Telegram Web Link
به مناسبت درگذشت

                          " ناصر تقوایی "

کارگردان و فیلمنامه نویس گرانقدر سینمای ایران زمین!

🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀

👇👇👇👇👇👇👇👇
@StarbaadMagazine
👆👆👆👆👆👆👆

ناصرتقوایی از برجسته ترین و تأثیرگذارترین سینماگران مؤلف تاریخ سینمای ایران درگذشت‌. گرچه در یک نگاه گذرا به نظر می رسد او در دوران فعالیت حرفه ای، فیلم های کم تعدادی ساخته و در تلقی عام، در زمره سینماگران کم کار محسوب شود، ولی واقعیت آن است که او کارنامه پرباری ب ه لحاظ کیفی و حتی کمّی دارد که او را از تمام کارگردانان دیگر متمایز می کند... کارنامه وزینی که وجود هر کدام از مواردش می تواند برای برخی فیلم سازان دیگر افتخاری جاودان باشد...تقوایی فیلم نامه هایی نوشت که همگی صاحب جوهره و درونمایه اعتراضی اند و شخصیت هایی تنها و سرکش آفرید که به نوعی با نظم حاکم سرِ جدال دارند، بدون آنکه شعار سیاسی بدهند.تقوایی همواره منتقد ساختارهای بسته قدرت، سانسور و زوال اخلاق اجتماعی بوده اما هرگز به دام لحن و زبان مستقیم در آثارش در نغلتید...
صحبت های او را در ششمین جشن انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران که ۲۴ دی ماه ۱۳۹۱ برگزار شد، بخوانید:
" هیچ کس مانع فیلم ساختن من نیست. اگر روزی بخواهم از کسی اجازه بگیرم، دیگر فیلم نمی سازم. از این عمری که برای فیلم سازی گذاشتم، متأسفم. در این سال ها وقتی فیلم هایم را می بینم، انگار فیلم های یک آدم دیگر را می بینم...بخشی از آن فیچی شده است. تلویزیون که مطالق سلیقه خود بدون هیچ قانونی قیچی به جان این فیلم ها می اندازد...البته سر خیلی از آدم های دیگر که فیلم خوب ساختند، همین بلا را آوردند. گوشی هم برای اعتراض نیست. فیلم های خوب گذشته را قلع و قمع می کنند.امیدوارم بتوانم با فیلم نساختنم، به سهم خودم باعث سقوط این سینما شوم، شاید با فروریزی آن چیز تازه ای از نو دربیاید. این سینمایی نیست که نسل من و پیش از ما و حتی نسل باهوش بعد از ما می خواستند. این سینما دفن شده است. کوشش کنیم با فروریزی آن نهال تازه ای جان بگیرد‌"

( روزنامه شرق، چهارشنبه ۲۳ مهر ۱۴۰۴، شماره ۵۳۲۹)

@StarbaadMagazine
فرخنده و خجسته باد!
                 هفتادو نهمین سالگرد زادروز

                  " محمود معتقدی "

شاعر، منتقد ادبی و کارشناس کتابداری!

🌺🌻💐🌻🌺🌻💐🌻🌺🌻💐🌻🌺🌻💐🌻

👇👇👇👇👇👇👇
@StarbaadMagazine
👆👆👆👆👆

" محمود معتقدی " متولد ۲۶ مهرماه۱۳۲۵ در آمل ، تا مقطع دیپلم در این شهر سر سبز شمالی ، روزگار گذراند، و سپس در آغاز سال ۵۷ ، دوره دانشگاهی را در رشته تاریخ ( کارشناسی) طی کرد، ودر حوزه ادبیات به ویژه شعر، به فعالیت پرداخت. وی در دوره ی دانشجویی با آشنایی با استاد دکتر اسماعیل خویی، فعالیت های ادبی اش را گسترش داد. وی در سال۱۳۵۴ بعنوان کارشناس حوزه کتابداری و اطلاع رسانی در مرکز اطلاع رسانی وابسته به وزارت علوم به مدت ۳۰ سال به کار فرهنگی مشغول شد و در چشم انداز همین  سال ها، به سرودن شعر و نقد شعروادبیات داستانی در عرصه مطبوعات پرداخت.
وی نخستین کتاب شعرش را درسال ۱۳۷۵  به بازار نشر فرستاد و در ادامه آن به صورت حرفه ای در نشریات ادبی به همکاری پرداخت.
  از معتقدی تا کنون حدود ۳۰ عنوان کتاب در زمینه ی شعر ونقد آثار از چهره هایی همچون نیما، شاملو، فروغ، سپهری، خویی، صالحی، سپانلو و بسیاری از شاعران و نویسندگان مطرح در ۴ دهه اخیر  پرداخته است.
از میان کتاب های  وی می توان از :
ازنگاهی دیگر   ( نقدادبیات امروز ایران /نشر آوای ملایر )
برگستره شعر امروز ( نشر ثالث )
  جهان پاره های دلواپسی (مجموعه مقالات/ نشر کتابسرای تندبس)
روشن تراز سکوت ( مجموعه مقالات/ نشر آوای کلا ر)
جهان ،جای دوری نیست ( مجموعه شعر/ نشر بوتیمار)
گزینه اشعار ( نشر مروارید)
پاره های عاشقی( مجموعه شعر / نشر ثالث)
به یاداسب ها و پرنده باش ( مجموعه شعر / نشر چشمه )
ترانه های گمشده در کوچه های باد ( مجموعه شعر / نشر ارادمان)
به رسم حقیقت وزیبابی ( زندگی وشعر اسماعیل خویی / نشر ثالث )
چیزی نمانده به گزاره های چشم هایت ( مجموعه شعر / نشر دانیار )
گاهی هم خلاصه خودت باش(مجموعه شعر/نشر سیب سرخ) و ......
. معتقدی در سال های اخیر در داوری جوایز شعری از جمله : داور ی چهارمین دوره ی جایزه شعر شاملو شرکت داشت.
وی دراین روزهای در زمینه ها ی  جستارهایی از شاهنامه واسطوره شناسی مطالعاتی در پیش رو  دارد.

بار دیگر،
به لبخندهای سرخ و
خلوت رویاهای سبزت
دل می سپارم
پشت دروازه های شهر
بشارت حسی باستانی
همچون سطری از خاطره های
گمشده ات
گویی به گوش می رسد
خسته از این همه روزهای رفته از یاد
تنها، همین تویی!

                      " محمود معتقدی "
( از مجموعه شعر " گاهی هم خلاصه ی خودت باش"، نشر سیب سرخ، چاپ اول بهار ۱۴۰۱ )


هنوز فکر می کنم
گفتمان دور و نزدیکی
از این لبخندهای ساده ات
                         به گوش می رسد.
باردیگر صدای روز به نیمه می رسد
و شگفتا در این هیاهوی جامانده از تاریخ
همچنان به روایت تو
                             به باد می رود.
یادت باشد
              این سه شنبه هم
به گزاره ی گمشده هایت
                        پا می کوبد
                                     نه بیشتر!

                        " محمود معتقدی "
                                         ۱۴۰۴/۵/۱۰         

@StarbaadMagazine
🏪 مراکز توزیع و فروش فصلنامه استارباد:

- کتابفروشی جنگل پاساژ شیرنگی گرگان
- کتابفروشی سرزمین کتاب ابتدای خ لشکر گرگان
ـ کتابفروشی دانشجو خ خمینی گرگان
ـ کتابفروشی شهر کتاب بالاتر از عدالت ۹۹گرگان
- دکه مطبوعاتی قاری چهارراه میدان گرگان
- دکه مطبوعاتی سازمان آب گرگان
ـ دکه مطبوعاتی میدان تالار گرگان

ـ کتابفروشی قابوس گنبدکاووس

- کتابفروشی انتشارات توس تهران
ـ کتابفروشی انتشارات بهجت تهران

💠 @StarbaadMagazine
فرخنده و خجسته باد!

        شصت و هشتمین سالگرد زادروز

               " ابوالقاسم مؤمنی " 

از پیشگامان شعر حجم در گرگان زمین !


🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻


و اگر
به نگاهی سرد
که چشم لابلایِ دندان هایش
تمامِ راه را
             چندان می رود
که حوصله
             در دهان

اندوهی فراتر اگر داری
شبیهِ آب
           که از دریا بر می گردد
تا عابران
           به وقتِ گذر از پاهایشان
به
   دیدنت
              بیایند

                       "  ابوالقاسم مومنی "



و من
برای شب هایم
یک آسمان ستاره خریدم

و یک قایق
و یک پارو

اگر...
همسفر هستی؟

بیا و
        دریا باش.

                      " ابوالقاسم مؤمنی "


@StarbaadMagazine
به مناسبت هفتاد و یکمین سالگرد تیرباران

                      " مرتضی کیوان"

شاعر، منتقد هنری، روزنامه نگار، ویراستار، فعال و مبارز سیاسی معاصر!

در سوم شهریورماه ۱۳۳۳ پس از گذشت ۶۹ روز از ازدواجش با پوری سلطانی، توسط کودتاچیان دستگیر و پس از شکنجه های بسیار، در سحرگاه روز ۲۷ مهرماه ۱۳۳۳ در سن ۳۳ سالگی همراه با ۹ نفر از افسران حزب توده، تیرباران شد.

🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
👇👇👇👇👇👇👇👇
@StarbaadMagazine
👆👆👆👆

بعداز تیرباران مرتضی کیوان، هوشنگ ابتهاج( سایه)در وصف او سرود:
من در تمام این شب یلدا
دست امید خسته خود را
در دست های روشن او می گذاشتم
" کیوان" ستاره بود
با نور زندگی کرد
                      با نور درگذشت.

و وقتی محل دفن کیوان را تخریب و جایش بوستان بناکردند، سایه شعری روی بشقاب نوشت و آن را به پوری هدیه کرد:

"ساحت گور تو سروستان شد
                ای عزیز دل من!
                     تو کدامین سروی؟"

سید عبدالله انوار، فرهنگ پژوه، در شب بزرگداشت پوری سلطانی از شبهای مجله" بخارا" چنین گفت:

" زنده یاد مرتضی کیوان، به وسیله ستمکاران وقت شهید شد. شهادتی که نه تنها ضربه شدیدی به پیکر این بانوی مفخم زد؛ بلکه ضربه ای سخت بر پیکر هنر نویسندگی این ملک نیز پرداخت. چه مرحوم کیوان از نویسندگان خوش قلم ادب فارسی به شمار می آمد"

بهاءالدین خرمشاهی، در آن شب نیز چنین گفت:

" مترجم ( هنر عشق ورزیدن) در زندگی خود نیز ترجمه ای از عشق ۶۰ ساله بود؛ با عشق مرتضی و پوری. احمد شاملو شعرخوداز

سال بد
سال باد
سال اشک
سال شک.
سال روزهای دراز و استقامت های کم
سالی که غرور گدایی کرد.
سال پست
              سال درد
                            سال عزا
سال اشک " پوری"
سال خون " مرتضی"
سال کبیسه ...

یاد کرده است که پس از تیرباران مرتضی کیوان، شاعر، نویسنده و عضو حزب توده سرود."

ایرج افشار، که کیوان را از دوستان " خوب و مهربان" دوره جوانی خود به شمار می آورد، در باره معرفت او چنین می گوید:

" چند روز پیش از آنکه گرفتار شود، یک بسته محتوی عکس ها ، نامه ها و نوشته هایی را که از من داشت به کلفت خانه داده بود و رفته بود...چند روز بعد خبر گرفتاری او را شنیدم، دریافتم که او بیش از آن شریف و بزرگوار بود... نخواسته بود در گرفتاری خود نام دوستانش در اوراقش باشد و آن دوست گرفتار شود."

شاهرخ مسکوب( که " کتاب مرتضی کیوان" برای گرامی داشت یاد مرتضی کیوان، به کوشش او تهیه شده است) ، می گوید:

" در زندان، دو چیز او را زنده نگه داشت، یکی مادرش و دیگری یاد دوستش مرتضی کیوان که در مهر ماه همان سال تیرباران شده بود."

یاد " مرتضی کیوان " هماره گرامی و نامش جاودان و راهش پر رهرو باد!
@StarbaadMagazine
👇👇👇👇
👆👆👆👆


" از عموهایت "

                      ( برای سیاوش کوچک)                     

نه به خاطر آفتاب نه به خاطر حماسه
به خاطر سایه ی بام کوچکش
به خاطر ترانه یی
              کوچک تر از دست های تو

نه به خاطر جنگل ها نه به خاطر دریا
به خاطر یک برگ
به خاطر یک قطره
                روشن تر از چشم های تو

نه به خاطر دیوارها_ به خاطر یک چپر
نه به خاطر همه انسان ها_
                به خاطر نوزاد دشمنش شاید
نه به خاطر دنیا_ به خاطر خانه ی تو
به خاطر یقین کوچکت
که انسان دنیایی است

به خاطر آرزوی یک لحظه ی من
                     که پیش تو باشم
به خاطر دست های کوچکت
                 در دست های بزرگ من
و لب های بزرگ من
بر گونه های بی گناه تو

به خاطر پرستویی در باد
                  هنگامی که تو هلهله می کنی
به خاطر شبنمی بر برگ
                 هنگامی که تو خفته ای
به خاطر یک لبخند
هنگامی که مرا در کنار خود ببینی

به خاطر یک سرود
به خاطر یک قصه در سردترین شب ها
                  تاریک ترین شب ها
به خاطر عروسک های تو
                نه به خاطر انسان های بزرگ
به خاطر سنگفرشی که مرا به تو می رساند
نه به خاطر شاهراه های دور دست

به خاطر ناودان، هنگامی که می بارد
به خاطر کندوها و زنبورهای کوچک
به خاطر جار بلند ابر در آسمان بزرک آرام

به خاطر تو
به خاطر هر چیز کوچک و
               هر چیز پاک به خاک افتادند.
به یاد آر
عموهایت را می گویم
از " مرتضی" سخن می گویم.

                 " احمد شاملو "
                    سال ۱۳۳۴
@StarbaadMagazine
2025/10/19 19:31:37
Back to Top
HTML Embed Code: