Forwarded from گنجینه اندیشمندان (پورقنبر سهراب)
️آدمهایی که روح بزرگی دارند،
عقده های کمتری دارند،
شعور بیشتری دارند و قلب مهربانتری...
برای همین نباید از آنها ترسید...
آدم های کوچک و حقیر با عقده های بزرگ ترسناکترند...
چون از صدمه زدن به دیگران هراسی ندارند!
افکار هر انسان میانگین افکار پنج نفری است که بیشترین وقت خود را با آنها میگذراند.
پس خود را در محاصره افراد موفق قرار دهید...
پگاهتون نیکو❤️🌷
🌸🍃 @poetss👈join🍃🌸
عقده های کمتری دارند،
شعور بیشتری دارند و قلب مهربانتری...
برای همین نباید از آنها ترسید...
آدم های کوچک و حقیر با عقده های بزرگ ترسناکترند...
چون از صدمه زدن به دیگران هراسی ندارند!
افکار هر انسان میانگین افکار پنج نفری است که بیشترین وقت خود را با آنها میگذراند.
پس خود را در محاصره افراد موفق قرار دهید...
پگاهتون نیکو❤️🌷
🌸🍃 @poetss👈join🍃🌸
تا حالا دندون پزشکی رفتین؟
اول دکتر چند تا سوزن میزنه تو لثه تون بعد اون مته رو میگیره دستش..
بعضی وقتا از شدت درد دسته های صندلی رو محکم
فشار میدیم و اشک تو چشمامون جمع میشه
چرا نمیزنین توگوشش؟
این همه درد رو تحمل کردید؛ این همه مته و امپول و انبرو...
خوب اعتراض کنید بهش چرا اعتراض نمی کنید؟ تازه کلی هم ازش تشکر میکنیم و میخوایم بیایم بیرون می گیم آقای دکتر ببخشید وقت بعدی کی هستش؟!
نمی خوای خدا رو اندازه یه دندون پزشک قبول داشته باشی؟ به دکتر اعتراض نمی کنیم چون میدونیم این درد فلسفه داره و
منجر به بهبود میشه میدونیم یه حکمتی داره
خوب خدا هم حكيمه!
✨وقتی درد و رنجی رو تو زندگی ما فرستاد ازش تشکر کنیم. بگیم
نوبت بعدی کی هستش؟
@Thinkpage♡قصر اندیشه
اول دکتر چند تا سوزن میزنه تو لثه تون بعد اون مته رو میگیره دستش..
بعضی وقتا از شدت درد دسته های صندلی رو محکم
فشار میدیم و اشک تو چشمامون جمع میشه
چرا نمیزنین توگوشش؟
این همه درد رو تحمل کردید؛ این همه مته و امپول و انبرو...
خوب اعتراض کنید بهش چرا اعتراض نمی کنید؟ تازه کلی هم ازش تشکر میکنیم و میخوایم بیایم بیرون می گیم آقای دکتر ببخشید وقت بعدی کی هستش؟!
نمی خوای خدا رو اندازه یه دندون پزشک قبول داشته باشی؟ به دکتر اعتراض نمی کنیم چون میدونیم این درد فلسفه داره و
منجر به بهبود میشه میدونیم یه حکمتی داره
خوب خدا هم حكيمه!
✨وقتی درد و رنجی رو تو زندگی ما فرستاد ازش تشکر کنیم. بگیم
نوبت بعدی کی هستش؟
@Thinkpage♡قصر اندیشه
Forwarded from گنجینه اندیشمندان (پورقنبر سهراب)
Forwarded from گنجینه اندیشمندان (پورقنبر سهراب)
🌸لبخند ماجرای عجیبی دارد😊
❣اگر آن را به محبوبی هدیه كنی
🌸احساس آرامش می کند
❣اگر آن را به دشمنت تقدیم کنی
🌸شرمنده و پشیمان خواهد شد
❣و اگر آن را به شخصی که نمیشناسی
🌸هدیه دهی سخاوت پيشه كرده ای
❣پس همیشه لبخند بزن دوست من
🌸لحظه هاتون زیبا و پر از لبخند
🌸🍃 @poetss👈join🍃🌸
❣اگر آن را به محبوبی هدیه كنی
🌸احساس آرامش می کند
❣اگر آن را به دشمنت تقدیم کنی
🌸شرمنده و پشیمان خواهد شد
❣و اگر آن را به شخصی که نمیشناسی
🌸هدیه دهی سخاوت پيشه كرده ای
❣پس همیشه لبخند بزن دوست من
🌸لحظه هاتون زیبا و پر از لبخند
🌸🍃 @poetss👈join🍃🌸
Forwarded from گنجینه اندیشمندان (پورقنبر سهراب)
در حوالی این دنیا
نه صادق به زندگی هدایت شد
نه فروغ از ناامیدی به امید رسید
و نه سهراب قایقی ساخت
تا به شهر رویاهایش رسد
قلم و کاغذ کارشان بازیست با ذهن
تا روزمان را به شب
و ماهش دلخوش کنند
خوشبخت باشید...
همان باشید که میخواهید.
اگر دیگران آن را دوست ندارند.
بگذارید دوست نداشته باشند.
ولی تو همیشه همانی باش که
خودت دوست داری.......
🌸🍃 @poetss👈join🍃🌸
نه صادق به زندگی هدایت شد
نه فروغ از ناامیدی به امید رسید
و نه سهراب قایقی ساخت
تا به شهر رویاهایش رسد
قلم و کاغذ کارشان بازیست با ذهن
تا روزمان را به شب
و ماهش دلخوش کنند
خوشبخت باشید...
همان باشید که میخواهید.
اگر دیگران آن را دوست ندارند.
بگذارید دوست نداشته باشند.
خودت دوست داری.......
🌸🍃 @poetss👈join🍃🌸
خدا می گوید:
نگو بدون آن نمی توانم زندگی کنم
تو را بدون آن هم زنده نگه می دارم
و فصل عوض میشود
شاخه درختانی که سایه می افکنند خشک می شوند
صبر لبریز می شود
یار را که جان و دلت بود، غریبه می شود
و ذهنت متعجب می شود
دوستت تبدیل به دشمن می شود
دشمن برمی خیزد و تبدیل به دوستت می شود
دنیای غریبیست
هر چیزی را که می گویی نمی شود اتفاق می افتد
می گویی نمی اُفتم، می اُفتی، سقوط می کنی
می گویی غافلگیر نمی شوم، غافلگیر و متعجب می شوی
عجیب ترینش هم این است که،
می گویی مُردم، اما باز هم زنده می مانی... :)
@ThinkPage
نگو بدون آن نمی توانم زندگی کنم
تو را بدون آن هم زنده نگه می دارم
و فصل عوض میشود
شاخه درختانی که سایه می افکنند خشک می شوند
صبر لبریز می شود
یار را که جان و دلت بود، غریبه می شود
و ذهنت متعجب می شود
دوستت تبدیل به دشمن می شود
دشمن برمی خیزد و تبدیل به دوستت می شود
دنیای غریبیست
هر چیزی را که می گویی نمی شود اتفاق می افتد
می گویی نمی اُفتم، می اُفتی، سقوط می کنی
می گویی غافلگیر نمی شوم، غافلگیر و متعجب می شوی
عجیب ترینش هم این است که،
می گویی مُردم، اما باز هم زنده می مانی... :)
@ThinkPage
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💚چه توصیه ای به افراد جوون تر از خودتون میکنین؟
💚این ویدیو رو ببینید، سیو کنید و حداقل هفته ای یبار نگاش کنید
@ThinkPage
💚این ویدیو رو ببینید، سیو کنید و حداقل هفته ای یبار نگاش کنید
@ThinkPage
Forwarded from گنجینه اندیشمندان (پورقنبر سهراب)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ای نفس صبحدم گر نهی آنجا قدم
خسته دلم را بجو، در شکن موی دوست
جان بفشانم زشوق، در ره بادصبا
گر برساند به ما، صبح دمی بوی دوست
صبح بخیر❤️
🌸🍃 @poetss👈join🍃🌸
خسته دلم را بجو، در شکن موی دوست
جان بفشانم زشوق، در ره بادصبا
گر برساند به ما، صبح دمی بوی دوست
🌸🍃 @poetss👈join🍃🌸
💚مناجات زیبای دکتر چمران
✨خدایا
از بد کردن آدمهایت شکایت داشتم به درگاهت
اما شکایتم را پس میگیرم ...
من نفهمیدم!
فراموش کرده بودم که بدی را خلق کردی تا هر زمان که دلم گرفت از آدمهایت، نگاهم به تو باشد ..
گاهی فراموش میکنم که وقتی کسی کنار من نیست ،
معنایش این نیست که تنهایم ...
معنایش این است که همه را کنار زدی تا خودم باشم و خودت ...
با تو تنهایی معنا ندارد !
مانده ام تو را نداشتم چه میکردم ...!
دوستت دارم ، خدای خوب من...
@ThinkPage ~ قصر اندیشه
✨خدایا
از بد کردن آدمهایت شکایت داشتم به درگاهت
اما شکایتم را پس میگیرم ...
من نفهمیدم!
فراموش کرده بودم که بدی را خلق کردی تا هر زمان که دلم گرفت از آدمهایت، نگاهم به تو باشد ..
گاهی فراموش میکنم که وقتی کسی کنار من نیست ،
معنایش این نیست که تنهایم ...
معنایش این است که همه را کنار زدی تا خودم باشم و خودت ...
با تو تنهایی معنا ندارد !
مانده ام تو را نداشتم چه میکردم ...!
دوستت دارم ، خدای خوب من...
@ThinkPage ~ قصر اندیشه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شاید تمام هنر زندگی همین باشه که بدونی چه چیزایی رو باید نگه داری و چه چیزهایی رو رها کنی:)
@ThinkPage
@ThinkPage
Forwarded from گنجینه اندیشمندان (پورقنبر سهراب)
یک خطای دید خیلی عجیب!
📲عکس را بزرگ کنید بعد با تعجب میبینید که به صحنۀ زیبائی تبدیل میشوند. بسیاری از قضاوتهایمان اینطوری هستند.
⛔️دیگران را قضاوت نکنیم⛔️
🌸🍃 @poetss👈join🍃🌸
📲عکس را بزرگ کنید بعد با تعجب میبینید که به صحنۀ زیبائی تبدیل میشوند. بسیاری از قضاوتهایمان اینطوری هستند.
⛔️دیگران را قضاوت نکنیم⛔️
🌸🍃 @poetss👈join🍃🌸
Forwarded from گنجینه اندیشمندان (پورقنبر سهراب)
Forwarded from گنجینه اندیشمندان (پورقنبر سهراب)
(فوکو)
حسن زیباییسندی
یادش به خیر
وقتی که بارانشروع به باریدن میکرد و آسمانهم شروع به غریدن می کرد ؛پدر
ترس برش میداشت وخدا بیامرز حق هم داشتونمیدانست با این سیل باران که از
سقف خانهی ما به اتاق
وایوان ما می ریخت
چه بکند!لامصب یکی ودوتاسوراخ که نبود ،یهو میدیدی که ازسقف کلشیخانهما به اندازه سی؛چهل سوراخ
پیدا می شدوازهمه ابن
سوراخ ها اب باران به
پایین می چکید ومادر خدابیامرزم زیر هر یک از سوراخها قابله وتیان می گذاشت وما هم کمک حال مادر بودیم وتا هر چه سریعتر جلوی چکه های اب باران را بگیریم ومعمولا هم موفق نبودیم چون به اندازه کافی قابله وتیان نداشتیم وبعد از فرونشتن باران کل خانهی ما خیس باران
بود وما نمی دانستیم که فردای روز بعد چه باید بکنیم ،صبح که پدر از خواب بیدار می شد همسابه ها را صدا می زد که بیایم سقف سوراخ های به امده را با فوکو که از کاه وکلش برنج تهیه شده بود بپوشانبم والحق هم همسایه ها کمک می کردند وما که خیلی بچه بودیم به پدر وهمسابه کمک می کردیم وتا قبلاز اذان ظهر کاررا تمام می کردیم ویک ماهی خیال ما راحت بود که لااقل
از سقف خانهی مادیگر باران به داخل اتاق وبالاخانهوایوان ما نمی ریزد وبه ما محق تمام شدن فرصت یک ماهه باز همان اش وهمان کاسه بود ،مخصوصا وقتی که باد گرم شروع به وزیدن می کرد انوقت ما دیگر غصه مان می گرفت که با ابن همه سوراخ چه باید بکنیم بادگرم قاتل سقف های کلشی بود وهر وقت که شروع به وزیدن می گرفت !؛پدر
زیر لبی به مادر می گفت:زن الان چه وقت باد گرم امدن بود ؛من باید بروم بجار سر تا باکاول و ورزا زمینرا شخم زمستانی بزنم.
مادر زیر چشمی به پدر نگاه میکرد وخیلی مهربانانه به پدر می گفت:عزیز نگران نباش
خدا را چه دیدی شاید این بادگرم اسیبی به سقف ما نزند.
🌸🍃 @poetss👈join🍃🌸
پدر دوباره به مادر می گفت:سادات خدا از دهانت بشنود.
صبح که از خواب بلند می شدیم وبه حیاط خانهی ما نگاه می کردیم تمام فضای حیاط پر شده بود از فوکوی کلشی سقف خانهی ما !
اما پدر یک انرژی مضاعفی داشت وبعداز صرف صبحاته دیگر نمی رفت بجار سر(شالیزار)یک راست می رفت سروقت کوتی(انبار کاه وکلش)
تا بتواند فوکورا اماده کند تا با کمک همسایه ها سقف های سوراخ شده را بپوشاند،
وهمیشه کارش همین
بود وخدا بیامرز اصلا
خستگی را نمی دانست
وتا زمانی که انرژی داشت تا تنگغروب کار می کرد؛تا بتواند از شرمنده گی خانوادهاش
که عاشقانه انها را دوست می داشت بیرون بیاید وبراش هم مهم نبود چه کاری بکند
از بجارکهخلاصمیشد
به باغ چایی می رسید واز باغ چاییموقع بهار به نوغان و باغتوت
میرسید وخلاصه کارش شده تلاش وکوشش تا بتواند خانواده را سرپا نگه دارد؛ولی ان موقع مخصوصا که باد گرم می وزید ویا نشا برنج
شروع می شد همه اهالی محل وروستا به همدیگر کمک ویاری
می رساندند وسفرهشان
برای همهباز بود همه موقع فوکو زدن وهمه موقع نشا وهم موقع چیدن پیله کرم ابریشم وهم موقع چیدن چایی
وروستا نمودی از مهربانی ودوست داشتن بود وهمه همدیگر را دوست می داشتند وبه بزرگترها احترام می گذاشتندو
من وقتی کهبه آن دوران طلایی می اندیشم اشک از چشمانم سرازیر می گردد و حسرت ان دوران را می خورم وخیلی سالهااستکه با خاطرات فوکو وکلش وبجار وباغچایی ونوغان زندگی می کنم و توی دلم می گویم کجایی خاطرات دورانطلایی
خانه پدری.
رشت یازده بهمن ماه
🌸🍃 @poetss👈join🍃🌸
حسن زیباییسندی
یادش به خیر
وقتی که بارانشروع به باریدن میکرد و آسمانهم شروع به غریدن می کرد ؛پدر
ترس برش میداشت وخدا بیامرز حق هم داشتونمیدانست با این سیل باران که از
سقف خانهی ما به اتاق
وایوان ما می ریخت
چه بکند!لامصب یکی ودوتاسوراخ که نبود ،یهو میدیدی که ازسقف کلشیخانهما به اندازه سی؛چهل سوراخ
پیدا می شدوازهمه ابن
سوراخ ها اب باران به
پایین می چکید ومادر خدابیامرزم زیر هر یک از سوراخها قابله وتیان می گذاشت وما هم کمک حال مادر بودیم وتا هر چه سریعتر جلوی چکه های اب باران را بگیریم ومعمولا هم موفق نبودیم چون به اندازه کافی قابله وتیان نداشتیم وبعد از فرونشتن باران کل خانهی ما خیس باران
بود وما نمی دانستیم که فردای روز بعد چه باید بکنیم ،صبح که پدر از خواب بیدار می شد همسابه ها را صدا می زد که بیایم سقف سوراخ های به امده را با فوکو که از کاه وکلش برنج تهیه شده بود بپوشانبم والحق هم همسایه ها کمک می کردند وما که خیلی بچه بودیم به پدر وهمسابه کمک می کردیم وتا قبلاز اذان ظهر کاررا تمام می کردیم ویک ماهی خیال ما راحت بود که لااقل
از سقف خانهی مادیگر باران به داخل اتاق وبالاخانهوایوان ما نمی ریزد وبه ما محق تمام شدن فرصت یک ماهه باز همان اش وهمان کاسه بود ،مخصوصا وقتی که باد گرم شروع به وزیدن می کرد انوقت ما دیگر غصه مان می گرفت که با ابن همه سوراخ چه باید بکنیم بادگرم قاتل سقف های کلشی بود وهر وقت که شروع به وزیدن می گرفت !؛پدر
زیر لبی به مادر می گفت:زن الان چه وقت باد گرم امدن بود ؛من باید بروم بجار سر تا باکاول و ورزا زمینرا شخم زمستانی بزنم.
مادر زیر چشمی به پدر نگاه میکرد وخیلی مهربانانه به پدر می گفت:عزیز نگران نباش
خدا را چه دیدی شاید این بادگرم اسیبی به سقف ما نزند.
🌸🍃 @poetss👈join🍃🌸
پدر دوباره به مادر می گفت:سادات خدا از دهانت بشنود.
صبح که از خواب بلند می شدیم وبه حیاط خانهی ما نگاه می کردیم تمام فضای حیاط پر شده بود از فوکوی کلشی سقف خانهی ما !
اما پدر یک انرژی مضاعفی داشت وبعداز صرف صبحاته دیگر نمی رفت بجار سر(شالیزار)یک راست می رفت سروقت کوتی(انبار کاه وکلش)
تا بتواند فوکورا اماده کند تا با کمک همسایه ها سقف های سوراخ شده را بپوشاند،
وهمیشه کارش همین
بود وخدا بیامرز اصلا
خستگی را نمی دانست
وتا زمانی که انرژی داشت تا تنگغروب کار می کرد؛تا بتواند از شرمنده گی خانوادهاش
که عاشقانه انها را دوست می داشت بیرون بیاید وبراش هم مهم نبود چه کاری بکند
از بجارکهخلاصمیشد
به باغ چایی می رسید واز باغ چاییموقع بهار به نوغان و باغتوت
میرسید وخلاصه کارش شده تلاش وکوشش تا بتواند خانواده را سرپا نگه دارد؛ولی ان موقع مخصوصا که باد گرم می وزید ویا نشا برنج
شروع می شد همه اهالی محل وروستا به همدیگر کمک ویاری
می رساندند وسفرهشان
برای همهباز بود همه موقع فوکو زدن وهمه موقع نشا وهم موقع چیدن پیله کرم ابریشم وهم موقع چیدن چایی
وروستا نمودی از مهربانی ودوست داشتن بود وهمه همدیگر را دوست می داشتند وبه بزرگترها احترام می گذاشتندو
من وقتی کهبه آن دوران طلایی می اندیشم اشک از چشمانم سرازیر می گردد و حسرت ان دوران را می خورم وخیلی سالهااستکه با خاطرات فوکو وکلش وبجار وباغچایی ونوغان زندگی می کنم و توی دلم می گویم کجایی خاطرات دورانطلایی
خانه پدری.
رشت یازده بهمن ماه
🌸🍃 @poetss👈join🍃🌸
Forwarded from گنجینه اندیشمندان (پورقنبر سهراب)
با کسب اجازه از اساتید ادبیات
تخصص بنده نیست اما این روزا....
رایجترین غلطهای املایی
املای سمتِراست غلط و املای سمتِچپ درست است.
۱. آنفلوآنزا ← آنفولانزا
۲. ابولفضل ← ابوالفضل
۳. ارازل و اوباش ← اراذل و اوباش
۴. اصراف ← اسراف
۵. اصطحکاک ← اصطکاک
۶. اطاق ← اتاق
۷. اطراق ← اتراق
۸. الحمدالله ← الحمدلله
۹. الزاماً ← لزوماً
۱۰. الویت ← اولویت
۱۱. انشاالله ← انشاءالله
۱۲. انظباط ← انضباط
۱۳. باطری ← باتری
۱۴. بلاخره ← بالاخره
۱۵. بلیط ← بلیت
۱۶. بهشخصه ← بشخصه
۱۷. بیاندازد ← بیندازد
۱۸. بیمهابا ← بیمحابا
۱۹. بیوفتد ← بیفتد
۲۰. پاچهخواری ← پاچهخاری
۲۱. پلمپ ← پلمب
۲۲. پیشخوان ← پیشخان
۲۳. تحتالفظی ← تحتاللفظی
۲۴. تزئین ← تزیین
۲۵. توفان ← طوفان
۲۶. جداناپذیر ← جداییناپذیر
۲۷. چرخ و فلک ← چرخِفلک
حاظر ← حاضر
۲۸. حدالامکان ← حتیالامکان
خلاء ← خلأ
۲۹. خوار و بار ← خواربار
خواستگاه ← خاستگاه
۳۰. درد و دل ← دردِدل
۳۱. دوبی ← دبی
۳۲. ذغال ← زغال
۳۳. راجبه ← راجع به
۳۴. رزالت ← رذالت
۳۵. رزل ← رذل
۳۶. رزیلانه ← رذیلانه
۳۷. زیباشناسی ← زیباییشناسی
۳۸. سانتریفیوژ ← سانتریفوژ
۳۹. سایبان ← سایهبان
۴۰. سپاسگذار ← سپاسگزار
۴۱. سئوال ← سؤال
۴۲. ضربالعجل ← ضربالاجل
۴۳. طپش ← تپش
۴۴. طپیدن ← تپیدن
۴۵. علاقمند ← علاقهمند
۴۶. غلطیدن ← غلتیدن
۴۷. فارق از ← فارغ از
فارقالتحصیل ← فارغالتحصیل
۴۸. فنآوری ← فناوری
۴۹. قاعل ← قائل
۵۰. قوائد ← قواعد
۵۱. لشگر ← لشکر
۵۲. مابهازا ← مابازا
۵۳. ماکارانی ← ماکارونی
۵۴. مبداء ← مبدأ
۵۵. متالوژی ← متالورژی
۵۶. متنابهی ← معتنابهی
۵۷. مذبور ← مزبور
۵۸. مرحم ← مرهم
۵۹. مشمولذمه ← مشغولذِمه
۶۰. مصلیِ تهران ← مصلای تهران
۶۱. ملات ← ملاط
۶۲. ملقمه ← ملغمه
۶۳. منشاء ← منشأ
۶۴. مُنقّص ← مُنغّص
۶۵. نیاندازد ← نیندازد
۶۶. نیوفتد ← نیفتد
۶۷. وحله ← وهله
۶۸. ویالون ← ویولن
۶۹. یا ابوالفضل ← یا اباالفضل
۷۰. یهو ← یههو (یکهو)
دکتربهروزصفرزاده
🌸🍃 @poetss👈join🍃🌸
تخصص بنده نیست اما این روزا....
رایجترین غلطهای املایی
املای سمتِراست غلط و املای سمتِچپ درست است.
۱. آنفلوآنزا ← آنفولانزا
۲. ابولفضل ← ابوالفضل
۳. ارازل و اوباش ← اراذل و اوباش
۴. اصراف ← اسراف
۵. اصطحکاک ← اصطکاک
۶. اطاق ← اتاق
۷. اطراق ← اتراق
۸. الحمدالله ← الحمدلله
۹. الزاماً ← لزوماً
۱۰. الویت ← اولویت
۱۱. انشاالله ← انشاءالله
۱۲. انظباط ← انضباط
۱۳. باطری ← باتری
۱۴. بلاخره ← بالاخره
۱۵. بلیط ← بلیت
۱۶. بهشخصه ← بشخصه
۱۷. بیاندازد ← بیندازد
۱۸. بیمهابا ← بیمحابا
۱۹. بیوفتد ← بیفتد
۲۰. پاچهخواری ← پاچهخاری
۲۱. پلمپ ← پلمب
۲۲. پیشخوان ← پیشخان
۲۳. تحتالفظی ← تحتاللفظی
۲۴. تزئین ← تزیین
۲۵. توفان ← طوفان
۲۶. جداناپذیر ← جداییناپذیر
۲۷. چرخ و فلک ← چرخِفلک
حاظر ← حاضر
۲۸. حدالامکان ← حتیالامکان
خلاء ← خلأ
۲۹. خوار و بار ← خواربار
خواستگاه ← خاستگاه
۳۰. درد و دل ← دردِدل
۳۱. دوبی ← دبی
۳۲. ذغال ← زغال
۳۳. راجبه ← راجع به
۳۴. رزالت ← رذالت
۳۵. رزل ← رذل
۳۶. رزیلانه ← رذیلانه
۳۷. زیباشناسی ← زیباییشناسی
۳۸. سانتریفیوژ ← سانتریفوژ
۳۹. سایبان ← سایهبان
۴۰. سپاسگذار ← سپاسگزار
۴۱. سئوال ← سؤال
۴۲. ضربالعجل ← ضربالاجل
۴۳. طپش ← تپش
۴۴. طپیدن ← تپیدن
۴۵. علاقمند ← علاقهمند
۴۶. غلطیدن ← غلتیدن
۴۷. فارق از ← فارغ از
فارقالتحصیل ← فارغالتحصیل
۴۸. فنآوری ← فناوری
۴۹. قاعل ← قائل
۵۰. قوائد ← قواعد
۵۱. لشگر ← لشکر
۵۲. مابهازا ← مابازا
۵۳. ماکارانی ← ماکارونی
۵۴. مبداء ← مبدأ
۵۵. متالوژی ← متالورژی
۵۶. متنابهی ← معتنابهی
۵۷. مذبور ← مزبور
۵۸. مرحم ← مرهم
۵۹. مشمولذمه ← مشغولذِمه
۶۰. مصلیِ تهران ← مصلای تهران
۶۱. ملات ← ملاط
۶۲. ملقمه ← ملغمه
۶۳. منشاء ← منشأ
۶۴. مُنقّص ← مُنغّص
۶۵. نیاندازد ← نیندازد
۶۶. نیوفتد ← نیفتد
۶۷. وحله ← وهله
۶۸. ویالون ← ویولن
۶۹. یا ابوالفضل ← یا اباالفضل
۷۰. یهو ← یههو (یکهو)
دکتربهروزصفرزاده
🌸🍃 @poetss👈join🍃🌸
چیزایی که 31 سالگی فهمیدم و آرزو کردم ای کاش 21 سالگی میدونستم :
1- تا جایی که میتونی مراقب سلامتیت باش :
از دورهمی های دوستانه دهه ۲۰ سالگیم پشیمون نیستم؛ اصلا!با این حال روی اینا تأکید دارم :
¹- ۸ ساعت خواب با کیفیت
²- غذاهای فرآوری شده کمتر
³- ورزش ۳ بار در هفته
⁴- روتین مناسب پوست
2- قدرت از کارهای ساده میاد :
۸ ساعت خواب + ۴ ساعت کار عمیق + ۳۰ دقیقه مطالعه + ۴۵ دقیقه ورزش + یه فنجان چای خوب + ۳۰ دقیقه نور خورشید.
3- خشم و کینه سمه :
گ. عصبانیت روح و جسمت رو خسته میکنه؛ ببخش و فراموش کن؛ نه به خاطر اونها، به خاطر خودت.
4- اطرافت رو با آدمهای بهتر از خودت احاطه کن :
اگه باهوش ترین فرد اتاقی در اتاق اشتباهی هستی؛ هر طوری بهش نگاه کنی، افرادی که اطرافت رو احاطه کردن بیشترین اثر رو روی زندگیت دارن؛ منفعت یا ضرر؛ انتخاب خودته.
5- تو اجازه داری از همین الان شاد باشی :
خوشبختی مقصد نیست، شاد بودن یه سفره که هر روز میتونیم شروعش کنیم، روزهای شاد، ماه های شاد، زندگی شاد.
6- کارای روزانت شخصیت تورو تعیین میکنن :
همه چیز با گذشت زمان، تشدید میشه؛ هم عادات مثبت و هم عادات منفی عادت های ما، معماران خاموش زندگی ما هستن
1- تا جایی که میتونی مراقب سلامتیت باش :
از دورهمی های دوستانه دهه ۲۰ سالگیم پشیمون نیستم؛ اصلا!با این حال روی اینا تأکید دارم :
¹- ۸ ساعت خواب با کیفیت
²- غذاهای فرآوری شده کمتر
³- ورزش ۳ بار در هفته
⁴- روتین مناسب پوست
2- قدرت از کارهای ساده میاد :
۸ ساعت خواب + ۴ ساعت کار عمیق + ۳۰ دقیقه مطالعه + ۴۵ دقیقه ورزش + یه فنجان چای خوب + ۳۰ دقیقه نور خورشید.
3- خشم و کینه سمه :
گ. عصبانیت روح و جسمت رو خسته میکنه؛ ببخش و فراموش کن؛ نه به خاطر اونها، به خاطر خودت.
4- اطرافت رو با آدمهای بهتر از خودت احاطه کن :
اگه باهوش ترین فرد اتاقی در اتاق اشتباهی هستی؛ هر طوری بهش نگاه کنی، افرادی که اطرافت رو احاطه کردن بیشترین اثر رو روی زندگیت دارن؛ منفعت یا ضرر؛ انتخاب خودته.
5- تو اجازه داری از همین الان شاد باشی :
خوشبختی مقصد نیست، شاد بودن یه سفره که هر روز میتونیم شروعش کنیم، روزهای شاد، ماه های شاد، زندگی شاد.
6- کارای روزانت شخصیت تورو تعیین میکنن :
همه چیز با گذشت زمان، تشدید میشه؛ هم عادات مثبت و هم عادات منفی عادت های ما، معماران خاموش زندگی ما هستن