💠کرسی علمی «پوچی و روایت معنادار از زندگی»
1/2
ارائه کننده: دکتر وحید سهرابی فر
ناقد: دکتر حامد قدیری
دبیر جلسه: آقای هادی ولی پور
چهارشنبه، 17/3/1402 دانشگاه ادیان و مذاهب.
چکیده بحث در ادامه می آید.
💢 @Sohrabifar_Vahid
1/2
ارائه کننده: دکتر وحید سهرابی فر
ناقد: دکتر حامد قدیری
دبیر جلسه: آقای هادی ولی پور
چهارشنبه، 17/3/1402 دانشگاه ادیان و مذاهب.
چکیده بحث در ادامه می آید.
💢 @Sohrabifar_Vahid
💠کرسی علمی «پوچی و روایت معنادار از زندگی»
2/2
ارائه کننده: دکتر وحید سهرابی فر
ناقد: دکتر حامد قدیری
دبیر جلسه: آقای هادی ولی پور
چهارشنبه، 17/3/1402 دانشگاه ادیان و مذاهب
Abstract
Absurdity is a crucial philosophical problem that has widespread social consequences. In this paper, I discuss three accounts of absurdity: Purposelessness of the world, lack of reasonability and seriousness, and failure and boredom. I suggest that to discuss absurdity, one should look at the question of meaning in life as the question of narrative of life. Narratives are the way to make life intelligible and understandable. However, contradictory narratives to meanigful life necessitate criteria for evaluating different narratives. I take a step toward such criteria that covers both subjective and objective aspects of truth to evaluate narratives. For doing so, I try to make a connection between Narrative and Understanding. Moreover, theoretical and practical reasoning establish a ground to evaluate narratives. I argue that based on the criteria, one can prefer a meaningful narrative of life. One of the important resources for meaningful narrative is religious faith. Faith can introduce new realities and also new interpretations of different aspects of life and hence help to develop a meaningful narrative of life.
💢 @Sohrabifar_Vahid
2/2
ارائه کننده: دکتر وحید سهرابی فر
ناقد: دکتر حامد قدیری
دبیر جلسه: آقای هادی ولی پور
چهارشنبه، 17/3/1402 دانشگاه ادیان و مذاهب
Abstract
Absurdity is a crucial philosophical problem that has widespread social consequences. In this paper, I discuss three accounts of absurdity: Purposelessness of the world, lack of reasonability and seriousness, and failure and boredom. I suggest that to discuss absurdity, one should look at the question of meaning in life as the question of narrative of life. Narratives are the way to make life intelligible and understandable. However, contradictory narratives to meanigful life necessitate criteria for evaluating different narratives. I take a step toward such criteria that covers both subjective and objective aspects of truth to evaluate narratives. For doing so, I try to make a connection between Narrative and Understanding. Moreover, theoretical and practical reasoning establish a ground to evaluate narratives. I argue that based on the criteria, one can prefer a meaningful narrative of life. One of the important resources for meaningful narrative is religious faith. Faith can introduce new realities and also new interpretations of different aspects of life and hence help to develop a meaningful narrative of life.
💢 @Sohrabifar_Vahid
Audio
فایل صوتی کرسی علمی «پوچی و روایت معنادار از زندگی»
ارائه کننده: دکتر وحید سهرابی فر
ناقد: دکتر حامد قدیری
17/3/1402
دانشگاه ادیان و مذاهب
💢 @Sohrabifar_Vahid
ارائه کننده: دکتر وحید سهرابی فر
ناقد: دکتر حامد قدیری
17/3/1402
دانشگاه ادیان و مذاهب
💢 @Sohrabifar_Vahid
👍6
Forwarded from حباب؛ نوشته/گفتههای یاسر میردامادی (Yaser Mirdamadi)
🌿 اعادهی حیثیّت به «الهیات طبیعی» (در دو فرسته)
🖋 یاسر میردامادی
۱. انواع الهیات
🔻 الهیات (خداشناسی نظری) را معمولا به دو دستهی الهیات طبیعی و الهیات وحیانی تقسیم میکنند. در الهیات طبیعی از عقل مستقل از وحی برای مدللسازی خداباوری و نیز فهم صفات و افعال الهی استفاده میشود. در الهیات وحیانی اما اصل وجود خدا فرض گرفته میشود و برای فهم صفات و افعال الهی منحصرا به وحی مراجعه میشود و عقل تنها جایگاه خوانششناختی (هرمنوتیکی) دارد، یعنی تنها ابزار فهم نقل است. هم الهیات وحیانی مخالفانی داشته و دارد هم الهیات طبیعی، و هم الهیات به طور کل. الهیات طبیعی و الهیات وحیانی تاریخ پر تنشی داشتهاند و تلاشهای پردامنهای برای سازگاری الهیات طبیعی و الهیات وحیانی صورت گرفته و همچنان صورت میگیرد.
🔻در این میان، خداناباوران و ندانمانگاران با هر گونه الهیات (طبیعی، چه رسد به وحیانی) مخالف بوده و هستند. در حاشیه بگویم که برای سادهسازی بحث، موردهای پیچیدهای مثل «الهیاتِ مرگ خدا» و نیز «الهیات ناواقعگرایی دینی» را کنار مینهیم؛ زیرا این موردها در دوگانهی سادهسازیشدهی «خداناباوری یا الهیات» نمیگنجند.
۲. بازگشت تنش میان الهیات طبیعی و وحیانی
🔻مخالفان الهیات طبیعی عموما به ناتوانی عقل برای «اثبات» خدا یا فهم صفات و افعال الهی استناد میکنند. الهیات طبیعی در نظر آنها در حکم شنیدن قصهی ایمان است اما الهیات وحیانی در حکم دیدن صورت ایمان است و البته «شنیدن کِی بود مانند دیدن»: «گوشم شنید قصهی ایمان و مست شد / کو قسم چشم، صورت ایمانام آرزو است». مخالفت با الهیات طبیعی ممکن است عقلستیزانه به نظر آید و حتی خرافی و ارتجاعی. اما بلای خانمانسوزی که نظرا و عملا بر سر «عقلگرایی حداکثری» (اثباتگرایی) به ویژه در هفتاد سال اخیر آمده است، زمینه را برای بازگشت به الهیات وحیانی یا دستکم باز گذاشتن امکان آن فراهم کرده است.
🔻در حالی که در نیمهی دوم قرن نوزدهم و نیمهی اول قرن بیستم امیدها به علمآیینی (ساینتیسم) و عقلِ اثباتگر در اوج بود، برخی رخدادهای سیاسی و فکری موجب تغییر مسیر شد. جنگهای جهانی اول و دوم، افول پوزیتیویسم، احیای هویتهای دینی در جهان اسلام، یهودیت و مسیحیت (و حتی میان بودائیان و هندوها)، رونق دوبارهی فلسفهی دین و بلکه فلسفههای دینی در سنت فلسفهی تحلیلی از نیمهی قرن بیستم بدین سو (آن هم در سنتی که روزگاری زبان دین را بیمعنا میانگاشت) همه و همه دست به دست هم داد تا عقلگرایی را فروتن کند. حالا عقل دیگر اثباتگر نبود و دین، معنویت و عرفان مجموعههایی بیمعنا یا خرافی تلقی نمیشدند.
🔻از سوی دیگر اما جان گرفتن دوبارهی نیروهای حیرت در مقابل نیروهای دقت، پیامدهای بهتری از عقلگرایی حداکثری نداشت و موجب شکلگیری حکومتهای مبتنی بر «شرع» (در عربستان سعودی، ایران، افغانستان، موریتانی، برونئی، پاکستان و غیره) یا شکلگیری کشورهایی مبتنی بر هویت مذهبی (مثل دولت اشغالگر اسراییل و آپارتاید قومی-مذهبیاش) شد، رخدادهای خسارتباری که بیشوکم هنوز با ماست. اما این رخدادهای دینی-هویتی، دینگرایی را دستکم در نظر طبقهی فرهیخته فروتن کرده است (اگر نگوییم که به کل ریشهکن کرده است)، گرچه عقلگرایی حداکثری (عقلگرایی نافروتن) هنوز در میان بخشی از طبقهی تحصیلکرده رایج است.
۳. آریگویی به «الهیات طبیعی»
🔻با نظر به این پسزمینه، حالا میتوان اِشکال الهیات وحیانی به الهیات طبیعی را دیگربار جدی گرفت و از پشت عینک معوّج عقلستیزی، خرافه و ارتجاع بدان ننگریست. یک اشکال به الهیات طبیعی این است:
«اگر خدا مورد مواجهه باشد، تردیدی درباره واقعیت الهی وجود نخواهد داشت و اگر مورد مواجهه نباشد، هیچ استدلالی جایگزین این مواجهه نخواهد شد» (به نقل از توییت وحید سهرابیفر، دینپژوه ایرانی).
🔻این را میتوان اِشکالی به الهیات طبیعی دانست. «مواجهه با خدا» را در اینجا نه تنها به معنای خود تجربهی دینی میتوان به حساب آورد، بلکه همچنین به معنای وسیع مواجهه با خدا از طریق امر حاصل از تجربهی دینی (وحی در قالب قرآن و روایات مثلا) میتوان به شمار آورد. به تعبیر ساده، «مواجهه با خدا» از جمله به معنای الهیات وحیانی است. «استدلال» را نیز در اینجا به معنای الهیات طبیعی میتوان گرفت. [ادامه در فرستهی بعد]👇🏿 @YMirdamadi
🖋 یاسر میردامادی
۱. انواع الهیات
🔻 الهیات (خداشناسی نظری) را معمولا به دو دستهی الهیات طبیعی و الهیات وحیانی تقسیم میکنند. در الهیات طبیعی از عقل مستقل از وحی برای مدللسازی خداباوری و نیز فهم صفات و افعال الهی استفاده میشود. در الهیات وحیانی اما اصل وجود خدا فرض گرفته میشود و برای فهم صفات و افعال الهی منحصرا به وحی مراجعه میشود و عقل تنها جایگاه خوانششناختی (هرمنوتیکی) دارد، یعنی تنها ابزار فهم نقل است. هم الهیات وحیانی مخالفانی داشته و دارد هم الهیات طبیعی، و هم الهیات به طور کل. الهیات طبیعی و الهیات وحیانی تاریخ پر تنشی داشتهاند و تلاشهای پردامنهای برای سازگاری الهیات طبیعی و الهیات وحیانی صورت گرفته و همچنان صورت میگیرد.
🔻در این میان، خداناباوران و ندانمانگاران با هر گونه الهیات (طبیعی، چه رسد به وحیانی) مخالف بوده و هستند. در حاشیه بگویم که برای سادهسازی بحث، موردهای پیچیدهای مثل «الهیاتِ مرگ خدا» و نیز «الهیات ناواقعگرایی دینی» را کنار مینهیم؛ زیرا این موردها در دوگانهی سادهسازیشدهی «خداناباوری یا الهیات» نمیگنجند.
۲. بازگشت تنش میان الهیات طبیعی و وحیانی
🔻مخالفان الهیات طبیعی عموما به ناتوانی عقل برای «اثبات» خدا یا فهم صفات و افعال الهی استناد میکنند. الهیات طبیعی در نظر آنها در حکم شنیدن قصهی ایمان است اما الهیات وحیانی در حکم دیدن صورت ایمان است و البته «شنیدن کِی بود مانند دیدن»: «گوشم شنید قصهی ایمان و مست شد / کو قسم چشم، صورت ایمانام آرزو است». مخالفت با الهیات طبیعی ممکن است عقلستیزانه به نظر آید و حتی خرافی و ارتجاعی. اما بلای خانمانسوزی که نظرا و عملا بر سر «عقلگرایی حداکثری» (اثباتگرایی) به ویژه در هفتاد سال اخیر آمده است، زمینه را برای بازگشت به الهیات وحیانی یا دستکم باز گذاشتن امکان آن فراهم کرده است.
🔻در حالی که در نیمهی دوم قرن نوزدهم و نیمهی اول قرن بیستم امیدها به علمآیینی (ساینتیسم) و عقلِ اثباتگر در اوج بود، برخی رخدادهای سیاسی و فکری موجب تغییر مسیر شد. جنگهای جهانی اول و دوم، افول پوزیتیویسم، احیای هویتهای دینی در جهان اسلام، یهودیت و مسیحیت (و حتی میان بودائیان و هندوها)، رونق دوبارهی فلسفهی دین و بلکه فلسفههای دینی در سنت فلسفهی تحلیلی از نیمهی قرن بیستم بدین سو (آن هم در سنتی که روزگاری زبان دین را بیمعنا میانگاشت) همه و همه دست به دست هم داد تا عقلگرایی را فروتن کند. حالا عقل دیگر اثباتگر نبود و دین، معنویت و عرفان مجموعههایی بیمعنا یا خرافی تلقی نمیشدند.
🔻از سوی دیگر اما جان گرفتن دوبارهی نیروهای حیرت در مقابل نیروهای دقت، پیامدهای بهتری از عقلگرایی حداکثری نداشت و موجب شکلگیری حکومتهای مبتنی بر «شرع» (در عربستان سعودی، ایران، افغانستان، موریتانی، برونئی، پاکستان و غیره) یا شکلگیری کشورهایی مبتنی بر هویت مذهبی (مثل دولت اشغالگر اسراییل و آپارتاید قومی-مذهبیاش) شد، رخدادهای خسارتباری که بیشوکم هنوز با ماست. اما این رخدادهای دینی-هویتی، دینگرایی را دستکم در نظر طبقهی فرهیخته فروتن کرده است (اگر نگوییم که به کل ریشهکن کرده است)، گرچه عقلگرایی حداکثری (عقلگرایی نافروتن) هنوز در میان بخشی از طبقهی تحصیلکرده رایج است.
۳. آریگویی به «الهیات طبیعی»
🔻با نظر به این پسزمینه، حالا میتوان اِشکال الهیات وحیانی به الهیات طبیعی را دیگربار جدی گرفت و از پشت عینک معوّج عقلستیزی، خرافه و ارتجاع بدان ننگریست. یک اشکال به الهیات طبیعی این است:
«اگر خدا مورد مواجهه باشد، تردیدی درباره واقعیت الهی وجود نخواهد داشت و اگر مورد مواجهه نباشد، هیچ استدلالی جایگزین این مواجهه نخواهد شد» (به نقل از توییت وحید سهرابیفر، دینپژوه ایرانی).
🔻این را میتوان اِشکالی به الهیات طبیعی دانست. «مواجهه با خدا» را در اینجا نه تنها به معنای خود تجربهی دینی میتوان به حساب آورد، بلکه همچنین به معنای وسیع مواجهه با خدا از طریق امر حاصل از تجربهی دینی (وحی در قالب قرآن و روایات مثلا) میتوان به شمار آورد. به تعبیر ساده، «مواجهه با خدا» از جمله به معنای الهیات وحیانی است. «استدلال» را نیز در اینجا به معنای الهیات طبیعی میتوان گرفت. [ادامه در فرستهی بعد]👇🏿 @YMirdamadi
👍1
Forwarded from حباب؛ نوشته/گفتههای یاسر میردامادی (Yaser Mirdamadi)
🔻[ادامه از فرستهی قبل]☝🏿در باب این اِشکال چه میتوان گفت؟ هیچ تردیدی نیست در اینکه استدلال به سود خدا جای دیدار الهی را نمیگیرد. درست همان طور که شنیدن وصف محبوبی جای دیدار روی محبوب را نمیگیرد، استدلالهای خداباورانه هم جای دیدار الهی را نمیگیرد. اما این مستلزم مضر بودن استدلال یا حتی بی حاصلی آن نیست. در یک کلام، عقل در بارگاه قدس هیچکاره نیست. نمیتوان همنوا با سعدی گفت: «ماجرای عقل پرسیدم ز «شرع» / گفت معزول است و فرمانیش نیست» (به جای «شرع» در شعر سعدی «عشق» آمده است). زیرا عقل میتواند زمینهساز دیدار الهی شود.
🔻عقل گرچه توان اثباتی (بیرون از ریاضیات و منطق قیاسی) ندارد، به سود معقولیت خداباوری و ارزشمندی آن میتواند استدلال آورد. نمیتوان انتظار مواجهه با امری را داشت که معقول انگاشته نمیشود. مثلا اگر کسی قاطعانه منکر اژدهای هفتسر باشد، آنگاه حتی اگر واقعا اژدهای هفتسری وجود داشته باشد و او هم از قضا آن را ببیند، به چشمهای خود شک خواهد کرد و باز هم باور نخواهد آورد، گرچه این مواجهه ممکن است از قاطعیت بیباوری او بکاهد. کارویژهی استدلالهای خداباورانه (الهیات طبیعی) به ویژه در محیطهای چندفرهنگی و شکاکانه این است که امکان و ارزشمندی خداباوری را مدلل میسازد.
🔻فردی که نسبت به امکان و ارزشمندی خداباوری قانع شده باشد یا دستکم نسبت بدانها گشوده باشد، آنگاه در صورت مواجههی الهی بیشتر احتمال دارد که دیدار را به شکل دیدار درک کند و نه آن که صرفاً به چشمهای خود شک کند. از این گذشته، چنین فردی بیشتر احتمال دارد که خود را در معرض دیدار الهی قرار دهد.
۴. حاصل کلام
🔻الهیات طبیعی میتواند زمینهساز الهیات وحیانی باشد. اما نگرانی الهیدانان وحیانی این بود (و همچنان این است) که الهیات طبیعی، جای الهیات وحیانی را بگیرد. الهیدانان طبیعی اما، در مقابل، نگران این بودند (و همچنان هستند) که الهیات وحیانی بدون الهیات طبیعی موجب شود که، به ویژه در محیطهای شکاکانه و چندفرهنگی، الهیات وحیانی تبدیل به امری خرافی و ارتجاعی شود. راه میانه همانا تلاش برای سازگاری الهیات طبیعی و وحیانی و به حداقل رساندن تنش میان این دو است و نه رها کردن یکی به ضرر دیگری.
🔻اما اگر تنش میان الهیات طبیعی و الهیات وحیانی چنان بنیادی و رفعناشدنی از کار در آمد که، در نهایت، بایستی جانب یکی را گرفت و دیگری را فرو نهاد، جانب کدام یک را باید گرفت؟ این پرسشی پیلافکن برای نوشتاری دیگر است. [پیوند به همین مطلب در «زیتون» و «دین آنلاین»] @YMirdamadi
🔻عقل گرچه توان اثباتی (بیرون از ریاضیات و منطق قیاسی) ندارد، به سود معقولیت خداباوری و ارزشمندی آن میتواند استدلال آورد. نمیتوان انتظار مواجهه با امری را داشت که معقول انگاشته نمیشود. مثلا اگر کسی قاطعانه منکر اژدهای هفتسر باشد، آنگاه حتی اگر واقعا اژدهای هفتسری وجود داشته باشد و او هم از قضا آن را ببیند، به چشمهای خود شک خواهد کرد و باز هم باور نخواهد آورد، گرچه این مواجهه ممکن است از قاطعیت بیباوری او بکاهد. کارویژهی استدلالهای خداباورانه (الهیات طبیعی) به ویژه در محیطهای چندفرهنگی و شکاکانه این است که امکان و ارزشمندی خداباوری را مدلل میسازد.
🔻فردی که نسبت به امکان و ارزشمندی خداباوری قانع شده باشد یا دستکم نسبت بدانها گشوده باشد، آنگاه در صورت مواجههی الهی بیشتر احتمال دارد که دیدار را به شکل دیدار درک کند و نه آن که صرفاً به چشمهای خود شک کند. از این گذشته، چنین فردی بیشتر احتمال دارد که خود را در معرض دیدار الهی قرار دهد.
۴. حاصل کلام
🔻الهیات طبیعی میتواند زمینهساز الهیات وحیانی باشد. اما نگرانی الهیدانان وحیانی این بود (و همچنان این است) که الهیات طبیعی، جای الهیات وحیانی را بگیرد. الهیدانان طبیعی اما، در مقابل، نگران این بودند (و همچنان هستند) که الهیات وحیانی بدون الهیات طبیعی موجب شود که، به ویژه در محیطهای شکاکانه و چندفرهنگی، الهیات وحیانی تبدیل به امری خرافی و ارتجاعی شود. راه میانه همانا تلاش برای سازگاری الهیات طبیعی و وحیانی و به حداقل رساندن تنش میان این دو است و نه رها کردن یکی به ضرر دیگری.
🔻اما اگر تنش میان الهیات طبیعی و الهیات وحیانی چنان بنیادی و رفعناشدنی از کار در آمد که، در نهایت، بایستی جانب یکی را گرفت و دیگری را فرو نهاد، جانب کدام یک را باید گرفت؟ این پرسشی پیلافکن برای نوشتاری دیگر است. [پیوند به همین مطلب در «زیتون» و «دین آنلاین»] @YMirdamadi
سایت خبری تحلیلی زیتون
اعادهی حیثیّت از «الهیات طبیعی» | سایت خبری تحلیلی زیتون
یاسر میردامادی
👍1🔥1
Forwarded from DinOnline دینآنلاین
🔻فقهِ معاصر عیسوی(ع) و ابهاماتِ فقه معاصر ما
✍محمدتقی سهرابیفر
✔️پرواضح است فقهی که در چند قرن گذشته عمدتاً در راستایِ رفع نیازهایِ فردی رشد یافته، جهت به روز شدن متوقف بر تعیین تکلیف بسیاری از مباحث در اصول و فلسفه فقه است و معاصرت تنها با طرح مسائلِ فقهیِ روز اتفاق نمیافتد.
📎 پيوند به متن کامل این یادداشت در سایت دینآنلاین
https://www.dinonline.com/41431/
🆔 @dinonline
✍محمدتقی سهرابیفر
✔️پرواضح است فقهی که در چند قرن گذشته عمدتاً در راستایِ رفع نیازهایِ فردی رشد یافته، جهت به روز شدن متوقف بر تعیین تکلیف بسیاری از مباحث در اصول و فلسفه فقه است و معاصرت تنها با طرح مسائلِ فقهیِ روز اتفاق نمیافتد.
📎 پيوند به متن کامل این یادداشت در سایت دینآنلاین
https://www.dinonline.com/41431/
🆔 @dinonline
دینآنلاین
فقهِ معاصر عیسوی(ع) و ابهاماتِ فقه معاصر ما
محمدتقی سهرابیفر: پرواضح است فقهی که در چند قرن گذشته عمدتاً در راستایِ رفع نیازهایِ فردی رشد یافته، جهت به روز شدن متوقف بر تعیین تکلیف بسیاری از مباحث در اصول و فلسفه فقه است و معاصرت تنها با طرح مسائلِ فقهیِ روز اتفاق نمیافتد.
💠 موتور جستجوی علمی مبتنی بر هوش مصنوعی
پرسش پژوهش خود را در این موتور جستجو مطرح کنید و مقالات علمی را که از سوال شما بحث کرده اند بیابید.
راهی آسان برای یافتن پیشینه بحث!
www.consensus.app
💢 @Sohrabifar_Vahid
پرسش پژوهش خود را در این موتور جستجو مطرح کنید و مقالات علمی را که از سوال شما بحث کرده اند بیابید.
راهی آسان برای یافتن پیشینه بحث!
www.consensus.app
💢 @Sohrabifar_Vahid
👍4
Forwarded from مرکز دینپژوهی حنیف
🔷مرکز دینپژوهی حنیف برگزار میکند:
♦️اولین دوره حلقه مطالعاتی با موضوع «معنای زندگی و روایت»
🔸وحید سهرابی فر (استادیار گروه فلسفه دانشگاه ادیان و مذاهب)
🔺منابع:
1. Narrative and Meaning in Life, Helena de Bres, 2018
2. Narrativity and Meaning in Life, Galen Strawson, 2022
📆یکشنبه ها - از ۲۵ تیر ۱۴۰۲ - ساعت ۱۷
⭕️⭕️ ظرفیت دوره محدود است.
🔗جهت ثبتنام به سایت مرکز دینپژوهی حنیف مراجعه کنید.
💢@hanifcr
♦️اولین دوره حلقه مطالعاتی با موضوع «معنای زندگی و روایت»
🔸وحید سهرابی فر (استادیار گروه فلسفه دانشگاه ادیان و مذاهب)
🔺منابع:
1. Narrative and Meaning in Life, Helena de Bres, 2018
2. Narrativity and Meaning in Life, Galen Strawson, 2022
📆یکشنبه ها - از ۲۵ تیر ۱۴۰۲ - ساعت ۱۷
⭕️⭕️ ظرفیت دوره محدود است.
🔗جهت ثبتنام به سایت مرکز دینپژوهی حنیف مراجعه کنید.
💢@hanifcr
Forwarded from مرکز دینپژوهی حنیف
مرکز دینپژوهی حنیف
🔷مرکز دینپژوهی حنیف برگزار میکند: ♦️اولین دوره حلقه مطالعاتی با موضوع «معنای زندگی و روایت» 🔸وحید سهرابی فر (استادیار گروه فلسفه دانشگاه ادیان و مذاهب) 🔺منابع: 1. Narrative and Meaning in Life, Helena de Bres, 2018 2. Narrativity and Meaning in Life…
🔷 نکات تکمیلی حلقه مطالعاتی «معنای زندگی و روایت»
♦️این حلقه در مدت چهار جلسه سعی می کند تا برخی از زوايای مسئله معنای زندگی و روایت را مورد بررسی قرار دهد. برای این منظور، دو مقاله (با رویکرد موافق و مخالف) انتخاب شده است که هر مقاله در دو جلسه مورد بحث قرار خواهد گرفت. مقالات به زبان انگلیسیاند و از این رو شرکتکنندگان بایستی قادر به مطالعه و فهم محتوای متن باشند.
♦️همه شرکتکنندگان پیش از جلسه، متن مقالات را خواهند خواند و آگاه به محتوا در جلسه حضور پیدا می کنند. یکی از داوطلبان به صورت کوتاه، گزارشی از رئوس مقاله را ارائه خواهد کرد. سپس در مورد محتوای مقاله، نکات اصلی ایده ها و استدلال ها گفتگو خواهیم کرد. سعی خواهیم کرد پس از فهم ایده نویسنده، نگاهی ارزیابانه به مدعیات مطرح شده داشته باشیم و تمرین فلسفه ورزی کنیم.
🔸جلسات به صورت آنلاین و در برنامه گوگل میت برگزار خواهد شد.
⭕️ گواهی شرکت در این دوره منوط به ارائه کارنوشت قابل قبول در پایان دوره است.
🔗جهت ثبتنام به سایت مرکز دینپژوهی حنیف مراجعه کنید.
💢@hanifcrs
♦️این حلقه در مدت چهار جلسه سعی می کند تا برخی از زوايای مسئله معنای زندگی و روایت را مورد بررسی قرار دهد. برای این منظور، دو مقاله (با رویکرد موافق و مخالف) انتخاب شده است که هر مقاله در دو جلسه مورد بحث قرار خواهد گرفت. مقالات به زبان انگلیسیاند و از این رو شرکتکنندگان بایستی قادر به مطالعه و فهم محتوای متن باشند.
♦️همه شرکتکنندگان پیش از جلسه، متن مقالات را خواهند خواند و آگاه به محتوا در جلسه حضور پیدا می کنند. یکی از داوطلبان به صورت کوتاه، گزارشی از رئوس مقاله را ارائه خواهد کرد. سپس در مورد محتوای مقاله، نکات اصلی ایده ها و استدلال ها گفتگو خواهیم کرد. سعی خواهیم کرد پس از فهم ایده نویسنده، نگاهی ارزیابانه به مدعیات مطرح شده داشته باشیم و تمرین فلسفه ورزی کنیم.
🔸جلسات به صورت آنلاین و در برنامه گوگل میت برگزار خواهد شد.
⭕️ گواهی شرکت در این دوره منوط به ارائه کارنوشت قابل قبول در پایان دوره است.
🔗جهت ثبتنام به سایت مرکز دینپژوهی حنیف مراجعه کنید.
💢@hanifcrs
👍1
Forwarded from بیکرانگی | وحید سهرابی فر
🔅 «تو که خود را فراموش کنی، کسی تو را یاد خواهد کرد؟»
📖 نامهی هفتاد و نهم؛ عینالقضات همدانی.
💢 @Sohrabifar_Vahid
📖 نامهی هفتاد و نهم؛ عینالقضات همدانی.
💢 @Sohrabifar_Vahid
مصاحبه با روزنامه فرهیختگان در مورد کتاب «اخلاق اصالت» نوشته چارلز تیلور که به تازگی با ترجمه بنده توسط انتشارات ادیان و مذاهب منتشر شده است.
💢 @Sohrabifar_Vahid
💢 @Sohrabifar_Vahid
❤3👍1
Page 14 (1).pdf
259 KB
مصاحبه با روزنامه فرهیختگان در مورد کتاب «اخلاق اصالت» نوشته چارلز تیلور که به تازگی با ترجمه بنده توسط انتشارات ادیان و مذاهب منتشر شده است.
💢 @Sohrabifar_Vahid
💢 @Sohrabifar_Vahid
Forwarded from علیرضا دوستدار
چرا مطالعه دانشگاهی جادو و علوم غریبه اهمیت دارد؟
(به بهانه راهاندازی برنامه کارشناسی ارشد جادو و علوم غریبه در دانشگاه اکستر انگلستان)
دلیل اینکه این پرسش اصولا مطرح میشود این است که در دیدگاه مسلط، جادو و عرفان و امور مشابه* در دنیای مدرن جایی ندارد. به بیان دیگر، فرایند «مدرن»شدن با پسزدن جادو و «افسونزدایی» جوامع همراه است. از این نگاه، جوامعی که هنوز درگیر جادو هستند عقبمانده هستند و از مدرنیته جا ماندهاند.
مطالعاتی که در نیم قرن گذشته انجام شده این نگاه را به چالش کشیده. در این پژوهشها جادو از یک امر حاشیهای تبدیل به موضوعی محوری شده که لزوما با علم و عقلانیت و مدرنیته در تضاد نیست. در این فرسته برخی از این مطالعات را معرفی میکنم.
یکی از قدیمیترین و تأثیرگذارترین پژوهشها در این زمینه کارهای فرانسیس ییتس در مورد دوره رنسانس است. ییتس در پژوهشهایش نشان داد که عصر رنسانس که معمولا به عنوان دوره پاگرفتن علم و هنر و تمدن جدید در غرب تلقی میشود، دوره شکوفایی جادو و عرفان هم بوده. او مثلا در یکی از مهمترین کتابهایش نشان داد که جوردانو برونو که به دست کلیسا سوزانده شد و قرنها بعد به خاطر دفاع از نظام کپرنیکی به عنوان شهید علم مورد تکریم قرار گرفت (به همین منظور مجسمهای از برونو در مرکز شهر رم قرار داده شده)، در واقع بیشتر به خاطر عقاید هرمتیک جادویی (منتسب به هرمس الهرامسه) مجازات شد. ضمن اینکه دفاع خود کپرنیک هم از نظام خورشیدمحور از نظر ییتس دلایل عرفانی داشت. در مجموع ییتس باعث شد مطالعات رنسانس متحول شود و جوانب مغفولمانده آن، از جمله نقش جریانهای هرمتیک، مورد اقبال و پژوهش بیشتر قرار بگیرد. پژوهشهای او همچنین نظریه تقابل علم و جادو را با چالش جدی مواجه کرد.
در دهههای بعد، مطالعات بسیاری انجام شده که نشان داده جادو و عرفان و اموری چون احضار ارواح و درگیری با نیروهای ماورائی در تمامی جوامع و اعصاری که معمولا به خاطر بالندگی علم و عقلانیت شناخته شدهاند جاری بوده و گاهی دقیقا همین امور رابطه تنگاتنگی با علم و فلسفه داشته. به عنوان مثال یولیا اوستینووا در کتاب نسبتا جدیدش ادعا میکند که حالات خلسه، نیروهای ماورائی و تسخیرات الهی در مهد فلسفه غرب، یعنی یونان باستان کاملا عادی بوده و فیلسوفانی مانند فیثاغورس و سقراط هم احتمالا در این امور مشارکت داشتهاند.
در نقطه مقابل تاریخ باستان، مطالعاتی انجام شده که نقش جنبشهای جادویی و ماورائی را در انقلابهای مدرن نشان میدهد، یعنی همانها که غالبا با نهادهای دینی مسلط درگیر بودند و میخواستند حکومت انسان و خرد را به جای حکومت خدا بنشانند. به عنوان مثال، رابرت دارنتون در کتاب کلاسیکش نقش مزمریسم (جنبشی در قرن ۱۸ که به نوعی پیشینه انرژیدرمانی و هیپنوتیزم و حتی رواندرمانی است و در ایران به نام «منیتیسم» و «مغناطیس حیوانی» شناخته میشد) را در انقلاب فرانسه نشان داده. اخیرا هم کتابی چاپ شده که نشان میدهد برخی جنبشهای برابریخواه رادیکال اروپایی، از جمله آنارشیسم، ریشههای عرفانی و جادویی داشته. نمونههای مشابه در مورد کمونیسم شوروی هم موجود است.
در این زمینه اشارهای هم به منگل بیات کنیم که بیش از دو دهه پیش نقش جریانهای شیخی و بابی را در شکلگیری ذهنیت انتقادی مذهبی و نهایتا انقلاب مشروطه بررسی کرد، جنبشهایی که عرفان و علوم غریبه (علم حروف و اعداد) در آنها نقش پررنگی داشت. چند فصل از کتاب من هم به «روحگرایی» (اسپریتیسم) و انجمن معرفت الروح تجربتی میان ایرانیان متجدد قبل از جنگ جهانی دوم میپردازد. در این فصلها ادعا میکنم که تجددگرایی ایرانی، حتی وقتی با روحانیت در افتاده، لزوما با «متافیزیک» مشکلی نداشته.
از بهترین کتابها در مورد جادو در اروپای مدرن کتاب الکس اوئن درباره انگلیس اواخر قرن ۱۹ و اوائل قرن ۲۰ است. اوئن نشان میدهد که باطنیگری و جادو - در گروههایی مانند تئوسوفیستها (که گاندی هم عضوشان بود) و گولدن دان - نوعی آوانگارد فرهنگی را شکل داد. جریانهایی مانند فمینیسم، گیاهخواری، طرفداری از حقوق حیوانات، ضدیت با کالبدشکافی حیوانات زنده، و تجربههای جدید ادبی و هنری در این دوره رابطه تنگاتنگی با گروههایی مانند تئوسوفی و گولدن دان داشته و بعضی از مهمترین متفکران و هنرمندان اروپایی آن زمان با آنها رابطه داشتند. در دهههای بعد هم جریانهای هنری آوانگارد از جادو و احضار ارواح الهامات جالب توجهی گرفتند، که در این زمینه میتوان به دادائیسم و «اتوماتیسم» نوشتاری اشاره کرد.
(به بهانه راهاندازی برنامه کارشناسی ارشد جادو و علوم غریبه در دانشگاه اکستر انگلستان)
دلیل اینکه این پرسش اصولا مطرح میشود این است که در دیدگاه مسلط، جادو و عرفان و امور مشابه* در دنیای مدرن جایی ندارد. به بیان دیگر، فرایند «مدرن»شدن با پسزدن جادو و «افسونزدایی» جوامع همراه است. از این نگاه، جوامعی که هنوز درگیر جادو هستند عقبمانده هستند و از مدرنیته جا ماندهاند.
مطالعاتی که در نیم قرن گذشته انجام شده این نگاه را به چالش کشیده. در این پژوهشها جادو از یک امر حاشیهای تبدیل به موضوعی محوری شده که لزوما با علم و عقلانیت و مدرنیته در تضاد نیست. در این فرسته برخی از این مطالعات را معرفی میکنم.
یکی از قدیمیترین و تأثیرگذارترین پژوهشها در این زمینه کارهای فرانسیس ییتس در مورد دوره رنسانس است. ییتس در پژوهشهایش نشان داد که عصر رنسانس که معمولا به عنوان دوره پاگرفتن علم و هنر و تمدن جدید در غرب تلقی میشود، دوره شکوفایی جادو و عرفان هم بوده. او مثلا در یکی از مهمترین کتابهایش نشان داد که جوردانو برونو که به دست کلیسا سوزانده شد و قرنها بعد به خاطر دفاع از نظام کپرنیکی به عنوان شهید علم مورد تکریم قرار گرفت (به همین منظور مجسمهای از برونو در مرکز شهر رم قرار داده شده)، در واقع بیشتر به خاطر عقاید هرمتیک جادویی (منتسب به هرمس الهرامسه) مجازات شد. ضمن اینکه دفاع خود کپرنیک هم از نظام خورشیدمحور از نظر ییتس دلایل عرفانی داشت. در مجموع ییتس باعث شد مطالعات رنسانس متحول شود و جوانب مغفولمانده آن، از جمله نقش جریانهای هرمتیک، مورد اقبال و پژوهش بیشتر قرار بگیرد. پژوهشهای او همچنین نظریه تقابل علم و جادو را با چالش جدی مواجه کرد.
در دهههای بعد، مطالعات بسیاری انجام شده که نشان داده جادو و عرفان و اموری چون احضار ارواح و درگیری با نیروهای ماورائی در تمامی جوامع و اعصاری که معمولا به خاطر بالندگی علم و عقلانیت شناخته شدهاند جاری بوده و گاهی دقیقا همین امور رابطه تنگاتنگی با علم و فلسفه داشته. به عنوان مثال یولیا اوستینووا در کتاب نسبتا جدیدش ادعا میکند که حالات خلسه، نیروهای ماورائی و تسخیرات الهی در مهد فلسفه غرب، یعنی یونان باستان کاملا عادی بوده و فیلسوفانی مانند فیثاغورس و سقراط هم احتمالا در این امور مشارکت داشتهاند.
در نقطه مقابل تاریخ باستان، مطالعاتی انجام شده که نقش جنبشهای جادویی و ماورائی را در انقلابهای مدرن نشان میدهد، یعنی همانها که غالبا با نهادهای دینی مسلط درگیر بودند و میخواستند حکومت انسان و خرد را به جای حکومت خدا بنشانند. به عنوان مثال، رابرت دارنتون در کتاب کلاسیکش نقش مزمریسم (جنبشی در قرن ۱۸ که به نوعی پیشینه انرژیدرمانی و هیپنوتیزم و حتی رواندرمانی است و در ایران به نام «منیتیسم» و «مغناطیس حیوانی» شناخته میشد) را در انقلاب فرانسه نشان داده. اخیرا هم کتابی چاپ شده که نشان میدهد برخی جنبشهای برابریخواه رادیکال اروپایی، از جمله آنارشیسم، ریشههای عرفانی و جادویی داشته. نمونههای مشابه در مورد کمونیسم شوروی هم موجود است.
در این زمینه اشارهای هم به منگل بیات کنیم که بیش از دو دهه پیش نقش جریانهای شیخی و بابی را در شکلگیری ذهنیت انتقادی مذهبی و نهایتا انقلاب مشروطه بررسی کرد، جنبشهایی که عرفان و علوم غریبه (علم حروف و اعداد) در آنها نقش پررنگی داشت. چند فصل از کتاب من هم به «روحگرایی» (اسپریتیسم) و انجمن معرفت الروح تجربتی میان ایرانیان متجدد قبل از جنگ جهانی دوم میپردازد. در این فصلها ادعا میکنم که تجددگرایی ایرانی، حتی وقتی با روحانیت در افتاده، لزوما با «متافیزیک» مشکلی نداشته.
از بهترین کتابها در مورد جادو در اروپای مدرن کتاب الکس اوئن درباره انگلیس اواخر قرن ۱۹ و اوائل قرن ۲۰ است. اوئن نشان میدهد که باطنیگری و جادو - در گروههایی مانند تئوسوفیستها (که گاندی هم عضوشان بود) و گولدن دان - نوعی آوانگارد فرهنگی را شکل داد. جریانهایی مانند فمینیسم، گیاهخواری، طرفداری از حقوق حیوانات، ضدیت با کالبدشکافی حیوانات زنده، و تجربههای جدید ادبی و هنری در این دوره رابطه تنگاتنگی با گروههایی مانند تئوسوفی و گولدن دان داشته و بعضی از مهمترین متفکران و هنرمندان اروپایی آن زمان با آنها رابطه داشتند. در دهههای بعد هم جریانهای هنری آوانگارد از جادو و احضار ارواح الهامات جالب توجهی گرفتند، که در این زمینه میتوان به دادائیسم و «اتوماتیسم» نوشتاری اشاره کرد.
Routledge & CRC Press
The Occult Philosophy in the Elizabethan Age
First published in 1999. This is volume VII of ten of the collected works of Frances Yates. This book is a strictly historical study, not an enquiry into ‘the occult’ in general, which I am certainly not qualified to undertake. It includes what was known…
Forwarded from علیرضا دوستدار
تجربههای جادویی و باطنی را در شکلگیری علوم جدید هم میتوان مشاهده کرد و این موضوع صرفا به عصر رنسانس محدود نیست. در این زمینه سه کتاب را معرفی میکنم. مارک موریسون در کتاب «کیمیای مدرن» نشان داده که احیای کیمیاگری جادویی در اروپای قرن ۱۹ بر شکلگیری فیزیک ذرهای تاثیر گذاشته. دیوید کیزر در پژوهش خیلی جالبی نشان میدهد که پیشرفت فیزیک کوانتمی بعد از جنگ جهانی دوم مدیون فیزیکدانانی بود که علائق ماورائی داشتند و خصوصا دنبال اکتشاف و تجربه در پاراسایکولوژی و تلپاتی بودند و در مقاطعی هم از طرف دولت آمریکا حمایت شدند. در زمان حاضر هم پژوهشهای مربوط به «پدیدههای هوایی ناشناخته» (یوفو سابق) به طرز قابل توجهی مرزهای دین و جادو و علم را دچار خدشه و ابهام کرده.
اگر این مطالعات - و همچنین موارد متعدد دیگری که بهشان اشاره نکردم - را کنار هم بگذاریم متوجه میشویم که پژوهشهای جادو و علوم غریبه زمینهی مطالعاتی جدی و پرانرژیای است که هنوز جای کار بسیار دارد. به عنوان مثال علوم غریبه در جهان اسلام یکی از زمینههای پژوهشی پویا در دهههای اخیر است. بنیانگذار برنامه ارشد جادو و علوم غریبه دانشگاه اکستر، امیلی سیلاو، در حال حاضر درباره علوم غریبه در اسلام قرون میانی کار میکند و پژوهشگران جوان دیگری هم در سالهای اخیر این زمینه مطالعاتی را به طرز قابل توجهی جلو بردهاند.
در آخر این مطلب بدیهی را هم بگویم که پژوهشگرانی که درباره جادو کار میکنند لزوما جادوگر نیستند، همانطور که فردی که درباره اسلام یا بودیسم یا مسیحیت یا شیطانپرستی یا آنارشیسم کار میکند لازم نیست مسلمان یا بودایی یا مسیحی یا شیطانپرست یا آنارشیست باشد. پژوهشگران این حوزه گاهی به طور جدی در این زمینهها درگیر هستند، اما معمولا با خواندن کتابها و مقالات علمیشان نمیشود پی به علائق عرفانی و جادوییشان برد. در این زمینه میتوان به پژوهشهای جفری کرایپال اشاره کرد که چندین کتاب درباره تجارب ماورائی نویسندهها و پژوهشگران (از جمله خودش) نوشته. او مثلا در کتابی نشان میدهد که تعدادی از نویسندههای معروف کتابهای مصور کمیک با موضوعهای علمیتخیلی و فانتزی، تجربههای ماورائی خودشان را در قالب داستان بیان میکردند. او همچنین در کتابی درباره پیشگامان مطالعات عرفان در غرب، علائق و تجربههای عرفانی این پژوهشگران را واکاوی میکند. یکی از جالبترین فصلهای کتاب درباره لوئی ماسینیون است که افرادی چون هانری کربن، آنه ماری شیمل و علی شریعتی تحت تاثیرش بودند.
* در اینجا علت کنار هم قراردادن عرفان و جادو این است که ۱- هر دو با عوالم فرای تجربه عادی مادی سروکار دارند و ۲- هر دو رانده تفاسیر غالب از مدرنیته هستند. به طور کلی اما نه جادو و نه عرفان از منظر تاریخی و انسانشناختی ذات ثابتی ندارند. رابطه آنها هم باید مورد به مورد بررسی شود. مثلا عرفان اسلامی به طور تاریخی با علوم غریبه رابطه نزدیکی داشته، که در آثار عرفایی چون ابن عربی و ابن ترکه به خوبی مشهود است.
اگر این مطالعات - و همچنین موارد متعدد دیگری که بهشان اشاره نکردم - را کنار هم بگذاریم متوجه میشویم که پژوهشهای جادو و علوم غریبه زمینهی مطالعاتی جدی و پرانرژیای است که هنوز جای کار بسیار دارد. به عنوان مثال علوم غریبه در جهان اسلام یکی از زمینههای پژوهشی پویا در دهههای اخیر است. بنیانگذار برنامه ارشد جادو و علوم غریبه دانشگاه اکستر، امیلی سیلاو، در حال حاضر درباره علوم غریبه در اسلام قرون میانی کار میکند و پژوهشگران جوان دیگری هم در سالهای اخیر این زمینه مطالعاتی را به طرز قابل توجهی جلو بردهاند.
در آخر این مطلب بدیهی را هم بگویم که پژوهشگرانی که درباره جادو کار میکنند لزوما جادوگر نیستند، همانطور که فردی که درباره اسلام یا بودیسم یا مسیحیت یا شیطانپرستی یا آنارشیسم کار میکند لازم نیست مسلمان یا بودایی یا مسیحی یا شیطانپرست یا آنارشیست باشد. پژوهشگران این حوزه گاهی به طور جدی در این زمینهها درگیر هستند، اما معمولا با خواندن کتابها و مقالات علمیشان نمیشود پی به علائق عرفانی و جادوییشان برد. در این زمینه میتوان به پژوهشهای جفری کرایپال اشاره کرد که چندین کتاب درباره تجارب ماورائی نویسندهها و پژوهشگران (از جمله خودش) نوشته. او مثلا در کتابی نشان میدهد که تعدادی از نویسندههای معروف کتابهای مصور کمیک با موضوعهای علمیتخیلی و فانتزی، تجربههای ماورائی خودشان را در قالب داستان بیان میکردند. او همچنین در کتابی درباره پیشگامان مطالعات عرفان در غرب، علائق و تجربههای عرفانی این پژوهشگران را واکاوی میکند. یکی از جالبترین فصلهای کتاب درباره لوئی ماسینیون است که افرادی چون هانری کربن، آنه ماری شیمل و علی شریعتی تحت تاثیرش بودند.
* در اینجا علت کنار هم قراردادن عرفان و جادو این است که ۱- هر دو با عوالم فرای تجربه عادی مادی سروکار دارند و ۲- هر دو رانده تفاسیر غالب از مدرنیته هستند. به طور کلی اما نه جادو و نه عرفان از منظر تاریخی و انسانشناختی ذات ثابتی ندارند. رابطه آنها هم باید مورد به مورد بررسی شود. مثلا عرفان اسلامی به طور تاریخی با علوم غریبه رابطه نزدیکی داشته، که در آثار عرفایی چون ابن عربی و ابن ترکه به خوبی مشهود است.
✍ کتاب «درآمدی بر مطالعات معنویت در علوم انسانی» منتشر شد.
این کتاب مجموعه مقالاتی در باب معنویت پژوهی در شاخه های مختلف علوم انسانی است. امید که برای اساتید، پژوهشگران و دانشجویان محترم راهگشا باشد.
⭕ @Sohrabifar_Vahid
این کتاب مجموعه مقالاتی در باب معنویت پژوهی در شاخه های مختلف علوم انسانی است. امید که برای اساتید، پژوهشگران و دانشجویان محترم راهگشا باشد.
⭕ @Sohrabifar_Vahid
❤4🎉3