نظر متخصصان درباره ی این فیلم:
۱. دکتر محمد رضا سرکارآرانی
فوق دكتراي روشهاي بهسازي آموزش و استاد دانشگاه ناگویای ژاپن
این کلیپ از ژاپن است!
پیام این صحنه دعوت به دیدن تاثیر روانی تشویق و دلگرمی است!
و این که همه فریاد می زنند " شما می توانید"
ببینید تاثیر تشویق همسالان و همکلاسان بیش از والدین حاضر در سالن است!
....در رویکرد انتقادی به تربیت البته این صحنه و هر فرصت یادگیری دیگری قابل نقد و بررسی است.
ٱموزش امری فرهنگی است و از منظر حقوق و ناتوانی اراده ی مواجهه ی کودک با فشارها قابل بحث است. در ژاپن نیز متقدان زیادی دارد.
...... در عین حال،اگر آن کودک نمی توانست بپرد، مانند کرور کرور نمونه ی هر روزه ی کودکان و بزرگسالان در همه صحنه های یادگیری و زندگی، کسی از راه می رسید و به جای پاک کردن اشک شوق، بر اندوه او مرهم می نهاد.
و دست به دست هم نمی شد این صحنه!
از منظر کودکی، واکاوی این صحنه ٱرایی قابل بررسی است. هم شوق و هیجان کودکانه شان، هم رنج یادگیری!
۲. دکتر عبدالعظیم کریمی
روانشناس تعلیم و تربیت، مدیر مطالعات بین المللی تیمز و پرلز ایران و نویسنده ی کتاب "تربیت چه چیز نیست".
"هر مانع و چالشی در حد بهینه Optimal میتواند قابلیت های کودکان را توسعه دهد اما افراط در آن نتیجه ی عکس می دهد.
حد چالش، بستگی به قابلیت ها و دامنه ی تاب آوری فرد دارد که از این جهات نامشخص است."
۳. دکتر احمد رضا آذر
پژوهشگر حوزه ی تربیت و یادگیری، مدیر مرکز تفکر برای کودکان(T4C) ، نویسنده ی کتاب های متعدد درباه ی تفکر نقادانه و گفت و گو و مدیر نشر سرویاسین
این فعالیت تربیتی است و میخواهد بگوید که باید افراد تیم و یا سرگروه را حمایت کرد. وقتی کسی قرار است از مانعی عبور کند گویی همه ی ما از مانع باید عبور کنیم و آن فرد هم باید بداند که نماینده است و تافته ی جدابافته نیست. منتهی مربیان ابتدا باید استعدادها و ظرفیت های متربی را بشناسند چون اگر آن فرد در جمع شکست بخورد، چه بسا دیگر امکان جبران نباشد. یا باید امکانهای انعطافی ایجاد کنند.
من یکسال از بچه ها خواستم تا پشت تریبون بیایند. یادم هست یکی از آن دختران به لرزه در آمده بود. می دانستم که اگر آن روز به پشت تریبون نیاید دیگر او را نخواهم دید و شاید تا آخر عمر در هیچ مکانی که لازم باشد با جمع حرف بزند نخواهد رفت .
برای همین از بچه ها کمک خواستم. هریک ار اعضا از اضطراب اولیه خودش گفت و راهکار داد. من از او خواستم تا بایستد و بگوید: «توانا بود هرکه دانا بود.» سپس از او خواستم تا فقط کنار تربیون بایستد و بگوید. بعد ازچندین تلاش و با کمک بچه ها در حالی که گریه می کرد پشت تریبون رفت و با صدایی لرزان و گریه شعر را خواند و دست و جیغ و هورای همه بلند شد. او بعدا یکی از بهترین مجریان گروه های خودش بود.
🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎
@THINKINGandLEARNING
۱. دکتر محمد رضا سرکارآرانی
فوق دكتراي روشهاي بهسازي آموزش و استاد دانشگاه ناگویای ژاپن
این کلیپ از ژاپن است!
پیام این صحنه دعوت به دیدن تاثیر روانی تشویق و دلگرمی است!
و این که همه فریاد می زنند " شما می توانید"
ببینید تاثیر تشویق همسالان و همکلاسان بیش از والدین حاضر در سالن است!
....در رویکرد انتقادی به تربیت البته این صحنه و هر فرصت یادگیری دیگری قابل نقد و بررسی است.
ٱموزش امری فرهنگی است و از منظر حقوق و ناتوانی اراده ی مواجهه ی کودک با فشارها قابل بحث است. در ژاپن نیز متقدان زیادی دارد.
...... در عین حال،اگر آن کودک نمی توانست بپرد، مانند کرور کرور نمونه ی هر روزه ی کودکان و بزرگسالان در همه صحنه های یادگیری و زندگی، کسی از راه می رسید و به جای پاک کردن اشک شوق، بر اندوه او مرهم می نهاد.
و دست به دست هم نمی شد این صحنه!
از منظر کودکی، واکاوی این صحنه ٱرایی قابل بررسی است. هم شوق و هیجان کودکانه شان، هم رنج یادگیری!
۲. دکتر عبدالعظیم کریمی
روانشناس تعلیم و تربیت، مدیر مطالعات بین المللی تیمز و پرلز ایران و نویسنده ی کتاب "تربیت چه چیز نیست".
"هر مانع و چالشی در حد بهینه Optimal میتواند قابلیت های کودکان را توسعه دهد اما افراط در آن نتیجه ی عکس می دهد.
حد چالش، بستگی به قابلیت ها و دامنه ی تاب آوری فرد دارد که از این جهات نامشخص است."
۳. دکتر احمد رضا آذر
پژوهشگر حوزه ی تربیت و یادگیری، مدیر مرکز تفکر برای کودکان(T4C) ، نویسنده ی کتاب های متعدد درباه ی تفکر نقادانه و گفت و گو و مدیر نشر سرویاسین
این فعالیت تربیتی است و میخواهد بگوید که باید افراد تیم و یا سرگروه را حمایت کرد. وقتی کسی قرار است از مانعی عبور کند گویی همه ی ما از مانع باید عبور کنیم و آن فرد هم باید بداند که نماینده است و تافته ی جدابافته نیست. منتهی مربیان ابتدا باید استعدادها و ظرفیت های متربی را بشناسند چون اگر آن فرد در جمع شکست بخورد، چه بسا دیگر امکان جبران نباشد. یا باید امکانهای انعطافی ایجاد کنند.
من یکسال از بچه ها خواستم تا پشت تریبون بیایند. یادم هست یکی از آن دختران به لرزه در آمده بود. می دانستم که اگر آن روز به پشت تریبون نیاید دیگر او را نخواهم دید و شاید تا آخر عمر در هیچ مکانی که لازم باشد با جمع حرف بزند نخواهد رفت .
برای همین از بچه ها کمک خواستم. هریک ار اعضا از اضطراب اولیه خودش گفت و راهکار داد. من از او خواستم تا بایستد و بگوید: «توانا بود هرکه دانا بود.» سپس از او خواستم تا فقط کنار تربیون بایستد و بگوید. بعد ازچندین تلاش و با کمک بچه ها در حالی که گریه می کرد پشت تریبون رفت و با صدایی لرزان و گریه شعر را خواند و دست و جیغ و هورای همه بلند شد. او بعدا یکی از بهترین مجریان گروه های خودش بود.
🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎
@THINKINGandLEARNING
#گوش_فرا_دادن
#لطیفه
گاهی وقت ها ، مدل ذهنی آدم ها را هیچ طوری نمی شود عوض کرد. آن ها اطلاعات را همان طور که دلشان می خواهد دریافت می کنند. عمق شنیدن آن ها در دایره ی منحصر به فرد خودشان است و بس.
لطیفه ی خوبی در این خصوص وجود دارد که بیانش خالی از لطف نیست:
به فلانی می گویند: با بالش جمله بساز
می گوید: یک کبوتر دیدم با سنگ زدم به بالش
- نه، با آن بالش
- خوب زدم به آن بالش
- بیخیال با تشک جمله بساز
- یعنی توشک داری زدم به بالش؟
- با پتو جمله بساز
- پتو شک داری زدم به بالش.
- با تخت جمله بساز
- خیالت تخت، زدم به بالش
🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎
@THINKINGandLEARNING
#لطیفه
گاهی وقت ها ، مدل ذهنی آدم ها را هیچ طوری نمی شود عوض کرد. آن ها اطلاعات را همان طور که دلشان می خواهد دریافت می کنند. عمق شنیدن آن ها در دایره ی منحصر به فرد خودشان است و بس.
لطیفه ی خوبی در این خصوص وجود دارد که بیانش خالی از لطف نیست:
به فلانی می گویند: با بالش جمله بساز
می گوید: یک کبوتر دیدم با سنگ زدم به بالش
- نه، با آن بالش
- خوب زدم به آن بالش
- بیخیال با تشک جمله بساز
- یعنی توشک داری زدم به بالش؟
- با پتو جمله بساز
- پتو شک داری زدم به بالش.
- با تخت جمله بساز
- خیالت تخت، زدم به بالش
🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎
@THINKINGandLEARNING
#حضور
#پاکسازی_ذهنی
#حرکت
ذهن نمیگذارد ما به "سرچشمه"ی "اصیل" وجودمان برگردیم. به نوعی بیزمانی و "حضور" در لحظه. یک اتصال کامل به سرچشمهی کائنات که حق جلّجلاله است. ذهن، ما را سردرگم می کند. "منِ ذهنی" و جعلی را فعال می کند. دائم ما را به گذشته و آینده می برد. "غرقگی" و خلسه ی ما را به هم میزند .نمی گذارد حواسمان جمع باشد. حرفی که قران سال ها قبل از استادان اخلاق و تمرکز، با تعبیر شیطان درون بدان اشاره کرده است.
پس وقتی ذهن از جا تکانمان داد و برآشفت، شروع به مسئلهسازی میکند. آنگاه همان طور که اکهارت در این فیلم می گوید، خودت برای خودت مسئله می شوی. برای دیگران مسئله می شوی. حتی برای سیاره مسئله می شوی و همین طور به روند مسئلهسازی در جهان میافزایی.
این روند با "حرکت" آرام، تدریجی و رو به کمال کائنات که از ازل تا ابد ادامه دارد همسو نیست. همان حرکتی که در ذات مخلوقات است.
گفت و گوی ذهنی "ساز ناکوک است در موسیقی زیبای عشق"
محمد حسن حسینی
🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎
@THINKINGandLEARNING
#پاکسازی_ذهنی
#حرکت
ذهن نمیگذارد ما به "سرچشمه"ی "اصیل" وجودمان برگردیم. به نوعی بیزمانی و "حضور" در لحظه. یک اتصال کامل به سرچشمهی کائنات که حق جلّجلاله است. ذهن، ما را سردرگم می کند. "منِ ذهنی" و جعلی را فعال می کند. دائم ما را به گذشته و آینده می برد. "غرقگی" و خلسه ی ما را به هم میزند .نمی گذارد حواسمان جمع باشد. حرفی که قران سال ها قبل از استادان اخلاق و تمرکز، با تعبیر شیطان درون بدان اشاره کرده است.
پس وقتی ذهن از جا تکانمان داد و برآشفت، شروع به مسئلهسازی میکند. آنگاه همان طور که اکهارت در این فیلم می گوید، خودت برای خودت مسئله می شوی. برای دیگران مسئله می شوی. حتی برای سیاره مسئله می شوی و همین طور به روند مسئلهسازی در جهان میافزایی.
این روند با "حرکت" آرام، تدریجی و رو به کمال کائنات که از ازل تا ابد ادامه دارد همسو نیست. همان حرکتی که در ذات مخلوقات است.
گفت و گوی ذهنی "ساز ناکوک است در موسیقی زیبای عشق"
محمد حسن حسینی
🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎
@THINKINGandLEARNING
#تفکر_درون_زا
🔸️من شبها خواب پرواز زیاد می بینم. میروم آن بالاها و از فراز کوهها و دریاها و دشتها و شهرها دنیا را نگاه میکنم. اما چند روز پیش خواب خوبی ندیدم. دیدم توی یک اتاق بدون پنجره، دستهایم را تکان میدهم و از زمین بلند میشوم؛ اما زود پایین میآیم. پنجرهای آنجا نبود تا راه آسمان را پیدا کنم.
امروز با خودم فکر می کردم که دو جور میتوان این خواب را تعبیر کرد:
۱. دیگران راه پرواز مرا بستهاند.
۲. فضای خوبی را برای پریدن انتخاب نکردهام. اتاق بسته که جای پریدن نیست. باید بروم بیرون و در هوای آزاد بال بزنم. پرواز کنم و اوج بگیرم.
شما چه فکر می کنید؟ به نظر شما کدام گزینه درست است؟ سیستمیها به گزینهی۲ میگویند "تفکر درونزا"
همان که عوامل درون سیستم را مسئول نتایج به دست آمده و رفتار سیستم می داند و می گوید با تغییر در ساختار سیستم باید به اهداف مورد نظر رسید.
محمد حسن حسینی
🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎
@THINKINGandLEARNING
🔸️من شبها خواب پرواز زیاد می بینم. میروم آن بالاها و از فراز کوهها و دریاها و دشتها و شهرها دنیا را نگاه میکنم. اما چند روز پیش خواب خوبی ندیدم. دیدم توی یک اتاق بدون پنجره، دستهایم را تکان میدهم و از زمین بلند میشوم؛ اما زود پایین میآیم. پنجرهای آنجا نبود تا راه آسمان را پیدا کنم.
امروز با خودم فکر می کردم که دو جور میتوان این خواب را تعبیر کرد:
۱. دیگران راه پرواز مرا بستهاند.
۲. فضای خوبی را برای پریدن انتخاب نکردهام. اتاق بسته که جای پریدن نیست. باید بروم بیرون و در هوای آزاد بال بزنم. پرواز کنم و اوج بگیرم.
شما چه فکر می کنید؟ به نظر شما کدام گزینه درست است؟ سیستمیها به گزینهی۲ میگویند "تفکر درونزا"
همان که عوامل درون سیستم را مسئول نتایج به دست آمده و رفتار سیستم می داند و می گوید با تغییر در ساختار سیستم باید به اهداف مورد نظر رسید.
محمد حسن حسینی
🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎
@THINKINGandLEARNING
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#تفکر_درون_زا
مشکل از دیگران نیست. برای حل مشکلات باید خودمان را تغییر بدهیم.
🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎
@THINKINGandLEARNING
مشکل از دیگران نیست. برای حل مشکلات باید خودمان را تغییر بدهیم.
🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎
@THINKINGandLEARNING
#ظرف_ها
با قصه میتوان به کودکان مفهوم اندازه ها را به خوبی آموخت. مثلا در تکه ی زیر که از یک قصه انتخاب شده، ظرف وزن گاوآهن باید آن قدر پر بشود تا زورش برسد زمین را شخم بزند. نکته ی دیگر این است که حتی اعضای کوچک در یک سیستم میتوانند نقش مهمی داشته باشند. مهم همکاری و مشارکت است.
🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎
@THINKINGandLEARNING
با قصه میتوان به کودکان مفهوم اندازه ها را به خوبی آموخت. مثلا در تکه ی زیر که از یک قصه انتخاب شده، ظرف وزن گاوآهن باید آن قدر پر بشود تا زورش برسد زمین را شخم بزند. نکته ی دیگر این است که حتی اعضای کوچک در یک سیستم میتوانند نقش مهمی داشته باشند. مهم همکاری و مشارکت است.
🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎
@THINKINGandLEARNING
#قصه
.....پدر، میان سبزه ها و گلها به خواب رفته بود . گل بهار ، کنار پدر زانو زد و نشست. به صورت او نگاه کرد. دانه های عرق، روی صورت پدر خشک شده بود . گلبهار خواست صورت او را ببوسد ؛ اما ترسید بیدار شود . دلش نیامد . ساکت ماند . یکمرتبه فکری به خاطرش رسید . روسری پر از نان و پنیر را کنار پدر گذاشت و بلند شد . به طرف گاوها رفت . پشت گاو آهن ایستاد . دستهی آن را گرفت و گاوها را هی کرد . گاوها تکان خوردند . بره کوچولو هم سرش را تکان داد . گل بهار با خوشحالی گفت : « می خواهم بقیه ی زمین را خودم شخم بزنم ! » بازهم شروع کرد به هی کردن گاوها ؛ اما گاوها به حرف گل بهار گوش نمی دادند . آنها به جای این که راه بروند ، دمشان را مثل شلاق تکان می دادند . گلبهار وقتی دید گاوها راه نمی روند ، چوب پدرش را از زمین برداشت و آهسته به پشت آنها زد و گفت : « هی ، تنبلی نکنید ! زود باشید راه بروید ! » گاوها چند بار سرشان را تکان دادند و بعد راه افتادند . گلبهار ، تمام سنگینی خودش را روی دستهی گاوآهن انداخت ؛ ولی تیغهی گاوآهن به زمین فرو نمی رفت و آن را شخم نمیزد . گل بهار ، گاوها را نگه داشت و شروع کرد به فکر کردن . دلش می خواست حتما زمین را شخم بزند ؛ اما وزن او برای این کار کم بود . یکمرتبه فکری به خاطرش رسید . به بره نگاه کرد و خندید . به طرفش رفت . او را از روی زمین برداشت و روی دسته ی گاو آهن گذاشت . خودش هم با یک دست آن را گرفت و به زمین فشار داد . بعد ، گاوها را هی کرد . گاوها راه افتادند . این بار ، تیغهی گاوآهن به زمین فرورفت و آن را شخم زد . کمی بعد ، کار تمام شد . زمین شخم زده شد . خیال گلبهار راحت شد . بره کوچولو را از روی گاوآهن برداشت . به سرش دست کشید و گفت : « خسته نباشی کوچولو ! ....
منبع
بخشی از کتاب" قصه های گلبهار"
نوشتهی امیر حسین فردی
نشر "سورهی مهر"
🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎
@THINKINGandLEARNING
.....پدر، میان سبزه ها و گلها به خواب رفته بود . گل بهار ، کنار پدر زانو زد و نشست. به صورت او نگاه کرد. دانه های عرق، روی صورت پدر خشک شده بود . گلبهار خواست صورت او را ببوسد ؛ اما ترسید بیدار شود . دلش نیامد . ساکت ماند . یکمرتبه فکری به خاطرش رسید . روسری پر از نان و پنیر را کنار پدر گذاشت و بلند شد . به طرف گاوها رفت . پشت گاو آهن ایستاد . دستهی آن را گرفت و گاوها را هی کرد . گاوها تکان خوردند . بره کوچولو هم سرش را تکان داد . گل بهار با خوشحالی گفت : « می خواهم بقیه ی زمین را خودم شخم بزنم ! » بازهم شروع کرد به هی کردن گاوها ؛ اما گاوها به حرف گل بهار گوش نمی دادند . آنها به جای این که راه بروند ، دمشان را مثل شلاق تکان می دادند . گلبهار وقتی دید گاوها راه نمی روند ، چوب پدرش را از زمین برداشت و آهسته به پشت آنها زد و گفت : « هی ، تنبلی نکنید ! زود باشید راه بروید ! » گاوها چند بار سرشان را تکان دادند و بعد راه افتادند . گلبهار ، تمام سنگینی خودش را روی دستهی گاوآهن انداخت ؛ ولی تیغهی گاوآهن به زمین فرو نمی رفت و آن را شخم نمیزد . گل بهار ، گاوها را نگه داشت و شروع کرد به فکر کردن . دلش می خواست حتما زمین را شخم بزند ؛ اما وزن او برای این کار کم بود . یکمرتبه فکری به خاطرش رسید . به بره نگاه کرد و خندید . به طرفش رفت . او را از روی زمین برداشت و روی دسته ی گاو آهن گذاشت . خودش هم با یک دست آن را گرفت و به زمین فشار داد . بعد ، گاوها را هی کرد . گاوها راه افتادند . این بار ، تیغهی گاوآهن به زمین فرورفت و آن را شخم زد . کمی بعد ، کار تمام شد . زمین شخم زده شد . خیال گلبهار راحت شد . بره کوچولو را از روی گاوآهن برداشت . به سرش دست کشید و گفت : « خسته نباشی کوچولو ! ....
منبع
بخشی از کتاب" قصه های گلبهار"
نوشتهی امیر حسین فردی
نشر "سورهی مهر"
🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎
@THINKINGandLEARNING
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#ظرف_ها
#تاخیر
#حل_مسئله
وزن پیرمردِ گرسنه ی بادکنک فروش یک ظرف است. زور بادکنک ها هم یک ظرف است. اما زور بادکنک ها از پیرمرد بیشتر است. بیچاره پیرمرد گرسنه است. اما مردم نان زیادی ندارند به او بدهند. تازه تا نان برود توی شکم او و تبدیل به زور بشود طول می کشد. با یک بار نان خوردن هم پیرمرد زوردار و سنگین نمی شود. تا نان به گوشت تبدیل بشود باز هم زمان لازم است. پس مردم توی جیب های او سنگ می ریزند تا ظرف وزنش پر بشود و بادکنک ها او را با خودشان به آسمان نبرند.
اما مشکل پیرمرد با این چیزها حل نمی شود. امروز به آسمان نرفت، فردا چه؟ مردم باید فکر بهتری برای ضعیف بودن او بکنند. شاید کمکش کنند شغل راحت تری پیدا کند.
🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎
@THINKINGandLEARNING
#تاخیر
#حل_مسئله
وزن پیرمردِ گرسنه ی بادکنک فروش یک ظرف است. زور بادکنک ها هم یک ظرف است. اما زور بادکنک ها از پیرمرد بیشتر است. بیچاره پیرمرد گرسنه است. اما مردم نان زیادی ندارند به او بدهند. تازه تا نان برود توی شکم او و تبدیل به زور بشود طول می کشد. با یک بار نان خوردن هم پیرمرد زوردار و سنگین نمی شود. تا نان به گوشت تبدیل بشود باز هم زمان لازم است. پس مردم توی جیب های او سنگ می ریزند تا ظرف وزنش پر بشود و بادکنک ها او را با خودشان به آسمان نبرند.
اما مشکل پیرمرد با این چیزها حل نمی شود. امروز به آسمان نرفت، فردا چه؟ مردم باید فکر بهتری برای ضعیف بودن او بکنند. شاید کمکش کنند شغل راحت تری پیدا کند.
🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎
@THINKINGandLEARNING
#ظرف_ها
در سوئد کسانی که خون اهدا میکنند، دو بار پیام کوتاه تشکر دریافت میکنند. یک بار هنگام اهدا خون، بار دوم هنگامی که خونشان به شخصی دیگر تزریق میشود.
۹ مرداد، روز اهدا خون
💌 @My8behesht
🍎🍎🍎🍎🍎
کسی که این ایده را داده نگرش سیستمی خوبی داشته. این یک جور فرهنگ سازی برای تمرکز و توجه به پر و خالی شدن ظرف های زندگی است.
🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎
@THINKINGandLEARNING
در سوئد کسانی که خون اهدا میکنند، دو بار پیام کوتاه تشکر دریافت میکنند. یک بار هنگام اهدا خون، بار دوم هنگامی که خونشان به شخصی دیگر تزریق میشود.
۹ مرداد، روز اهدا خون
💌 @My8behesht
🍎🍎🍎🍎🍎
کسی که این ایده را داده نگرش سیستمی خوبی داشته. این یک جور فرهنگ سازی برای تمرکز و توجه به پر و خالی شدن ظرف های زندگی است.
🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎
@THINKINGandLEARNING
#دوستی_دوستان_خدا
امروز صبح عاشورا، تا از خواب برخاستم تفالی به کتاب "طوبای محبت" زدم، مجلس زیر از مرحوم میرزا اسماعیل دولابی آمد:
"انشاء الله صابر باشید، هر وقت در تنگنا قرار گرفتید، خدا کمک تان می کند. خدا غفور است، بزرگ است، صانع است. بیشتر از خودمان ما را دوست دارد. منتهی دوست دارد که ما دعا کنیم تا خودمان بهره ببریم. می گوید من کار خودم را می کنم، شما هم مرا یاری کنید، یعنی دعا کنید. خدا که یار نمی خواهد. یاری یعنی بیایید هم مسلک من بشوید. غفار باشید، ستار باشید، خداوند محتاج کسی نیست. او کارهای خوب انجام می دهد، شما هم اگر کارهای خوب انجام بدهید، خدا را یاری داده اید. حضرت اباعبدالله(ع) احتياج به مردم نداشت، اما این که فرمود : مرا یاری کنید، یعنی مسلک مرا یاری کنید. مقصد مرا یاری کنید. همکار و همراه من شوید. شما وقتی نماز می خوانید انبیاء و اولیاء را کمک کرده اید. وقتی کار خوب انجام می دهید، آنان را یاری داده اید. هر مسلکی که هر کس دارد اگر شما هم از آن پیروی کنید او را یاری کرده اید. آیا نفرموده اند که دشمنان ما را یاری نکنید؟ غذای دشمنان ما را نخورید؟ مسلک دشمنان ما را رفتار نکنید؟
هرکس دوستان اهل بیت را دوست بدارد، ائمه را هم دوست دارد. هرکس دوستان اهل بیت را دشمن بدارد، دشمن آنان هم شمرده می شود ، ولو یک دقیقه باشد . امیدوارم کسی دشمن مؤمنین و دوستان اهل بیت نشود. "اللهم ارزقنا حبّک و حبّ من يُحبّك" خدایا محبت کسانی که تو را دوست دارند به من عطا کن . یعنی دوستی مؤمنين موجب دوستی خدا و ائمه علیهم السلام می شود . این نکته بسیار مهمی است که باید از روز اول اساس باشد. اگر شاگردان یک کلاس همدیگر را دوست داشته باشند میدانید معلم چقدر کیف می کند؟ همه یک نفس و یک جهت می شوند. خدا و رسولش هم دوست دارند مؤمنین به همدیگر علاقه داشته باشند."
🍎🍎🍎🍎🍎🍎
@THINKINGandLEARNING
امروز صبح عاشورا، تا از خواب برخاستم تفالی به کتاب "طوبای محبت" زدم، مجلس زیر از مرحوم میرزا اسماعیل دولابی آمد:
"انشاء الله صابر باشید، هر وقت در تنگنا قرار گرفتید، خدا کمک تان می کند. خدا غفور است، بزرگ است، صانع است. بیشتر از خودمان ما را دوست دارد. منتهی دوست دارد که ما دعا کنیم تا خودمان بهره ببریم. می گوید من کار خودم را می کنم، شما هم مرا یاری کنید، یعنی دعا کنید. خدا که یار نمی خواهد. یاری یعنی بیایید هم مسلک من بشوید. غفار باشید، ستار باشید، خداوند محتاج کسی نیست. او کارهای خوب انجام می دهد، شما هم اگر کارهای خوب انجام بدهید، خدا را یاری داده اید. حضرت اباعبدالله(ع) احتياج به مردم نداشت، اما این که فرمود : مرا یاری کنید، یعنی مسلک مرا یاری کنید. مقصد مرا یاری کنید. همکار و همراه من شوید. شما وقتی نماز می خوانید انبیاء و اولیاء را کمک کرده اید. وقتی کار خوب انجام می دهید، آنان را یاری داده اید. هر مسلکی که هر کس دارد اگر شما هم از آن پیروی کنید او را یاری کرده اید. آیا نفرموده اند که دشمنان ما را یاری نکنید؟ غذای دشمنان ما را نخورید؟ مسلک دشمنان ما را رفتار نکنید؟
هرکس دوستان اهل بیت را دوست بدارد، ائمه را هم دوست دارد. هرکس دوستان اهل بیت را دشمن بدارد، دشمن آنان هم شمرده می شود ، ولو یک دقیقه باشد . امیدوارم کسی دشمن مؤمنین و دوستان اهل بیت نشود. "اللهم ارزقنا حبّک و حبّ من يُحبّك" خدایا محبت کسانی که تو را دوست دارند به من عطا کن . یعنی دوستی مؤمنين موجب دوستی خدا و ائمه علیهم السلام می شود . این نکته بسیار مهمی است که باید از روز اول اساس باشد. اگر شاگردان یک کلاس همدیگر را دوست داشته باشند میدانید معلم چقدر کیف می کند؟ همه یک نفس و یک جهت می شوند. خدا و رسولش هم دوست دارند مؤمنین به همدیگر علاقه داشته باشند."
🍎🍎🍎🍎🍎🍎
@THINKINGandLEARNING
دیروز به همسرم می گفتم: "دیگ دیگ غذای نذری این روزها پخته می شود و پُرس پُرس در کیسه های پلاستیکی بزرگ بوسیله ی برخی افراد که خودشان را در مجالس عزا جا کرده اند، در صندوق عقب ماشین ها جابجا می شود که یقین دارم خیلی هاشان ربطی به درماندگان بی بضاعت فرسوده در گرمای صف های طویل ندارد.
هر کجا هم در این چند روز، آشنایی، دوستی غذایی تعارف کرد، گفتم: " بدهید به محتاجان" و من باب تبرّک در کل دو پرس را به خانه آوردم و آن را هم با همسایه ام قسمت کردم. همسرم سکوت معناداری کرد.
شب در خواب دیدم نذری ها پخش می شد و همسرم می گفت: "نگیر. بگذار آخر شب که نذرها تمام شدند، روزی مان را به شکلی دیگر میگیریم."
از خواب پریدم. وقت اذان صبح بود.
همین الان که دارم این یادداشت را می نویسم، دقیقه ای پیش دنبال تعبیر صبح در دیوان حافظ گشتم، برای حسن خطاب مطلب. شگفتا باز حدیث تشنگی و آب و اسیری در میان افتاد. دریافتم که زیارتی از دور روزیام شده است:
نسیم صبح سعادت بدان نشان که تو دانی
گذر به کوی فلان کن در آن زمان که تو دانی
تو پیک خلوت رازی و دیده بر سر راهت
به مردمی نه به فرمان چنان بران که تو دانی
بگو که جان عزیزم ز دست رفت خدا را
ز لعل روح فزایش ببخش آن که تو دانی
من این حروف نوشتم چنان که غیر ندانست
تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی
خیال تیغ تو با ما حدیث تشنه و آب است
اسیر خویش گرفتی بکش چنان که تو دانی
امید در کمر زرکشت چگونه ببندم
دقیقهایست نگارا در آن میان که تو دانی
یکیست ترکی و تازی در این معامله حافظ
حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی
التماس دعا
محمد حسن حسینی
🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎
@THINKINGandLEARNING
هر کجا هم در این چند روز، آشنایی، دوستی غذایی تعارف کرد، گفتم: " بدهید به محتاجان" و من باب تبرّک در کل دو پرس را به خانه آوردم و آن را هم با همسایه ام قسمت کردم. همسرم سکوت معناداری کرد.
شب در خواب دیدم نذری ها پخش می شد و همسرم می گفت: "نگیر. بگذار آخر شب که نذرها تمام شدند، روزی مان را به شکلی دیگر میگیریم."
از خواب پریدم. وقت اذان صبح بود.
همین الان که دارم این یادداشت را می نویسم، دقیقه ای پیش دنبال تعبیر صبح در دیوان حافظ گشتم، برای حسن خطاب مطلب. شگفتا باز حدیث تشنگی و آب و اسیری در میان افتاد. دریافتم که زیارتی از دور روزیام شده است:
نسیم صبح سعادت بدان نشان که تو دانی
گذر به کوی فلان کن در آن زمان که تو دانی
تو پیک خلوت رازی و دیده بر سر راهت
به مردمی نه به فرمان چنان بران که تو دانی
بگو که جان عزیزم ز دست رفت خدا را
ز لعل روح فزایش ببخش آن که تو دانی
من این حروف نوشتم چنان که غیر ندانست
تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی
خیال تیغ تو با ما حدیث تشنه و آب است
اسیر خویش گرفتی بکش چنان که تو دانی
امید در کمر زرکشت چگونه ببندم
دقیقهایست نگارا در آن میان که تو دانی
یکیست ترکی و تازی در این معامله حافظ
حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی
التماس دعا
محمد حسن حسینی
🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎
@THINKINGandLEARNING
#تفکر_در_طول_زمان
#واکاوی
نمودارها داده های پراکنده را فرم میدهند و اطلاعات و الگوهای خوبی نصیب ما میکنند. دادهها از جنس انباشته شدن هستند اما دانش به دست آمده از تحلیل نمودارها، از جنس توسعه ی یادگیری است. اینکه از گذشته بیاموزیم برای آینده. اینکه کجاها را بهبود بدهیم و به کجا می رویم و حواسمان باید به چه روندهایی در آینده باشد و چکار باید بکنیم برای بهتر شدن آینده، دستاوردهای این یادگیری است.
"استخراج دانش از داده" و "واکاوی با استفاده از داده ها" هم توصیف دارد، هم تشخیص. هم پیش بینی دارد و هم تجویز. اگر هدفمحور پیش برویم، شاخص ها و هدف گذاری ها را سروسامان میدهد و اگر مسئلهمحور پیش برویم، حل مسئله، بهبود و تغییر و تحول در پی خواهد داشت.
اما کدام داده، چه مقدار و با چه روندی، در چه بازه ی زمانی و با چه نوع تحلیلی؟
مشکل همین است. یافته ها همیشه خوب نیستند و بخش زیادی از آن ها بافته تلقی می شوند و بافته ها البته باید محک نقد بخورند.
فیلم زیر، دانش های تقلبی و نه " باور صادق موجّه " بلکه "باور دروغ موجّه" را توصیف میکند.
محمد حسن حسینی
🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎
کانال تفکر و یادگیری متمرکز(تیم)
@THINKINGandLEARNING
منبع فیلم: کانال تلگرامی مدرسه زندگی فارسی
https://youtu.be/PvaJEJd_Q4I
#واکاوی
نمودارها داده های پراکنده را فرم میدهند و اطلاعات و الگوهای خوبی نصیب ما میکنند. دادهها از جنس انباشته شدن هستند اما دانش به دست آمده از تحلیل نمودارها، از جنس توسعه ی یادگیری است. اینکه از گذشته بیاموزیم برای آینده. اینکه کجاها را بهبود بدهیم و به کجا می رویم و حواسمان باید به چه روندهایی در آینده باشد و چکار باید بکنیم برای بهتر شدن آینده، دستاوردهای این یادگیری است.
"استخراج دانش از داده" و "واکاوی با استفاده از داده ها" هم توصیف دارد، هم تشخیص. هم پیش بینی دارد و هم تجویز. اگر هدفمحور پیش برویم، شاخص ها و هدف گذاری ها را سروسامان میدهد و اگر مسئلهمحور پیش برویم، حل مسئله، بهبود و تغییر و تحول در پی خواهد داشت.
اما کدام داده، چه مقدار و با چه روندی، در چه بازه ی زمانی و با چه نوع تحلیلی؟
مشکل همین است. یافته ها همیشه خوب نیستند و بخش زیادی از آن ها بافته تلقی می شوند و بافته ها البته باید محک نقد بخورند.
فیلم زیر، دانش های تقلبی و نه " باور صادق موجّه " بلکه "باور دروغ موجّه" را توصیف میکند.
محمد حسن حسینی
🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎
کانال تفکر و یادگیری متمرکز(تیم)
@THINKINGandLEARNING
منبع فیلم: کانال تلگرامی مدرسه زندگی فارسی
https://youtu.be/PvaJEJd_Q4I
YouTube
دروغ گفتن با نمودار، داده و آمار (با ذکر مثال)
در این ویدیو با مثالها و روشهای دروغگویی با نمودار و دادهها آشنا میشویم
#نقد_مطالعات
#سواد_رسانه_ای
#مدرسه_زندگی_فارسی
منبع:
TED-Ed youtube
#نقد_مطالعات
#سواد_رسانه_ای
#مدرسه_زندگی_فارسی
منبع:
TED-Ed youtube
#سیستم
" سیستم های بد، همیشه با آدم های خوب در جنگند."
دکتر ادوارد دمینگ
پروفسور جلالی - دانشمند بزرگ شیمی- در آزمایشگاه شیمی تجزیه، یک سکه ی مسدار را داخل اسید نیتریک انداخت. بچه ها هجوم آوردند برای استنشاق بخار قهوه ای بالای ظرف که شنیده بودند خنده آور است. استاد گفت: "حواستان باشد، این گاز فقط شادی آور نیست، آگاهی و حرکت را هم مختل می کند و...."
حالا که سی سال از آن روز گذشته، تازه دریافته ام حرف آن استاد بزرگ را.
اینکه سیستم های بد چنینند و آدم ها را می بلعند و در بخار قهوه ای آن ها همه خوشحالند و طبق معمول و باری به هر جهت، متعهدانه و خالصانه کارشان را انجام می دهند و کسی خبر بد به مدیران نمی دهد.
نگرش سیستمی به ما آموخته که سیستم علت است نه آدم ها. بسیار در این سی سال تجربه ام دیده ام که یک آدم بد در سیستم خوب چه حرکت و عملکرد مثبتی داشته و چه بسیار آدم های خوب که در سیستم های بد "بخوری" شده اند به قول عامیانه.
دکتر دمینگ در سیستم بعد از جنگ آمریکایی ها که با ایجاد جداول بازرسی به جداسازی مردگان ( اقلام معیوب) و افزایش بازرسی ها به جای تضمین کیفیت روی آورده بودند، مشکل پیدا کرد و به ژاپن سفر کرد.
بعدها آمریکایی ها مدل ذهنی دمینگ را درک کردند و افرادی چون بالدریچ و ژوران در ترمیم و تغییر سیستم های کیفیت در آمریکا ایفای نقش کردند.
به نظرم دکتر دمینگ بیش از آنکه یک متخصص آمار باشد، متفکری سیستمی است و اگر عمر و سوادی باشد- به اذن خدا- در یک فرصت مناسب، در همین کانال اصول چهاردگانه ی او را با عادت های متفکران سیستمی تطبیق می دهیم.
🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎
تفکر و یادگیری متمرکز (تیم)
@THINKINGandLEARNING
" سیستم های بد، همیشه با آدم های خوب در جنگند."
دکتر ادوارد دمینگ
پروفسور جلالی - دانشمند بزرگ شیمی- در آزمایشگاه شیمی تجزیه، یک سکه ی مسدار را داخل اسید نیتریک انداخت. بچه ها هجوم آوردند برای استنشاق بخار قهوه ای بالای ظرف که شنیده بودند خنده آور است. استاد گفت: "حواستان باشد، این گاز فقط شادی آور نیست، آگاهی و حرکت را هم مختل می کند و...."
حالا که سی سال از آن روز گذشته، تازه دریافته ام حرف آن استاد بزرگ را.
اینکه سیستم های بد چنینند و آدم ها را می بلعند و در بخار قهوه ای آن ها همه خوشحالند و طبق معمول و باری به هر جهت، متعهدانه و خالصانه کارشان را انجام می دهند و کسی خبر بد به مدیران نمی دهد.
نگرش سیستمی به ما آموخته که سیستم علت است نه آدم ها. بسیار در این سی سال تجربه ام دیده ام که یک آدم بد در سیستم خوب چه حرکت و عملکرد مثبتی داشته و چه بسیار آدم های خوب که در سیستم های بد "بخوری" شده اند به قول عامیانه.
دکتر دمینگ در سیستم بعد از جنگ آمریکایی ها که با ایجاد جداول بازرسی به جداسازی مردگان ( اقلام معیوب) و افزایش بازرسی ها به جای تضمین کیفیت روی آورده بودند، مشکل پیدا کرد و به ژاپن سفر کرد.
بعدها آمریکایی ها مدل ذهنی دمینگ را درک کردند و افرادی چون بالدریچ و ژوران در ترمیم و تغییر سیستم های کیفیت در آمریکا ایفای نقش کردند.
به نظرم دکتر دمینگ بیش از آنکه یک متخصص آمار باشد، متفکری سیستمی است و اگر عمر و سوادی باشد- به اذن خدا- در یک فرصت مناسب، در همین کانال اصول چهاردگانه ی او را با عادت های متفکران سیستمی تطبیق می دهیم.
🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎
تفکر و یادگیری متمرکز (تیم)
@THINKINGandLEARNING
# اندازه_ها
دوستی میگفت:" آنقدر خانه ام کوچک بود که آرزو به دل مانده بودم پسرم را از دور صدا بزنم و او بدود طرفم. چون همیشه پسرم نزدیک من بود. آنجا نبود. همین جا بود. میگفت بعدها که خانه ام بزرگتر شد، این آرزو همچنان در اعماق قلبم ماند؛ چون پسرم ازدواج کرده بود و از خانهام رفته بود.
به او گفتم :"عیبی ندارد ان شاء ا... نوه هایت را صدا میزنی. "
این روزها که به دلیل یک سانحه و شکستگی استخوان در خانه بستریام، وقتی سعی می کنم بدون واکر راه بروم و متوجه می شوم مشکلی نیست و حتما دست هایم تکیه گاهایی می یابند برای جلوگیری از سقوط، یاد حرف دوستم می افتم. با خودم می گویم:" بالاخره خانهی کوچک هم محاسنی دارد."
🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎
@THINKINGandLEARNING
دوستی میگفت:" آنقدر خانه ام کوچک بود که آرزو به دل مانده بودم پسرم را از دور صدا بزنم و او بدود طرفم. چون همیشه پسرم نزدیک من بود. آنجا نبود. همین جا بود. میگفت بعدها که خانه ام بزرگتر شد، این آرزو همچنان در اعماق قلبم ماند؛ چون پسرم ازدواج کرده بود و از خانهام رفته بود.
به او گفتم :"عیبی ندارد ان شاء ا... نوه هایت را صدا میزنی. "
این روزها که به دلیل یک سانحه و شکستگی استخوان در خانه بستریام، وقتی سعی می کنم بدون واکر راه بروم و متوجه می شوم مشکلی نیست و حتما دست هایم تکیه گاهایی می یابند برای جلوگیری از سقوط، یاد حرف دوستم می افتم. با خودم می گویم:" بالاخره خانهی کوچک هم محاسنی دارد."
🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎
@THINKINGandLEARNING
#تفکر_سیستمی_و_P4C
تفکر سیستمی و فلسفه برای کودکان را می توان به عنوان رویکردهای مکمل آموزش و یادگیری در نظر گرفت. تفکر سیستمی رویکردی است که دانشآموزان را تشویق میکند تا جهان را به صورت قابی از بخشهای به هم پیوسته ببینند، در حالی که فلسفه برای کودکان (P4C) مجموعهای ساختاریافتهتر از فعالیتها را فراهم میکند که به تقویت مهارتهای تفکر انتقادی مورد نیاز در تفکر سیستمی کمک میکند. P4C همکاری را ترویج میکند، گفتگوی باز را تشویق میکند و به ایجاد یک محیط یادگیری امن و حمایتکننده کمک میکند که در آن دانشآموزان احساس کنند شنیده میشوند و مورد احترام و درک قرار می گیرند. هنگامی که این دو با هم ترکیب شوند، دانش آموزان را قادر می سازند تا با در نظر گرفتن اینکه چگونه عناصر مختلف در یک سیستم بر یکدیگر تأثیر میگذارند، تواناییهای حل مسئلهی خود را توسعه دهند. علاوه بر این، تفکر سیستمی پیچیدگی درون ایدهها و چگونگی تأثیر آن بر نتایج را برجسته میکند و دانشآموزان را قادر میسازد تا تصمیمهای دقیق تری بگیرند.
🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎
@THINKINGandLEARNING
تفکر سیستمی و فلسفه برای کودکان را می توان به عنوان رویکردهای مکمل آموزش و یادگیری در نظر گرفت. تفکر سیستمی رویکردی است که دانشآموزان را تشویق میکند تا جهان را به صورت قابی از بخشهای به هم پیوسته ببینند، در حالی که فلسفه برای کودکان (P4C) مجموعهای ساختاریافتهتر از فعالیتها را فراهم میکند که به تقویت مهارتهای تفکر انتقادی مورد نیاز در تفکر سیستمی کمک میکند. P4C همکاری را ترویج میکند، گفتگوی باز را تشویق میکند و به ایجاد یک محیط یادگیری امن و حمایتکننده کمک میکند که در آن دانشآموزان احساس کنند شنیده میشوند و مورد احترام و درک قرار می گیرند. هنگامی که این دو با هم ترکیب شوند، دانش آموزان را قادر می سازند تا با در نظر گرفتن اینکه چگونه عناصر مختلف در یک سیستم بر یکدیگر تأثیر میگذارند، تواناییهای حل مسئلهی خود را توسعه دهند. علاوه بر این، تفکر سیستمی پیچیدگی درون ایدهها و چگونگی تأثیر آن بر نتایج را برجسته میکند و دانشآموزان را قادر میسازد تا تصمیمهای دقیق تری بگیرند.
🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎
@THINKINGandLEARNING
🔘تفکر_سیستمی_مهارت_یا_شایستگی
در فهرست مهارتهای دهگانهی سازمان بهداشت جهانی، مدل 4H و دیگر فهرستهای مرتبط، اشارهی مستقیمی به تفکر سیستمی نشده است.
دلیلش این است که تفکر سیستمی معمولاً به عنوان یک مهارت زندگی در نظر گرفته نشده و با درک و مدیریت سیستم های پیچیده و به هم پیوسته همراه است. تفکر سیستمی در واقع یک شایستگی اصلی است که شامل حل مسئله یا تصمیم گیری در محیط های پویا و درهم تنیده میشود. اگرچه ممکن است درک تفکر سیستمی برای پیمایش و جستوجوگری در جهان اطرافمان مفید باشد، اما لزوماً یک مهارت مستقیم زندگی نیست.
🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎
@THINKINGandLEARNING
در فهرست مهارتهای دهگانهی سازمان بهداشت جهانی، مدل 4H و دیگر فهرستهای مرتبط، اشارهی مستقیمی به تفکر سیستمی نشده است.
دلیلش این است که تفکر سیستمی معمولاً به عنوان یک مهارت زندگی در نظر گرفته نشده و با درک و مدیریت سیستم های پیچیده و به هم پیوسته همراه است. تفکر سیستمی در واقع یک شایستگی اصلی است که شامل حل مسئله یا تصمیم گیری در محیط های پویا و درهم تنیده میشود. اگرچه ممکن است درک تفکر سیستمی برای پیمایش و جستوجوگری در جهان اطرافمان مفید باشد، اما لزوماً یک مهارت مستقیم زندگی نیست.
🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎
@THINKINGandLEARNING
#تغییر
🗓اول فروردین
کنترل و انتخاب
وظیفهی اصلی زندگی خیلی ساده این است: شناسایی و جدا کردن مسائل به طوری که بتوانم به روشنی به خودم بگویم کدام یک از آنها بیرونی و خارج از کنترلم هستند و کدامها به انتخابهایی مربوط میشوند که حقیقتاً بر آنها کنترل دارم. بدین سان، کجا به دنبال نیک و بد بگردم؟ نه در امور بیرونی خارج از کنترلم که در درون خودم، در انتخاب هایی که از آن خودم هستند...
👤اپیکتتوس، گفتارها، ۲، ۵، ۴-۵
مهم ترین کار در فلسفهی رواقی، تمایز گذاشتن میان آنچه میتوانیم تغییر دهیم و آنچه قادر به تغییرش نیستیم است.
آنچه بر رویش کنترل و نفوذ داریم و آنچه نداریم. یک پرواز به خاطر شرایط آب و هوایی به تأخیر می افتد - هر چقدر هم که بر سر نمایندهی خط هوایی فریاد بکشید، طوفان پایان نمی یابد. هر چقدر هم آرزو کنید که قدتان بلندتر یا کوتاه تر شود یا در کشور دیگری متولد شوید، چنین نخواهد شد. هر چقدر هم که سخت تلاش کنید، باز هم نمی توانید کسی را وادار به دوست داشتنتان کنید و مهمتر از همۀ اینها زمانی را که صرف پرخاش به این اشیای صلب و سخت میکنید، زمانی نیست که صرف چیزهایی شده باشد که که قادر به تغییرشان هستیم.
انجمن های رهایی از اعتیاد چیزی به نام دعای "متانت" را تمرین می کنند: «خدایا، به من متانت اعطا کن برای پذیرفتن چیزهایی که قادر به تغییرشان نیستم. شجاعت برای تغییر چیزهایی که می توانم تغییرشان دهم و حکمت برای شناخت تفاوت این دو.
معتادان نمی توانند سوء رفتاری را که در کودکی متحمل شده اند تغییر دهند. آنها نمی توانند انتخابهایی را بی اثر کنند که صورت دادهاند یا آسیبی را که ایجاد کرده اند خنثی کنند؛ اما میتوانند آینده را تغییر دهند - از طريق قدرتی که در لحظهی حال دارند. به قول "اپیکور" آنها میتوانند بر روی انتخاب هایی که همین حالا صورت میدهند کنترل داشته باشند.
عین همین مطلب امروز برای ما نیز صادق است. اگر بتوانیم تمرکز خودمان را روی روشن ساختن این موضوع بگذاریم که چه بخشهایی از روزمان در اختیار و کنترل مان هستند و چه بخشهایی نیستند، نه تنها شادکام تر خواهیم بود، بلکه در مقایسه با افراد دیگری که متوجه نیستند در نبردی بدون پیروزی می جنگند، از امتیازی آشکار و قطعی برخورداریم.
✒این نوشته از صفحات ۱۸ و ۱۹ کتاب "جانهای رواقی" نوشتهی "رایان هالیدی و استیفن هنزلمن" با ترجمه ی "فرزاد بیطرفان" در نشر " کتاب پارسه" انتخاب شده است.
شاید این دعا - که در جایی خواندم منسوب به "میشل فوکو" نیز هست- به زعم اینجانب اصلیترین آموزهی تفکر سیستمی باشد.
🍎🍎🍎
💡تفکر و یادگیری متمرکز(تیم)
@THINKINGandLEARNING
🗓اول فروردین
کنترل و انتخاب
وظیفهی اصلی زندگی خیلی ساده این است: شناسایی و جدا کردن مسائل به طوری که بتوانم به روشنی به خودم بگویم کدام یک از آنها بیرونی و خارج از کنترلم هستند و کدامها به انتخابهایی مربوط میشوند که حقیقتاً بر آنها کنترل دارم. بدین سان، کجا به دنبال نیک و بد بگردم؟ نه در امور بیرونی خارج از کنترلم که در درون خودم، در انتخاب هایی که از آن خودم هستند...
👤اپیکتتوس، گفتارها، ۲، ۵، ۴-۵
مهم ترین کار در فلسفهی رواقی، تمایز گذاشتن میان آنچه میتوانیم تغییر دهیم و آنچه قادر به تغییرش نیستیم است.
آنچه بر رویش کنترل و نفوذ داریم و آنچه نداریم. یک پرواز به خاطر شرایط آب و هوایی به تأخیر می افتد - هر چقدر هم که بر سر نمایندهی خط هوایی فریاد بکشید، طوفان پایان نمی یابد. هر چقدر هم آرزو کنید که قدتان بلندتر یا کوتاه تر شود یا در کشور دیگری متولد شوید، چنین نخواهد شد. هر چقدر هم که سخت تلاش کنید، باز هم نمی توانید کسی را وادار به دوست داشتنتان کنید و مهمتر از همۀ اینها زمانی را که صرف پرخاش به این اشیای صلب و سخت میکنید، زمانی نیست که صرف چیزهایی شده باشد که که قادر به تغییرشان هستیم.
انجمن های رهایی از اعتیاد چیزی به نام دعای "متانت" را تمرین می کنند: «خدایا، به من متانت اعطا کن برای پذیرفتن چیزهایی که قادر به تغییرشان نیستم. شجاعت برای تغییر چیزهایی که می توانم تغییرشان دهم و حکمت برای شناخت تفاوت این دو.
معتادان نمی توانند سوء رفتاری را که در کودکی متحمل شده اند تغییر دهند. آنها نمی توانند انتخابهایی را بی اثر کنند که صورت دادهاند یا آسیبی را که ایجاد کرده اند خنثی کنند؛ اما میتوانند آینده را تغییر دهند - از طريق قدرتی که در لحظهی حال دارند. به قول "اپیکور" آنها میتوانند بر روی انتخاب هایی که همین حالا صورت میدهند کنترل داشته باشند.
عین همین مطلب امروز برای ما نیز صادق است. اگر بتوانیم تمرکز خودمان را روی روشن ساختن این موضوع بگذاریم که چه بخشهایی از روزمان در اختیار و کنترل مان هستند و چه بخشهایی نیستند، نه تنها شادکام تر خواهیم بود، بلکه در مقایسه با افراد دیگری که متوجه نیستند در نبردی بدون پیروزی می جنگند، از امتیازی آشکار و قطعی برخورداریم.
✒این نوشته از صفحات ۱۸ و ۱۹ کتاب "جانهای رواقی" نوشتهی "رایان هالیدی و استیفن هنزلمن" با ترجمه ی "فرزاد بیطرفان" در نشر " کتاب پارسه" انتخاب شده است.
شاید این دعا - که در جایی خواندم منسوب به "میشل فوکو" نیز هست- به زعم اینجانب اصلیترین آموزهی تفکر سیستمی باشد.
🍎🍎🍎
💡تفکر و یادگیری متمرکز(تیم)
@THINKINGandLEARNING
#سیستم_نان_خشک
دوستی میگفت: " من نانهای خشک خانه را جدا جمع میکنم، تحویل نان خشکیها میدهم تا خوراک دام بشوند."
دوست دیگری میگفت:" اشتباه می کنی. نانها کپک میزنند و کپکها تکثیر میشوند و دامها کپکها را میخورند و تاثیر سرطانزایی کپکها با پختن هم از گوشت نمیرود. من نان خشکها را یک جایی دفن میکنم تا جلوی این چرخهی ناروا را بگیرم."
با خودم فکر می کردم کدامیک از این دو نفر نگرش سیستمی خوبی دارند؟ که یک نفر توی ذهنم زمزمه کرد: "اصلا چرا باید نان خشک داشته باشیم؟!"
راست میگفت ذهنم. بچه که بودیم خانهیمان یا نان خشک نداشت یا تهماندهی سفره را میریختیم جلوی مرغ و خروسهای خودمان یا همسایه.
دوست عزیزم جناب اسماعیلزاده - که از زحمتکشان آموزش تفکرسیستمی در کشور هستند - بعد از خواندن این متن گفتند: "یک راه حل دیگر مادران ما ابداع غذاهایی با نان خشک بوده. دویماج قزوین از این مثالها به طور خاص است.
مثالهای عام هم انواع غذاهای تیلیتی بوده که هر موقع نان خشک در ظرف جمع میشده، یک غذای تیلیتی درست میکردهاند و ظرف نان خشک را صفر میکردهاند."
یادش به خیر، پدر و مادرهای ما چه متفکران سیستمی قدرتمندی بودند!
🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎
کانال تلگرامی تفکر و یادگیری متمرکز (تیم)
@THINKINGandLEARNING
دوستی میگفت: " من نانهای خشک خانه را جدا جمع میکنم، تحویل نان خشکیها میدهم تا خوراک دام بشوند."
دوست دیگری میگفت:" اشتباه می کنی. نانها کپک میزنند و کپکها تکثیر میشوند و دامها کپکها را میخورند و تاثیر سرطانزایی کپکها با پختن هم از گوشت نمیرود. من نان خشکها را یک جایی دفن میکنم تا جلوی این چرخهی ناروا را بگیرم."
با خودم فکر می کردم کدامیک از این دو نفر نگرش سیستمی خوبی دارند؟ که یک نفر توی ذهنم زمزمه کرد: "اصلا چرا باید نان خشک داشته باشیم؟!"
راست میگفت ذهنم. بچه که بودیم خانهیمان یا نان خشک نداشت یا تهماندهی سفره را میریختیم جلوی مرغ و خروسهای خودمان یا همسایه.
دوست عزیزم جناب اسماعیلزاده - که از زحمتکشان آموزش تفکرسیستمی در کشور هستند - بعد از خواندن این متن گفتند: "یک راه حل دیگر مادران ما ابداع غذاهایی با نان خشک بوده. دویماج قزوین از این مثالها به طور خاص است.
مثالهای عام هم انواع غذاهای تیلیتی بوده که هر موقع نان خشک در ظرف جمع میشده، یک غذای تیلیتی درست میکردهاند و ظرف نان خشک را صفر میکردهاند."
یادش به خیر، پدر و مادرهای ما چه متفکران سیستمی قدرتمندی بودند!
🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎
کانال تلگرامی تفکر و یادگیری متمرکز (تیم)
@THINKINGandLEARNING