Telegram Web Link
کاش یکی بیاد و خلافِ همه‌ی باورامو ثابت کنه…
کسی که نشونم بده هنوزم میشه به آدم‌ها اعتماد کرد، هنوزم میشه توی دل این دنیا یه گوشه‌ی امن پیدا کرد. کاش یکی بیاد که موندنش واقعی باشه، که ثابت کنه نه، همه شبیه هم نیستن.

— شقایق مهری
بی‌کسی یعنی وقتی حرفی برای گفتن داری اما گوشی نیست که بشنوه…
یعنی وقتی خسته‌ای، اما شونه‌ای برای تکیه دادن نیست.
بی‌کسی یعنی هزار بار توی سرت بگی “مهم نیست” ولی ته دلت آرزو کنی یکی باشه که بگه “من هستم.”

— شقایق مهری
اینقدر خسته‌ام که دیگه همه چیز برام بی‌معنی شده. یه لحظه می‌بینی یهو رفتم، اصلاً بدون هیچ دلیل خاصی. انگار دیگه تمام شده، نه حس دارم ادامه بدم، نه حوصله‌ای. فقط یه لحظه می‌ری و دیگه برنمی‌گردی.

— شقایق مهری
نمیدونی چی توی ذهنم می‌گذره. نمیدونی چقدر تاریکی رو حس می‌کنم. فکرهای بی‌رحم، انگار دارن منو می‌کشن، یه جورایی نمی‌دونم از کجا شروع کنن. نمیدونی چقدر دلم می‌خواد همه چی یه لحظه ساکت بشه، فقط چند دقیقه، فقط چند ثانیه که هیچ چیزی نگه‌داره منو از این فکرها. من هم مثل تو نمی‌دونم چرا این‌طور شدم، ولی می‌دونم که هیچ‌کسی نمی‌فهمه. هیچ‌کسی نمی‌دونه چه‌طور این افکار دارن منو له می‌کنن.

— شقایق مهری
درو و دیوار این اتاق، تنها کسایی هستن که می‌فهمن چی تو دلم می‌گذره. وقتی دنیا خسته و بی‌معنی می‌شه و روحم از بی‌پناهی پره، فقط اینا با سکوت‌شون و ترکای فراموش‌شده‌شون، همدرد منن. شاید هیچکس نتونه حرفای تلخ منو بفهمه، ولی این درو و دیوار همیشه گوش میدن.

— شقایق مهری
عاح خدای من، دیگه از این همه بی‌رحمی و کلافگی خسته شدم. هر روز حس می‌کنم کمرم زیر این همه درد و بی‌نظمی می‌کوبه. کاش یه راه فراری بود، یه دریچه بسته که بتونم از این همه دل‌شکستگی دور شم. شاید اونجا هم چیزی نبود، ولی همین حسِ خستگی و بی‌تابی دیگه برام تحمل‌ناپذیره.

— شقایق مهری
؛
بعضیا تو زندگی آدم میان، نقش بازی می‌کنن، می‌رن… بعد تو می‌مونی و یه عالمه سوال بی‌جواب. اما بعضیا نه، اونا میان، خودِ واقعیشونو نشون میدن، بعد تازه می‌فهمی که از اولش هم یه عوضی به تمام معنا بودن.

— شقایق مهری
خدایا، این بنده‌هات دیگه کیان؟ یه مشت آدم که فقط بلدن تظاهر کنن، قضاوت کنن، و بقیه رو له کنن. اگه امتحانه، قبول، ولی کاش حداقل یه‌ذره از رحمتی که میگن داری، تو دل اینا هم بود.

— شقایق مهری
؛
یه روزی می‌رسه که دیگه هیچ حوصله‌ای برای هیچی نداری، دلت می‌خواد از همه چی فرار کنی، جایی بری که هیچ‌کس ندونه کی بودی، چی کشیدی، چرا خسته
‌ای. فقط یه جای دور، یه جای خلوت، یه جای بدونِ آدم…

— شقایق مهری
آدم وقتی خیلی خسته می‌شه، دیگه نه بحث می‌کنه، نه قانع می‌کنه، نه حتی مخالفت می‌کنه. فقط یه لبخند نصفه‌نیمه می‌زنه و می‌گه: ‘هر چی تو بگی درسته…’ چون دیگه هیچ توانی برای جنگیدن نداره.

— شقایق مهری
یه وقتایی دلت برای کسی تنگ می‌شه که نباید… برای کسی که ازت یه خرابه گذاشت و رفت. بعد خودت هم می‌دونی اشتباهه، ولی اون دلتنگی لعنتی، نمی‌فهمه منطق چیه، فقط درد می‌کشه.

— شقایق مهری
از خودی ضربه خوردم، دیگر چه انتظاری از دنیای بی‌رحم و غریبه‌ها دارم؟ آنکه در میان آشنایان‌اش زخم می‌خورد، چگونه می‌تواند در برابر بیگانه‌گان ایستادگی کند؟

— شقایق مهری
بعضی آدم‌ها فقط یادآوری می‌کنند که این دنیا آن‌چنان که به نظر می‌رسد، زیبا نیست. چیزی جز زشتی و پژمردگی در آن نیست. به هر کجا که نگاه می‌کنی، می‌بینی تنها درک غم‌انگیز این زندگی است که باقی می‌ماند.

— شقایق مهری
تو برای من مهمی، حتی اگر در اعماق اشک‌های خود غرق شوم. حتی اگر هیچ‌کس نتواند این درد درونی را درک کند، اما یاد تو همچنان در میان تاریکی وجودم روشن خواهد ماند، چون تو چیزی هستی که نمی‌توان فراموش کرد.

— شقایق مهری
2025/06/27 23:09:41
Back to Top
HTML Embed Code: