Telegram Web Link
ملاک تشخیص حق و باطل در اسلام؛


چه ملاکی برای تشخیصِ صحّت و سقم ادّعاهای دکتر سروش وجود دارد ؟ به تعبیر روشن تر از چه راهی اطمینان حاصل کنیم که ادعاهای ایشان صحیح اند یا غلط؟


به عنوان یک مسلمان به ارزیابی سخنان دکتر سروش میپردازیم و وقتی که صحبت از غلط یا صحیح بودن اظهارات سروش یا هر کس دیگری میشود منظور این است که آیا این اظهارات با دین اسلام قابل تطبیق است یا نه ، چنانچه قابل تطبیق بود حکم به صحّت آن میشود در غیر این صورت حکم به ابطال آن میرود.
اکنون این سؤال پیش می آید که دلائل مورد اتّفاق میان مسلمانان کدامها هستند؟ آیا دلائلی هست که امّت اسلامی روی آنها اجماع و اتّفاق داشته باشد ؟

جواب : آری امت اسلامی اعمّ از شیعه و سُنی و سلف و خلف بر یک سری دلائل اجماع و اتّفاق دارند و همانها ملاک صحت و سقم هر ادّعائی در زمینه ی افکار و باورهای دینی هستند ،
البته ممکن است دلائل مورد اعتماد بعضی از فِرَق و مذاهب اسلامی اندک تفاوتی داشته باشد اما تمام ملل و نحل اسلامی بر حُجّیّت قرآن و سنّت اتّفاق نظر دارند ، پس هر ادّعائی در زمینه ی باورهای دینی ، مهر تایید کتاب و سنّت را خورد ، مورد قبول است و در غیر این صورت مردود و باطل است.
تا اینجا که فکر نمیکنم مخالفی وجود داشته باشد چون بدیهیاتی هستند که هیچ مسلمانی کمترین تردیدی در آنها نمی بیند ، بنا بر این ملاک صحّت و سقم هر باوری انطباق آن با کتاب و سنّت است ،
سؤال آیا اظهارات دکتر سروش را میشود از لابلای آیات کلام الله و فرمایشات رسول گرامی اسلام ، صلی الله علیه و سلم استنباط نمود ؟ اگر پاسخ این سؤال را به دکتر سروش واگذار کنیم دو راه بیشتر فراروی ندارد ، یا اینکه بگوید حجّیّت قرآن و سنّت را قبول دارم و با استناد به آنها صحّت ادّعاهای خود را ثابت میکنم ، در آن صورت ما هم خواهیم گفت ، این گوی و این میدان یک ماه فرصت دارید دلائل خود را ارائه دهید
امّا اگر بگوید نه من حجّیت قرآن و سنّت را قبول ندارم ، در آنصورت همه چیز تمام میشود و بحث بپایان میرسد ، چون کسی که حجیّت قرآن و سنّت را قبول نداشته باشد چه پروائی دارد از اینکه اظهاراتش با این متون دینی انطباق داشته باشد یا نه ،
اکنون بر میگردیم به اصل مطلب مورد ادّعای دکتر سروش یعنی ادّعای انکار حشر بسیاری از انسانها و نابودی مطلق آنها پس از مرگ!
چه چیزی دکتر سروش را به سمت و سوی این ادعای عجیب و غریب کشانده است ، خودش از فرط بی دلیلی اظهار میدارد که از کلام عرفا استنباط میشود ، در عین حال خود تصریح میدارد که عرفا صراحتا این ادعا را نکرده اند بلکه از کلام آنها استنباط میشود !!!!!! چرا فقط دکتر سروش به این استنباط رسیده اند و بقیه از آن خبر ندارند ؟ وانگهی گیرم کلام عرفا نه بطور ضمنی بلکه بطور رُک و صریح بر عدم معاد بسیاری از انسانها دلالت داشته باشد ، چرا و چگونه دکتر سروش کلام عرفا را بر کتاب و سنّت ترجیح داده است ؟ آیا حجّیّت کلام عرفا را بر حجّیّت کتاب و سنّت مقدّم داشته است ؟
تمام مسلمانان اذعان کامل دارند که معاد یک اصل مسلّم از اصول دین است ، بدین معنی که تمام انسانها زنده خواهند شد تا ثواب و عقاب اعمال خود را بعینه ببینند و این ، عدل الهی را بتمام و کمال نمایش میدهد ، سروش اعلام میدارد که فقط اصحاب نفوس ناطقه و عقول متعالیه زنده خواهند شد و بقیه رهسپار دیار خواهند بود ، چه ادعای عجیب و غریبی!!

واضح است که منظور دکتر سروش از اصحاب نفوس ناطقه و عقول متعالیه کسانی است که به درجات بالائی از درک و دریافت معارف الهی رسیده باشند ، پس کسانیکه به این درجات نرسیده باشند صرف نظر از اعمال نیک و بدشان محشور نخواهند شد و مورد باز خواست قرار نخواهند گرفت ، و با این حساب صدها ملیون انسان نیکو کار ثواب اعمال خود را نخواهند دید وهمین تعداد و بیشتر انسان ستمگر و بد کار به سزای جنایات خود نخواهند رسید ، آخه این چه نوع باور و تفکّری است و با کدام منطق و عقلانیّت در برابر آن تمکین کنیم ؟

ادامه دارد...
عبدالرّحمن سبحانی

@SerajArchive
رد اظهارات بی پایه ی دکتر سروش در مورد حشر ونشر معدودی از خلائق:


مجبورم اعلام کنم ، اظهارات شطحات گونه ی دکتر سروش ، ما را بسی مأیوس و نا امید گردانید و حیفم آمد این شخصیت عالیقدر که زمانی با درخششی امیدوار کننده در عرصه اندیشه ی دینی ، پیشتازی میکرد به این حال و روز افتاده است. نقد آقای مهدوی اگر چه نقدی جامع و مانع بود اما چند جمله ی زیر را نیز به آن اضافه میکنیم و فاتحه ی ادعاهای سُست و غیرقابل دفاع دکتر سروش را میخوانیم.

از دیدگاه یک مسلمان ، هیچ حجّتی قاطعتر از قرآن نیست ، پس هر ادّعائی نفیاً و اثباتا باید مستند بدلایل قرآنی باشد ، دکتر سروش در ادّعای عدم حشر و معادِ بسیاری از انسانها کوچکترین اشاره ای بدلائل قرآنی نکرده است که هیچ ، حتی بدلائل عقلی نیز اتّکای چندانی ننموده است ، متقابلا آقای مهدوی ، راسخ و استوار پای دلائلِ مُتقن قرآنی نشسته است و معدودی از آیات را برشمرده است که باصراحت تام و تمام ادعاهای آقای سروش را ابطال مینمایند ،
اگر دوستان توجّه کرده باشند ، دکتر سروش در بیشتر ادعاهای خود کمتر سراغ دلائل و مستندات قرآنی میروند و دلیلش هم معلوم و آشکار است و آن اینکه در اذعان به حجّیت قرآن مشکل دارند چون آن را رؤیای رسولانه میدانند نه کلام خدا و طبیعتا رؤیا نمیتواند از جمله ی دلائل محکم بشمار آید ، که این هم یکی از مشکلات جدّی دکتر سروش است ، بطور کلی با این ادّعای اخیر معلوم میشود که دکتر سروش نه تنها در فروع و عرضیات ، بلکه در تمام اصول اساسی دین ، توحید ، معاد ، نبوت ، اشکال جدّی دارد.

ادامه دارد...

عبدالرّحمن سبحانی
@SerajArchive
کانال سراج
رد اظهارات بی پایه ی دکتر سروش در مورد حشر ونشر معدودی از خلائق: مجبورم اعلام کنم ، اظهارات شطحات گونه ی دکتر سروش ، ما را بسی مأیوس و نا امید گردانید و حیفم آمد این شخصیت عالیقدر که زمانی با درخششی امیدوار کننده در عرصه اندیشه ی دینی ، پیشتازی میکرد به…
اینجانب با دکتر سروش هیچ کدورتی ندارم و از مدّتها پیش با آثار و افکار او آشنا هستم و اتفاقا در دهه ی شصت و هفتاد او را یکی از ستونهای مستحکم اندیشه ی دینی در ایران میدانستم ، اما با اختلاف نظرهائی که با روحانیون و حوزویان اهل تشیّع پیدا کرد راهی دیار غربت شد و با اندیشمندان مغرب زمین انس و الفت پیدا کرد و بعضا تأثیر و تأثّراتی را باهم مبادله نمودند و تغیراتی در دیدگاههای ایشان پدید آمد که نمیتوانست با بدیهیات رائج عقائد اسلامی همخوانی داشته باشد و با همه ی دلبستگی که به ایشان داشتم از افکار جدید او تبرّی جستم ، بتدریج بر فاصله ی او با افکار اصیل اسلامی افزوده شد تا اینکه قرآن را رؤیای رسولانه خواند و آنرا از دایره ی عصمت خارج کرد و با ادّعای اینکه فرمان به زدن زنان نمیتواند منشأ الهی داشته باشد منکر این شد که قرآن کلام خدا باشد و اخیرا هم ادعای عدم معاد بسیاری از انسانها را مطرح کرد که در تعارض صریح با آیات قرآنی و عقائد اسلامی قرار دارد ، مطمئنّا دکتر سروش واقف است به اینکه ادعاهایش با صراحتهای قرآن ، ناسازگارند و میداند چه میگوید و از چند و چون انطباقِ اظهارات خود با قرآن کاملا آگاه است منتهی معتقد است که قرآن باتوجّه به اینکه حاصل رؤیاهای پیامبر است ، پس الزام آور نیست و میتوان بصورت ناهمخوان و غیر منطبق با آن ، به طرح ادّعا پرداخت ، کسانیکه کلیپهای صوتی تصویری دکتر سروش را دیده اند و دنبال میکنند حتما این مطلب را از ایشان دیده اند و شنیده اند آنگاه که در مبحث رؤیای رسولانه میگوید ، ما در قرآن چیزهائی داریم که انسان براحتی نمیتواند باور کند که خداوندی همچنین چیزهائی گفته است !!!!!!؟؟؟؟؟؟
پس کاملا معلوم است آن اعتقاد شایع و رایجی که مسلمانان به قرآن دارند سروش آن اعتقاد را ندارد و هیچگاه این امر را کتمان نکرده است و با شهامت پای آن ایستاده است ، وهیچ لزومی ندارد از طریق فلسفه بافی و پیچاندن مطلب مفرّی را برای ایشان دست و پا کنیم و باوری که خود او بدان معترف است با تأویل و توجیه و رنگ آمیزی کردن جور دیگری بخورد دیگران بدهیم ، به نظر من انسان باید جرأت پذیرش باورها و دفاع شفّاف از آنها را داشته باشد و برغم ناهمخوانی آن باورها با اعتقادات رایج ، پای آن ایستاد ، کما اینکه خود دکتر سروش همینگونه عمل میکنند و هیچگاه این باورهای شاذّ و غیر مستدل خودرا پنهان نکرده است باورهائی که با هیچ توجیه و تأویل و شفاعتی در چهار چوب عقائد اسلامی قرار نمیگیرند ، و منتقدین این باورها از خود روشنفکران و نو اندیشان دینی به نقد آنها پرداخته اند ،
باورهائی از قبیل صراطهای مستقیم ، و عدم انقطاع وحی و نبوت و رؤیای رسولانه و اخیرا عدم حشر و معاد بیشتر انسانها و معلوم نیست در آینده چه عجائب و غرائب دیگری در ویترین نوآوریهای دکتر سروش جای میگیرند .

اگرچه یکایک این باورها پاسخ قاطع خود را گرفته اند اما در صورت لزوم ، باز به آنها خواهیم پرداخت و عدم صواب هر یک از آنها را مستدلا تبیین خواهیم کرد .

عبدالرّحمن سبحانی
@SerajArchive
نگاهی به ژرفای مفهوم و معنای فقه؛

فقه ، در لغت بمعنی دانستن و فهمیدن و درک کردن و عمقِ مطلب را دریافتن است ، و در اصطلاح ، آشنائی بعلوم شرعیه را فقه میگویند و فقیه به کسی گفته میشود که با توجّه به تسلط و تبحری که در علوم اسلامی و متون دینی دارد ،توانائی استخراج احکام شرعی را از دلائل جزئی داشته باشد ،
شایان ذکر است ، با توجّه به اینکه فقیه باید خود توانائی استخراج احکام را داشته باشد و این امر ، جز از مجتهدِ واجد شرایط برنمی آید ، پس غیر مجتهد را نمیتوان فقیه نامید ، بنا براین ، صِرفِ آشنائی با دیدگاههای فقهیِ فقها ، بدونِ داشتنِ نیروی تعمّق در دلائل و کشف و استخراجِ احکام شرعی ، متناسب با شرائطِ روز را نمیتوان فقه نامید و همچنین کسی فقیه نیست ، ولو اینکه دهها کتاب فقهی را حفظ باشد ،
بتعبیر دیگر فقیه بکسی گفته میشود که اولا برمتون دینی یعنی کتاب و سنّت تسلط کافی داشته باشد ،ثانیا نیروی تجزیه و تحلیل و کشفِ حکم را در حد اعلی داشته باشد ، ثالثا ، عالم به مقاصد شرع باشد ، رابعا ، درکِ لازم در تشخیصِ مقتضیات و مصالحِ روز جامعه را در حدّ عالی داشته باشد ، وانگهی با تعمّق و تعقل و بکارگیری فهم و خرد و ذکاوت و اندیشه ی خویش آخرین و بروزترین دستورالعملهای فقهی را فراروی جامعه ی اسلامی قرار دهد ، بنا بر این ، تفقّه ، نه تنها امری مبارک و فرخنده است بلکه واجب و ضروری است و از ضروریات جامعه ی اسلامی در هر عصر و زمانی است ، و هیچگاه امّت اسلامی از فقه و فقها بی نیاز نخواهد شد ، قابل اشاره است که فقه و اجتهاد لازم ملزوم یکدیگرند و هیچگاه از هم جدا نخواهند شد پس هر فقیهی مجتهد است و هر مجتهدی فقیه ، و هر مجتهدی باید تازه ترین دستاوردهای فقهی خود را در اختیار جامعه ی اسلامی قرار دهد ، و هیچ مجتهدی حق ندارد بدون دلیل دنباله رو اجتهادات فقهی مجتهدینِ ادوار گذشته باشد وبا اتکا به زحمات آنها از اجتهاد و کشف احکام جدید فرو گذاری نماید ،
با توجه به مطالب فوق ، کارِ فقها و مجتهدین ، احیاگری دینی است وباید در هر عصر و زمانی مجتهدینِ امت ، بروزترین و تازه ترین مکاشفات فقهی خود را فراروی مسلمانان و امت اسلامی قرار دهند . و این ، دقیقا همان چیزی است که خداوند عظیم در آیه ی ۱۲۲ سوره ی توبه ، با ترغیب و تشویق مسلمانان را به آن فرا میخواند و میفرماید ( فلولا نفر من کلّ فرقةٍ طائفة لیتفقّهوا فی الدین )
چرا از هر قوم و قبیله ای ، گروهی کوچ نمیکنند تا دین و علوم دینی را فراگیرند ) بر اساس صراحت ِ این آیه ی شریفه ، تفقّه در دین ، امری الزامی است و نباید از آن غفلت نمود ،
باوجود این حقیقت روشن ، حیرت آور است که محافل روشنفکری دینی ، بیرحمانه فقه و فقها را مورد تاخت و تاز قرار میدهند و نوک تیز حملاتِ خود را متوجّه آنها نموده اند ، واقعا من مانده ام ، که نو اندیشان و روشنفکران دینی ، چه چیزی را مورد تهاجم قرار میدهند ؟؟؟؟؟؟؟
اگر چه نمیشود انکار کرد که رویکردِ بعضی از فقها کاملا سطحی و قشریست
و احتمالا هدف را بخطا رفته باشند ، امّا نمیشود بجرم خطای بعضی ، کلّ سیستم را هدف گرفت و بصورت افسار گسیخته مجموعه ی فقه و فقها را مورد تاخت و تاز قرار داد ،
تکیه کلام آقایان این است که نباید نگاه فقیهانه به دین داشته باشیم ، !!!!!!!!!!
نقطه مقابل این نوع نگاه ، چه نگاهی است ؟ پس دین را چگونه باید نگاه کنیم؟
واقعا معلوم نیست که محافل نو اندیشی دینی چه نوع تلقیی از فقه دارند که اینگونه بیرحمانه آنرا مورد تاخت و تاز قرار میدهند ،
قدر مسلّم این است که قرآن ، تفقه در دین را الزامی میداند ، حالا اگر آقایان به این رویکرد قرآنی راضی نیستند خود دانند .

عبدالرحمن سبحانی ، ۲۰/ ۲/ ۹۸

@SerajArchive
عبدالرّحمن سبحانی:
جایگاه عقل و خرد در میزان قرآن ،

قرآن پژوهان میدانند که قرآن ، چه اهتمامِ بلیغی به عقل و خرد آدمی داده است و تا کجا آنرا بالا کشیده است ، کسیکه قرآن را هیچگاه ندیده باشد و چیزی هم در مورد قرآن نشنیده باشد و برای اوّلین بار به مطالعه ی آن بپردازد ، فکر میکند یکی از دانشمندان عقلگرا آنرا
تألیف کرده است ، ضمنِ اذعان به این حقیقت که قرآن قابل مقایسه با هیچ کتابی از هیچ دانشمندی نیست ،
قبل از ورود به بحثِ عقل و جایگاه آن در قرآن یک نکته ی بسیار ظریف و درخورِ توجّه را عنایت بفرمائید و آن اینکه ،
در قرآن ، ۴۹ بار کلمه ی عقل و مشتقات آن وارد شده است ، درست به تعدادِ ورودِ
کلمه ی دین در قرآن ، این تقارنِ شگفت انگیز حکایت از ارتباط مستحکمِ عقل و دین دارد و اراده ی پروردگار عظیم الشأن
براین بوده است که این هدایتِ گرانسنگ را فراروی بشر قرار دهد و آدمی را تفهیم کند که تعقّل و تدیّن لازم ملزوم یکدیگرند و حرکت در کانالِ عقل لاجَرَم به دینورزی ختم میشود ،

یکی از نشانه های شرافت و کرامت انسان ، عقل و اندیشه است که در بقیّه ی جانداران وجود ندارد ،
انسان باید اهل تعقّل و تدبّر باشد و عقل و اندیشه اش را همواره چراغ راه زندگیش قرار دهد و هرگز عقل خود را تعطیل نکند و کورکورانه به دنبال دیگران راه نیفتد ، نه اینکه از هیچکسی پیروی نکند ، چون فرق است میان دنباله روی کورکورانه با پیروی عالمانه و عامدانه ،
پیروی آگاهانه و عالمانه همان چیزیست که خداوند جلّ جلاله به آن أمر فرموده است ، آنجا که در آیه ی ۱۷ سوره ی زُمر
میفرماید فبشِّر عبادِ الّذین یستمعون القول فیتّبعون احسنه ،
مژده بده کسانی از بندگان مرا که به هر سخنی گوش فرا میدهند و ( پس از ارزیابی و سنجش آن ) از زیباترینش پیروی میکنند ،
مفهوم و منطوقِ این آیه ی شریفه این است که هر سخنی قبل از رد یا قبول باید از فیلتر سنجش و ارزیابی عبور داده شود و بدون تحقیق و بررسی نه مورد قبول واقع شود نه مورد انکار ،
این آیه ی شریفه ، ضمن کشیدن خط بطلان بر تقلید و دنباله روی کورکورانه ،
یک قاعده ی اساسی را بنیان مینهد ، و آن اینکه بدون استثناء ، هر سخنی باید مورد تحقیق و تأمّل واقع شود ولو اینکه قرآن یا سخنِ پیامبر ، صلّی الله علیه و سلّم باشد ، چون قرآن و حدیث پیامبر نیز چنانچه مورد تحقیق و تأمّل واقع نشوند امکان بد فهمی وجود دارد ،
چه دلیلی وجود دارد که بدون استثناء هر سخنی را حتی قرآن و حدیث را باید با دقّت گوش داد و سنجش و ارزیابی کرد سپس بهترینِ آنرا برای پیروی کردن برگزید ؟ دلیلش این است که الف و لام ( ال ) در کلمه ی القول برای استغراق است و مفید عموم است و معنی یستمعون القول این است که هرسخنی را بدقّت گوش میدهند و درآن بتأمّل مینشینند و پس از سنجیدن و تعمّق در آن ، چنانچه قابلیّتِ اتّباع و پیروی کردن را داشت از آن پیروی میکند ، ممکن است این سؤال پیش بیاید که در قرآن و حدیث اگری وجود ندارد چون تمامِ آن أحسن است و قابل پیروی کردن ،
در توضیح آن خواهیم گفت ، اگر قرار است غیرِ قرآن و حدیث را با دقت گوش داد ، قرآن و حدیث در این خصوص اولی ترند و چنانکه اشاره کردیم اگر آنها را با دقّت مورد استماع قرار ندهیم امکان بد فهمی وجود دارد ، توضیح اینکه ، یکی از ویژگیهای کلام پروردگار این است که گاه برای یک کلمه یا یک آیه چند معنی به ذهن میرسد ، که بعضی از آن معانی زیباتر و کاملتر از بعضی دیگر هستند ، پس تحقیق و تأمّل لازم است تا بمعنی مقصود رسید ، مضافا اینکه ، پروردگارِ علیم ، خود دستور اختصاصی برای استماع و با دقّت گوش دادنِ قرآن را صادر فرموده اند و آیه ی ۲۰۴ سوره ی اعراف میفرماید ( و إذا قرِئَ القرآن فاستمعوا له و أنصِتوا ) هنگامیکه قرآن
تلاوت شد با دقّت به آن گوش فرا دهید و سکوت کنید ،
آیه ی شریفه ی ۱۷ سوره ی زمر ، در واقع منشور و مانیفست آزادی و آزادگی است و میزان اهتمام شارع و شریعتِ مقدّس را بفکر و اندیشه نمایش میدهد و انسانها را از پیرویهای سرسری و بدون تحقیق بر حذر میدارد ،
با همه ی اینها باید مواظب بود که اسبِ سرکشِ غرور و خودباوریهای کاذب ، انسان را به پرتگاههای انحراف ، فرو نیندازد و به جنگ محکمات و مسلّمات وا ندارد ،
گفتنی است که ما به آیین مقدّس اسلام سرفرازیم و عمیقا به حقّانیّت و برتریّت آن إذعان داریم و آن را تتمّه و تکمله ی ادیان و یگانه شاهراه سعادتِ دنیا و عُقبی و تنها صراط مستقیم تلقّی مینمائیم که در کتاب و سنّت متبلور است ، و هیچ هراسی نداریم از اینکه ، قولِ هر قائلی را که با بدیهیّات اسلام ،همخوانی نداشته باشد مردود بشماریم و در این خصوص بدهکار هیچکسی نیستیم ،
با قطعیّت اعلام میداریم که معتقد به جاودانگی اسلام هستیم و آنرا قابل تطبیق با هر عصر و زمانی میبینیم و وظیفه ی مبلّغین و مجتهدین أمّت اسلامی است که مفاهیم دینی را بروز رسانی کرده و با گفتمانی که متناسب با درک و دریافتِ

مردم باشد ، آنرا انتقال دهند ،
القصّه ، عقل و اندیشه از أجلّ نعمتهای خدادادی است و فصلِ ممیّز انسان از بقیّه ی جانداران است و بدون آن بقیّه ی نعمتها معنی و مفهومی ندارند و مهمتر از همه ، مناط تکلیف است و بدون آن تکلیف ساقط است ،
در قرآن از این نعمت بیش از دیگر نعمتها سخن رفته است و فاقد آنرا بعنوانِ بدترین موجود معرّفی کرده است آنجا که در آیه ۲۲ سوره ی انفال میفرماید ( إنّ شرّالدّوابّ عندالله الصّمّ البکم الّذین لایعقلون )
بدرستی بدترین جنبندگان پیش خدا لالان و کرانی هستند که تعقّل نمیورزند ،
در قرآن کریم در چهارده مورد ، جمله ی أفلا تعقلون و أفلا یعقلون بکار رفته است که سرشار از نکوهش کسانی است که تعقّل نمیورزند ، والحاصل ، از خلال این آیات شریفه پیداست که قرآن چه بهای سنگینی به عقل و خرد می دهد و چه ارزشی برای آن قائل است ، البته
دین حدود و ثغور خود را دارد و مرزهای آن باید مورد حُرمت واقع شوند و باید از تعاریفی که مرزهای دین را بهم میزند و محکمات آنرا زیر سؤال میبرد جدّا پرهیز کرد ،
در این باب سخن بسیار است و در این مجال بهمین مقدار بسنده میکنیم و تفصیل این مطلب را به مجالی دیگر میسپاریم .
عبدالرّحمن سبحانی

@SerajArchive
سرانجام تحولات افغانستان ،به کجا ختم میشود ، ؟؟؟
چند سالی است که برغم حمایتهای بیدریغ آمریکا و بسیاری دیگر از کشورهای غربی از رژیم دست نشانده ی افغانستان بریاست اشرف غنی ، جنبش طالبان عرصه را بر نیروهای نظامی کشور افغانستان و حامیان آن کشور تنگ کرده است و ضربات سنگینی را بر آنان وارد کرده است ،
کشورهای غربی برهبری آمریکا تاب تحمل این ضربات را نیاوردند و یکی پس از دیگری راه فرار را در پیش گرفتند و دست از پا درازتر به کشورهای خود برگشتند و کسانی مانند جو بایدن بی پرده اعلام کردند که بیش از این ، زیر بار هزینه های سنگین جنگ با طالبان نمیرود و حکومت اشرف غنی و نیروهای نظامی آموزش دیده ی افغانستان باید خود جلوی پیشرویهای طالبان را بگیرند ،
پس از خروج نیروهای نظامی کشورهای غربی ،
جنبش طالبان با سرعتی باورنکردنی یکی پس از دیگری ولسوالیها و مراکز ولایتها را تصرف کردند و اکنون بیش از نود درصد خاک افغانستان را در کنترل خود دارند و پشت دروازه های کابل خیمه زده اند ، و هر آن احتمال میرود پایتخت افغانستان را به تصرف خود در آورند ،
این فتوحات خیره کننده ی طالبان ، واکنشهای مختلفی را از سوی کشورها و جریانهای سیاسی بدنبال داشته است ، بعضی از کشورها مانند چین و ایران و پاکستان ، محتاطانه بسوی پذیرش این تحولات گام برداشته اند و جریانی را که تا دیروز تروریستی میخواندند امروز امارت اسلامی میخوانند ، شاید هم همین موضع ، منطقی تر و دور اندیشانه تر باشد ، چون به بداهت معلوم و مسلم است که جنبش طالبان یکی از مؤلفه های انکار ناپذیر در صحنه ی سیاسی منطقه و افغانستان میباشد و از پایگاه بمراتب قویتر مردمی به نسبت دیگر جریانهای سیاسی در افغانستان برخوردار است ، بنا براین هر صلح و آرامش پایداری در افغانستان و کشورهای پیرامون آن ، در گرو تعامل روشمند با این جنبش میباشد ، اگرچه این تحولات و این سبک از دیپلماسی بمذاق خیلیها خوش نمیآید و بویژه ، کام بسیاری از اسلام ستیزان را بشدت تلخ کرده است ، و آنها را وادار به واکنشهای عصبی و هیجانی و انواع و اقسام تهمت و افترا به طالبان نموده است ،
واقعیت آن است که طالبان بعنوان جنبشی سربرآورده از جغرافیای خاص فکری و سیاسی منطقه ، اشتباهات و خطاهای فاحشی داشته و خواهد داشت ، اما حکومت دست نشانده افغانستان هم در عرض بیست سالی که به مردم افغانستان تحمیل شد و با حمایتهای بی دریغ کشورهای غربی سرپا نگهداشته شد ، هیچ دسته گلی به آب نداد و جز فقر و فلاکت و بدبختی ، تحفه ای برای مردم افغانستان نداشت ، فلذا ضرورتی ندارد اسلام ستیزان برای نابودی و شکست آن به نوحه خوانی و ذکر مصیبت بپردازند و افتراها و تهمتهای بی مورد را به طالبان نسبت دهند ،
بنظر میرسد چاره ای جز این نیست که به طالبان فرصت داده شود تا عنان حکومت افغانستان را در دست بگیرد و دگر بار امتحان خود را پس دهد بلکه فرجی برای غم و محنتهای جانکاه مردم افغانستان فراهم آید ،

عبدالرحمن سبحانی ، ۲۴/۵/۱۴۰۰

@SerajArchive
در افغانستان چه می‌گذرد؟

دکتر ایاد قنیبی
مترجم: محمد بهرامی

بسیاری از مسلمانان حیران و سرگردان هستند و با خود می‌گویند: آیا واقعا غرب شکست خورد؟ یا این که رویدادهای اخیر توسط آمریکا و سازمان ملل از قبل سازماندهی شده است و این پیروزی ظاهری، شکست و دربه‌دری و ناامیدی به دنبال خواهد داشت؟
من رویدادهای افغانستان را از 25 سال پیش، زمانی که طالبان پیدا شدند و سپس قدرت را به دست گرفتند و پس از آن پیمان ناتو با آنان جنگید و افغانستان را اشغال کرد، تا کنون پیگیر بودم و دنبال می‌کردم. رویدادهای که بسیاری از جوانان امروزی آن‌ها را درنیافته اند. با این حساب، به یاری پروردگار نکاتی را پیرامون آن‌چه می‌گذرد با شما در میان می‌گذارم.
1. آیا آمریکا و پیمان ناتو در افغانستان شکست خوردند؟
- پاسخ این است که: بلی، بدون شک و تردید به گونه‌ی بسیار شرآور شکست خوردند. و این نخستین شکستی است که غرب در جهان اسلام پس از ده‌ها سال تجربه می‌کند.
- بیانیه‌های رسمی رئیس‌جمهور آمریکا، وزیر دفاع بریتانیا، آنگلا مرکل، روزنامه‌های آمریکایی و بریتانیایی و فرانسوی را دنبال کنید، متوجه خواهید شد که آنان خود به شکست ذلت‌بار شان اعتراف می‌کنند. تا جایی که ایندیپندنت می‌نویسد: «The humiliation of the west in Afghanistan is now complete/ رسوایی غرب اکنون در افغانستان به گونه‌ی کامل رقم خورد». 
https://www.independent.co.uk/voices/letters/taliban-afghanistan-us-withdrawal-humanitarian-crisis-b1902969.html
- برای کسانی که گمان می‌کنند رویدادهای اخیر دسیسه‌ی آمریکاست و همه‌چیز برابر با برنامه‌ی آن‌ها پیش می‌رود، می‌گوییم: آمریکا نام و آوازه‌ی نظامی خود را به هیچ بهایی به خطر نمی‌اندازد و اگر به حقیقت شکست نخورده باشد، به آن اعتراف نمی‌کند. چرا که برتری اقتصادی آمریکا، وابسته به برتری نظامی آن است و از دست رفتن آوازه‌ی نظامی آمریکا، پیامدهای زیان‌باری دارد. برای همین، گمان نمی‌رود که آمریکا به خاطر توطئه‌ای پنهان، این همه را به خطر بیندازد.
- مجله‌ی اکونومیست مقاله‌ای با این عنوان منتشر کرده است: «The fiasco in Afghanistan is a grave blow to America’s standing/ شکست شرم‌آور آمریکا در افغانستان ضربه‌ی کمرشکنی به اعتبار آمریکا وارد کرد». 
https://www.economist.com/leaders/2021/08/21/the-fiasco-in-afghanistan-is-a-grave-blow-to-americas-standing
- فرانس 24 مقاله‌ی خود را با این سخنان به پایان می‌برد: «ناظران به این باوراند که آوازه‌ی آمریکا به عنوان یک ابرقدرت به گونه‌ی جدی آسیب دیده است». https://bit.ly/388U7Kh
- مجله‎ی بریتانیایی Middle East Eye مقاله‌ی با این عنوان منتشر کرده است: «چه بسا رسوایی ایالات متحده در افغانستان نقطه‌ی عطف در تاریخ جهان باشد». 
https://www.middleeasteye.net/opinion/us-afghanistan-taliban-humiliation-turning-point-world-history
- فعلا در داخل آمریکا حکومت بایدن مورد هجوم جدی و تمسخر شدید قرار گرفته است.
- اگر آمریکا اهداف خود را در جنگ افغانستان برآورده کرده بود، برای حفظ آبرو و اعتبار خود آن‌ها را اعلان می‌کرد. در حالی که آمریکا پیوسته توهین و تمسخر می‌شود و هرگز از خود دفاع کرده نمی‌تواند. تا جایی که یکی از آنان می‌گوید: «اگر روزی احساس پوچی کردی، به این فکر کن که آمریکا چهار رئیس‌جمهور، چندین تریلیون دالر و چندین ملیون انسان را با بیست سال هزینه از قربانی کرد تا سرانجام طالبان را جایگزین طالبان کند»! https://twitter.com/RajatSharmaLive/status/1427482886387556353
- فکر کنید که اگر دولت آمریکا پس از این بخواهد دوباره در جایی جنگی راه بیندازد، برای جلب سرمایه و رضایت مردم خود چه می‌تواند بگوید؟
- این از موضوع نخست: که آمریکا و جامعه‌ی جهانی، بدون شک شکست خوردند.
2. آیا معقول است! آمریکا و پیمان ناتو، که متشکل از 30 دولت است، نتوانستند اهداف خود را در افغانستان برآورده سازند؟! 
- بلی، نتوانستند. اهدافی که ناتو بیست سال پیش و در آغاز جنگ اعلان کرد چه بود؟ شکست و نابودی طالبان و برپایی نظام دموکراسی (با تعریف غربی آن) در افغانستان.
- اما این اهداف نه تنها برآورده نشد، که نتیجه‌ی معکوس داد. آمریکا طالبان را نابود کرده نتوانست. سپس بارها و بارها از طالبان خواست تا سلاح خود را به زمین گذارد، اما طالبان نپذیرفت.
- سال 2004: https://bit.ly/3kflc49
- سال 2005: https://bit.ly/3B4JtRf
- سال 2019: https://bit.ly/3grt2GL
- از طالبان خواسته شد از شریعت و نظام اسلامی، چشم‌پوشی کنند، اما نپذیرفتند. https://bit.ly/2Wbv1YB
سرانجام آمریکا چاره‌ای جز عقب‌نشینی ندید. رئیس‌جمهور آمریکا در بیانیه‌ای اعتراف کرد که طالبان در تمام این بیست سال و از آغاز جنگ، نیرومندتر از امروز نبوده اند. سخنرانی بایدن، دقیقه‌ی 3:30: 
 https://youtu.be/kIxyYU227mM
تنها دستاوردی که می‌تون گفت آمریکا داشته است، توافق با طالبان مبنی بر اجازه ندادن برپایی گروه‌هایی در افغانستان است که برای آمریکا تهدید به حساب می‌آیند. در حالی که غرب و آمریکا می‌توانستند این هدف را بدون جنگ بیست ساله و این بی‌آبرویی و تحمل زیان‌های بزرگ نظامی، بشری و مالی تحقق بخشند. 
ریاست جمهوری آمریکا فعلا از دستاوردها و برآورده شدن اهداف سخن نمی‌گوید و حرف شان از کم کردن زیان‌هاست. رئیس‌جمهور آمریکا در سخنرانی خود گفت: «من به شدت از تصمیم خود دفاع می‌کنم. پس از 20 سال به سختی آموختم که برای عقب‌نشینی نیروهای آمریکایی هرگز زمانی مناسب فرا نمی‌رسد». سخنرانی باید، دقیقه‌ی 4:25:
https://youtu.be/kIxyYU227mM
- به این معنا که هر زمان عقب‌نشینی کنیم، زیان‌هایی خواهد داشت.
- هم‌چنان می‌گوید: «شما می‌خواهید چند نسل از پسران و دختران آمریکا را به جنگ افغانستان بفرستم؟ چه قدر آمریکایی در آن جا قربان شوند؟ تا به کی شاهد قبرهای بی‌پایان در گورستان ملی آرلینگتون (Arlington) باشیم؟ سخنرانی بایدن، دقیقه‌ی 8:38:
-  https://youtu.be/kIxyYU227mM
- این گونه عبارت‌ها و بیانیه‌ها و سخنرانی‌ها اعتراف به شکست است.
3. خوب، توانایی‌های استخباراتی آمریکا و ناتو کجا شد؟ مگر آنان «همه چیز» مسلمانان را نمی‌دانند؟ مگر برای ده‌ها سال آینده برنامه‌ریزی نمی‌کنند و آن چه اکنون اتفاق می‌افتد، از گذشته‌های دور طرح‌ریزی نشده است؟
- خیر! رویدادها این نگاه «خداانگاری» غرب را نادرست نشان می‌دهد. 
- ریاست جمهوری آمریکا، چند ماه پیش با اعتماد کامل بیان کرد که طالبان، حاکمیت را در دست نمی‌گیرند. چرا که سپاهی نیرومند در افغانستان آموزش یافته و آماده شده اند:
-  https://twitter.com/amansouraja/status/1427114985784844293
- پس از آن که حکومت پیشین به سرعت فروپاشید، بایدن ظاهر شد و اعتراف کرد که رویدادهای اخیر دور از انتظار بود.
4. پرسش اساسی دیگر این که: آیا این بدین معناست که جنگ با تمام انواع آن پایان یافت و آمریکا و ناتو تسلیم واقعیت شدند و از دسیسه و توطئه در افغانستان دست برمی‌دارند؟
- قطعا نه. همین اکنون طلایه‌ی این دسیسه‌ها دیده می‌شود و تلاش می‌کنند برخی از شخصیت‌ها را برای روشن نگهداشتن آتش جنگ داخلی، تشویق و یاری کنند: 
https://twitter.com/BHL/status/1429103205758246922
- تهدید به تحریم‌های جامعه‌ی جهانی و محاصره‌ی اقتصادی، ایجاد بحران مالی، مسدود کردن ذخایر مالی دولت در خارج، فشارهای گوناگون بر طالبان به هدف شریک ساختن رهبران حکومت قبلی و شخصیت‌های وابسته به کشورهای بیگانه در حکومت آینده، تلاش‌های نرم از طریق برخی از کشورهای میانجی، دامن زدن به کشمکش‌ها و درگیری‌های داخلی.
-  اهدافی را که با سلاح محقق ساخته نتوانستند، تلاش می‌کنند به شیوه‌های دیگر تحقق بخشند.
5. خوب، آیا ممکن نیست هدف آمریکا این باشد تا طالبان به جنگ‌های داخلی و به جنگ با کشورهای مانند ایران و روسیه و چین گرفتار شود؟ و یا این که خود شان مانع پیشبرد برنامه‌های خود شوند؟
- ممکن است. حتا اگر روزگار برابر با خواسته‌های آنان پیش نرود، تلاش می‌کنند رویدادها را با برنامه‌های بدیل مدیریت کنند.
6. آیا فروپاشی پرسرعت دولت دست‌نشانده‌ی غرب و سپاه و اردوی آن در افغانستان و قدرت یافتن سریع طالبان در این کشور، پرسش‌برانگیز نیست؟
- بلی، پرسش‌برانگیز است. اما این پدیده تحلیل‌ها و تفسیرهای گوناگون دارد و جای آن این جا نه که میزگردهای تحلیل‌های سیاسی است. اما عجالتا می‌گوییم: شما لحظه‌های پایانی داستانی را می‌بینید که بیست سال ادامه داشته است و برای همین گمان می‌کنید تمام این تحول‌ها محصول تلاش‌های چند روز اخیر است. در حالی که واقعیت چیز دیگری است.
- هم‌چنان طالبان در تمام این بیست سال، دور از پوشش رسانه‌های جهانی به کار و پیکار شان ادامه دادند و رویدادهای بسیاری نشان داد که نفوذی‌های فراوانی در اردو و سپاه داشتند.
- فساد دولت دست‌نشانده‌ی گذشته در سال‌های گذشته، مردم را به ستوه آورد و برای پایان یافتن آن وضعیت، لحظه‌شماری می‌کردند.
- آمریکا به دنبال عقب‌نشینی بی‌دردسر بود و به نظر می‌رسد بهای آن؛ همکاری نکردن به اردوی ملی افغانستان بوده باشد.
-  سرباز افغانی روحیه‌ی جنگ و مقاومت نداشت. انتظار شما از سربازی که می‌بیند، آمریکا از کشور بیرون می‌شود و دیگر معاش‌های دالری شان را نمی‌دهد، چیست؟
- این فروپاشی پرسرعت درس بزرگی است که سپاهِ بدون روحیه و عقیده، مرد مبارزه و مقاومت نیست.
7. آیا ضمانتی وجود دارد که سرمشق حاکمان آینده‌ی افغانستان فرمان خدا و قرآن و حق و عدالت باشد؟ آیا ضمانتی وجود دارد که در برابر حجم بالای چالش‌ها و دسیسه‌های دشمن ایستادگی و پایداری کنند (دسیسه‌هایی که کمرشکن است و جز با یاری الله از آن‌ها رهایی ندارند)؟
- ضمانتی وجود ندارد. اما مسلمانان امیدوارند الله به برادران شان در افغانستان، پایداری و ایستادگی عنایت فرماید.
نکته‌ی مهم‌تر از همه این که:
8. این که آمریکا و غرب از کار و برنامه‌ریزی در پیوند با افغانستان دست برنمی‌دارند و چه بسا می‌خواهند افغانستان را به کام جنگ‌های داخلی و خارجی بیندازند و این که ما نمی‌دانیم در آینده چه خواهد شد و افغان‌های به چه میزان ایستادگی می‌کنند و یا گرفتار توطئه‌های دشمنان می‌شوند، تمام این سخنان این حقیقت را پوشیده نمی‌تواند که غرب با تمام نیرو و غرور خود، با همه برنامه‌ریزی‌ها و زرادخانه‌های خود، به گونه‌ی شرم‌آور شکست خورد و کاری که می‌خواست کرده نتوانست و پایداری افغان‌ها هیبت امپراتوری‌های معاصر را شکست، همان گونه که پایداری افغان‌ها پیش از این هیبت امپراتوری بریتانیا و اتحاد جماهیر شوری را با خاک یکسان ساخت. تمام سناریوهای گذشته، نباید باعث شود تا از این رویداد تاریخی استفاده نکنیم و از درس‌های ایمانی آن غافل شویم.
- بسیار اشتباه است که این دو چیز را با هم خلط کنیم و ترس و نگرانی و تردید و پریشانی از روزهای آینده ما را از استفاده‌ی لازم از این رویداد تاریخی محروم کند.
- شاید بگویید: ما نمی‌خواهیم به دام بیفتیم و فریب بخوریم و ساده‌انگار باشیم.
- وقتی شما از رویدادی به این عظمت، استفاده نکنید و درس نگیرید، عملا در دام شیطان افتاده اید و فریب او را خورده اید!
9. برادرانم! آیا می‌دانید چه اتفاق افتاده است؟ آیا متوجه اهمیت رویداد هستید؟ چهل کشور پیشرفته، با زرادخانه‌های شان دست به دست هم دادند و با همکاری فروخته‌شدگان داخلی به جنگ مسلمانانی فقیر و ناتوان و محروم و با سلاح‌های ابتدایی، برخاستند. چرا که این مسلمانان به سازمان ملل تن ندادند و تسلیم نشدند. بیست سال این جنگ ادامه یافت و پیش از آن چند سال در محاصره‌ی اقتصادی قرار داشتند، با این همه، این مسلمانان پایداری کردند و سرانجام این کشورهای بزرگ را به عقب‌نشینی ذلت‌بار شرم‌آور وادار کردند!
10. قطع نظر از موقف شما در برابر طالبان. توجه کنید که بنده در تمام این سخنان، طالبان را در گذشته و امروز داوری نکردم. این قدر به شما می‌گویم: بترس از این که روز قیامت پروردگارت از تو بپرسد: چرا در باره‌ی مسلمانان چنین و چنان می‌گفتی و تو بگویی: من این چیزها را از رسانه‌های جهانی شنیدم، بر مبنای اخبار سی‌ان‌ان و بی‌بی‌سی چنین می‌گفتم! قطع نظر از موقف شما در برابر طالبان. بدانید که ناتو، بر بنیاد گزارش‌های غربی، بیش از طالبان، غیرنظامیان را کشته است.
11. بسیاری از جوانان چیزهایی را که ما دیده‌ایم، ندیده‌اند. سربازهای غربی مسلمانان را در افغانستان ‌کشتند، شکنجه کردند، به زنان و کودکان پسر و دختر شان را تجاوز کردند، آنان را زندانی کردند و انگشت‌های شان را با شادمانی می‌بریدند و به عنوان یادگار برای خود نگهداری می‌کردند؛ دارالحفاظ‌ها را در روز دستاربندی نوجوانان بمبارد کردند؛ عروسی‌ها و عزاداری‌ها را بمباردمان کردند؛ با آتش زدن جسدها و عکس گرفتن با جسدها و بول کردن بر آن‌ها شادمانی کردند؛ دست و پاهای شان را با بمب‌ها قطع کردند؛ آنان را وادار کردند تا در پناه‌گاه‌ها از گرسنگی و تشنگی و سردی بمیرند. ما تمام این چیزها را دیدیم. در حالی که بسیاری از جوانان به جز صحنه‌ی اخیر چیزی از این‌ها را ندیده اند. با این همه برخی با نادانی تمام می‌آیند و می‌گویند: سرنوشت زن افغانی چه خواهد شد؟ آیا به حجاب وادار خواهد شد؟ عزیز من ترا به خدا این چیزی است که شما را به خود مشغول کرده است؟! لا حول ولا قوة إلا بالله.
12. آیا از نشانه‌های محبت الله و پیامبر و دوستی به خاطر الله و پیامبر این نیست که به خاطر رهایی مسلمانان از بدبختی‌ها خوشحال شویم؟ برادرم! به خاطر مسلمانان خوشحال باش، تمام مسلمانان افغانستان. طالبان را نادیده بگیرید، چرا که بسیاری از طالبان چیزی جز آن‌چه رسانه‌های جهانی مزدور منتشر می‌کند، نمی‌دانند.
- مبادا فرورفتن در تحلیل‌ها و تردیدها و نگرانی‌ها شما را از وجیبه‌ی شرعی شما که خوشحال شدن به خوشحالی مسلمانان و موالات آنان است غافل سازد. مبادا این چیزها شما را از استفاده از این رویداد و واکاوی اسباب پایداری و پیروزی آنان مانع شود.
- مهم‌ترین چیزی که می‌خواهم با این سخنان برسانم این درس ایمانی و عقیدتی است که: قدرت‌های بزرگ جهانی، خدا نه که بنده‌های ناچیز و فرمان‌بر پروردگار هستند و الله هرکاری را بخواهد می‌کند و کسی در زمین و آسمان از چنبره‌ی قدرت و فرمان او بیرون نیست. تنها از او یاری و پیروزی می‌خواهیم و تنها به او توکل می‌کنیم و از کسی جز او نمی‌ترسیم: « قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَن تَشَاءُ وَتَنزِعُ الْمُلْكَ مِمَّن تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَن تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَن تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ/ بگو: پروردگارا! ای همه چیز از آن تو! تو هر که را بخواهی حکومت و دارایی می‌بخشی و از هر که بخواهی حکومت و دارایی را بازپس می‌گیری، و هر کس را بخواهی عزّت و قدرت می‌دهی و هرکس را بخواهی خوار می‌داری، خوبی در دست تو است و بیگمان تو بر هر چیزی توانایی».[آل‌عمران: ٢٦]
- بسیاری از مسلمانان ناامید شده بودند و گمان می‌کردند پیروزی الله در عصر هواپیماها و ماهواره‌ها و بمب‌های هسته‌ای بعید است. بسیاری از مسلمانان به شرک ترس از دشمنان اسلام گرفتار شده بودند. به وعده‌ی الله شک داشتند. اما آن چه اتفاق افتاد، نشان می‌دهد که آمریکا و ناتو و جامعه‌ی جهانی «خدا» نیستند که هرکاری بخواهند، انجام دهند!
- این رویداد حجت الهی برای تمام بندگان الله است. عجیب این که رئیس‌جمهور آمریکا آموخته است که نیروی نظامی شکست می‌خورد، اما بسیاری از مسلمانان غرق نگرانی و خلط مسایل شدند و این درس را نیاموخته اند!
- رئیس‌جمهور آمریکا به روشنی می‌گوید: «رویدادهایی که می‌بینیم، با تأسف نشان می‌دهد که هیچ نیروی نظامی هرچند پیشرفته باشد نمی‌تواند افغانستان را آرام و متحد کند، و این کشوری است که در تاریخ به گورستان امپراتورها شناخته شده است». دقیقه‌ی 14:58: https://youtu.be/kIxyYU227mM
13. اما، شاید افغان‌ها در آینده استقامت نشان ندهند؛ شاید تسلیم وعده و وعیدها شوند؛ شاید در آینده آثار پیمان‌های پشت پرده رونما گردد. حتا اگر چنین هم باشد، باز هم این حقیقت را نفی نمی‌کند که آمریکا فعلا شکست خورده است. حجت الله با رویدادهای فعلی ثابت و استوار گردید که اگر مسلمانان صبر و ثبات داشته باشند، دشمنان الله شکست می‌خورند. این حقیقت به چشم سر و حس ثابت شد، پس از این که ما به غیب به آن باور داشتیم. اگر مسلمانان در آینده منحرف شوند و یا ناکام شوند، این حقیقت نفی نمی‌شود که هیچ، تأیید هم می‌شود. چرا که پیروزی الله همگام با طاعت الله است و کسی که از الله نافرمانی کند، ناکام می‌گردد.
- در آینده چه می‌شود؟ الله بهتر می‌داند. اما آن قاعده پابرجا و آن درس جاودان خواهد ماند.
14. اتحاد جماهیر شوروی با سرشکستگی از افغانستان بیرون شد و شکست آن در آن جا، سرآغاز فروپاشی آن بود؛ اما پس از آن افغانی‌ها به جان هم افتادند و گرفتار بلاها و مصیبت‌ها شدند. آیا رویدادهای اخیر، این حقیقت را نفی می‌کند که اتحاد جماهیر شوری شکست خورد؟ هرگز. ما از الله به دعا می‌خواهیم که این بار مسلمانان را به آن چه دوست دارد، پایدار بدارد و راه رهایی امت اسلامی را هموار سازد!
15. این سخنان، شبیه چوکات و مقدمه بود. وگرنه این رویدادها درس‌های بسیار زیادی دارد. از این مقدمه آغاز کردم، تا هرگاه چیزی پیرامون جزئیات این موضوع گفتم، کسی نیاید و نگوید: «یعنی تو بیچاره باور کردی و فکر می‌کنی این رویدادها حقیقت دارد؟» ما به خوبی از حجم بالای توطئه‌ها و دسیسه‌ها آگاهیم، ولی نمی‌دانیم که در آینده عملا چه اتفاق می‌افتد، اما موضوعات را به هم خلط نمی‌کنیم.
17. سخن پایانی این که چند روز پیش، سخنی مختصر پیرامون اتفاق‌های اخیر در فیسبوک نشر کردم، اما مدیریت فیسبوک آن را حذف کرد و صفحه را هشدار داد و پیام فرستاد که انتشار پست‌های آن را محدود می‌کند. برای همین از شما عزیزان می‌خواهم این سخنان را همرسانی کنید تا مسلمانان استفاده کنند.
والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته

دکتر ایاد قنیبی
مترجم: محمد بهرامی

@SerajArchive
▪️پیامد شکست آمریکا در افغانستان؛

به اذعان خود آمریکائیان ، پیروزی طالبان در افغانستان ، شکستی خفت بار بود برای آمریکا، شکستی که همگان را در شوک فروبرد و حتی تحلیلگران غربی را غافلگیر کرد.
آمریکا و کشورهای غربی دو دهه در افغانستان سرمایه گذاری کردند و پس از صرف چندین تریلیون دلار و هزاران کشته و زخمی ، خائبا خاسرا بدون هیچ نتیجه ای پا بفرار گذاشتند و پشت سر خود را هم نگاه نکردند. جو بایدن ، رئیس جمهور آمریکا که سخت مورد سرزنش و نکوهش مقامات سیاسی و نظامی کشورش و حتی کشورهای اروپائی قرار گرفته است ، در دفاع از فرار نظامیان آمریکائی، نا امیدانه عنوان کرد که راه بهتری فراروی ارتش آمریکا و متحدینش در افغانستان نبود و بهتر همان بود که هرچه زودتر آن کشور را ترک کنند.
جوبایدن که نخواست خسارتهای وحشتناک مالی و انسانی و نظامی آمریکا را کتمان کند ، بی پرده اعلام کرد بیش از این زیر بار این هزینه ها نخواهد رفت و بیدرنگ افغانستان را ترک خواهد کرد و حکومت دست نشانده باید از خود دفاع کند.
بدون تردید شکست آمریکا در افغانستان یک عبرت تاریخی خواهد بود و خیلیها از آن عبرت خواهند گرفت و چه بسا تحولات پیش بینی نشده ای را در افغانستان و منطقه بوجود خواهد آورد.

آنچه جالب توجه است این است که سکولارهای منطقه ، بیش از آمریکا احساس درد میکنند و همچون مار زخمی پیچ میخورند و متحیر و سرگردان ناله سر میدهند و به هر حشیشی تشبث میکنند تا بخشی از این درد و رنج را فرو بکاهند.
در واقع شکست آمریکا و حکومت دست نشانده به عاشورائی برای سکولارها تبدیل شده است و چیزی نمانده که عزا و ماتم رسمی بگیرند و زنجیر زنان بسوگ این شکست بنشینند. البته ماهم درد آنها را درک میکنیم و این شکست خفت بار را به آنها تسلیت میگوئیم.
ما پیروزی طالبان را بفال نیک میگیریم و معتقدیم حداقل در حال حاضر نسخه ی طالبان بیش از هر نسخه ی دیگری با شرائط دینی و فرهنگی جامعه ی افغانی همخوانی دارد و چنانچه طالبها مایه ای از حکمت و عقلانیت و دادگری را قرین حکومت خویش گردانند ، سرفصل تازه ای از پیشرفت و توسعه و رفاه را برای مردم افغانستان رقم میزنند .

عبدالرحمن سبحانی

@SerajArchive
قبل از این تصور می‌کردیم سکولارهای غرب‌زده‌ با تمام مواضع امریکا و اروپا موافقن.

اما انصافا این اواخر نشون دادن در برخی جاها مخالف غرب هستن.

مثلا وقتی پنتاگون میگه طالبان با داعش تفاوت داره، باهاش مخالفت می‌کنن!!!

ا.س
#طنز_تلخ

@SerajArchive
▪️برشهایی از کتاب غرب‌زدگی، اثر جلال آل‌احمد:

(لازم به ذکر است که مبدع واژه پرکاربرد غرب‌زده، احمد فردید است که می‌توان گفت آدم غرب‌زده از نگاه جلال آل‌احمد با غرب‌زده بسیط در تقسیم‌بندی احمد فردید بیشتر همخوانی دارد.)


آدم غربزده هُرهُری مذهب است . به هیچ چیز اعتقاد ندارد . اما به هیچ چیز هم بی اعتقاد نیست . یک آدم التقاطی است . نان به نرخ روز خور است . همه چیز برایش علی السویه است . خودش باشد و خرش از پل بگذرد دیگر بود و نبود پل هیچ است . نه ایمانی دارد ، نه مسلکی ، نه مرامی ، نه اعتقادی ، نه به خدا یا به بشریت . نه دربند تحول اجتماع است و نه در بند مذهب و لامذهبی . حتی لامذهب هم نیست . هرهری است . گاهی به مسجد هم می رود . همان طور که به کلوپ می رود یا به سینما. اما همه جا فقط تماشاچی است . درست مثل اینکه به تماشای بازی فوتبال رفته . همیشه کنار گود است .هیچ وقت از خودش مایه نمی گذارد . حتی به اندازه نم اشکی در مرگ دوستی یا توجهی در زیارتگاهی یا تفکری در ساعات تنهایی . و اصلا به تنهایی عادت ندارد . از تنها ماندن می گریزد و اصلا چون از خودش وحشت دارد همیشه در همه جا هست . البته رای هم می دهد . اگر رایی باشد - و بخصوص اگر رای دادن مُد باشد - اما به کسی که امید جلب منفعت بیشتری به او می رود . هیچ وقت از او فریادی یا اعتراضی یا امّایی یا چون و چرایی نمی شنوی . سنگین و رنگین و با طمانینه ای در کلام همه چیز را توجیه می کند و خودش را خوشبین جا می زند .



آدم غربزده معمولا تخصص ندارد . همه کاره و هیچ کاره است . اما چون به هر صورت درسی خوانده و کتابی دیده و شاید مکتبی . بلد است که در هر جمعی حرفهای دهن پر کن بزند و خودش را جا کند . شاید هم روزگاری تخصصی داشته اما بعد که دیده است در این ولایت ، تنها با یک تخصص نمی توان خر کریم را نعل کرد ، ناچار به کارهای دیگر هم دست زده است . عین پیرزنهای خانواده که بر اثر گذشت عمر و تجربه سالیان از هر چیزی مختصری می دانند - و البته خاله زنکی اش را - آدم غربزده هم از هر چیزی مختصری اطلاعی دارد ، منتهی غربزده اش را . باب روزش را . که به درد تلویزیون هم بخورد . به درد کمیسیون فرهنگی و سمینار هم بخورد . به درد روزنامه پر تیراژ هم بخورد . به درد سخنرانی در کلوپ هم بخورد .

@SerajArchive
معطله های نوظهور
(از نو اندیشی دینی تا عبور از مرز ثوابت شرعی)
نویسنده: عبدالودود عارف(روزنامه‌نگار افغان)

روز گاری، حقوق دان برجسته ی جهان اسلام، شهید قاضی عبدالقادر عوده رحمه الله در کتاب گرانسنگ خویش (التشریع الجنائی الاسلامی ) گفته بود: آنانیکه شریعت اسلامی را شایستۀ عصر حاضر نمی دانند، دو گروه اند:
- گروهی که نه از شریعت اسلامی اطلاعی دارند ونه از حقوق وضعی.
- وگروهی که حقوق وضعی را خوانده اند ولی از شریعت اسلامی اطلاعی ندارند.
در نتیجه هر دو گروه شایستگی قضاوت در بارۀ شریعت اسلامی را ندارند؛ چون هر دو گروه در بی اطلاعی از احکام شرعی وجه مشترک دارند وکسی که از چیزی اطلاعی ندارد، شایستگی قضاوت در بارۀ آن را نیز ندارد.

ما حصل تمام کاوشها وتلاشهای روشنفکران سکولار ومدعیان نو اندیشی دینی، اثبات عدم شایستگی شریعت اسلامی برای عصر حاضر می باشد؛ زیرا تمام تکاپوی این جریان، در محور پیرایش دین در عصر مدرن وساز گار کردن آن با جهان جدید می چرخد که خود این امر، از احساس نقصان شریعت ولزوم آشتی دادن وحی با عقل مدرن ناشی می شود؛ هرچند که این خواستۀ خود را گاهی در پوستین تصوف وعرفان، گاهی در زیر پوشش رعایت مصالح، گاهی در لفافۀ اصلاح اندیشۀ دینی وگاهی در شعار عقلانی سازی نصوص وباورهای دینی مطرح می کنند. در حالیکه تلاش برای مدرنیزه کردن دین وتفسیر ثوابت دینی بر مبنای خرد خود بنیاد نقاد غربی که هیچ حد ومرزی را نمی شناسد وتفسیر شریعت بر پایۀ الگو های مدرنیتۀ غربی، جز خلع لباس قدسیت از وحی ونبوت وشکستن مرزهای ثوابت لا یتغیر دینی وفربه کردن شبهات مستشرقان، نتیجۀ دیگری در پی ندارد.

چون تفسیر دین و آموزه های شرعی مطابق به فهم سلف صالح امت جلوى نفوذ تفسیر های نادرست و مخرب استشراق مأبانه را می گیرد و مانع سیطرۀ تفکر غربی بر روان مسلمانان میگردد؛ در حالیکه تفسیر های مدرن وملهم از مدرنیزم غربی، اعتقاد اصیل مسلمانان به مسلمات اعتقادی را به پرسش می کشد، به همین علت استشراق می خواهد از پنجرۀ مدرنیته وارد تفسیر شریعت گردد و به گفتۀ یکی از اندیشمندان، استعمار می خواهد نخست ما را متجدد سازد و بعد بر سر وگردن ما سوار شود.

هرچند عده اى از این روشنفکران سکولار ومدعیان نو اندیشی الگوی خود را میراث معتزله می گویند و خود را معتزلیان جدید می خوانند؛ اما اولا انحراف اعتقادی وفکری در میان معتزلیان که از رهگذر عقلگرایی افراطی به میان آمد بر هیچ اندیشمندی پوشیده نیست وتفاسیر نادرست آنان از همان بدو ظهور شان مورد نقد ائمه دین قرار گرفت؛ لذا الگو گیری از یک قرائت انحرافی خود انحراف دیگر است. ثانیا با وجود انحرافات در میان معتزلیان، نیت آنان در دفاع از حریم اعتقادی اسلام پاک بود؛ اما اینکه راه این دفاع اعتقادی را در عقلانیت افراطی وتفاسیر نامأنوس جستن وچسپیدن به ریسمان علت ومعلول وجوهر وعرض را یگانه دستاویز برای پاسخگویی به شبهات فلسفۀ یونان تلقی کردن، چیزی دیگری است؛ اما نواندیشان دینی از میراث فکری معتزله تنها عقلگرایی افراطی، انکار بسیاری از احادیث پیامبر صلی الله علیه وسلم وبحران آفرینی اعتقادی را عطف توجه قرار داده واز حسن نیت واخلاص آنان برای دفاع از اسلام عمدا طفره می روند.

با آن هم اگر مهمترین ویژگی مکتب معتزله را عقلگرایی بدانیم، هیچ سنخیتی میان عقلگرایی اعتزالی وعقلانیت مد نظر نو اندیشان وجود ندارد؛ چه در گام نخست عقل مدنظر معتزله، عقل تفسیری است که در تفسیر عقلانی دین و امور اعتقادی، خود را از وحی الهی بی نیاز نمی بیند؛ اما عقل مد نظر نو اندیشان همان عقل خود بنیاد نقاد غربی است که اولا به هیچ چیزی دیگری جز خود عقل اتکا ندارد وداده های وحیانی را به رسمیت نمی شناسد و ثانیا همۀ امور ومسایل را مشمول قلمرو تحلیل انتقادی خود می شمارد وبه هیچ حد ومرزی تمکین ندارد.

در گام دوم تقدم عقل بر نقل در نزد معتزله که مدعیان نو اندیشی آن را دستاویزی محکم خود قرار داده اند، تقدم ارزشی نیست؛ بلکه تقدم ترتیبی است، به این دلیل که تشخیص کلام وحیانی از غیرآن، مستلزم ذی عقل بودن مخاطب است چه؛ کسی که صاحب عقل نباشد توان تشخیص امور را ندارد.

پس میراث فکری معتزله نمی تواند منبع تقدس زدائی از مقدسات وانکار ثوابت ومسلمات دینی قرار گیرد وبایستی پایگاه فکری دیگر برای مدعیان نو اندیشی دینی جستجو كرد که آن پایگاه، همان الگو های مدرنیسم غربی ومیراث جنبش استشراق می باشد. دراین جستار مهمترین ویژگی ها وعناصر جریان نو اندیشی دینی را که از خلال نوشته ها و سخنرانی های آنان به آن پی برده ام بگونۀ مختصر به معرفی می گیرم:

ادامه دارد...

@SerajArchive
کانال سراج
معطله های نوظهور (از نو اندیشی دینی تا عبور از مرز ثوابت شرعی) نویسنده: عبدالودود عارف(روزنامه‌نگار افغان) روز گاری، حقوق دان برجسته ی جهان اسلام، شهید قاضی عبدالقادر عوده رحمه الله در کتاب گرانسنگ خویش (التشریع الجنائی الاسلامی ) گفته بود: آنانیکه شریعت…
تاریخ مند دیدن احکام شرعی:

حرکت استشراق از مجرای پژوهش های خود در محور تراث اسلامی، تلاش ورزیده است تا ثابت کند که قرآن کریم این کلام الهی، یک کتاب تاریخمند و درخور جامعۀ عقب ماندۀ اعراب قرن هفتم میلادی بوده

ودر مجموع، احکام شریعت اسلامی محصول جامعۀ است که پیامبر در آن زیست نموده اند.

حرکت استشراق از مجرای پژوهش های خود در محور تراث اسلامی، تلاش ورزیده است تا ثابت کند که قرآن کریم این کلام الهی، یک کتاب تاریخمند و درخور جامعۀ عقب ماندۀ اعراب قرن هفتم میلادی بوده ودر مجموع احکام شریعت اسلامی محصول جامعۀ است که پیامبر اسلام در آن زیست نموده اند.
آنان احکام قرآن کریم وسنت نبوی را تأ ثیر پذیرفته از محیط عربستان دانسته ومعتقدند احکام شریعت اسلامی، در عصر جهانی شدن، حقوق بشر و دموکراسی شایستگی اجرا را ندارد؛ چه حقوق مدرن برمبنای حق پایه ریزی گردیده در حالیکه زبان شریعت زبان تکلیف والزام است. مستشرقان چون گلدزیهر ویوزف شاخت، تلاشی زیادی به خرج دادند تا به زعم خود عدم وثاقت قرآن کریم و سنت نبوی را با ایجاد شبهات به چالش بکشند وتمام احکام شریعت اسلامی را ساخته وپرداختۀ فقها وعلمای مسلمان در قرن دوم وسوم هجری بدانند وبه همین خاطر گاهی احکام شرعی را برگرفته از دین یهود وگاهی منبع آن را حقوق روم می خواندند.

با الگو گیری از آراء مستشرقان، عده ای از مدعیان نو اندیشی دینی ندا سر دادند که احکام که یک هزار وچهار صد سال قبل به وجود آمده در عصر حاضر نباید قابل اجرا گردد؛ چون این احکام دریک مقطع معین تاریخی به وجود آمده ونباید بر همه زمان ها تسری داده شود . بگونۀ مثال نصر حامد ابوزید روشنفکر ونو اندیش دینی مصری در کتاب ( اصلاح اندیشه اسلامی) خود به صراحت تام احکام مانند قطع دست سارق و جلد ورجم را شایستۀ اجرا در عصر جدید نمی داند و محسن کدیور روشنفکر دینی ایرانی با هنجار اخلاقی خواندن احکام شریعت اسلامی اجرای اين احکام را در تضاد با ارزشهای مدرن می خواند.

این نوع دید را می توان در آراء نواندیشان چون عبدالکریم سروش و محمد ارگون به صراحت مشاهد کرد.
این خوانش از دین که توسط اشخاص مذکور ارایه گردیده است در تضاد کامل با عبارات نصوص قرآنی وسنت نبوی قرار داشته و با ابدی بودن شریعت اسلامی در تضاد قرار میگرد. چون احکام شریعت اسلامی در همه عصر وزمان ها قابلیت اجرا را داشته و حقوق مدرن و فلسفه های جدید چه در بعد جزایی ومدنی واحوال شخصی وچه در بعد اخلاق وارزشهای معنوی در قرن بیست ویکم نیز به احکام شریعت نمی رسد؛ زیرا دین اسلام آخرین پیام خداوند برای بشریت است که بعد از آن، هیچ پیک وحی فرود نمی آید وسنت خداوند بر این رفته بود تا پیام آخرینش دارای ویژگی های شمولیت، ثبات، برتر بودن و ابدی بودن باشد. خواننده عزيز می تواند براى فهم برتری فقه اسلامی بر نظام های حقوقی جدید در بعد جزایی به کتاب( حقوق جنایی اسلام) از شهید عبدالقادر عوده ودر بعد مدنی به کتاب ( المدخل الفقهی العام) از دکتورمصطفی رزقا ودر بعد نظام خانواده به کتاب (احوال شخصیه) از عبدالوهاب خلاف و به کتاب ( فقه اسلامی وقوانین غرب) از دکتور یوسف موسی رجوع فرماید.

ادامه دارد...
@SerajArchive
کانال سراج
تاریخ مند دیدن احکام شرعی: حرکت استشراق از مجرای پژوهش های خود در محور تراث اسلامی، تلاش ورزیده است تا ثابت کند که قرآن کریم این کلام الهی، یک کتاب تاریخمند و درخور جامعۀ عقب ماندۀ اعراب قرن هفتم میلادی بوده ودر مجموع، احکام شریعت اسلامی محصول جامعۀ است…
تقدس زدائی از مقدسات متفق علیه:

دومین عنصر فکری جریان نواندیشی دینی را می توان کمپاین تقدس زدائی علیه مقدسات مسلمانان خواند.
در این میان، قرآن کریم به عنوان هستۀ مرکزی دین اسلام ویگانه قانون زندگی مسلمانان که منبع تمام علوم، احکام وآداب شرعی به شمار میرود، آماج تیر های شبهات وپرسشهای سکولاران ونو اندیشان قرار گرفته است.
چهره های با نفوذی جریان نو اندیشی نظیر سروش، تلاشهای نا فرجامی به خرج دادند تا قرآن کریم را از دائره قدسیت بیرون کشیده و آن را کلام بشری وتراویده قوه فکری پیامبر معرفی کنند.
سروش برخلاف نصوص صريح قرآن کریم که بر مبنای آن، قرآن کلام الهی است که از جانب خداوند و توسط جبریل به پیامبر اسلام نازل می گردید وپیامبر صلی الله وعلیه وسلم در الفاظ آن هیچ حق دستبرد وتغییر را نداشت، می خواهد با تفسیر انحرافی از کیفیت وحی و تغیر در سرشت آن، قرآن را امرى بشری ثابت کند که پیامبر اسلام در تولید آن نقش مرکزی و اصلی داشت؛ به همین علت گاهی قرآن را کلام محمد و گاهی آن را رؤیایى می پندارد که پیامبر آن را روایت نموده است.
در کل تلاش نهایی وی این است قرآن را از قدسیت به زمینی بودن نزدیک کند وپیامبر اسلام را عامل اساسی معرفی نماید؛ در حالیکه قرآن می گوید: {وَلَوْ تَقَوَّلَ عَليْنا بَعْضَ الْأَقاوِيلِ لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمِينِ، ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتِينَ} [الحاقه: 44-46]. این طرز تفکر را می توان در نوشته های افرادی چون ابوزید وارگون به وضوح دریافت.

خوانندۀ گرامی می تواند پاسخ تفصیلی شبهات وایرادات مستشرقان و پیروان فکری شان را در مورد قرآن در کتاب ارزشمند ( النبأ العظیم) اثر دکتور عبدالله دراز مطالعه فرماید.

گریز از احادیث نبوی:

سومین خصوصیت جریان نو اندیشی دینی را بایستی دشمنی وگریز از احادیث نبوی خواند . از آنجایی که احادیث پیامبر صلی الله وعلیه وسلم دومین منبع تشریع ومعتمد ترین تفسیر قرآن کریم شمرده می شود که از یک طرف تمام ساحات زندگی یک مسلمان را تحت پوشش قرار می دهد واز جانب دیگر پیامبر اکرم با تفسیر قرآن توسط ذات مبارک شان، جلو تفاسیر ناشیانه را گرفته ودست هوا پرستان را از تفسیر های انحرافی کوتاه نموده اند.
مدعیان جریان نو اندیشی دینی برای اینکه راه را برای تفاسیر نادرست از شریعت اسلامی باز نمایند، تلاش نموده اند تا نخست وثاقت سنت نبوی را به چالش بکشند و در قدم دوم ایراد های بر حجیت سنت نبوی وارد نموده وبا متهم کردن راویان حدیث و کتب معتمد آن، راه را برای اندیشۀ خود صاف می نمایند.

موضعى را که سید احمد خان _ متجدد هندی _ در بارۀ احادیث پیامبر وتفسیر قرآن بدون دخالت دادن سنت اتخاذ نمود، بعد ها الگوی خوبی برای نو اندیشان دینی قرار گرفت.

مدعیان نواندیشی می خواهند تا از طریق انکار حجیت سنت پیامبر، دین وشریعت را بدون در نظر داشت ضوابط شرعی وعلمی ومطابق اندیشه های غربی تفسیر نمایند وچون سنت پیامبر مانعی بزرگ این تفاسیر مخرب می باشد، لذا منكر آن می شوند درحالیکه در منطق قرآن کریم اطاعت از پیامبر(که همان متابعت سنت ایشان می باشد) اطاعت از خداوند شمرده می شود: مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَمَنْ تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا (80نساء ) ودر جای دیگری تسلیم شدن بی قید وشرط در برابر حکم پیامبر را شرط ایمان می خواند:{ فَلا وَرَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ، ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيماً [النساء 4/ 65] ودر جای دیگری می فرماید: وَما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَلا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ [الأحزاب 33/ 36] .
باید دانست این موضع گیری خصمانه در قبال سنت نبوی با الهام از آراء مستشرقان چون گلدزیهرانجام پذیرفته است.
خوانندۀ گرامی می تواند در این مورد به کتاب ارزشمند (السنة ومکانتها فی التشریع الاسلامی) اثر دکتور مصطفی سباعی وکتاب ( جایگاه حقوقی احادیث نبوی) اثر مولانا مودودی رجوع فرماید.

ادامه دارد...

@SerajArchive
کانال سراج
تقدس زدائی از مقدسات متفق علیه: دومین عنصر فکری جریان نواندیشی دینی را می توان کمپاین تقدس زدائی علیه مقدسات مسلمانان خواند. در این میان، قرآن کریم به عنوان هستۀ مرکزی دین اسلام ویگانه قانون زندگی مسلمانان که منبع تمام علوم، احکام وآداب شرعی به شمار میرود،…
تحقیر تراث اسلامی:

نو اندیشان دینی که به زعم خود می خواهند با بکار گیری متدلوژی جدید وبا بهره گیری از روش شناختی مدرن غربی به اصلاح اندیشۀ اسلامی و به تعبیر دیگر، آشتی دادن اسلام با جاهلیت مدرن دست بزنند واز این طریق با عبور از خط سرخ دین وشکستن مرزهای ثوابت شرعی اسلام را با دست آوردهای مدرن سازگار سازد، نا چار با تراث گرانسنگ وارزشمند مسلمین نگاه خصمانه وتحقیر آمیز را در پیش گرفته است.

جریان نو اندیشی به خوبی درک می نماید که ار تباط وهمدلی نسل امروز مسلمانان با تراث غنی اسلامی از یک طرف مانع بزرگی فرا راه پروژه تقدس زدائی آنان است واز جانب دیگر تراث اسلامی سد بزرگی است که می تواند مانع تمکین نسل جوان مسلمان به تفسیر های ناموزون ونا معقول نو اندیشان گردد.

به همین علت گاهی تراث اسلامی را به زن ستیزی متهم می کنند وزبان فقه وشریعت را مرد سالار تلقی می نمایند وگاهی آن را مانع پیشرفت مسلمانان در عصر حاضر می خوانند. در مجموع نگاه جریان نواندیشی به تراث اسلامی نگاه بدبینانه و آمیخته با حقد وکینه می باشد؛ به عنوان نمونه اگر کسی از کتاب «سیر» امام محمد بن حسن شیبانی به عنوان نخستین قواعد حقوق بین الملل عمومی نام ببرد، بی درنگ با نیشخندی تلخی می گویند: حقوق بین الملل عمومی تراویده فکر گروسیوس هالندی و از افتخارات جهان غرب است وبا میراث مسلمانان پیوندی ندارد.
به گفته ی دکتور قرضاوی؛ این گروه خود بزرگ بین، خود را از طبری به تفسیر قرآن واز بخاری به حدیث واز ابوحنیفه به فقه واز شافعی به اصول آگاه تر می دانند.

ادامه دارد...

@SerajArchive
کانال سراج
تحقیر تراث اسلامی: نو اندیشان دینی که به زعم خود می خواهند با بکار گیری متدلوژی جدید وبا بهره گیری از روش شناختی مدرن غربی به اصلاح اندیشۀ اسلامی و به تعبیر دیگر، آشتی دادن اسلام با جاهلیت مدرن دست بزنند واز این طریق با عبور از خط سرخ دین وشکستن مرزهای…
تحریف شخصیت های مسلمان:

نو اندیشان دینی برای اینكه آراء خود را امر معمولی وجا افتاده در تفکر مسلمانان ومیراث اسلامی نشان دهند، با روش گزینشی وتدلیس وتلبیس، به تحریف دیدگاه ها وشخصیت های مسلمان می پردازند.
واکثریت قریب به اتفاق اين افراد با کارنامه ها وشخصیت شیخ الاسلام ابن تیمیه سر سازگاری نداشته وایشان را به دشمنی با عقل وخرد و جزم اندیشی ودگماتیسم متهم می نمایند؛ در حالیکه شیخ الاسلام ابن تیمیه در کتاب « درء التعارض» خود عقل را مانند وحی الهی موهبت خداوند می داند وهرگونه تعارض میان نقل ثابت وعقل سالم را رد می کند.

ایراد اصلی شیخ الاسلام ابن تیمیه بر عقل نه؛ بلکه بر عقلگرایی افراطی از نوع فلسفی واعتزالی است که در تحلیل مفاهیم دینی که عقل به تنهایی نمی تواند کار آیی داشته باشد به عقل اتکا می ورزند واموری را که تفسیر عقلانی از آن در منهای وحی ونقل، باعث انحراف اعتقادی می گردد در دایره تحلیل عقلی جای می دهند.

همین ایراد را نو اندیشان دینی پیرامون حجت الاسلام امام ابو حامد غزالی نیز بخاطر کتاب «تهافة الفلاسفة» وی وارد می دانند وایشان را به جزم اندیشی وعقل ستیزی متهم می نمایند؛ در حالیکه امام غزالی نیز مانند شیخ الاسلام ابن تیمیه معتقد است: عقل وشرع نه از لحاظ نظری با هم تعارض حقیقی دارند ونه از لحاظ عملی؛ زیرا هرکدام از آن، دو نوری از جانب خداوند می باشند، لذا هیچ کدام از آنها دیگری را نقض نمی کند وهیچ گاه ثابت نگردیده است که حقیقت دینی در برابر حقیقت عقلی قرار گیرد.

این موضوع را امام غزالی بارها در کتاب «المستصفی» و«احیاء العلوم الدین» خویش تکرار کرده است.

مغالطه اى را که نو اندیشان دینی در اینجا به خرج می دهند این است که فلسفه ستیزی ابن تیمیه وغزالی را با عقل ستیزی مرادف می گیرند؛ در حالیکه فلسفه نوعی از بینش عقلانی در تفسیر هستی است نه خود عقل؛ پس انتقاد وستیز با این نوع بینش وتفسیر، ستیز با جوهر وماهیت عقل نیست بلکه نقد تفسیر عقل است.

آنچه گفته شد مشت نمونه خروار از تحریف آراء و شخصیت علمای اعلام مسلمان است که چون منطق قوی شخصیت های مذکور عصای چوبین استدلال جریان نو اندیشی را فرو می شکند بنا به تحریف نظریات آنان اقدام می ورزند.

در این میان، جریان نواندیشی تلاش زیادی به خرج داده است تا با تحریف وتأویل های نادرست بسیاری از شخصیت های متعهد مسلمان را به نفع خود مصادره نموده وآنان را به سکولار بودن وهم نظری با خود متهم می سازند.

نو اندیشان دینی تلاش به خرج دادند متفکران چون مالک بن نبی الجزایری ومصطفی محمود مصری را سکولار ودگر اندیش ثابت سازند در حالیکه میراث باقی مانده از آنان بیانگر تعهد عمیق ایشان به اسلام است.

ادامه دارد...

@SerajArchive
کانال سراج
تحریف شخصیت های مسلمان: نو اندیشان دینی برای اینكه آراء خود را امر معمولی وجا افتاده در تفکر مسلمانان ومیراث اسلامی نشان دهند، با روش گزینشی وتدلیس وتلبیس، به تحریف دیدگاه ها وشخصیت های مسلمان می پردازند. واکثریت قریب به اتفاق اين افراد با کارنامه ها وشخصیت…
بی اعتنایی به فهم سلف صالح از دین:

یکی دیگر از عناصر تفکر جریان نو اندیشی دینی را بی اعتنایی به فهم سلف صالح از دین وائمۀ خیر القرون تشکیل می دهد.
بی تردید فهم صحابه، تابعین وتبع تابعین از دین که مطابق حدیث حدیث پیامبر اکرم در بهترین زمان زیست نموده اند وعلوم شرعی را از منبع زلال آن فرا گرفته اند، معتمد ترین فهم از دین است؛ خداوند می فرماید: مَنْ يُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدَى وَيَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّى وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِيرًا (115ء نسا) در این آیه خداوند متعال پیروی از راه غیر مومنان را که که به گفتۀ مفسران همان راه صحابه وتابعین می باشد سبب دخول در جهنم قرار داده است؛ چه از یک طرف آنان شاگردان مباشر ویا با الواسطۀ مکتب پیامبر اند که در تفسیر شریعت ودین احتمال انحراف شان اندک است در حالیکه هرچه از زمان نبوت فاصله بگیریم احتمال فهم خطا وتفاسیر نا صواب از دین بیشتر می گردد واز جانب دیگر عوامل تفاسیر مخرب وانحرافی از شریعت در خیرالقرون بسیار کم واندک بود؛ در حالیکه در عصر های بعدی با پیدایش مکاتب کلامی، نحله های فلسفی وایدئولوژی های نوین، ابزار های تفسیر دین ونصوص شرعی دچار تغییرات بنیادین شده است.
با پیدایش هرمنوتیک ویا دانش تفسیر متن توسط متفکران غربی چون شلایر ماخر، گادامر و دلتای، شیوه تفسیر متون به صورت عام ومتون دینی به صورت خاص در غرب دچار یک انقلاب گردید.

با پیروی از روش شناختی جدید و هرمنوتیک غربی نو اندیشان دینی نیز تلاش ورزیدند تا نصوص قرآن وسنت را بر مبنای دانش جدید به تفسیر بگیرند.
در هرمنوتیک غربی متن مقدس بدون در نظرداشت اینکه سازندۀ آن کیست وبدون هر گونه پیش فرض های ذهنی تفسیر می گردد واین نوع تفسیر خواننده را تک وتنها در اقیانوس متن رها می سازد ونتیجۀ جز روان پریشی وبحران اعتقاد به متن در پی ندارد.

نو اندیشان چون مجتهد شبستری به این موضوع پرداخته اند. جریان نو اندیشی به خوبی درک می نماید که تفسیر نصوص دینی بر مبنای تأویل های تفکر غربی در تضاد کامل با فهم یک هزار وچهار صد ساله مسلمانان از دین قرار دارد واین نوع تفاسیر از دین خط بطلان بر تمام تراث اسلامی می کشد وبه همین علت می خواهند در قدم نخست فهم سلف از دین را بی ارزش وبی اعتبار جلوه دهند تا راه برای تفاسیر خود شان باز گردد.
به گونه مثال اگر عبدالکریم سروش ویا نصر حامد ابوزید ویا محمد ارگون، فهم سلف صالح در تفسیر دین را حجت بدانند دیگر نمی توانند تأویلات انحرافی از وحی ونبوت را که در تضاد با سرشت قرآن کریم قرار داد را ابراز نمایند.

از دیگر عناصر فکری جریان نو اندیشی می توان: بی اعتنایی به تخصص علوم شرعی، جسارت در گفتار غیر عالمانه ودشمنی با عالمان اصیل دین خواند. شاید افرادی در این جریان یافت شوند که با پارۀ از این عناصر موافق نباشند اما دست کم این ویژگی ها را می توان عناصر حاکم بر کلیت این جریان تلقی نمود.

@SerajArchive
2025/07/05 19:36:54
Back to Top
HTML Embed Code: