Telegram Web Link
📗 شماره ۳۷ فصلنامه‌ی فرهنگی هنری استارباد در گرگان رسانه (خانه زبان ناصر گرگان)
💠 @StarbaadMagazine
تالار عقد گرگان با مدیریت عبدالسلام مهیمنی؛ حامی شماره 37 فصلنامه استارباد.

💠 @StarbaadMagazine
🗞 دکه مطبوعاتی قاری
گرگان - نبش غربی چهارراه میدان - روبروی هیات متوسلین

محل توزیع و فروش فصلنامه استارباد

💠 @StarbaadMagazine
توزیع در تهران:

                    " فصلنامه استارباد "

 شماره ۳۷، سال یازدهم، بهار ۱۴۰۴

تهران؛ انتشارات توس، خیابان انقلاب، خیابان دانشگاه، پلاک ۱۷۸، تلفن  ۶۶۴۶۱۰۰۷
خرید اینترنتی هم امکان پذیر است‌.

@StarbaadMagazine
توزیع در تهران:

             " فصلنامه استارباد "

 شماره ۳۷، سال یازدهم، بهار ۱۴۰۴

تهران؛ انتشارات بهجت، خیابان ولیعصر، دوراهی یوسف آباد، پلاک ۱۹۸۷، تلفن ۸۸۸۹۹۹۰۷
خرید اینترنتی هم امکان پذیر است.

@StarbaadMagazine
📘 شماره 37 فصلنامه استارباد (بهار 1404) منتشر شد.
💠 @StarbaadMagazine
فرخنده و خجسته باد!
هشتم خردادماه
                           زادروز
                                        " علی بایزیدی "

شاعر، نویسنده و کارشناس ارشد MBA
پژوهشگر برتر تاریخ و فرهنگ گرگان زمین ۱۳۹۳
وبلاک نویس برتر استان ۱۳۸۹تا۱۳۹۲،
روزنامه نگار، مدیر مسئول و صاحب امتیاز " فصلنامه استارباد" از ۱۳۹۳ تاکنون
صاحب امتیاز  سال نامه ی فرهنگی - اجتماعی " گرگان نامه " از ۱۳۹۹ تاکنون
صاحب امتیاز و مدیر مسئول " انتشارات استارباد " از دیماه ۱۴۰۳
از نویسندگان پرکار دانشنامه گلستان
عضو سابق انجمن آثار و مفاخر فرهنگی استان گلستان ۱۳۹۸تا۱۴۰۱
نویسنده‌ی کتاب‌های: گلستان شاعران، پارس‌نگار، قصه‌های مادربزرگ، دفتر اول: نقل آخر، زندگی‌نامه قابوس بن وشمگیر، زندگی‌نامه علامه میر سید شریف جرجانی و زندگی‌نامه میرفندرسکی
گردآورنده و مصحح مجموعه شعرهای
حسینعلی کاشانی‌راد (غروب آیینه)
حبیب‌الله قلیش‌لی ( لحظه‌های بی‌زمان)


با آرزوی سلامتی، طول عمر و بهروزی برای این فرهیخته گرامی گرگان زمین!

🔹از طرف هیئت تحریریه‌ی "فصلنامه استارباد ".

🌹🌻💐🌹🌻💐🌹🌻💐🌹🌻💐🌹🌻💐🌹🌻💐🌻🌹🌻💐🌻🌹🌻💐

@StarbaadMagazine
با یاد "سیروس مشفقی" عزیز!

به مناسبت پنجمین سالگرد درگذشت این شاعر گرانقدر!

خوانش شعری از مانا یاد توسط

                    " عبدالرحمان فرقانی فر "

در جلسه " کانون ادبی گروه شعر معاصر"
سالن "مؤسسه بهاران خرد و اندیشه"
تهران، چهارشنبه هفتم خردادماه ۱۴۰۴

🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@StarbaadMagazine
👇👇👇👇👇👇👇👇
👆👆👆👆👆👆👆

" یک نفر باید بیندیشد "

اسب رهوار مرا زین کن
اسب رهوار طلائی نعل -  سیمین یال -
من هوای سرزمین دوستی دارم ...

یک نفر باید
   که قهر رازقی های جوان را آشتی باشد
    و به گلدانها بیاموزد
                         که با گل مهربان باشند
یک نفر باید
     به گنجشگان بگوید باغتان امن است
یک نفر باید
       غریبان مهاجر را بخواند:
                          - جایتان خالی است.
یک نفر باید
             کنار چرخ خرمنکوب
      از کسی آن گونه با خود بد -
                  بپرسد غصه هایت چیست
     و سفال سینه ات زآب کدامین چشمه
                                     چرکین است؟
یک نفر باید
         انارستان ساکت را به حرف آرد
یک نفر باید
         بگوید خوب، خوبی نیست
یک نفر باید
        بگوید آب، آبی نیست
        آب رنگ انعکاس آسمان دارد
        و بداند هر که رنگ خویشتن
                                در آب می بیند.
یک نفر باید
       اجاق بیمناک روستا را هیمه ای آرد
یک نفر باید
      بگوید خاک این گلخانه پوسیده است
      و بگوید آسمان کاری نخواهد کرد
      کوه تنها با صدای ما صدا دارد ...

                    " سیروس مشفقی"
        ‌‌‌‌                زمستان ۱۳۴۶
( جُنگ " سهند "، شماره اوّل، بهار ۱۳۴۹ )

@StarbaadMagazine
به مناسبت سالروز درگذشت

          " محمود اعتمادزاده"( م.ا. به آذین )

                نویسنده و مترجم نامدار معاصر!

🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀

👇👇👇👇👇👇👇
@StarbaadMagazine
👆👆👆👆👆

" محمود اعتماد زاده" در ۲۳ دیماه ۱۲۹۳ در رشت به دنیا آمد. آموزش ابتدایی را در رشت، سه سال اول متوسطه را در مشهد و سه سال آخر را در تهران ادامه داد. در سال ۱۳۱۱ جزو دانشجویان اعزامی به فرانسه بود و از دانشکده مهندسی دریایی برست و دانشکده مهندسی ساختمان دریایی پاریس گواهی نامه دریافت کرد و در دیماه ۱۳۱۷ به ایران بازگشت و در نیروی دریایی ، ریاست تعمیرگاه این نیرو در بندر انزلی را به عهده گرفت. در سال های زندگی در فرانسه، با فضای باز آزادی و نوشته های سیاسیون چپ آشنا شد و رو به فعالیت های سیاسی آورد. در ۴ شهریورماه ۱۳۲۰ در جریان اشغال ایران و بمباران بندر انزلی، دست چپش قطع شد و در بهار ۱۳۲۳ از نیروی دریایی استعفاء داد و به وزارت فرهنگ منتقل شد و در پایان همان سال به حزب توده ایران پیوست. در سال ۱۳۲۵ معاونت فرهنگ گیلان را عهده دار شد . بعداز کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، منتظر خدمت شدو اجازه کار در فرهنگ را نیافت.
در سال ۱۳۴۷ یکی از بنیان گذاران اصلی کانون نویسندگان ایران شد. در خرداد ۱۳۴۹ ، وی و ۵۳ تن دیگر در اعتراض به بازداشت " فریدون تنکابنی" ( به خاطر نوشتن ، یادداشت های شهر شلوغ) بازداشت شد و چهارماه به زندان افتاد. در مهرماه ۱۳۵۶ یکی از سازمان دهندگان برگزاری " ده شب نویسندگان و شاعران" در انستیتو گوته بود. سوم آذرماه همان سال به همراه پسرش ، کاوه ، دستگیر و چند روز بعد با وثیقه آزاد شد. مجدداً در اول آبانماه ۱۳۵۷ دستگیر و زندانی شد و با سایر زندانیان در ۲۳ دیماه آزاد شد.
در سال ۱۳۵۸ در پی انتخاب هیئت دبیران تازه کانون نویسندگان، به آذین به همراه اعضای توده ای کانون، با تآیید مجمع عمومی، از کانون اخراج شدند و جداگانه در پائیز همان سال، شورای نویسندگان و هنرمندان ایران را پی ریزی کردند‌.
در مصاحبه ای چنین گفت: " دغدغه بزرگ من در چند سال اخیر ، سرنوشت کره خاکی ماست که دو اسبه به سوی نابودی رانده می شود...من نیستم؛ اما نگذارید جهان نابود شود..."
در زمانی که افسر نیروی دریائی بود ، نوشته هایش را برای اولین بار در نشریه " مردان کار" با نام مستعار " م.ا. به آذین" به چاپ رساند.
به آذین ، نویسندگی را دوست داشت:
" من نویسندگی می خواستم، نویسندگی کشش دردناک هستی من است."

آثارش به شرح زیر است:

" پراکنده" ( مجموعه داستان ، ۱۳۲۳) ، " به سوی مردم" ( ۱۳۲۷) ، " دختر رعیت" ( ۱۳۳۰) ، " نقش پرند" و " مهره مار" و  پژوهش در صنعت قالی " قالی ایران "( هر سه در سال ۱۳۳۴) ، " خانواده امین زادگان" ( رمان ناتمام در سالهای ۳۶ و ۳۷) ، " گفتاری در آزادی" ( ۱۳۴۷) ، " شهر خدا " ( ۱۳۴۹) ، " مهمان این آقایان" ( چاپ کلن آلمان ، ۱۳۵۰) ، " آنسوی دیوار" (۱۳۵۱) ، " کاوه " ( نمایشنامه، ۱۳۵۵) ، " بار دیگر و این بار..." ( ۱۳۷۰) ، " از هر دری..."( ۱۳۷۱ کلن آلمان، زندگینامه سیاسی و اجتماعی اش که ۵ جلد است و تاکنون دو جلد آن به چاپ رسیده) ، " مانگدیم و خورشید چهر" ( در مجله چیستا چاپ شد) ، " بر دریاکنار مثنوی و دید و دریافت " ( دیدگاه فلسفی اش، ۱۳۷۷) و " نامه هائی به پسر " ( مجموعه نامه هائی به پسرش زرتشت ۱۳۸۲)

ترجمه هایش :

" بابا گوریو" ، " زنبق دره" ، " چرم ساغری" و " دختر عمو بت " از انوره دو بالزاک
" ژان کریستف " ، " جان شیفته " و " سفر درونی " از رومن رولان
" زمین نوآباد " و " دن آرام " از شلوخف _ " شاه لیر" ، " هملت" و " اتللو" از شکسپیر
" اشتثناء و قاعده" از برتولد برشت _ " فاوست" از گوته و " نامه سن میکلو" از اکس مونته

به آذین روز چهارشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۸۵ بر اثر ایست قلبی در بیمارستان آراد تهران در گذشت.
در یکصد هشتاد و پنجمین شب از شب های بخارا، در ۲۳ دیماه ۱۳۹۳ ، به مناسبت یکصدمین سال روز تولدش، دکتر محمد روشن چنین گفت : " به آذین ، مهندس محمود اعتمادزاده، انسانی والا و آزاده بود. کم سخن و فروتن، شرمگین و متین و آهسته و شکیبا بود. اما با این همه در زندگانی ، نشانی از استواری و صلابت داشت...به باورهای خود اعتقاد راسخ داشت ، و سرپیچی از آن باورها را ناستوده می دانست."
مهدی غبرائی ، مترجم معروف، چنین گفت : " نثری که به آذین برگزید ، نثر معیار و بی ممیز است. "

یادش و نامش هماره گرامی باد!

@StarbaadMagazine
به مناسبت هشتاد و دوّمین سالگرد زادروز

               " علی اکبر ابراهیم زاده "

شاعری گرانقدر از گرگان زمین
      که هماره به سان شعرهایش زنده است!

🌺🌻💐🌻🌺🌻💐🌻🌺🌻💐🌻🌺🌻💐🌻

👇👇👇👇👇👇👇👇
@StarbaadMagazine
👆👆👆👆👆

پائیز سال ۱۳۹۴ طی مقاله ای با عنوان " یورش پائیز بر باغستان شعر " که در شماره ۳ " فصلنامه استارباد " به چاپ رسید، نوشتم:
" پائیز ! این موسم حزن انگیز، غم انگیزتر می شود وقتی عزیزانت را در این آوردگاه چون برگ های  خشکیده، فروریخته بر خاک ببینی. یورش خزان به باغستان شعر گرگان، رحمت، علی اکبر، اورج و منصور آن را گرفت..."
زنده یاد "علی اکبر ابراهیم زاده " در ۱۳ آبانماه ۱۳۸۶ به خزان زدگان گلستان شعر گرگان زمین پیوست. شرح مختصری از زندگی و فعالیت های فرهنگی و آثارش را در همان مقاله بیان کردم.

اینک بخشی از گفتگویی را که در مردادماه سال ۱۳۹۵ با استاد " ایرج تنظیفی " برترین مجسمه ساز نوین با فلز مس، داشتم و در رابطه با زنده یاد ابراهیم زاده پرسیدم، فرمودند:
" می دانی که خواهرزاده من بود. در محله سرچشمه گرگان بدنیا آمد و چهارم ابتدائی را که تمام کرد، پدرش ( که قصاب محله بود ) او را به همراه خانواده به کربلا می برد. بعداز سه ماه که از کربلا بر می گردد، اجباراً در دکان قصابی پدر مشغول بکار می شود. بعدها، پس از تشویق بسیار من، ششم ابتدائی را گرفت و شبانه در " دبیرستان ایرانشهر گرگان " مشغول تحصیل شد و دیپلم گرفت. در جوانی، در رابطه عاطفی شدیدی گرفتار شده بود. به همین خاطر به شعرهای عاشقانه علاقمند شد و کتاب عزلیات شمس را که به او داده بودم، تمام غزلهایش را حفظ کرده بود. خواندن اشعار را مدام پیگیری می کرد و اوزان عروضی را فراگرفت. من با دادن کتاب های اخوان و شاملو، او را با شعر نو آشنا کردم. در زمانی که شبانه درس می خواند، شعر هم می گفت و سال های بعد، چندین کتاب شعر هم چاپ کرد. طرح روی جلد کتاب دوّمش بنام " مزامیر آب " که در بهار ۱۳۷۸ منتشر شد، از من است. در ضمن کتابی از قصه های کوتاه هم دارد . "


در مقاله ای که برای " علی اکبر ابراهیم زاده " با عنوان " زنده، به سان شعرهایش...!" که در شماره ۱۷۱۹، چهارشنبه ۶ تیر ۱۳۹۷ روزنامه " گلشن مهر " به چاپ رسید ؛ نوشتم:

" زنده یاد علی اکبر ابراهیمی راد که با نام مستعار ابراهیم زاده شناخته می شود، در دهم خرداد ماه سال ۱۳۲۲ در گذر سرچشمه گرگان به مخمل سبز سرزمینش چشم گشود... بلاخره پس از بیست سال اشتغال در قصابی پدر، به استخدام اداره کشاورزی گرگان درآمد و در شهریور ۱۳۵۷ ازدواج کرد. در سال ۱۳۶۴ ضمن آنکه به سفر حج نائل گردید، صاخب فرزند دختری شد که او را " اهورا " نامید... زنده یاد ابراهیم زاده پیش از انقلاب، شعرهایش را در نشریاتی چون سپید و سیاه و فردوسی به چاپ می رساند و در سال های بعد هم علاوه بر نشریات سراسری، چاپ اشعارش در نشریات منطقه ای هم ادامه یافت... او در سرایش غزل بسیار توانمند و نوع آور بود: " ...اشتیاق من به نوآوری به آن حد بود که ۸ رکن افاعیل عروضی را سپری کردم و غزل های ۱۸ رکنی نیز سروده ام..." تا جائی که بنا به اقوال در دانشگاه تهران تدریس می گردد.
اولین کتاب شعرش " آتش اهورائی" مربوط به شعرهای ۱۳۴۷ تا ۱۳۶۷ اوست که در سال ۱۳۷۲ منتشر شد. دومین کتاب " مزامیر آب " در سال ۱۳۷۸ به چاپ رسید. سومین کتابش " پشت سال های فراموشی " است که بقول خودش: " این یادداشتها...ناشی از شور و تخیلات زاینده ئی بود، که در یک جوان نورس، شیفته ی آموختن و قلم  به دست گرفتن پدید آمد..." با طرح جلدی از " اهورا " دخترش در سال ۱۳۸۴ منتشر شد... غزلیات، رباعیات و مثنوی هایش با عنوان " شیون رگبار " در سال ۱۳۸۵ به چاپ رسید...
ابراهیم زاده مدرک کارشناسی زبان و ادبیات فارسی را در سال های پایانی عمر پربارش از دانشگاه پیام نور اخذ نمود.
این شاعر توانا، نوگرا، صمیمی و صادق، سرانجام در ساعت چهار عصر روز یکشنبه سیزدهم آبانماه ۱۳۸۶ در سن ۶۶ سالگی به خزان زدگان باغ شعر " گلستان " پیوست و پیکر پاکش در ضلع جنوبی آرامستان امامزاده عبدالله گرگان به خاک سپرده شد. "


"  پائیز آمده بود، دخترعمو بیتابی می کرد. لاله ها روی دست های کوچک او پرپر می شدند، تصمیم گرفتم دختر عمو را نصیحت کنم، امّا سرنوشت چیز دیگری می خواست. "

" وقتی به گیسوان موج دار سیاه آن عطر شقایق می زنی، تاب تحمل زندگی را از دل جوان من می ربایی. وقتی که صبح از انگشت های تو می روید، آه دختر عمو ! من با نگاه تشنه ام، غزالان تنت را می چرانم. من پاسدار دشت های با شکوه توام."

( یادداشت هائی برای " دختر عمو " ، نوشته علی اکبر ابراهیم زاده، چاپ شده در صفحه ی هنر و اندیشه، روزنامه اطلاعات، سال ۱۳۵۵)


یادش هماره گرامی و نامش جاودان باد!

@StarbaadMagazine
👇👇👇👇👇
مقاله ای از " عبدالرحمان فرقانی فر "
                         برای " علی اکبر ابراهیم زاده "
( روزنامه گلشن مهر، چهارشنبه ۶ تیر ۱۳۹۷، سال نوزدهم، شماره ۱۷۱۹ )

@StarbaadMagazine
سی و هفتمین شماره فصلنامه استارباد منتشر شد

گلستان- سی و هفتمین شماره فصلنامه فرهنگی، هنری، ادبی و تاریخی استارباد منتشر شد و گفت‌وگو با ایران مقصودلو، نوه حسینقلی مقصودلو (وکیل الدوله) و مؤلف کتاب مخابرات استرآباد در صدر خواندنی‌های این شماره قرار گرفت.

📚متن کامل را اینجا بخوانید:
ibna.ir/x6z2k


#فصلنامه_استارباد #گرگان #علی_بایزیدی #گلستان_فرهنگ_و_هنر


┈┉┅━❀🌺🌼🌸❀━┅┉┈

💠 روابط عمومی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان گلستان

🌐 پایگاه اطلاع رسانی اخبار؛👇👇
https://golestan.farhang.gov.ir

🔻اخبار #گلستان_فرهنگ_و_هنر را در صفحات اجتماعی ببینید؛

ایتا | بله | سروش پلاس | روبیکا | آپارات

💠 @StarbaadMagazine
به مناسبت نهمین سالگرد درگذشت        

                    " حبیب الله قلیشلی "

شاعر، نویسنده، روزنامه نگار و فعال سیاسی -  اجتماعی معاصر گرگان زمین!

زادروز : ۱۳۲۲/۱/۱ روستای معصوم آباد گرگان
درگذشت : ۱۳۹۵/۳/۱۵ گرگان

🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
@StarbaadMagazine
👇👇👇👇👇
2025/10/24 10:59:38
Back to Top
HTML Embed Code: