Telegram Web Link
مستندهای ایران‌شناسی اشا، ۳۸
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پخش و بررسی مستند
پیکار با پیکر
ساخته‌ی آرش اسحاقی

با حضور:
آرش اسحاقی
گفتگوکننده: حمید جعفری

طراحی پوستر: آرش امیدی
سه‌شنبه ۲۵ شهریور ۱۴۰۴، کرج
پخش زنده‌ی سخنرانی‌ها در صفحه اینستاگرام انجمن:
@doostdaran_shahname_alborz
پوشه‌ی شنیداری سخنرانی‌ها در کانال تلگرام انجمن:
@ShahnameAlborz
👏63
مستندهای ایران‌شناسی اشا، ۳۸
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پخش و بررسی مستند
پیکار با پیکر
ساخته‌ی آرش اسحاقی

با حضور:
آرش اسحاقی
گفتگوکننده: حمید جعفری

طراحی پوستر: آرش امیدی
سه‌شنبه ۲۵ شهریور ۱۴۰۴، کرج
پخش زنده‌ی سخنرانی‌ها در صفحه اینستاگرام انجمن:
@doostdaran_shahname_alborz
پوشه‌ی شنیداری سخنرانی‌ها در کانال تلگرام انجمن:
@ShahnameAlborz
11👏2🕊1😍1
.
گزارش نشست مستندهای ایران‌شناسی اشا،
نشست ۳۸، شهریور ۱۴۰۴

درگوشِ دلم گفت فلک پنهانی
حکمی که قضا بود ز من میدانی!
در گردشِ خویش اگر مرا دست بُدی
خود را برهاندمی ز سرگردانی
خیام

مستندِ پیکار با پیکر از ساخته‌های آرش اسحاقی است که در سالن نظام پزشکی کرج اکران گردید. فیلم، روایتگرِ دستهای بیدارِ درکار است دستهایی که پیکر می‌سازند به بشکوهی تا به یادگار بگذراند برای فردا و فرداها و این دستان هرچه پربارتر و خالق‌تر در آزارِ بیشتر از سوی تاریک‌دلان و اهریمن‌کرداران در درازنای تاریخِ بی‌آبروی آدمی!
و این روحِ ناارام و عصیانگرِ ایرانی است که عشق را مشق می‌کند گاهی با پرِ کبوتر گاهی با ساقه‌های نیلوفر، وتلاش می‌کند تا آن منِ وجودی خویشتن را با سنگ جاودانه کند و قشنگترین تصویر را خلق کند برای ماندگاری در ضمیرِ تاریخ!
اما هرگاه که ساخته می‌شود و آینه‌ای می‌شود برای بازتابشِ نور در بیکرانه‌ی تاریکی، دستی از انتهای ظلمت برون می‌آید و بر زمینش می‌زند و هزار تکه‌اش می‌کند.
از همان آغازِ تاریخ در ذات و وجودِ ایرانیان ودیعه‌ای بوده که همواره یا برای ربودنش آمده‌اند یا برای نابودی‌اش!
از ارجاسپ و اسکندر و تیمور و مغول تا هجمه‌ی تازیانی که آمدند و کشتند و سوزاندند و رفتند!
در کنارِ دیگر هنرهای کهن و راز‌آلودِ ایرانی، مجسمه‌ها بیشتر به چشم آمدند و گرانسنگی‌شان که حاصلِ تلاشِ پیکرسازان و مجسمه‌سازان هنرافرین بود در هر دوره‌ای چشمهای دشمنانِ این اب‌وخاک را انچنان ازخود بی‌خود می‌کرد و به غیظشان می‌اورد که شمشیر از رو می‌بستند و به نبردش می‌رفتند.
جانِ اگاه و عصیانیِ ایرانی در کنارِ ساختنِ گنبد و پل تا سکه و مفرغ و قالی و گلیم و جاجیم و ساختن سفال و قنات و کاریز، هوشمندانه سنگ را برگزید هم برای تراشیدن و پیکر ساختن هم برای نقش‌زدنِ آن چه بوده است و کرده است تا آیندگان ببینند و بیندیشند!
پیکار با پیکر، هوشمندانه و با کلامی فاخر به ما می‌گوید که در درازنای تاریخ چگونه این مردمان تکه‌های مانده از نسل واصلِ هویتشان را جمع کرده و دوباره زیباتر و اهورایی‌تر برساخته‌اند!
مستند حکایتِ جامی است که عقل آفرین می‌زندش! روایتی موجز و دقیق از گذشته‌های دور تا روزگارِ اکنون، از فتوای شیخ در تقابل باعشق! از پنجه درافکندنِ خیر با پتیاره‌ی شر، حکایتیست از شکوهناکی و بن‌داری و تنومندیِ فرهنگی کهن، از فریفتنِ مردمی ساده و صادق با نامِ دین و غارتِ هرانچه در زندگی قیمتی است و ارزشمند!
فراز و فرودِ تاریخی چندهزار ساله است در برابر دیدگانی که می بینند و می‌اندیشند و سر به زیر می‌افکنند اما بازهم تکرار می‌کنند اشتباهات تکراری را.
مستندِ پیکار با پیکر را باید چندبار دید و سپس درباره‌اش قلم زد.
این ضیافتِ نور وصدا، میسر شد به همتِ
انجمن اشا، انجمن مستندسازان و جناب حمید جعفری و سازمانِ نظام پزشکی کرج و حضورِ گرمِ کارگردان و فیلمسازِ همروزگارمان اقای آرش اسحاقی.
پس از تماشای فیلم در فضایی صمیمی اهالی قلم و اندیشه با سازنده‌ی مستند به گفت‌وگو نشستند، سپس پذیرایی بود و گرفتنِ عکسهایی برای ثبت در حافظه‌ی تاریخ!
امید که آیندگان از ما به بدی یاد نکنند.
ایدون باد!

شهریار قاسمی
شاعر و شاهنامه‌پژوه
۲۶ شهریور ۱۴۰۴

@ShahnameAlborz
9🙏1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نماهنگ مستندهای ایران‌شناسی اشا، ۳۸
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پخش و بررسی مستند
پیکار با پیکر
ساخته‌ی آرش اسحاقی

گروه تولید محتوا به سرپرستی:
سپیده اسماعیل‌زاده
سه‌شنبه، ۲۵ شهریور ۱۴۰۴  کرج
پخش زنده‌ی سخنرانی‌ها در صفحه اینستاگرام انجمن:
@doostdaran_shahname_alborz
پوشه‌ی شنیداری سخنرانی‌ها در کانال تلگرام انجمن:
@ShahnameAlborz
👏52
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نشست‌های انجمن اشا
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(آزاد و رایگان)

🔷️ دوشنبه ۳۱ شهریور:

🔸 شاهنامه (ساعت ۱۶)
      نشست ۲۳۳ از دورِ دوم:
ساسانیان، بهرام اورمزد و بهرام بهرام

🔸 گرشاسپ‌نامه (ساعت ۱۸)
      نشست ۳۵: جنگ نریمان با تکین‌تاش

♦️ نشانی: کرج، جنب آزادراه کرج_تهران، میدان استاندارد، خ ذوب آهن(محیط زیست)، مجموعه هارمونی، طبقه۲

اینستاگرام انجمن اشا:
@doostdaran_shahname_alborz
پوشه شنیداری نشست‌ها و سخنرانی‌ها (کامل) در کانال تلگرام انجمن.
#انجمن_دوستداران_شاهنامه_البرز
#انجمن_اشا
@ShahnameAlborz
9🙏2🕊2
.
ساخت هویت ملی ایران؛ فرهنگ، قدرت و حکومت، ۱۲۵۰_۱۳۲۰، افشین مرعشی، ترجمه محمد آقاجری، ثالث، ۱۴۰۴

✍️ زاگرس زند
کتاب رساله دکتری نویسنده بوده که در ۲۰۰۳ در دانشگاه کالیفرنیا به راهنمایی نیکی کدی دفاع شده و ۲۰۰۸ در نشر دانشگاه واشینگتن، با حمایت مالی و معنوی ۵ موسسه و دانشگاه، منتشر شده، با عنوان:
nationalizing Iran: culture, power....
مرعشی که نخست علوم‌سیاسی و سپس تاریخ معاصر خوانده، استاد دانشگاه اوکلاهاما است و کتاب exile and the nation،(2020) او نیز به‌تازگی در ایران ترجمه شده، آن هم دو بار! با عنوان‌های: تبعید و ملت(مروارید) و ملت در غربت(کتاب پارسه).
پیش ازهرچیز باید پرسید چرا nationalizing به "ساخت هویت ملی" ترجمه شده؟! درحالیکه معنایش به‌روشنی "ملی‌کردن یا ملی‌سازی" است. به‌کارگیری "ساخت" و "هویت ملی" مفهوم دیگری را می‌رساند و هدف دیگری را دنبال می‌کند، تو گویی ایرانیان هویت ملی نداشته‌اند و از ۱۲۵۰ ایده این "ساخت/ ابداع/ جعل" آغاز شده و در ۱۳۲۰ به انجام رسیده و رونمایی شده است! این مکافات را در این سال‌ها در عنوان‌های دیگر نیز می‌بینیم: کشف ایران(میرسپاسی)، پیدایش...(ضیاابراهیمی)، ملت خیالی(مصطفی وزیری)، افسانه‌های...(فیروزه کاشانی) و جعلی و دروغین و توطئه و ... و من مرده و شما زنده، در آینده‌ی نه‌چندان‌دور منتظر بدتر و آشکارتر از اینها باشید! چه، دانشگاه و استاد و مترجم و ویراستار و ناشر همراه با امت‌گرا و قومگرا و چپ‌گرا و جهان‌گرا و کهکشان‌گرا و سوپرروشنفکر، همه دست‌به‌دست هم به مهر، در حال پخت آش‌های "علمی و مستند" هستند برای و به کام هرکس که بخواهد لگدی به ایران و هویت ملی تاریخی و ایران باستان و زبان فارسی بزند!

طرح جلد کتاب دراصل و در امریکا، نمایی از تکیه دولت است در دوره قاجار؛ اما بر جلد ترجمه در ایران، سه شخصیت دیده می‌شود: آخوندزاده، تقی‌زاده‌ و رضاشاه. اولی نماینده‌ی فکر و ایده، دومی سیاست و قانون‌گذاری و سومی حکومت و ارتش و ترویج و تحمیل؛ برای هویت ملی. این تغییر طرح جلد کاملا هم‌سو با تغییر عنوان، نشان‌دهنده‌ی گرایش مشخصی است برای القای همان گفتمان انکار هویت ملی تاریخی و تاکید و بزرگنمایی اقدامات ملی گرایانه‌ی ۱۵۰ سال اخیر با نگرشی جعل_توطئه محور با محکوم‌کردن پهلوی‌ها. برای این هدف لازم است طرح جلد "قاجاری" به "پهلوی"، و نمای "هنری_فرهنگی" به "سیاسی_نظامی" تبدیل شود تا آغاز ناسیونالیسم در ایران، نه قاجار و مشروطه، که پهلوی انگاشته و رجلی چون تقی‌زاده و فروغی طراح و مجرم پنداشته شوند. این درحالیست که نویسنده خیلی رویکرد تاریخ سیاسی ندارد و بیشتر تاریخ فرهنگی_اجتماعی را نگاشته است.

و اما محتوای کتاب:
اصل کتاب ۱۵۰ صفحه است و مختصر و مفید؛ در دو بخشِ قاجار و پهلوی، و دو فصل برای هر بخش. نگرش مرعشی نقد ناسیونالیسم است و استوار بر نظریه‌ی "جوامع خیالی/ imagined communities" بندیکت اندرسون و ریشه‌ها و شیوه‌های حکومت_جامعه و دولت_ملت مدرن در اروپا و رشد ناگهانی ناسیونالیسم.

فصل یکم "به‌میدان‌آوردن ملت" نام دارد درباره‌ی تغییرات در شکل شهر تهران و برپایی مراسم بزرگ در شهر با حضور شاه و مردم و ساخت تکیه دولت، همه به تقلید از اروپا و با هدف مشروعیت‌یابی و مردمی‌تر کردن ناصرالدین‌شاه. این فصل هم بحث تازه‌ و جالبی دارد و هم اثر سفرهای اروپایی بر شاه را از این نظرگاه نشان می‌دهد. نیز ورود بارقه‌های بنیادهای ناسیونالیسم و دموکراسی از دوران قاجار _هم در فکر شاه و درباريان هم در عرصه‌ی جامعه_ را هویدا می‌نماید.‌ تنها ایراد این بحث تصور ابداع این اقدام در دوره ناصرالدین‌شاه است، درحالیکه در ایران پیشینه داشته و نادیده‌گرفتن جشن‌ها و مراسم عمومی در دوره صفویه در اصفهان با حضور شاه و مردم و جشن‌های نوروز و مهرگان و بارعام‌ها در ایران ساسانی و حتی پس از اسلام، از دقت تاریخی بحث کاسته است.
فصل دوم به آرا و آثار جلال‌الدین‌میرزا، آخوندزاده و تقی‌زاده(در دو دوره‌ی مشروطه و رضاشاه با دو سویه‌ی فکری و سیاسی) پرداخته و نقش آنها در ترویج ملی‌گرایی. تقی‌زاده‌ و یارانش در آلمان ناسیونالیست و باستان‌گرا شدند و نشریه‌های کاوه و ایرانشهر  بازتاب این جریان بودند. باستان‌گرایی جلال‌الدین‌میرزا نیز با استادان اروپایی دارالفنون و کتابهای جدید تاریخ ایران و جهان و ترجمه‌های متون یونان و روم به فارسی و شناخت تازه از تاریخ ایران و دین زردشت و ارتباط با پارسیان هند توضیح داده شده است. مرعشی به تاریخ‌نگاری حماسی_افسانه‌ای ایرانی که در آثار جلال‌الدین‌میرزا، اسماعیل‌خان زند و مانکجی، کرمانی و سپس تاحدی پیرنیا بازتاب یافته را فقط با صفات "تخیلی و افسانه‌ای و اسطوره‌ای" و تقلید از اروپا و برای ملت‌سازی، آورده و هیچ اعتبار تاریخی_فرهنگی برایشان قائل نیست.
ادامه دارد!
(بخش یکم)
شهریور ۱۴۰۴

#نقد_کتاب
#افشین_مرعشی
@ShahnameAlborz
10
.
ساخت هویت ملی ایران؛ فرهنگ، قدرت و حکومت، ۱۲۵۰_۱۳۲۰، افشین مرعشی، ترجمه محمد آقاجری، ثالث، ۱۴۰۴

✍️ زاگرس زند
(بخش دوم)
درباره‌ی نامه خسروان جلال‌الدین‌میرزا نقد عجیبی مطرح شده که در این اثر برای نخستین‌بار به ابداعی دست زده شده و تاریخ پیش و پس از اسلام، یکپارچه و پی‌درپی آمده، در قالب یک روایت از ایران، درحالیکه در منابع تاریخی، گسست و نفیِ قاطع بوده و پیش از اسلام "جاهلیت" دانسته شده است(ص۸۶). درحالیکه اغلب تاریخ‌های عربی_فارسی که ایرانیان و حتی عرب‌ها نگاشته‌اند، از طبری و بلعمی تا دیگران همه شاهان ایران باستان را _جدا یا در خلال تاریخ اقوام شاهان و پیامبران جهان_ بدون نفی و انکار و تحقیر روایت کرده و "جاهلی و طاغوت" ننامیده‌اند. برخی چون حمزه و بلعمی و دینوری و گردیزی و مجمل‌التواریخ کاملا ایران‌گرایانه و برخی چون طبری و مسعودی و مسکویه و حتی یعقوبی(که فقط ساسانی را آورده و پیش از آن را افسانه و ناموجه دانسته) با نگاهی منصفانه با توجهِ کافی به ایران، تاریخ ایران _پیش و پس از اسلام_ را روایت کرده‌اند و این روایتِ یکپارچه و کلی، سنتِ تاریخ‌نگاریِ ایرانی بوده و ریشه در تاریخ‌باوری و هویت‌باوری و خودشناسیِ نخبگان ایرانی داشته؛ که همواره تاریخ و فرهنگ و هویت ایرانی را "مستقل و خودبنیان" دانسته و آن را در هویت اسلامی و جهان اسلام "مسخ و حل‌شده" ندیده و نیانگاشته‌اند.
مرعشی افزوده: این تاریخ‌نویسیِ ابداعی و ناسیونالیستیِ جدید کوشیده تاریخ ایران را "مستقل و پیوسته و قدیمی" جلوه دهد که تا روزگار اسطوره عقب می‌رود، درحالیکه چنین نبوده!(ص۸۷) درصورتیکه قاطعانه می‌توانم بگویم "حتما چنین بوده!" و کسی که کمی با متون تاریخی و ادبی ایران آشنا باشد _و فقط تاریخ معاصر را و آن‌هم با نظریه‌های سیاسی اجتماعی جدید و با عینک غربی و ایسمی نبیند!_ به‌روشنی استقالِ تاریخی_فرهنگی_هویتیِ ایران را و پیوستگی و تداوم آن از باستان تا معاصر را درمی‌یابد.
درباره‌ی روایت آخوندزاده از باستان نیز باوجود نقدهای درست به او(اسلام_عرب ستیزی و آرمانی‌کردن باستان)، بیشتر با صفاتی چون "تخیلی، نژادپرستانه، آریایی‌گرایی و رومانتیسم" روبه‌رو هستیم.

فصل بعد درباره آموزش نوین است با اسناد و داده‌های خوب از روزنامه‌های آن روزگار و اثر روشنفکران نوگرا در تدوین محتوای کتب درسی و رسیدن شمار دانش‌آموزان از ۳۰هزار به ۴۰۰هزار نفر تا ۱۳۲۰ و تاکید بر تاریخ و فرهنگ ایران و زبان فارسی و ساخت ۱۰مدرسه فقط در ۱۳۱۱ و فقط در تهران و اثرپذیری از اقدامات اروپاییان و ترکیه و ... . هرچند که یک پژوهشگر با نگاه انتقادی و با هدف دیگری این اسناد را جمع و بازنویسی کند، اما باز هر خواننده‌ای به اهمیت و ارزش و دشواری این اقداماتِ ملی و بسیار مهم و فرهنگ‌ساز و آگاهی‌بخش در جهت تقویت خودباوری و غرور ملی، آن‌هم فقط در ۱۵ سال پی‌ خواهد برد. نویسنده، پس از آوردن آن‌همه آمار و ارقام، بدون اقامه‌ی دلیل، "معیارسازی و ملی‌سازی" نظام نوین آموزشی در سراسر کشور و آن‌همه کار سخت و شگفت را "ناکافی و عادی و ناچیز" جلوه داده و به‌اندازه‌کافی "ملی و معیار" ندانسته!!(ص۱۳۰) و درادامه با رویکردی گزارشی و ظاهرا خنثی، اما باطنا انتقادی، به اقدامات صدیق، پیرنیا، اقبال، حکمت و تقی‌زاده در تدوین کتاب و محتوای آموزشی با محوریت ایران و نمادهای ملی، با لحنی قانونی و دستوری و پروژه‌ای، و نه فرهنگی و پرورشی، پرداخته است؛ تو گویی همه دانشمندان ایرانی مخالف بوده‌اند و مجبور و تنها رضاشاه موافق بوده و جابر و اقدامات انجام‌شده به زیان ایران و ایرانی بوده و ضدفرهنگ و اخلاق و انسانیت!

فصل پایانی با عنوان "ملت و خاطره" به ساخت آرامگاه و تندیس و برگزاری یادبود برای مفاخر ملی و جشن هزاره فردوسی و چاپ و ترویج دیوان‌ها و کتبِ آنها و سفر مفاخر جهانی چون تاگور به ایران، اختصاص یافته است. نویسنده همه را با استناد به بندیکت اندرسون، و البته ملایم، سیاسی و برساخته و از ابزارهای ناسیونالیسم دانسته؛ هرچند مخالفتی ابراز نکرده و با استناد به منابع معتبر به توصیف این اقدامات پرداخته‌ است و همه را تقریبا درست گفته!؛ گویی لایه‌های قشر یک کره تازه‌یافته را توصیف می‌کند! اما با بکارگیری اصطلاحاتی چون "ساخت حافظه ملی" و "نمادسازی" و "ساخت فرهنگ ملی" همه را در دل همان پروژه‌ی ملت‌سازی می‌بیند.

کتاب درکل لحن ملایم و علمی_گزارشی دارد با داده‌های سودمند؛ و اصرارش بر اثر ناسیونالیسمِ اروپایی_آلمانی بر ایرانِ پسامشروطه نادرست نیست، اما تحولاتِ ملی‌گرایانه و باستان‌گرایانه و نقش نخبگان ایران‌دوست و خواستِ مردم را فقط از دریچه‌ی سیاسی_ناسیونالیستی دیده و پروژه‌محور و تقلیدی و اجبار از بالا و تاحدی جعلی.
(پایان بخش دوم و پایانی)
شهریور ۱۴۰۴

#نقد_کتاب
@ShahnameAlborz
12
Audio
شاهنامه‌خوانی اشا
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
صدای نشست دویست و سی و سوم
از دورِ دومِ شاهنامه
۳۱ شهریور ۱۴۰۴،
ساسانیان، پادشاهی بهرام اورمزد، بهرام بهرام و بهرام بهرامیان

پخش زنده‌ی نشست در اینستاگرام:
@zagros.zand
#ساسانیان
#انجمن_دوستداران_شاهنامه_البرز
#اشا #فردوسی #شاهنامه
telegram: @ShahnameAlborz
instagram: @doostdaran_shahname_alborz
12🙏3🕊2
Audio
گرشاسپ‌نامه‌خوانی اشا
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
صدای نشست سی و پنجم
گرشاسپ‌نامه
۳۱ شهریور ۱۴۰۴
جنگ نریمان با تکین‌تاش

پخش زنده‌ی نشست در اینستاگرام:
@zagros.zand
#گرشاسپ #گرشاسپنامه
#انجمن_دوستداران_شاهنامه_البرز
#اشا
telegram: @ShahnameAlborz
instagram: @doostdaran_shahname_alborz
13🙏2
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نشست‌های انجمن اشا
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(آزاد و رایگان)

🔷️ دوشنبه ۷ مهر:

🔸 شاهنامه (ساعت ۱۶)
      نشست ۲۳۴ از دورِ دوم:
ساسانیان، نرسه، هرمزد نرسه، شاپور ذوالاکتاف

🔸 گرشاسپ‌نامه (ساعت ۱۸)
      نشست ۳۶: جنگ نریمان با خاقان و فغفور

♦️ نشانی: کرج، جنب آزادراه کرج_تهران، میدان استاندارد، خ ذوب آهن(محیط زیست)، مجموعه هارمونی، طبقه۲

اینستاگرام انجمن اشا:
@doostdaran_shahname_alborz
پوشه شنیداری نشست‌ها و سخنرانی‌ها (کامل) در کانال تلگرام انجمن.
#انجمن_دوستداران_شاهنامه_البرز
#انجمن_اشا
@ShahnameAlborz
7🕊1
.
هزیمت یا شکست رسوای امریکا در ایران، مایکل له‌دین و ویلیام لوئیس، ترجمه احمد سمیعی‌گیلانی، هرمس، ۱۴۰۰

✍️ زاگرس زند
کتاب پس از حدود ۴۰سال بازچاپ شده البته در نشر دیگر. چاپ نخست ۱۳۶۲ بوده در نشر ناشر.
اصل کتاب انگلیسی بوده در ۱۹۸۰، به فرانسه ترجمه شده در ۱۹۸۱ و زنده‌یاد سمیعی همان سال برگردانده به فارسی و یکی دو سال بعد هم چاپ شده، یعنی ۶۲. این شتاب در این تالیف و ترجمه‌های پیاپی جالب است و خبر از اهمیت کتاب می‌دهد و دراصل اهمیت و مسائل و ابهام‌های انقلاب ۵۷؛ هم برای ایرانیان هم برای آمریکا و جهان. مترجم "رسوا" را بر عنوان افزوده تا شیطان بزرگ "رسواتر" شود!

حرفی در ترجمه نیست و استاد سمیعی، خود معیار خوب و بدِ ترجمه و نثر فارسیِ معیار است! اما مقدمه‌ای کوتاه و عجیب خودنمایی می‌کند که تاریخ ۱۳۶۰ را دارد و سرشار از هشدار و بدگویی از کتاب و نویسندگان و آمریکای "جهان‌خوار" و نیز طرفداری از انقلاب ۵۷ که اصلا چیزی که این کتاب می‌گوید نبوده و کاملا "مردمی و خلقی" بوده و "جیره‌خوارانی" چون همین دو مولف عقده‌ای و آمریکاییانی که "رسوای جهان" شده‌اند از کینه و ناامیدی و بدبختی همه چیز را به گردن کارتر و خطاها و رقابت جناحی انداخته‌اند، درحالیکه خود "دشمنان سوگندخورده‌ی محرومان جهان" و "جنبش‌های خلقی" هستند. اینکه هدف از ترجمه کتاب برملاکردن این "استیصال" و "درماندگی" و "فضیحت" و کینه و این دروغ‌ها است!(واژه‌ها و توصیف‌های داخل کوتیشن_" "_ دقیقا در مقدمه آمده است)
پرسشی که پیش می‌آید این است که اصلا چرا باید چنین متنی امپریالیستی که درست و مستند نیست و کینه‌توزانه و حرص‌آلود است، ترجمه و منتشر شود؟! آن هم از ترجمه‌ی واسط، یعنی فرانسه و به خامه‌ی یک مترجم چپگرای انقلاب‌دوست؛ درحالیکه متنِ اصلی انگلیسی بوده و مترجمِ انگلیسی‌بلدِ خوب کم نداشته‌ایم. استاد سمیعی در جوانی ۱۰ سال عضو جوانان حزب توده بوده و خود در گفتگویی آن ده سال را بهترین سالهای عمرشان دانسته‌اند. پس طبیعی است که از انقلاب ۵۷ جانانه دفاع کرده باشند، هرچند که در زمان انتشار کتاب حدود ۶۳ سال داشته‌اند و پخته و باتجربه، و نه جوانی خام و جوگیر و تندرو، اما دو سال از انقلاب گذشته بود و هنوز احساسات و غیرت طاغوت‌ستیزی و غرب‌ستیزی و آرمانهای خیالین شیرین بر هرچیزی می‌چربید و بوی گل سوسن و یاسمن دَماغ‌ها و دِماغ‌ها را پر کرده بود و جایی برای بوی دیگری نبود و آسمان ایران با ترافیکِ هواییِ بی‌سابقه، پر از فرشته‌های درحالِ‌فرود شده بود و دیوهای درحال فرار! و ایمان و یقین جای هر تردید و پرسشی را گرفته بود.
همه‌ی اینها برای چاپ سال ۶۲ قابل‌درک است ولی برای بازچاپ در سال ۱۴۰۰ حتما به مقدمه‌ی تازه‌ای نیاز بوده و استاد هم زنده بود و ایکاش مقدمه‌ی دومی می‌نوشتند. آیا چاپ جدید بدون اجازه ایشان بازچاپ شده؟ آیا ناشر از ایشان مقدمه‌ی جدید نخواسته؟ یا خواسته و ایشان ننوشته‌اند؟ یا خواسته و همین مقدمه را مناسب دیده‌اند و نظرشان تغییر نکرده بوده؟! ایکاش استاد زنده بود و از ایشان می‌پرسیدیم! یاد و نامشان گرامی! اگر ایشان دیدگاه و سابقه‌ی انقلابی و همدلی با حکومت کنونی نداشت، می‌شد خوش‌بینانه گمان برد که او کتابی را ترجمه کرده که محتوایش را پسندیده اما برای برائت خود و امکان چاپ، رندانه مقدمه‌‌ای در ردش نوشته _که این‌ کار را گاهی کرده و می‌کنند و دورزدنی هوشمندانه است!_ که البته گمان نکنم. به‌گمانم سربازان گمنام ارشاد هم فقط مقدمه را خوانده‌اند و کیف کرده‌اند! که اگر متن کتاب را می‌خواندند، هرگز اجازه چاپ نمی‌یافت!

اما متن کتاب، همچنان خواندنی است و سرشار از داده‌های جالب با زبانی سرراست و بی‌تعارف و انتقادی، هم در نقد حکومت شاه، هم دولت کارتر، هم سیاست آمریکا، هم انقلابی‌ها و رهبر انقلاب و وضع دو سال پس از انقلاب. درست است که از دیدگاه منافع آمریکا نوشته شده اما خیلی از برداشت‌ها و داوری‌هایش از خیلی از فهم‌ها و توجیهات خیلی‌ها، حتی هنوز، واقع‌بینانه‌تر و درست‌تر است! چه، همه با پوست و گوشتمان درک کرده‌ایم که چرا و چگونه از کجا به کجا رسیده‌ایم، با دیروزی اندوه‌بار و پرخطا و حالی اسف‌بار و بحرانی و آینده‌ای مبهم و هراس‌آور!
درضمن به‌گواه پانویس‌ها، چند جای کتاب سانسور شده و ایکاش برای این چاپ افزوده می‌شد، چون هرچقدر هم که برای سال ۶۲ و جو آن سالها تند و توهین‌آمیز و خطا بوده برای امروز ما، لابد خیلی عادی است و دربرابر سیل نوشته‌های تند‌وتیز فضای مجازی و برملاشدن‌های بسیار و فیلم‌ها و خاطرات و مصاحبه‌ها و...، هیچ نیست! به قول معروف: "اطلاعات سوخته" است! که به قیمت "سوختن و برشتن" نسل ما تمام شد و انگار حتما باید در این حد و آنقدر طولانی "کباب می‌شدیم" و "می‌سوختیم" تا نسل پیش از ما تجربه‌ای کسب کنند و چیزهایی به خرجشان رود و اطلاعاتی "بدیهی و سوخته" شود!
مهر ۱۴۰۴

#نقد_کتاب
@ShahnameAlborz
7👍3👏2🙏1
2025/10/28 13:17:01
Back to Top
HTML Embed Code: