Telegram Web Link
#نقاط_اهرمی_بهبود

   شرکت"آلکوا "یکی از مثال‌های معروف  "عادت کلیدی" و تأثیر آن بر زنجیره‌ی عواقب مثبت و منفی است. این مثال توسط  "Charles Duhigg" در کتاب "The Power of Habit" ذکر شده است.

در اکتبر 1987، شرکت آلکوا، تولیدکننده‌ی آلومینای اصلاح‌کننده‌ی مواد شیمیایی، با مشکلات ایمنی مواجه بود. این مشکلات زمانی‌که "پاول اونیل" به سمت مدیرعامل این شرکت منصوب شد، به گونه‌ای اساسی تغییر کرد.

پاول اونیل تصمیم گرفت که فرهنگ ایمنی و بهداشت در کارگاه‌های تولیدی را تغییر دهد. او اولین قدم خود را با توجه به تحقیقات علم رفتاری و توسعه‌ی عادت‌های کلیدی به گونه‌ای اندازه‌گیری‌پذیر و مداوم برداشت.

پس از تحلیل دقیق، اونیل یک برنامه‌ی تقویت فرهنگ ایمنی راه‌اندازی کرد که به تغییر عادت‌های روزمره‌ی کارگران متمرکز بود. به‌ عنوان مثال، او از همه‌ی کارکنان خواست،  هر نوع حادثه‌ی کوچکی را به او اطلاع دهند. حتی یکی از مدیران ارشد خود را به دلیل عدم گزارش یک حادثه‌ی کوچک اخراج کرد. این کوشش‌ها منجر به افزایش هوشیاری و توجه به جزئیات کوچک برای جلوگیری از حوادث بزرگتر شد.

نتایج این تغییرات بسیار چشم‌گیر بود. تعداد حوادث کاری در شرکت کاهش یافت و فرهنگ ایمنی تبدیل به عادتی کلیدی شد که به وجود آمدن عادت‌های مثبت دیگر را تسهیل کرد و با این کار او، سود شرکت چندین برابر شد.

در زندگی فردی هم ما باید عادت کلیدی و اصلی خود را بشناسیم.  نیک‌زیستی ما یک سیستم منسجم متاثر از عادت‌های ماست. متفکران سیستمی،  نقاط اهرمی بهبود خود را شناسایی کرده و آن را پله‌ی اول تغییر قرار می‌دهند. مثلا نماز اول وقت، فارغ از "حقیقت" پنهان در پشت آن‌، یک عادت کلیدی بهبود است. کسی که نماز اول وقت به جا می‌آورد بهداشت فردی، ملاقات‌ها ، مهمانی‌ها و جلسات و حتی خوابش را مطابق نمازهای پنجگانه تنظیم می کند. تازه این تنها لایه‌ی اول نماز یعنی "شریعت" را پوشش می دهد و در لایه‌های زیرین "طریقت" و"حقیقت" برکات و مزایای فراوانی نهفته شده که به تعبیر بزرگان و عرفا در اثر مدامت و تبدیل آن به عادت در روح ما تجلی پیدا می‌‌کنند.
محمد حسن حسینی

🍎🍎🍎

کانال تلگرامی تفکر و یادگیری متمرکز(تیم)

@THINKINGandLEARNING
🔸️اشاره‌ای به سمتِ صمت

    در حال و هوای روز مهندس،  چشمم افتاد به فیلم بالا از حکیم کلمه‌شناس معاصر، استاد دینانی در معنای سکوت. گفتم شاید دچار خطای برداشتی "در هر چیزی معنایی‌ نهفته" شده‌ام که ناگهان زمزمه‌های سپهری از سواحل شرقی ذهنم درخشید:
  " شاعران وارث آب و خرد و روشنی‌اند."
به من حق بدهید که کلمه‌ی صمت مرا یاد وزارتخانه‌‌ای بیاندازد و شعر سپهری یاد وزیر فعلی آن که تجربه‌ی آب و روشنی را در سازمان‌های قبلی تحت مدیریتش داشته است.

اهل حرف‌های سیاسی نبوده‌ و نیستم و اعتقاد دارم کاری که بلد نیستم را نباید درباره‌اش اظهار نظر کنم؛ اما فروتنانه به این مدیر مهم - که دست بر قضا در حوزه‌ی روشنی و البته خرد سال‌ها مدیرم بوده - و نیز به همه‌ی مدیران صاحب سمَت‌های مدیریتی غیر صمت، عرض می کنم که سکوت را سرسری نگیریم. سکوت عارفانه خلوت می‌خواهد که همان تامل  یادگیرندگان و درنگ است برای نوسازی مدل‌های ذهنی‌ خود و عبور از طبق معمول‌ها و باری به هر جهت‌ها و رسیدن به بلندای خرد و تغییرات بنیادین که اهل فن، حلقه‌ی دوم یادگیری‌اشنامیده‌اند.
خلوت و تامل در جمع و حین گفت‌‌وگو با دیگران و خود و نه در برج عاج "کسی مزاحم نگردد".

زاد روز  خواجه‌ نصیر را هم چه به‌جا روز مهندس نام نهاده‌اند که احیاگر فلسفه‌ی گفت‌وگوست به راستی و شگفتا....! موقع نوشتن همین قسمت  یادداشت، ناگهان تکه شعری از استاد فقیدم  قیصر‌امین پور در ذهنم طلوع کرد که آن را حسن ختام این یادداشت قرار می‌دهم:

نه چندان بزرگم
که کوچک بیابم خودم را
نه آنقدر کوچک
که خود را بزرگ...
گریز از میانمایگی
آرزویی بزرگ است؟   

محمدحسن‌حسینی

🍎🍎🍎

کانال تلگرامی تفکر و یادگیری متمرکز( تیم)

@THINKINGandLEARNING
#تفکر_درون‌زا
#تغییر_تدریجی

یادداشتی در سال نو ننوشته بودم تا امروز صبح که از پیاده روی صبحگاهی با دوست فرهیخته‌ام سعید سرجمعی، یکی از مدیران قدیمی صنعت برمی‌گشتم.
به واقع در نسیم صبح بهار، حالی دست داد و بعد از جدا شدن از او مفهوم نگاه درون‌زای متفکران سیستمی- که مدتها بود گریبان ذهنم را گرفته بود - و نیز دعوت به تغییر تدریجی همراه با رستاخیز طبیعت که در قرآن اول صبحم نیز با آیه‌ی "فَانْظُرْ إِلَىٰ آثَارِ رَحْمَتِ اللَّهِ كَيْفَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا ۚ إِنَّ ذَٰلِكَ لَمُحْيِي الْمَوْتَىٰ ۖ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ"
" پس به آثار رحمت الهی بنگر که چگونه زمین را پس از پژمردن زنده می دارد، آری همو زندگی‌بخش مردگان و او بر هر کاری تواناست." آمده بود، به سرودن بیت‌های زیر انجامید. الحمدلله رب العالمین
باشد که بزرگان و ادیبان، ضعف‌ها و نقایص آن را بگذارند پای بضاعت اندک سراینده و خصوصیت‌های بداهه سرایی....

من آیینه ام اندکی زنگ داشت
ازین روی تصویر من رنگ داشت
پس آیینه ام را سپردم به دوست
که آیینه پرداز پاکان هم اوست
و خورشید بارید بر من شدید
پس آنگاه بی رنگی آمد پدید
و من ماندم و نور در آینه
که نو می شود گرم هرآینه
جهان برون غیر تصویر نیست
و هر لحظه‌اش زود یا دیر نیست
همین است نقشت اگر بنگری
تماشاگر خویش در دیگری
پریشان نشان داد اگر آینه
کسی کی زند شانه در آینه؟
حواست به خود باشد ای دل نه غیر
نکن در کم و بیش اطراف سیر
جهان قدر دارد کم و بیش نیست
اگر چه همانِ کمی پیش نیست
نظر پاک کن  در تماشاگری
که در نور نورت گشاید دری
تماشاییان را بگرد و بیاب
در روشنی زن بیاید جواب
به جز در پی نور پاکان مباش
همانی که بودی کماکان مباش
محمد حسن حسینی

🍎🍎🍎

کانال تلگرامی تفکر و یادگیری متمرکز(تیم)

@THINKINGandLEARNING
🔸️سلام! گفت‌و‌گوی بهشتی

    در خیابان، پیاده‌رو، مترو، پارک، پاساژ، راهروی اداره‌ها، راهروی محل‌کار و هزارجای دیگر گوشی به دست‌ها مشغول مشاجره و داد و بیدادند و دقیقه‌های زیبای زندگی به تاخت از کنارشان می‌‌گذرد.

اما ماجرا جدی‌تر از این حرف‌هاست. آدم‌ها بلد نیستند گفت‌‌وگو کنند. مجازی و واقعی ندارد. در هر دو حال آن‌ها فرق بحث و گفت‌‌وگو را نمي‌دانند. گاهی بحث احترام‌آمیز را هم گفت‌و‌گو تلقی می‌کنند. حال آنکه گفت‌‌وگو بهترین شکل ارتباط کلامی و چشمی انسان‌هاست. گفت‌‌وگو آداب دارد. اولین آداب آن هدف است. در گفت‌و‌گو قرار نیست کسی کسی را تغییر بدهد. از جنس "سلام" بهشتی‌ست. در بهشت حرکت و تغییر به معنای دنیایی وجود ندارد. در آنجا دیگر فرصت دنیا تمام شده و باقی هرچه هست از پی‌‌آمده‌های اعمال ماست. همان نهرهایی که از پای درختان بهشت جاری‌ست.

سلام یعنی اطمینان و اعتماد. یعنی نگران نباش تو از سوی من در امنیت کاملی. صدمه‌ای از من متوجه تو نیست. یعنی صمیمیت.
"دیوید‌ بوهم" فیزیکدان چه زیبا در کتاب "درباره‌ی گفت‌و‌گو" فضای گفت‌و‌گو را به ظرفی  تشبیه کرده که اگر متلاطم باشد، افکار و احساس‌ها و هیجان‌ها با هم برخورد خواهند کرد و امکان کنترل وجود نخواهد داشت. در بسیاری از مواقع،  چه در خانه و چه در محیط کار و چه در اجتماع فرصت برای گفت‌و‌گو مهیا نیست. گاهی وقت نداریم. گاهی برافروخته و عصبانی هستیم و گاهی در انتظار فرصتی برای فروکوفتن طرف مقابلیم. دنبال یادگیری نیستیم، می‌خواهیم مچ‌گیری کنیم.

گفت‌و‌گو اما فرصتی برای آیینه گرفتن روبروی یکدیگر است. من نظرم را می‌گويم و شما نظرتان را. بیایید تامل ‌کنیم. بياييد خوب  بشنویم. بياييد فضای فهم‌مان را در یک موضوع گسترش بدهیم. تصمیم؟ نه حتما قرار نیست تصمیمی بگیریم. صورتجلسه را هم بی‌خیال شوید. پیام کلیدی گفت‌و‌گو "تلاش برای آگاهی و تمرکز بر خود و دیگری برای تغییر خود است، نه غیر."
در گفت‌و‌گو جست‌و‌‌جوگری می‌کنیم تا بقیه پیش‌ فرض‌هایشان را تعلیق کنند. فرصت می دهیم افراد از پیش‌فرض‌های‌شان پشتیبانی کنند و لحظه به لحظه همه در‌آیینه‌های یکدیگر خودشان را تماشا می‌کنند و لحظه به لحظه حقیقت بیشتر تجلی پیدا می‌کند و یادگیری و رشد جمعی شکل می گیرد.

آنگاه گفت‌و‌گوهای درونی آغاز می‌شوند:
عجب! پس من این‌طوری در این باره فکر می کردم‌. جالبه که فلانی چنین برداشتی از موضوع دارد!
یادمان باشد مدل‌های ذهنی لزوما نشان دهنده‌ی "منِ واقعی" آدم‌ها نیستند. آن‌ها تنها نمودی از اعتقادات، عقاید و اندیشه های آن‌ها هستند.

گفت‌و‌گوهای بهشتی همیشه سلامند. بی‌خداحافظی و قهر و لحظه به لحظه تجلی زیبای حقیقتند. در مقابل آن‌هایی که مدام مشغول به  کرسی نشاندن حرف خودند و همیشه حق را به خود می دهند و امکان همدلی و درک فضای ذهنی‌ طرف مقابل را ندارند، به جهنم خوش‌ آمدند‌.
محمد‌حسن‌حسینی

🍎🍎🍎

کانال تلگرامی تفکر و یادگیری متمرکز(تیم)

@THINKINGandLEARNING
چاپ پنجم کتاب "قطره‌ها به صف" امسال در نمایشگاه کتاب همراه با دفتر راهنما ارائه شده‌ است. در این کتاب سعی کرده‌ام مفاهیم تفکر سیستمی را در قالب داستان برای بچه‌ها  ارائه کنم.
ناشر این مجموعه انتشارات قصه و داستان است. فایل صوتی قصه‌ها هم در این مجموعه قابل دسترسی است.

🍎🍎🍎

کانال تلگرامی تفکر و یادگیری متمرکز(تیم)
@THINKINGandLEARNING
این کتاب، دفتر قصه‌ی کتابِ «قطره‌ها به صف! و قصه‌های دیگر» می‌باشد. با کمک این دفتر قصه با استفاده از فعالیت‌های لذت‌بخش و جذابی همچون «جدول و سرگرمی، مسیرهای مارپیچ، نقاشی، طرح سؤال از متن داستان، روایت داستان جدید توسط کودکان»، بچه‌ها با محتوای داستان تعامل برقرار کرده و درخصوص داستان‌های کتاب و شخصیت‌های داستان گفت‌وگو و بازی می‌کنند.

🍎🍎🍎

کانال تلگرامی تفکر و یادگیری متمرکز(تیم)
@THINKINGandLEARNING
"اگر کسی مدادم  را برداشت چکار کنم؟"  "اگر کسی هلم داد چکار کنم؟"  "اگر کسی مرا زد چکار کنم؟" این سئوال‌ها را بارها و بارها از بچه‌ها شنیده‌ایم. از قضا پاسخ‌های متفاوتی هم به آن‌ها داده‌ایم.
یکی از سه جنبه‌ی تفکر و یادگیری متمرکز( تیم) همان "تمرکز بر بیرون" است. همان مدیریت روابط بین فردی معروف. مشکل خیلی از بچه‌ها و حتی بزرگترها همین نوع تعامل و سردرگمی در تصمیم‌گیری بر اساس شناخت و آگاهی از موقعیت ‌های پیش آمده است. موضوعی که برخی روان‌شناسان آن را در قالبCBT تعریف و تحلیل می‌کنند.

مجموعه‌ی هشت جلدی  "تو انتخاب کن عزیزم!" به همین موضوع پرداخته. این مجموعه در نمایشگاه امسال توسط نشر محراب قلم با ترجمه‌ی فرزندم امیر‌حسین حسینی ارائه شده‌ است. امیر‌حسین دانش‌آموخته‌ی رشته‌ی مشاوره می‌باشد.
محمدحسن حسینی

🍎🍎🍎

کانال تلگرامی تفکر و یادگیری متمرکز(تیم)
@THINKINGandLEARNING
دیروز در سرای اهل قلم نمایشگاه کتاب، اتفاق خوبی افتاد. دوستان کنگره‌ی شعر کودک و نوجوان رضوی فرصتی فراهم کردند تا یاران همدل را بعد از سال‌ها دوری ببینم. شعر زیر را هم آنجا خواندم. از جنس تفکر سیستمی‌ست. مربوط به سال‌ها قبل، از مجموعه‌ی "کتاب باغ".
                              
                                                             🔸

خدا درخت را که آفرید دید
پرنده نیز لازم است
پرنده را که آفرید دید
هوای زنده نیز لازم است
پرنده در هوای زنده پرکشید رفت و رفت خسته شد
به آشیانه بازگشت
خدا برای او غروب آفرید
پرنده  در میان سایه روشن غروب
در آشیانه‌اش به خوآب رفت
خدا
اگر درخت آفرید
اگر  پرنده آفرید
اگر هوای زنده آفرید
اگر غروب آفرید
برای خاطر تو بود
خدا تمام چیزهای خوب را
برای بچه‌های خوب آفرید

محمدحسن حسینی

🍎🍎🍎

@THINKINGandLEARNING
🔸️صدف‌های‌‌ پای درخت

      در توگا(محل کارم) یک درخت توت بزرگ زندگی می کند که هجده سال است هر روز که سر کار می‌آیم می‌بینمش. هر سال همین روزها بار می‌دهد و با هر وزش باد و ریزش باران او هم توت‌هایش را فرو می‌ریزد و گنجشک‌ها و رهگذران هر از گاهی مهمانش می‌شوند.

امروز در هوای  به شدت لطیف اردیبهشت به این فکر می کردم‌ که چند بار به بچه‌های خدمات پیشنهاد دادم توری پهن کنیم و درخت را تکانی بدهیم و نگذاریم توت‌ها زیر پای رهگذران بی‌خیال له و نابود شوند. یادم می‌آید نشد و نکردیم این کار را. دلایل خودشان را هم داشتند. با خودم فکر می کنم آیا من وظیفه‌ام را انجام داده‌ام؟

به فرض هم که این کار را می کردیم، درخت‌های توت دیگر دنیا چه؟ آیا ماجرای همان صدف‌های لب دریا نمی‌شد؟ اصلا ذهنم فراتر رفت و گفتم اگر کسی همه‌ی توت‌های اضافی را جمع کند و به بچه‌های فقیر بدهد چطور می‌شود و خیلی کارهای دیگر.
بعد پیش خودم فکر کردم حسن این درخت توت همین است ‌که اهل تفکر و یادگیری متمرکز آن را ببینند و ذهنشان تمرین تیمی ( تفکر و یادگیری متمرکز) بکند.

یک نکته‌ی تیمی هم به فکرم رسید و آن اینکه دوستان!  یادمان باشد صدف‌ها.... ببخشید توت ها....نه اصلا همان  صدف های پای درخت‌های توت دنیا را پیدا کنیم و به فکر آن‌ها باشیم. خیلی چیزها  زیر پای ناآگاهی  رهگذران له می شوند و کسی حواسش به آن‌ها نیست. خیلی از این له‌شدن‌ها هم روی زمین اتفاق نمی افتد. رهگذران بی‌خیال ناآگاه با چشم، دست، ذهن، زبان، پا و با همه‌ی وجودشان همه‌ چیز را له می کنند.
راستی حواسم پرت شد و پاک یادم رفت....توت های زیر درخت توگا را بالاخره چه کنیم؟ همین الان که داشتم این‌ها را می‌نوشتم نزدیک بود له‌شان کنم.
محمدحسن حسینی

🍎🍎🍎

کانال تلگرامی تفکر و یادگیری متمرکز(تیم)
@THINKINGandLEARNING
🔸️چاپ سوم رمان "باغ مخفی" نوشته‌ی خانم "فرانسس الیزا هاجسون برنت" همان نویسنده‌ی رمان "سارا کورو" با ترجمه‌ی اینجانب، اخیرا در نشر "محراب قلم" ارائه شده است. قصه‌ی این رمان که خلاصه شده‌ی متن اصلی است، مربوط به دختر نوجوانی ‌ست که پسر عمه‌ی مریضش را با کمک دوستی سرزنده و روستایی از تختخواب بلند می‌کند و کم کم به زندگی برمی‌گرداند. یک تغییر تدریجی از سستی به شادابی، همزمان با زنده شدن یک باغ مخفی. استعاره‌‌هایی زیبا از ظرف‌هایی که پر می‌شوند و ظرف‌هایی که خالی می‌شوند.

این روزها به بهانه‌ی نمایشگاه کتاب، این رمان را به خیلی‌ها گفته‌ام بخرید یا دستم رسیده تقدیم‌شان کرده‌ام. هم به درد دختر‌ها می‌خورد و هم پسر‌ها. بچه‌ها خودشان را جای شخصیت‌های قصه می‌گذارند. بزرگترها نیز. تم" تیم" یا همان "تفکر و یادگیری متمرکز " زیاد در آن هست.
محمدحسن حسینی

🍎🍎🍎

کانال تلگرامی تفکر و یادگیری متمرکز(تیم)
@THINKINGandLEARNING
خدمت دوستان خوبی که به بنده اعتماد می کنند و برای خرید ‌کتاب از نمایشگاه کتاب برای خود و فرزندان‌شان سئوال می‌کنند عرض می‌کنم که جست‌و‌جوی برگزیدگان در حوزه‌ی ادبیات داستانی و شعر در جشنواره ‌ی شعر فجر، پروین، شهید غنی پور، دفاع مقدس، شعر رضوی، کتاب سال جمهوری اسلامی، جایزه‌ی قیصرامین پور و برخی جشنواره‌های معتبر دیگر  بهترین راه انتخاب کتاب خوب است. علاوه بر برخی موارد بالا، در جشنواره‌ی رشد هم گاهی علاوه بر شعر و داستان، داوری انتخاب کتاب سال در حوزه‌ی تفکر و سبک زندگی را  به عهده داشته‌ام.
اسامی همه‌ی برگزیدگان در سال‌های متوالی در اینترنت وجود دارد. 
محمد‌حسن حسینی

🍎🍎🍎

@THINKINGandLEARNING
پسرم ارمیا امروز مسابقه‌ی رباتیک دارد. گروه ربات جنگجو. قرار است ربات‌ها با هم بجنگند و آنکه قوی‌تر و پیشرفته‌تر است برنده باشد و برود در سطح کشوری دیگران را کنار بزند. پدر و مادرها در کسب همین آموزه هم تشویش دارند. جز یکی از آن‌ها که در نزدیکی من بیرون از سالن روی چمن‌ها نشسته و کتاب "هنر ظریف بی‌خیالی" مارک منسون را مطالعه می کند.
اما بچه‌ها در تب و تابند. گروه جنگجو بیشتر.  بحث دفاع هم نیست. رقابت است. به پسرم آموخته‌ام هر وقت کسی حقت را ضایع کرد با تامل و گفت‌و‌گو مشکلت را حل کن. اگر راهی نبود، مقابله کن. "تمرکز بر بیرون" همین است. اما "هوش سیستمی" یا "تمرکز بر دیگران" ایجاب می کند که تمام توانت را به قوی‌تر شدن برای نابودی دیگران صرف نکن. این کش را هر چقدر بکشی جا دارد. قابلیت‌هایت را برای رشد هم بگذار. طوری قوی باش که کسی نتواند به تو صدمه بزند.
دریغا که سیستم آموزشی سرزمینم چنین نیست. بچه‌ها بزرگ می شوند و در محیط کار نیز دنبال رقابتند برای کنار زدن دیگران.
به پسرم به نقل از مولانا گفته‌ام:
تو مگو همه به جنگند و ز صلح من چه آید
تو یکی نه‌ای هزاری تو چراغ خود برافروز

🍎🍎🍎

@THINKINGandLEARNING
نوشتم: کبوتر، نوشتم حرم
قلم ذوق کرد و کبوپر نوشت.

و مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا

🍎🍎🍎

@THINKINGandLEARNING
🔸️نااولویت‌ها
جناب لشکر بلوکی، اخیرا یادداشت ارزشمندی درباره‌ی ضداولویت‌ها در کانال‌شان گذاشته‌اند.
یادم آمد دو سال پیش یک سمینار نیم روزه برای مدیران دانش شرکت‌های گروه مپنا‌ با عنوان"مرور یادگیری‌ها در سازمان‌های یادگیرنده" داشتم که در آنجا به تکنیک pause and learn در مرور یادگیری‌های پروژه‌های‌ ناسا اشاره کردم و اینکه آن‌ها یک سئوال به سئوال‌های مرور پروژه‌های مرسوم در ادبیات مدیریت دانش افزوده‌اند.

سئوال‌ها:
۱. قرار بود چه پیش آید؟
۲. در عمل چه پیش آمد؟
۳. تفاوت کجا بود؟ کجاها موفق بودیم؟ چرا؟ کجاها ناکام بودیم چرا؟
۴. درس ما برای تغییر در آینده چیست؟
سئوال‌ اضافه شده:
۵. چطور و کجاها باید تغییر ‌کنیم؟
و در توضیح سئوال آمده:
۱. چه کارهایی را باید متوقف کنیم؟
۲. چه کارهایی را باید ادامه دهیم و تقویت کنیم؟
۳. چه کارهایی را باید شروع کنیم؟

به نظرم این مرور یادگیری‌ها تکنیک خوبی برای هدف‌گذاری‌های فردی باشد. اینکه یک بار برگردیم و گذشته را بنگریم و یادگیری‌های‌مان را مرور کنیم. این کار را در فواصل کوتاه هم می توانیم  انجام دهیم. حتی روزانه.

جالب است بگویم "دارن هاردی" هم در کتاب معروف" اثر مرکب" به این سه مورد اشاره کرده. نمی دانم ناسا از او و سایت "موفقیت " و کتابش سئوال پنج مرور را برداشته یا دارن هاردی از ناسا‌. اما مهم نیست. مهم مرور یادگیری‌هاست و فهرست کردن مهم ها. اعم از اولویت‌ها و "ناالویت‌ها " یا همان ضداولویت‌ها.
دوست روان‌شناسی می گفت: تا سالها واژه‌ی priority جمع یعنی priorites نداشت. یعنی اولویت داشتیم نه اولویت‌ها. شاید آن ضرب‌المثل معروف که" اگر همه‌ی شب‌ها قدر بشود شب قدر بی‌قدر می‌شود"  نگاهی به همین مضمون  داشته باشد.

اما امروزه مفهوم فرق کرده. مثل همین تمرکز سه‌گانه (درون، دیگران و بیرون). که به زعم برخی با مفهوم تمرکز منافات دارد؛ اما کاملا معنای استراتژیک تمرکز بر نقاط خاص و نه یک نقطه را می‌ دهد. یک نگاه کل نگر و از دور به معنای تمرکز ، برخواسته از تفکرسیستمی.
محمدحسن‌حسینی

🍎🍎🍎

کانال تلگرامی تفکر و یادگیری متمرکز(تیم)
@THINKINGandLEARNING
آقای دکتر بلوکی بعد از خواندن این یادداشت جملات زیر را برایم مرقوم فرمودند. آن ها را به همراه یادداشت خودشان در پی می‌آورم:
"نکات جالبی را اشاره کردید.
درسته.
کارهایی که نباید بکنیم از کارهایی که باید بکنیم مهم تر است چون اصلا سرنوشت آن هایی که باید انجام دهیم وابسته است به آن هایی که نمی خواهیم انجام دهیم. "
🔲⭕️آیا شما ضداولویت دارید؟
مجتبی لشکربلوکی


پروفسور پیتر دراکر را احتمالا بشناسید و یا دست کم نامش را شنیده باشید. ادبیات مدیریت مدرن با او شروع می شود. مجله بیزنس ویک او را «ماندگارترین متفکر مدیریت زمان ما» نامیده. بگذریم. او از مفهومی در آموزه هایش استفاده می کند که تقریبا معادل فارسی مناسبی برای آن نمی توان یافت.
همه ما با اولویت و اولویت بندی آشنا هستیم که ترجمه کلمه Priority است. اما او از واژه posteriority در آموزه هایش استفاده می کند که هر چند در فارسی می توان معادل هایی برایش پیدا کرد. اما شاید بد نباشد که فعلا اول تعریفش کنیم بعد واژه برایش پیشنهاد کنیم.
او می گوید هر کسی (مثلا مدیر ارشد سازمان/کشور) باید برای خودش فهرستی از اولویت ها داشته باشد. امروزه این حرف او بدیهی است. اما در کنارش می گوید هر کسی باید فهرستی از کارهای که نمی خواهد انجام دهد یا کارهایی که می خواهد کنار بگذارد هم داشته باشد. که شاید بد نباشد به آن بگوییم: ضداولویت ها، نااولویت ها یا اولویت های معکوس. (یادآوری: واژه اولویت معکوس را وام دار اردلان لقائی از نشریه ترجمان هستم و نااولویت را وام دار محمدحسن حسینی مشاور مدیریت)

برخی امور هستند که باید در اولویت قرار بگیرند و منابع محدودمان (زمان، انرژی، پول، اعتبار اجتماعی و بهترین افرادمان) را به آن تخصیص دهیم. خُب! تا اینجا مشکلی نیست. اما مساله این است که همه آن ها که گفتیم محدودند: هم زمان، هم انرژی، هم پول و هم اعتبار اجتماعی و هم بهترین افراد. اینجاست که شما باید ضد اولویت های تان را هم مشخص کنید. تا منابع محدودتان آزاد شود برای اولویت ها. بدون ضد اولویت ها صحبت کردن در مورد اولویت ها یک شوخی زشت است. یک بار دیگر برگردید و این جمله را بخوانید!

حالا این ضد اولویت یعنی چه؟ یعنی فهرستی داشته باشیم از این سه مورد:
◻️کارهایی که باید متوقف کنیم.
◻️کارهایی که هرگز شروع نمی کنیم.
◻️کارهایی که به صورت استراتژیک به تعویق می اندازیم.

دقت کنید نه اینکه این موارد بالا بد هستند، اگر بد بودند که اصلا نیاز به تصمیم نبود. مساله این است که احتمالا کارهایی که باید متوقف کنیم، توجیهاتی برای ادامه دارند. کارهایی که شروع نمی کنیم هم به ما چشمک می زنند و دلبری می کنند، و کارهایی که به تعویق می اندازیم هم جذابیت هایی دارند اما ما تصمیم می گیریم برای آن که به اولویت هایمان برسیم لازم است که برخی امور را کنار بگذاریم.

بگذارید مثالی بزنم وقتی شما برنامه توسعه یک کشور را می خوانید و 1261 آرزو، ایده، برنامه، خواسته، هدف، در آن دیده می شود و تقریبا همه را راضی کرده است، بدون آن که معلوم شود کدام موارد حیاتی است یعنی اینکه شما ضداولویت های روشن ندارید بنابراین اولویت هایتان عملا بی فایده و غیرزهردار است.

یا وقتی یک مدیر سازمان در سال جدید 15 اولویت اعلام می کند که هر کدام فیل افکن است از جمله اینکه در سال جدید هم مهندسی مجدد کنیم و هم به سمت تعالی حرکت کنیم و هم صادراتی شویم و هم با سه شریک تجاری، برای اولین بار همکاری استراتژیک کنيم و هم اینکه در کل کشور شبکه فروش مویرگی راه بیاندازيم و هم... این یعنی اینکه ایشان در عمل اولویت ندارد!

☑️⭕️تجویز راهبردی
جالب این جاست که خیلی وقت ها مساله در تشخیص اولویت ها نیست همه ما کمابیش می فهمیم که مهم ترین امور چیستند. مساله معمولا جای دیگری است. به قول پیتر دراکر مهم ترین چیز در مورد اولویت ها و ضد اولویت ها، بصیرت (تحلیل هوشمندانه) نیست، بلکه جسارت (انتخاب شجاعانه) است.
خودم سالانه اولویت ها و اهدافم را می نوشتم. اما در سال جدید ضد اولویت ها هم به سند اهداف و اولویت های سالانه ام راه پیدا کرد. پیشنهاد می کنم شما هم چنین کنید. بدون ضد اولویت ها، اولویت ها معنادار نیستند!

https://www.tg-me.com/Dr_Lashkarbolouki
درک مفهوم سیستم بسته و باز مهم است اما از آن مهم‌تر، درک ارتباط اجزای داخل یک سیستم است. برای توضیح بهتر شاید ذکر دو مثال زیر- یکی مشاهده‌ی مستقیم خودم و دیگری یک لطیفه‌ی بامزه- مناسب باشد:

۱. در یک سازمان  یک عادت بد بین برخی کارکنان مشاهده کردم و آن این‌که زمستان‌ سیستم گرمایش روشن بود و در برخی اتاق‌ها پنجره‌ای را باز گذاشته بودند. وقتی سئوال کردم جواب  شنیدم : " بعضی‌های‌مان گرم‌مان است، بعضی‌ها سردمان."
و من یاد آن ضرب‌المثل معروف افتادم که : " قربان برم خدا را، این سر بام گرما را، آن سر بام سرما را."
و به آن‌ها گفتم : " الان ترموستات سیستم گرمایش دارد دما را با هوای شهر تنظیم می‌کند و شما در واقع دارید یک شهر را گرم می‌کنید."

۲.  یک روز یک نفر باد لاستیک  ماشینش کم  شده بود و داشت توی اگزوز آن فوت می‌کرد. رهگذری پرسید: "چکار می کنی؟"
- مگر نمی بینی! دارم لاستیک‌ ماشینم  را باد می‌کنم.
- احمق! اولا فوت تو زورش به باد لاستیک نمی‌رسد. بعدش هم، مگر کوری و نمی‌بینی که پنجره‌ی ماشینت بازه.
محمدحسن‌حسینی

🍎🍎🍎

@THINKINGandLEARNING
🔸️شب‌های امتحان بازی
     والدینی که این روزها در فصل امتحان‌ها به بچه‌ها فشار می‌آوردند، بدانند که نتیجه‌ی معکوس خواهند گرفت. افزایش‌ تمرکز، تلاش و خویشتن‌داری فرزندمان  بستگی به رفتار ما دارد. به فرض که او در امتحان امسال نمره‌ی عالی بگیرد، باز هم دلیل موفقیت و سعادتش در آینده نیست. بیایید تمرکز بر درون یا همان مهارت تنظیم هیجان و خودآگاهی را در او تقویت کنیم.

تحقیقات روان‌شناسان نشان داده که بازی‌های خانوادگی و جمعی، خویشتن‌داری و تمرکز بچه‌ها و نیز بزرگ‌ترها را برای حل مسئله و تلاش افزایش می‌دهد. این مورد هم در مدارس و هم محیط‌های کاری آزموده شده است.

ما خانوادگی اغلب شب ‌های امتحان فرزند کوچکم - که ششم ابتدایی است - چهار نفری با هم منچ بازی می کنیم. در یک فضای شاد و مهیج و پر از رقابت صمیمانه. نتیجه‌اش روی کاهش استرس و تنظیم هیجان و افزایش تمرکز و صبوری فرزندم فوق العاده بوده است. بازی‌های زیادی وجود دارد که بسته به تعداد افراد قابل اجراست. تا دیر نشده تجربه‌اش کنید. این قدر نگران نمره و کارنامه‌ی بچه‌ها نباشید. یادگیری نیاز به تمرکز و تلاش مداوم دارد. به بچه‌ها تمرکز بر درون را بیاموزید، به احتمال زیاد  موفق خواهند شد.
محمد حسن حسینی

🍎🍎🍎

@THINKINGandLEARNING
2024/05/31 03:51:31
Back to Top
HTML Embed Code: