Telegram Web Link
Forwarded from راه (Vahid)
📝📝 سه یار غیر هم دبستانی!
دکتر محمدرفیع جلالی
@jomhuriyat

♈️ همه صندلی‌ها پر شده بودند. اصرار داشت که سوار شود. راننده که عمامه‌ای به سبک خراسانیان اصیل بر سر داشت، وقتی اصرار جوان را دید، چارپایه چوبی کنارش را نشان داد و گفت: بیا بالا بنشین ور دست خودم. مقصد نهائی خواف است! هنوز به شریف‌آباد نرسیده بودند که راننده می‌پرسد: خُب جوان برای چه می‌خواهی به خواف بروی؟ کسی را آنجا می‌شناسی؟ کار واجبی داری که اینهمه اصرار داشتی سوار شوی؟ و جوانک می‌گوید نه! راننده بیشتر متعجب می‌شود و می‌پرسد: پس می‌خواهی بروی خواف چه کار کنی؟ آنجا که چیزی برای دیدن ندارد. وسط کویر است! و جوانک می‌گوید: هیچ! می‌خواهم بروم آنجا را ببینم! فقط همین!

♈️ راننده جلوی یک قهوه‌خانه متوقف می‌شود تا گلويی تازه کنند. دست جوان را هم می‌گیرد. چای اول را که سر می‌کشند، جوان شعری را زمزمه می‌کند! گوش‌های راننده تیز می‌شود. شعر زبان حال راننده و مسافران است و این جاده‌های خراب و خاکی!! با این مضمون که چرا با این‌همه ثروت باید جاده‌های ما این‌چنین باشد و وضع مردمان‌مان این‌گونه؟

♈️ راننده تعجب می‌کند. آن‌چه این جوان می‌خواند، نه شعر است و نه محاوره معمولی. در عین اینکه قافیه ندارد ولی فکر می‌کنی شعر است! سر و ته دارد و گوش‌نواز است!! می‌پرسد این‌ها را کجا خواندی؟ و جوان می‌گوید: از جایی نخواندم؛ خودم سروده‌ام!! یعنی این‌ها شعر بود؟ و جوان جواب می‌دهد بله به این‌ها می گویند شعرنو! قشنگ است! نشنیده بودم. راننده خیلی از جوانک خوشش می‌آید.

♈️ وقتی به خواف رسیدند راننده پرسید: خب ببینم! در خواف کجا می‌خواهی بمانی؟ اینجا مسافرخانه‌ای چیزی ندارد. جوانک می‌گوید: نمی‌دانم. بالاخره یک جائی پیدا می‌شود. خدا بزرگ است. راننده می‌گوید: باید بیایی خانه خودمان. بد نمی‌گذرد.
به منزل راننده می‌روند. همین‌طور که دارند حرف می‌زنند، از خستگی به خواب فرو می‌روند. زمانی بیدار می‌شوند که اهل خانه دارند سور و سات شام را آماده می‌کنند. بعد از شام راننده اشاره‌ای به پستوی خانه کرده و با سر اشاره‌ای به بچه‌ها می‌کنند. به درون پستو می‌روند و اندکی بعد با یک بسته دراز، پیچیده در یک پارچه قلم‌کاری شده باز می‌گردند. بسته را جلوی راننده می‌گذارند. راننده به آرامی و با احترام بسته را باز می‌کند. حالا نوبت جوان است که متعجب شود. داخل بسته یک دو تار است. راننده دست چپش را سوی کوک دو تار می‌برد و با ناخن‌های دست راست بر سیم‌ها زخمه‌ای چند می‌زند. پس از چند بار بالاخره مطمئن می‌شود که ساز کوک است؛ می‌نوازد و سپس می‌خواند:

نوائی، نوائی، نوائی، نوائی
همه با وفایند، تو گل بی‌وفایی
الهی برافتد نشان جدایی


♈️ تازه اینجاست که جوان از بهت بیرون می‌آید و بی‌اختیار دست می‌اندازد به گردن راننده و او را بوسه باران می‌کند! آن راننده عثمان محمدپرست- نوازنده بزرگ خراسان- است و آن جوان هم مجتبی کاشانی شاعر و مدرسه ساز بزرگ سال‌های بعد!
در همان خواف بود که پیوند میان عثمان و مجتبی شکل گرفت. این دو یار و در کنار یار دیگرشان، پدر عکاسی نوین و سلطان عکاسی طبیعت ایران، زنده‌یاد نیکول فریدنی، بنیادی را بنا نهادند که بعدها به جامعه یاوری فرهنگی معروف گشت و کارش ابتدا دادن خدمات درمانی و بعدها مدرسه‌سازی برای مناطق بسیار محروم جنوب خراسان بود.
این تشکل در زمان حیات کاشانی بیش از ۲۰۰ مجتمع آموزشی ساخت، ولی با مرگ مجتبی به پایان نرسید و تاکنون ۹۰۰ مدرسه ساخته است. در قسمتی از وصیت‌نامه کاشانی آمده: «من کاری نتوانستم برای مردم انجام دهم، حاصل عمر من برای ملتم و کشورم ۲۰۰ مجتمع آموزشی است که با پول مردم و دوستانم در انجمن یاوری ساختم و شش کتاب شعر که برای مردم و به عشق آن‌ها سروده‌ام»

♈️ شعر و شعور مجتبی کاشانی و دو تار عثمان در کنار تصاویر نیکول در معرفی نکبت روستاهای جنوب خراسان و اثرات مثبت مدرسه‌سازی،
توانست جامعه یاوری فرهنگی را به کمال برساند.
بازده این واحد فرهنگی حاصل کار م
جتبی کاشانی شیعه
عثمان سنی
و نیکول ارمنی بود.

👇 ادامه در فرسته‌ی بعد
Forwarded from راه (Vahid)
ارتباطات و رسانه Society, Communication & Media
📝📝 سه یار غیر هم دبستانی! دکتر محمدرفیع جلالی @jomhuriyat ♈️ همه صندلی‌ها پر شده بودند. اصرار داشت که سوار شود. راننده که عمامه‌ای به سبک خراسانیان اصیل بر سر داشت، وقتی اصرار جوان را دید، چارپایه چوبی کنارش را نشان داد و گفت: بیا بالا بنشین ور دست خودم.…
👆ادامه‌ی فرسته‌ی پیشین:

سه درس اخلاقی برای نسل ما:

🔰 ۱- عثمان هیچگاه برای نواختن موسیقی پول نگرفت و اگر پولی گرفت صرف کار خیر و مدرسه‌سازی کرد. ما کدام توانمندی‌مان را وقف بسط نیکویی و خلق زیبایی و نشر دانایی می‌کنیم؟

🔰 ۲- در نگاه اول همه ما فکر می‌کنیم این دیدار (مجتبی و عثمان) یک اتفاق تصادفی بوده است. اما در این جهان هیچ اتفاقی، اتفاقی نیست! اگر نیت خیری در وجود ما باشد دیر یا زود به دست نادیدنی خداوند درها گشوده می‌شود و نیکوکاران به هم متصل می‌شوند.

🔰 ۳-فصل مشترک ادیان آن‌گونه که در کتب آسمانی آمده است: خداوند و خوبی است. این سه یار غیر هم دبستانی، شاگرد سه مکتب مختلف بوده‌اند. اما با تاکید بر خدای مشترک، هم جهان را مطلوب‌تر کرده‌اند و هم جان‌شان متعالی‌تر شد.

@jomhuriyat

📎 جامعه یاوری فرهنگی
      ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد،
https://fa.m.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D8%A7%D9%85%D8%B9%D9%87_%DB%8C%D8%A7%D9%88%D8%B1%DB%8C_%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF%DB%8C
💚درباره فردوسی بزرگ و عظمت شاهنامه

❇️ نکات دکتر شفیعی کدکنی

https://www.instagram.com/reel/C68PIWmgryi/?igsh=MWdwOXl1MmFqMmRtNA==

پیشنهاد می شود که کامل بشنوید

@SCMEDIA
Forwarded from صدای معلم
در گردهمایی اهالی تعلیم و تربیت و در خانه ی اندیشمندان علوم انسانی به مناسبت بزرگداشت مقام معلم :

ثریا مطهرنیا ؛ آموزگار برتر جهان : من پشیمان هستم از این که معلم شدم . معلمی سخت ترین شغل دنیاست

صدای معلم گزارش می کند ؛



* دوشنبه 24 اردیبهشت خانه اندیشمندان علوم انسانی میزبان جمعی از فرهنگیان با عنوان « اهالی تعلیم و تربیت » بود .

مناسبت این نشست ، بزرگداشت « مقام معلم » بود .

نشستی که بیش از سه ساعت طول کشید اما بسیاری تا پایان و حتی وقت های اضافه ماندند تا در پایان به نقالی دختر دانش آموزی گوش فرا دهند که متنی بلند بالا از « مهدی اخوان ثالت » را برای آنان و با شور و حرارت خواند .

در این نشست از وزرای پیشین و نیز وزیر آموزش و پرورش دولت سیزدهم دعوت به عمل آمده بود اما تنها سه تن یعنی علی اصغر فانی ، محمدبطحایی و محسن حاجی میرزایی به بیان خاطرات خود پرداخته و در پایان در میزگردی شرکت کردند .



* همان گونه که انتظار می رفت ، رضامراد صحرایی در این نشست حضور نیافت تا تاییدی باشد بر این ادعا که این وزیر کم تجربه اما پر سر و صدا از حضور در نشست های غیر کنترل شده و مردمی واهمه دارد و ترجیح می دهد در جمع هایی حضور پیدا کند که مخاطبان و به ویژه اهالی رسانه حرفه ای او را مورد نقد و چالش جدی قرار ندهند .



* اما این نشست میهمان دیگری داشت که از فاصله ی بسیار دوری به این جا آمده بود تا به بیان خاطره و یا بهتر است بگوئیم به « ذکر مصائب حرفه ی معلمی » بپردازد .

او کسی نبود جز « ثریا مطهرنیا » آموزگار سخت کوش بیجاری که عملکرد خدمت بی ادعا و صادقانه در روستاهای محروم کردستان را در کارنامه ی خود دارد .


* مطهرنیا سخن خود را با انتقاد از نحوه ی معرفی خود آغاز کرد در جایی که او را با عنوان « دکتر » مورد خطاب قرار داده و به مخاطبان معرفی کرد .

مطهرنیا گفت :


« آقای دکتر صادقی زحمت کشیده بودند دعوت نامه ای را که برای من فرستاده بودند با عنوان « دکتر » مرا خطاب کرده بودند . الان هم مجری این را تکرار کرد .

می خواهم این را اصلاح کنم .

خیلی جاها به من می گویند : دکتر . ولی نه . من بابت این که دخترم می خواست حتما پزشکی تهران قبول شود و زمانی که من باید از رساله ام دفاع می کردم هنوز این اتفاق نیفتاده است و دکترایم را نگرفته ام .

من اذیت می شوم که به من می گویند : دکتر !

( تشویق حاضران )

متاسفانه مملکت پر شده از دکتر و مهندس هایی که بزرگ ترین هنرشان فقیر کردن این مردم بوده است .



* ده دوازده کشور خیلی خوب را در دنیا رفته ام . نظام آموزشی آن ها را از نزدیک دیده ام و هر موقع به ایران برگشتم واقعا گریه ام گرفته است . آنان پشت به مسئولشان بسته اند اما ما در پشت مان مردم را داریم .»


https://sedayemoallem.ir/گزارش-گفت-گو/item/24387-/ثریا-مطهرنیا-؛-آموزگار-برتر-جهان-من-پشیمان-هستم-از-این-که-معلم-شدم-معلمی-سخت-ترین-شغل-دنیاست

https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
Forwarded from آزادنامه
بستن آبراهه‌های طبیعی به بهانه احداث بلوار نماز، سبب جاری شدن سیلی در مشهد شد که در نتیجه آن در خیابان سپاه، زن و کودک مُردند؛ زیر پل انقلاب دو نفر غرق شدند و سیلاب خیابان عدل خمینی را فرا گرفت.

نگرانم... انگار شهر دارد با نام‌هایش، سخنی را فریاد می‌زند؛ اگر گوشی برای شنیدن مانده باشد...
🔥ماموریت آن که دختری را در خیابان کتک می زند

محمدجواد کاشی*

🔹خدای زمینی شده تارانده می‌شود تا آدمیان بتوانند بی‌واسطه به یکدیگر نظر کنند. رابطه‌های انسانی بدون وساطت امکان‌پذیر شود. بتوانند با یکدیگر صریح باشند. با هم به نحو انسانی دوستی یا دشمنی کنند. با تکاپوهای کاملاً انسانی خود تلاش کنند موانع را از پیش پای زندگی بردارند و در هنگام ناکامی، از خدا مدد بجویند.

🔹آنکه دختری را در خیابان کتک می‌زند، ماموریت مقدسی دارد: خدا را از زمین می‌تاراند. آوردن خدا بر روی زمین و او را متولی عدالت بر روی زمین کردن، خطای بزرگی بود. خدای زمینی شده آلوده به همه شرارت‌ها و خودخواهی‌ها و زیاده‌خواهی‌های انسانی است. اصلا خدا نیست، شیطان است در پوست خداوند. این خطا در ابتدای راه بر مردم پوشیده بود.

🔹آنکه خداوند را این همه سهمگین و خشن و بی‌رحم به صحنه تماشا می‌آورد، به قصد جان خدای زمینی شده آمده است. مردم دلتنگ خدای آسمانی هستند. خدایی که با همه قدرت و حضورش، پنهان است. در نهانگاه آسمان است و تنها هنگامی حاضر می‌شود که بندگانش او را فرابخوانند. او تنها برای تسلای دردی خواهد آمد.

🔹خدا در این جهان خدای تصمیم و اجرا و عمل نیست. این همه به انسان‌ها سپرده شده است. در سویه شاعرانه زندگی خانه کرده است. آنجا که سنگ یک تصمیم به دیوار خورده و آدمیان وامانده‌اند. خداوند امید دوباره عطا می‌کند. جان و خون زندگی را دوباره به جریان می‌اندازد.

🔹خدای زمینی شده را می‌تارانند آنگاه واقعیتی که در زمین وجود دارد، با همان سویه‌های ناسازوارش پدیدار خواهد شد. توهمات باطل رخت خواهند بست و چشم‌ها به آلام آدمیان گشوده خواهد شد.

🔹خدای زمینی شده تارانده می‌شود تا آدمیان بتوانند بی‌واسطه به یکدیگر نظر کنند. رابطه‌های انسانی بدون وساطت امکان‌پذیر شود. بتوانند با یکدیگر صریح باشند. با هم به نحو انسانی دوستی یا دشمنی کنند. با تکاپوهای کاملاً انسانی خود تلاش کنند موانع را از پیش پای زندگی بردارند و در هنگام ناکامی، از خدا مدد بجویند.

🔹خدایی که از دور منتظر فراخوانده شدن است. تا او را نخوانی، قدم از قدم برنخواهد داشت. مثل مادری است که فرزندانش را به حال خود رها کرده تا زندگی کردن را بیاموزند و بیاموزانند.

*عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی

@SCMEDIA
تکه‌های مجسمه عظیم ‎#فردوسی که به آن اجازه نصب در مشهد و توس داده نشده و زیر درختان رها شده است.
سرزمین اشغالی ایران

عکس از حمید سبحانی | برنده جایزه سال مطبوعات
بازنشر از صفحه محسن سراجی

بخشی از مجسمه فردوسی در دانشگاه فردوسی مشهد
عکس از حمید سبحانی

https://twitter.com/MehdiZandpoor/status/1790682547539619936
Forwarded from 1pezeshk یک پزشک
این رودخانه گمشده می‌تواند چگونگی ساخت اهرام را توضیح دهد

https://www.1pezeshk.com/archives/2024/05/this-lost-river-could-explain-how-the-pyramids-were-built.html
Audio
🎤 رهزن اهل هنر، محمدرضا شجریان، آلبوم دلشدگان، ۱۳۷۰ (انتشار آلبوم: ۲۰۰۰)
🎵 بی احساس، شادمهر عقیلی (آهنگساز: ایمین)، ۲۰۲۰
🎹 میکس: میم رسولی، ۲۰۲۴

@momasjedi
ارتباطات و رسانه Society, Communication & Media
❇️ پخش زنده شبکه های تلویزیونی درباره سقوط هلیکوپتر حامل رییسی https://www.tg-me.com/Abdimedialive?livestream
دعای توسل در شبکه خبر و شبکه یک ‌...



صدای رییس هلال احمر در پاسخ به اینکه چندساعته که عملیات آغاز شده، قطع شد...

@SCMEDIA
روایت «بهرام تندران»، کوهنورد و فعال محیط زیست، از منطقه سقوط بالگرد در گفتگو با «پیام ما»:

🔻مه‌آلودبودن هوا، تجسس را سخت می‌کند

🔹از تبریز تا ورزقان 90 کیلومتر فاصله است. احتمال می‌دهم از نقطه‌ای که در منطقه حفاظت‌شده دیزمار اعلام شده تا ورزقان حدود دو ساعت فاصله باشد. البته این دو ساعت در شرایطی عمومی است و در حال حاضر نقطه سقوط مشخص نیست چراکه منطقه دارای دره‌های عمیق است.

🔹دیزمار یک منطقه گسترده است؛ منطقه‌ای هم صخره‌ای و هم جنگلی که دارای گذرگاه‌های صعب‌العبور است.

🔹«ملک طالش» و «چیچکلی» نزدیکترین مناطق نزدیک به موقعیت جغرافیایی اعلام‌شده سقوط بالگرد است.

🔹درختان دیزمار بسیار متراکم است و منطقه دیزمار ارسباران بکرترین منطقه ارسباران از لحاظ پوشش گیاهی است. منطقه، منطقه‌ای پیچیده است.

🔹فاصله روستاهای این منطقه زیاد است و دو ساعت با یکدیگر فاصله دارند.

🔹به دیزمار فقط محیط‌بانان محیط‌زیست اشراف بیشتری دارند.

🔹به دلیل نزدیک بودن محل حادثه به منطقه معدن مس سنگون، احتمالا مردم آن منطقه بتوانند کمک بیشتری انجام دهند.

🔹در حال حاضر هوا مه‌آلود است و بارندگی دارد. یکی از فاکتورهایی که بتوان منطقه سقوط را مشخص کرد، دود حاصل از سقوط بالگرد است. اما به‌دلیل مه‌آلود بودن منطقه، این امکان را حتی به جوامع محلی نمی‌دهد. هرچقدر هم به غروب و شب نزدیک شویم، تجسس سختتر می‌شود.

متن کامل گفت‌وگو را این‌جا بخوانید

@payamema
حالا بلاتکلیفی گم شدن عزیزاتون رو درک می‌کنید؟ اونموقع که نیکا شاکرمی و صدها نوجوون دسته گل دیگه برای اعتراض اومدن تو خیابون و دیگه هیچوقت برنگشتن خونه بنظرتون خانواده‌هاشون چه حس و حالی داشتن؟ الان احتمالاً درکش می‌کنید.

@Mamelekat
- میانِ این همه غوغا، میانِ صحن و سرایَت / بگو که میرسد آیا، صدایِ من به صدایَت؟
- منی که باز بر آنَم، که دِعبلانه برایت / غزل، ترانه بخوانم، در آرزویِ عَبایت

- چقدر خوب شد آری، نگاهتان به من افتاد / همان دقیقه که چشمم، درست کنج گهرشاد
- بدون وقفه به باران، امانِ گریه نمی داد / هزار تکّه شد این من، به لطفِ آیینه هایَت

- چنانکه باید و شاید، غزل غزل نشدم مست / که دستِ من به ضریحت، در این سفر نرسیده است
- من این نگاهِ عوامانه را نمیدهم از دست / اجازه هست بیفتم، شبیهِ سایه به پایَت؟

- سکوت کرده دوباره،  جهان برای ِمن و تو / نبود و نیست صدایی، به جز صدایِ من و تو
- و می روم به امیدِ، دوباره هایِ من و تو / میان این همه غوغا، میانِ صحن و سَرایَت

سيّد حميدرضا برقعي



ولادت امام رئوف، آقا علی ابن موسی الرضا المرتضی علیه السلام، مبارک باد 🙏🏻🌸🌹

@SCMEDIA
❇️ الإمامُ عليٌّ عليه السلام: عَرفْتُ اللّه َ سُبحانَهُ بفَسْخِ العَزائمِ ، و حَلِّ العُقودِ، و نَقْضِ الهِمَمِ


امیر مومنان حضرت على عليه السلام: من خداوند سبحان را به درهم شكستن عزم‌ها و فرو ريختن تصميم‌ها و برهم خوردن اراده‌ها و خواست‌ها شناختم.

نهج البلاغة: حکمت ۲۵۰

@SCMEDIA
Forwarded from عبدی مدیا
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 روز گذشته شبکه CNN ترکیه از محل سقوط هلی کوپتر رئیسی، در همان ساعات اولیه پیدا شدن ابدان، ۱۴ دقیقه پخش زنده رفته است!

#عبدی_مدیا
🆔
@AbdiMedia
2024/05/22 10:07:00
Back to Top
HTML Embed Code: