📄 تبارشناسی فاشیسم چپ
فاشیسم چپ، یک جنبش سیاسی سازمانیافته با یونیفرم و رژه نبود اما گفتمان و گفتار آن همچنان و در قرن بیست و یکم نیز در میان چپگرایان دیده میشود، به طوری که میتوان از شبح فاشیسم چپ بر فراز چپ قرن بیست و یکمی سخن گفت.
فاشیسم چپ، در واقع یک وسوسهی فکری بود که در آن، بخشهایی از روشنفکران چپ، بهویژه در دوران پساساختارگرایی و در فرانسه به بازتولید و ترویج مفاهیمی پرداختهاند که ریشههای مستقیم در سنت ضدروشنگری و تفکر فاشیستی دارد.
◽️@utfinance◽️
فاشیسم چپ، یک جنبش سیاسی سازمانیافته با یونیفرم و رژه نبود اما گفتمان و گفتار آن همچنان و در قرن بیست و یکم نیز در میان چپگرایان دیده میشود، به طوری که میتوان از شبح فاشیسم چپ بر فراز چپ قرن بیست و یکمی سخن گفت.
فاشیسم چپ، در واقع یک وسوسهی فکری بود که در آن، بخشهایی از روشنفکران چپ، بهویژه در دوران پساساختارگرایی و در فرانسه به بازتولید و ترویج مفاهیمی پرداختهاند که ریشههای مستقیم در سنت ضدروشنگری و تفکر فاشیستی دارد.
◽️@utfinance◽️
اکوایران
تبارشناسی فاشیسم چپ
فاشیسم چپ، یک جنبش سیاسی سازمانیافته با یونیفرم و رژه نبود اما گفتمان و گفتار آن همچنان و در قرن بیست و یکم نیز در میان چپگرایان دیده میشود، به طوری که میتوان از شبح فاشیسم چپ بر فراز چپ قرن بیست و یکمی سخن گفت.
👍10👎1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🖥 بازخوانی نوبلیستها از «تخریب خلاق» شومپیتر
👥 گفتوگوی تینا رضائیانمقدم با مهدی قدسی - استاد اقتصاد دانشگاه وین -
نوبل اقتصاد امسال بار دیگر توجهها را به یکی از بنیادیترین پرسشهای دنیای اقتصاد جلب کرد: رابطهی میان نوآوری و رشد اقتصادی.
برندگان این جایزه، نظریهی شومپیتریِ «تخریب خلاق» را از سطح یک ایدهی فلسفی به چارچوبی تحلیلی و ریاضی تبدیل کردند و نشان دادند که پیشرفت فناوری میتواند موتور درونی رشد اقتصادی باشد.
◽️@utfinance◽️
👥 گفتوگوی تینا رضائیانمقدم با مهدی قدسی - استاد اقتصاد دانشگاه وین -
نوبل اقتصاد امسال بار دیگر توجهها را به یکی از بنیادیترین پرسشهای دنیای اقتصاد جلب کرد: رابطهی میان نوآوری و رشد اقتصادی.
برندگان این جایزه، نظریهی شومپیتریِ «تخریب خلاق» را از سطح یک ایدهی فلسفی به چارچوبی تحلیلی و ریاضی تبدیل کردند و نشان دادند که پیشرفت فناوری میتواند موتور درونی رشد اقتصادی باشد.
◽️@utfinance◽️
👍6
📄 دولت فیلسوف آزادی
👤 اشکان زارع
دولت هگل: تجلی «واقعیت ایده اخلاقی» و کشاکش میان آزادی فردی و اقتدار جمعی
هگل، فیلسوف آلمانی، به صراحت بیان میدارد: “مالکیت نخستین تجسم آزادی است.” (Eigentum ist die erste Existenz der Freiheit.) (فلسفه حق، بند ۴۵). این بدان معناست که فرد با تملک اشیا و تعیین قلمرو خویش، اراده آزاد خود را در واقعیت بیرونی محقق میسازد.
ادامه را اینجا در اکوایران بخوانید
INSTANT VIEW
◼️ @iranpazhohi
◽️@utfinance◽️
👤 اشکان زارع
دولت هگل: تجلی «واقعیت ایده اخلاقی» و کشاکش میان آزادی فردی و اقتدار جمعی
هگل، فیلسوف آلمانی، به صراحت بیان میدارد: “مالکیت نخستین تجسم آزادی است.” (Eigentum ist die erste Existenz der Freiheit.) (فلسفه حق، بند ۴۵). این بدان معناست که فرد با تملک اشیا و تعیین قلمرو خویش، اراده آزاد خود را در واقعیت بیرونی محقق میسازد.
ادامه را اینجا در اکوایران بخوانید
INSTANT VIEW
◼️ @iranpazhohi
◽️@utfinance◽️
Telegraph
دولت فیلسوف آزادی
دولت هگل: تجلی «واقعیت ایده اخلاقی» و کشاکش میان آزادی فردی و اقتدار جمعی
❤3👎3👍1
بخش دوم-نهادسازی معرفتی.pdf
293.5 KB
📄 ریشهیابی ابتلای ایران به بحرانهای متعدد
در بحران ناشی از تقابل دو جهان بینی
بخش دوم: چرا ایران در مسیر تاریخی خود فاقد نهاد معرفتی کارساز شد
👤 محمد طبیبیان
🔗 بخش یکم را اینجا بخوانید
◽️@utfinance◽️
در بحران ناشی از تقابل دو جهان بینی
بخش دوم: چرا ایران در مسیر تاریخی خود فاقد نهاد معرفتی کارساز شد
👤 محمد طبیبیان
🔗 بخش یکم را اینجا بخوانید
◽️@utfinance◽️
👍1
📄 سراب «برنامه نویسی»: چگونه «اقتصاد دستوری» به ناکارآمدی و رانتجویی ختم میشود
جاذبهی اقتصاد دستوری همواره بر پایهی مجموعهای از توجیهات به ظاهر منطقی و اخلاقی استوار است. دولتمردان معمولاً وعدهی نظم، کنترل، و بالاتر از همه، «عدالت» را در برابر «آشوب» و «بیعدالتی» ادعاییِ بازار آزاد میدهند، اما در عمل، چیزی جز یک توهم معرفتشناختی و یک شکست ساختاری نیست.
نقد بنیادین اقتصاد دستوری، نه صرفاً بر سر ناکارآمدیهای تجربی آن (که به وفور در تاریخ قرن بیستم ثبت شده)، بلکه بر سر تناقضات منطقی درونی و ناممکن بودن ذاتیِ اهداف آن است. گفتار مدافعان اقتصاد دولتی، از شعار عدالت اجتماعی گرفته تا توجیه ضرورت قیمتگذاری، پرداخت یارانهها، وضع تعرفههای حمایتی، و اعطای رانتهای استراتژیک، همگی در یک نقطه مشترکاند: این باور که یک مرجع برنامهریز مرکزی (دولت) میتواند دانشی برتر و انگیزهای خیرخواهانهتر از مجموعهی تعاملات داوطلبانهی میلیونها عامل اقتصادی مستقل داشته باشد.
بنیادیترین و ویرانگرترین مغالطهی اقتصاد دستوری، در هستهی اصلی آن، یعنی نفی یا سرکوب «مالکیت خصوصی» بر ابزار تولید و جایگزینی آن با «برنامهریزی مرکزی» نهفته است. لودویگ فون میزس در مقاله دورانساز خود در مورد «محاسبه اقتصادی در جامعه سوسیالیستی»، به شکلی قاطع نشان داد که مشکل سوسیالیسم، «فنی» یا «انگیزشی» نیست، بلکه «محاسباتی» و «منطقی» است. در یک اقتصاد آزاد، قیمتها نه صرفاً برچسبهایی برای کالاها، بلکه سیگنالهایی حیاتی هستند که اطلاعات مربوط به «کمیابی» منابع و «مطلوبیت» کالاها را به صورت فشرده منتقل میکنند. این قیمتها، تنها از طریق «مبادلهی داوطلبانه» پدید میآیند که خود مبتنی بر «مالکیت خصوصی» است. بدون مالکیت خصوصی بر ابزار تولید (کارخانهها، زمین، ماشینآلات)، هیچ بازاری برای کالاهای سرمایهای وجود نخواهد داشت؛ بدون بازار، هیچ فرآیند رقابتی برای کشف قیمت وجود ندارد؛ و بدون قیمتهای پولی (که به عنوان یک مخرج مشترک عمل میکنند)، «محاسبهی عقلانی اقتصادی» غیرممکن میشود. برنامهریز مرکزی چگونه باید تصمیم بگیرد که آیا یک پل جدید باید با فولاد ساخته شود یا با آلومینیوم یا با کامپوزیتهای پیشرفته؟ او چگونه میتواند «هزینهی» واقعی (یعنی هزینهی فرصت، یا بهترین استفادهی جایگزین از آن منابع) را بدون وجود قیمتهای بازاری برای فولاد، آلومینیوم، نیروی کار متخصص، و ماشینآلات بسنجد؟ پاسخ میزس این است که او «نمیتواند».
در غیاب حسابداری سود و زیان (که خود متکی بر قیمتهای بازاری است)، تخصیص منابع از یک فرآیند «عقلانی» به یک فرآیند «دلبخواهی» و «دستوری» تبدیل میشود. تلاشها برای حل این مشکل از طریق معادلات ریاضی پیچیده (مدلهای برنامهریزی خطی یا «سوسیالیسم بازار» اسکار لانگه) نیز شکست خوردند، زیرا آنها فرض میکردند که «دادهها» (اطلاعات مربوط به ترجیحات و منابع) از پیش «داده شده» هستند، در حالی که این دادهها خود محصول فرآیند پویای بازار هستند و دائماً در حال تغییرند.
اینجاست که نقد فردریش هایک، به عنوان مکمل نقد میزس، وارد میشود. هایک «مشکل دانش» را مطرح کرد. حتی اگر مشکل محاسبهی میزس به طریقی (که ممکن نیست) حل میشد، برنامهریز مرکزی با یک مانع معرفتشناختی دیگر روبروست: دانش لازم برای برنامهریزی یک اقتصاد مدرن، هرگز نمیتواند در یک ذهن واحد یا یک کمیتهی برنامهریزی متمرکز شود.
دانش اقتصادی، ذاتاً «پراکنده»، «محلی» و اغلب «ضمنی» و «مکتوم» است. یک کارآفرین محلی، دانش ضمنی در مورد نیازهای خاص مشتریانش، قابلیتهای کارگرانش، یا فرصتهای زودگذر در زنجیرهی تأمین خود دارد که هرگز نمیتواند به صورت «آمار» به یک بوروکرات در پایتخت منتقل شود. نظام قیمتها، به تعبیر هایک، یک «سیستم مخابراتی» شگفتانگیز است که این میلیونها قطعه دانش پراکنده را «بدون» نیاز به جمعآوری آنها در یک مرکز، هماهنگ میکند. مثلاً وقتی قیمت قلع افزایش مییابد، به تمام تولیدکنندگانی که از قلع استفاده میکنند (از سازندگان قوطی کنسرو تا تولیدکنندگان قطعات الکترونیکی) سیگنال میدهد که باید در مصرف آن صرفهجویی کنند یا به دنبال جایگزین باشند؛ آنها «نیازی ندارند» بدانند که «چرا» قیمت افزایش یافته (آیا یک معدن در بولیوی فرو ریخته؟ آیا تقاضای جدیدی در چین ایجاد شده؟)، آنها فقط باید به سیگنال قیمت واکنش نشان دهند. اقتصاد دستوری، با نابود کردن این سیستم سیگنالدهی، خود را از دانش حیاتی لازم برای هماهنگی اقتصادی محروم میکند. این، نه یک نقص، که یک تکبر معرفتی یا به تعبیر هایک «غرور مهلک» است.
🔗 متن کامل را اینجا بخوانید
◽️@utfinance◽️
جاذبهی اقتصاد دستوری همواره بر پایهی مجموعهای از توجیهات به ظاهر منطقی و اخلاقی استوار است. دولتمردان معمولاً وعدهی نظم، کنترل، و بالاتر از همه، «عدالت» را در برابر «آشوب» و «بیعدالتی» ادعاییِ بازار آزاد میدهند، اما در عمل، چیزی جز یک توهم معرفتشناختی و یک شکست ساختاری نیست.
نقد بنیادین اقتصاد دستوری، نه صرفاً بر سر ناکارآمدیهای تجربی آن (که به وفور در تاریخ قرن بیستم ثبت شده)، بلکه بر سر تناقضات منطقی درونی و ناممکن بودن ذاتیِ اهداف آن است. گفتار مدافعان اقتصاد دولتی، از شعار عدالت اجتماعی گرفته تا توجیه ضرورت قیمتگذاری، پرداخت یارانهها، وضع تعرفههای حمایتی، و اعطای رانتهای استراتژیک، همگی در یک نقطه مشترکاند: این باور که یک مرجع برنامهریز مرکزی (دولت) میتواند دانشی برتر و انگیزهای خیرخواهانهتر از مجموعهی تعاملات داوطلبانهی میلیونها عامل اقتصادی مستقل داشته باشد.
بنیادیترین و ویرانگرترین مغالطهی اقتصاد دستوری، در هستهی اصلی آن، یعنی نفی یا سرکوب «مالکیت خصوصی» بر ابزار تولید و جایگزینی آن با «برنامهریزی مرکزی» نهفته است. لودویگ فون میزس در مقاله دورانساز خود در مورد «محاسبه اقتصادی در جامعه سوسیالیستی»، به شکلی قاطع نشان داد که مشکل سوسیالیسم، «فنی» یا «انگیزشی» نیست، بلکه «محاسباتی» و «منطقی» است. در یک اقتصاد آزاد، قیمتها نه صرفاً برچسبهایی برای کالاها، بلکه سیگنالهایی حیاتی هستند که اطلاعات مربوط به «کمیابی» منابع و «مطلوبیت» کالاها را به صورت فشرده منتقل میکنند. این قیمتها، تنها از طریق «مبادلهی داوطلبانه» پدید میآیند که خود مبتنی بر «مالکیت خصوصی» است. بدون مالکیت خصوصی بر ابزار تولید (کارخانهها، زمین، ماشینآلات)، هیچ بازاری برای کالاهای سرمایهای وجود نخواهد داشت؛ بدون بازار، هیچ فرآیند رقابتی برای کشف قیمت وجود ندارد؛ و بدون قیمتهای پولی (که به عنوان یک مخرج مشترک عمل میکنند)، «محاسبهی عقلانی اقتصادی» غیرممکن میشود. برنامهریز مرکزی چگونه باید تصمیم بگیرد که آیا یک پل جدید باید با فولاد ساخته شود یا با آلومینیوم یا با کامپوزیتهای پیشرفته؟ او چگونه میتواند «هزینهی» واقعی (یعنی هزینهی فرصت، یا بهترین استفادهی جایگزین از آن منابع) را بدون وجود قیمتهای بازاری برای فولاد، آلومینیوم، نیروی کار متخصص، و ماشینآلات بسنجد؟ پاسخ میزس این است که او «نمیتواند».
در غیاب حسابداری سود و زیان (که خود متکی بر قیمتهای بازاری است)، تخصیص منابع از یک فرآیند «عقلانی» به یک فرآیند «دلبخواهی» و «دستوری» تبدیل میشود. تلاشها برای حل این مشکل از طریق معادلات ریاضی پیچیده (مدلهای برنامهریزی خطی یا «سوسیالیسم بازار» اسکار لانگه) نیز شکست خوردند، زیرا آنها فرض میکردند که «دادهها» (اطلاعات مربوط به ترجیحات و منابع) از پیش «داده شده» هستند، در حالی که این دادهها خود محصول فرآیند پویای بازار هستند و دائماً در حال تغییرند.
اینجاست که نقد فردریش هایک، به عنوان مکمل نقد میزس، وارد میشود. هایک «مشکل دانش» را مطرح کرد. حتی اگر مشکل محاسبهی میزس به طریقی (که ممکن نیست) حل میشد، برنامهریز مرکزی با یک مانع معرفتشناختی دیگر روبروست: دانش لازم برای برنامهریزی یک اقتصاد مدرن، هرگز نمیتواند در یک ذهن واحد یا یک کمیتهی برنامهریزی متمرکز شود.
دانش اقتصادی، ذاتاً «پراکنده»، «محلی» و اغلب «ضمنی» و «مکتوم» است. یک کارآفرین محلی، دانش ضمنی در مورد نیازهای خاص مشتریانش، قابلیتهای کارگرانش، یا فرصتهای زودگذر در زنجیرهی تأمین خود دارد که هرگز نمیتواند به صورت «آمار» به یک بوروکرات در پایتخت منتقل شود. نظام قیمتها، به تعبیر هایک، یک «سیستم مخابراتی» شگفتانگیز است که این میلیونها قطعه دانش پراکنده را «بدون» نیاز به جمعآوری آنها در یک مرکز، هماهنگ میکند. مثلاً وقتی قیمت قلع افزایش مییابد، به تمام تولیدکنندگانی که از قلع استفاده میکنند (از سازندگان قوطی کنسرو تا تولیدکنندگان قطعات الکترونیکی) سیگنال میدهد که باید در مصرف آن صرفهجویی کنند یا به دنبال جایگزین باشند؛ آنها «نیازی ندارند» بدانند که «چرا» قیمت افزایش یافته (آیا یک معدن در بولیوی فرو ریخته؟ آیا تقاضای جدیدی در چین ایجاد شده؟)، آنها فقط باید به سیگنال قیمت واکنش نشان دهند. اقتصاد دستوری، با نابود کردن این سیستم سیگنالدهی، خود را از دانش حیاتی لازم برای هماهنگی اقتصادی محروم میکند. این، نه یک نقص، که یک تکبر معرفتی یا به تعبیر هایک «غرور مهلک» است.
🔗 متن کامل را اینجا بخوانید
◽️@utfinance◽️
اکوایران
سراب «برنامه نویسی»: چگونه «اقتصاد دستوری» به ناکارآمدی و رانتجویی ختم میشود
جاذبهی اقتصاد دستوری همواره بر پایهی مجموعهای از توجیهات به ظاهر منطقی و اخلاقی استوار است. دولتمردان معمولاً وعدهی نظم، کنترل، و بالاتر از همه، «عدالت» را در برابر «آشوب» و «بیعدالتی» ادعاییِ بازار آزاد سر میدهد، اما در عمل، چیزی جز یک توهم معرفتشناختی…
👍6❤1
📄 مقاله
Iran’s Economy Isn’t Failing; It’s a Plunder Machine
👤 هامون سلیمانی
© منتشر شده در انستیتو میزس
◽️@utfinance◽️
Iran’s Economy Isn’t Failing; It’s a Plunder Machine
👤 هامون سلیمانی
© منتشر شده در انستیتو میزس
◽️@utfinance◽️
Mises Institute
Iran’s Economy Isn’t Failing; It’s a Plunder Machine
The people of Iran suffer not only from authoritarian rule, but they also are victims of an economy in which the authoritarian rulers engage in central economic planning that is destroying the economy. It’s an economy based upon plunder, not production.
🔥12❤1
WHAT THE MERCANTILISTS GOT RIGHT.pdf
298.6 KB
📄 مقاله
What the Mercantilists Got Right
👤 دنی رودریک
🗓 اکتبر ۲۰۲۵
◽️ مقاله «آنچه مرکانتیلیستها درست فهمیدند» به تازگی و در ماه جاری میلادی منتشر شده است.
◽️ آنچنان که از عنوان مقاله پیداست، نویسنده در پی دفاع از مرکانتیلیسم است.
چرا یک اقتصاددان که دغدغه «توسعه» و «برابری» دارد مدافع مرکانتلیسم شده است؟
◽️@utfinance◽️
What the Mercantilists Got Right
👤 دنی رودریک
🗓 اکتبر ۲۰۲۵
◽️ مقاله «آنچه مرکانتیلیستها درست فهمیدند» به تازگی و در ماه جاری میلادی منتشر شده است.
◽️ آنچنان که از عنوان مقاله پیداست، نویسنده در پی دفاع از مرکانتیلیسم است.
چرا یک اقتصاددان که دغدغه «توسعه» و «برابری» دارد مدافع مرکانتلیسم شده است؟
◽️@utfinance◽️
👌4😱3
◽️ تصویر روز
ترجمه فارسی دو کتاب روتبارد در دست والتر بلاک
🔗 همچنین بخوانید:
مقدمه نوشته شده توسط «والتر بلاک» برای ترجمه فارسی کتاب «اخلاق آزادی»
◽️@utfinance◽️
ترجمه فارسی دو کتاب روتبارد در دست والتر بلاک
دو کتاب «اخلاق آزادی» و «فردگرایی و فلسفه علوم اجتماعی» توسط مهران خسروزاده ترجمه شدهاند.
🔗 همچنین بخوانید:
مقدمه نوشته شده توسط «والتر بلاک» برای ترجمه فارسی کتاب «اخلاق آزادی»
◽️@utfinance◽️
❤22🔥7👍1👎1
Finance & Economics
WHAT THE MERCANTILISTS GOT RIGHT.pdf
📄 نقد مقاله جدید دنی رودریک؛ «آنچه مرکانتیلیستها درست فهمیدند»
آیا مرکانتلیستها درست فهمیدند؟
به تازگی و در ماه جاری میلادی مقالهای با عنوان «آنچه مرکانتیلیستها درست فهمیدند» (What the Mercantilists Got Right) نوشته دنی رودریک، اقتصاددان، منتشر شده است.
آنچنان که از عنوان مقاله؛ «آنچه مرکانتیلیستها درست فهمیدند»* پیداست، نویسنده در پی دفاع از مرکانتیلیسم است. تلاشی که گرچه با نثری فریبنده و ارجاع به نمونههای ظاهراً موفقیتآمیز صورت میگیرد، اما در نهایت بر پایهی یک درک ناقص از چگونگی عملکرد اقتصاد و فرآیندهای اجتماعی استوار است.
مقاله رودریک یک «Working Paper» یا مقاله پیش نویس است که توسط موسسه NBER (دفتر ملی تحقیقات اقتصادی) در اکتبر 2025 منتشر شده است.
آیا تفکر اقتصادی «مرکانتیلیستی» حاوی بینشهای عملگرایانه و درستی است که برای موفقیتهای اقتصادی تاریخی حیاتی بوده و هستند؟
🔗 متن کامل مقاله را اینجا بخوانید
◽️@utfinance◽️
آیا مرکانتلیستها درست فهمیدند؟
به تازگی و در ماه جاری میلادی مقالهای با عنوان «آنچه مرکانتیلیستها درست فهمیدند» (What the Mercantilists Got Right) نوشته دنی رودریک، اقتصاددان، منتشر شده است.
آنچنان که از عنوان مقاله؛ «آنچه مرکانتیلیستها درست فهمیدند»* پیداست، نویسنده در پی دفاع از مرکانتیلیسم است. تلاشی که گرچه با نثری فریبنده و ارجاع به نمونههای ظاهراً موفقیتآمیز صورت میگیرد، اما در نهایت بر پایهی یک درک ناقص از چگونگی عملکرد اقتصاد و فرآیندهای اجتماعی استوار است.
مقاله رودریک یک «Working Paper» یا مقاله پیش نویس است که توسط موسسه NBER (دفتر ملی تحقیقات اقتصادی) در اکتبر 2025 منتشر شده است.
آیا تفکر اقتصادی «مرکانتیلیستی» حاوی بینشهای عملگرایانه و درستی است که برای موفقیتهای اقتصادی تاریخی حیاتی بوده و هستند؟
🔗 متن کامل مقاله را اینجا بخوانید
◽️@utfinance◽️
اکوایران
نقد اکوایران بر مقاله جدید دنی رودریک
به تازگی و در ماه جاری میلادی مقالهای با عنوان «آنچه مرکانتیلیستها درست فهمیدند» (What the Mercantilists Got Right) نوشته دنی رودریک، اقتصاددان، منتشر شده است. اکوایران این مقاله را مورد نقد قرار داده است.
❤8👎3
📄 نگاهی به کتاب «برخورد تمدنها» ساموئل هانتینگتون
👤 مهرپویا علا
از متن: نظریهپرداز «برخورد تمدنها» مسائل فراوانی را در این کتاب پیش کشید که در جای خود میتوانند قابل بحث و البته نقد جدی باشند. به نظر میرسد هانتینگتون در جریان بحث خود برخی از مسائل اساسی را بهعنوان اصول مسلم فرض میگیرد و استدلالی پیرامون آنها طرح نمیکند. مفهوم «آگاهی تمدنی» در این نظریه نقش کلیدی دارد. هانتیگتون یکی از مصادیق این آگاهی تمدنی را رویگردانی جوانان از نظامهای فکری «غربی» مانند لیبرالیسم یا مارکسیسم معرفی میکند. در اینجا بحث بر سر درستی یا نادرستی هر یک از این مکاتب نیست. بحث بر سر این است که آرمانهایی همچون آزادی آرمانهایی وابسته به زمان و مکان نیستند که بتوان آنها را به این یا آن تمدن منتسب نمود.
◼️ @alamehrpouia
◽️@utfinance◽️
👤 مهرپویا علا
از متن: نظریهپرداز «برخورد تمدنها» مسائل فراوانی را در این کتاب پیش کشید که در جای خود میتوانند قابل بحث و البته نقد جدی باشند. به نظر میرسد هانتینگتون در جریان بحث خود برخی از مسائل اساسی را بهعنوان اصول مسلم فرض میگیرد و استدلالی پیرامون آنها طرح نمیکند. مفهوم «آگاهی تمدنی» در این نظریه نقش کلیدی دارد. هانتیگتون یکی از مصادیق این آگاهی تمدنی را رویگردانی جوانان از نظامهای فکری «غربی» مانند لیبرالیسم یا مارکسیسم معرفی میکند. در اینجا بحث بر سر درستی یا نادرستی هر یک از این مکاتب نیست. بحث بر سر این است که آرمانهایی همچون آزادی آرمانهایی وابسته به زمان و مکان نیستند که بتوان آنها را به این یا آن تمدن منتسب نمود.
◼️ @alamehrpouia
◽️@utfinance◽️
اکوایران
نگاهی به کتاب «برخورد تمدنها» ساموئل هانتینگتون
برخورد میان تمدن غرب از یکسو و تمدن کنفوسیوسی و تمدن اسلامی از سوی دیگر توجه ساموئل هانتیگتون را به خود جلب نموده بود. نظریهٔ «برخورد تمدنهای» هانتینگتون ابتدا در یک مقاله و سپس در کتاب «برخورد تمدنها و بازسازی نظم جهانی» مطرح شد.
❤3👍3
🖥 درود یزدان
گفتوگوی مصطفی صادق با
👤 موسی غنینژاد
و 👤 ابراهیم صحافی
▫️تنها سنجه ترسیم مرزهای حقوق خصوصی و عمومی، خرد و داد هستند و نهادهای سیاسی و اجتماعی میبایست خود را به قواره خرد و داد در بیاورند؛ تا هم کارایی و هم روا بودن خود را به دست بیاورند.
▫️آنچه در علوم طبیعی روا و کاراست و با عقل مهندسی ساخته میشود در قلمرو انسانی لزوما کارا و روا نیست. پهنه حقوق آدمیان، در اختیار دولتمردی که خود را مهندس اجتماع میداند، قرار ندارد و نمیتواند به بهانه کارایی، حقها را نقض کند.
◽️@utfinance◽️
گفتوگوی مصطفی صادق با
👤 موسی غنینژاد
و 👤 ابراهیم صحافی
▫️تنها سنجه ترسیم مرزهای حقوق خصوصی و عمومی، خرد و داد هستند و نهادهای سیاسی و اجتماعی میبایست خود را به قواره خرد و داد در بیاورند؛ تا هم کارایی و هم روا بودن خود را به دست بیاورند.
▫️آنچه در علوم طبیعی روا و کاراست و با عقل مهندسی ساخته میشود در قلمرو انسانی لزوما کارا و روا نیست. پهنه حقوق آدمیان، در اختیار دولتمردی که خود را مهندس اجتماع میداند، قرار ندارد و نمیتواند به بهانه کارایی، حقها را نقض کند.
◽️@utfinance◽️
YouTube
درودِ یزدان
▫️آیا خرد و داد میتوانند مرزهای حقوق خصوصی و عمومی را ترسیم کنند؟ اگر نه، چه سنجه دیگری برای این مرزبندی وجود دارد؟
▫️آیا منطق تصرف در طبیعت، مثل هَرَس درختان که بر مبنای کارایی بیشتر است، به تصرف در اراده و قلمرو آدمیان قابل تسری است و میتوان با مهندسی…
▫️آیا منطق تصرف در طبیعت، مثل هَرَس درختان که بر مبنای کارایی بیشتر است، به تصرف در اراده و قلمرو آدمیان قابل تسری است و میتوان با مهندسی…
❤4
نهادسازی معرفتی- جمعبندی.pdf
110.4 KB
📄 ریشهیابی ابتلای ایران به بحرانهای متعدد
در بحران ناشی از تقابل دو جهان بینی
بخش سوم: جمعبندی بحث و راه پیشِ رو
👤 محمد طبیبیان
🔗 بخش یکم را اینجا بخوانید
🔗 بخش دوم را اینجا بخوانید
◽️@utfinance◽️
در بحران ناشی از تقابل دو جهان بینی
بخش سوم: جمعبندی بحث و راه پیشِ رو
👤 محمد طبیبیان
🔗 بخش یکم را اینجا بخوانید
🔗 بخش دوم را اینجا بخوانید
◽️@utfinance◽️
📄 روشِ علم؛ پرسش بنیادین و معرفتشناسی
👤 مصطفی صادق
ذهن آدمیزاد همواره پی شناخت جهان است، این جستوجو خود پرسشی نو میآفریند: از کجا بدانیم کنش ذهن ما برای شناخت پدیدارها، هستی و حقیقت معتبر است؟ یا در یک لایه دیگر از مرز علم وشبهعلم در معنای عامش بپرسیم؟
پس باید بپرسیم واقعیتهای بیرونی چگونه در ذهن ما نقش میبندند؟ آنگونه که هستند؟ یا ذهن ما چیزهایی به آنها میچسباند و آنها را صورتبندی میکند؟ یا اصلا حقیقت اشیا در دسترس نیست و آنچه به آن دسترسی داریم، تنها صورتبندی ذهن است؟ اگر صورتبندی ذهن تنها دستاورد ماست؛ اعتبارش با چه سنجیده میشود؟ بنابراین چگونگی سازمان دادن ذهن به ادراکاتش، درخور ژرف کاوی میشود.
◽️@utfinance◽️
👤 مصطفی صادق
ذهن آدمیزاد همواره پی شناخت جهان است، این جستوجو خود پرسشی نو میآفریند: از کجا بدانیم کنش ذهن ما برای شناخت پدیدارها، هستی و حقیقت معتبر است؟ یا در یک لایه دیگر از مرز علم وشبهعلم در معنای عامش بپرسیم؟
پس باید بپرسیم واقعیتهای بیرونی چگونه در ذهن ما نقش میبندند؟ آنگونه که هستند؟ یا ذهن ما چیزهایی به آنها میچسباند و آنها را صورتبندی میکند؟ یا اصلا حقیقت اشیا در دسترس نیست و آنچه به آن دسترسی داریم، تنها صورتبندی ذهن است؟ اگر صورتبندی ذهن تنها دستاورد ماست؛ اعتبارش با چه سنجیده میشود؟ بنابراین چگونگی سازمان دادن ذهن به ادراکاتش، درخور ژرف کاوی میشود.
◽️@utfinance◽️
❤4👍1
📄 بانکها، واسطهگران وجوه قابلوامدهی هستند -بخش چهارم
👤 جورج سلجین
✍🏻 ترجمه: مهران خسروزاده
🔗 بخش نخست را اینجا بخوانید
🔗 بخش دوم را اینجا بخوانید
🔗 بخش سوم را اینجا بخوانید
◽️@utfinance◽️
👤 جورج سلجین
✍🏻 ترجمه: مهران خسروزاده
🔗 بخش نخست را اینجا بخوانید
🔗 بخش دوم را اینجا بخوانید
🔗 بخش سوم را اینجا بخوانید
◽️@utfinance◽️
Telegraph
بانکها، واسطهگران وجوه قابلوامدهی هستند - قسمت چهارم
متن پیشرو، مقالهای طولانی از یک اقتصاددان است که به گزارههای یک نحله نه چندان جدید اقتصاد پولی که به تازگی دوباره مورد توجه قرار گرفته است پاسخ میدهد. طرفداران این نحله جدید را میتوان با کلیدواژههای مختلفی شناخت اما عباراتی چون «ادبیات پولی پساکینزی»،…
❤3
📄 خلق پول در بانکها
👤 داود سوری
واقعیت داستان خلق پول توسط بانکها چیست که همواره با ربط و بیربط، مسوول و نامسؤول، ریشه همه مشکلات اقتصادی کشور را در آن میبینند و هیچکس هم یارای مقابله با آن را ندارد؟ ایراد از کجاست؟
اجازه دهید قبل از پرداختن به فعالیت بانک و فرآیند خلق پول این نکته را از ابتدا مشخص کنیم که اساس عملکرد بانک بر خلق و امحای پول استوار است و این نه موجب شرمساری، بلکه هنر بانک است؛ هنری که اگر به درستی انجام شود، تامین مالی، رشد اقتصادی و رفاه خانوارها با هزینهای نازل ممکن میشود.
◽️@utfinance◽️
👤 داود سوری
واقعیت داستان خلق پول توسط بانکها چیست که همواره با ربط و بیربط، مسوول و نامسؤول، ریشه همه مشکلات اقتصادی کشور را در آن میبینند و هیچکس هم یارای مقابله با آن را ندارد؟ ایراد از کجاست؟
اجازه دهید قبل از پرداختن به فعالیت بانک و فرآیند خلق پول این نکته را از ابتدا مشخص کنیم که اساس عملکرد بانک بر خلق و امحای پول استوار است و این نه موجب شرمساری، بلکه هنر بانک است؛ هنری که اگر به درستی انجام شود، تامین مالی، رشد اقتصادی و رفاه خانوارها با هزینهای نازل ممکن میشود.
◽️@utfinance◽️
Telegraph
خلق پول در بانکها
واقعیت داستان خلق پول توسط بانکها چیست که همواره با ربط و بیربط، مسوول و نامسؤول، ریشه همه مشکلات اقتصادی کشور را در آن میبینند و هیچکس هم یارای مقابله با آن را ندارد؟ ایراد از کجاست؟ اجازه دهید قبل از پرداختن به فعالیت بانک و فرآیند خلق پول این نکته…
👍2👎1
📄 عدالت و بازار
👤 حسین عبدهتبریزی
وقتی در سال۴۸ وارد دانشکده شدم و خواندن متون اقتصاد را دنبال کردم، با دنیایی روبهرو شدم که نظم و منطق خودش را داشت. مفاهیمی مانند بازار، رقابت، قیمت و انگیزه انسانی کمکم ذهنم را شکل دادند. آشنایی با اندیشههای اقتصاددان اخلاقی آدام اسمیت برایم نقطه عطف بود. وقتی نخستینبار خواندم که «ما از نانوای محل نان میخریم نه از سر دلسوزیاش، بلکه از پیِ نفع شخصی اوست که جامعه تغذیه میشود»، در ابتدا بسیار دلگیر شدم؛ چراکه در آن ایام فکر میکردم، نفع شخصی با عدالت در تضاد است. این جمله برایم سرد و بیاحساس بود، اما بعدها فهمیدم اسمیت از خودخواهی نمیگوید، از نظمی حرف میزند که انسانها، آزاد و قانونمدار، با آن خیر جمعی میآفرینند. درباره سیستمی سخن میگوید که در آن آزادی و قانون دست به دست هم میدهند تا خیر عمومی پدید آید. بازار آزاد به معنای بیقانونی نیست، بلکه یعنی قانونی روشن برای همه؛ یعنی رقابت سالم، اطلاعات شفاف و فرصت برابر.
با انقلاب اسلامی، نسلی که من هم در آن بودم، به میدان آمد تا جامعهای عادلانه بسازد. شور انقلابی و نگاه چپ جای علم را گرفت. عدالت با شعار حمایت از مستضعفان آغاز شد و با کنترل و دخالت ادامه یافت. دولت خواست به جای مردم تصمیم بگیرد و نتیجهاش را هم دیدیم: قیمتگذاری دستوری، چندنرخیکردن ارز، دشمنپنداشتن بازار و سرمایهگذار و نادیدهگرفتن قانون مالکیت.
دولتها تصور کردند اگر قیمت را پایین نگه دارند، عدالت برقرار میشود، اما هر بار که قیمت را سرکوب کردند، تورم بالاتر رفت و فقر عمیقتر شد. به جای آنکه تورم را مهار کنند، گرانفروش را مجازات کردند، گویی گناه فقر بر دوش مغازهدار و تولیدکننده است. به جای اعتماد به بازار، به بخشنامه پناه بردیم. در دولتهای نهم و دهم همین نگاه مداخلهگر با شعار حمایت از مستضعفان شدت گرفت و تصمیماتی گرفته شد که هم فقرا را فقیرتر کرد و هم تولیدکنندگان را از پا انداخت.
وقتی برق و انرژی با قیمت غیرواقعی عرضه میشود، مردم و صنعت هر دو در دام کمبود گرفتار میشوند. امروز کشوری هستیم با بالاترین ذخایر نفت و گاز و ظرفیت نیروگاهی منطقه، اما باز هم در گرمای تابستان و سرمای زمستان با بیبرقی مواجهیم؛ چون از منطق بازار و قیمت واقعی انرژی فاصله گرفتهایم. بازار که باید عرصه رقابت و خلاقیت باشد، به میدان رانت و تبعیض تبدیل شد. نظام چندنرخی ارز، چندقیمتیکردن انرژی و کالا و قیمتگذاری اداری همه به فساد دامن زدند. به نام دفاع از مستضعفان، رانتخواریها و خصولتیسازیها شکل گرفت.
🔗 متن کامل را اینجا بخوانید
◽️@utfinance◽️
👤 حسین عبدهتبریزی
وقتی در سال۴۸ وارد دانشکده شدم و خواندن متون اقتصاد را دنبال کردم، با دنیایی روبهرو شدم که نظم و منطق خودش را داشت. مفاهیمی مانند بازار، رقابت، قیمت و انگیزه انسانی کمکم ذهنم را شکل دادند. آشنایی با اندیشههای اقتصاددان اخلاقی آدام اسمیت برایم نقطه عطف بود. وقتی نخستینبار خواندم که «ما از نانوای محل نان میخریم نه از سر دلسوزیاش، بلکه از پیِ نفع شخصی اوست که جامعه تغذیه میشود»، در ابتدا بسیار دلگیر شدم؛ چراکه در آن ایام فکر میکردم، نفع شخصی با عدالت در تضاد است. این جمله برایم سرد و بیاحساس بود، اما بعدها فهمیدم اسمیت از خودخواهی نمیگوید، از نظمی حرف میزند که انسانها، آزاد و قانونمدار، با آن خیر جمعی میآفرینند. درباره سیستمی سخن میگوید که در آن آزادی و قانون دست به دست هم میدهند تا خیر عمومی پدید آید. بازار آزاد به معنای بیقانونی نیست، بلکه یعنی قانونی روشن برای همه؛ یعنی رقابت سالم، اطلاعات شفاف و فرصت برابر.
با انقلاب اسلامی، نسلی که من هم در آن بودم، به میدان آمد تا جامعهای عادلانه بسازد. شور انقلابی و نگاه چپ جای علم را گرفت. عدالت با شعار حمایت از مستضعفان آغاز شد و با کنترل و دخالت ادامه یافت. دولت خواست به جای مردم تصمیم بگیرد و نتیجهاش را هم دیدیم: قیمتگذاری دستوری، چندنرخیکردن ارز، دشمنپنداشتن بازار و سرمایهگذار و نادیدهگرفتن قانون مالکیت.
دولتها تصور کردند اگر قیمت را پایین نگه دارند، عدالت برقرار میشود، اما هر بار که قیمت را سرکوب کردند، تورم بالاتر رفت و فقر عمیقتر شد. به جای آنکه تورم را مهار کنند، گرانفروش را مجازات کردند، گویی گناه فقر بر دوش مغازهدار و تولیدکننده است. به جای اعتماد به بازار، به بخشنامه پناه بردیم. در دولتهای نهم و دهم همین نگاه مداخلهگر با شعار حمایت از مستضعفان شدت گرفت و تصمیماتی گرفته شد که هم فقرا را فقیرتر کرد و هم تولیدکنندگان را از پا انداخت.
وقتی برق و انرژی با قیمت غیرواقعی عرضه میشود، مردم و صنعت هر دو در دام کمبود گرفتار میشوند. امروز کشوری هستیم با بالاترین ذخایر نفت و گاز و ظرفیت نیروگاهی منطقه، اما باز هم در گرمای تابستان و سرمای زمستان با بیبرقی مواجهیم؛ چون از منطق بازار و قیمت واقعی انرژی فاصله گرفتهایم. بازار که باید عرصه رقابت و خلاقیت باشد، به میدان رانت و تبعیض تبدیل شد. نظام چندنرخی ارز، چندقیمتیکردن انرژی و کالا و قیمتگذاری اداری همه به فساد دامن زدند. به نام دفاع از مستضعفان، رانتخواریها و خصولتیسازیها شکل گرفت.
🔗 متن کامل را اینجا بخوانید
◽️@utfinance◽️
Telegraph
عدالت و بازار
در گرگ و میش صبح تهران، میاندیشیدم در رویداد تد دانشگاه امیرکبیر از چه سخن بگویم که هم از دل برخیزد و حدیث نفس باشد و هم وقت ارزشمند شما را پاس بدارد. به دهه پنجاه، به آن فضای بسته سیاسی و فرهنگی کشور رسیدم که مثل دیگر جوانان فکر و ذکرم جستوجوی عدالت بود…
👍2👎2👏1
📄 روتبارد و جدال فکری بر سر آگاهی و علمسالاری
👤 اویس ارشادیان
مورای روتبارد معتقد بود «مخالفت جدی، صریح و صحیح ما با علمسالاری نباید به انکار خودِ علم بینجامد؛ چرا که مسئلهی اصلی علمسالاری، خود علم نیست، بلکه برداشت نادرست از روششناسی و ماهیت معرفت علمی است». او در سال 1979 کتاب «فردگرایی و فلسفه علوم اجتماعی» را به رشته تحریر درآورد تا به این پرسش پاسخ دهد که چرا ادعای علمسالاری مبنی بر یگانه روش علمی برای شناخت، نه تنها نادرست بلکه اساساً غیرعلمی است.
◼️@oveissershadian
◽️@utfinance◽️
👤 اویس ارشادیان
مورای روتبارد معتقد بود «مخالفت جدی، صریح و صحیح ما با علمسالاری نباید به انکار خودِ علم بینجامد؛ چرا که مسئلهی اصلی علمسالاری، خود علم نیست، بلکه برداشت نادرست از روششناسی و ماهیت معرفت علمی است». او در سال 1979 کتاب «فردگرایی و فلسفه علوم اجتماعی» را به رشته تحریر درآورد تا به این پرسش پاسخ دهد که چرا ادعای علمسالاری مبنی بر یگانه روش علمی برای شناخت، نه تنها نادرست بلکه اساساً غیرعلمی است.
◼️@oveissershadian
◽️@utfinance◽️
👍7👎1👌1
Forwarded from شرق وحشی
ظاهراً حزب میلی ۴۱ درصد آراء را به دست خواهد آورد، در حالیکه سهم رقبای پرونیستش ۲۴/۵ درصد خواهد بود.
تا پیش از این سهم کرسیهای حزب میلی بسیار کمتر از این بود و میلی برای به پیش بردن سیاستهایش نیازمند آراء سایرین بود.
همین نتیجه تا به اینجا باعث افزایش ارزش پزو آرژانتین شده است.
ببینید:
ویدیو سخنرانی میلی در مجمع اقتصاد جهانی:
https://youtu.be/W8K8KEgXTQc?si=uKHESfeROc__Mjl2
ویدیو مصاحبه نیل فرگوسن درباره عملکرد خاویر میلی در دو سال اول دولتش:
https://youtu.be/GxVni0OM9-w?si=dDejkx2y21LQjSyS
شرق وحشی
تلگرام | یوتوب
تا پیش از این سهم کرسیهای حزب میلی بسیار کمتر از این بود و میلی برای به پیش بردن سیاستهایش نیازمند آراء سایرین بود.
همین نتیجه تا به اینجا باعث افزایش ارزش پزو آرژانتین شده است.
ببینید:
ویدیو سخنرانی میلی در مجمع اقتصاد جهانی:
https://youtu.be/W8K8KEgXTQc?si=uKHESfeROc__Mjl2
ویدیو مصاحبه نیل فرگوسن درباره عملکرد خاویر میلی در دو سال اول دولتش:
https://youtu.be/GxVni0OM9-w?si=dDejkx2y21LQjSyS
شرق وحشی
تلگرام | یوتوب
