سالهاست که در این سرزمین، نام ایران در سایه قرار گرفته است. در رسانه رسمی، در نظام آموزشی، در خطابهها، و در آیینهای حکومتی، آنچه برجسته شد، امت بود نه ملت؛ آنچه پاس داشته شد، روایت دینی بود نه روایت ملی؛ آنچه پرورش یافت، حافظهای گزینشی بود که از هزاران سال تمدن، تنها قرن اخیر را شایسته یاد میدانست، و از درخت تناور ایران، تنها آن شاخههایی را که به نظام گره میخوردند، آبیاری میکرد.
برای آنان که به ایران اندیشیدند، نه از سر تعصب، بلکه از سر شناخت و ریشه، حکم ارتداد فرهنگی صادر شد. وطندوستی شد «شرک»، دفاع از زبان فارسی شد «ناسیونالیسم منحط»، و یادآوری اسطورهها و قهرمانان کهن، مساوی شد با تجلیل از جاهلیت. در تقویم رسمی ما، روزی به نام آرش و آریوبرزن نیست، نامی از سورنا و بابک خرمدین نیست، حتی فردوسی، بزرگترین حماسهسرای این زبان، تنها به اجبار حافظه ملی، نه از سر احترام حاکمیتی، بر صفحهای از این تقویم جا گرفته است.
اما امروز، همانها که دیروز نام «ایران» را در حاشیه مینشاندند، به ناگاه از رستم میگویند و «ای ایران» میخوانند. نظامی که سالها تلاش کرد تا تاریخ پیش از اسلام را به «جاهلیت» تعبیر کند، اکنون از کوروش کبیر، از یعقوب لیث، و از فرهنگ باستانی این مرز و بوم روایت میسازد.
این چرخش، نه نشانه تحول فکریست، نه حاصل بازنگری معرفتی؛ این صرفاً واکنش به بحران است. بحران مشروعیت، بحران هویت، بحران زبان مشترک با نسلی که دیگر آن روایتها را باور ندارد. ایران، برای نظامی که پشتوانه اجتماعیاش ته کشیده، اکنون به سپری بدل شده که شاید بتوان با آن اندکی بیشتر ایستاد؛ غافل از آنکه این سپر، تنها به دست آنان کار میکند که هرگز به روی آن شمشیر نکشیدهاند.
اکنون، پرسش روشن است: اگر ایران را دوست دارید، چرا سالها آن را تحقیر کردید؟ اگر به اسطورههای این خاک پناه میبرید، چرا هیچ روزی در تقویم رسمیتان برای آنها نگذاشتید؟ چرا شاهنامه را از کتابهای درسی بیرون کردید؟ چرا وطندوستی را جرم شمردید؟ و چرا بر پیشانی هر ایراندوستی، برچسبی امنیتی زدید؟
آریو برزن که جان خود را بر کوه های کهگیلویه در دفاع از ایران فدا کرد از تقویم زدوده شد
بی بی مریم بختیاری زنی که آزادگی را نه در بیانیه بلکه در میدان جنگ نوشت از حافظه ی آموزش ملت خط خورد سردار اسعد بختیاری فاتح مجلس عدالت و معمار قانون اساسی به حاشیه رفت تا مفاهیم حق و قانون در حافظه کودک ایرانی محو شود
آریو برزن،سورنا،داریوش،یعقوب لیث،مازیار همه از متن به حاشیه از خاطره به فراموشی از تاریخ به تبعید رفتند
از سوی دیگر اندیشه منزوی شد حافظ که زبانش آینه نقد قدرت بود ،خیام که شک را چون شعله ای بر کوه یقین افکند فردوسی که برای زبان نژاد خاک هزاران بیت شمشیر کشید و سهروردی که روشنایی را در تاریکی تفکر مذهبی جست همه به حاشیه رفتندحتی رستم نیز تنها زمانی مشروعیت داشت که روایتش از دهان روضه خوانی خوانده شود
از دل این سیاست فرهنگی یکدست ساز نسلی پدید آمد که در مدارس از تمدن ایلام هیچ نشنید و تاریخ مشروطه را در حد یک پانویس مبهم خواند فرزندی که جومونگ و مختار را با تمام جزئیاتش می شناخت اما نمی دانست آرش چرا جانش را داد یا سورنا در کدام کوهسار پارتی به رم تاخت
این فراموشی اتفاقی نبود نوعی مهندسی فرهنگی بود با هدف نابودی حافظه ی مستقل ایرانی
فرایندی آرام اما دقیق که هر آنچه در آن نشانی از وطن خاک عقل و آزادی بود حذف یا تضعیف کرد از تقویم رسمی گرفته تا کتب درسی از جشن های ملی تا نام خیابان ها
اما تاریخ هر قدر هم که سانسور شود محو نمی شود و در لحظه ی اضطرار دوباره فرا خوانده می شود
مردم این سرزمین حافظه دارند. میدانند که این رجوع، از سر عشق نیست، از سر اضطرار است. ایران، نه برگِ آخر دفترِ سیاست، بلکه سطر اول دفترِ هویت یک ملت است. کسانی که تا دیروز ریشههای این ملت را با تیشههای ایدئولوژی قطع میکردند، امروز نمیتوانند با نام همان ریشهها، درختی تازه بیفشانند.
ایران، نه ابزارِ گذر از بحران، بلکه خانهایست که اگر در آن دیوارِ اعتماد فرو بریزد، هیچ شعاری، هیچ سرودی، هیچ نماد تاریخی، دیگر آن را نگاه نخواهد داشت.
کوکب بداغی پگاه معلم ایذه
#ایران #ج_ا_یعنی_جنگ #نه_به_جمهوری_اسلامی #استبداد #مشروعیت #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
برای آنان که به ایران اندیشیدند، نه از سر تعصب، بلکه از سر شناخت و ریشه، حکم ارتداد فرهنگی صادر شد. وطندوستی شد «شرک»، دفاع از زبان فارسی شد «ناسیونالیسم منحط»، و یادآوری اسطورهها و قهرمانان کهن، مساوی شد با تجلیل از جاهلیت. در تقویم رسمی ما، روزی به نام آرش و آریوبرزن نیست، نامی از سورنا و بابک خرمدین نیست، حتی فردوسی، بزرگترین حماسهسرای این زبان، تنها به اجبار حافظه ملی، نه از سر احترام حاکمیتی، بر صفحهای از این تقویم جا گرفته است.
اما امروز، همانها که دیروز نام «ایران» را در حاشیه مینشاندند، به ناگاه از رستم میگویند و «ای ایران» میخوانند. نظامی که سالها تلاش کرد تا تاریخ پیش از اسلام را به «جاهلیت» تعبیر کند، اکنون از کوروش کبیر، از یعقوب لیث، و از فرهنگ باستانی این مرز و بوم روایت میسازد.
این چرخش، نه نشانه تحول فکریست، نه حاصل بازنگری معرفتی؛ این صرفاً واکنش به بحران است. بحران مشروعیت، بحران هویت، بحران زبان مشترک با نسلی که دیگر آن روایتها را باور ندارد. ایران، برای نظامی که پشتوانه اجتماعیاش ته کشیده، اکنون به سپری بدل شده که شاید بتوان با آن اندکی بیشتر ایستاد؛ غافل از آنکه این سپر، تنها به دست آنان کار میکند که هرگز به روی آن شمشیر نکشیدهاند.
اکنون، پرسش روشن است: اگر ایران را دوست دارید، چرا سالها آن را تحقیر کردید؟ اگر به اسطورههای این خاک پناه میبرید، چرا هیچ روزی در تقویم رسمیتان برای آنها نگذاشتید؟ چرا شاهنامه را از کتابهای درسی بیرون کردید؟ چرا وطندوستی را جرم شمردید؟ و چرا بر پیشانی هر ایراندوستی، برچسبی امنیتی زدید؟
آریو برزن که جان خود را بر کوه های کهگیلویه در دفاع از ایران فدا کرد از تقویم زدوده شد
بی بی مریم بختیاری زنی که آزادگی را نه در بیانیه بلکه در میدان جنگ نوشت از حافظه ی آموزش ملت خط خورد سردار اسعد بختیاری فاتح مجلس عدالت و معمار قانون اساسی به حاشیه رفت تا مفاهیم حق و قانون در حافظه کودک ایرانی محو شود
آریو برزن،سورنا،داریوش،یعقوب لیث،مازیار همه از متن به حاشیه از خاطره به فراموشی از تاریخ به تبعید رفتند
از سوی دیگر اندیشه منزوی شد حافظ که زبانش آینه نقد قدرت بود ،خیام که شک را چون شعله ای بر کوه یقین افکند فردوسی که برای زبان نژاد خاک هزاران بیت شمشیر کشید و سهروردی که روشنایی را در تاریکی تفکر مذهبی جست همه به حاشیه رفتندحتی رستم نیز تنها زمانی مشروعیت داشت که روایتش از دهان روضه خوانی خوانده شود
از دل این سیاست فرهنگی یکدست ساز نسلی پدید آمد که در مدارس از تمدن ایلام هیچ نشنید و تاریخ مشروطه را در حد یک پانویس مبهم خواند فرزندی که جومونگ و مختار را با تمام جزئیاتش می شناخت اما نمی دانست آرش چرا جانش را داد یا سورنا در کدام کوهسار پارتی به رم تاخت
این فراموشی اتفاقی نبود نوعی مهندسی فرهنگی بود با هدف نابودی حافظه ی مستقل ایرانی
فرایندی آرام اما دقیق که هر آنچه در آن نشانی از وطن خاک عقل و آزادی بود حذف یا تضعیف کرد از تقویم رسمی گرفته تا کتب درسی از جشن های ملی تا نام خیابان ها
اما تاریخ هر قدر هم که سانسور شود محو نمی شود و در لحظه ی اضطرار دوباره فرا خوانده می شود
مردم این سرزمین حافظه دارند. میدانند که این رجوع، از سر عشق نیست، از سر اضطرار است. ایران، نه برگِ آخر دفترِ سیاست، بلکه سطر اول دفترِ هویت یک ملت است. کسانی که تا دیروز ریشههای این ملت را با تیشههای ایدئولوژی قطع میکردند، امروز نمیتوانند با نام همان ریشهها، درختی تازه بیفشانند.
ایران، نه ابزارِ گذر از بحران، بلکه خانهایست که اگر در آن دیوارِ اعتماد فرو بریزد، هیچ شعاری، هیچ سرودی، هیچ نماد تاریخی، دیگر آن را نگاه نخواهد داشت.
کوکب بداغی پگاه معلم ایذه
#ایران #ج_ا_یعنی_جنگ #نه_به_جمهوری_اسلامی #استبداد #مشروعیت #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
❤16👍9
Forwarded from گفتوشنود
در جامعه ایرانی، با تنوع فراوان قومی، فرهنگی، مذهبی و طبقاتی، گفتوگو بهمثابه یک ضرورت بنیادین برای همزیستی و پیشرفت، اهمیت ویژهای دارد. سالها تجربه زیسته جمعی نشان داده است که غیاب گفتوگو میان گروههای مختلف اجتماعی نهتنها به سوتفاهم و شکافهای عمیقتر منجر میشود، بلکه مانعی جدی در مسیر توسعه پایدار و انسجام ملی ایجاد میکند. گفتوگو ابزار عبور از داوریهای پیشینی، کلیشهها و دشمنپنداری است و میتواند افق تازهای از فهم و همدلی را میان اقشار مختلف باز کند.
ساختن چشمانداز آینده برای ایران، نیازمند مشارکت واقعی و مؤثر همه گروههای اجتماعی است؛ از زنان و جوانان تا اقلیتهای مذهبی، قومی و سبکهای مختلف زندگی. این چشمانداز زمانی معنا پیدا میکند که افراد و گروهها احساس کنند که صدایشان شنیده میشود، نگرانیهایشان جدی گرفته میشود و نقشی در شکلگیری آینده دارند. گفتوگو به عنوان ابزار اصلی دموکراسی اجتماعی، مسیر این مشارکت را هموار میکند و به تولید سرمایه اجتماعی و اعتماد متقابل کمک مینماید.
در سالهای اخیر، بهویژه با ظهور شبکههای اجتماعی و افزایش دسترسی به اطلاعات، جامعه ایران با صدایی چندلایهتر و متنوعتر روبهرو شده است. در این فضا، اگرچه اختلاف دیدگاهها اجتنابناپذیر است، اما نبود فضای گفتوگوی سازنده، به تقابل، طرد و حتی خشونت نمادین منجر میشود. بنابراین، گفتوگو نه صرفاً بهعنوان یک ارزش اخلاقی، بلکه بهعنوان یک ضرورت عملی برای مدیریت تفاوتها و عبور از بحرانهای اجتماعی و سیاسی باید نهادینه شود.
برای تحقق این امر، نهادهای مدنی، رسانهها، دانشگاهها باید زمینهساز گفتوگوهای میانفرهنگی و میاننسلی شوند. ترویج فرهنگ شنیدن و نه صرفاً سخنگفتن، آموزش مهارتهای گفتوگوی مؤثر و پذیرش تنوع دیدگاهها از گامهای بنیادینی هستند که میتوانند به جامعه ایرانی کمک کنند تا با چشمانی بازتر، آیندهای روشنتر و عادلانهتر را برای همگان ترسیم کند.
#گفتوگو #همدلی #آینده #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
در جامعه ایرانی، با تنوع فراوان قومی، فرهنگی، مذهبی و طبقاتی، گفتوگو بهمثابه یک ضرورت بنیادین برای همزیستی و پیشرفت، اهمیت ویژهای دارد. سالها تجربه زیسته جمعی نشان داده است که غیاب گفتوگو میان گروههای مختلف اجتماعی نهتنها به سوتفاهم و شکافهای عمیقتر منجر میشود، بلکه مانعی جدی در مسیر توسعه پایدار و انسجام ملی ایجاد میکند. گفتوگو ابزار عبور از داوریهای پیشینی، کلیشهها و دشمنپنداری است و میتواند افق تازهای از فهم و همدلی را میان اقشار مختلف باز کند.
ساختن چشمانداز آینده برای ایران، نیازمند مشارکت واقعی و مؤثر همه گروههای اجتماعی است؛ از زنان و جوانان تا اقلیتهای مذهبی، قومی و سبکهای مختلف زندگی. این چشمانداز زمانی معنا پیدا میکند که افراد و گروهها احساس کنند که صدایشان شنیده میشود، نگرانیهایشان جدی گرفته میشود و نقشی در شکلگیری آینده دارند. گفتوگو به عنوان ابزار اصلی دموکراسی اجتماعی، مسیر این مشارکت را هموار میکند و به تولید سرمایه اجتماعی و اعتماد متقابل کمک مینماید.
در سالهای اخیر، بهویژه با ظهور شبکههای اجتماعی و افزایش دسترسی به اطلاعات، جامعه ایران با صدایی چندلایهتر و متنوعتر روبهرو شده است. در این فضا، اگرچه اختلاف دیدگاهها اجتنابناپذیر است، اما نبود فضای گفتوگوی سازنده، به تقابل، طرد و حتی خشونت نمادین منجر میشود. بنابراین، گفتوگو نه صرفاً بهعنوان یک ارزش اخلاقی، بلکه بهعنوان یک ضرورت عملی برای مدیریت تفاوتها و عبور از بحرانهای اجتماعی و سیاسی باید نهادینه شود.
برای تحقق این امر، نهادهای مدنی، رسانهها، دانشگاهها باید زمینهساز گفتوگوهای میانفرهنگی و میاننسلی شوند. ترویج فرهنگ شنیدن و نه صرفاً سخنگفتن، آموزش مهارتهای گفتوگوی مؤثر و پذیرش تنوع دیدگاهها از گامهای بنیادینی هستند که میتوانند به جامعه ایرانی کمک کنند تا با چشمانی بازتر، آیندهای روشنتر و عادلانهتر را برای همگان ترسیم کند.
#گفتوگو #همدلی #آینده #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
👍9👎1
۱۵ سازمان حقوق بشری با انتشار بیانیهای، نسبت به خطر قریبالوقوع اعدام سه زندانی سیاسی عرب در ایران هشدار دادند.
علی مجدم، معین خنفری و محمدرضا مقدم سه زندانی سیاسی به اتهام «بغی» به اعدام محکوم شدهاند، آنها از پنجم تیرماه ۱۴۰۴ به سلول انفرادی منتقل شدهاند.
این سازمانها هشدار دادهاند که انتقال آنان به انفرادی میتواند مقدمهای برای اجرای حکم اعدام باشد.
در این بیانیه همچنین آمده است که این زندانیان تحت بازجوییهای شدید و شکنجه قرار گرفته بودند.
صدای زندانیان باشیم و اجازه ندهیم جمهوری اسلامی در بیخبری هموطنانمان را شکنجه کند یا اعدام کند.
#یاری_مدنی_توانا #نه_به_جمهوری_اسلامی #علی_مجدم #معین_خنفری #محمدرضا_مقدم
@Tavaana_TavaanaTech
علی مجدم، معین خنفری و محمدرضا مقدم سه زندانی سیاسی به اتهام «بغی» به اعدام محکوم شدهاند، آنها از پنجم تیرماه ۱۴۰۴ به سلول انفرادی منتقل شدهاند.
این سازمانها هشدار دادهاند که انتقال آنان به انفرادی میتواند مقدمهای برای اجرای حکم اعدام باشد.
در این بیانیه همچنین آمده است که این زندانیان تحت بازجوییهای شدید و شکنجه قرار گرفته بودند.
صدای زندانیان باشیم و اجازه ندهیم جمهوری اسلامی در بیخبری هموطنانمان را شکنجه کند یا اعدام کند.
#یاری_مدنی_توانا #نه_به_جمهوری_اسلامی #علی_مجدم #معین_خنفری #محمدرضا_مقدم
@Tavaana_TavaanaTech
👍13
حکم یکسال حبس علی موسینژاد فرکوش تایید و به شعبه اجرای احکام ارسال شد
براساس اطلاعات دریافتی، شعبه چهار دادگاه دادگاه انقلاب کرج، پس از رسیدگی به واخواهی، حکم یکسال حبس علی موسینژاد فرکوش، فعال سیاسی و کارشناس ارشد علوم سیاسی، را تایید و با تسلیم به رای آقای موسینژاد، حکم ایشان را به شعبه هفت اجرای احکام دادگاه انقلاب کرج ارسال کرد.
ایشان پیشتر به صورت غیابی از سوی شعبهای در دادگاه انقلاب کرج به یک سال حبس تعزیری محکوم شده بود.
لازم به ذکر است، هیچ نسخهای از رأی صادره در هیچ مرحلهای به آقای موسینژاد داده نشده و تمامی تلاشهای او برای دریافت حکم رسمی بینتیجه مانده است.
پیش از این، از تاریخ ۱۶ بهمن ۱۴۰۳، کلیه مدارک هویتی و اموال شخصی وی، از جمله کارت ملی، شناسنامه، گذرنامه، گواهی پایان خدمت، کارتهای بانکی، اسناد شخصی، تلفن همراه و خودروی شخصیاش توسط سازمان اطلاعات سپاه توقیف شدهاند. علیرغم مراجعات متعدد، هیچیک از نهادهای ذیربط مسئولیت این اقدام را نپذیرفته و از پاسخگویی خودداری کردهاند.
#علی_موسی_نژاد_فرکوش #حقوق_بشر #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
براساس اطلاعات دریافتی، شعبه چهار دادگاه دادگاه انقلاب کرج، پس از رسیدگی به واخواهی، حکم یکسال حبس علی موسینژاد فرکوش، فعال سیاسی و کارشناس ارشد علوم سیاسی، را تایید و با تسلیم به رای آقای موسینژاد، حکم ایشان را به شعبه هفت اجرای احکام دادگاه انقلاب کرج ارسال کرد.
ایشان پیشتر به صورت غیابی از سوی شعبهای در دادگاه انقلاب کرج به یک سال حبس تعزیری محکوم شده بود.
لازم به ذکر است، هیچ نسخهای از رأی صادره در هیچ مرحلهای به آقای موسینژاد داده نشده و تمامی تلاشهای او برای دریافت حکم رسمی بینتیجه مانده است.
پیش از این، از تاریخ ۱۶ بهمن ۱۴۰۳، کلیه مدارک هویتی و اموال شخصی وی، از جمله کارت ملی، شناسنامه، گذرنامه، گواهی پایان خدمت، کارتهای بانکی، اسناد شخصی، تلفن همراه و خودروی شخصیاش توسط سازمان اطلاعات سپاه توقیف شدهاند. علیرغم مراجعات متعدد، هیچیک از نهادهای ذیربط مسئولیت این اقدام را نپذیرفته و از پاسخگویی خودداری کردهاند.
#علی_موسی_نژاد_فرکوش #حقوق_بشر #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
🕊9👍1👎1
دکتر جردن؛ خیابان جردن و دبیرستان البرز
ساموئل مارتین جردن، معلم آمریکایی بود که از سال ۱۸۹۹ تا ۱۹۴۰ میلادی ریاست کالج آمریکایی تهران (دبیرستان البرز) را عهدهدار بود. جردن بانی و سازنده دبیرستان البرز تهران بود. البرز یکی از مراکز آموزشی معتبر و قدیمی شهر تهران است. او ایراندوستی علاقهمند به فرهنگ ایران بود و همواره ایران را وطن دوم خود مینامید.
دکتر جردن گفته بود:
«چهل سال پیش که به ایران آمدم، ایران غیر از امروز بود، ایران خیلی جاهلتر و عقبماندهتر بود. بچهها به ما ناسزا میگفتند و به سوی ما سنگ میانداختند؛ ولی ما نظر به بالا داشتیم. ما برای تعلیم و تربیت به ایران آمده بودیم. پس متحمل هرگونه ناملایمات میشدیم تا به حمدالله امروز ایران را مترقیتر و بهتر ببینیم.»
احمد عبدیزاده دشتی، قاضی اسبق دادگستری که از شاگردان مدرسه البرز بود، درباره منش دکتر جردن بهعنوان مدیر و معلم دبیرستان البرز میگوید:
«به راستی دکتر جردن گویی برای تعلیم و تربیت ساخته شده بود. تمامی هم و غمش تربیت و تعلیم شاگردان کالج بود.»
درباره او بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/samuel_m_jordan/
#یاری_مدنی_توانا #نه_به_جمهوری_اسلامی #تهران #جردن
@Tavaana_TavaanaTech
ساموئل مارتین جردن، معلم آمریکایی بود که از سال ۱۸۹۹ تا ۱۹۴۰ میلادی ریاست کالج آمریکایی تهران (دبیرستان البرز) را عهدهدار بود. جردن بانی و سازنده دبیرستان البرز تهران بود. البرز یکی از مراکز آموزشی معتبر و قدیمی شهر تهران است. او ایراندوستی علاقهمند به فرهنگ ایران بود و همواره ایران را وطن دوم خود مینامید.
دکتر جردن گفته بود:
«چهل سال پیش که به ایران آمدم، ایران غیر از امروز بود، ایران خیلی جاهلتر و عقبماندهتر بود. بچهها به ما ناسزا میگفتند و به سوی ما سنگ میانداختند؛ ولی ما نظر به بالا داشتیم. ما برای تعلیم و تربیت به ایران آمده بودیم. پس متحمل هرگونه ناملایمات میشدیم تا به حمدالله امروز ایران را مترقیتر و بهتر ببینیم.»
احمد عبدیزاده دشتی، قاضی اسبق دادگستری که از شاگردان مدرسه البرز بود، درباره منش دکتر جردن بهعنوان مدیر و معلم دبیرستان البرز میگوید:
«به راستی دکتر جردن گویی برای تعلیم و تربیت ساخته شده بود. تمامی هم و غمش تربیت و تعلیم شاگردان کالج بود.»
درباره او بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/samuel_m_jordan/
#یاری_مدنی_توانا #نه_به_جمهوری_اسلامی #تهران #جردن
@Tavaana_TavaanaTech
❤7👍2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بازداشتگاه به چه مکانی گفته میشود؟
بازداشتگاه به چه مکانی گفته میشود؟ چه کسانی در آن نگهداری میشوند؟
آئیننامه سازمان زندانها و اقدامات تأمینی و تربیتی، برای نگهداری متهمان و محکومان به
حبس ۲ محل را پیشبینی کرده است؛ بازداشتگاه و زندان.
بازداشتگاه، محل نگهداری موقت متهمانی است که با قرار کتبی مقامهای صلاحیتدار قضائی تا اتخاذ تصمیم نهایی به آنجا معرفی میشوند.
با این تعریف، بازداشتگاه محلی است که فقط متهمان در آن نگهداری میشوند.
این پادکست را بشنوید:
https://youtu.be/bZADmvysS0w
منبع: کتاب حقوق زندانی به زبان ساده، منتشر شده توسط کانون مدافعان حقوق بشر
@DhrcIran
#حقوق_زندانی_به_زبان_ساده #پادکست
#یاری_حقوقی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
بازداشتگاه به چه مکانی گفته میشود؟ چه کسانی در آن نگهداری میشوند؟
آئیننامه سازمان زندانها و اقدامات تأمینی و تربیتی، برای نگهداری متهمان و محکومان به
حبس ۲ محل را پیشبینی کرده است؛ بازداشتگاه و زندان.
بازداشتگاه، محل نگهداری موقت متهمانی است که با قرار کتبی مقامهای صلاحیتدار قضائی تا اتخاذ تصمیم نهایی به آنجا معرفی میشوند.
با این تعریف، بازداشتگاه محلی است که فقط متهمان در آن نگهداری میشوند.
این پادکست را بشنوید:
https://youtu.be/bZADmvysS0w
منبع: کتاب حقوق زندانی به زبان ساده، منتشر شده توسط کانون مدافعان حقوق بشر
@DhrcIran
#حقوق_زندانی_به_زبان_ساده #پادکست
#یاری_حقوقی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
❤2