Forwarded from "مولانا عبدالعلی خیرشاهی حفظهالله" (Mr. Matin)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
⭕️ فوری ⭕️ فوری
🧷 تهیه سبد افطاری برای آوارگان، در نوار غزه
💚افطار مهربانی در سرزمین غزه
- شماره کارت بانک صادرات:
6037698108967345
- شماره شبا صادراتIR:
700190000000219622174006
- شماره کارت بانک ملی:
6037991527759454
- شماره شبا ملی IR
740170000000368102029003
💳 بنام : عبدالعلی خیری شاهی خانه
شماره واتساپ 09155094829
■ خطیب: استاد بزرگـوار، مولانا خیـرشاهی “حفظهالله”
✨ مولانا خیرشاهی حفظهالله را فقط با این نشانی در فضای مجازی دنبال کنید.
•⊰ 🌹@molanakhayrishahiofficial
🧷 تهیه سبد افطاری برای آوارگان، در نوار غزه
💚افطار مهربانی در سرزمین غزه
- شماره کارت بانک صادرات:
6037698108967345
- شماره شبا صادراتIR:
700190000000219622174006
- شماره کارت بانک ملی:
6037991527759454
- شماره شبا ملی IR
740170000000368102029003
💳 بنام : عبدالعلی خیری شاهی خانه
شماره واتساپ 09155094829
■ خطیب: استاد بزرگـوار، مولانا خیـرشاهی “حفظهالله”
✨ مولانا خیرشاهی حفظهالله را فقط با این نشانی در فضای مجازی دنبال کنید.
•⊰ 🌹@molanakhayrishahiofficial
در امور دنیا، آسانگیر و بخشنده باشید!
بخندید، شوخی کنید، شعر بخوانید، حرف بزنید،
به گردش بروید و به رستورانها و بازارها سر بزنید.
زندگی در امور مباح خیلی زیباست!
اما وقتی پای دین در میان باشد، مثل صخره محکم باشید!
از هیچ چیز کوتاه نیایید، اگرچه که به مذاق دیگران خوش نیاید!
✍️ ادهم شرقاوی
بخندید، شوخی کنید، شعر بخوانید، حرف بزنید،
به گردش بروید و به رستورانها و بازارها سر بزنید.
زندگی در امور مباح خیلی زیباست!
اما وقتی پای دین در میان باشد، مثل صخره محکم باشید!
از هیچ چیز کوتاه نیایید، اگرچه که به مذاق دیگران خوش نیاید!
✍️ ادهم شرقاوی
🌹🍃
از قدیم گفتن اگه کسی رو خواستی بشناسی باهاش همسفر شو...
با یکی از دوستام تازه آشنا شده بودم چندبار بهم گفته بود یه سفر با هم بریم،
تا یه روز بهم گفت فردا میخوام برای انجام کاری برم شیراز اگر میای راهی شو صبح میام دنبالت....
سر وعده اومد در خونه مون سوئیچ ماشینشو دو دستی تعارف کرد گفت بفرما شما رانندگی کنید.
گفتم ممنون؛ حالا خسته شدی من میشینم.
رسیدیم عوارضی اتوبان خواستیم از دکه یه چیز خوردنی برا تو راه بگیریم.
دو تا دکه بود گفت بیا از اون یکی بخریم.
گفتم: این که نزدیکتره ؟!!!
گفت: چون اون کمی دورتر دکه زده مشتری نداره از اون بگیریم تا کسب اونم بگرده...
همانجا بهش گفتم کاش دو تا مسافر سوار کنیم هزینه بنزین در بیاد.
گفت: این مسافرکش ها منتظر مسافرن، گناه دارن، روزیشون کم میشه.
بین راه یه مسافر فقیری دست بلند کرد.
اونو سوار کرد.
مسیرش کوتاه بود؛
پول که ازش نگرفت، 5هزار تومن هم بهش داد.
گفتم حداقل پول نمیدادی بهش مجانی سوارش کردی.
گفت من این پنج تومانو میخواستم بندازم صدقه خوب زودتر رسید به دست مستحقش.
رسیدیم شيراز، پشت چراغ قرمز یه بچه 10ساله چندتا دستمال کاغذی داشبردی دستش بود. گفت 4 تا 5هزارتومن.
4تا ازش خرید.
گفتم رفیق زیاد نیست گفت بیا دوتاش برای تو رفتی تهران بذار توماشین خراب نمیشه .
گفت:
میخواستم روزیش تامین بشه.
گناه داره تو آفتاب وایساده.
جلو شاهچراغ هم از یه بچه یه کتاب دعا خرید.
در برگشتن از زیارت یه پیرمرد دستگاه وزنه (ترازو) جلوش بود.
یه کم رد شدیم، یه دفعه برگشت گفت میای خودمونو وزن کنیم؟
گفتم: من وزنمو میدونم چقدره.
گفت: باشه منم میدونم اگه همه مثل من و تو اینجوری باشن این پیرمرد روزیش از کجا تامین بشه؟!!!
گفتم: باشه یه پولی بهش بده بریم.
گفت: نه، غرورش میشکنه، میشه گدایی؛ اینجوری میگه کاسبی کردم.
یادمه در طول سفر اگه میخواستم در مورد یکی حرف بزنم، بحث رو عوض میکرد
میگفت شاید اون شخص راضی نباشه در موردش حرف بزنیم و غیبتش رو کنیم...
سرتونو درد نیارم کل سفر از این کارها زیاد انجام داد...
حساب کردم کل خریداش به 100 هزارتومانم نرسید.
اما کلی آدمو خوشحال کرد.
خیلی درس ها به من داد که بیش از صد هزار تومان می ارزید.
میدونین شغل رفیق من چه بود؟!!!
برق کش، لوله کش، تعمیرکارِ یخچال و کولر و آبگرمکن بود،
و یه مغازه کوچک داشت.
میدونین چه ماشینی داشت؟!!! پرایدِ 85
میدونین چن سالش بود؟!!!
34 سال...
میدونین من چه کاره بودم؟!!!
کارمند بانک بودم، باغ هم داشتم.
میدونین چه ماشینی داشتم؟
206 صندوق دار؛ کلک زدم گفتم خرابه که اون ماشینشو بیاره.!!
دوستم یه جمله گفت که به دلم نشست:
*دستهایی که کمک میکنن، مقدس تر از لبهایی هستن که دعا میکنن....*
بنده مخلص خدا بودن،
به حرکت است نه ادعا کردن...
*بعضیها بزرگوار به دنیا اومدن تا دیگران هم ازشون چیزایی یاد بگیرن...!!*
از قدیم گفتن اگه کسی رو خواستی بشناسی باهاش همسفر شو...
با یکی از دوستام تازه آشنا شده بودم چندبار بهم گفته بود یه سفر با هم بریم،
تا یه روز بهم گفت فردا میخوام برای انجام کاری برم شیراز اگر میای راهی شو صبح میام دنبالت....
سر وعده اومد در خونه مون سوئیچ ماشینشو دو دستی تعارف کرد گفت بفرما شما رانندگی کنید.
گفتم ممنون؛ حالا خسته شدی من میشینم.
رسیدیم عوارضی اتوبان خواستیم از دکه یه چیز خوردنی برا تو راه بگیریم.
دو تا دکه بود گفت بیا از اون یکی بخریم.
گفتم: این که نزدیکتره ؟!!!
گفت: چون اون کمی دورتر دکه زده مشتری نداره از اون بگیریم تا کسب اونم بگرده...
همانجا بهش گفتم کاش دو تا مسافر سوار کنیم هزینه بنزین در بیاد.
گفت: این مسافرکش ها منتظر مسافرن، گناه دارن، روزیشون کم میشه.
بین راه یه مسافر فقیری دست بلند کرد.
اونو سوار کرد.
مسیرش کوتاه بود؛
پول که ازش نگرفت، 5هزار تومن هم بهش داد.
گفتم حداقل پول نمیدادی بهش مجانی سوارش کردی.
گفت من این پنج تومانو میخواستم بندازم صدقه خوب زودتر رسید به دست مستحقش.
رسیدیم شيراز، پشت چراغ قرمز یه بچه 10ساله چندتا دستمال کاغذی داشبردی دستش بود. گفت 4 تا 5هزارتومن.
4تا ازش خرید.
گفتم رفیق زیاد نیست گفت بیا دوتاش برای تو رفتی تهران بذار توماشین خراب نمیشه .
گفت:
میخواستم روزیش تامین بشه.
گناه داره تو آفتاب وایساده.
جلو شاهچراغ هم از یه بچه یه کتاب دعا خرید.
در برگشتن از زیارت یه پیرمرد دستگاه وزنه (ترازو) جلوش بود.
یه کم رد شدیم، یه دفعه برگشت گفت میای خودمونو وزن کنیم؟
گفتم: من وزنمو میدونم چقدره.
گفت: باشه منم میدونم اگه همه مثل من و تو اینجوری باشن این پیرمرد روزیش از کجا تامین بشه؟!!!
گفتم: باشه یه پولی بهش بده بریم.
گفت: نه، غرورش میشکنه، میشه گدایی؛ اینجوری میگه کاسبی کردم.
یادمه در طول سفر اگه میخواستم در مورد یکی حرف بزنم، بحث رو عوض میکرد
میگفت شاید اون شخص راضی نباشه در موردش حرف بزنیم و غیبتش رو کنیم...
سرتونو درد نیارم کل سفر از این کارها زیاد انجام داد...
حساب کردم کل خریداش به 100 هزارتومانم نرسید.
اما کلی آدمو خوشحال کرد.
خیلی درس ها به من داد که بیش از صد هزار تومان می ارزید.
میدونین شغل رفیق من چه بود؟!!!
برق کش، لوله کش، تعمیرکارِ یخچال و کولر و آبگرمکن بود،
و یه مغازه کوچک داشت.
میدونین چه ماشینی داشت؟!!! پرایدِ 85
میدونین چن سالش بود؟!!!
34 سال...
میدونین من چه کاره بودم؟!!!
کارمند بانک بودم، باغ هم داشتم.
میدونین چه ماشینی داشتم؟
206 صندوق دار؛ کلک زدم گفتم خرابه که اون ماشینشو بیاره.!!
دوستم یه جمله گفت که به دلم نشست:
*دستهایی که کمک میکنن، مقدس تر از لبهایی هستن که دعا میکنن....*
بنده مخلص خدا بودن،
به حرکت است نه ادعا کردن...
*بعضیها بزرگوار به دنیا اومدن تا دیگران هم ازشون چیزایی یاد بگیرن...!!*
Forwarded from عبدالله محمد
کانال محمد جرجندی را دنبال میکنم و بعضی ویدیوهایش را هم نگاه میکنم. من هیچ وقت وارد عرصهٔ ارزهای دیجیتال و این چیزها نشدهام ولی چیزی که برایم جالب است کلاهبرداریهای راحتی است که در ایران در این عرصه رخ میدهد و همچنین کلاهبرداری پانزی. اینکه طمع انسان چقدر راحت میتواند عقل او را از کار بیندازد.
یکی از راههای قوی ایجاد طمع توسط این کلاهبردارن، نمایش زندگی به اصطلاح «لاکچری» و ماشینهای گرانقیمت و ساعتهای مچی لوکس و ویلاهای آنچنانی و... است. من واقعا این را درک نمیکردم که این کارها برای چیست ولی بعدا دانستم که این نوعی طعمه برای به دام انداختن و طمعکار کردن اهداف است.
در یک مورد جالب مصاحبهٔ جرجندی را با یک مالباخته گوش میدادم. طرف چند سال پیش بر سر یک توکن، مبلغی را به یکی از همین کلاهبردارهای معروف باخته بود. از او پرسید: هنوز هم پیجش رو دنبال میکنی؟ مالباخته گفت: بله. دوازده میلیون بازدید کننده داره! جرجندی پرسید: کلاهت رو برداشته برای چی هنوز دنبالش میکنی؟ پاسخش عجیب بود: بخاطر زندگی قشنگی که داره! به خاطر استوریاش! مالباخته خیلی جوان بود. نمیدانم این مورد در میان جوانترها چقدر گسترده است.
من قبلا در متون زهد این را خیلی دیده بودم که سلف و علما نسبت به چیزی هشدار دادهاند به نام شهوت نظر. نه فقط آن نظر معروف، بلکه نگاه بیهوده به داشتههای دیگران. نمیدانستم که «نظر» میتواند اینقدر طمع انسان را قوی و او را بیدفاع کند. مثلا در همین مورد کلاهبرداری طرف میدانسته که این آدم کلاهبردار است اما دیدن آن زندگی رویایی در دبی او را به شدت وسوسه کرده و سپس برای «امتحان» مبلغ کمی سرمایهگذاری و سود کرده است. (این سودهای کم اول تله است) سپس در دفعهٔ بعدی مبلغ بیشتری گذاشته و آن را از دست داده است.
نصیحت سلف و علمای تزکیهٔ نفس این بوده است: از «فضول نظر» یعنی نگاه زیادی و بیفایده اجتناب کن. هم دچار نارضایی از زندگی خودت خواهی شد، هم دیگر شکر نعمت نخواهی کرد و هم در برابر رویافروشان بیدفاع خواهی شد. امروز محل این نگاههای اضافه کجاست؟ بله، اینستاگرام.
یکی از راههای قوی ایجاد طمع توسط این کلاهبردارن، نمایش زندگی به اصطلاح «لاکچری» و ماشینهای گرانقیمت و ساعتهای مچی لوکس و ویلاهای آنچنانی و... است. من واقعا این را درک نمیکردم که این کارها برای چیست ولی بعدا دانستم که این نوعی طعمه برای به دام انداختن و طمعکار کردن اهداف است.
در یک مورد جالب مصاحبهٔ جرجندی را با یک مالباخته گوش میدادم. طرف چند سال پیش بر سر یک توکن، مبلغی را به یکی از همین کلاهبردارهای معروف باخته بود. از او پرسید: هنوز هم پیجش رو دنبال میکنی؟ مالباخته گفت: بله. دوازده میلیون بازدید کننده داره! جرجندی پرسید: کلاهت رو برداشته برای چی هنوز دنبالش میکنی؟ پاسخش عجیب بود: بخاطر زندگی قشنگی که داره! به خاطر استوریاش! مالباخته خیلی جوان بود. نمیدانم این مورد در میان جوانترها چقدر گسترده است.
من قبلا در متون زهد این را خیلی دیده بودم که سلف و علما نسبت به چیزی هشدار دادهاند به نام شهوت نظر. نه فقط آن نظر معروف، بلکه نگاه بیهوده به داشتههای دیگران. نمیدانستم که «نظر» میتواند اینقدر طمع انسان را قوی و او را بیدفاع کند. مثلا در همین مورد کلاهبرداری طرف میدانسته که این آدم کلاهبردار است اما دیدن آن زندگی رویایی در دبی او را به شدت وسوسه کرده و سپس برای «امتحان» مبلغ کمی سرمایهگذاری و سود کرده است. (این سودهای کم اول تله است) سپس در دفعهٔ بعدی مبلغ بیشتری گذاشته و آن را از دست داده است.
نصیحت سلف و علمای تزکیهٔ نفس این بوده است: از «فضول نظر» یعنی نگاه زیادی و بیفایده اجتناب کن. هم دچار نارضایی از زندگی خودت خواهی شد، هم دیگر شکر نعمت نخواهی کرد و هم در برابر رویافروشان بیدفاع خواهی شد. امروز محل این نگاههای اضافه کجاست؟ بله، اینستاگرام.
-
يارب جهدي قليل وكرمك واسع♥️.
پروردگارا تلاشم اندک و بخششت فراوان است.
يارب جهدي قليل وكرمك واسع♥️.
پروردگارا تلاشم اندک و بخششت فراوان است.
Forwarded from "مولانا عبدالعلی خیرشاهی حفظهالله"
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🛑پیام مهم مولانا خیرشاهی حفظهالله از مسجدالحرام
🧷 پویش کمک به برادران مسلمان در سرزمین غزۀ
- شماره کارت بانک صادرات:
- شماره شبا صادراتIR:
- شماره کارت بانک ملی:
- شماره شبا ملی IR
💳 بنام : عبدالعلی خیری شاهی خانه
شماره واتساپ
■ خطیب: استاد بزرگـوار، مولانا خیـرشاهی “حفظهالله”
✨ مولانا خیرشاهی حفظهالله را فقط با این نشانی در فضای مجازی دنبال کنید.
•⊰ 🌹@molanakhayrishahiofficial
🧷 پویش کمک به برادران مسلمان در سرزمین غزۀ
- شماره کارت بانک صادرات:
6037698108967345
- شماره شبا صادراتIR:
700190000000219622174006
- شماره کارت بانک ملی:
6037991527759454
- شماره شبا ملی IR
740170000000368102029003
💳 بنام : عبدالعلی خیری شاهی خانه
شماره واتساپ
09155094829
■ خطیب: استاد بزرگـوار، مولانا خیـرشاهی “حفظهالله”
✨ مولانا خیرشاهی حفظهالله را فقط با این نشانی در فضای مجازی دنبال کنید.
•⊰ 🌹@molanakhayrishahiofficial
Forwarded from مرتقى صاعد (محمد قادری ( صلاح ))
مردم مرتکب گناهانی شدهاند و سالهاست که خداوند سترشان کرده حال تو به چه حقی آنها را فاش میکنی ؟
اگر قصدت رضایت خداوند است که تو داری خلاف آنچه که خداوند اراده کرده عمل میکنی
او سترشان کرد و تو فاششان میکنی !
#فقه_دعوت
اگر قصدت رضایت خداوند است که تو داری خلاف آنچه که خداوند اراده کرده عمل میکنی
او سترشان کرد و تو فاششان میکنی !
#فقه_دعوت
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#عطرتلاوت♥️
اللّهم اجعل القرآن العظيم ربيع قلوبنا ونور صدورنا وذهاب همومنا وغمومنا ودليلنا إلى جناتك جنات الخلود...✨
خدایا فهم و عمل به آیات قرآن عظیمت را به ما عطا کن
اللّهم آمین اجمعین ✨
اللّهم اجعل القرآن العظيم ربيع قلوبنا ونور صدورنا وذهاب همومنا وغمومنا ودليلنا إلى جناتك جنات الخلود...✨
خدایا فهم و عمل به آیات قرآن عظیمت را به ما عطا کن
اللّهم آمین اجمعین ✨
#گلی_ازگلستان_نبیﷺ ♥️🖇
🔸️ابو هريره - رضى الله عنه - روايت مى كند كه پيامبر - صلى الله عليه و سلم - از آنچه كه پروردگارش تبارک و تعالى فرموده اند، روايت مى فرمايند: "بنده اى گناهى انجام داد، و گفت: الهى گناه مرا ببخش، پس الله متعال فرمودند: بنده ام گناهى انجام داد، و دانست پروردگارى دارد كه گناهان را مى بخشد، و گناهكاران را مجازات مى كند، سپس بار ديگر گناهى انجام داد، و گفت: اى پروردكار گناه مرا ببخش، الله تبارک و تعالى فرمودند: بنده ام گناهى انجام داد، و دانست پروردگارى دارد كه گناهان را مى بخشد، و گناهكاران را مجازات مى كند، به درستى بنده ام را بخشيدم، پس هر كارى خواست انجام دهد".
📜 - متفق علیه
🔸️ابو هريره - رضى الله عنه - روايت مى كند كه پيامبر - صلى الله عليه و سلم - از آنچه كه پروردگارش تبارک و تعالى فرموده اند، روايت مى فرمايند: "بنده اى گناهى انجام داد، و گفت: الهى گناه مرا ببخش، پس الله متعال فرمودند: بنده ام گناهى انجام داد، و دانست پروردگارى دارد كه گناهان را مى بخشد، و گناهكاران را مجازات مى كند، سپس بار ديگر گناهى انجام داد، و گفت: اى پروردكار گناه مرا ببخش، الله تبارک و تعالى فرمودند: بنده ام گناهى انجام داد، و دانست پروردگارى دارد كه گناهان را مى بخشد، و گناهكاران را مجازات مى كند، به درستى بنده ام را بخشيدم، پس هر كارى خواست انجام دهد".
📜 - متفق علیه
Forwarded from Passenger | مُسافر
میگفت: «پروردگارا...
تو میدیدی که هر گاه در مورد تو برای دوستانم یا دیگران صحبت میکردم، چقدر ذوق و شوق در درونم میجوشید! تو درون قلبم را میدیدی...
روحم از کثرت و سیاهی گناهانی که تنها تو از آنان خبر داشتی خسته و زخمی بود، اما هرگاه اسم تو، صفات تو، سخنان تو، در جایی از صحبت به میان میآمد، چشمانم برق میزدند و قلبم را شعف و امید فرا میگرفت.
گناهان من، از ضعف من بود. چون پرندهای بال شکسته در طوفان در نهایت به خانه پناه میآورد، تو را مأمن و مأوای خود مییافتم. تو به قدرتت، مرا دریافتی...
میدانی، این امید که در قیامت میتوانم در حضورت بایستم و لو با روی سیاه و غبارآلود، زیبا و مبارک است. مرا در برابر ناملایمات و ناگواریها، رویینتن کردهاست.
دیدار تو، تمام چیزیست که میخواهم (رسول اللهﷺ حق داشت که فرمود: بَلْ إِلىٰ رَفِيقِ الْأَعْلىَ).»
#دلنوشته
تو میدیدی که هر گاه در مورد تو برای دوستانم یا دیگران صحبت میکردم، چقدر ذوق و شوق در درونم میجوشید! تو درون قلبم را میدیدی...
روحم از کثرت و سیاهی گناهانی که تنها تو از آنان خبر داشتی خسته و زخمی بود، اما هرگاه اسم تو، صفات تو، سخنان تو، در جایی از صحبت به میان میآمد، چشمانم برق میزدند و قلبم را شعف و امید فرا میگرفت.
گناهان من، از ضعف من بود. چون پرندهای بال شکسته در طوفان در نهایت به خانه پناه میآورد، تو را مأمن و مأوای خود مییافتم. تو به قدرتت، مرا دریافتی...
میدانی، این امید که در قیامت میتوانم در حضورت بایستم و لو با روی سیاه و غبارآلود، زیبا و مبارک است. مرا در برابر ناملایمات و ناگواریها، رویینتن کردهاست.
دیدار تو، تمام چیزیست که میخواهم (رسول اللهﷺ حق داشت که فرمود: بَلْ إِلىٰ رَفِيقِ الْأَعْلىَ).»
#دلنوشته
❤2
امام احمد در المسند از عقبه ابن عامر روايت كرده كه پيـامبرﷺ فرمودند: اگر ديدی كه خداوند به بندهای در دنيا نعمت فراوان میدهد و آن فرد مرتكب گناهی است كه خدا آنرا خوش ندارد ، بدان آن استدراج است؛ سپس این آیه را تلاوت کردند:
فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُكِّرُواْ بِهِۦ فَتَحۡنَا عَلَيۡهِمۡ أَبۡوَٰبَ كُلِّ شَيۡءٍ حَتَّىٰٓ إِذَا فَرِحُواْ بِمَآ أُوتُوٓاْ أَخَذۡنَٰهُم بَغۡتَةٗ فَإِذَا هُم مُّبۡلِسُونَ _ ٤٤ الأنعام
(پس چون آنچه را كه بدان پند داده شـده
بودند فراموش كردند درهاى هر چيزى [از نعمتها] را بر آنان گشوديم تا هنگامى كه به آنچه داده شده بودند شـاد گرديدنـد، ناگهان [گريبـان] آنـان را گرفتيم و يكباره نوميد شدند).
بعضی از سلف گفتهاند اگر ديدی كه در حال گناه هستی ولی خداوند پياپی بر نعمت تو میافزايد بترس، زيرا اين استدراج است.
☁️📜 الداء و الدواء | ابن قیمرحمهالله
فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُكِّرُواْ بِهِۦ فَتَحۡنَا عَلَيۡهِمۡ أَبۡوَٰبَ كُلِّ شَيۡءٍ حَتَّىٰٓ إِذَا فَرِحُواْ بِمَآ أُوتُوٓاْ أَخَذۡنَٰهُم بَغۡتَةٗ فَإِذَا هُم مُّبۡلِسُونَ _ ٤٤ الأنعام
(پس چون آنچه را كه بدان پند داده شـده
بودند فراموش كردند درهاى هر چيزى [از نعمتها] را بر آنان گشوديم تا هنگامى كه به آنچه داده شده بودند شـاد گرديدنـد، ناگهان [گريبـان] آنـان را گرفتيم و يكباره نوميد شدند).
بعضی از سلف گفتهاند اگر ديدی كه در حال گناه هستی ولی خداوند پياپی بر نعمت تو میافزايد بترس، زيرا اين استدراج است.
☁️📜 الداء و الدواء | ابن قیمرحمهالله