Telegram Web Link
🔰رزم آرا

بریده ای از متن

رزم‌آرا سه ویژگی عمده و بارز داشت که می‌توان گفت همگان به آن اذعان داشتند: 1) سواد و دانش بالا، 2) تلاش و سختکوشی بسیار، 3) قدرت‌طلبی.

نخستین ویژگی، سواد نظامی و جغرافیایی بالای او بود. او همچنین به زبان‌های فرانسوی، انگلیسی و روسی قادر به صحبت بود. در ایران عالی‌‌ترین نشان نظامی (ذوالفقار) به او داده شد. دولت فرانسه نیز نشان شوالیه لژیون دونور را به او اعطا کرده بود. آکادمی آسیایی او را به عضویت هیئت رئیسه آکادمی و در علوم جغرافیایی به او درجه دکترا اعطا نمود. [12] نورالدین کیانوری از رهبران حزب توده در بخشی از خاطرات خود می‌گوید: «رزم‌آرا با سوادترین افسر ارتش بود و هیچ‌کس دیگر از نظر سواد بالاتر از او نبود؛ هم سواد نظامی و هم سواد عمومی و جغرافیایی. نقشه ایران بزرگ را رزم‌آرا تهیه کرد. بسیار آدم با سوادی بود. رزم‌آرا یک ارگانیزاتور، یک سازمان‌دهنده فوق‌العاده بود؛ یک سازمان‌دهنده زرنگ و باهوش و پیگیر.»[13] ارتشبد حسین فردوست نیز در این زمینه اظهار می‌دارد: «رزم‌آرا در ارتش به‌عنوان یک افسر با سواد شهرت داشت. او در مسافرت‌هایی که در دانشگاه جنگ به سراسر کشور داشت، 12 جلد درباره دهات و عشایر تألیف نمود که به نام جغرافیای نظامی ایران[14] چاپ شد... دارای حافظه بسیار قوی و فوق‌العاده سریع‌الانتقال بود... ولی به اعتقاد من هرچند رزم‌آرا افسر با سوادی محسوب می‌شد ولی به سیاست ایران، منطقه و جهان وارد نبود[15] و در مسائل سیاسی اطلاعات او سطحی بود.» [16]

علاوه بر سواد نظامی، باید گفت که رزم‌آرا بسیار سختکوش و پرتلاش بود. کیانوری بیان می‌کند: «از همه بالاتر، او بسیار پرکار بود و گویی اصلاً خواب نداشت. رفیق [محمدعلی] عمویی، که در آن زمان در دانشکده افسری بود، می‌گفت: رزم‌آرا در دوران ریاست دانشکده افسری تا ساعت 12 شب در دانشکده بود و ساعت 4 صبح هم به دانشکده می‌آمد. عمویی می‌گفت: ما نمی‌دانیم که او کِی می‌خوابید و همه افسران این را می‌گفتند.[17] همیشه زودتر از همه در دانشکده حاضر بود و دیرتر از همه می‌‌رفت. این خصوصیات رزم‌آرا سبب شده بود که عده‌ای از افسران به او جلب شوند.»[18]

اما بارزترین ویژگی و خصوصیت رزم‌آرا قدرت‌طلبی او بود که سبب می‌شد جهت رسیدن به مقاصدش هم به شاه نزدیک شود، هم به دولت‌های خارجی و هم به تشکلاتی نظیر حزب توده. فردوست نقل می‌کند: «رزم‌آرا به شدت خود را به سفارت‌های بیگانه می‌چسباند و سعی می‌کرد هوای همه را داشته باشد. تماس‌هایش هم خیلی علنی بود و مأمورین عالی‌رتبه سفارت‌ها را به خانه‌اش دعوت می‌کرد. زمانی مقداری سند در اختیار من بود که روابط رزم‌آرا را با سفارت‌های سه قدرت بزرگ نشان می‌داد. او حتی با حزب توده و افراد مهم آن هم در تماس شخصی و مکاتبه بود. نه اینکه کمونیست باشد، اصلاً معتقد به این حرف‌ها نبود. ولی چون شنیده بود که حزب توده می‌تواند به موفقیت او کمک کند، با آن در تماس دائم بود.[19] او شخصی بی‌پروا و فوق‌العاده مقام‌پرست بود و از هیچ‌چیز ابا نداشت. هم با توده‌ای‌ها مخفیانه مربوط بود و هم با انگلیس و آمریکا لاس می‌زد. رزم‌آرا نظامی برجسته‌ای بود، اما سیاستمدار خوبی نبود. عجول بود و می‌خواست زود به هدفش برسد. هدف او حداکثر قدرت بود.[20] از هیچ فردی حساب نمی‌برد و اطاعت او از محمدرضا [شاه] هم فقط برای وصول سریع به هدف‌های خودش بود. هدف او هم همیشه حداکثر بود. مثلاً از نظر مقام به کمتر از ریاست حکومت (یعنی کشور) قانع نبود.» [21]

شاید بتوان گفت که همین ویژگی قدرت‌طلبی او بود که باعث می‌شد به روابط پنهانی‌اش با اشرف پهلوی ادامه دهد و بسیار به او نزدیک شود. البته روابط گسترده اشرف پهلوی با رزم‌آرا را برخی این‌گونه تحلیل کرده‌اند که چون محمدرضا پهلوی از این افسر عالی‌رتبه ارتش نگران بود، خواست به وسیله خواهرش از جانب وی آرامش خاطر یابد. نامه‌های عاشقانه متعدد اشرف به رزم‌آرا را نیز در همین راستا تفسیر می‌نمایند.[22]

متن کامل در مشاهده فوری 👇

#تاریخ_معاصر


@Rfekri | نخبگان معاصر ملت
@JAAMEbaaz | فلسفه علوم اجتماعی
🔰 معرفی کابینه رزم آرا و غش کردن مصدق 🫠

بریده ای از متن

روز بعد رزم‌آرا با هیئت‌وزیران در مجلس شورای ملی حضور یافت. آن روز میدان بهارستان و تالار مجلس وضع غیرعادی داشت. عده زیادی از مردم و دستجات مختلف در میدان بهارستان مشغول دادن شعار له و علیه دولت بودند. در تالار مجلس نیز تمام صندلی‌ها از تماشاچیان پر شده بود. در موقع ورود نخست‌وزیر به بهارستان، تظاهرات مردم جنبه جدی‌تری یافت و به زدوخورد و تیراندازی کشیده شد. سربازان به روی مردم تظاهرکننده تیراندازی کرده و عده‌ای مجروح و برخی بازداشت شدند. وقتی رزم‌آرا و وزیران وارد جلسه علنی شدند، یکباره فریاد دکتر مظفر بقایی، حسین مکی، اللهیار صالح، محمود نریمان و دکتر علی شایگان تالار جلسه را به لرزه درآورد. جملاتی مانند «چرا آمدی؟»، «ملت ایران زیر بار دیکتاتوری نمی‌رود»، «از مجلس برو بیرون!» و نظیر این‌گونه جملات مرتباً از جانب افراد مذکور سر داده می‌شد.

محمد مصدق نیز بر اثر فریاد به اغماء فرو رفت و او را برای معالجه از جلسه خارج کردند. 😎

رزم‌آرا در کمال خونسردی پشت میکروفن قرار گرفت و وزیران را معرفی نمود و به قرائت برنامه دولت پرداخت

#تاریخ_معاصر
#نفت

@Rfekri | نخبگان معاصر ملت
@JAAMEbaaz | فلسفه علوم اجتماعی
نخبگان معاصر ایران
🔘مش ممد مصدق و نمایش سیاسی تصاویر و فیلم‌های موجود در آرشیو‌ها  محمد مصدق را زیر پتو و با پیژاما نشان می‌دهند. در گذشته‌های دور‌تر برخی لقب صدراعظم پتویی به او داده‌اند. دکتر صدرالدین الهی روزنامه نگار که نشریات آن زمان را دیده و خوانده ، از شعری می‌گوید…
🔘 سنکوپ قلبی ، بیماری احتمالی مصدق

برای بررسی احتمال سنکوپ قلبی (Cardiac Syncope) در مورد محمد مصدق، منابع تاریخی و پزشکی محدودی وجود دارد که به وضعیت سلامت او اشاره کرده‌اند.

۱. دکتر محمد قریب (پدر پزشکی کودکان ایران) در خاطرات خود (کتاب "یادداشت‌های دکتر محمد قریب") اشاره کرده که مصدق در دوران زندان و پس از آن از ضعف قلبی رنج می‌برده و گاه دچار حمله‌های ناگهانی ضعف و بیهوشی می‌شده است.
او احتمال می‌دهد که این علائم ناشی از آریتمی قلبی یا نارسایی خفیف قلب بوده باشد.

۲. گزارش‌های تاریخی از دوران محاکمه و زندان مصدق
- در برخی منابع تاریخی، مانند کتاب "خاطرات دکتر حسین فاطمی" (وزیر امور خارجه مصدق) و "کودتا" اثر یرواند آبراهامیان، به غش کردن‌های مکرر مصدق در جریان محاکمه و بازداشت اشاره شده است.
- این گزارش‌ها حاکی از آن است که این حملات اغلب در شرایط استرس شدید (مثل بازجویی‌ها) رخ می‌داده.
که می‌تواند با سنکوپ وازوواگال (ناشی از استرس) یا آریتمی قلبی مرتبط باشد.


۳. اسناد پزشکی دوران تبعید (احتمال نارسایی قلبی)
- برخی منابع شفاهی و مقالات تاریخی (مانند مقاله‌های منتشرشده در مجلات تاریخ پزشکی ایران) اشاره کرده‌اند که مصدق در دوران تبعید در احمدآباد علائم نارسایی قلبی مانند تنگی نفس، خستگی و غش داشته است.
- اگرچه سند رسمی پزشکی از آزمایش‌های او در دسترس نیست، اما این توصیفات با سنکوپ قلبی یا نارسایی احتقانی قلب سازگار است.

۴. تحلیل‌های پزشکی معاصر
- در مقاله‌ای در مجله "Journal of Medical Biography" (۲۰۱۵)، پژوهشگران با بررسی توصیفات تاریخی از علائم مصدق، چند احتمال مطرح کرده‌اند:
- سنکوپ نوروکاردیوژنیک (واکنش شدید عصبی بر قلب).
- هایپوتانسیون ارتوستاتیک (افت فشار خون در حالت ایستاده).
- آریتمی‌های گذرا (مثل فیبریلاسیون دهلیزی).


۵. منابع دست اول از نزدیکان مصدق
- غلامحسین مصدق (نوه مصدق) در کتاب "مصدق در گذر زمان" اشاره کرده که پدربزرگش پس از کودتا دچار حمله‌های ضعف شدید می‌شده که پزشکان آن را به اختلال در گردش خون نسبت می‌دادند.

جمع‌بندی: آیا سنکوپ قلبی محتمل بود؟
با توجه به منابع فوق، بله احتمال سنکوپ قلبی (ناشی از آریتمی، نارسایی قلب یا هایپوتانسیون) وجود دارد، اما تشخیص قطعی بدون مدارک پزشکی رسمی ممکن نیست. آنچه روشن است این است که مصدق از ضعف سیستم قلبی-عروقی رنج می‌برده و استرس سیاسی نقش مهمی در تشدید علائم او داشته است.

#تاریخ_معاصر
#نفت

@Rfekri | نخبگان معاصر ملت
@JAAMEbaaz | فلسفه علوم اجتماعی
@NESHIMANgaz | سلامت و پزشکی

▪️اکنون وقت غش است :
www.tg-me.com/Rfekri/1057

▪️ مطالب مربوط به مصدق و کودتا :
www.tg-me.com/Rfekri/1077

▪️ مطالب مربوط به تاریخ معاصر:
www.tg-me.com/Nviolence2/1308
🔰 دکتر دینانی و دکتر منصوری (۱)

داشتم ویدیویی از برنامه معرفت زدای معرفت با حضور دکتر دینانی می دیدم
فیله سوفی که فلسفه رو به دو دوران قبل و بعد از خودش تقسیم کرد.
دکتر اسماعیل منصوری لاریجانی ( مجری برنامه )هم مثه آقا مجتبای تو مارمولک ، هرچی استاد می گفت ، می نوشت.

استاد می فرمود: حرکت تضاده
چون یه چیزی که حرکت می کنه ، حرکت نمیکنه ( با دستش حرکت دایره ای رو نشون میداد) چون سرجاشه .

اراجیف دیگه ای هم تلاوت کرد :
بدی در جهان نسبیه ، زهر مار برا ما بده ولی برای مار باعث حیات شه .
ولی خوبی مطلقه ‌... خدا خوبی مطلقه.
البته خوبی نسبی هم داریم
( تا اینجا ش که مصادره به مطلوب داره: کدوم خدا ؟!

این خدایی که این همه شر و رنج در جهان رو می بینه و مثه بز نگاه می کنه این چه جور نیکی مطلقیه ؟ )

یه چیزای متضاد دیگه ای برای ماست‌مالی گفت که یادم نیست ...

در ادامه

گفت: اخلاق فقط در انسانه ،چون خوب و بد کردن ، باعث تکامله .

که حرف چرتیه ، حیوانات هم سطحی از اخلاق رو دارند و اتفاقا اونم توضیح تکاملی ( داروینی ) داره و به بقای گونه کمک می‌کنه.

مجری یه لحظه رودربایستی و کاغذ و قلم ش رو کنار گذاشت گفت : شیطان چی؟! بدی مطلق نیست ؟!
دینانی یه چیزی جواب داد
مجری دیگه گیر نداد .

همچین توضیحی برای توجیه « شر » برام جدید بود :
«خوبی مطلقه ، بدی نسبیه»
مجری عقلش نرسید بگه :
استاد - همون‌جوری که خودتم یه اشاره هایی کردی - خوبی و بدی دو روی یه سکه ست.
با مثال خودت می شه اینجوری گفت:
همون‌جوری که زهر مار برای مار خوبی مطلقه ، برای یه حیوون دیگه می تونه بدی مطلق باشه ‌
این چه حرف مسخره ایه که می زنی که « خوبی مطلقه ، بدی نسیبه»
به خیال خودت رنج بشر رو توجیه کردی و خدای موهوم‌ت رو تبرئه ؟!


متکلم همینه: برای اثبات پیشفرض ها ، یه چیزایی می سازه که عقل جن بهش نمی رسه .

حس می کنم باید بیشتر پای منبر دکتر بشینم.
مغلطه های هگل و ملاصدرا رو خوب با شعر و حدیث و آیه قرآن قاطی می کنه ،
فقط طعم دهنده نداره
اگه یاد بگیره نمک و ادویه رو هم به اندازه کافی قاطی کنه ، یه مقدار طرفدار بیشتری پیدا می کنه و شبکه چهار می تونه یه پیام بازرگانی تبلیغاتی وسط صحبت هاش بذاره که حداقل خرج جوهر خودکار دکتر منصوری در بیاد‌

نمک و ادویه ، می تونه فرمول نسبیت و نظریه ریسمان باشه که در این موارد ممدلی طاهری زبده ست.
می تونه حرف راجع به جن و پری باشه که مشدی علی اکبر رایفی پور استادشه
و یا ‌.‌..

ادامه دارد

#برهان_شر
#فلسفه_اخلاق
#درباره_رنج
#فلسفه_اسلامی
#فلسفه_قاره_ای

@lEECHbrain | جهان و تأملات فیلَه‌سوف
@SHARRomid | فلسفه‌ی زندگی
@Rfekri | نخبگان معاصر ملت
@JAAMEbaaz | فلسفه علوم اجتماعی
@ZIRsigari_kohn | فلسفه‌های روانگردان
👍1👎1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اکبر اعتماد سیاستمدار، شخصیت علمی ایرانی و بنیان‌گذار و نخستین رئیس سازمان انرژی اتمی ایران بود که به «پدر فناوری هسته‌ای ایران» شهرت دارد.

از مذاکرات پیشرو با ابرقدرتها برای ساخت انرژی اتمی و آب شیرین کن تا اولتیماتوم برای نابودی زیر ساخت های هسته ای و خشکسالی و انزوای سیاسی!

@Rfekri | نخبگان معاصر ملت
@mghlte | عصر روشنگری
پرگار: مقایسه رضاشاه و آتاتورک
🎈 مقایسه رضاشاه و آتاتورک

#پرگار

#تاریخ_معاصر

@Rfekri | نخبگان معاصر ملت
@JAAMEbaaz | فلسفه علوم اجتماعی

▪️ مطالب مربوط به تاریخ معاصر:
www.tg-me.com/Nviolence2/1308

▪️کتاب رضاشاه دکتر زیباکلام:
www.tg-me.com/Rfekri/1144
نقش فدایی و مجاهد در انقلاب
🎈 نقش فدایی و مجاهد در انقلاب

#پرگار

@Rfekri | نخبگان معاصر ملت
@JAAMEbaaz | فلسفه علوم اجتماعی

▪️مطالب مرتبط با تاریخ معاصر:
www.tg-me.com/Nviolence2/1308
🔰 سوسیالیستی که لیبرال شد

گفت‌وگو با دکتر موسی غنی‌نژاد

محمد طاهری: کم پیش می‌آید که از فرانسه سوسیالیست با دانشگاه‌هایی که اساتیدی مثل «سمیر امین»، «سلسو فورتادو» و «شارل بتلهایم» در آن درس می‌دادند و کافه‌هایی که «امه سزر»، «فرانتس فانون»، «لوئی آلتوسر»، «موریس گودلیه» و «سیمون دوبوار» در آن قهوه می‌خوردند، عاشق «فون ویزر»، «بوم باورک»، «فون میزس» و «فون هایک» خارج شوی. موسی غنی‌نژاد که اواخر دهه 1970 تا اواخر دهه 1980 در فرانسه تحصیل می‌کرد، نشان داد که می‌شود از پاریس سوسیالیست، لیبرال بیرون آمد. کاری که خیلی‌ها مثل عبدالحسین نوشین و جلال آل‌احمد و علی شریعتی و دیگران نتوانستند و هم خود را در تله سوسیالیسم گرفتار کردند و هم چند نسل پس از خود را به خاک سیاه نشاندند. همین‌ها بودند که اقتصاد را با روکش مارکسیستی به جامعه ایران معرفی کردند، حتی پیش از آنکه اقتصاددانان چیزی درباره علم اقتصاد بنویسند. سال‌ها پیش نوارهای علی شریعتی در مذمت اقتصاد و بازار و مالکیت دست به دست می‌شد و جوانان ساده‌دل، عاشق نطق‌های پرشور او بودند اما این روزها، جامعه ایران، گفتارها و نوشتارهای موسی غنی‌نژاد و همفکرانش را در مدح آزادی و رقابت و اقتصاد آزاد در اینستاگرام و توئیتر و یوتیوب می‌بیند.

▪️می‌خواهم شما را به سال‌های دور ببرم. به دوران نوجوانی و جوانی. به آذربایجان و تبریز و کوچه‌هایی که در آن می‌دویدید و مدرسه‌ای که درس می‌خواندید. به تجربه عاشقی در دوران جوانی و پیاده‌روی‌های دونفره. برایمان از دوران نوجوانی و جوانی بگویید.

راستش من حافظه خوبی ندارم و خیلی هم نوستالژیک نیستم. همان‌طور که گفتید، اصالتاً تبریزی هستم و تا مقطع دیپلم در این شهر زندگی کرده‌ام. اقوام پدری من در اصل اهل اهر هستند و اقوام مادری‌ام تبریزی. درس دوران ابتدایی‌ام را در مدرسه‌ای خواندم که مادرم مدیر آن بود. سه سال در دبستان خیام تبریز بودم، بعد به مدرسه دیگری رفتم. درس دوران دبیرستان من با دیپلم ریاضی به پایان رسید و از دبیرستان فردوسی هم دیپلم گرفتم.

▪️تبریز شهری زنده و بیدار و در عین حال بسیار سیاسی است. شما در این شهر تمایلات سیاسی پیدا نکردید؟

درست می‌گویید. تبریز همیشه شهری بیدار است. تحت تاثیر این فضا، دوران جوانی من هم تحت ‌تاثیر تفکرات روشنفکری و سیاسی قرار داشت. پدر و مادرم فرهنگی بودند و من هم با کتاب و مطالعه میانه خوبی داشتم. تا پایان تحصیلات متوسطه و اخذ دیپلم در تبریز بودم و قطعاً آن سنت و فرهنگ بسیار روی من اثر داشته است. در اندیشه تبریزی‌ها و آذربایجانی‌ها به طور کل یک سنت ایرانی‌گری و پاسداری از ایران همیشه وجود داشته است. اگر خوب بررسی کنید، می‌بینید تعداد زیادی از ادیبان بزرگ ایران تبریزی یا آذربایجانی هستند. فضای خانه ما هم فضای فرهنگی بود. پدرم با دوستان جلسه می‌گذاشتند و در مورد فلسفه، الهیات و ادبیات حرف می‌زدند و ما هم می‌شنیدیم. مادرم هم فرهنگی و مدیر مدرسه بود. در این دوره بیشتر کتاب‌های داستانی و رمان‌های جنایی را می‌خواندم. کتاب‌های پلیسی «مایک هامر» و نوشته‌هایی از این دست. اما همیشه حواسم به اطراف بود و اتفاقاتی که در گوشه و کنار کشور می‌افتاد. پدرم دبیر علوم دینی و عربی بودند و من همیشه زمزمه‌هایی از اوضاع سیاسی کشور را از زبان ایشان می‌شنیدم.

آن روزها دبستان و دبیرستان، دو دوره شش‌ساله را شامل می‌شدند و کلاس دهم دبیرستان که بودم، ذائقه‌ام برای مطالعه کتاب‌ها تغییر کرد. خوراک فکری آن روزهای من از رمان‌های سیاسی و کتاب‌هایی از نویسندگانی مثل «صادق هدایت»، «بزرگ ‌علوی»، «صادق چوبک» و «جلال آل‌احمد» تامین می‌شد. بعدها به نوشته‌های نظری سیاسی هم گرایش پیدا کردم. نکته‌ای که می‌تواند برای شما جالب باشد، این است که من آن روزها ناخواسته وارد فضای چپ‌زده‌ای شده بودم که تا مدت‌ها بعد همراه من بود. آن روزها، به‌خصوص در شهری مثل تبریز که به دلایل تاریخی متاثر از برخی گرایش‌های کمونیستی بود، تفکرات «چپ» به ویژه نزد جوانان محبوبیت داشت. از این‌رو، فضای درس و دانشگاه هم به‌شدت چپ‌زده بود.

▪️با خواندن چه کتابی وارد ادبیات چپ شدید؟

آن روزها خیلی لازم نبود مطالعه کنید تا چپ‌گرا شوید. فضا چپ‌زده بود و شما مجبور بودید در آن تنفس کنید. اما من یادم هست که کتاب معروفی از «رژی دبره» را یک سال قبل از پایان تحصیلات متوسطه‌ام خواندم. کتاب «انقلاب در انقلاب؟» نام داشت و در مورد تئوری انقلاب مارکسیستی در کشورهایی مثل کوبا و چین بود. «رژی دبره» نویسنده این کتاب، از دوستان «ارنستو چگوارا» بود. رژی دبره فرانسوی بود و چگوارا را همراهی می‌کرد. نویسنده کتاب بعدها به فرانسه رفت و کتاب‌های زیادی درباره ادبیات چپ و انقلاب‌های مارکسیستی منتشر کرد.

ادامه

@Rfekri | نخبگان معاصر ملت
@JAAMEbaaz | فلسفه علوم اجتماعی
@ZIRsigari_kohn | فلسفه‌های روانگردان
🔰 سوسیالیستی که لیبرال شد

گفت‌وگو با دکتر موسی غنی‌نژاد

بخش دوم

کتاب «رژی دبره» در شما تاثیرگذار هم بود؟

بله در آن مقطع در من شور ایجاد کرد. کتاب «انقلاب در انقلاب؟» در ستایش جنگ‌های چریکی و جنبش‌های چگوارا و فیدل کاسترو نوشته شده بود و نویسنده به طور مشخص علاقه داشت تفکر مارکسیستی را به کشورهای دیگر هم تسری دهد. کتاب به صورت فتوکپی و بسیار بی‌کیفیت با ترجمه‌ای سخت و ناخوانا، دست به دست می‌گشت و البته تاثیرگذار هم بود.

این کتاب بیشتر از تاثیر احساسی که در من به‌وجود آورد، تشویقم کرد تا بیشتر با ادبیات چپ آشنا شوم. به همین دلیل سراغ آثار کارل مارکس رفتم. در این دوره دسترسی به نسخه‌های خوب کتاب‌های معروف سخت بود. اگر چیزی به‌خصوص در مورد مارکس وجود داشت، توسط حزب توده و به صورت جزوه‌هایی منتشر می‌شد که ترجمه‌های خوبی نداشت. از جمله کتاب‌هایی که از این طریق به‌دست آوردم، چیزی بود در مورد «مانیفست کمونیست». بعدها که وارد دانشگاه شدم، به نسخه‌های انگلیسی این کتاب‌ها دست پیدا کردم و توانستم با اندیشه چپ ارتباط بهتری پیدا کنم. البته تجربه دانشگاه برای من خیلی تازگی داشت. در دانشگاه می‌دیدم که جریان‌ها چگونه به سمت مبارزات مسلحانه، جنگ‌های چریکی و جریان‌های رادیکال گرایش پیدا می‌کردند. من به‌واقع، فضای آن روزها را کاملاً چپ‌زده می‌دیدم و حتی می‌دیدم که مذهبیون هم به‌گونه‌ای جذب جریان‌های چپ می‌شدند. در هر صورت گرایش به اندیشه‌های «علی شریعتی» به‌شدت رایج بود و خیلی‌ها از این طریق وارد جریان‌های سیاسی شدند.

شما چطور؟ آیا وارد این جریان‌ها شدید؟

برای من به صورت مشخص، هم تفکرات چپ‌گرایانه جذابیت داشت و هم تفکرات مذهبی. با اندیشه‌های چپ از طریق خواندن کتاب‌های «کارل مارکس» آشنا شدم و در عین حال، نوشته‌های علی شریعتی هم من را با ادبیات مذهبی سیاسی آشنا کرد. نوشته‌های دکتر شریعتی البته شور و هیجان خاصی هم ایجاد می‌کرد. من در چند سخنرانی ایشان هم شرکت کردم و هنوز به یاد دارم که چه شور و هیجانی ایجاد می‌کرد. در مجموع از سال 1348 به این طرف که مصادف بود با ورود من به دانشکده علوم اداری و مدیریت بازرگانی دانشگاه تهران، با جریان‌های رایج سیاسی آن روزها آشنایی پیدا کردم. بد نیست به این نکته هم اشاره کنم که من رتبه سوم ورودی رشته حسابداری دانشگاه تهران بودم و می‌خواهم بگویم که با وجود شور و هیجان‌های خاصی که وجود داشت، اولویت برای من خواندن درس بود. با وجود این، دو سال اول دانشگاه برای من سخت به پایان رسید، چون شور و هیجان‌های سیاسی آن روزها باعث شده بود که به صورت منظم در کلاس‌ها شرکت نکنم.

فعالیت تشکیلاتی و گروهی هم داشتید؟

به هیچ‌وجه وارد این جریان‌ها نشدم. فقط مطالعه می‌کردم و تفکرات روشنفکرانه داشتم. در مجموع نمی‌خواهم به کارهای تشکیلاتی خرده بگیرم و آن را رذیلت یا فضیلت بدانم. کلاً در من روحیه کارهای تشکیلاتی وجود نداشت و الان هم وجود ندارد. امر و نهی و پذیرفتن دستورهای دیگران، خیلی با روحیات من سازگار نبوده و هنوز هم نیست. اما تا دلتان بخواهد کتاب می‌خواندم و مباحثه می‌کردم. آن روزها اوج اعتصاب‌های دانشجویی بود و ما همیشه کلاس‌ها را تعطیل می‌کردیم اما هیچ‌وقت وارد کارهای تشکیلاتی نشدم.

ادامه

@Rfekri | نخبگان معاصر ملت
@JAAMEbaaz | فلسفه علوم اجتماعی
@ZIRsigari_kohn | فلسفه‌های روانگردان
🔰 سوسیالیستی که لیبرال شد

بخش سوم

چه سالی از دانشگاه فارغ‌التحصیل شدید؟

سال 1352 ، پس از آن باید به سربازی می‌رفتم اما به خاطر تفکرات مخالف با رژیم و جریان‌های سیاسی آن روزها خیلی دست‌و پا زدم تا به خدمت سربازی اعزام نشوم اما موفق نشدم. یک سالی معطل کردم تا مجبور شدم به سربازی بروم. پیش از اعزام به خدمت سربازی یعنی در سال 1353 با خانم مهشید معیری ازدواج کردم.
در آذرماه سال 1355 موفق شدم کارت پایان خدمتم را بگیرم و پس از دو ماه به اتفاق همسرم که درس اقتصاد خوانده بود، برای ادامه تحصیل به فرانسه رفتیم.

▪️خانم مهشید معیری برای همه ما بسیار قابل احترام هستند و خیلی جالب است که ایشان مسیر زندگی شما را تغییر دادند. چطور با هم آشنا شدید؟
همسرم، همکلاسی من نبود اما با برادرم هم‌دانشگاهی بود. رفت‌وآمدهای من به دانشگاه برادرم، موجب آشنایی ما شد و در سال 1353 ازدواج کردیم. نزدیک به نیم قرن است که ما با هم زندگی مشترک داریم، اکنون پس از گذشت این همه سال می‌توانم بگویم من از خوش‌شانس‌ترین‌ها در انتخاب شریک زندگی بودم.
شما حسابداری خوانده بودید و همسرتان درس اقتصاد، به‌واسطه ایشان به اقتصاد علاقه‌مند شدید؟
از آنجا که به مباحث نظری بیشتر علاقه داشتم، اقتصاد برایم جذاب‌تر از مباحث کاربردی مانند حسابداری بود. من به اتفاق همسرم برای ادامه تحصیل به فرانسه رفتیم و در دانشگاه پاریس در رشته اقتصاد با گرایش اقتصاد و توسعه ادامه تحصیل دادیم. زمانی که در دانشگاه پاریس موفق شدم مدرک فوق‌لیسانس بگیرم، انقلاب در ایران به پیروزی رسیده بود. من در فوریه 1979 مدرک فوق‌لیسانس گرفتم.

▪️ گفتید که فضای ایران به‌شدت چپ‌زده بود. اما آن روزها فرانسه هم کاملاً چپ‌زده بود. از فضای دانشگاهی بگویید که در آن درس خواندید.
فرانسه همیشه چپ‌زده بوده و الان هم همین طور است. آن روزها در دانشگاه‌های فرانسه، به‌خصوص در رشته‌های اقتصاد، اساتیدی حضور داشتند که در دسته‌بندی‌های رایج سوسیالیست به‌حساب می‌آمدند. این موضوع به‌خصوص در رشته‌های «توسعه» بیشتر به چشم می‌آمد. رشته «اقتصاد توسعه» بیشتر به کشورهای جهان سوم می‌پرداخت و به همین دلیل اغلب اساتید، چپ‌گرا بودند. در میان اساتید دانشگاه پاریس، طیف‌های مختلفی از گرایش‌های چپ‌گرا وجود داشت. برخی اساتید حتی عضو حزب کمونیست ‌یا سوسیالیست فرانسه بودند.
لیبرال‌ها چه وضعی داشتند؟
لیبرالیسم در فرانسه ریشه قدیمی دارد اما اندیشه چپ به دو علت همیشه قوی و در صدر بوده است، نخستین علت این است که نقش دولت در به‌وجود آمدن فرانسه مدرن که هویت فرانسوی را شکل داد بسیار مهم است. به‌طوری که امروز هم برخلاف آمریکا یا فرهنگ آنگلوساکسون خدمت کردن برای دولت و کار کردن در دولت در فرانسه یک پرستیژ بزرگ به حساب می‌آید. یعنی بهترین تحصیل‌کرده‌ها و نخبگان فرانسوی جذب دولت می‌شوند نه بخش خصوصی، درست برعکس آمریکا. این نشان می‌دهد که افکار عمومی فرانسه چه اندازه برای دولت اهمیت قائل است. در فرانسه اغلب روسای ‌جمهور و مقامات ارشد دولت تحصیل‌کردگان و نخبگانی هستند که کارشان را از مقام‌های پایین‌تر دولتی در اداره‌هایی مانند مالیات و وزارتخانه‌ها آغاز می‌کنند و به مدارج بالای نظام بوروکراتیک دولتی می‌رسند. دلیل دوم اهمیت پیدا کردن اندیشه‌های سوسیالیستی در فرانسه، به رادیکالیسمی برمی‌گردد که در انقلاب فرانسه غالب بود. درست است که می‌گویند در انگلیس هم انقلاب به اصطلاح شکوهمندی رخ داده اما آنچه در انگلستان اتفاق افتاده با انقلاب فرانسه تفاوت‌های بنیادینی داشت. انقلاب فرانسه گرایشی از اندیشه روشنگری رادیکال فرانسه بود که گذشته و سنت‌ها را تماماً از بین برد تا از نو بسازد. به قول خود فرانسوی‌ها آنها لوح را کاملاً پاک و سفید کردند تا همه چیز را از نو بنویسند. بنابراین در فرانسه همیشه لیبرال‌ها و محافظه‌کاران کاملاً در اقلیت هستند. در بین چهره‌های اثرگذار فرانسوی، به دو نفر اشاره می‌کنم که در دوران قبل از انقلاب به جامعه ایران معرفی شدند و کسانی مانند جلال آل‌احمد، علی شریعتی، دکتر هزارخانی و دیگران از نام و ایده‌های آنها در سخنرانی‌های خود استفاده کرده و در صحبت‌هایشان بسیار به آنها ارجاع می‌دادند. اول «امه سزر»، شاعر و فعال سیاسی سیاهپوست بود که در آن زمان در افکار عمومی خود فرانسه هم آن‌چنان مشهور نبود اما در بین چپ‌هایی که ایده‌های ضدغرب و ضدآمریکا و استعمارستیزی دارند، چهره معروفی است. نفر دوم هم «فرانتس فانون» بود.

آثار و مقالات این دو نفر مورد تاکید روشنفکران چپ ایرانی بود. این افراد که از نظر فکری اصلاً چهره‌های اثرگذار و معروفی در دنیا نبودند، در ایران در تفکر چپ بسیار مطرح شدند و بعد از انقلاب هم افرادی چون بنی‌صدر آنها را مطرح می‌کردند.

ادامه

@Rfekri | نخبگان معاصر ملت
@JAAMEbaaz | فلسفه علوم اجتماعی
@ZIRsigari_kohn | فلسفه‌های روانگردان
1👍1
🔰 سوسیالیستی که لیبرال شد

بخش چهارم

آقای دکتر با این توصیف، چگونه شد که شما از گرایش‌های مارکسیستی دست کشیدید؟

آن روزها استادی داشتیم که «انتقال تکنولوژی» تدریس می‌کرد. این آقا کارشناس OECD بود. اصلیت این استاد، یونانی بود و همیشه و با صراحت، در فضای کاملاً چپ‌زده آن روزها، از اقتصاد آزاد دفاع می‌کرد.

تعداد لیبرال‌ها در آن روزها، در میان اساتید و دانشجویان بسیار کم بود و استاد ما در این جمع به صراحت از اقتصاد آزاد طرفداری می‌کرد. او محبوبیتی در محیط آکادمیک نداشت. دانشجویان و اساتید، هیچ‌کدام از این آقا خوش‌شان نمی‌آمد. اما من به این دلیل که صراحت لهجه، قدرت دفاع از عقیده و جرات انتشار افکار را در وجود این استاد دیدم، رابطه خوبی با ایشان برقرار کردم. اسم او «ژرمیدیس» بود و در OECD که مقر آن در پاریس است جایگاه خوبی داشت. کلاس‌های آقای «ژرمیدیس» همیشه محل مباحثه میان دانشجویان بود و چون ایشان به صراحت از اقتصاد آزاد طرفداری می‌کرد،‌ خیلی وقت‌ها کلاس به میدان نزاع تبدیل می‌شد.

شما چطور. هنوز به آزادی‌خواهی گرایش پیدا نکرده بودید؟

نه، هنوز به میزان زیادی مارکسیستی فکر می‌کردم اما رفتار و گفتار صادقانه آقای «ژرمیدیس» در من همدلی زیادی برانگیخته بود. البته آقای ژرمیدیس هم به دلیل اینکه در گذشته همکلاسی هوشنگ نهاوندی بود و ایران را تا حدودی می‌شناخت به ایرانی‌ها، از جمله من توجه بیشتری داشت. ایشان چند بار من را به دفترش دعوت کرد و به نظر می‌رسید علاقه‌مند است با او همکاری کنم.

با وجودی که می‌دانست شما اندیشه چپ دارید؟

بله و حتی می‌دانست که بیشتر همکلاسی‌های من به‌شدت با ایشان مشکل دارند. ما بارها در مورد کارکردهای OECD با آقای ژرمیدیس بحث کرده بودیم چون اساس و پایه این سازمان را امپریالیستی و سرمایه‌داری می‌دانستیم. اما استاد ما که ظاهراً به این نتیجه رسیده بود که من روزی راه درست را انتخاب می‌کنم، بسیار باوقار و آرامش با من برخورد می‌کرد.

آقای دکتر، اینجا سوال مهم این است که با وجود گرایش‌هایی که از گذشته در شما شکل گرفته بود، رفتن به فرانسه، چه اثری روی اندیشه شما گذاشت؟

رفتن من به فرانسه باعث شد عقیده مارکسیستی من، جنبه تئوریک‌تری به خود بگیرد. من دیگر به سبک ایرانی‌ها احساساتی نبودم و از عقاید خودم با استدلال‌های بیشتری دفاع می‌کردم. اتفاقاً حضور من در فرانسه باعث شد تا به نسخه‌های دسته اول ادبیات چپ، دسترسی داشته باشم. بهترین کتاب‌های مارکس را در فرانسه خواندم و به این نتیجه رسیدم که کتاب‌های برگردانده شده به زبان فارسی چقدر بد ترجمه شده بودند.

چه زمانی فوق‌لیسانس و دکترا گرفتید؟

در زمستان سال 1357 یعنی در زمان اوج‌گیری انقلاب اسلامی از دانشگاه پاریس فوق‌لیسانس گرفتم و در اسفندماه همان سال به ایران بازگشتم و یک سال در دانشگاه تبریز تدریس کردم. در سال 1359 پس از جریان انقلاب فرهنگی و بسته شدن دانشگاه‌ها برای ادامه تحصیل دوباره به فرانسه برگشتیم. در سال 1364 موفق به اخذ مدرک دکترا شدم و چهار سال بعد در سال 1368 به ایران برگشتیم. در سال 1369 هم در دانشکده حسابداری دانشگاه صنعت نفت استخدام شدم.

برایمان بگویید چطور شد که از ادبیات چپ فاصله گرفتید و به اقتصاد آزاد علاقه‌مند شدید؟

موضوعی که برای پایان‌نامه‌های فوق‌لیسانس و دکترا انتخاب کردم آمیخته‌ای از تئوری‌های توسعه مارکسیست‌ها و آن چیزی بود که در قالب نظریه وابستگی اقتصاددانان آمریکای لاتین مطرح شده بود. عده‌ای از این نظریه‌پردازان در دانشگاه پاریس تدریس می‌کردند مثل «سلسو فورتادو» اقتصاددان برزیلی که با تدریس «مکتب وابستگی» بسیار مشهور شد. آن روزها من هرچه به موضوع نزدیک‌تر می‌شدم، احساس می‌کردم باید نظریه‌ها را در سرچشمه تئوری‌ها پیدا کنم. تئوری وابستگی، بحث‌های مربوط به امپریالیسم -که مارکس علل وابستگی را در این مباحث می‌دید- من را به مطالعه بیشتر افکار مارکس علاقه‌مند کرد. البته پس از دفاع از تز دکترا در اقتصاد توسعه، به دلیل علاقه به مباحث فلسفی اقتصاد برای تز دکترای دیگری در دپارتمان جدیدالتاسیس اپیستمولوژی اقتصادی ثبت‌نام کردم. بدین ترتیب با ادبیات مارکسیست‌های فرانسوی مثل «لوئی آلتوسر» و «موریس گودلیه» که تفسیرهای جدیدی از مارکسیسم داشتند، آشنا شدم. موضوع تز جدید من «مساله رابطه میان ارزش و رانت نزد ریکاردو» بود.

ادامه

@Rfekri | نخبگان معاصر ملت
@JAAMEbaaz | فلسفه علوم اجتماعی
@ZIRsigari_kohn | فلسفه‌های روانگردان
👍1
🔰 سوسیالیستی که لیبرال شد

بخش پنجم

به این ترتیب وارد حوزه معرفت‌شناسی و فلسفه علم اقتصاد شدید؟

مطالعه روی این موضوع باعث شد نگاه من به تئوری ارزش مارکس تغییر کند چراکه این تئوری ریشه در نظریه ریکاردو دارد. داشتم به‌خوبی روی این موضوع کار می‌کردم که به دلایل خانوادگی مجبور شدم به ایران برگردم. به این ترتیب در سال 1368 به ایران برگشتم.

در طول چهار سال آخر اقامت من در فرانسه تمام وقت من صرف مطالعه روی نظریه ارزش شد و در این مدت به این نتیجه رسیدم که نظریه ارزش ریکاردو و به‌تبع آن نظریه ارزش مارکس از نظر علمی قابل دفاع نیست. در این زمینه، نوشته‌های مکتب اقتصادی اتریش به من کمک زیادی کرد و به صورت عمده، تغییر دیدگاه‌هایم را مدیون نوشته‌های «بوم باورک» هستم. این نوشته‌ها افق جدیدی در تفکرات من به‌وجود آورد. با خواندن نوشته‌های اندیشمندان مکتب اقتصادی اتریش، با معایب دیدگاه‌های مارکس آشنا شدم. به این ترتیب به این نتیجه رسیدم که نسخه کارل مارکس و تئوری‌های او از نظر علمی غلط است. به این نتیجه رسیدم که آرمان‌های مارکس قابل‌احترام و تکریم است اما این آرمان‌ها دور از دسترس و غیرممکن به نظر می‌رسد. این دقیقاً چیزی بود که مکتب اقتصادی اتریش هم بر آن تاکید داشت.

«بوم باورک» تا چه اندازه در رویگردانی شما از مکتب مارکسیستی تاثیرگذار بود؟

بسیار زیاد. من دیدگاه مکتب اتریش را بسیار مقبول، منسجم و قانع‌کننده یافتم. خیلی از پرسش‌هایی که مارکسیست‌ها از پاسخ دادن به آن عاجز بودند، توسط این مکتب به‌خصوص «بوم باورک» پاسخ داده شده بود. اگر بخواهم دقیق‌تر اشاره کنم، باید بگویم مکتب اتریش به تناقض نظریه ارزش، نظریه سود مارکس و اقتصاد سوسیالیستی پاسخ داده بود. بوم‌باورک در کتاب «تئوری پوزیتیو سرمایه» و به خصوص کتاب «مارکس و پایان سیستم او» اندیشه‌های مارکس را درباره نظریه ارزش و سرمایه مورد نقد ویرانگری قرار داده است. من وقتی جواب مارکسیست‌ها به این نقدها را می‌خواندم پی بردم که نقد بوم باورک بسیار محکم و جان‌دار است. برای همین رفتم دنبال اصل نقد و آنجا شروع کردم به خواندن کتاب‌های او و دیگر منتقدان و دیدم داستان طور دیگری است. حرف این گروه بسیار قوی‌تر و منطقی‌تر است و مارکسیست‌ها تنها شعار می‌دهند. از آنجا جرقه‌های علاقه من به این طیف شروع شد. بعد رفتم دنبال ادامه‌دهنده‌های راه بوم باورک که به مکتب اتریش و کسانی چون فون میزس و فون هایک رسیدم. آن زمان کتاب سه‌جلدی «قانون، قانونگذاری و آزادی» هایک تازه به فرانسه ترجمه شده بود. من هم شروع کردم به خواندن آن. به این ترتیب به این نتیجه رسیدم که دیدگاه مارکسیستی، به غیر از آرمان‌ها و آرزوهای مقدسی مثل مبارزه با فقر، کمک به هم‌نوع، برابری انسان‌ها و ده‌ها آرزوی قابل احترام دیگری که دارد، کاملاً به بیراهه رفته است. به این نتیجه رسیدم که نظریه‌های مارکسیستی به هیچ عنوان قابلیت اجرا شدن ندارد. از این زمان به بعد، به این نتیجه رسیدم که راه دستیابی به توسعه اقتصادی، تنها استفاده از قواعد اقتصاد آزاد است. بعدها این اندیشه را پیگیری کردم و با اقتصاددانان نئوکلاسیک آشنا شدم. یک بار دیگر روی آثار «آدام اسمیت» و اقتصاددانان نئوکلاسیک تحقیق کردم تا به یقین رسیدم که راه درست را انتخاب کرده‌ام. البته در رسیدن به این یقین از آثار اقتصاددانان فرانسوی نظیر «فردریک باستیا» و «ژان باتیست سه» که طرفدار بازار بودند، استفاده زیادی بردم.

در نهایت به این نتیجه رسیدم که به نظریه‌های نئوکلاسیک‌ها در دهه 1870 که هنوز مارکس زنده بود، هیچ‌گونه پاسخی داده نشده است. خیلی از مارکس‌شناس‌ها هم به این نکته اعتراف می‌کنند که مارکس نتوانست پاسخی به نظریه‌های جدید بدهد. پیری و خستگی، دلایلی است که گفته می‌شود به خاطر آن، مارکس نتوانست جلد دوم و سوم یا جلدهای دیگری از کتاب «سرمایه» را منتشر کند اما خیلی‌ها معتقدند او دیگر پاسخی به تناقض‌های مطرح‌شده در مورد نظریه ارزش نداشت. مارکس حتی قصد داشت در نظریه خود تجدیدنظر کند اما اجل به او مهلت نداد و او در سال 1883 فوت کرد.

چطور به هایک علاقه‌مند شدید؟

من از این نظر به هایک علاقه‌مند شدم که در مورد مسائل مورد بحث، توضیحی بسیار منطقی و روشن ارائه می‌دهد. هایک همان جامعه غربی را که من در آن زندگی کرده بودم نقد می‌کرد و من به وضوح درک می‌کردم که چقدر این نقدها وارد است. هایک در فرانسه زندگی نکرده بود اما نقدهایش به جوامع غربی آنقدر دقیق و بجا بود که برای من کاملاً پذیرفتنی و ملموس به نظر می‌رسید. نقدهای هایک، فقط نقد سوسیالیسم نبود بلکه بدفهمی دموکراسی و خطر دولت‌های رفاه هم بود.

شما بیشتر از آنکه به هایک علاقه داشته باشید، تحت تاثیر اندیشه‌های میزس قرار دارید، درست می‌گویم؟

ادامه

@Rfekri | نخبگان معاصر ملت
@JAAMEbaaz | فلسفه علوم اجتماعی
@ZIRsigari_kohn | فلسفه‌های روانگردان
🔰 سوسیالیستی که لیبرال شد

بخش ششم

میزس به معنای واقعی اندیشمند بود. هایک هم در دوران جوانی تمایلات سوسیالیستی ملایم داشت اما آشنایی با فون میزس باعث کنار نهادن این تمایلات شد.
چگونگی آشنایی هایک و میزس هم بسیار جالب است به‌طوری که هایک در طول زندگی خود به کرات به آن اشاره می‌کند.
بعد از اینکه از دانشگاه فارغ‌التحصیل می‌شود، به دنبال کار می‌گردد. هایک استادی به نام «فردریش فون ویزر» دارد که او را به عنوان اقتصاددان جوان خوش‌آتیه، به میزس معرفی می‌کند. میزس آن زمان در اتاق بازرگانی وین کار می‌کرد و با مشاهده توصیه‌نامه به هایک جوان می‌گوید؛ اگر این‌طورست پس چرا تو را در جلسات سخنرانی‌ام ندیدم؟ هایک آن روزها تمایلات سوسیالیستی داشت و به همین دلیل رغبتی به اندیشه ضدسوسیالیستی میزس نداشت. در هر صورت هایک کار محوله از سوی میزس را به نحو احسن انجام می‌دهد و مورد توجه او قرار می‌گیرد.
از آن پس رفاقت و احترام متقابلی میان آنها ایجاد می‌شود که تا پایان عمر تداوم می‌یابد. میزس منتقدان اندیشه خود را اغلب با تندی پاسخ می‌داد، تنها استثنا در این میان شاید هایک باشد که انتقاد تلویحی‌اش از رویکرد ماقبل تجربی میزس در مورد تئوری کنش با سکوت وی مواجه می‌شود.
اندیشه‌های آزادی‌خواهانه میزس به ویژه نظریه ناممکن بودن تحقق سوسیالیسم تاثیر عمیق و ماندگاری روی هایک می‌گذارد اما به تدریج برنامه پژوهشی هایک در مسیر متفاوتی قرار می‌گیرد و به‌رغم اشتراک در مبانی نظری و اهداف نهایی ، پنجره جدیدی به سوی لیبرالیسم می‌گشاید.

▪️شما همواره به اصولی پایبندی نشان می‌دهید که ممکن ست دست‌یافتنی نباشند. شما آرمان‌گرا هستید یا واقع‌گرا؟

آرمان‌های من انسان‌دوستی، برابری حقوق، ریشه‌کن شدن فقر، از میان رفتن زورگویی، آزادی انسان‌ها و از میان رفتن ریشه جنگ ست. اما چیزی که بین ما اختلاف ایجاد می‌کند، آرمان‌ها نیست. من هیچ‌گاه به آرمان‌های سوسیالیسم انتقاد نمی‌کنم. من آرمان‌های انسانی آنها را قبول دارم اما در راه‌ها معتقدم روش سوسیالیسم به بیراهه می‌رود. به نظر من مارکس یکی از اومانیست‌ها و انسان‌های بزرگ تاریخ است. مارکس انسان شریفی بود اما این مانع این نیست که امروز، تئوری‌های او را نقد نکنیم.

شما سال 1368 به ایران برگشتید. همه چیز تغییر کرده بود. اما آمدن شما مصادف شده بود با پایان یک دولت چپ‌گرا و روی کار آمدن یک دولت طرفدار خصوصی‌سازی و آزادسازی. شما فضای آن روزها را چگونه دیدید؟

به ایران که برگشتم، کاملاً به این نتیجه رسیده بودم که تنها راه کشورهای جهان سوم رفتن به مسیر اقتصاد آزادست؛ مسیری که کره‌جنوبی و ژاپن رفته بودند و چین تازه شروع کرده بود. من فضای ایران را آماده چنین حرکتی می‌دیدم.

این حرکت، نسخه بانک جهانی بود یا ضرورت ایجاب می‌کرد که دولت اول آقای هاشمی‌رفسنجانی، به سمت آزادسازی و خصوصی‌سازی برود؟

به نکته خوبی اشاره کردید و من خیلی تمایل دارم در مورد آن توضیح بدهم. اول اینکه باید بگویم من هیچ‌وقت به نسخه‌های بانک جهانی و نهادهای بین‌المللی که برخاسته از نهادهای بوروکراتیک هستند، اعتقاد ندارم. هرجا که بوروکراسی باشد، اهداف دیگری جز اهداف علمی و پژوهشی غالب می‌شود. سازمان ملل، سازمان خوبی است اما خیلی وقت‌ها منافع گروه‌ها بر نفس تشکیل سازمان ملل غلبه می‌کند. بانک جهانی هم چنین وضعی دارد. بنابراین من استفاده آقای هاشمی از نسخه‌های بانک جهانی را اتهامی بیش نمی‌دانم. یادم هست که فضای آن روزهای جامعه ایران را بسیار پویا و امیدوار به آینده می‌دیدم. حرکت و جوش‌وخروش زیادی در کشور آغاز شده بود. ایده‌های نو مطرح می‌شد. دولتمردان در دیدگاه‌های اقتصادی غالب و حاکم بر دولت، چرخش قابل‌توجهی به وجود آورده بودند. اصلاحات اقتصادی به صورت جدی مطرح شده بود. مهم‌ترین جنبه این اصلاحات، آزادسازی بود نه خصوصی‌سازی. کار مهمی که انجام شد،‌ آزادسازی بازارها و حرکت به سمت واقعی شدن قیمت‌ها بود. به نظر من مهم‌ترین دستاورد دولت آقای هاشمی، آزادسازی بود که متاسفانه ثمره‌اش در دولت‌های بعد از بین رفت. البته به دلیل اینکه پشت این اصلاحات، تئوری محکمی وجود نداشت،‌ سیاست‌ها به درستی به بار ننشست. انتقادهایی هم که به این جریان‌ها وارد شد، هم از اردوگاه چپ‌ها بود و هم از اردوگاه راست‌ها. به این ترتیب،‌ جلوی این اصلاحات گرفته شد.

فقط به دلیل این‌گونه مخالفت‌ها به سرانجام نرسید؟

نه، متاسفانه دولت آقای هاشمی اشتباهات بزرگی در سیاست‌های پولی مرتکب و هزینه این اشتباهات به پای آزادسازی گذاشته شد. به همین دلیل جلو آزادسازی را گرفتند. بازار پول دوباره تحت کنترل دولت درآمد، اما سیستم به طور کلی از گذشته معقول‌تر شد یعنی اعتماد به بازار افزایش یافت.

ادامه

@Rfekri | نخبگان معاصر ملت
@JAAMEbaaz | فلسفه علوم اجتماعی
@ZIRsigari_kohn | فلسفه‌های روانگردان
سعید افغانی بابت چه چیزی تاسف خورد؟

🔹سعید جلیلی که در روزهای اخیر در قبال تحولات سیاسی کشور (مذاکرات ایران و آمریکا)؛ وقوع فاجعه بندر رجایی، جان باختن بیش از 70 نفر و میلیاردها دلار خسارت واکنشی نشان نداده بود؛ امروز با انتشار توئیتی بابت ساخته نشدن فیلم سینمایی درباره حمله هفت اکتبر (طوفان الاقصی) ابراز تاسف کر
د.


▪️ افغانی بودن بد نیست ، نون ملتی رو خوردن و نمکدونش رو شکستنه که نشونه‌ی حلال زاده گی نیست.

این بوذینه رو اون بوذینه‌ی آرادان آورد تو میدون ، رفت با خارجی ها سر میز نشست ، باورش شده گاویه .

@Rfekri | نخبگان معاصر ملت
🔰مطالب راجع به نخبگان سیاسی و اجتماعی معاصر ، رهبران فکری جامعه و مسئولان وضعیت فعلی

@Rfekri || نخبگان معاصر ملت


▪️بن بست روشنفکری در ایران:
www.tg-me.com/Rfekri/13

▪️چپ و بنیادگرایی در خاورمیانه :
https://www.tg-me.com/Rfekri/330

▪️ دوره درخشان روشنفکری ایران :
https://www.tg-me.com/Rfekri/17

▪️سه نسل روشنفکر :
https://www.tg-me.com/Rfekri/212
https://www.tg-me.com/Rfekri/108
https://www.tg-me.com/Rfekri/518

▪️شعری در باب خواص :
https://www.tg-me.com/Rfekri/726



▪️ مطالب مربوط به حضرت امام ( ره ):

▪️ اعلیحضرت رضاه شاه دوم ( شاهزاده):

▪️ قوام :
https://www.tg-me.com/Rfekri/800
http://www.tg-me.com/Rfekri/799

▫️قوام و مصدق :
https://www.tg-me.com/Rfekri/801

▫️قوام و پیش بینی انقلاب:
www.tg-me.com/Rfekri/1321

▪️چرا توهین و تحقیر :
https://www.tg-me.com/Rfekri/276

▪️ شروع مطالب:
https://www.tg-me.com/Rfekri/2


▪️مش ممد مصدق :
www.tg-me.com/Rfekri/1077

▪️ دکتر صدیقی:
https://www.tg-me.com/Rfekri/574
https://www.tg-me.com/Rfekri/573
https://www.tg-me.com/Rfekri/535
https://www.tg-me.com/Rfekri/503
https://www.tg-me.com/Rfekri/387
https://www.tg-me.com/Rfekri/141
https://www.tg-me.com/Rfekri/333
https://www.tg-me.com/Rfekri/182
https://www.tg-me.com/Rfekri/176
https://www.tg-me.com/Rfekri/397
▪️دکتر شریعتی :

▪️جلال آل احمد :

▪️تقی زاده :
www.tg-me.com/Rfekri/1295

▪️سردار سلیمانی :
www.tg-me.com/Rfekri/1247

▪️ محمد علی فروغی :
https://www.tg-me.com/Rfekri/783
https://www.tg-me.com/Rfekri/723
https://www.tg-me.com/Rfekri/102
https://www.tg-me.com/Rfekri/90
https://www.tg-me.com/Rfekri/714
https://www.tg-me.com/Rfekri/711
https://www.tg-me.com/Rfekri/131
https://www.tg-me.com/Rfekri/129
https://www.tg-me.com/Rfekri/5
https://www.tg-me.com/Rfekri/17
https://www.tg-me.com/Rfekri/95
https://www.tg-me.com/Rfekri/99

▪️دکتر سروش :

▪️پرویز ثابتی :
https://www.tg-me.com/Rfekri/1401

🔰رضاشاه

▫️رضاشاه ، فروغی
www.tg-me.com/Rfekri/131
www.tg-me.com/Rfekri/131
▫️رضاشاه و هویت ایرانی :
www.tg-me.com/Rfekri/1298
▫️ کتاب صوتی رضاشاه زیباکلام:
www.tg-me.com/Rfekri/1144

▫️ رضاشاه و آتاترک :
www.tg-me.com/Rfekri/1261


▪️ دکتر گلشنی :

▪️ دکتر مردیها :

▪️ دکتر غنی نژاد:

▪️ احمد فردید :

▪️طالبوف :

▪️ آخوندزاده:

▪️استاد رائفی پور :


▪️ شاهزاده :
www.tg-me.com/Rfekri/1320
1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پزشکیان : از اینکه بدنبال رفع گرفتاری‌های مردم هستم لذت می‌برم ...

#بابا_مسعود

@Rfekri | نخبگان معاصر ملت
تتلو:

شاید چندتا دختر بی حجاب با من عکس گرفته باشن ولی من همیشه نماز میخوندم و سجده هام طولانی بودن
2025/10/26 16:22:47
Back to Top
HTML Embed Code: