This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
الهی آمده ایم به مهمانی ات خودت نظرکن به دلهایمان🤲🏻اگه موافقی بنویس
الهی آمین🤲🏻
🕌: @TakyaTalabaniSonjagh
الهی آمین🤲🏻
🕌: @TakyaTalabaniSonjagh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#خواجه_عبدالله_انصاری
الهي!
تو بر رحمت خود و من بر حاجت خويش،
تو توانگري و من درويش.
🕌: @TakyaTalabaniSonjagh
الهي!
تو بر رحمت خود و من بر حاجت خويش،
تو توانگري و من درويش.
🕌: @TakyaTalabaniSonjagh
به طبیبش چه حواله کنی ای آب حیات
از همان جا که رسد درد همان جاست دوا
#حضرت_مولانا
🕌: @TakyaTalabaniSonjagh
از همان جا که رسد درد همان جاست دوا
#حضرت_مولانا
🕌: @TakyaTalabaniSonjagh
Asmaul Husna "99 Names of Allah" (Official Video Original HD) Mustafa…
✨
#ذکر شریف اسماء الحسنی
الهی
ای نزدیکتر از هر نزدیکی به من
ای در هر نفس همراه و هم نفس من
الهی
هر لحظه در خود می میرم و زنده می شوم در حضورت
الهی
بسوزان مرا در آتشِ عشقت ای سوزنده تر از هر سوزانی
الهی
بسوزان و به آتش بکش روحم را
الهی
بسوزانْ مَنَم را و بی مَنَمْ کن در هر دم
الهی بسوزان مرا و نیستم کن
الهی
بسوزان و خاکسترم کن در نگاهت
که محتاجم به نگاهت
الهی
بسوزانم و از نو بسازم
الهی
بِبار بر من
الهی
ببار و تطهیرم نما
الهی ببار و بریز اَز من
هر آنچه ریختنی و دور آویختنی است
الهی
ببار و بگیر از من
هر آنچه مرا از تو می گیرد
الهی
ببار و بباران ای خدای من
آمین یا رب العالمین🙏🙏
✨
به هر اندازه که دل به غیر خدا مشغول باشد ، به همان اندازه از محبت خدا کم می شود ،
و هر اندازه که اشتغال به غیر داشته باشد ، ظرف دلش از ذکر خدا خالی می گردد ،
چرا که آدمی را یک دل بیشتر نیست .
تفسیر سوره سجده
حضرت صدرالدین محمد شیرازی (ملاصدرا)
🕌: @TakyaTalabaniSonjagh
#ذکر شریف اسماء الحسنی
الهی
ای نزدیکتر از هر نزدیکی به من
ای در هر نفس همراه و هم نفس من
الهی
هر لحظه در خود می میرم و زنده می شوم در حضورت
الهی
بسوزان مرا در آتشِ عشقت ای سوزنده تر از هر سوزانی
الهی
بسوزان و به آتش بکش روحم را
الهی
بسوزانْ مَنَم را و بی مَنَمْ کن در هر دم
الهی بسوزان مرا و نیستم کن
الهی
بسوزان و خاکسترم کن در نگاهت
که محتاجم به نگاهت
الهی
بسوزانم و از نو بسازم
الهی
بِبار بر من
الهی
ببار و تطهیرم نما
الهی ببار و بریز اَز من
هر آنچه ریختنی و دور آویختنی است
الهی
ببار و بگیر از من
هر آنچه مرا از تو می گیرد
الهی
ببار و بباران ای خدای من
آمین یا رب العالمین🙏🙏
✨
به هر اندازه که دل به غیر خدا مشغول باشد ، به همان اندازه از محبت خدا کم می شود ،
و هر اندازه که اشتغال به غیر داشته باشد ، ظرف دلش از ذکر خدا خالی می گردد ،
چرا که آدمی را یک دل بیشتر نیست .
تفسیر سوره سجده
حضرت صدرالدین محمد شیرازی (ملاصدرا)
🕌: @TakyaTalabaniSonjagh
دڵ ڕۆییوە، بیستوومە ئەڵێن وا لە مەدینە
ڕۆح ماوە کە بیکەم بە فیداتان بە فیداتان
چاوم کە لەلام گۆزەیە، ئەشکم بە مەسەل ئاو
خۆیشم کە لەلای ئێوەم ئەوا بووم بە سەقاتان
بێخود 🌸
اللهمَّ صلِّ وسلِّمْ وبارِكْ علی سیدنا محمد و علی آله و صحبه و سلم
🕌: @TakyaTalabaniSonjagh
ڕۆح ماوە کە بیکەم بە فیداتان بە فیداتان
چاوم کە لەلام گۆزەیە، ئەشکم بە مەسەل ئاو
خۆیشم کە لەلای ئێوەم ئەوا بووم بە سەقاتان
بێخود 🌸
اللهمَّ صلِّ وسلِّمْ وبارِكْ علی سیدنا محمد و علی آله و صحبه و سلم
🕌: @TakyaTalabaniSonjagh
💥 شیخ عبدالقادر گیلانی.ق. فرمود:
انسان مومن فقط برای دنیا کوشش نمیکند بلکە برای دنیا و آخرت تلاش و فعالیت می نماید؛
برای دنیا بە قدر نیاز میکوشد و بە اندازە توشه مسافری از آن بهرە میگیرد؛ اما جاهل، تمام هم و غمش دنیا و جمع آوری مال دنیاست.
عارف تمام همتش را صرف اندوختە
آخرت میکند، و تنها آرزومند دیدار مولاست .
هر گاە پارە ای نان به دست آوردی
و در آن حال نفست با تو بمنازعە پرداخت، کسی را به یاد آور کە آن نان پارە را نیز ندارد تا وقتی کە بر نفست
غلبە نکنی و او را مقهور خویش نگردانی، روی رستگاری را نخواهی دید.
🕌: @TakyaTalabaniSonjagh
انسان مومن فقط برای دنیا کوشش نمیکند بلکە برای دنیا و آخرت تلاش و فعالیت می نماید؛
برای دنیا بە قدر نیاز میکوشد و بە اندازە توشه مسافری از آن بهرە میگیرد؛ اما جاهل، تمام هم و غمش دنیا و جمع آوری مال دنیاست.
عارف تمام همتش را صرف اندوختە
آخرت میکند، و تنها آرزومند دیدار مولاست .
هر گاە پارە ای نان به دست آوردی
و در آن حال نفست با تو بمنازعە پرداخت، کسی را به یاد آور کە آن نان پارە را نیز ندارد تا وقتی کە بر نفست
غلبە نکنی و او را مقهور خویش نگردانی، روی رستگاری را نخواهی دید.
🕌: @TakyaTalabaniSonjagh
Audio
قصیده || عرفانی 👌😍
یاری من له بهغدایه
ئازیزی من له بهغدایه
مددی یا غوثی گیلانی...🥹
📌صَلّوا عَلَیالحَبیبِ الشَّفیعﷺ♥️
🎙کاک محمد رضا عزیزی
🕌: @TakyaTalabaniSonjagh
یاری من له بهغدایه
ئازیزی من له بهغدایه
مددی یا غوثی گیلانی...🥹
📌صَلّوا عَلَیالحَبیبِ الشَّفیعﷺ♥️
🎙کاک محمد رضا عزیزی
🕌: @TakyaTalabaniSonjagh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خوش برآمد آن گل صدبرگ من
سبزتر شد سبزه زارم اندکی
صبحدم آن صبح من زد یک نفس
زان نفس من برقرارم اندکی
"مولانا"
🕌: @TakyaTalabaniSonjagh
خوش برآمد آن گل صدبرگ من
سبزتر شد سبزه زارم اندکی
صبحدم آن صبح من زد یک نفس
زان نفس من برقرارم اندکی
"مولانا"
🕌: @TakyaTalabaniSonjagh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
☀️فتبارك الله احسن الخالقين☀️
✍عمق اقیانوس
بیش از ٨٠ درصد از اقیانوس هرگز توسط انسان نقشه برداری، کاوش و یا حتی دیده نشده است
درصد بسیار بیشتری از سطوح ماه
و سیاره مریخ نسبت به کف اقیانوس خودمان نقشه برداری و مطالعه شده است
🕌: @TakyaTalabaniSonjagh
✍عمق اقیانوس
بیش از ٨٠ درصد از اقیانوس هرگز توسط انسان نقشه برداری، کاوش و یا حتی دیده نشده است
درصد بسیار بیشتری از سطوح ماه
و سیاره مریخ نسبت به کف اقیانوس خودمان نقشه برداری و مطالعه شده است
🕌: @TakyaTalabaniSonjagh
#کلام_عارفان
بدايت عشق در تن عبوديّت آمد. دوّم:سؤال و مناجات. سيّوم:ملكوت و جبروت ديدن. چهارم:رؤيت و صحبت حقّ.ديگر: كلايت و رجوليت و قبول دعوت. جوانمردا!اگر عاشقى،از حدث بيرون شو، كه بازار عشق كون برنتابد. در سراپردۀ جمال و جلال شو،تا از قدم هم چون قدم عاشق آيى. اى خجسته همايى كه بجناح هستى در نيستى پرى!بمنقار بىچونى صدر قلب خود درى.
اى مهربان عشقورزان حجال انس!اگر فرّ پرّ سيمرغ وحدتى، سايۀ جناح عصمت كو؟مگر بمقراض تنزيه بر توحيد بريدهاى.
اگر ز عشق بيرون نايى، در داستان گرزگيران تفريد تردامنى، زيرا كه كواكب «إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَباً» پيش اختر شمار قدم زخم«إِنِّي بَرِيءٌ مِمّا تُشْرِكُونَ» دارند. سپيدۀ مهرهزن بجوامع الكلم چون شباهنگ«سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى» پياده گشت، در جلال شاهد قدم بىثنا شد.اى درد صرفى!از زاويۀ عبوديت در ميكدۀ عشق شو،تا چون خورشيد سايهگستر«أَ لَمْ تَرَ إِلى رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ» همه جان شوى،تا چون بچشم جان در جهان نگرى، عقل جان خردمندان عشق بجان ببرى.
شطحیات روزبهان بقلی
کلام عرفای کهن
🕌: @TakyaTalabaniSonjagh
بدايت عشق در تن عبوديّت آمد. دوّم:سؤال و مناجات. سيّوم:ملكوت و جبروت ديدن. چهارم:رؤيت و صحبت حقّ.ديگر: كلايت و رجوليت و قبول دعوت. جوانمردا!اگر عاشقى،از حدث بيرون شو، كه بازار عشق كون برنتابد. در سراپردۀ جمال و جلال شو،تا از قدم هم چون قدم عاشق آيى. اى خجسته همايى كه بجناح هستى در نيستى پرى!بمنقار بىچونى صدر قلب خود درى.
اى مهربان عشقورزان حجال انس!اگر فرّ پرّ سيمرغ وحدتى، سايۀ جناح عصمت كو؟مگر بمقراض تنزيه بر توحيد بريدهاى.
اگر ز عشق بيرون نايى، در داستان گرزگيران تفريد تردامنى، زيرا كه كواكب «إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَباً» پيش اختر شمار قدم زخم«إِنِّي بَرِيءٌ مِمّا تُشْرِكُونَ» دارند. سپيدۀ مهرهزن بجوامع الكلم چون شباهنگ«سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى» پياده گشت، در جلال شاهد قدم بىثنا شد.اى درد صرفى!از زاويۀ عبوديت در ميكدۀ عشق شو،تا چون خورشيد سايهگستر«أَ لَمْ تَرَ إِلى رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ» همه جان شوى،تا چون بچشم جان در جهان نگرى، عقل جان خردمندان عشق بجان ببرى.
شطحیات روزبهان بقلی
کلام عرفای کهن
🕌: @TakyaTalabaniSonjagh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
◽️نظری یا رسول الله (ص)
علاج درد مشتاقان طبیب عام نشناسد...مگر لیلی کند درمان غم مجنون شیدا را...
کاکو🎤💙😍
🕌: @TakyaTalabaniSonjagh
علاج درد مشتاقان طبیب عام نشناسد...مگر لیلی کند درمان غم مجنون شیدا را...
کاکو🎤💙😍
🕌: @TakyaTalabaniSonjagh
خداوندِ تعالی، دو آتش آفریده:
یکی آتشِ زنده و یکی آتشِ مُرده.
آتشِ زنده، آتشِ نیاز است
که در سینههای بندگانِ خود نهاده،
درین جهان، تا نفسِ ایشان سوخته گردد؛
آن آتشی است نورانی.
چون نفْس سوخته گشت،
آنگه آتشِ نیاز با شوق گردد
و آن آتشِ شوق، هرگز بنرسد [تمام نشود]
نه در این جهان و نه در آن جهان
و آن آتشِ مُرده، آتشِ دوزخ است،
آتشِ ظلمت و وحشت؛
هر که را به آتشِ زنده مینسوزند،
به آتشِ مُرده میسوزندش،
چه در این جهان و چه در آن جهان.
#ابوسعید_ابوالخیر
🕌: @TakyaTalabaniSonjagh
خداوندِ تعالی، دو آتش آفریده:
یکی آتشِ زنده و یکی آتشِ مُرده.
آتشِ زنده، آتشِ نیاز است
که در سینههای بندگانِ خود نهاده،
درین جهان، تا نفسِ ایشان سوخته گردد؛
آن آتشی است نورانی.
چون نفْس سوخته گشت،
آنگه آتشِ نیاز با شوق گردد
و آن آتشِ شوق، هرگز بنرسد [تمام نشود]
نه در این جهان و نه در آن جهان
و آن آتشِ مُرده، آتشِ دوزخ است،
آتشِ ظلمت و وحشت؛
هر که را به آتشِ زنده مینسوزند،
به آتشِ مُرده میسوزندش،
چه در این جهان و چه در آن جهان.
#ابوسعید_ابوالخیر
🕌: @TakyaTalabaniSonjagh
🌙تکیه سنجاق🌙طریقة قادریة طالبانیة
تذکرةالاولیاءعطارنیشابوری _ ذکر حسینبن منصورحلاج – @mehrr_o_mahh مهر و ماه
﷽
تذکرةالاولیاءعطارنیشابوری
ذکر حسینبنمنصورحلاج (۲)
♡
چنانکه اول بتستر آمد به خدمت شیخ سهل بن عبدالله و دو سال در صحبت او بود پس عزم بغداد کرد و اول سفر او در هجده سالگی بود پس به بصره شد و بعمروبن عثمان پیوست و هژده ماه در صحبت او بود پس یعقوب اقطع دختر بدوداد بعد از آن عمربن عثمان ازو برنجید از آنجا به بغداد آمد پیش جنید و جنید او را به سکوت و خلوت فرمود چندگاه در صحبت او صبر کرد پس قصد حجاز کرد و یک سال آنجا مجاور بود بازبه بغداد آمد با جمعی صوفیان به پیش جنید آمد و از جنید مسائل پرسید جنید جواب نداد و گفت: زود باشد که سرچوب پارهٔ سرخ کنی گفت: آن روز که من سر چوب پاره سرخ کنم توجامهٔ اهل صورت پوشی چنانکه آنروز که ائمه فتوی دادند که او را بباید کشت جنید در جامهٔ تصوف بود نمینوشت وخلیفه گفته بود که خط جنید باید، جنید دستار ودراعه درپوشید و به مدرسه شد و جواب فتوی که نحن نحکم بالظاهر یعنی بر ظاهرحال کشتنی است و فتوی بر ظاهر است اما باطن را خدای داند بس حسین از جنید چون جواب مسائل نیافت متغیر شد و بیاجازت بتستر شد و یک سال آنجا بود و قبولی عظیم پیدا شد و اوهیچ سخن اهل زمانه را وزنی ننهادی تا او را حسد کردند عمروبن عثمان در باب اونامهها نوشت به خوزستان و احوال او در چشم اهل آن دیار قبیح گردانید و او را نیز از آنجا دل بگرفت جامهٔ متصوفه بیرون کرد و قبا درپوشید و بصحبت ابناء دنیا مشغول شد اما او را از آن تفاوتی نبود و پنج سال ناپدید شد ودر آن مدت بعضی به خراسان و ماوراءالنهر میبود و بعضی به سیستان باز باهواز آمد واهل اهواز را سخن گفت: و به نزدیک خاص و عام مقبول شد و از اسرار خلق سخن میگفت. تا او را حلاج الاسرار گفتند پس مرقع درپوشید و عزم حرم کرد و در آن سفر بسیار خرقه پوش با او بودند چون به مکه رسید یعقوب نهرجوری به سحرش منسوب کرد پس از آنجا باز به بصره آمد باز باهواز آمد پس گفت: به بلاد شرک میروم تا خلق به خدای خوانم به هندوستان رفت پس به ماوراءالنهر آمد پس به چین افتاد و خلق را به خدای خواند و ایشان را تصانیف ساخت چون بازآمد از اقصاء عالم بدو نامه نوشتندی اهل هند ابوالمغیث نوشتندی و اهل خراسان ابوالمهر و اهل فارس ابوعبدالله و اهل خوزستان حلاج الاسرار اهل بغداد مصطلم میخواندند و در بصره مخبر پس اقاویل دروی بسیار گشت بعد از آن عزم مکه کرد و دو سال در حرم مجاور شد چون بازآمد احوالش متغیر شد و آن حال برنگی دیگر مبدل گشت که خلق را به معنی میخواند که کس بر آن وقوف نمییافت تا چنین نقل کنند که او را از پنجاه شهر بیرون کردند و روزگاری گذشت بروی که از آن عجبتر نبود و او را حلاج از آن گفتند که یک بار بانبار پنبه گذشت اشارتی کرد در حال دانه از پنبه بیرون آمد و خلق متحیر شدند...
🕌: @TakyaTalabaniSonjagh
تذکرةالاولیاءعطارنیشابوری
ذکر حسینبنمنصورحلاج (۲)
♡
چنانکه اول بتستر آمد به خدمت شیخ سهل بن عبدالله و دو سال در صحبت او بود پس عزم بغداد کرد و اول سفر او در هجده سالگی بود پس به بصره شد و بعمروبن عثمان پیوست و هژده ماه در صحبت او بود پس یعقوب اقطع دختر بدوداد بعد از آن عمربن عثمان ازو برنجید از آنجا به بغداد آمد پیش جنید و جنید او را به سکوت و خلوت فرمود چندگاه در صحبت او صبر کرد پس قصد حجاز کرد و یک سال آنجا مجاور بود بازبه بغداد آمد با جمعی صوفیان به پیش جنید آمد و از جنید مسائل پرسید جنید جواب نداد و گفت: زود باشد که سرچوب پارهٔ سرخ کنی گفت: آن روز که من سر چوب پاره سرخ کنم توجامهٔ اهل صورت پوشی چنانکه آنروز که ائمه فتوی دادند که او را بباید کشت جنید در جامهٔ تصوف بود نمینوشت وخلیفه گفته بود که خط جنید باید، جنید دستار ودراعه درپوشید و به مدرسه شد و جواب فتوی که نحن نحکم بالظاهر یعنی بر ظاهرحال کشتنی است و فتوی بر ظاهر است اما باطن را خدای داند بس حسین از جنید چون جواب مسائل نیافت متغیر شد و بیاجازت بتستر شد و یک سال آنجا بود و قبولی عظیم پیدا شد و اوهیچ سخن اهل زمانه را وزنی ننهادی تا او را حسد کردند عمروبن عثمان در باب اونامهها نوشت به خوزستان و احوال او در چشم اهل آن دیار قبیح گردانید و او را نیز از آنجا دل بگرفت جامهٔ متصوفه بیرون کرد و قبا درپوشید و بصحبت ابناء دنیا مشغول شد اما او را از آن تفاوتی نبود و پنج سال ناپدید شد ودر آن مدت بعضی به خراسان و ماوراءالنهر میبود و بعضی به سیستان باز باهواز آمد واهل اهواز را سخن گفت: و به نزدیک خاص و عام مقبول شد و از اسرار خلق سخن میگفت. تا او را حلاج الاسرار گفتند پس مرقع درپوشید و عزم حرم کرد و در آن سفر بسیار خرقه پوش با او بودند چون به مکه رسید یعقوب نهرجوری به سحرش منسوب کرد پس از آنجا باز به بصره آمد باز باهواز آمد پس گفت: به بلاد شرک میروم تا خلق به خدای خوانم به هندوستان رفت پس به ماوراءالنهر آمد پس به چین افتاد و خلق را به خدای خواند و ایشان را تصانیف ساخت چون بازآمد از اقصاء عالم بدو نامه نوشتندی اهل هند ابوالمغیث نوشتندی و اهل خراسان ابوالمهر و اهل فارس ابوعبدالله و اهل خوزستان حلاج الاسرار اهل بغداد مصطلم میخواندند و در بصره مخبر پس اقاویل دروی بسیار گشت بعد از آن عزم مکه کرد و دو سال در حرم مجاور شد چون بازآمد احوالش متغیر شد و آن حال برنگی دیگر مبدل گشت که خلق را به معنی میخواند که کس بر آن وقوف نمییافت تا چنین نقل کنند که او را از پنجاه شهر بیرون کردند و روزگاری گذشت بروی که از آن عجبتر نبود و او را حلاج از آن گفتند که یک بار بانبار پنبه گذشت اشارتی کرد در حال دانه از پنبه بیرون آمد و خلق متحیر شدند...
🕌: @TakyaTalabaniSonjagh