~ The biggest mistake we make in life
is thinking we have time…💚
~ بزرگترین اشتباه توی زندگیمون اینه که ، فکر میکنیم فرصت زیادی داریم ... 💚
#به_وقت_آرامش
#mahdieh 🌑📎
@tmnt0312
is thinking we have time…💚
~ بزرگترین اشتباه توی زندگیمون اینه که ، فکر میکنیم فرصت زیادی داریم ... 💚
#به_وقت_آرامش
#mahdieh 🌑📎
@tmnt0312
𝗪𝗔𝗜𝗧𝗜𝗡𝗚 𝗙𝗢𝗥 𝗙𝗔𝗜𝗟𝗨𝗥𝗘 ♟
#part4
ایوا : 🤍
هممون به یه دلایلی از خونه هامون طرد شدیم
اون دلیل ، سایه شیطانی که از ضعف های ما استفاده کرد فقط برای انتخاب کردن
برادرام جفتشون به خاطره یه دختر که در آخر هم نتونستن به دستش بیارن انتخاب شدن
خواهرم به خاطره حسادت به دوستش اینکه نمیتونست مثله اون باشه ...
و من به خاطره حس انتقام از کسی که خانوادمو کشت
حتم دارم اون ۴ نفر هم یه بار تجربش کردن ... از انرژی که ساطح میکنن میفهمم ...
_ ما هرکدوممون قدرتای خاص خودمونو داریم خواهرم میتونه حیوون درون بقیه رو ببینه
برادرم تاکو میتونه انرژی طرفه مقابلشو جذب کنه و عینه اون مبارزه کنه
و هارو اون تبدیل به گذشته یه فرد میشه و اگه دشمنش باشه گذشته بد اگه دوستش باشه گذشته خوب یه جورایی روحتو میبره به جایی از گذشتت که ازش متنفری
راف میپره وسطه حرفم و میگه : و تو ؟!
_ من ... من میتونم انرژی هرکدومتون رو ببینم ... هرچیزی که مربوط به انرژی باشه حس میکنم
شامل اینم میشه که اژدهای درون هرکدومتون رو حس میکنم من اونقدر روش تسلط دارم که تا بهش اجازه ندم نمیتونم انرژیتونو ببینم
مایکی با ذوق و شوق که انگار داستانه خاصی براش تعریف کردی میاد جلوی صورته ایوا و بهش میگه : انرژی من چه شکلیه ؟؟؟ بگو بگو بگو
ایوا نگاهی بهش میندازه و میخنده : انرژیت شکله یه اژدهاعه که خودتم میدونی مایکل انجلو !
مایکی هم در جوابش میخنده و میگه : بهم بگو مایکی و بعدش ... بازم چیزی میبینی ؟
لئو : مایکی بسه خستش م...
ایوا میپره وسطه حرفه فرمانده و میگه : عیبی نداره
مایکی رنگ انرژیت رو نارنجی میبینم ...
ایوا چشماشو میبنده و میگه : صدای درونتو میشنوم :) شبیه وزیدن باد لابه لای برگه درختاست :)
مایکی : خیلی خوبه ... باحاله ... و قشنگ ... همتون باید همینجوری باشین مگه نه ؟
ایوا به محضه باز کردن چشماش گفت : من اونارو میشناسم اونا از قدرتاشون برای کار های خیری استفاده نمیکنن مخصوصا وقتی دارن میرن پیشه کارای ...
شما ها باید جلوشونو بگیرین
اسپلینتر با همون نگاه خونسردانه همیشگیش به پسراش نگاه میکنه و میگه : منم موافقم پسرانم باید جلوی کارای رو قبل از اینکه با خانواده ایوا همکاری کنه بگیرین
دانی : اما ایوا چی ما به کمکش نیاز داریم
ایوا : نه ... انرژی اونا چون از روی شرش استفاده میکنن از انرژی من قوی تره ... ممکنه باعث خرابی بیشتر بشه پس باید خودتون ۴ نفر برین ...
راف : لئو نقشه چیه ؟
لئو به ایوا نگاه میکنه و میگه : نکته ای هست بخوای از خانوادت ، از قدرتشون بهمون بگی ؟
ایوا به زمین خیره میشه و میگه : اره فقط یه نکته
بعد به همشون نگاه میکنه : هیچ وقت نزارین اونا ترس هاتونو ضعف هاتونو ببینن ... بهشون نشون ندین !
این داستان ادامه دارد ...
#در_انتظار_بازگشت
#mahdieh
#tmnt0312
#part4
ایوا : 🤍
هممون به یه دلایلی از خونه هامون طرد شدیم
اون دلیل ، سایه شیطانی که از ضعف های ما استفاده کرد فقط برای انتخاب کردن
برادرام جفتشون به خاطره یه دختر که در آخر هم نتونستن به دستش بیارن انتخاب شدن
خواهرم به خاطره حسادت به دوستش اینکه نمیتونست مثله اون باشه ...
و من به خاطره حس انتقام از کسی که خانوادمو کشت
حتم دارم اون ۴ نفر هم یه بار تجربش کردن ... از انرژی که ساطح میکنن میفهمم ...
_ ما هرکدوممون قدرتای خاص خودمونو داریم خواهرم میتونه حیوون درون بقیه رو ببینه
برادرم تاکو میتونه انرژی طرفه مقابلشو جذب کنه و عینه اون مبارزه کنه
و هارو اون تبدیل به گذشته یه فرد میشه و اگه دشمنش باشه گذشته بد اگه دوستش باشه گذشته خوب یه جورایی روحتو میبره به جایی از گذشتت که ازش متنفری
راف میپره وسطه حرفم و میگه : و تو ؟!
_ من ... من میتونم انرژی هرکدومتون رو ببینم ... هرچیزی که مربوط به انرژی باشه حس میکنم
شامل اینم میشه که اژدهای درون هرکدومتون رو حس میکنم من اونقدر روش تسلط دارم که تا بهش اجازه ندم نمیتونم انرژیتونو ببینم
مایکی با ذوق و شوق که انگار داستانه خاصی براش تعریف کردی میاد جلوی صورته ایوا و بهش میگه : انرژی من چه شکلیه ؟؟؟ بگو بگو بگو
ایوا نگاهی بهش میندازه و میخنده : انرژیت شکله یه اژدهاعه که خودتم میدونی مایکل انجلو !
مایکی هم در جوابش میخنده و میگه : بهم بگو مایکی و بعدش ... بازم چیزی میبینی ؟
لئو : مایکی بسه خستش م...
ایوا میپره وسطه حرفه فرمانده و میگه : عیبی نداره
مایکی رنگ انرژیت رو نارنجی میبینم ...
ایوا چشماشو میبنده و میگه : صدای درونتو میشنوم :) شبیه وزیدن باد لابه لای برگه درختاست :)
مایکی : خیلی خوبه ... باحاله ... و قشنگ ... همتون باید همینجوری باشین مگه نه ؟
ایوا به محضه باز کردن چشماش گفت : من اونارو میشناسم اونا از قدرتاشون برای کار های خیری استفاده نمیکنن مخصوصا وقتی دارن میرن پیشه کارای ...
شما ها باید جلوشونو بگیرین
اسپلینتر با همون نگاه خونسردانه همیشگیش به پسراش نگاه میکنه و میگه : منم موافقم پسرانم باید جلوی کارای رو قبل از اینکه با خانواده ایوا همکاری کنه بگیرین
دانی : اما ایوا چی ما به کمکش نیاز داریم
ایوا : نه ... انرژی اونا چون از روی شرش استفاده میکنن از انرژی من قوی تره ... ممکنه باعث خرابی بیشتر بشه پس باید خودتون ۴ نفر برین ...
راف : لئو نقشه چیه ؟
لئو به ایوا نگاه میکنه و میگه : نکته ای هست بخوای از خانوادت ، از قدرتشون بهمون بگی ؟
ایوا به زمین خیره میشه و میگه : اره فقط یه نکته
بعد به همشون نگاه میکنه : هیچ وقت نزارین اونا ترس هاتونو ضعف هاتونو ببینن ... بهشون نشون ندین !
این داستان ادامه دارد ...
#در_انتظار_بازگشت
#mahdieh
#tmnt0312