me.com/ZIRsigari_kohn/492
www.tg-me.com/ZIRsigari_kohn/493
www.tg-me.com/JAAMEbaaz/7185
www.tg-me.com/JAAMEbaaz/7188
www.tg-me.com/lEECHbrain/750
www.tg-me.com/lEECHbrain/755
www.tg-me.com/lEECHbrain/757
www.tg-me.com/ZIRsigari_kohn/492
www.tg-me.com/ZIRsigari_kohn/493
Telegram
جامعه باز و دشمنان آن ( فلسفهی علوم اجتماعی )
🔰 نقد ها به هانا آرنت (۱)
✅ آیزایا برلین
نقدهای آیزایا برلین (Isaiah Berlin)، فیلسوف برجستهٔ بریتانیایی-روسی به اندیشه های هانا ارنت را میتوان در چند محور اصلی خلاصه کرد:
۱. اختلاف در تعریف آزادی
برلین در اثر مشهورش «دو مفهوم آزادی» میان آزادی منفی…
✅ آیزایا برلین
نقدهای آیزایا برلین (Isaiah Berlin)، فیلسوف برجستهٔ بریتانیایی-روسی به اندیشه های هانا ارنت را میتوان در چند محور اصلی خلاصه کرد:
۱. اختلاف در تعریف آزادی
برلین در اثر مشهورش «دو مفهوم آزادی» میان آزادی منفی…
