Forwarded from Neemaad News Media | پایگاه خبری نیماد
چه کسی ایراندوست است و آیا شاهنامه بهتازگی هویتبخش شده؟
🔹کمتر کسیست در درستی این گزاره تردید داشته باشد که شاهنامه حکیم طوس در دوران کنونی از عناصر هویت ملی ایرانیان است. از این رو سخنان اخیر یک طنزپرداز درباره فردوسی به سرعت واکنشبرانگیز شد و خشم بسیاری را علیه او برانگیخت. اما هر پدیدهای پرسشهایی را هم میتواند به همراه داشته باشد و اینجا یکی از پرسشها درباره ایراندوستی بود و اینکه چگونه میتوان کسی را ایراندوست دانست یا این عنوان را از او سلب کرد.
🔹باز اما ماجرا به همینجا محدود نماند و این بحث یا ادعا در ادامه پیش کشیده شد که شاهنامه اساسا اهمیتش محدود به دوران مدرن است، نه آنکه از دیرباز در فرهنگ ایران پژواکی داشته و عنصری هویتبخش محسوب میشده است.
🔹علی سیدآبادی، پژوهشگر فرهنگی، بحث دوم را یک مغلطه میداند و اگرچه قائل به این امر است که شاهنامه فردوسی در دوران پهلوی اول به عنوان نماد هویت ایرانی معرفی شد، اما از همان قرن پنجم هجری از عناصر مهم هویت ایرانی بوده، طی ادوار مختلف و به ویژه در هنگامههای افول به احیای دوباره ایران کمک کرده و همواره در فرهنگ ایران و ادبیات فارسی پژواک داشته است. بحث نخست نیز از نگاه او به مغالطهای دیگر انجامیده که آن انحصار ایراندوستی است.
صحبتهای کامل علی سیدآبادی را در یوتوب نیماد تماشا کنید.
https://youtu.be/UIp_bSUHL1I?si=CZ-YHCKPqNR0W_AH
🔹کمتر کسیست در درستی این گزاره تردید داشته باشد که شاهنامه حکیم طوس در دوران کنونی از عناصر هویت ملی ایرانیان است. از این رو سخنان اخیر یک طنزپرداز درباره فردوسی به سرعت واکنشبرانگیز شد و خشم بسیاری را علیه او برانگیخت. اما هر پدیدهای پرسشهایی را هم میتواند به همراه داشته باشد و اینجا یکی از پرسشها درباره ایراندوستی بود و اینکه چگونه میتوان کسی را ایراندوست دانست یا این عنوان را از او سلب کرد.
🔹باز اما ماجرا به همینجا محدود نماند و این بحث یا ادعا در ادامه پیش کشیده شد که شاهنامه اساسا اهمیتش محدود به دوران مدرن است، نه آنکه از دیرباز در فرهنگ ایران پژواکی داشته و عنصری هویتبخش محسوب میشده است.
🔹علی سیدآبادی، پژوهشگر فرهنگی، بحث دوم را یک مغلطه میداند و اگرچه قائل به این امر است که شاهنامه فردوسی در دوران پهلوی اول به عنوان نماد هویت ایرانی معرفی شد، اما از همان قرن پنجم هجری از عناصر مهم هویت ایرانی بوده، طی ادوار مختلف و به ویژه در هنگامههای افول به احیای دوباره ایران کمک کرده و همواره در فرهنگ ایران و ادبیات فارسی پژواک داشته است. بحث نخست نیز از نگاه او به مغالطهای دیگر انجامیده که آن انحصار ایراندوستی است.
صحبتهای کامل علی سیدآبادی را در یوتوب نیماد تماشا کنید.
https://youtu.be/UIp_bSUHL1I?si=CZ-YHCKPqNR0W_AH
YouTube
چه کسی ایراندوست است و آیا شاهنامه بهتازگی هویتبخش شده؟
🔹کمتر کسیست در درستی این گزاره تردید داشته باشد که شاهنامه حکیم طوس در دوران کنونی از عناصر هویت ملی ایرانیان است. از این رو سخنان اخیر یک طنزپرداز درباره فردوسی به سرعت واکنشبرانگیز شد و خشم بسیاری را علیه او برانگیخت. اما هر پدیدهای پرسشهایی را هم…
❤2👏1
موقعیت نادره رضایی
نمایندهی پایداری گفته است که پیگیریهای او و همکارانش در کمیسیون فرهنگی - که اقلیت پر سر و صداو هزینهسازی هستند- نتیجه داده و نادره رضایی از معاونت امور هنری کنار گذاشته شده است، اما نگفته پیداست که نتیجهی یک کار منسجم گروهی را به حساب خود نوشته است.
گروهی از جوانانی هم که امید به تغییر داشتند و بویژه آنان که در حنگ ۱۲ روزه فعال بودند، این اتفاق را مایوسکننده یافته و نشانهی بسته شدن راههای اصلاح و حتی بیش از آن نشانهی مسدود بودن فعالیتهای موثر از مجاری رسمی برشمردهاند.
این حجم از واکنش نشان میدهد ما با پدیدهای نمادین طرفیم. نادره رضایی در ظاهر و پوشش و گفتار و عملکرد مدیر متفاوتی بود و اهل مصلحتسنجیهای مرسوم در ساختار بروکراتیک ایران نبود و ایدههایش را با سماجت پیش میبرد و امیدواران به اصلاح و تغییر امیدوار بودند، این تفاوت راهی به تنوع و فصای بازتر بگشاید.
قصد ندارم دربارهی چرایی و چگونگی ماجرا توضیحی بدهم. قصدم ذکر خیری از او هنگام خداحافظی با اشارهای به نکتهای ظریف است که بدون توجه به آن با تغییرات مکانیکی ساختار هم کاری از پیش نمیرود.
روزی گرم در سال ۱۴۰۳ در حالی که برای شرکت در انتخابات تردید داشتم، به دعوت بزرگواری به نشستی برای دیدار با یکی از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری رفتم که بعد صلاحیتش رد شد. او احتمالا یکی از روشنفکرترین و جدیترین نامزدها در آن روز بود، اما در میان حاضران سری چرخاندم و دیدم حاضران هیچ شباهتی از نظر پوشش و قیافه و ظاهر به مردم کوچه و خیابان ندارند. چند دقیقهای از همین فاصله گفتم که خود را در ظاهر نشان میدهد.
حکایت نظام اداری ما هم همین است. کافی است شما در خیابان چهار- پنج مدیر یا حتی کارمند را با هم ببینید. بلافاصله آنها را از ظاهر متفاوتشان با بقیه مردم میشناسید. همه با هم انگار از بک جا لباس میخرند و بک جا موی سر و روی خود را اصلاح میکنند و هیچ تنوعی میانشان راه ندارد. این شباهت حاصل نظام گزینشی است که سالهاست اعمال میشود و حتی خلق و خوی مشابه آفریده است و تجربههای یکسان به رفتار و کنش و واکنشهای مشابه و قواعد نانوشته در رشد و ارتقا و استمرار انجامیده است.
موقعیت نادره رضایی و هر مدیری که از درون این نظام اداری برنیامده باشد یا چنین مناسباتی را در جایی نیاموخته باشد، موقعیتی متزلزل و پیچیده خواهد بود که علیالقاعده به این خلق و خو و رفتار عادت نخواهد داشت و روشی دیگر برای پیشبرد کارهایش در پیش خواهد گرفت که با آن قواعد همخوانی ندارد.
برخی گمان میکنند، برکناری او پیامد کنسرت برگزار نشدهی همایون شجریان است، اما مخالفان او از روز اول او را وصلهی ناجوری میدانستند که باید از دستش راحت شوند و برای این که بتوانند از هر دستاویزی استفاده میکردند.
نمایندهی پایداری گفته است که پیگیریهای او و همکارانش در کمیسیون فرهنگی - که اقلیت پر سر و صداو هزینهسازی هستند- نتیجه داده و نادره رضایی از معاونت امور هنری کنار گذاشته شده است، اما نگفته پیداست که نتیجهی یک کار منسجم گروهی را به حساب خود نوشته است.
گروهی از جوانانی هم که امید به تغییر داشتند و بویژه آنان که در حنگ ۱۲ روزه فعال بودند، این اتفاق را مایوسکننده یافته و نشانهی بسته شدن راههای اصلاح و حتی بیش از آن نشانهی مسدود بودن فعالیتهای موثر از مجاری رسمی برشمردهاند.
این حجم از واکنش نشان میدهد ما با پدیدهای نمادین طرفیم. نادره رضایی در ظاهر و پوشش و گفتار و عملکرد مدیر متفاوتی بود و اهل مصلحتسنجیهای مرسوم در ساختار بروکراتیک ایران نبود و ایدههایش را با سماجت پیش میبرد و امیدواران به اصلاح و تغییر امیدوار بودند، این تفاوت راهی به تنوع و فصای بازتر بگشاید.
قصد ندارم دربارهی چرایی و چگونگی ماجرا توضیحی بدهم. قصدم ذکر خیری از او هنگام خداحافظی با اشارهای به نکتهای ظریف است که بدون توجه به آن با تغییرات مکانیکی ساختار هم کاری از پیش نمیرود.
روزی گرم در سال ۱۴۰۳ در حالی که برای شرکت در انتخابات تردید داشتم، به دعوت بزرگواری به نشستی برای دیدار با یکی از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری رفتم که بعد صلاحیتش رد شد. او احتمالا یکی از روشنفکرترین و جدیترین نامزدها در آن روز بود، اما در میان حاضران سری چرخاندم و دیدم حاضران هیچ شباهتی از نظر پوشش و قیافه و ظاهر به مردم کوچه و خیابان ندارند. چند دقیقهای از همین فاصله گفتم که خود را در ظاهر نشان میدهد.
حکایت نظام اداری ما هم همین است. کافی است شما در خیابان چهار- پنج مدیر یا حتی کارمند را با هم ببینید. بلافاصله آنها را از ظاهر متفاوتشان با بقیه مردم میشناسید. همه با هم انگار از بک جا لباس میخرند و بک جا موی سر و روی خود را اصلاح میکنند و هیچ تنوعی میانشان راه ندارد. این شباهت حاصل نظام گزینشی است که سالهاست اعمال میشود و حتی خلق و خوی مشابه آفریده است و تجربههای یکسان به رفتار و کنش و واکنشهای مشابه و قواعد نانوشته در رشد و ارتقا و استمرار انجامیده است.
موقعیت نادره رضایی و هر مدیری که از درون این نظام اداری برنیامده باشد یا چنین مناسباتی را در جایی نیاموخته باشد، موقعیتی متزلزل و پیچیده خواهد بود که علیالقاعده به این خلق و خو و رفتار عادت نخواهد داشت و روشی دیگر برای پیشبرد کارهایش در پیش خواهد گرفت که با آن قواعد همخوانی ندارد.
برخی گمان میکنند، برکناری او پیامد کنسرت برگزار نشدهی همایون شجریان است، اما مخالفان او از روز اول او را وصلهی ناجوری میدانستند که باید از دستش راحت شوند و برای این که بتوانند از هر دستاویزی استفاده میکردند.
👍13❤3👎1👏1
Forwarded from خبرگزاری ایرنا
رئیس آژانس بینالمللی انرژی اتمی در شبکه ایکس نوشت:
🔹امروز در قاهره، با وزیر امور خارجه ایران سیدعباس عراقچی درباره سازوکارهای عملی از سرگیری فعالیتهای بازرسی در ایران توافق شد.
🔹این یک گام مهم در مسیر درست است. از وزیر امور خارجه مصر، بدر عبدالعاطی به خاطر تعهد و همکاریاش سپاسگزارم.
tv.irna.ir
@IRNA_1313
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍1
برخیز و مخور غم جهان گذران
تهران یا درستترش ایران سر بزنگاهها آدمهای ظاهربین را غافلگیر میکند.
آخر هفتهها جادههای شمال و خروجیهای تهران و شهرهای بزرگ شلوغ است. کافهها و رستورانهای گرانقیمت پرند، استقبال از کنسرتهای میلیونی بالاست. بلیت هواپیما هم به سختی پیدا میشود. برخی از همهی اینها نتیجه میگیرند که وضع مردم ـ آنقدرها که میگویند ـ بد نیست.
ایران بیش از ۹۰ میلیون جمعیت دارد. فرض کنید ۱۰ درصد ۹۰ میلیون که میشود ۹ میلیون وضعشان خوب باشد، تمام ظرفیت جادهها و هتلها و بازارها و کافهها و رستورانها و هواپیماها پر میشود.
از این شلوغیها و رونقها نمیشود وضع خوب ایرانیان را نتیجه گرفت، اما شوق زندگی را چرا.
چند هفتهای است برای پیادهروی شبها با گیسو میرویم بوستانهای مرکز شهر و یک ساعتی تند راه میرویم و گپ میزنیم.
دیشب تنهایی رفتم پارک لاله. بساط بزنوبکوب در جایجای پارک برپا بود. خانوادههایی شام شبشان را آورده بودند در پارک و دور هم میخوردند. مردم با ظاهر و احتمالاً گرایشهای فکری متفاوت در کنار هم راه میرفتند یا ایستاده بودند و هنرنمایی جوانان را تماشا میکردند. در فضاهایی دیگر دختر و پسر و زن و مرد ورزش میکردند و بازی والیبال با تیمهای مختلط پرطرفدار بود.
راستهی خیابان کارگر حدفاصل موزهی هنرهای معاصر تا ورودی بوستان هم بازارچهای پررفتوآمد بود.
گشتوگذار در بوستانها و خوردن شامی آماده دور هم و ورزش کردن و نواختن و خواندن یا شنیدنشان به اندازهی کنسرتها و کافهها و سفر با ماشین شخصی خرج ندارد. حتی اگر بوی کباب هم بیاید، نشانهی وضعیت خوب اقتصادی نیست چنان که آن استاد گفته است.
سفر با قطار و اتوبوس و چادر زدن هم هزینهاش پایینتر است و در روزهای تعطیل پیدا کردن بلیت قطار و گاهی اتوبوس سخت است. یعنی عدهای از مردم با روشهایی ارزانتر سفر میکنند.
شب قبلترش رفتیم کاشان، کویر ابوزیدآباد. ظهر راه افتادیم و نیمهشب برگشتیم. تعداد زیادی هم آنجا بودند. ما با ماشین خودمان رفتیم و برگشتیم و خرجش شد ۱۵۰ هزار تومان پول بنزین. بقیه چیزها را از خانه بردیم.
غرض این است که وضع اقتصادی مردم خوب نیست، اما تهران و ایرانی که ما در آن زندگی میکنیم نفس میکشد و در کنار همهی مصائبش فرصتهایی برای شادی دارد و مردم شوق زندگی دارند و از این فرصتها نمیگذرند؛ شاید نوعی زندگی که در شعر خیام بازتاب دارد:
برخیز و مخور غم جهان گذران
بنشین و دمی به شادمانی گذران
در طبع جهان اگر وفایی بودی
نوبت به تو خود نیامدی از دگران
تهران یا درستترش ایران سر بزنگاهها آدمهای ظاهربین را غافلگیر میکند.
آخر هفتهها جادههای شمال و خروجیهای تهران و شهرهای بزرگ شلوغ است. کافهها و رستورانهای گرانقیمت پرند، استقبال از کنسرتهای میلیونی بالاست. بلیت هواپیما هم به سختی پیدا میشود. برخی از همهی اینها نتیجه میگیرند که وضع مردم ـ آنقدرها که میگویند ـ بد نیست.
ایران بیش از ۹۰ میلیون جمعیت دارد. فرض کنید ۱۰ درصد ۹۰ میلیون که میشود ۹ میلیون وضعشان خوب باشد، تمام ظرفیت جادهها و هتلها و بازارها و کافهها و رستورانها و هواپیماها پر میشود.
از این شلوغیها و رونقها نمیشود وضع خوب ایرانیان را نتیجه گرفت، اما شوق زندگی را چرا.
چند هفتهای است برای پیادهروی شبها با گیسو میرویم بوستانهای مرکز شهر و یک ساعتی تند راه میرویم و گپ میزنیم.
دیشب تنهایی رفتم پارک لاله. بساط بزنوبکوب در جایجای پارک برپا بود. خانوادههایی شام شبشان را آورده بودند در پارک و دور هم میخوردند. مردم با ظاهر و احتمالاً گرایشهای فکری متفاوت در کنار هم راه میرفتند یا ایستاده بودند و هنرنمایی جوانان را تماشا میکردند. در فضاهایی دیگر دختر و پسر و زن و مرد ورزش میکردند و بازی والیبال با تیمهای مختلط پرطرفدار بود.
راستهی خیابان کارگر حدفاصل موزهی هنرهای معاصر تا ورودی بوستان هم بازارچهای پررفتوآمد بود.
گشتوگذار در بوستانها و خوردن شامی آماده دور هم و ورزش کردن و نواختن و خواندن یا شنیدنشان به اندازهی کنسرتها و کافهها و سفر با ماشین شخصی خرج ندارد. حتی اگر بوی کباب هم بیاید، نشانهی وضعیت خوب اقتصادی نیست چنان که آن استاد گفته است.
سفر با قطار و اتوبوس و چادر زدن هم هزینهاش پایینتر است و در روزهای تعطیل پیدا کردن بلیت قطار و گاهی اتوبوس سخت است. یعنی عدهای از مردم با روشهایی ارزانتر سفر میکنند.
شب قبلترش رفتیم کاشان، کویر ابوزیدآباد. ظهر راه افتادیم و نیمهشب برگشتیم. تعداد زیادی هم آنجا بودند. ما با ماشین خودمان رفتیم و برگشتیم و خرجش شد ۱۵۰ هزار تومان پول بنزین. بقیه چیزها را از خانه بردیم.
غرض این است که وضع اقتصادی مردم خوب نیست، اما تهران و ایرانی که ما در آن زندگی میکنیم نفس میکشد و در کنار همهی مصائبش فرصتهایی برای شادی دارد و مردم شوق زندگی دارند و از این فرصتها نمیگذرند؛ شاید نوعی زندگی که در شعر خیام بازتاب دارد:
برخیز و مخور غم جهان گذران
بنشین و دمی به شادمانی گذران
در طبع جهان اگر وفایی بودی
نوبت به تو خود نیامدی از دگران
❤27👏3
نسل زد نپال مادربزرگ ۷۳ سالهای را برای دورهی گذار انتخاب کردند.
این گزارش را بخوانید ، شاید فهم ما را هم از نسل جوان خودمان تغییر بدهد!
https://www.tg-me.com/BetweenDichotomies/4794
این گزارش را بخوانید ، شاید فهم ما را هم از نسل جوان خودمان تغییر بدهد!
https://www.tg-me.com/BetweenDichotomies/4794
Telegram
بین دوگانگیها
🔹آرنو برتران:
بهروزرسانی: حالا میدانیم نخستوزیر بعدی نپال کیست - مادربزرگ ۷۳ سالهای به نام سوشیلا کارکی - و این امر تئوری "انقلاب رنگی" را بیشتر تضعیف میکند.
در واقع رزومه او نمیتوانست بیشتر از این قدرتمند باشد:
- رئیس دادگستری سابق تا اینکه در سال…
بهروزرسانی: حالا میدانیم نخستوزیر بعدی نپال کیست - مادربزرگ ۷۳ سالهای به نام سوشیلا کارکی - و این امر تئوری "انقلاب رنگی" را بیشتر تضعیف میکند.
در واقع رزومه او نمیتوانست بیشتر از این قدرتمند باشد:
- رئیس دادگستری سابق تا اینکه در سال…
Forwarded from Critic l مریم نصر
✍️
ده دوازده سال قبل سفر کوتاهی داشتم به کاتماندو (نپال). از همان فرودگاه فقر معلوم بود و سردرگمی و بیتعلقی. انبوه جوانهای بیکار در میدانهای شهر با ظاهر بلاتکلیف بین تقلید از فرهنگ غربی و تحسین فرهنگ هند. پر از معبد هندو و بودایی. اسم میدانهای اصلی تاریخی شهرهای نپال دوربار (همان دربار از فارسی) است...میخواهم بگویم از هر فرهنگی ردی و خشی پیدا میکنید. باقی همین فقر و سردرگمی است و اورست و هیمالیا که گردشگری را منبع اول درآمد کرده. و البته کوماری، جاذبه گردشگری انسانی، که اگر سیاست اقتضا میکرد و متعلق به دینی مثل اسلام بود، لابد کلی کتاب در نقد فمینیستی و بعد لزوم «بهرسمیتشناسیاش» نوشته بودند.
باری، گویا شورش نسل زد همین مردمان جهان را متحیر کرده.
بازنشر یادداشتی قدیمی از سفر به نپال:
دنبال چای میگشتیم، کاملاً اتفاقی دیدیم که جمعیت زیادی گوشهای از بازار تجمع کردهاند، از دور چیزی پیدا نبود. نزدیک که شدیم دختر شش هفتسالهای را دیدم بر درگاه مغازهای نشسته بود، با آرایش زیاد و لباسی فاخر و صورتی مجسمهوار، مردم به پاهایش نماز میبردند و پول میدادند به زن یا مردی که دو طرف دخترک نشسته بودند. عکسهایش را هم میفروختند به ده روپیه نپالی. مات مانده بودم. به هم نشانش میدادند:«کوماری، کوماری»
کوماری (Kumari)، ایزدبانوی زنده؛ یکی از جاذبه های توریستی کشور نپال است. چندین کوماری در نپال وجود دارد ولی یک رویال کوماری دارند که در معبدی تاریخی، واقع در مرکز شهر کاتماندو زندگی میکند. کوماریها دختران نابالغی هستند از طبقات اجتماعی خاصی در نپال که مورد پرستش هندوها و برخی بودائیان قرار میگیرند. مردم معتقدند روح خدایبانوی دورگا در جسم این دخترکان نابالغ حلول کرده است. دختر واجد شرایط در چهار-پنج سالگی از بین داوطلبان انتخاب می شود، از خانواده اش جدا میشود و تا زمانیکه آثار بلوغ در او ظاهر نشده در معبد باقی خواهد ماند. دختری که ما در بازار دیدیم کوماری پاتان بود که بعد از کوماری کاتماندو در رتبه دوم قرار دارد، در بقیه ایالتهای نپال هم یک یا چند کوماری وجود دارد.
ظاهرن کوماری شدن کار ساده ای نیست، کوماری باید زیباروی و از طبقه خاصی از مردم باشد، آنطور که راهنمای معبد میگفت کوماری باید در شبی که ماه کامل در آسمان میدرخشد متولد شده باشد. باید از سلامت جسمی و ذهنی کامل برخوردار باشد و هیچ نقص ظاهری، حتی به اندازه افتادن یک دندان در او وجود نداشته باشد. بدن برهنه کوماری باید شبیه داخل صدف، پیکرش به استواری و ظرافت درخت انجیر معابد و...
برای من روشن است که مطابق عادت مالوف مردمان این طرف کره زمین، برای بردن دل مردم آنطرف پیاز داغ ماجرا را خیلی زیاد کردهاند و این خبرها هم نیست، اما به هر حال واقعیتی به نام کوماری ها وجود دارد. دختر بچه را از خانوادهاش جدا میکنند و به معبد می برند. کوماری خانوادهاش را ندرتا میبیند و تنها برای مراسم خاص از معبدش بیرون میآید. همیشه لباس قرمز می پوشد و آرایشی خاص و نمادین دارد. از این به بعد کوماری فقط خدایی میکند، کلی خدم و حشم دارد که مثل پروانه دور او میگردند، کوماری در سکوت کامل روی صندلیاش مینشیند و خادمان هدایا و نذورات را قبول و نیازهای کودک-خدا را برآورده می کنند. هر رفتار کوماری در باور مردم خبر و نشانه از غیب دارد و قابل تفسیر است.
آنزمان که کوماری بالغ میشود، دورگا از پیکر او بیرون می رود و نوبت کوماری دیگری است. کوماری را پیش خانواده اش پس میفرستند. خرافات میگوید کوماری تاریخ گذشته بدیمن است و هر مردی با او ازدواج کند بعد از مدت کوتاهی خواهد مرد. با این حال شواهد نشان میدهد که کوماریها، گرچه دیرتر از سن معمول برای دختران در نپال، ولی اغلب ازدواج کرده اند و بچه دار هم شدهاند.
نزدیک معبد رویال کوماری، از دخترکی که خیلی خوب به انگلیسی شیرین زبانی و گدایی میکرد پرسیدم، «دوست داری کوماری باشی؟» دو تا خورشید در چشمهایش گر گرفت و خاموش شد.
پ.ن: دوستم راهنمایی کرد که احسان عبدیپور مستندی ساخته درباره کوماری
@neocritic
ده دوازده سال قبل سفر کوتاهی داشتم به کاتماندو (نپال). از همان فرودگاه فقر معلوم بود و سردرگمی و بیتعلقی. انبوه جوانهای بیکار در میدانهای شهر با ظاهر بلاتکلیف بین تقلید از فرهنگ غربی و تحسین فرهنگ هند. پر از معبد هندو و بودایی. اسم میدانهای اصلی تاریخی شهرهای نپال دوربار (همان دربار از فارسی) است...میخواهم بگویم از هر فرهنگی ردی و خشی پیدا میکنید. باقی همین فقر و سردرگمی است و اورست و هیمالیا که گردشگری را منبع اول درآمد کرده. و البته کوماری، جاذبه گردشگری انسانی، که اگر سیاست اقتضا میکرد و متعلق به دینی مثل اسلام بود، لابد کلی کتاب در نقد فمینیستی و بعد لزوم «بهرسمیتشناسیاش» نوشته بودند.
باری، گویا شورش نسل زد همین مردمان جهان را متحیر کرده.
بازنشر یادداشتی قدیمی از سفر به نپال:
دنبال چای میگشتیم، کاملاً اتفاقی دیدیم که جمعیت زیادی گوشهای از بازار تجمع کردهاند، از دور چیزی پیدا نبود. نزدیک که شدیم دختر شش هفتسالهای را دیدم بر درگاه مغازهای نشسته بود، با آرایش زیاد و لباسی فاخر و صورتی مجسمهوار، مردم به پاهایش نماز میبردند و پول میدادند به زن یا مردی که دو طرف دخترک نشسته بودند. عکسهایش را هم میفروختند به ده روپیه نپالی. مات مانده بودم. به هم نشانش میدادند:«کوماری، کوماری»
کوماری (Kumari)، ایزدبانوی زنده؛ یکی از جاذبه های توریستی کشور نپال است. چندین کوماری در نپال وجود دارد ولی یک رویال کوماری دارند که در معبدی تاریخی، واقع در مرکز شهر کاتماندو زندگی میکند. کوماریها دختران نابالغی هستند از طبقات اجتماعی خاصی در نپال که مورد پرستش هندوها و برخی بودائیان قرار میگیرند. مردم معتقدند روح خدایبانوی دورگا در جسم این دخترکان نابالغ حلول کرده است. دختر واجد شرایط در چهار-پنج سالگی از بین داوطلبان انتخاب می شود، از خانواده اش جدا میشود و تا زمانیکه آثار بلوغ در او ظاهر نشده در معبد باقی خواهد ماند. دختری که ما در بازار دیدیم کوماری پاتان بود که بعد از کوماری کاتماندو در رتبه دوم قرار دارد، در بقیه ایالتهای نپال هم یک یا چند کوماری وجود دارد.
ظاهرن کوماری شدن کار ساده ای نیست، کوماری باید زیباروی و از طبقه خاصی از مردم باشد، آنطور که راهنمای معبد میگفت کوماری باید در شبی که ماه کامل در آسمان میدرخشد متولد شده باشد. باید از سلامت جسمی و ذهنی کامل برخوردار باشد و هیچ نقص ظاهری، حتی به اندازه افتادن یک دندان در او وجود نداشته باشد. بدن برهنه کوماری باید شبیه داخل صدف، پیکرش به استواری و ظرافت درخت انجیر معابد و...
برای من روشن است که مطابق عادت مالوف مردمان این طرف کره زمین، برای بردن دل مردم آنطرف پیاز داغ ماجرا را خیلی زیاد کردهاند و این خبرها هم نیست، اما به هر حال واقعیتی به نام کوماری ها وجود دارد. دختر بچه را از خانوادهاش جدا میکنند و به معبد می برند. کوماری خانوادهاش را ندرتا میبیند و تنها برای مراسم خاص از معبدش بیرون میآید. همیشه لباس قرمز می پوشد و آرایشی خاص و نمادین دارد. از این به بعد کوماری فقط خدایی میکند، کلی خدم و حشم دارد که مثل پروانه دور او میگردند، کوماری در سکوت کامل روی صندلیاش مینشیند و خادمان هدایا و نذورات را قبول و نیازهای کودک-خدا را برآورده می کنند. هر رفتار کوماری در باور مردم خبر و نشانه از غیب دارد و قابل تفسیر است.
آنزمان که کوماری بالغ میشود، دورگا از پیکر او بیرون می رود و نوبت کوماری دیگری است. کوماری را پیش خانواده اش پس میفرستند. خرافات میگوید کوماری تاریخ گذشته بدیمن است و هر مردی با او ازدواج کند بعد از مدت کوتاهی خواهد مرد. با این حال شواهد نشان میدهد که کوماریها، گرچه دیرتر از سن معمول برای دختران در نپال، ولی اغلب ازدواج کرده اند و بچه دار هم شدهاند.
نزدیک معبد رویال کوماری، از دخترکی که خیلی خوب به انگلیسی شیرین زبانی و گدایی میکرد پرسیدم، «دوست داری کوماری باشی؟» دو تا خورشید در چشمهایش گر گرفت و خاموش شد.
پ.ن: دوستم راهنمایی کرد که احسان عبدیپور مستندی ساخته درباره کوماری
@neocritic
👍3🙏1
Forwarded from روزنوشتههای سمیه توحیدلو
انقلاب نسل زد نپال
۲۲ شهریور
🖊سمیه توحیدلو
🏔 این چند روز اتفاقات نپال برایم جالب توجه بود. این تیپ اعتراضات مانند اعتراضاتی که به بهار عربی شناخته شد و یا پیش از آن با انقلابهای رنگی میشناختیم؛ بسیار جالب توجه است. اما از آن جالبتر زمانیست که عدهای از تحلیلگران بیش و پیش از توجه به ماهیت این حوادث و ویژگیهای فرهنگی و اجتماعی جامعه یاد شده در تلاشند تا ربطی بین آن جامعه و ایران پیدا کنند. این تلاش برای ارتباط هم دو سویه است. چه اویی که انتظار حرکات مشابه را در جامعهای مانند ایران دارد به نظر عجیب است؛ چه دستگاههایی که فکر میکنند انواع تلاشهای داخلی و اعتراضات مردمی، رنگی از این تیپهای جهانی را به خود میگیرند.
🔎درحال خواندن درباره نپال و فرهنگش در کنار اتفاقات یاد شده بودم که رفیقی که فرهنگ هند و تبت را خوب میشناسد گفت که نپال را دیده و از سنتی بودن زیاد این سرزمین و فاصله فرهنگیاش و البته اثرپذیریاش از هند میگفت. از مردسالار و کاستی بودن فرهنگی آنجا گفت. یادم افتاد به فیلمی که پیش از این درباره مردمشناسی کومارها در این منطقه دیده بودم. از حال و هوایی که این جامعه کوهستانی با طبیعت بینظیر دارد؛ از توریستهای طبیعتگرد و هیجانجویی که به هدف فتح اورست به آنجا میآیند. از اینکه این منطقه به لحاظ سنتی شاید فاصله بسیار زیادی از جوامع پیشرو دارند. اساسا توریستی بودن این منطقه به همین خاطر است.
🔍بعد سری زدم به دلایل شکلگیری اعتراضات. جامعهای که ۲۰ درصد جوانانش بیکارند و بسیار پیگیر زندگی مردمان در جاهای دیگر هستند. مقایسه دايمی بین خودشان و جوانهای دیگر در همان حوالی. همین باعث میشود که این جامعه به لحاظ فرهنگی پذیرا شروع میکند به مقایسه و هشتگزنی. به گفتن از آقازادههایی که با آنها بسیار متفاوتند. نتیجهاش میشود فیلتر و محدود کردن ۲۶ پلتفرم. اتفاقی که ظاهرا مشابه است و دم دستترین راهکار حاکمان غیر دوراندیش. نتیجه اینکه اعتراضات به جای شبکه ها به خیابان کشیده میشود. مسئولین زیر سوال میروند. برخی خود خواسته کنار میروند و از اتفاق رییس جمهور زیر بار نخستوزیری همراهتر و عدالتجو تر میرود. اتفاقی که رضایتی را همراه داشته است.
🔎اما از همان روز رسانههای ما پر میشود از انقلاب نسل زد نپال و رسانهها از مقایسه آن با ایران کم نمیگذارد. اما کمتر میبینی ریشهها و ویژگیهای فرهنگی و حتی نسلی مورد توجه قرار گیرد. گویی آرزومندان تغییر به راحتی با هر جنبش و حرکتی همذاتپنداری میکند. اما واقع اینجاست که اگر قرار به هرگونه تطبیق و مقایسه است، باید پیش از آن درباره ویژگیهای جوامع نشست و اندیشید. جنبشها و اعتراضات اخیر همانگونه که امانوئل کاستلز هم بدان اشاره کرده شبکهای شده است. این شبکهها امکانهای ایجاد ساختارهای رسمی و شناختن سر تحولات را نمیدهد. اما هرکدام از این جنبشها که در سالیان اخیر تعدادشان کم نبوده با دیگری متفاوت است. نمیتوان انها را به راحتی با هم مقایسه کرد و نتیجههای یکسانی از آنها گرفت. انقلاب نسل زد نپال را نمیتوان در امتداد و مانند جنبش ۱۴۰۱ ایران دانست. نسل زد آنجا و اینجا از منظر فرهنگی، ارتباطات، تسهیلات، سواد و ... بسیار متفاوت هستند. غرض ارزشگذاری نیست. مهم این است که بدانیم این مطابقت دادنها نیاز به پژوهیدن دقیق دارد. در لحظه امکانپذیر نیست
#روزنوشتههای_سمیه_توحیدلو
@smtohidloo.
۲۲ شهریور
🖊سمیه توحیدلو
🏔 این چند روز اتفاقات نپال برایم جالب توجه بود. این تیپ اعتراضات مانند اعتراضاتی که به بهار عربی شناخته شد و یا پیش از آن با انقلابهای رنگی میشناختیم؛ بسیار جالب توجه است. اما از آن جالبتر زمانیست که عدهای از تحلیلگران بیش و پیش از توجه به ماهیت این حوادث و ویژگیهای فرهنگی و اجتماعی جامعه یاد شده در تلاشند تا ربطی بین آن جامعه و ایران پیدا کنند. این تلاش برای ارتباط هم دو سویه است. چه اویی که انتظار حرکات مشابه را در جامعهای مانند ایران دارد به نظر عجیب است؛ چه دستگاههایی که فکر میکنند انواع تلاشهای داخلی و اعتراضات مردمی، رنگی از این تیپهای جهانی را به خود میگیرند.
🔎درحال خواندن درباره نپال و فرهنگش در کنار اتفاقات یاد شده بودم که رفیقی که فرهنگ هند و تبت را خوب میشناسد گفت که نپال را دیده و از سنتی بودن زیاد این سرزمین و فاصله فرهنگیاش و البته اثرپذیریاش از هند میگفت. از مردسالار و کاستی بودن فرهنگی آنجا گفت. یادم افتاد به فیلمی که پیش از این درباره مردمشناسی کومارها در این منطقه دیده بودم. از حال و هوایی که این جامعه کوهستانی با طبیعت بینظیر دارد؛ از توریستهای طبیعتگرد و هیجانجویی که به هدف فتح اورست به آنجا میآیند. از اینکه این منطقه به لحاظ سنتی شاید فاصله بسیار زیادی از جوامع پیشرو دارند. اساسا توریستی بودن این منطقه به همین خاطر است.
🔍بعد سری زدم به دلایل شکلگیری اعتراضات. جامعهای که ۲۰ درصد جوانانش بیکارند و بسیار پیگیر زندگی مردمان در جاهای دیگر هستند. مقایسه دايمی بین خودشان و جوانهای دیگر در همان حوالی. همین باعث میشود که این جامعه به لحاظ فرهنگی پذیرا شروع میکند به مقایسه و هشتگزنی. به گفتن از آقازادههایی که با آنها بسیار متفاوتند. نتیجهاش میشود فیلتر و محدود کردن ۲۶ پلتفرم. اتفاقی که ظاهرا مشابه است و دم دستترین راهکار حاکمان غیر دوراندیش. نتیجه اینکه اعتراضات به جای شبکه ها به خیابان کشیده میشود. مسئولین زیر سوال میروند. برخی خود خواسته کنار میروند و از اتفاق رییس جمهور زیر بار نخستوزیری همراهتر و عدالتجو تر میرود. اتفاقی که رضایتی را همراه داشته است.
🔎اما از همان روز رسانههای ما پر میشود از انقلاب نسل زد نپال و رسانهها از مقایسه آن با ایران کم نمیگذارد. اما کمتر میبینی ریشهها و ویژگیهای فرهنگی و حتی نسلی مورد توجه قرار گیرد. گویی آرزومندان تغییر به راحتی با هر جنبش و حرکتی همذاتپنداری میکند. اما واقع اینجاست که اگر قرار به هرگونه تطبیق و مقایسه است، باید پیش از آن درباره ویژگیهای جوامع نشست و اندیشید. جنبشها و اعتراضات اخیر همانگونه که امانوئل کاستلز هم بدان اشاره کرده شبکهای شده است. این شبکهها امکانهای ایجاد ساختارهای رسمی و شناختن سر تحولات را نمیدهد. اما هرکدام از این جنبشها که در سالیان اخیر تعدادشان کم نبوده با دیگری متفاوت است. نمیتوان انها را به راحتی با هم مقایسه کرد و نتیجههای یکسانی از آنها گرفت. انقلاب نسل زد نپال را نمیتوان در امتداد و مانند جنبش ۱۴۰۱ ایران دانست. نسل زد آنجا و اینجا از منظر فرهنگی، ارتباطات، تسهیلات، سواد و ... بسیار متفاوت هستند. غرض ارزشگذاری نیست. مهم این است که بدانیم این مطابقت دادنها نیاز به پژوهیدن دقیق دارد. در لحظه امکانپذیر نیست
#روزنوشتههای_سمیه_توحیدلو
@smtohidloo.
👍3
جنبشی که پیروز شد،
پروژهای که شکست خورد
اگر پنج سال پیش، از ایران بیرون رفته باشید و امروز برگردید، با مروری در ظاهر آدمها و شهرها و روستاها تفاوتهایی را خواهید دید که بیسابقه است، اما «صورتی در زیر دارد، آنچه در بالاستی» و تغییرات اجتماعی، نگرشی و ارزشی آن بسیار عمیقتر است.
تمام پیمایشها روند تدریجی این تغییرات را از دهههای گذشته نشان میداد، اما جنبش ۱۴۰۱ به این تغییرات سرعت و وسعت داد.
این تحول بیش از هر بخشی از جامعه در خانواده رخ داده است و حتی خانوادههای مذهبی و سنتی را نیز تحت تاثیر قرار داده است. البته که خانواده به عنوان کوچکترین واحد جامعه، تمام نهادهای اجتماعی دیگر را تحت تاثیر قرار میدهد.
پیشتر گمان میرفت جامعهی ایران با نسل جوان گسست ارزشی پیدا کرده است، اما این جنبش نشان داد که گسست ارزشی الزاما گسست نسلی نیست.
جنبش ۱۴۰۱ را از چند زاویه میشود، نگاه کرد. اگر آن را همچون نهادها و رسانههای رسمی داخلی و رسانهها و تلویزیونهای فارسیزبان خارجی پروژهای سیاسی بدانیم، شکست خورده است، اما به نظرم جنبش مهسا یکی از موفقترین جنبشهای اجتماعی ایران است که در عمیقترین لایههای جامعه تاثیر گذاشته است.
این جنبش همزمان که موفقترین جنبش اجتماعی معاصر ایران است و متاثر از تمام تحولات فنآورانه و ….، اما در مقاطع مختلف نشان داد که از استقلال نسبی برخوردار است و راهش متفاوت از رهبران خودخوانده و رسانههای مدعی راهبری است.
پروژهای که شکست خورد
اگر پنج سال پیش، از ایران بیرون رفته باشید و امروز برگردید، با مروری در ظاهر آدمها و شهرها و روستاها تفاوتهایی را خواهید دید که بیسابقه است، اما «صورتی در زیر دارد، آنچه در بالاستی» و تغییرات اجتماعی، نگرشی و ارزشی آن بسیار عمیقتر است.
تمام پیمایشها روند تدریجی این تغییرات را از دهههای گذشته نشان میداد، اما جنبش ۱۴۰۱ به این تغییرات سرعت و وسعت داد.
این تحول بیش از هر بخشی از جامعه در خانواده رخ داده است و حتی خانوادههای مذهبی و سنتی را نیز تحت تاثیر قرار داده است. البته که خانواده به عنوان کوچکترین واحد جامعه، تمام نهادهای اجتماعی دیگر را تحت تاثیر قرار میدهد.
پیشتر گمان میرفت جامعهی ایران با نسل جوان گسست ارزشی پیدا کرده است، اما این جنبش نشان داد که گسست ارزشی الزاما گسست نسلی نیست.
جنبش ۱۴۰۱ را از چند زاویه میشود، نگاه کرد. اگر آن را همچون نهادها و رسانههای رسمی داخلی و رسانهها و تلویزیونهای فارسیزبان خارجی پروژهای سیاسی بدانیم، شکست خورده است، اما به نظرم جنبش مهسا یکی از موفقترین جنبشهای اجتماعی ایران است که در عمیقترین لایههای جامعه تاثیر گذاشته است.
این جنبش همزمان که موفقترین جنبش اجتماعی معاصر ایران است و متاثر از تمام تحولات فنآورانه و ….، اما در مقاطع مختلف نشان داد که از استقلال نسبی برخوردار است و راهش متفاوت از رهبران خودخوانده و رسانههای مدعی راهبری است.
❤11👍6⚡1👎1🗿1
Forwarded from Hosseinifard | گشتها
سلطنت به نپال باز میگردد؟
۱۷ سال پس از سقوط نظام سلطنتی در نپال، هواداران پادشاه سابق قوت قلب تازهای گرفتهاند. کدام عوامل دوباره آنها را امیدوار کرده است؟ شانس موفقیت کارزار برای احیای سلطنت چقدر است؟ معادلات منطقهای در فعال شدن سلطنتطلبان چه نقشی بازی میکند؟👇
https://tinyurl.com/27m63tgc
۱۷ سال پس از سقوط نظام سلطنتی در نپال، هواداران پادشاه سابق قوت قلب تازهای گرفتهاند. کدام عوامل دوباره آنها را امیدوار کرده است؟ شانس موفقیت کارزار برای احیای سلطنت چقدر است؟ معادلات منطقهای در فعال شدن سلطنتطلبان چه نقشی بازی میکند؟👇
https://tinyurl.com/27m63tgc
Telegraph
سلطنت به نپال بازمیگردد؟
۱۷ سال پس از سقوط نظام سلطنتی در نپال، هواداران پادشاه سابق قوت قلب تازهای گرفتهاند. کدام عوامل دوباره آنها را امیدوار کرده است؟ شانس موفقیت کارزار برای احیای سلطنت چقدر است؟ معادلات منطقهای در فعال شدن سلطنتطلبان چه نقشی بازی میکند؟ پادشاه سابق نپال،…
❤1
Forwarded from یک حرف از هزاران
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#گزیده_های_جهان
🔺 گرتا تونبرگ فعال مشهور سوئدی:
@yekhezaran
"ما بیش از آنکه از بازداشت بترسیم، از زندگی در جهانی میترسیم که در آن نسلکشی مجاز است، جهانی که در آن انسانیت از میان رفته و دولتهایی که باید نماینده ملتها باشند، از زشتترین جنایات جنگی حمایت میکنند."@AjaNews_persian
@yekhezaran
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍10❤3
Forwarded from شرق
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
احمد جوان به مدال نقره رسید
🔹«احمد محمدنژاد جوان» در فینال وزن ۶۱ کیلوگرم مسابقات کشتی آزاد قهرمانی جهان در حالیکه با نتیجه ۱۱ بر ۲ مقابل زائور اوگویف قهرمان جهان و المپیک از روسیه شکست خورد و به مدال نقره رسید.
@sharghdaily
sharghdaily.com
🔹«احمد محمدنژاد جوان» در فینال وزن ۶۱ کیلوگرم مسابقات کشتی آزاد قهرمانی جهان در حالیکه با نتیجه ۱۱ بر ۲ مقابل زائور اوگویف قهرمان جهان و المپیک از روسیه شکست خورد و به مدال نقره رسید.
@sharghdaily
sharghdaily.com
Forwarded from شرق
امیرحسین زارع طلایی شد
🔹امیرحسین زارع در فینال وزن ۱۲۵ کیلوگرم مسابقات کشتی آزاد قهرمانی جهان برابر حریف آذربایجانی ۵ بر صفر پیروز شد.
@sharghdaily
sharghdaily.com
🔹امیرحسین زارع در فینال وزن ۱۲۵ کیلوگرم مسابقات کشتی آزاد قهرمانی جهان برابر حریف آذربایجانی ۵ بر صفر پیروز شد.
@sharghdaily
sharghdaily.com
👍2
Forwarded from Esmail Yazdanpour
📌 مأموریت نوین علوم انسانی در عصر هوش مصنوعی
از «الگوریتمهای بدوی» تا «رنسانس هرمنوتیک»
🔹 اینترنت فرصتی تاریخی برای علوم انسانی فراهم کرد؛ اما میدان به دست مهندسان افتاد و فرهنگ و تفکر انتقادی به «لایک» و «ریت» تقلیل یافت.
🔹 اکنون با ظهور هوش مصنوعی، ورق برگشته است. این فناوری چنان پیچیده است که برای فهم، هدایت و توسعهاش ناگزیر به علوم انسانی تکیه دارد.
✨ سه نیروی تازه برای علوم انسانی:
تحلیل دادههای عظیم: تاریخپژوه یا جامعهشناس میتواند آرشیوهای کلان را در چند ساعت کاوش کند.
تعمق در تفسیر متون: از کشف استعارههای حافظ تا رمزگشایی از شبکههای معنایی.
سیاستگذاری انسانمحور: تصمیمهایی که بافت فرهنگی و اجتماعی را در نظر میگیرند.
⚡️ و در سوی دیگر، خودِ هوش مصنوعی هم محتاج علوم انسانی است:
هرمنوتیک برای شکستن «جعبه سیاه» الگوریتمها.
تفکر انتقادی برای مقابله با توهم و سوگیری.
گفتوگوگرایی برای ساختن آیندهای مشترک.
📝 نتیجه: دوران تسلیم علوم انسانی به مهندسی گذشته است؛ حالا زمان آن است که علوم انسانی راهبری کند.
👤 اسماعیل یزدانپور
🔗 متن کامل را بخوانید در سایت شهرکتاب:
👉 مطالعه متن کامل
از «الگوریتمهای بدوی» تا «رنسانس هرمنوتیک»
🔹 اینترنت فرصتی تاریخی برای علوم انسانی فراهم کرد؛ اما میدان به دست مهندسان افتاد و فرهنگ و تفکر انتقادی به «لایک» و «ریت» تقلیل یافت.
🔹 اکنون با ظهور هوش مصنوعی، ورق برگشته است. این فناوری چنان پیچیده است که برای فهم، هدایت و توسعهاش ناگزیر به علوم انسانی تکیه دارد.
✨ سه نیروی تازه برای علوم انسانی:
تحلیل دادههای عظیم: تاریخپژوه یا جامعهشناس میتواند آرشیوهای کلان را در چند ساعت کاوش کند.
تعمق در تفسیر متون: از کشف استعارههای حافظ تا رمزگشایی از شبکههای معنایی.
سیاستگذاری انسانمحور: تصمیمهایی که بافت فرهنگی و اجتماعی را در نظر میگیرند.
⚡️ و در سوی دیگر، خودِ هوش مصنوعی هم محتاج علوم انسانی است:
هرمنوتیک برای شکستن «جعبه سیاه» الگوریتمها.
تفکر انتقادی برای مقابله با توهم و سوگیری.
گفتوگوگرایی برای ساختن آیندهای مشترک.
📝 نتیجه: دوران تسلیم علوم انسانی به مهندسی گذشته است؛ حالا زمان آن است که علوم انسانی راهبری کند.
👤 اسماعیل یزدانپور
🔗 متن کامل را بخوانید در سایت شهرکتاب:
👉 مطالعه متن کامل
❤1
Forwarded from هممیهن
ایران 3سال بعد
بررسی تحولات جامعه بعد از شهریور 1401 در گفتوگو با مردم، جامعهشناسان، حقوقدانان و پژوهشگران
🖌سارا سبزی، نسیم سلطانبیگی | گروه جامعه
🔹سهسال پس از شهریورماه 1401، جامعه ایران چه تحولاتی را پشتسر گذاشته و مردم چه تجربههایی را اندوختهاند؟ پاسخ به این سوال را باید از میان زندگی روزمره ایرانیها، چه آنها که در ایران زندگی میکنند و چه آنها که در مهاجرتند، پیدا کرد؛ تغییراتی که در زندگی زنان، مردان، نوجوانان و فرهنگ عمومی خانوادهها در سه سال گذشته تجربه شده، حالا جای مهمی را بین تحلیلها پیدا کرده است.
🔹علی اصغر سیدآبادی، نویسنده و فعال اجتماعی و ادبیات حوزه کودکان: آنچه اتفاق افتاده در سطح خانواده و جامعه، یک تحول ارزشی فراگیر است که نمیتوان از بین برد. جامعه در حال بازنگری و بازیابی راههای همزیستی است و شاید بتوانیم ادعا کنیم که به آن دست یافته است. شما در خیابان یک خانواده را میبینید که از پوششهای متنوعی استفاده میکنند و تنشی میانشان نیست. سر میز کافهها، رستورانها، سینماها، عرصههای عمومی و در مهمانیهای خانوادگی، صحنههایی از این تنوع را میبینید. درعینحال در فضای دانشگاهها، انجمنهای دانشجویی و حتی در عرصه هنر و موسیقی این روحیه جدید تنوع و پذیرش دیده میشود
🔹شیرین احمدنیا، عضو هیئتعلمی دانشگاه علامهطباطبایی و مدیر گروه مطالعاتزنان انجمن جامعهشناسی ایران: این حرکت اجتماعی این ظرفیت را دارا بود که شکاف میان مطالبات جنسیتی و مطالبات عمومی جامعه را از میان بردارد. خلاف گذشته که گاهی حرکت زنان بهعنوان یک حرکت فرعی و با اولویت بعدی تلقی میشد، در این برهه حرکت زنان به «روح» حرکت اجتماعی بدل شد و همه گروهها، فارغ از جنسیت، حول محور آن به هم پیوستند. او میگوید، در ایران این حرکت اجتماعی ویژگی خاصی داشت و توانست مطالبات جنسیتی را با مطالبات عمومی آزادی و عدالتخواهی پیوند زند. درحالیکه در بسیاری از کشورهای منطقه، حرکتهای اجتماعی زنان بیشتر در چارچوب اصلاحات قانونی یا حقوق مدنی تعریف میشوند، در ایران این اعتراضات با شعار «زندگی» و «آزادی» به یک حرکت ملی بدل شد.
🔹سیمین کاظمی، جامعهشناس: حرکت زنان ایران بیشتر از یکقرن قدمت دارد و در تمام این مدت ذیل تحولات سیاسی و اجتماعی به حیات خود ادامه داده، اما زن، زندگی آزادی را باید نقطهعطفی در تاریخ حرکت زنان ایران دانست، چون برای اولینبار در تاریخ ایران است که وضعیت، حقوق و مطالبات زنان در مرکز یک حرکت اجتماعی قرار گرفته است و زنان هم محوریت پیدا کردهاند و هم عاملیتشان امکان ظهور پیدا کرده است. درواقع در این حرکت است که سوژه زن در مرکز میدان ظهور و مشعلی را روشن میکند که به فضای سیاسی ایران نوری میتاباند تا در آن نابرابری جنسیتی قابل رویت شود.
▫️ادامه مطلب در سایت هممیهن آنلاین
📌هممیهن را در فضای مجازی دنبال کنید:
🔗سایت | 🔗اینستاگرام | 🔗تلگرام | 🔗 یوتیوب
بررسی تحولات جامعه بعد از شهریور 1401 در گفتوگو با مردم، جامعهشناسان، حقوقدانان و پژوهشگران
🖌سارا سبزی، نسیم سلطانبیگی | گروه جامعه
🔹سهسال پس از شهریورماه 1401، جامعه ایران چه تحولاتی را پشتسر گذاشته و مردم چه تجربههایی را اندوختهاند؟ پاسخ به این سوال را باید از میان زندگی روزمره ایرانیها، چه آنها که در ایران زندگی میکنند و چه آنها که در مهاجرتند، پیدا کرد؛ تغییراتی که در زندگی زنان، مردان، نوجوانان و فرهنگ عمومی خانوادهها در سه سال گذشته تجربه شده، حالا جای مهمی را بین تحلیلها پیدا کرده است.
🔹علی اصغر سیدآبادی، نویسنده و فعال اجتماعی و ادبیات حوزه کودکان: آنچه اتفاق افتاده در سطح خانواده و جامعه، یک تحول ارزشی فراگیر است که نمیتوان از بین برد. جامعه در حال بازنگری و بازیابی راههای همزیستی است و شاید بتوانیم ادعا کنیم که به آن دست یافته است. شما در خیابان یک خانواده را میبینید که از پوششهای متنوعی استفاده میکنند و تنشی میانشان نیست. سر میز کافهها، رستورانها، سینماها، عرصههای عمومی و در مهمانیهای خانوادگی، صحنههایی از این تنوع را میبینید. درعینحال در فضای دانشگاهها، انجمنهای دانشجویی و حتی در عرصه هنر و موسیقی این روحیه جدید تنوع و پذیرش دیده میشود
🔹شیرین احمدنیا، عضو هیئتعلمی دانشگاه علامهطباطبایی و مدیر گروه مطالعاتزنان انجمن جامعهشناسی ایران: این حرکت اجتماعی این ظرفیت را دارا بود که شکاف میان مطالبات جنسیتی و مطالبات عمومی جامعه را از میان بردارد. خلاف گذشته که گاهی حرکت زنان بهعنوان یک حرکت فرعی و با اولویت بعدی تلقی میشد، در این برهه حرکت زنان به «روح» حرکت اجتماعی بدل شد و همه گروهها، فارغ از جنسیت، حول محور آن به هم پیوستند. او میگوید، در ایران این حرکت اجتماعی ویژگی خاصی داشت و توانست مطالبات جنسیتی را با مطالبات عمومی آزادی و عدالتخواهی پیوند زند. درحالیکه در بسیاری از کشورهای منطقه، حرکتهای اجتماعی زنان بیشتر در چارچوب اصلاحات قانونی یا حقوق مدنی تعریف میشوند، در ایران این اعتراضات با شعار «زندگی» و «آزادی» به یک حرکت ملی بدل شد.
🔹سیمین کاظمی، جامعهشناس: حرکت زنان ایران بیشتر از یکقرن قدمت دارد و در تمام این مدت ذیل تحولات سیاسی و اجتماعی به حیات خود ادامه داده، اما زن، زندگی آزادی را باید نقطهعطفی در تاریخ حرکت زنان ایران دانست، چون برای اولینبار در تاریخ ایران است که وضعیت، حقوق و مطالبات زنان در مرکز یک حرکت اجتماعی قرار گرفته است و زنان هم محوریت پیدا کردهاند و هم عاملیتشان امکان ظهور پیدا کرده است. درواقع در این حرکت است که سوژه زن در مرکز میدان ظهور و مشعلی را روشن میکند که به فضای سیاسی ایران نوری میتاباند تا در آن نابرابری جنسیتی قابل رویت شود.
▫️ادامه مطلب در سایت هممیهن آنلاین
📌هممیهن را در فضای مجازی دنبال کنید:
🔗سایت | 🔗اینستاگرام | 🔗تلگرام | 🔗 یوتیوب
❤2
Forwarded from نور سیاه
یادی از سیروس پرهام
سیروس پرهام در ۹۷ سالگی درگذشت؛ بنیانگذار سازمان اسناد ملی ایران، محقق تاریخ فرش ایران، منتقد ادبی تأثیرگذار، مترجم کارآزموده و از پیشکسوتان ویراستاری ایران. مردی مغتنم بود و محضری سودمند داشت. در سالهای اخیر مجال آشنایی نزدیکتر با او فراهم آمد و من از مصاحبتش بهره میبردم.
بیشتر دربارهٔ فرش میپرسیدم؛ شصت سال، به تعبیر خودش «فرشباز» بود. دانش وسیع و بصیرتی نافذ در این زمینه داشت و کتابهای روحفزایی نوشت؛ قالی بولوردی، شاهکارهای فرشبافی فارس و کتاب دو جلدی دستبافتهای عشایری و روستایی فارس و نیز آخرین کتابش، فرش و فرشبافی در ایران که پیشتر معرفی کوتاهی دربارهاش نوشتهام.
از مکتوب «نقشههای قالی کرمان» و مقالات «فرش گرهبافته در متون فارسی سدههای نخستین» و «جلوههای اساطیری و نمادهای نخستین در قالی ایران» و نقد پرمایهٔ مدخل قالی در دانشنامهٔ ایرانیکا هم باید یاد کنم. چندبار گفت که ویراستار کتاب معظم شکوه ایران بوده و بخشی از فصل فرش آن را نوشته است.
حقاً در این عرصه پژوهنده بود و دقیق و دلباخته. وقتی از فرش و هنر ایران سخن میگفت، کلامش رنگ شور و شیدایی میگرفت. مزهٔ نثرش هم فرق میکرد. بخش آغازین کتاب قالی بولوردی بسیار دلاویز است. خوشا او که دستبافتههای ایرانی را در ایران و انیران میجُست و مییافت و میخرید. جانش از زیبایی لبریز میشد و زکات این حظّ سرشار را به خواهندگان میرسانید.
به کتابهایی که دربارهٔ دستبافتها نوشته بود، میبالید و جای آن بود. چنانکه با فخر یاد میکرد که سرویراستار ترجمهٔ کتاب بزرگ سیری در هنر ایران بود و نیز ساماندهندهٔ کتاب یحیی ذکاء دربارهٔ صنیعالملک.
علایق فرهنگی پرهام گسترده بود؛ شعر کهن و معاصر ایران و رمان ایرانی و فرنگی و شعر فرنگی و فرش و نقاشی و کاشیکاری و اسناد تاریخی و عشایر و مباحثی دقیق و ریز راجع به ترجمه و ویرایش. حتی نشریهٔ هفتگی جدول طلایی را هم منتشر کرد!
قلمی روان و رسا داشت. روشن و زدوده مینوشت. قبلا نوشتهام که قلمش مقیّّد است که اطلاعات بدهد و از لفاظی دور بماند. با اینهمه در نثرش نفَس روایتگری و کرشمه هم هست. یادداشتهای خاطراتگونهٔ پرکششی نوشته است؛ مانند آن نوشتهٔ دلربا دربارهٔ گربهاش که در جهان کتاب چاپ شد.
مقالات پرهام در نشریات معتبری چون صدف، سخن، راهنمای کتاب، آینده، نشر دانش، جهان کتاب و بخارا چاپ شده. در دهبیست سال اخیر هم مقام اصلی قلمش نشریهٔ نقد و بررسی کتاب تهران بود. مقداری از مقالاتش در کتاب ارجمند همگام با زمانه گردآمده است.
نقد ادبی و انتقاد کتاب بخش مهمی از کارنامهٔ اوست. از سال ۱۳۳۴ که همراه ابوالحسن نجفی جزوهٔ انتقاد کتاب را برای نشر نیل راه انداخت، تا پایان عمر پیوسته کتاب خواند و نقد نوشت. صاحبنظر، نکتهبین و خوشتقریر بود. از رهسپاران طریق «نقد تحلیلی»، گریزان از انشانویسی و پایبند به پژوهش، استناد و استدلال.
خاطرش گنجینهای بود از یادماندهها دربارهٔ نهادها و شخصیتهای فرهنگ معاصر ایران؛ فرانکلین، سخن، نیل، مرکز نشر دانشگاهی و کتابها و آدمهایی که در این مجموعهها بودند. سخنش صریح و بدیع بود؛ گاه شاید بیانصاف هم میشد.
حس و حدس من این است که در نهایت در همان قاب و قالب بینش سیاسیاجتماعی جوانیاش میزیست و بعضی قضاوتهای فرهنگیاش، رنگ معهود دکتر میترای رئالیسم و ضدّ رئالیسم را داشت. شاید هم اشتباه میکنم.
قدری هم لجباز بود! یادم هست بر سر بیتی از حافظ، با سایه اختلاف نظر پیدا کرد و مطلب مفصلی نوشت، با تعریضهایی هم! سخت بر رأی خود پافشاری میکرد. یکبار گفت گمان دارم سایه بهخاطر این مقاله با من قهر کرده است! دلداریاش دادم که چنین نیست. از رفاقت هفتاد سالهاش با او گفت. همان روز به سایه خبر دادم؛ سایه هم از آلمان به پرهام تلفن کرد و پیرمرد بسیار خوشحال شد. بعدتر در یادداشتی نوشت که از شادی گریست. به من هم زنگ زد و تفقد کرد. چنین روحیاتی داشت.
پرهام میگفت مهمترین خدمتش به ایران تأسیس سازمان اسناد ملی ایران بود. استاد ایرج افشار نیز همین را نوشته است.
برای پایهریزی سازمان ملی اسناد ایران، به فرنگ رفت و آموزشها دید. قانون آن را هم نوشت. ده سال رئیس آنجا بود و بعد از انقلاب بازنشسته شد.
باید به آب زر نوشت این سخن جلیل او را:
«سیروس پرهام همیشه از خادمان فرهنگ ملی بوده و اکنون هم در این کار [سازمان اسناد ملی ایران] با شوق تمام خدمت میکند».
نامش زنده بماناد!
https://www.tg-me.com/n00re30yah
سیروس پرهام در ۹۷ سالگی درگذشت؛ بنیانگذار سازمان اسناد ملی ایران، محقق تاریخ فرش ایران، منتقد ادبی تأثیرگذار، مترجم کارآزموده و از پیشکسوتان ویراستاری ایران. مردی مغتنم بود و محضری سودمند داشت. در سالهای اخیر مجال آشنایی نزدیکتر با او فراهم آمد و من از مصاحبتش بهره میبردم.
بیشتر دربارهٔ فرش میپرسیدم؛ شصت سال، به تعبیر خودش «فرشباز» بود. دانش وسیع و بصیرتی نافذ در این زمینه داشت و کتابهای روحفزایی نوشت؛ قالی بولوردی، شاهکارهای فرشبافی فارس و کتاب دو جلدی دستبافتهای عشایری و روستایی فارس و نیز آخرین کتابش، فرش و فرشبافی در ایران که پیشتر معرفی کوتاهی دربارهاش نوشتهام.
از مکتوب «نقشههای قالی کرمان» و مقالات «فرش گرهبافته در متون فارسی سدههای نخستین» و «جلوههای اساطیری و نمادهای نخستین در قالی ایران» و نقد پرمایهٔ مدخل قالی در دانشنامهٔ ایرانیکا هم باید یاد کنم. چندبار گفت که ویراستار کتاب معظم شکوه ایران بوده و بخشی از فصل فرش آن را نوشته است.
حقاً در این عرصه پژوهنده بود و دقیق و دلباخته. وقتی از فرش و هنر ایران سخن میگفت، کلامش رنگ شور و شیدایی میگرفت. مزهٔ نثرش هم فرق میکرد. بخش آغازین کتاب قالی بولوردی بسیار دلاویز است. خوشا او که دستبافتههای ایرانی را در ایران و انیران میجُست و مییافت و میخرید. جانش از زیبایی لبریز میشد و زکات این حظّ سرشار را به خواهندگان میرسانید.
به کتابهایی که دربارهٔ دستبافتها نوشته بود، میبالید و جای آن بود. چنانکه با فخر یاد میکرد که سرویراستار ترجمهٔ کتاب بزرگ سیری در هنر ایران بود و نیز ساماندهندهٔ کتاب یحیی ذکاء دربارهٔ صنیعالملک.
علایق فرهنگی پرهام گسترده بود؛ شعر کهن و معاصر ایران و رمان ایرانی و فرنگی و شعر فرنگی و فرش و نقاشی و کاشیکاری و اسناد تاریخی و عشایر و مباحثی دقیق و ریز راجع به ترجمه و ویرایش. حتی نشریهٔ هفتگی جدول طلایی را هم منتشر کرد!
قلمی روان و رسا داشت. روشن و زدوده مینوشت. قبلا نوشتهام که قلمش مقیّّد است که اطلاعات بدهد و از لفاظی دور بماند. با اینهمه در نثرش نفَس روایتگری و کرشمه هم هست. یادداشتهای خاطراتگونهٔ پرکششی نوشته است؛ مانند آن نوشتهٔ دلربا دربارهٔ گربهاش که در جهان کتاب چاپ شد.
مقالات پرهام در نشریات معتبری چون صدف، سخن، راهنمای کتاب، آینده، نشر دانش، جهان کتاب و بخارا چاپ شده. در دهبیست سال اخیر هم مقام اصلی قلمش نشریهٔ نقد و بررسی کتاب تهران بود. مقداری از مقالاتش در کتاب ارجمند همگام با زمانه گردآمده است.
نقد ادبی و انتقاد کتاب بخش مهمی از کارنامهٔ اوست. از سال ۱۳۳۴ که همراه ابوالحسن نجفی جزوهٔ انتقاد کتاب را برای نشر نیل راه انداخت، تا پایان عمر پیوسته کتاب خواند و نقد نوشت. صاحبنظر، نکتهبین و خوشتقریر بود. از رهسپاران طریق «نقد تحلیلی»، گریزان از انشانویسی و پایبند به پژوهش، استناد و استدلال.
خاطرش گنجینهای بود از یادماندهها دربارهٔ نهادها و شخصیتهای فرهنگ معاصر ایران؛ فرانکلین، سخن، نیل، مرکز نشر دانشگاهی و کتابها و آدمهایی که در این مجموعهها بودند. سخنش صریح و بدیع بود؛ گاه شاید بیانصاف هم میشد.
حس و حدس من این است که در نهایت در همان قاب و قالب بینش سیاسیاجتماعی جوانیاش میزیست و بعضی قضاوتهای فرهنگیاش، رنگ معهود دکتر میترای رئالیسم و ضدّ رئالیسم را داشت. شاید هم اشتباه میکنم.
قدری هم لجباز بود! یادم هست بر سر بیتی از حافظ، با سایه اختلاف نظر پیدا کرد و مطلب مفصلی نوشت، با تعریضهایی هم! سخت بر رأی خود پافشاری میکرد. یکبار گفت گمان دارم سایه بهخاطر این مقاله با من قهر کرده است! دلداریاش دادم که چنین نیست. از رفاقت هفتاد سالهاش با او گفت. همان روز به سایه خبر دادم؛ سایه هم از آلمان به پرهام تلفن کرد و پیرمرد بسیار خوشحال شد. بعدتر در یادداشتی نوشت که از شادی گریست. به من هم زنگ زد و تفقد کرد. چنین روحیاتی داشت.
پرهام میگفت مهمترین خدمتش به ایران تأسیس سازمان اسناد ملی ایران بود. استاد ایرج افشار نیز همین را نوشته است.
برای پایهریزی سازمان ملی اسناد ایران، به فرنگ رفت و آموزشها دید. قانون آن را هم نوشت. ده سال رئیس آنجا بود و بعد از انقلاب بازنشسته شد.
باید به آب زر نوشت این سخن جلیل او را:
«نجات و صیانت اسناد ملی هدفی است صعب و گرانقدر لیکن هدفی نیست که خود غایت خود باشد. صیانت اسناد ملی وقتی تحقق کامل می یابد که این اسناد در دسترس عموم گذارده شود و مورد استفاده قرار گیرد».دوست دارم ختام این یادداشت سخن استاد ایرج افشار باشد:
«سیروس پرهام همیشه از خادمان فرهنگ ملی بوده و اکنون هم در این کار [سازمان اسناد ملی ایران] با شوق تمام خدمت میکند».
نامش زنده بماناد!
https://www.tg-me.com/n00re30yah
Telegram
نور سیاه
یادداشتهای ایرانشناسی میلاد عظیمی
@MilaadAzimi
@MilaadAzimi
❤4
Forwarded from عباس وریج کاظمی
ilovepdf_merged.pdf
3.7 MB
🗣 همراهان عزیز ششمین همایش «کنکاشهای مفهومی و نظری درباره جامعه ایران»
به اطلاع شما عزیزان میرساند که این همایش در تاریخ ۱۴ تا ۱۷ مهرماه ۱۴۰۴ (۶ تا ۹ اکتبر ۲۰۲۵) در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار خواهد شد.
▪️پنلهای علمی همایش مطابق همان برنامهریزی قبلی (اعلام شده در خردادماه) برگزار خواهد شد. کتاب چکیده مقالات هماکنون آماده است و میتوانید آن را دانلود کنید. همچنین کتاب جستارهای کامل مقالات در حال ویرایش و آماده سازی نهایی است و بهزودی خدمتتان ارسال خواهد شد. درصورتی که تمایل به داشتن نسخه چاپی کتابها باشید، در روز همایش میتوانید ثبت سفارش دهید.
🔻دوستانی که جستار کامل خود را برای ما ارسال کردند و اما چکیده خود را پیش از آن در وقت مقرر ارسال نکردهبودند صرفا جستار آنها _در صورت دریافت ایمیل تایید_ چاپ خواهد شد و در کتاب چکیده ممکن است خود را نیابند.
🔺از حضور ارزشمند شما در این گردهمایی علمی صمیمانه استقبال میکنیم. اطلاعات جدید جهت روز و ارائه در سالن ها بزودی خدمتتان ارائه خواهدشد. منتظر دیدار شما خواهیم بود.
به اطلاع شما عزیزان میرساند که این همایش در تاریخ ۱۴ تا ۱۷ مهرماه ۱۴۰۴ (۶ تا ۹ اکتبر ۲۰۲۵) در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار خواهد شد.
▪️پنلهای علمی همایش مطابق همان برنامهریزی قبلی (اعلام شده در خردادماه) برگزار خواهد شد. کتاب چکیده مقالات هماکنون آماده است و میتوانید آن را دانلود کنید. همچنین کتاب جستارهای کامل مقالات در حال ویرایش و آماده سازی نهایی است و بهزودی خدمتتان ارسال خواهد شد. درصورتی که تمایل به داشتن نسخه چاپی کتابها باشید، در روز همایش میتوانید ثبت سفارش دهید.
🔻دوستانی که جستار کامل خود را برای ما ارسال کردند و اما چکیده خود را پیش از آن در وقت مقرر ارسال نکردهبودند صرفا جستار آنها _در صورت دریافت ایمیل تایید_ چاپ خواهد شد و در کتاب چکیده ممکن است خود را نیابند.
🔺از حضور ارزشمند شما در این گردهمایی علمی صمیمانه استقبال میکنیم. اطلاعات جدید جهت روز و ارائه در سالن ها بزودی خدمتتان ارائه خواهدشد. منتظر دیدار شما خواهیم بود.