Forwarded from هممیهن
افشای دستور حمله به غیرنظامیان مجاور اماکن توزیع غذا در غزه/ دادستانی نظامی اسراییل خواستار بررسی وقوع جنایت جنگی شد
🔹افسران و سربازان ارتش اسرائیل به روزنامه هاآرتص گفتهاند که دستور داشتند به جمعیتهای غیرمسلح نزدیک محلهای توزیع غذا در غزه تیراندازی کنند، حتی زمانی که تهدیدی وجود نداشت.
🔹صدها فلسطینی کشته شدهاند که این موضوع باعث شده که حتی دادستانی نظامی اسرائیلی هم خواستار بررسی احتمال وقوع جنایات جنگی شود!/ هممیهن
@hammihanonline
🔹افسران و سربازان ارتش اسرائیل به روزنامه هاآرتص گفتهاند که دستور داشتند به جمعیتهای غیرمسلح نزدیک محلهای توزیع غذا در غزه تیراندازی کنند، حتی زمانی که تهدیدی وجود نداشت.
🔹صدها فلسطینی کشته شدهاند که این موضوع باعث شده که حتی دادستانی نظامی اسرائیلی هم خواستار بررسی احتمال وقوع جنایات جنگی شود!/ هممیهن
@hammihanonline
🔺نقض غرض بزرگ!
هدف تجاوز اخیر اسرائیل و آمریکا به ایران صرفا برنامه هستهای نبود، اما این برنامه در کانون اهداف بود. پرواضح است که طرفهای مقابل علی رغم توقف درگیری و لو به اشکال دیگری برنامه خود را علیه ایران دنبال میکنند.
هنوز دیتای قابل اتکایی درباره میزان خسارت وارده به تاسیسات هستهای ایران وجود ندارد؛ تا بتوان به ارزیابی تقریبی درباره میزان موفقیت یا شکست حملات در تحقق هدف نابودی برنامه هستهای رسید.
در این خصوص طرف ایرانی از زبان سخنگوی وزارت خارجه و سپس خود وزیر در سخنانی قابل تامل میزان خسارت را «زیاد و جدی» توصیف کردهاند. معمولا در چنین مواقعی تمایلی به اعلام خسارات گسترده وجود ندارد؛ اما اکنون به نظر میرسد که سخن گفتن از آن فراتر از آن که منعکس کننده واقعیت نتایج حملات باشد، احتمالا اهداف دیگری هم دارد که در آینده میتوان درباره آنها سخن گفت.
در طرف مقابل، دونالد ترامپ مدعی نابودی تاسیسات و برنامه هستهای ایران است. در این رابطه نخست میتوان گفت که تجربه نشان داده که ادعاهای ترامپ معمولا بیشتر از آن که واقعیت یک مساله را بیان کند، معطوف به تصویرسازی است. دوم این که ارزیابی اولیه اطلاعات درزیافته (از آژانس اطلاعات دفاعی DIA بازوی اطلاعاتی پنتاگون) در سی ان ان این است که حملات نظامی آمریکا به سه تاسیسات هستهای ایران (نطنز، فردو و اصفهان) نتوانسته بخشهای اصلی برنامه هستهای ایران را نابود کند و احتمالا تنها فعالیت آنها را برای چند ماه به تاخیر انداخته است.
حالا اما صرف نظر از هزینه فایده برنامه هستهای ایران و صحت و سقم روایت دو طرف، از شواهد و قراین پیداست که اولا برنامه هستهای ایران تفاوتی ماهوی با برنامه مشابه عراق و لیبی دارد و از این جهت به عنوان یک علم اکتسابی بومی صرفا با حمله نظامی نابود نمیشود؛ گرچه ترور دانشمندان یقینا به آن آسیب میرساند، اما تجربه 15 سال گذشته هم نشان میدهد که ممکن است برای بازهای زمانی تاخیری ایجاد شود، اما باعث توقف آن نشده و سیر پیشرفت هستهای ایران از سال 2010 که زنجیره ترورها شروع شد تا قبل از حملات اخیر موید این مدعاست.
ثانیا طبق همان ارزیابی اطلاعاتی آمریکا و شواهد دیگری از حیث تاسیساتی نیز و نه صرفا دانش هستهای، حملات فعلا تنها وقفهای چند ماهه در فعالیتهای هستهای ایران ایجاد کرده است. این بدان معناست که از سرگیری این فعالیتها به چند ماه زمان نیاز دارد.
اما مساله اینجاست که فعالیتهای هستهای ایران بعد از آن به احتمال زیاد وارد دوره «ابهام» میشود که تعلیق همکاری با آژانس بینالمللی انرژی اتمی میتواند پیش درآمد آن باشد. اینجاست که میتوان گفت بمباران تاسیسات هستهای «اشتباهی بزرگ» بود؛ چون نه تنها این برنامه را نابود نکرد؛ بلکه کاملا از دسترسی و نظارت بینالمللی خارج میسازد. در همین حال هم احتمالا ایران با ارزیابی ابعاد فنی مختلف حمله، تاثیرات ان و خسارتها به ویژه در تاسیسات زیرزمینی تدابیر حفاظتی و استحکامبخشی را به شکل بیسابقهای اعمال و تاسیسات خود را کلا به اعماق صدها متری زیر زمین منتقل کند.
اینجا میتوان گفت که آمریکا با این کار خود در واقع نقض غرض کرد؛ اگر هدف طبق اعلام ترامپ عدم دستیابی ایران به بمب اتم بود که تحقق آن در سایه نظارت بینالمللی و دسترسی به تاسیسات هستهای ایران میسرتر بود؛ اما ورود برنامه هستهای ایران به دوره ابهام در نتیجه حملات اخیر آن هم در تاسیساتی مستحکمتر در اعماق بیشتر زمین مسیر حرکت در جهت تولید سلاح اتمی را برای ایران هموار میکند. اما این که خود ایران در این زمینه چه تصمیمی بگیرد مساله دیگری است.
طبیعتا شروع احتمالی «ابهام هستهای» پیامدهای خاص و سنگین خود را هم برای ایران به ویژه در تشدید فشارهای اقتصادی و امنیتی به همراه خواهد داشت که فعالسازی اسنپ بک در آینده نزدیک احتمالا بخشی از آن خواهد بود.
در چنین وضعیتی چه بسا دو راه و انتخاب بیشتر فراروی دو طرف ایرانی و آمریکا و غرب نباشد؛ نخست این که تلاش کنند طی ماههای آینده با کنترل تنش به یک توافقی مرضیالطرفین دست یابند که به موجب آن دوباره برنامه هستهای با از سرگیری همکاری با آژانس تحت نظارت بینالمللی قرار گیرد. دوم این که هر کدام از دو طرف راه خود را بدون توافق برود؛ ایران مسیر ازسرگیری و توسعه فعالیتهای هسته، قطع همکاری و ابهام هستهای را طی کند و طرف مقابل نیز راه تشدید تنش و کشمکش در ابعاد مختلف امنیتی، سیاسی و اقتصادی را دنبال کند.
#صابر_گل_عنبری
@Salehnikbakht
هدف تجاوز اخیر اسرائیل و آمریکا به ایران صرفا برنامه هستهای نبود، اما این برنامه در کانون اهداف بود. پرواضح است که طرفهای مقابل علی رغم توقف درگیری و لو به اشکال دیگری برنامه خود را علیه ایران دنبال میکنند.
هنوز دیتای قابل اتکایی درباره میزان خسارت وارده به تاسیسات هستهای ایران وجود ندارد؛ تا بتوان به ارزیابی تقریبی درباره میزان موفقیت یا شکست حملات در تحقق هدف نابودی برنامه هستهای رسید.
در این خصوص طرف ایرانی از زبان سخنگوی وزارت خارجه و سپس خود وزیر در سخنانی قابل تامل میزان خسارت را «زیاد و جدی» توصیف کردهاند. معمولا در چنین مواقعی تمایلی به اعلام خسارات گسترده وجود ندارد؛ اما اکنون به نظر میرسد که سخن گفتن از آن فراتر از آن که منعکس کننده واقعیت نتایج حملات باشد، احتمالا اهداف دیگری هم دارد که در آینده میتوان درباره آنها سخن گفت.
در طرف مقابل، دونالد ترامپ مدعی نابودی تاسیسات و برنامه هستهای ایران است. در این رابطه نخست میتوان گفت که تجربه نشان داده که ادعاهای ترامپ معمولا بیشتر از آن که واقعیت یک مساله را بیان کند، معطوف به تصویرسازی است. دوم این که ارزیابی اولیه اطلاعات درزیافته (از آژانس اطلاعات دفاعی DIA بازوی اطلاعاتی پنتاگون) در سی ان ان این است که حملات نظامی آمریکا به سه تاسیسات هستهای ایران (نطنز، فردو و اصفهان) نتوانسته بخشهای اصلی برنامه هستهای ایران را نابود کند و احتمالا تنها فعالیت آنها را برای چند ماه به تاخیر انداخته است.
حالا اما صرف نظر از هزینه فایده برنامه هستهای ایران و صحت و سقم روایت دو طرف، از شواهد و قراین پیداست که اولا برنامه هستهای ایران تفاوتی ماهوی با برنامه مشابه عراق و لیبی دارد و از این جهت به عنوان یک علم اکتسابی بومی صرفا با حمله نظامی نابود نمیشود؛ گرچه ترور دانشمندان یقینا به آن آسیب میرساند، اما تجربه 15 سال گذشته هم نشان میدهد که ممکن است برای بازهای زمانی تاخیری ایجاد شود، اما باعث توقف آن نشده و سیر پیشرفت هستهای ایران از سال 2010 که زنجیره ترورها شروع شد تا قبل از حملات اخیر موید این مدعاست.
ثانیا طبق همان ارزیابی اطلاعاتی آمریکا و شواهد دیگری از حیث تاسیساتی نیز و نه صرفا دانش هستهای، حملات فعلا تنها وقفهای چند ماهه در فعالیتهای هستهای ایران ایجاد کرده است. این بدان معناست که از سرگیری این فعالیتها به چند ماه زمان نیاز دارد.
اما مساله اینجاست که فعالیتهای هستهای ایران بعد از آن به احتمال زیاد وارد دوره «ابهام» میشود که تعلیق همکاری با آژانس بینالمللی انرژی اتمی میتواند پیش درآمد آن باشد. اینجاست که میتوان گفت بمباران تاسیسات هستهای «اشتباهی بزرگ» بود؛ چون نه تنها این برنامه را نابود نکرد؛ بلکه کاملا از دسترسی و نظارت بینالمللی خارج میسازد. در همین حال هم احتمالا ایران با ارزیابی ابعاد فنی مختلف حمله، تاثیرات ان و خسارتها به ویژه در تاسیسات زیرزمینی تدابیر حفاظتی و استحکامبخشی را به شکل بیسابقهای اعمال و تاسیسات خود را کلا به اعماق صدها متری زیر زمین منتقل کند.
اینجا میتوان گفت که آمریکا با این کار خود در واقع نقض غرض کرد؛ اگر هدف طبق اعلام ترامپ عدم دستیابی ایران به بمب اتم بود که تحقق آن در سایه نظارت بینالمللی و دسترسی به تاسیسات هستهای ایران میسرتر بود؛ اما ورود برنامه هستهای ایران به دوره ابهام در نتیجه حملات اخیر آن هم در تاسیساتی مستحکمتر در اعماق بیشتر زمین مسیر حرکت در جهت تولید سلاح اتمی را برای ایران هموار میکند. اما این که خود ایران در این زمینه چه تصمیمی بگیرد مساله دیگری است.
طبیعتا شروع احتمالی «ابهام هستهای» پیامدهای خاص و سنگین خود را هم برای ایران به ویژه در تشدید فشارهای اقتصادی و امنیتی به همراه خواهد داشت که فعالسازی اسنپ بک در آینده نزدیک احتمالا بخشی از آن خواهد بود.
در چنین وضعیتی چه بسا دو راه و انتخاب بیشتر فراروی دو طرف ایرانی و آمریکا و غرب نباشد؛ نخست این که تلاش کنند طی ماههای آینده با کنترل تنش به یک توافقی مرضیالطرفین دست یابند که به موجب آن دوباره برنامه هستهای با از سرگیری همکاری با آژانس تحت نظارت بینالمللی قرار گیرد. دوم این که هر کدام از دو طرف راه خود را بدون توافق برود؛ ایران مسیر ازسرگیری و توسعه فعالیتهای هسته، قطع همکاری و ابهام هستهای را طی کند و طرف مقابل نیز راه تشدید تنش و کشمکش در ابعاد مختلف امنیتی، سیاسی و اقتصادی را دنبال کند.
#صابر_گل_عنبری
@Salehnikbakht
در سال ۱۹۶۴ ژان پل سارتر جایزهی نوبل ادبیات را رد کرد و در دنیای ادبیات و سیاست شگفتی آفرید: او نمیخواست به نهادهای رسمی حاکم بر جهان مشروعیّت ببخشد: هیچ نویسندهای نباید خود را به یک نهاد بدل کند، حتی اگر نهاد موردنظر محترم باشد. برای سارتر، نویسنده باید مستقل بماند: در حاشیهی قدرت، اما همواره در موضع نقد.
در سال ۱۹۷۰ دولت فرانسه روزنامههای انقلابی و چپگرا را تعطیل کرد. در پاسخ، سارتر که چهرهای جهانی بود و دستگیریاش برای دولت تبعات بینالمللی داشت، خود به خیابان آمد و این نشریات را شخصاً به فروش رساند. پلیس پاریس به دولت پیشنهاد کرد که او را دستگیر کنند، اما ژنرال دوگل (رئیس جمهور) گفت «سارتر را نمیتوان دستگیر کرد. مگر «ولتر» را هم دستگیر میکنند»! این جملهی ماندگار، هم نشانهی جایگاه استثنایی سارتر بود و هم یادآور مسئولیت روشنفکر در برابر قدرت و اقتداری که مقاومت و موضع انتقادیاش میآفریند.
در دوران اشغال فرانسه به دست نازیها، سارتر بهرغم امکان تنعّم وعافیت، وارد جنبش مخفی مقاومت شد. او عضو شبکهی مقاومت بود، در پخش اعلامیهها و برگزاری جلسات زیرزمینی فعالیت داشت، و با وجود ضعف بینایی و معافیت از رزم هیچگاه از صحنهی خطر نگریخت. اهمیّت او در حفظ شعلهی عقلانیت و آزادی در فاشیسم بینظیر بود.
سارتر تنها در فرانسه معترض نبود. او با وقوع انقلاب کوبا به هاوانا رفت، با فیدل کاسترو و چهگوارا دیدار کرد و به دفاع از انقلاب کوبا برخاست. آن زمان تنها یک سال و اندی از انقلاب گذشته بود و آن انقلاب جوان و رزمنده و پیشرو، امیدی عظیم به ستمدیدگان و محرومان دنیا بخشیدهبود. در همین حال، او منتقد استالینیسم و کمونیسم اردوگاهی هم بود با اینکه بهشدت در مقابل شیطانسازی از کمونیسم مقاومت میکرد و علیه مطبوعات و تبلیغات اردوگاه بورژوایی میرزمید. در جریان جنگ استقلال الجزایر از فرانسه، او از استقلالطلبان الجزایری دفاع کرد با اینکه خود فرانسوی بود. او در مقالههایی آتشین بارها علیه استعمار فرانسه موضع گرفت تا جایی که راست افراطی فرانسه حتی تصمیم به قتل او گرفته بود: اگر انسان آزاد و مسئول است، باید علیه ستم، در هر کجا و به هر شکل، برخیزد.
نقطهی مرکزی فلسفهی سارتر آن بود که ما محکوم به آزادی هستیم. ما یکباره و بیهدف به این جهان پرتاب شدهایم، پس خودمان مسئول تمام اعمالمان هستیم. انسان در جهان پرتاب شده است بیهیچ ذات پیشینی، بیهیچ طبیعت انسانی که از پیش تعیین شده باشد. او موجودی است که اول وجود دارد، سپس خود را میسازد. انسان تنها از طریق کنش، از طریق انتخاب، و از طریق به دوش کشیدن بار مسئولیت خود، معنا مییابد. انسان همیشه در حال انتخاب است، حتی اگر وانمود کند که نمیخواهد انتخاب کند. در نتیجه، انسان نمیتواند مسئولیت پیامدهای انتخابهایش را به جامعه، تاریخ، خدا یا سرنوشت واگذار کند. انسان نه تنها اختیار دارد، بلکه موظف به انتخاب است، و در این انتخاب نمیتواند بهانهای برای رهایی از مسئولیت خود بیاورد: نه خدا، نه طبیعت، نه جامعه، نه تاریخ. پس مسئولیتی انقلابی بر دوش انسان گذاشته شدهاست: مسئولیتی که همزمان، هم آزادی و هم اضطراب میآورد. همین اضطراب، معنای انسانیت است. انسان نباید منزوی بماند، بلکه با کنش آزاد، تعهد به «دیگری»، و خیزش به سوی انتخاب، باید اخلاق و فرهنگ و تاریخ خود را خود بسازد: وظیفهی روشنفکر فقط آن نیست که حقیقت را بیابد و از آن پاسداری کند، بلکه او باید حقیقت را فریاد بزند، حتی اگر به زیان خودش باشد یا از گفتنش آسیب ببیند.
سارتر میآموزاند که ریشهی مقاومت در آگاهی، انتخاب، و مسئولیتپذیری است. از دید او، راههای مقاومت از مسیر مشارکت سیاسی و مدنی فعال، لزوم حضور مستقیم در اعتراضات و جنبشها و انقلابها، پشتیبانی از مبارزات آزادیبخش در سرزمین خود و هر نقطهی دیگر دنیا، استفاده از نوشتار همچون ابزار و اسلحهی مقاومت، افشاگری علیه قدرتهای حاکم و فاسد، نقد استثمار، نظام قضایی، سرمایهداری، امپریالیسم، نهادهای دولتی، انحصارطلبی تمامیتخواه، تبلیغات تحمیقکننده، ابتذال عوامانهی زندگی مصرفی و... میگذرند. پس در جهانی سرشار از بیعدالتی، بیطرفی هم یک موضع سیاسی است و اغلب، در خدمت ستمگران. روشنفکر باید «وجدان بیدار زمانه» باشد، نه ترجمان قدرت. آزادی، بدون تعهد و عمل، تهی است، و مقاومت، نه انتخابی احساسی یا عاطفی، بلکه وظیفهای عقلانی و اخلاقی است.
سالروز تولد ژان پل سارتر: انسان چیزی نیست جُز آنچه از خود میسازد!|خالد رسولپور
@Salehnikbakht
در سال ۱۹۷۰ دولت فرانسه روزنامههای انقلابی و چپگرا را تعطیل کرد. در پاسخ، سارتر که چهرهای جهانی بود و دستگیریاش برای دولت تبعات بینالمللی داشت، خود به خیابان آمد و این نشریات را شخصاً به فروش رساند. پلیس پاریس به دولت پیشنهاد کرد که او را دستگیر کنند، اما ژنرال دوگل (رئیس جمهور) گفت «سارتر را نمیتوان دستگیر کرد. مگر «ولتر» را هم دستگیر میکنند»! این جملهی ماندگار، هم نشانهی جایگاه استثنایی سارتر بود و هم یادآور مسئولیت روشنفکر در برابر قدرت و اقتداری که مقاومت و موضع انتقادیاش میآفریند.
در دوران اشغال فرانسه به دست نازیها، سارتر بهرغم امکان تنعّم وعافیت، وارد جنبش مخفی مقاومت شد. او عضو شبکهی مقاومت بود، در پخش اعلامیهها و برگزاری جلسات زیرزمینی فعالیت داشت، و با وجود ضعف بینایی و معافیت از رزم هیچگاه از صحنهی خطر نگریخت. اهمیّت او در حفظ شعلهی عقلانیت و آزادی در فاشیسم بینظیر بود.
سارتر تنها در فرانسه معترض نبود. او با وقوع انقلاب کوبا به هاوانا رفت، با فیدل کاسترو و چهگوارا دیدار کرد و به دفاع از انقلاب کوبا برخاست. آن زمان تنها یک سال و اندی از انقلاب گذشته بود و آن انقلاب جوان و رزمنده و پیشرو، امیدی عظیم به ستمدیدگان و محرومان دنیا بخشیدهبود. در همین حال، او منتقد استالینیسم و کمونیسم اردوگاهی هم بود با اینکه بهشدت در مقابل شیطانسازی از کمونیسم مقاومت میکرد و علیه مطبوعات و تبلیغات اردوگاه بورژوایی میرزمید. در جریان جنگ استقلال الجزایر از فرانسه، او از استقلالطلبان الجزایری دفاع کرد با اینکه خود فرانسوی بود. او در مقالههایی آتشین بارها علیه استعمار فرانسه موضع گرفت تا جایی که راست افراطی فرانسه حتی تصمیم به قتل او گرفته بود: اگر انسان آزاد و مسئول است، باید علیه ستم، در هر کجا و به هر شکل، برخیزد.
نقطهی مرکزی فلسفهی سارتر آن بود که ما محکوم به آزادی هستیم. ما یکباره و بیهدف به این جهان پرتاب شدهایم، پس خودمان مسئول تمام اعمالمان هستیم. انسان در جهان پرتاب شده است بیهیچ ذات پیشینی، بیهیچ طبیعت انسانی که از پیش تعیین شده باشد. او موجودی است که اول وجود دارد، سپس خود را میسازد. انسان تنها از طریق کنش، از طریق انتخاب، و از طریق به دوش کشیدن بار مسئولیت خود، معنا مییابد. انسان همیشه در حال انتخاب است، حتی اگر وانمود کند که نمیخواهد انتخاب کند. در نتیجه، انسان نمیتواند مسئولیت پیامدهای انتخابهایش را به جامعه، تاریخ، خدا یا سرنوشت واگذار کند. انسان نه تنها اختیار دارد، بلکه موظف به انتخاب است، و در این انتخاب نمیتواند بهانهای برای رهایی از مسئولیت خود بیاورد: نه خدا، نه طبیعت، نه جامعه، نه تاریخ. پس مسئولیتی انقلابی بر دوش انسان گذاشته شدهاست: مسئولیتی که همزمان، هم آزادی و هم اضطراب میآورد. همین اضطراب، معنای انسانیت است. انسان نباید منزوی بماند، بلکه با کنش آزاد، تعهد به «دیگری»، و خیزش به سوی انتخاب، باید اخلاق و فرهنگ و تاریخ خود را خود بسازد: وظیفهی روشنفکر فقط آن نیست که حقیقت را بیابد و از آن پاسداری کند، بلکه او باید حقیقت را فریاد بزند، حتی اگر به زیان خودش باشد یا از گفتنش آسیب ببیند.
سارتر میآموزاند که ریشهی مقاومت در آگاهی، انتخاب، و مسئولیتپذیری است. از دید او، راههای مقاومت از مسیر مشارکت سیاسی و مدنی فعال، لزوم حضور مستقیم در اعتراضات و جنبشها و انقلابها، پشتیبانی از مبارزات آزادیبخش در سرزمین خود و هر نقطهی دیگر دنیا، استفاده از نوشتار همچون ابزار و اسلحهی مقاومت، افشاگری علیه قدرتهای حاکم و فاسد، نقد استثمار، نظام قضایی، سرمایهداری، امپریالیسم، نهادهای دولتی، انحصارطلبی تمامیتخواه، تبلیغات تحمیقکننده، ابتذال عوامانهی زندگی مصرفی و... میگذرند. پس در جهانی سرشار از بیعدالتی، بیطرفی هم یک موضع سیاسی است و اغلب، در خدمت ستمگران. روشنفکر باید «وجدان بیدار زمانه» باشد، نه ترجمان قدرت. آزادی، بدون تعهد و عمل، تهی است، و مقاومت، نه انتخابی احساسی یا عاطفی، بلکه وظیفهای عقلانی و اخلاقی است.
سالروز تولد ژان پل سارتر: انسان چیزی نیست جُز آنچه از خود میسازد!|خالد رسولپور
@Salehnikbakht
حملهٔ شخصی!
رافائل گروسی از همان ابتدای کارش به عنوان رئیس آژانس بینالمللی انرژی اتمی نشان داد که آدمی زیرک و بسیار پیچیده است.
با این حال، این سیاستمدار آرژانتینی هر ماهیت و نیتی که داشته باشد، یک شخص نیست که بتوان با حملهٔ شخصی به او نقشش را خنثی کرد. او رئیس یک آژانس بینالمللی و منتخب شورای حکام است. شورای حکام بر اساس گزارشهای او پروندهٔ کشورها را به شورای امنیت سازمان ملل ارسال میکند و شورای امنیت نیز بر همین مبنا تصمیم میگیرد.
از این رو، حملهٔ شخصی به گروسی و تهدید و تحقیر او در این شرایط نه فقط هیچ کمکی به ایران نمیکند، بلکه سبب تشدید موضع آژانس و شورای حکام و شورای امنیت علیه کشور میشود.
متأسفانه راه حملهٔ شخصی به گروسی را دکتر جواد ظریف، احیاناً به دلیل غلیان احساسات، باز کرد و دیگران هم تا سرحد تهدید به دستگیری و اعدام او پیش رفتند!
اوضاع کشور پس از آتشبس به نظرم نگرانکنندهتر از قبل شده است. این اوضاع بیش از هر چیز متانت و خونسردی و خویشتنداری و موقعیتسنجی از سوی عموم مسئولان را طلب میکند، اما متأسفانه خشم و هیجان گویی به انگیزهٔ نخست تبدیل شده است.
#احمد_زیدآبادی
@salehnikbakht
رافائل گروسی از همان ابتدای کارش به عنوان رئیس آژانس بینالمللی انرژی اتمی نشان داد که آدمی زیرک و بسیار پیچیده است.
با این حال، این سیاستمدار آرژانتینی هر ماهیت و نیتی که داشته باشد، یک شخص نیست که بتوان با حملهٔ شخصی به او نقشش را خنثی کرد. او رئیس یک آژانس بینالمللی و منتخب شورای حکام است. شورای حکام بر اساس گزارشهای او پروندهٔ کشورها را به شورای امنیت سازمان ملل ارسال میکند و شورای امنیت نیز بر همین مبنا تصمیم میگیرد.
از این رو، حملهٔ شخصی به گروسی و تهدید و تحقیر او در این شرایط نه فقط هیچ کمکی به ایران نمیکند، بلکه سبب تشدید موضع آژانس و شورای حکام و شورای امنیت علیه کشور میشود.
متأسفانه راه حملهٔ شخصی به گروسی را دکتر جواد ظریف، احیاناً به دلیل غلیان احساسات، باز کرد و دیگران هم تا سرحد تهدید به دستگیری و اعدام او پیش رفتند!
اوضاع کشور پس از آتشبس به نظرم نگرانکنندهتر از قبل شده است. این اوضاع بیش از هر چیز متانت و خونسردی و خویشتنداری و موقعیتسنجی از سوی عموم مسئولان را طلب میکند، اما متأسفانه خشم و هیجان گویی به انگیزهٔ نخست تبدیل شده است.
#احمد_زیدآبادی
@salehnikbakht
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به یاد جوانان ، کودکان و زنان ایرانی که طی دو هفته ی گذشته ، مظلومانه به دست جنایتکاران اسرائیلی به خاک و خون کشیده شدند.
به امید رسیدن #آزادی و #صلح
🖤🖤🖤🖤🌹🌹🌹🌹
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
@salehnikbakht
به امید رسیدن #آزادی و #صلح
🖤🖤🖤🖤🌹🌹🌹🌹
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
@salehnikbakht
«پوتین» با دمش گردو می شکند
برخی با خیال واهی فکر می کنند روسیه در حمایت از ایران کلوخی نمناک به سوی اسرائیل پرتاب می کند.چه زمانی قرار است بفهمیم که روسیه دوست ایران نیست.خیانت روسیه به ایران و دیگر کشورها یک عادت دیپلماتیک است.کسانی که روسیه و تاریخ روابطش با ایران را می شناسند به خوبی می دانند که روسیه هرگز دوستی قابل اعتماد نبوده است و هر کشوری بخصوص ایران با روسیه حشر و نشر کند باید حواسش به پشت سر باشد تا خنجر روسی پهلویش را نشکافد.تزارها به ایران حمله کرده و دو قرارداد ننگین گلستان و ترکمنچای را بر ایران تحمیل کردند.بلشویک ها در روز روشن به عراق انواع تسلیحات دادند.پوتین که نوبر همه اسلاف خود است. براستی چرا این روزها پوتین سکوت پیشه کرده است؟از خوشحالی در پوست خود نمی گنجد.با دمش گردو می شکند.چیزی که پوتین از آن لذت می برد اتفاق افتاده است.
ایران و اسرائیل در ابتدای دولت پزشکیان یقه یکدیگر را گرفته اند و زمان زیادی باید بگذرد که شرایط به حالت عادی برگردد. ایران هر چه تنها و منزوی باشد پوتین لذت بیشتری از شرایط می برد و با کارت ایران در راستای منافع روسیه بازی می کند. روسوفیل ها در تخیلات خود روسیه را دوست استراتژیک می دانند و برایش رگ گردن کلفت می کنند اما روسیه «در حد شعار» هرگز چنین نگاهی در واقعیت به ایران ندارد.روسیه پای عمل به میان بیاید اسرائیل را بر ایران ترجیح می دهد. ایران ضعیف که همیشه با غرب و همپیمانان آنان در خاورمیانه درگیر باشد مطلوب روسیه است.
روسیه در موضوع جزایر سهگانه هم هیچ وقت همراه ایران نبوده است.روسیه همیشه شعار میدهد که ایران شریک استراتژیک ماست و با این شعار از برگ ایران به نفع خود استفاده میکند.در صورتیکه هیچ وقت روسیه شریک استراتژیک ما نبوده است.«پوتین» مأمور «کا.گ.ب» بوده است و با ذهنیت امنیتی در راستای منافع روسیه گام بر میدارد.در سیاست خارجی روسیه یک قانون نانوشته وجود دارد و تفاوتی ندارد «تزارها»،«بلشویک ها» یا«پوتین» بر صریر قدرت باشد،قاعده این است «خیانت به دوستان و دوشیدن تا آخرین رمق و پس از چلاندن آن ها،فروختن به غرب».روسیه هیچگاه به دوستانش وفادار نمی ماند.هر چند دوستی، دشمنی و وفاداری در روابط بینالملل را منافع تعیین می کند.
ماجرای نیروگاه اتمی بوشهر نیز از جمله ظلم های روسیه به ایرانیان است که دهه های متمادی چندین برابر وضعیت متعارف پول و انواع امتیازات را از ایران گرفت تا یک نیروگاه تحویل دهد.همین روسیه بود که تمام قطعنامه های تحریمی ایران در شورای امنیت را به همراه سایر اعضای دائمی این شورا امضاء کرد و ملت ایران را درگیر یکی از سخت ترین تنگناهای اقتصادی تاریخ کرد. بدعهدی«پوتین» در فروش تجهیزات نظامی پیشرفته به ایران از «اس۳۰۰» تا سوخو۳۵ نیز قصه ای تکراری است.در جریان مذاکرات منتهی به برجام نیز روس ها علیه ایران بودند طوریکه ظریف وزیر خارجه وقت ایران و مذاکره کننده ارشد ایران صراحتاً گفت :«در مذاکرات،اولین ضربه را روسیه به ما زد».دوستی با روسیه به مانند خیابان یک طرفه است.
@salehnikbakht
برخی با خیال واهی فکر می کنند روسیه در حمایت از ایران کلوخی نمناک به سوی اسرائیل پرتاب می کند.چه زمانی قرار است بفهمیم که روسیه دوست ایران نیست.خیانت روسیه به ایران و دیگر کشورها یک عادت دیپلماتیک است.کسانی که روسیه و تاریخ روابطش با ایران را می شناسند به خوبی می دانند که روسیه هرگز دوستی قابل اعتماد نبوده است و هر کشوری بخصوص ایران با روسیه حشر و نشر کند باید حواسش به پشت سر باشد تا خنجر روسی پهلویش را نشکافد.تزارها به ایران حمله کرده و دو قرارداد ننگین گلستان و ترکمنچای را بر ایران تحمیل کردند.بلشویک ها در روز روشن به عراق انواع تسلیحات دادند.پوتین که نوبر همه اسلاف خود است. براستی چرا این روزها پوتین سکوت پیشه کرده است؟از خوشحالی در پوست خود نمی گنجد.با دمش گردو می شکند.چیزی که پوتین از آن لذت می برد اتفاق افتاده است.
ایران و اسرائیل در ابتدای دولت پزشکیان یقه یکدیگر را گرفته اند و زمان زیادی باید بگذرد که شرایط به حالت عادی برگردد. ایران هر چه تنها و منزوی باشد پوتین لذت بیشتری از شرایط می برد و با کارت ایران در راستای منافع روسیه بازی می کند. روسوفیل ها در تخیلات خود روسیه را دوست استراتژیک می دانند و برایش رگ گردن کلفت می کنند اما روسیه «در حد شعار» هرگز چنین نگاهی در واقعیت به ایران ندارد.روسیه پای عمل به میان بیاید اسرائیل را بر ایران ترجیح می دهد. ایران ضعیف که همیشه با غرب و همپیمانان آنان در خاورمیانه درگیر باشد مطلوب روسیه است.
روسیه در موضوع جزایر سهگانه هم هیچ وقت همراه ایران نبوده است.روسیه همیشه شعار میدهد که ایران شریک استراتژیک ماست و با این شعار از برگ ایران به نفع خود استفاده میکند.در صورتیکه هیچ وقت روسیه شریک استراتژیک ما نبوده است.«پوتین» مأمور «کا.گ.ب» بوده است و با ذهنیت امنیتی در راستای منافع روسیه گام بر میدارد.در سیاست خارجی روسیه یک قانون نانوشته وجود دارد و تفاوتی ندارد «تزارها»،«بلشویک ها» یا«پوتین» بر صریر قدرت باشد،قاعده این است «خیانت به دوستان و دوشیدن تا آخرین رمق و پس از چلاندن آن ها،فروختن به غرب».روسیه هیچگاه به دوستانش وفادار نمی ماند.هر چند دوستی، دشمنی و وفاداری در روابط بینالملل را منافع تعیین می کند.
ماجرای نیروگاه اتمی بوشهر نیز از جمله ظلم های روسیه به ایرانیان است که دهه های متمادی چندین برابر وضعیت متعارف پول و انواع امتیازات را از ایران گرفت تا یک نیروگاه تحویل دهد.همین روسیه بود که تمام قطعنامه های تحریمی ایران در شورای امنیت را به همراه سایر اعضای دائمی این شورا امضاء کرد و ملت ایران را درگیر یکی از سخت ترین تنگناهای اقتصادی تاریخ کرد. بدعهدی«پوتین» در فروش تجهیزات نظامی پیشرفته به ایران از «اس۳۰۰» تا سوخو۳۵ نیز قصه ای تکراری است.در جریان مذاکرات منتهی به برجام نیز روس ها علیه ایران بودند طوریکه ظریف وزیر خارجه وقت ایران و مذاکره کننده ارشد ایران صراحتاً گفت :«در مذاکرات،اولین ضربه را روسیه به ما زد».دوستی با روسیه به مانند خیابان یک طرفه است.
@salehnikbakht
درخواست برای صلح عادلانه از نوه شیخ سعید: پیکرهای ۴۷ جان باخته را بازگردانید
کاظم فرات، نوه شیخ سعید، رهبر قیام تاریخی سال ۱۹۲۵، با انتقاد از سکوت صد ساله درباره محل دفن شیخ سعید و ۴۶ همراهش، از دولت ترکیه خواست تا پیکر آنها را تحویل دهد. او تأکید کرد بازگرداندن این اجساد میتواند گامی مهم در مسیر صلحی پایدار و عادلانه برای کردها باشد.
مشروح👇👇👇
@salehnikbakht
کاظم فرات، نوه شیخ سعید، رهبر قیام تاریخی سال ۱۹۲۵، با انتقاد از سکوت صد ساله درباره محل دفن شیخ سعید و ۴۶ همراهش، از دولت ترکیه خواست تا پیکر آنها را تحویل دهد. او تأکید کرد بازگرداندن این اجساد میتواند گامی مهم در مسیر صلحی پایدار و عادلانه برای کردها باشد.
مشروح👇👇👇
@salehnikbakht
صالح نیکبخت
درخواست برای صلح عادلانه از نوه شیخ سعید: پیکرهای ۴۷ جان باخته را بازگردانید کاظم فرات، نوه شیخ سعید، رهبر قیام تاریخی سال ۱۹۲۵، با انتقاد از سکوت صد ساله درباره محل دفن شیخ سعید و ۴۶ همراهش، از دولت ترکیه خواست تا پیکر آنها را تحویل دهد. او تأکید کرد بازگرداندن…
کاظم فرات، نوه شیخ سعید، رهبر قیام تاریخی سال ۱۹۲۵، با انتقاد از سکوت صد ساله درباره محل دفن شیخ سعید و ۴۶ همراهش، از دولت ترکیه خواست تا پیکر آنها را تحویل دهد. او تأکید کرد بازگرداندن این اجساد میتواند گامی مهم در مسیر صلحی پایدار و عادلانه برای کردها باشد.
به گزارش کردپرس، با گذشت ۱۰۰ سال از اعدام شیخ سعید و ۴۶ همراهش در میدان داگکاپی شهر آمد (دیاربکر) به حکم دادگاههای استثنایی استقلال، محل دفن این چهرههای برجسته هنوز از سوی مقامات ترکیه اعلام نشده است. تلاشهای خانواده و نهادهای مدنی نیز تاکنون بینتیجه مانده است.
کاظم فرات، نوه و وصی رسمی شیخ سعید و رئیس انجمن آموزش، فرهنگ و همبستگی شیخ سعید، در سخنانی تأکید کرد که برای یافتن محل دفن این افراد در سال ۲۰۰۹ به وزارت کشور مراجعه کرده، اما هیچ پاسخی دریافت نکرده است. در ادامه، دادگاه اداری آنکارا نیز اعلام کرده که سندی در آرشیو برای محل دفن این افراد وجود ندارد.
فرات با اشاره به میراث مقاومت شیخ سعید گفت: «شیخ سعید با این پیام که ما صاحب این سرزمین و زبان هستیم و باید بر اساس باورهای خود زندگی کنیم، علیه سیاستهای انکار قیام کرد. این مبارزه همچنان ادامه دارد و کردها هرگز از مطالباتشان دست نمیکشند. دێرسیم، کوچگری، مهاباد… همه اینها ادامهی همان مسیر هستند.»
او تأکید کرد سیاستهای انکار و حذف به نتیجه نخواهد رسید و افزود: «کردها صاحبان این خاکاند. یک راهحل عادلانه باید ارائه شود. اگر دولت ترکیه به صلحی عادلانه، باعزت و پایدار روی بیاورد، ما نیز کمک خواهیم کرد.»
فرات خواستار به رسمیت شناخته شدن وضعیت حقوقی و سیاسی کردها شد و افزود: «صلح در خاورمیانه تنها با پذیرش مطالبات کردها ممکن است. از این پس نباید همان اشتباهات تاریخی تکرار شود. باید با کردها بنشینید و حقوق و جایگاه قانونیشان را به رسمیت بشناسید.»
او همچنین خطاب به دولت ترکیه گفت: «صد سال است که کردها را میکشید اما باز هم عقب نمینشینند. وقت آن رسیده که حقوق کردها را به رسمیت بشناسید. با مرگ چیزی حل نمیشود. برای صلحی واقعی، روابط خود را با کردها اصلاح کنید.»
کاظم فرات در پایان از تمام احزاب و نهادهای کردی خواست که با وجود اختلافات ایدئولوژیک، برای منافع ملت کرد متحد شوند و خطاب به دولت ترکیه گفت:
«تحویل پیکرهای شیخ سعید و همراهانش یک گام مهم در مسیر صلح خواهد بود. این افراد برای کردها نماد هستند. میخواهیم بتوانیم بر سر مزار آنها فاتحه بخوانیم. اگر این قدم برداشته شود، اعتماد ما به صلح بیشتر خواهد شد.»
@salehnikbakht
به گزارش کردپرس، با گذشت ۱۰۰ سال از اعدام شیخ سعید و ۴۶ همراهش در میدان داگکاپی شهر آمد (دیاربکر) به حکم دادگاههای استثنایی استقلال، محل دفن این چهرههای برجسته هنوز از سوی مقامات ترکیه اعلام نشده است. تلاشهای خانواده و نهادهای مدنی نیز تاکنون بینتیجه مانده است.
کاظم فرات، نوه و وصی رسمی شیخ سعید و رئیس انجمن آموزش، فرهنگ و همبستگی شیخ سعید، در سخنانی تأکید کرد که برای یافتن محل دفن این افراد در سال ۲۰۰۹ به وزارت کشور مراجعه کرده، اما هیچ پاسخی دریافت نکرده است. در ادامه، دادگاه اداری آنکارا نیز اعلام کرده که سندی در آرشیو برای محل دفن این افراد وجود ندارد.
فرات با اشاره به میراث مقاومت شیخ سعید گفت: «شیخ سعید با این پیام که ما صاحب این سرزمین و زبان هستیم و باید بر اساس باورهای خود زندگی کنیم، علیه سیاستهای انکار قیام کرد. این مبارزه همچنان ادامه دارد و کردها هرگز از مطالباتشان دست نمیکشند. دێرسیم، کوچگری، مهاباد… همه اینها ادامهی همان مسیر هستند.»
او تأکید کرد سیاستهای انکار و حذف به نتیجه نخواهد رسید و افزود: «کردها صاحبان این خاکاند. یک راهحل عادلانه باید ارائه شود. اگر دولت ترکیه به صلحی عادلانه، باعزت و پایدار روی بیاورد، ما نیز کمک خواهیم کرد.»
فرات خواستار به رسمیت شناخته شدن وضعیت حقوقی و سیاسی کردها شد و افزود: «صلح در خاورمیانه تنها با پذیرش مطالبات کردها ممکن است. از این پس نباید همان اشتباهات تاریخی تکرار شود. باید با کردها بنشینید و حقوق و جایگاه قانونیشان را به رسمیت بشناسید.»
او همچنین خطاب به دولت ترکیه گفت: «صد سال است که کردها را میکشید اما باز هم عقب نمینشینند. وقت آن رسیده که حقوق کردها را به رسمیت بشناسید. با مرگ چیزی حل نمیشود. برای صلحی واقعی، روابط خود را با کردها اصلاح کنید.»
کاظم فرات در پایان از تمام احزاب و نهادهای کردی خواست که با وجود اختلافات ایدئولوژیک، برای منافع ملت کرد متحد شوند و خطاب به دولت ترکیه گفت:
«تحویل پیکرهای شیخ سعید و همراهانش یک گام مهم در مسیر صلح خواهد بود. این افراد برای کردها نماد هستند. میخواهیم بتوانیم بر سر مزار آنها فاتحه بخوانیم. اگر این قدم برداشته شود، اعتماد ما به صلح بیشتر خواهد شد.»
@salehnikbakht
Forwarded from مسعود نیلی Masoud Nili
ایران و دوراهی سرنوشتساز
این مقاله تحت همین عنوان در شمارۀ امروز دنیای اقتصاد نیز منتشر شده است.
https://shorturl.at/3tZIp
این مقاله تحت همین عنوان در شمارۀ امروز دنیای اقتصاد نیز منتشر شده است.
https://shorturl.at/3tZIp
Telegraph
ایران و دوراهی سرنوشتساز، آموزههای جنگ ۱۲ روزه
۱۲ روز پر التهاب گذشت و ایران، باز هم تلاطم امواج را از سرگذراند و ماند تا به ما نشان دهد که چقدر برای این ملت عزیز است. خورشید ایران در ۴ تیر، برای مردم این سرزمین، طلوعی متفاوت داشت. با دلبری سر برآورد و گویی میخواست به غمزه مسئلهآموزمان شود و درسهای…
۳۲ کودک
جان های عزیزی که آدم خواران اسرائیل از ما ربودند
کودک کشی ننگی است که تا ابد از پیشانی قصاب خاورمیانه پاک نخواهد شد
@salehnikbakht
جان های عزیزی که آدم خواران اسرائیل از ما ربودند
کودک کشی ننگی است که تا ابد از پیشانی قصاب خاورمیانه پاک نخواهد شد
@salehnikbakht
وقتی خر شیطان هم کم میآورد!
در جنگ 12 روزهای که بر مردم ایران تحمیل شد، تقریباً عموم نیروهای داخلی هر کدام به سهم خود کوشیدند تا با انعطاف در مواضع خود، کمکی به کشور و دولت کنند به جز روزنامۀ کیهان که به قول دوستی "خر شیطان هم در برابر خر آن کم آورده است!"
نگاهی به نوشتههای این روزنامه در دو دههٔ گذشته، نشان میدهد که حتی یکی از ادعاهای اصلی آن درست از کار در نیامده، اما این موضوع کمترین اثری بر عملکرد آن نداشته است!
#احمد_زیدآبادی
@salehnikbakht
در جنگ 12 روزهای که بر مردم ایران تحمیل شد، تقریباً عموم نیروهای داخلی هر کدام به سهم خود کوشیدند تا با انعطاف در مواضع خود، کمکی به کشور و دولت کنند به جز روزنامۀ کیهان که به قول دوستی "خر شیطان هم در برابر خر آن کم آورده است!"
نگاهی به نوشتههای این روزنامه در دو دههٔ گذشته، نشان میدهد که حتی یکی از ادعاهای اصلی آن درست از کار در نیامده، اما این موضوع کمترین اثری بر عملکرد آن نداشته است!
#احمد_زیدآبادی
@salehnikbakht
چقدر در این روزها نیازمند این روحیه هستیم. دهخدا در تبعید مینویسد : «شبها در ایوردن، زیر نور کمفروغ چراغ، واژههایی را بر کاغذ مینوشتم و به یاد خاک ایران اشک میریختم. گویی هر کلمه، تکهای از وطن بود که در غربت حفظش میکردم.»
@salehnikbakht
@salehnikbakht
جنگ از سر گرفته میشود؟!
پرسش پرپسامد و کانونی این روزها این است که آیا جنگ میان ایران و اسرائیل از سر گرفته خواهد شد یا نه؟ از زمان آتش بس تاکنون به کرات به طرق مختلف مورد این پرسش قرار گرفتهام. در مواجهه با این پرسش برخی ناظران از سرگیری جنگ را امری قطعی میدانند.
واقعیت این است که نگارنده با قطعیت و جزم در امر تحلیل میانهای ندارد؛ مگر این که پشتوانه آن دیتای قطعی باشد. از این رو، نه میتوانم وقوع مجدد جنگ را قطعی و نه عدم وقوع آن را کاملا منتفی بدانم.
تنها چیزی که فعلا میتوان گفت این که احتمال ازسرگیری جنگ دستکم در آینده نزدیک و کوتاه مدت به دلایلی زیاد نیست؛ اما احتمال نقض آتش بس به طرق مختلف و غیر مستقیم وجود دارد. با این حال نیز باید گفت که اتفاقی که رخ داد، جنگ آخر ایران و اسرائیل هم نیست.
در طول 12 روز درگیری متعاقب تجاوز اسرائیل دو طرف تلاش کردند که از وقوع یک جنگ گسترده و تمام عیار جلوگیری کنند و آنچه هم رخ داد یک درگیری و جنگ محدود بود. این که چرا ایران، اسرائیل و آمریکا از وقوع جنگ گسترده پرهیز میکنند، هر کدام دلایل خاص خود را دارد.
احتمالا ترامپ گمان میکرد که پشت بند حملات اخیر حداقل وادار شدن تهران به توافقی است که «برد راهبردی سیاسی» آمریکا را تضمین میکند. اما پس از آن نشانهای از کوتاه آمدن ایران مشاهده نشد و با اقداماتی چون تعلیق همکاری با آژانس بینالمللی انرژی اتمی واکنش نشان داد.
بدون شک شرایط برای ایران در این «تنهایی استراتژیک» در مواجهه با بلوک غرب بسیار دشوار و سخت است؛ اما برای طرف مقابل نیز چندان آسان نیست. اکنون تقریبا این اتفاق نظر در میان ناظران بینالمللی و بعضا نهادهای اطلاعاتی به ویژه در آمریکا وجود دارد که حملات به تاسیسات هستهای ایران واجد «دستاوردی راهبردی» برای پایان دادن به برنامه هستهای ایران نبوده و صرفا برای چند ماه آن را به تاخیر انداخته است.
این وضعیت در آینده میتواند به یک بنبست در مقابله با برنامه هستهای ایران پس از آزمودن گزینه نظامی تبدیل شود که عملا اعمال فشار بیشتر، این برنامه را به سمت ابهام و فعالیت زیرزمینی سوق میدهد. در این حالت احتمالا طرف مقابل در کنار تداوم تلاش برای خرابکاری در این حوزه، مسیر تشدید «بیسابقه» فشار و تنش چه از طریق اسنپ بک و غیره را برای ایجاد برگردان داخلی دشوارتر در ایران با شدت بیشتری طی کند.
در کل این گونه پیداست که تنشها دستکم در ماههای پیشرو با آمریکا و اسرائیل از یک طرف و آژانس و اروپا از دیگر سو تصاعدی است.
#صابر_گل_عنبری
@Salehnikbakht
پرسش پرپسامد و کانونی این روزها این است که آیا جنگ میان ایران و اسرائیل از سر گرفته خواهد شد یا نه؟ از زمان آتش بس تاکنون به کرات به طرق مختلف مورد این پرسش قرار گرفتهام. در مواجهه با این پرسش برخی ناظران از سرگیری جنگ را امری قطعی میدانند.
واقعیت این است که نگارنده با قطعیت و جزم در امر تحلیل میانهای ندارد؛ مگر این که پشتوانه آن دیتای قطعی باشد. از این رو، نه میتوانم وقوع مجدد جنگ را قطعی و نه عدم وقوع آن را کاملا منتفی بدانم.
تنها چیزی که فعلا میتوان گفت این که احتمال ازسرگیری جنگ دستکم در آینده نزدیک و کوتاه مدت به دلایلی زیاد نیست؛ اما احتمال نقض آتش بس به طرق مختلف و غیر مستقیم وجود دارد. با این حال نیز باید گفت که اتفاقی که رخ داد، جنگ آخر ایران و اسرائیل هم نیست.
در طول 12 روز درگیری متعاقب تجاوز اسرائیل دو طرف تلاش کردند که از وقوع یک جنگ گسترده و تمام عیار جلوگیری کنند و آنچه هم رخ داد یک درگیری و جنگ محدود بود. این که چرا ایران، اسرائیل و آمریکا از وقوع جنگ گسترده پرهیز میکنند، هر کدام دلایل خاص خود را دارد.
احتمالا ترامپ گمان میکرد که پشت بند حملات اخیر حداقل وادار شدن تهران به توافقی است که «برد راهبردی سیاسی» آمریکا را تضمین میکند. اما پس از آن نشانهای از کوتاه آمدن ایران مشاهده نشد و با اقداماتی چون تعلیق همکاری با آژانس بینالمللی انرژی اتمی واکنش نشان داد.
بدون شک شرایط برای ایران در این «تنهایی استراتژیک» در مواجهه با بلوک غرب بسیار دشوار و سخت است؛ اما برای طرف مقابل نیز چندان آسان نیست. اکنون تقریبا این اتفاق نظر در میان ناظران بینالمللی و بعضا نهادهای اطلاعاتی به ویژه در آمریکا وجود دارد که حملات به تاسیسات هستهای ایران واجد «دستاوردی راهبردی» برای پایان دادن به برنامه هستهای ایران نبوده و صرفا برای چند ماه آن را به تاخیر انداخته است.
این وضعیت در آینده میتواند به یک بنبست در مقابله با برنامه هستهای ایران پس از آزمودن گزینه نظامی تبدیل شود که عملا اعمال فشار بیشتر، این برنامه را به سمت ابهام و فعالیت زیرزمینی سوق میدهد. در این حالت احتمالا طرف مقابل در کنار تداوم تلاش برای خرابکاری در این حوزه، مسیر تشدید «بیسابقه» فشار و تنش چه از طریق اسنپ بک و غیره را برای ایجاد برگردان داخلی دشوارتر در ایران با شدت بیشتری طی کند.
در کل این گونه پیداست که تنشها دستکم در ماههای پیشرو با آمریکا و اسرائیل از یک طرف و آژانس و اروپا از دیگر سو تصاعدی است.
#صابر_گل_عنبری
@Salehnikbakht
توقف مخاصمهجویی!
✍🏻 سیدعلی هاشمی
دیگِ جوشانِ مخاصمهجوییِ حکومت بالاخره سر رفت و برگشت روی ایران. سالهای سال اظهارات و اقداماتِ تند و تحریکآمیز، آخر کار خودش را کرد و مردمِ ایران پاسوزِ جنگی شدند که حتی حکومت هم خواهانِ چنان سطحی از آن نبود. فیالواقع حکومت معمولاً بیشتر خواهانِ رجزخوانی و ملاعبه با جنگ و جنگاوری و نیز بیشتر مایل به تنش لفظی و حفظ فضای تنشآلود و پرسه حولِ این مقولات است (چون اساساً صرفاً بحرانزی است) و بنا به دلایلی، کمتر پیِ درگیریِ مستقیم است و معمولاً ترجیح داده است که شروعکننده نباشد و جنگِ اخیر نشان داد که حالا سهواً یا عمداً، درست ترجیح میداده است.
آنچه تجربه شد هر عقل سلیمی را به کاهشِ همین میل و خواستۀ مذکور رهنمون میکند چراکه گُر گرفتنِ دوبارۀ آتش جنگ گرچه اسرائیل را هم خواهد سوزاند اما شرایط حکومت اقتضا میکند از اقداماتی که منافیِ حفظ آتشبساند اجتناب شود و عجالتاً کاهشِ همین میل و خواستۀ مذکور، میتواند شروع خوبی باشد.
اساساً در مواجهه با رژیمی که نصفهشب به مردم هشدارِ تخلیه میدهد و ابایی از کشتنِ غیرنظامیان ندارد و کشتوکشتار را بهعنوان گامی در مسیر رهاییِ کذایی، کادوپیچ میکند و به مردم تحویل میدهد، باید میل و خواستۀ مذکور را کاهش داد.
میشود گفت که یکی از نتایج این جنگ نیز رنگ باختنِ همین حنای اسرائیل نزد افکار عمومی بود که میخواست و میخواهد که خود را جادهصافکنِ معترضانِ داخلی یا تضعیفکنندۀ حکومت جا بزند و چنان وانمود میکند که هر چه کند، ندید به نفع مردم ایران و مطالبۀ آنها برای تغییر است.
دراینباره ذکر این مسئله ضروری است که مردمِ ایران زحمتِ اعتراض به حکومت و پیگیریِ مطالباتشان را میکشند و خودشان میدانند که چه میخواهند و چرا میخواهند. بله گیرِ انسداد هستند و زله و کلافه و مستأصل از جورِ این حکومتِ عقلگریز اما میدانستند و طی این دوازده روز بیشتر نیز واقف شدند که آبی از اسرائیل برای ملت ایران گرم نخواهد شد.
چه کسی است که نداند مردم ایران در هیچیک از اعتراضاتِ دهههای اخیر، هیچ اقدامِ مسلحانهای علیه حکومت نکردهاند و نه خواستهاند و نه میخواهند که مطالبهشان برای تغییر، از رهگذر اقدام نظامی علیه حکومت محقق شود. اسرائیل بهتر است بزند و بگوید که برای خودش زده است و وانمود نکند که دلش برای مردم ایران سوخته است. اساساً کو خیری از این زدن که در این دوازده روز به مردمِ ایران رسیده باشد و مطالبات آنها را یک گام به پیش برده باشد؟؟
در کنار این بیانِ صریح دربارۀ اسرائیل، باید دربارۀ تندروهای داخلی نیز اذعان کرد مبرهن است که برای این گروه کشور و مردم ارزشی ندارند اما حکومت که دارد! بد نیست که به اوجب واجبات رجعت کنند و چند صباحی از اظهارات و اقدامات تحریکآمیز دست بردارند. همه میدانند که اسرائیل ید طولایی در نقض آتشبس دارد و متأسفانه فیالفور و بهمحض اراده میتواند تا فیها خالدونِ اقدامات و تحرکات نظامی و هستهای را بخواند و بداند و لذا اگر حکومت به سمتی برود که اسرائیل احساس خطر کند، باز مثل دفعۀ قبل ناغافل به ایران خواهد تاخت. حکومت و مسئولان و ایادیاش خوششان بیاید یا نیاید، تکذیب و انکار کنند یا تأیید، این فیالفور و بهمحض اراده عینِ چیزی بود که در این دوازده روز تجربه شد.
میتوان گفت دربارۀ شروع مجدد جنگ، نگرانی لزوماً دربارۀ هماوردیِ قدرت نظامیِ حکومت با اسرائیل نیست بلکه مسئله احتمالِ همراهیِ بیشازپیشِ جامعۀ جهانی با اسرائیل است. اگر حکومت مثل همین چند روز عمل کند و از گروسی تا ترامپ و نتانیاهو را تهدید کند، آزمودنِ آزموده است و نتیجهاش اسفبارتر از این تجربه.
چه اصراری است که همچنان و در فضای تنشآلودِ فعلی بر اظهارات و اقدامات تحریکآمیز پافشاری شود؟ کو اثری از فایدۀ اینگونه اظهارات و اقدامات حتی برای خودِ حکومت و گفتمانش؟ همینها بهانه و دستاویزیاند برای طرفِ مقابل تا حمله را از سر بگیرد. بهتر است که حکومت اظهارات و اقدامات نامسئولانه را کنترل کند تا زحمت و دردسرش از تست پدافند فراتر نرود.
@salehnikbakht
✍🏻 سیدعلی هاشمی
دیگِ جوشانِ مخاصمهجوییِ حکومت بالاخره سر رفت و برگشت روی ایران. سالهای سال اظهارات و اقداماتِ تند و تحریکآمیز، آخر کار خودش را کرد و مردمِ ایران پاسوزِ جنگی شدند که حتی حکومت هم خواهانِ چنان سطحی از آن نبود. فیالواقع حکومت معمولاً بیشتر خواهانِ رجزخوانی و ملاعبه با جنگ و جنگاوری و نیز بیشتر مایل به تنش لفظی و حفظ فضای تنشآلود و پرسه حولِ این مقولات است (چون اساساً صرفاً بحرانزی است) و بنا به دلایلی، کمتر پیِ درگیریِ مستقیم است و معمولاً ترجیح داده است که شروعکننده نباشد و جنگِ اخیر نشان داد که حالا سهواً یا عمداً، درست ترجیح میداده است.
آنچه تجربه شد هر عقل سلیمی را به کاهشِ همین میل و خواستۀ مذکور رهنمون میکند چراکه گُر گرفتنِ دوبارۀ آتش جنگ گرچه اسرائیل را هم خواهد سوزاند اما شرایط حکومت اقتضا میکند از اقداماتی که منافیِ حفظ آتشبساند اجتناب شود و عجالتاً کاهشِ همین میل و خواستۀ مذکور، میتواند شروع خوبی باشد.
اساساً در مواجهه با رژیمی که نصفهشب به مردم هشدارِ تخلیه میدهد و ابایی از کشتنِ غیرنظامیان ندارد و کشتوکشتار را بهعنوان گامی در مسیر رهاییِ کذایی، کادوپیچ میکند و به مردم تحویل میدهد، باید میل و خواستۀ مذکور را کاهش داد.
میشود گفت که یکی از نتایج این جنگ نیز رنگ باختنِ همین حنای اسرائیل نزد افکار عمومی بود که میخواست و میخواهد که خود را جادهصافکنِ معترضانِ داخلی یا تضعیفکنندۀ حکومت جا بزند و چنان وانمود میکند که هر چه کند، ندید به نفع مردم ایران و مطالبۀ آنها برای تغییر است.
دراینباره ذکر این مسئله ضروری است که مردمِ ایران زحمتِ اعتراض به حکومت و پیگیریِ مطالباتشان را میکشند و خودشان میدانند که چه میخواهند و چرا میخواهند. بله گیرِ انسداد هستند و زله و کلافه و مستأصل از جورِ این حکومتِ عقلگریز اما میدانستند و طی این دوازده روز بیشتر نیز واقف شدند که آبی از اسرائیل برای ملت ایران گرم نخواهد شد.
چه کسی است که نداند مردم ایران در هیچیک از اعتراضاتِ دهههای اخیر، هیچ اقدامِ مسلحانهای علیه حکومت نکردهاند و نه خواستهاند و نه میخواهند که مطالبهشان برای تغییر، از رهگذر اقدام نظامی علیه حکومت محقق شود. اسرائیل بهتر است بزند و بگوید که برای خودش زده است و وانمود نکند که دلش برای مردم ایران سوخته است. اساساً کو خیری از این زدن که در این دوازده روز به مردمِ ایران رسیده باشد و مطالبات آنها را یک گام به پیش برده باشد؟؟
در کنار این بیانِ صریح دربارۀ اسرائیل، باید دربارۀ تندروهای داخلی نیز اذعان کرد مبرهن است که برای این گروه کشور و مردم ارزشی ندارند اما حکومت که دارد! بد نیست که به اوجب واجبات رجعت کنند و چند صباحی از اظهارات و اقدامات تحریکآمیز دست بردارند. همه میدانند که اسرائیل ید طولایی در نقض آتشبس دارد و متأسفانه فیالفور و بهمحض اراده میتواند تا فیها خالدونِ اقدامات و تحرکات نظامی و هستهای را بخواند و بداند و لذا اگر حکومت به سمتی برود که اسرائیل احساس خطر کند، باز مثل دفعۀ قبل ناغافل به ایران خواهد تاخت. حکومت و مسئولان و ایادیاش خوششان بیاید یا نیاید، تکذیب و انکار کنند یا تأیید، این فیالفور و بهمحض اراده عینِ چیزی بود که در این دوازده روز تجربه شد.
میتوان گفت دربارۀ شروع مجدد جنگ، نگرانی لزوماً دربارۀ هماوردیِ قدرت نظامیِ حکومت با اسرائیل نیست بلکه مسئله احتمالِ همراهیِ بیشازپیشِ جامعۀ جهانی با اسرائیل است. اگر حکومت مثل همین چند روز عمل کند و از گروسی تا ترامپ و نتانیاهو را تهدید کند، آزمودنِ آزموده است و نتیجهاش اسفبارتر از این تجربه.
چه اصراری است که همچنان و در فضای تنشآلودِ فعلی بر اظهارات و اقدامات تحریکآمیز پافشاری شود؟ کو اثری از فایدۀ اینگونه اظهارات و اقدامات حتی برای خودِ حکومت و گفتمانش؟ همینها بهانه و دستاویزیاند برای طرفِ مقابل تا حمله را از سر بگیرد. بهتر است که حکومت اظهارات و اقدامات نامسئولانه را کنترل کند تا زحمت و دردسرش از تست پدافند فراتر نرود.
@salehnikbakht