توی کتابخونه نشسته بودم و داشتم کتاب مورد علاقه‌ام رو می‌خوندم.
که صدای پسر کنارم رو شنیدم:ببخشید!
به بالا نگاه کردم
یه پسر ناز با موهای بور و پفی بود
پسر با نگاهی عصبی پشت سرش رو خاروند و گفت:داشتم فکر می‌کردم...
مکثی کرد و بعد ادامه داد:شاید بتونم شماره‌ات رو داشته باشم؟
بهش لبخند زدم و گفتم:حتماً!
شماره‌ام رو روی کاغذی نوشتم و خواستم کاغذ رو به پسر بدم که ناگهان کاغذ از دستم قاپیده شد
_اوه، این چیه؟
سرم رو بالا آوردم و دیدم که تهیونگ اونجا وایستاده و کاغذ رو تو دستاش گرفت و گفت:اینجا چیکار می‌کنی؟
_به تو مربوط نیست
کاغذ رو پاره کرد که اعتراض کردم: تهیونگ!!
_حالا بدو..
تهیونگ با تکون دادن دست به پسر گفت که گورش رو گم کنه
پسر فرار کرد
بلند شدم تا با کیم روبرو بشم اما اون دوباره منو روی صندلی هل داد.
_الان داری با پسرای دیگه لاس میزنی، بیبی؟

❕شرط ایمجین بعد +100 لایک

« #Imagine »
────────────── ˖ ࣪⊹  ִֶָ
⌜ @Taehyungi_ir ⌟

تو یک مهمونی هستی، بخاطر میزان استفاده بیش از حد شراب مست و گیجی.
با لکنت به دشمنت اشاره میکنی و می گی:اون پسر خیلی جذابه!
رفیقت گیج بهت نگاه میکنه:عه! اون که کیم تهیونگه؟
بی اختیار میخندی؛ میخندی و میگی:باید اونو بکشم..
قبل اینکه دوستت بگه:چی؟
به سمتش میری اما ناگهان پات به پات گیر میکنه و تو توی آغوشش می‌افتی.
در حالی که تو رو تو آغوشش داره میگه:تو مستی، آره!
با صدای بلند تر از موسیقی فریاد میزنی:تو خیلی خوش تیپی!!
_ا.ت آروم ترم میتونی اینو بهم بگی!
اینو میگه و کمرت رو میگیره.
دستات رو دور گردنش حلقه میکنی و با اخم میگی:دوستم داری؟
اون مکث میکنه در واقع شوکه شده.
اروم کنار گوشت زمزمه کرد:همینطوره
کیم تو رو روی کتفش میندازه و میگه:الان وقت رفتن به خونه ست خانم.
درحالی که از بالای شونش میخندی ، داد میزنی: دوباره بهم بگو دوستم داری!

❕شرط ایمجین بعد +100 لایک

« #Imagine »
────────────── ˖ ࣪⊹  ִֶָ
⌜ @Taehyungi_ir ⌟

عههههه شوهرامون

••🤍⃟☁️••

می‌شود مثل دوتا کوه به هم تکیه کنند؟
موج موهای منو، شانه‌‌ی مردانه تو...💜🍀

« #Screen » « #Idea »  
──────────────  ˖ ࣪⊹  ִֶָ
⌜ @Taehyungi_ir ⌟