احدی بخاطر نخواهد آورد، آنچه را که تو برایش انجام دادی!
آنها فقط آنچه را که تو انجام ندادی، بخاطر خواهند آورد.
#رحیمه_محرابی
آنها فقط آنچه را که تو انجام ندادی، بخاطر خواهند آورد.
#رحیمه_محرابی
«برای خودم آرزو میکنم که دوام بیاورم، در روزگاری که شغل اولِ انسانها، زخم زدن بر یکدیگر است.»
زندگی در جادهی "مجبوریت" سختترین مسیر دنیاست!
مکانیکه تمایلِ برای بودن نداری؛ ولی یگانه گزینهات پذیرفتن باشد.
آنجا که شبهایش را با رویاهای زیبا سیر کنی؛ ولی با گشودن چشمهایت دست در دامانِ کابوسِروزگار بیاندازی.
از آنانکه خونشان در رگهایت میجریاند، درک نشده، طرد شوی.
آنعده افرادیکه از همه برایت مغتنم هستند، شاهد بیتوجهی از سمت آنها باشی.
و درنهایت از خود گریزان باشی.
وقتی با خودت تعامل کردی، سختیهای روزگار تحملپذیر میشود؛ ولی گر چنین نبود، درینزمان هر روز بهسنجش مشکلاتِ روزافزونات میپردازی.
#رحیمهنوشت!
مکانیکه تمایلِ برای بودن نداری؛ ولی یگانه گزینهات پذیرفتن باشد.
آنجا که شبهایش را با رویاهای زیبا سیر کنی؛ ولی با گشودن چشمهایت دست در دامانِ کابوسِروزگار بیاندازی.
از آنانکه خونشان در رگهایت میجریاند، درک نشده، طرد شوی.
آنعده افرادیکه از همه برایت مغتنم هستند، شاهد بیتوجهی از سمت آنها باشی.
و درنهایت از خود گریزان باشی.
وقتی با خودت تعامل کردی، سختیهای روزگار تحملپذیر میشود؛ ولی گر چنین نبود، درینزمان هر روز بهسنجش مشکلاتِ روزافزونات میپردازی.
#رحیمهنوشت!
کی میتواند جلوی جوانهزدنات را بگیرد!؟
تا زمانیکه آبِ زلالِعشق در قلبات و رطوبتِصبر در تنات درگردش است.
اینگونه جوانهی آرامش بهسرعت در وجودت سبز میشود.
#رحیمه_محرابی
تا زمانیکه آبِ زلالِعشق در قلبات و رطوبتِصبر در تنات درگردش است.
اینگونه جوانهی آرامش بهسرعت در وجودت سبز میشود.
#رحیمه_محرابی
حقیقتش این است؛ که حواسم اینجا نیست، راستش را بگویم اصلاً اینجا نیست. میبینم، میشنوم، بو میکنم و چیزهایِ دیگر. همان حرکاتِ معمولي را میکنم؛ ولی دلم یک جایِ دیگهست. دلم اصلاً اینجا نیست!
-ساموئل بکت
-ساموئل بکت
پاییز! عطر عجیبی داشت. هر بار که بهیاد آن میفتم،
با یاد خاطرات جادههای پرازدحام دانشگاه موم میشوم.
آن وقتهای که حکمران سرزمین بیحدومرز ذهنمن تو بودی، باهیجان به لالهزارهای امپراتور تو قدممیگذاشتم، آن زمانهای که کیلومترهای جاده از اهمیت خود میکاست؛ چون قلمرو تو بیحدومرز بود و مقصد من بیانتها، هر چه قدم میگشتم نمیرسیدم.
#شاپرک
#روهیناصادقی
با یاد خاطرات جادههای پرازدحام دانشگاه موم میشوم.
آن وقتهای که حکمران سرزمین بیحدومرز ذهنمن تو بودی، باهیجان به لالهزارهای امپراتور تو قدممیگذاشتم، آن زمانهای که کیلومترهای جاده از اهمیت خود میکاست؛ چون قلمرو تو بیحدومرز بود و مقصد من بیانتها، هر چه قدم میگشتم نمیرسیدم.
#شاپرک
#روهیناصادقی
در سرزمینِ خواستها
دروازهای به خواستهی خود دیده بودم
اما در دستگیرهی تقدیر
در اینجا محکوم بهحبس شدم
#رحیمهنوشت
دروازهای به خواستهی خود دیده بودم
اما در دستگیرهی تقدیر
در اینجا محکوم بهحبس شدم
#رحیمهنوشت
دیروز یکی از رفقا میگفت:
در تمام مدتی که عاشق بودم وقتی با مشکلات کاری مواجه میشدم قدرت مبارزه ام دو چندان میشد.
در تمام مدتی که عاشق بودم وقتی با مشکلات کاری مواجه میشدم قدرت مبارزه ام دو چندان میشد.
تا شدم بیخبر از خویش
خبرها دیدم
بیخبر شو که
خبرهاست در این بیخبری.
خبرها دیدم
بیخبر شو که
خبرهاست در این بیخبری.
لي في محبتكم
شهود أربعة و
شهود كل قضية اثنان
خفقان قلبي و
اضطراب جوارحي و
نحول جسمي و
انعقاد لساني
برای اثبات عشقم
به تو
چهار شاهد دارم؛
حال آن که
برای اثبات هر قضیهای
دو شاهد لازم است :
تپش قلبم
لرزش بدنم
تکیدگی جسمم
بندآمدن زبانم
#محمود_درویش
شهود أربعة و
شهود كل قضية اثنان
خفقان قلبي و
اضطراب جوارحي و
نحول جسمي و
انعقاد لساني
برای اثبات عشقم
به تو
چهار شاهد دارم؛
حال آن که
برای اثبات هر قضیهای
دو شاهد لازم است :
تپش قلبم
لرزش بدنم
تکیدگی جسمم
بندآمدن زبانم
#محمود_درویش