bootg.com »
United States »
سخنرانی ها ، درس گفتارها ، گفت و گوها و دیگر برنامه های فرهنگی و مطالعات تطبیقی » Telegram Web
جبهه ملی ايران حمله اسرائیل به ایران را به شدت محکوم می کند
هم میهنان؛
شوربختانه کشور عزیزمان اینک مورد تهاجم یک کشورخارجی واقع شده و در طی سه روز اخیر دهها شهروند غیر نظامی و بیگناه در پی حملات اسرائیل جان باختند و خسارت های مالی بسیاری نیز به شهروندان و زیر ساخت های کشور وارد شده است.
جبهه ملی ایران با تاکید بر داشتن مرزهای تعریف شده و مخالفت صریح با سیاست های حاکمان در عرصه داخلی و خارجی، هر گونه دخالت و حمله کشور خارجی به ایران را به شدت محکوم می نماید.
جبهه ملی ایران
به عنوان دیرپا ترین سازمان سیاسی آزادی خواه،در چنین شرایطی در کنار مردم ایران بوده و خواهان برقراری هرچه سریعتر آتش بس و تامین امنیت شهروندان و تمامیت سرزمینی کشور می باشد و خواهان استقرار صلح پایدار در ایران و منطقه خاورمیانه است.
(پیوست بیانیه تکمیلی با توجه به شرایط روز منتشر خواهدشد.)
روابط عمومی جبهه ملی ایران
۲۵ خرداد ۱۴۰۴
https://www.tg-me.com/Vortrags
هم میهنان؛
شوربختانه کشور عزیزمان اینک مورد تهاجم یک کشورخارجی واقع شده و در طی سه روز اخیر دهها شهروند غیر نظامی و بیگناه در پی حملات اسرائیل جان باختند و خسارت های مالی بسیاری نیز به شهروندان و زیر ساخت های کشور وارد شده است.
جبهه ملی ایران با تاکید بر داشتن مرزهای تعریف شده و مخالفت صریح با سیاست های حاکمان در عرصه داخلی و خارجی، هر گونه دخالت و حمله کشور خارجی به ایران را به شدت محکوم می نماید.
جبهه ملی ایران
به عنوان دیرپا ترین سازمان سیاسی آزادی خواه،در چنین شرایطی در کنار مردم ایران بوده و خواهان برقراری هرچه سریعتر آتش بس و تامین امنیت شهروندان و تمامیت سرزمینی کشور می باشد و خواهان استقرار صلح پایدار در ایران و منطقه خاورمیانه است.
(پیوست بیانیه تکمیلی با توجه به شرایط روز منتشر خواهدشد.)
روابط عمومی جبهه ملی ایران
۲۵ خرداد ۱۴۰۴
https://www.tg-me.com/Vortrags
Telegram
سخنرانی ها ، درس گفتارها ، گفت و گوها و دیگر برنامه های فرهنگی و مطالعات تطبیقی
مطالعات تطبیقی ادیان و عرفان، زنانه نگری و زنان موسیقی ، مطالعات اجتماعی تاریخی و بینارشته ای فرهنگ ها زبان ها و هنرها برای روشنفکران زن زندگی آزادی ایران🕊
https://instagram.com/abbas.ghaemmagham.official
ارتباط با ادمین ها
@Ghaemmagham7
@GodHumanWorld
https://instagram.com/abbas.ghaemmagham.official
ارتباط با ادمین ها
@Ghaemmagham7
@GodHumanWorld
گروهی از فعالان مدنی، خواهان توقف غنیسازی اورانیوم توسط جمهوری اسلامی و توقف جنگ و حملات نظامی به زیرساختهای حیاتی هر دو کشور و کشتار غیرنظامیان شدند.
جعفر پناهی، شهناز اکملی، شیرین عبادی، صدیقه وسمقی، عبدالفتاح سلطانی، محمد رسولاف و نرگس محمدی، در بیانیهای که منتشر کردند بر ضرورت حفظ تمامیت ارضی ایران تاکید کردند. آنها خواهان کنارهگیری جمهوری اسلامی شدند.
متن بیانیه:
«ما، امضاکنندگان این بیانیه، با تأکید قاطع بر حفظ تمامیت ارضی ایران و حق حاکمیت واقعی مردم، خواهان توقف غنی سازی اورانیوم توسط جمهوری اسلامی ، پایان فوری جنگ ویرانگر میان جمهوری اسلامی و رژیم حاکم بر اسرائیل هستیم؛ جنگی که نهتنها زیرساختها و جان غیرنظامیان را در هر دو سرزمین نابود میکند، بلکه تهدیدی آشکار علیه بنیانهای تمدن انسانی به شمار میآید.
غنیسازی اورانیوم، مسألهی مردم ایران نیست. نباید ایران و مردم این سرزمین را فدای غنیسازی اورانیوم و جاه طلبی جمهوری اسلامی کرد. به نظر ما، هیئت حاکمهی جمهوری اسلامی نه توانایی و نه ظرفیت حل مناقشات و منازعات داخلی و خارجی ایران را دارد و بهترین راه برای نجات مردم ایران و این سرزمین، کنارهگیری هیئت حاکمهی جمهوری اسلامی و فراهمآوردن گذار از جمهوری اسلامی به دموکراسی است.
ما از سازمان ملل و جامعهی بینالمللی میخواهیم که با برداشتن گامهای فوری و قاطع، جمهوری اسلامی را به توقف غنیسازی، و هر دوطرف جنگ را به توقف حملات نظامی به زیرساختهای حیاتی یکدیگر، و توقف کشتار غیرنظامیان در هر دو سرزمین وادار نمایند.»
صدای ایران باشیم
#یاری_مدنی_توانا #نه_به_جمهوری_اسلامی #ایران #بیانیه
@Tavaana_TavaanaTech
https://www.tg-me.com/Vortrags/97568
جعفر پناهی، شهناز اکملی، شیرین عبادی، صدیقه وسمقی، عبدالفتاح سلطانی، محمد رسولاف و نرگس محمدی، در بیانیهای که منتشر کردند بر ضرورت حفظ تمامیت ارضی ایران تاکید کردند. آنها خواهان کنارهگیری جمهوری اسلامی شدند.
متن بیانیه:
«ما، امضاکنندگان این بیانیه، با تأکید قاطع بر حفظ تمامیت ارضی ایران و حق حاکمیت واقعی مردم، خواهان توقف غنی سازی اورانیوم توسط جمهوری اسلامی ، پایان فوری جنگ ویرانگر میان جمهوری اسلامی و رژیم حاکم بر اسرائیل هستیم؛ جنگی که نهتنها زیرساختها و جان غیرنظامیان را در هر دو سرزمین نابود میکند، بلکه تهدیدی آشکار علیه بنیانهای تمدن انسانی به شمار میآید.
غنیسازی اورانیوم، مسألهی مردم ایران نیست. نباید ایران و مردم این سرزمین را فدای غنیسازی اورانیوم و جاه طلبی جمهوری اسلامی کرد. به نظر ما، هیئت حاکمهی جمهوری اسلامی نه توانایی و نه ظرفیت حل مناقشات و منازعات داخلی و خارجی ایران را دارد و بهترین راه برای نجات مردم ایران و این سرزمین، کنارهگیری هیئت حاکمهی جمهوری اسلامی و فراهمآوردن گذار از جمهوری اسلامی به دموکراسی است.
ما از سازمان ملل و جامعهی بینالمللی میخواهیم که با برداشتن گامهای فوری و قاطع، جمهوری اسلامی را به توقف غنیسازی، و هر دوطرف جنگ را به توقف حملات نظامی به زیرساختهای حیاتی یکدیگر، و توقف کشتار غیرنظامیان در هر دو سرزمین وادار نمایند.»
صدای ایران باشیم
#یاری_مدنی_توانا #نه_به_جمهوری_اسلامی #ایران #بیانیه
@Tavaana_TavaanaTech
https://www.tg-me.com/Vortrags/97568
Telegram
سخنرانی ها ، درس گفتارها ، گفت و گوها و دیگر برنامه های فرهنگی و مطالعات تطبیقی
Forwarded from جبهه ملی ایران
مورد عجیب شاهزاده بیوطن
✍سهند ایرانمهر
در دنیایی که شاهزادگان تبعیدی اغلب با حسرت به سرزمین مادری مینگرند و نام کشورشان را با بغض بر زبان میآورند، رضا پهلوی پدیدهای نادر است. شاهزادهای که وقتی مجری بیبیسی از او میپرسد: «آیا واقعاً میگویید بمباران کشورت از سوی اسرائیل و کشتار غیرنظامیان، چیز مثبتی است؟» نه برمیآشوبد، نه انکار میکند، نه حتی لحظهای مکث میکند برای اندوه. چیزی در لحنش هست که انگار دارد درباره حذف یک حکومت حرف میزند، نه درباره کشتهشدن زنان و کودکانی در تهران.
برای لحظهای تاریخ را به عقب برگردانیم. قرن بیستم، مملو از شاهزادگان تبعیدی است؛ از ادوارد هشتم که به دلیل نزدیکیاش با نازیها کنارهگیری کرد، گرفته تا سیمئون دوم بلغارستان، که پس از سقوط کمونیسم به کشورش بازگشت و نخستوزیر شد. اما در هیچکدام از این موارد، نمیبینید که شاهزادهای برای بازگشت خود، خواهان یا حتی مدافع حمله نظامی به کشورش باشد. چرا؟ چون چیزی عمیقتر از سیاست در میان است: حس تعلق، غرور ملی، و اخلاق سلطنت.
حتی محمدرضا پهلوی، که پس از سقوط حکومتش طبیعتا با جمهوری اسلامی خصومت داشت، هرگز از مداخله نظامی قدرت خارجی دفاع نکرد. او هرگز نگفت: «بگذار آمریکا تهران را بمباران کند تا من برگردم.» نه. در بدترین شرایط هم، با وجود ضعفهایش، تعلقی پنهان در واژههایش بود که میگفت: «این خاک، خانه من است. حتی اگر دیگر بر آن سلطنت نکنم.» چون فهمیده بود اگر قرار است کسی سلطنت کند، باید اول وطن را خانه بداند و بدان تعلقی داشته باشد، نه آنکه آن را ظرف یا ابزار بازی قدرت بداند.
امروز اما شاهد پدیدهای هستیم که کمتر سابقه دارد: شاهزادهای که در پاسخ به تهدید صریح مقامات اسراییل به ویژه یسراییل کاتس وزیر دفاع اسرائیل مبنی بر اینکه «ساکنان تهران هزینه سنگینی خواهند داد»، نه محکوم میکند، نه اعتراض. حتی یک جمله هم نمیگوید که «غیرنظامیان خط قرمزند». این دیگر یک موضع سیاسی نیست؛ این شکاف اخلاقی است.
در تاریخ اروپا، شاهزادهای که همصدا با دشمن متجاوز به ملت خودش شود، محکوم به طرد تاریخی است. ادوارد هشتم همین را تجربه کرد. در فرانسه، لوئی شانزدهم وقتی با ارتشهای بیگانه نامهنگاری کرد تا تاج و تختش را بازستاند، مردمش او را به پای گیوتین کشاندند، نه صرفاً به دلیل سقوط سلطنت، بلکه بهخاطر خیانت به کشور. مردم گفتند: او دیگر از ما نیست و حالا در سخنان رضا پهلوی، انگار ایران فقط یک نام جغرافیایی است، نه وطن یا حتی خانه پدری.
در سیاست، همهچیز قابل بحث است: نوع حکومت، قانون اساسی، حتی آینده نهاد سلطنت. اما در اخلاق، برخی خطوط قرمز وجود دارد که اگر از آن عبور کنید، دیگر بازگشتی در کار نیست. یکی از این خطوط، بمباران شهروندان کشور خود توسط قدرت خارجی است. رضا پهلوی از این خط گذشته. و وقتی از آن بگذری، دیگر نمیتوانی به ادعای پادشاهی بازگردی، چون دیگر چیزی از «ملک» برایت نمانده است.
سخن آخر اینکه به اصطلاح شاهزادهای که به خون مردم خودش بیاعتناست، وارث هیچ سرزمینی نیست. او اصولا سرزمینی ندارد به عبارت دیگر : «بیوطن» است. تاریخ بیتردید و بیاعتنا به غوغاییان مجازی خواهد نوشت که او میخواست وارث تاج و تخت باشد. اما تاریخ از او چهرهای میسازد که به جای «شاهِ بیتاج»، به «شاهزادهای بیوطن» بدل شد.
✍سهند ایرانمهر
در دنیایی که شاهزادگان تبعیدی اغلب با حسرت به سرزمین مادری مینگرند و نام کشورشان را با بغض بر زبان میآورند، رضا پهلوی پدیدهای نادر است. شاهزادهای که وقتی مجری بیبیسی از او میپرسد: «آیا واقعاً میگویید بمباران کشورت از سوی اسرائیل و کشتار غیرنظامیان، چیز مثبتی است؟» نه برمیآشوبد، نه انکار میکند، نه حتی لحظهای مکث میکند برای اندوه. چیزی در لحنش هست که انگار دارد درباره حذف یک حکومت حرف میزند، نه درباره کشتهشدن زنان و کودکانی در تهران.
برای لحظهای تاریخ را به عقب برگردانیم. قرن بیستم، مملو از شاهزادگان تبعیدی است؛ از ادوارد هشتم که به دلیل نزدیکیاش با نازیها کنارهگیری کرد، گرفته تا سیمئون دوم بلغارستان، که پس از سقوط کمونیسم به کشورش بازگشت و نخستوزیر شد. اما در هیچکدام از این موارد، نمیبینید که شاهزادهای برای بازگشت خود، خواهان یا حتی مدافع حمله نظامی به کشورش باشد. چرا؟ چون چیزی عمیقتر از سیاست در میان است: حس تعلق، غرور ملی، و اخلاق سلطنت.
حتی محمدرضا پهلوی، که پس از سقوط حکومتش طبیعتا با جمهوری اسلامی خصومت داشت، هرگز از مداخله نظامی قدرت خارجی دفاع نکرد. او هرگز نگفت: «بگذار آمریکا تهران را بمباران کند تا من برگردم.» نه. در بدترین شرایط هم، با وجود ضعفهایش، تعلقی پنهان در واژههایش بود که میگفت: «این خاک، خانه من است. حتی اگر دیگر بر آن سلطنت نکنم.» چون فهمیده بود اگر قرار است کسی سلطنت کند، باید اول وطن را خانه بداند و بدان تعلقی داشته باشد، نه آنکه آن را ظرف یا ابزار بازی قدرت بداند.
امروز اما شاهد پدیدهای هستیم که کمتر سابقه دارد: شاهزادهای که در پاسخ به تهدید صریح مقامات اسراییل به ویژه یسراییل کاتس وزیر دفاع اسرائیل مبنی بر اینکه «ساکنان تهران هزینه سنگینی خواهند داد»، نه محکوم میکند، نه اعتراض. حتی یک جمله هم نمیگوید که «غیرنظامیان خط قرمزند». این دیگر یک موضع سیاسی نیست؛ این شکاف اخلاقی است.
در تاریخ اروپا، شاهزادهای که همصدا با دشمن متجاوز به ملت خودش شود، محکوم به طرد تاریخی است. ادوارد هشتم همین را تجربه کرد. در فرانسه، لوئی شانزدهم وقتی با ارتشهای بیگانه نامهنگاری کرد تا تاج و تختش را بازستاند، مردمش او را به پای گیوتین کشاندند، نه صرفاً به دلیل سقوط سلطنت، بلکه بهخاطر خیانت به کشور. مردم گفتند: او دیگر از ما نیست و حالا در سخنان رضا پهلوی، انگار ایران فقط یک نام جغرافیایی است، نه وطن یا حتی خانه پدری.
در سیاست، همهچیز قابل بحث است: نوع حکومت، قانون اساسی، حتی آینده نهاد سلطنت. اما در اخلاق، برخی خطوط قرمز وجود دارد که اگر از آن عبور کنید، دیگر بازگشتی در کار نیست. یکی از این خطوط، بمباران شهروندان کشور خود توسط قدرت خارجی است. رضا پهلوی از این خط گذشته. و وقتی از آن بگذری، دیگر نمیتوانی به ادعای پادشاهی بازگردی، چون دیگر چیزی از «ملک» برایت نمانده است.
سخن آخر اینکه به اصطلاح شاهزادهای که به خون مردم خودش بیاعتناست، وارث هیچ سرزمینی نیست. او اصولا سرزمینی ندارد به عبارت دیگر : «بیوطن» است. تاریخ بیتردید و بیاعتنا به غوغاییان مجازی خواهد نوشت که او میخواست وارث تاج و تخت باشد. اما تاریخ از او چهرهای میسازد که به جای «شاهِ بیتاج»، به «شاهزادهای بیوطن» بدل شد.
Telegram
attach 📎
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مهدی یراحی، این ویدئو را در شبکه اجتماعی اکس منتشر کرد. او ترانه اهواک را زمزمه میکند.
ترجمه این ترانه در پی میآید:
ارضک خلّتنی اشتاگ
خاک تو اینگونه عاشقم خواست
غیرک ما اهوه اوطان
و جز تو به هیچ موطنی مشتاق نیستم
خلّینی ابدنیاک ابقی
بگذار در دنیایت باقی بمانم
لو دنیه امن الاحزان
هرچند که دنیایی مملو از اندوه است
#یاری_مدنی_توانا #نه_به_جمهوری_اسلامی #ایران
@Tavaana_TavaanaTech
ترجمه این ترانه در پی میآید:
ارضک خلّتنی اشتاگ
خاک تو اینگونه عاشقم خواست
غیرک ما اهوه اوطان
و جز تو به هیچ موطنی مشتاق نیستم
خلّینی ابدنیاک ابقی
بگذار در دنیایت باقی بمانم
لو دنیه امن الاحزان
هرچند که دنیایی مملو از اندوه است
#یاری_مدنی_توانا #نه_به_جمهوری_اسلامی #ایران
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from آموزشکده توانا
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
صدای او باشیم که آییناش مهر بود
حسن باقرینیا
مصطفی مهرآیین، جامعهشناس و استاد دانشگاه، روز گذشته کمتر از ۲۴ ساعت پس از انتشار نامهای خطاب به علی خامنهای، بازداشت شد. او در این نامه با انتقاد از بنیانهای ایدئولوژیک جمهوری اسلامی، ادامه حیات این نظام را برابر با نابودی ایران دانسته بود.
در پی این بازداشت، دکتر حسن باقرینیا، استاد اخراجشده دانشگاه، در ویدئویی با حمایت از مصطفی مهرآیین گفت: «فریادش این بود که جمهوری اسلامی یک شر بنیادین است. اگر بماند، ایران از بین میرود. هزینه نگهداشتن این نظام، نابودی ایران است. این را کسی گفت که خطر را میفهمید، کسی که از دل جامعه آمده بود، نه از پشت میز قدرت.»
او افزود: «دکتر مهرآیین نهتنها در مقام استادی آموزش میداد، بلکه خود نیز ایستاد و عمل کرد. آیینش مهر بود؛ با مهر سخن گفت، با مهر نقد کرد و با مهر هشدار داد، آنگاه که بسیاری خود را به ندیدن زده بودند. او صراحتاً گفت که آیتالله خامنهای باید کنار برود؛ نه برای انتقام، بلکه برای جلوگیری از ریختن خون بیشتر و حفظ بقای ایران.»
باقرینیا در ادامه با اشاره به علاقه مهرآیین به فلسفه و اندیشههای هانا آرنت، گفت: «او از ابتذال شر سخن میگفت. از اینکه شر همیشه با فریاد نمیآید؛ گاه در سکوت آدمهای خوب رشد میکند. وقتی فکر نمیکنیم و فقط اطاعت میکنیم، توتالیتاریسم قدرت میگیرد. ایران امروز در حال تجربه همین وضعیت است.»
این استاد دانشگاه تأکید کرد: «مصطفی هشدار داد که قدرت در بالا فاسد میشود، وقتی پایینترها سکوت میکنند، وقتی دانشگاه بیصداست و مردم از فکر کردن میترسند. اکنون که او را بردهاند، نوبت ماست؛ ما که صدای او را شنیدیم و فهمیدیم خطر کجاست. باید صدای او باشیم و اجازه ندهیم صدایش خاموش شود.»
#حسن_باقری_نیا #مصطفی_مهرآیین #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
حسن باقرینیا
مصطفی مهرآیین، جامعهشناس و استاد دانشگاه، روز گذشته کمتر از ۲۴ ساعت پس از انتشار نامهای خطاب به علی خامنهای، بازداشت شد. او در این نامه با انتقاد از بنیانهای ایدئولوژیک جمهوری اسلامی، ادامه حیات این نظام را برابر با نابودی ایران دانسته بود.
در پی این بازداشت، دکتر حسن باقرینیا، استاد اخراجشده دانشگاه، در ویدئویی با حمایت از مصطفی مهرآیین گفت: «فریادش این بود که جمهوری اسلامی یک شر بنیادین است. اگر بماند، ایران از بین میرود. هزینه نگهداشتن این نظام، نابودی ایران است. این را کسی گفت که خطر را میفهمید، کسی که از دل جامعه آمده بود، نه از پشت میز قدرت.»
او افزود: «دکتر مهرآیین نهتنها در مقام استادی آموزش میداد، بلکه خود نیز ایستاد و عمل کرد. آیینش مهر بود؛ با مهر سخن گفت، با مهر نقد کرد و با مهر هشدار داد، آنگاه که بسیاری خود را به ندیدن زده بودند. او صراحتاً گفت که آیتالله خامنهای باید کنار برود؛ نه برای انتقام، بلکه برای جلوگیری از ریختن خون بیشتر و حفظ بقای ایران.»
باقرینیا در ادامه با اشاره به علاقه مهرآیین به فلسفه و اندیشههای هانا آرنت، گفت: «او از ابتذال شر سخن میگفت. از اینکه شر همیشه با فریاد نمیآید؛ گاه در سکوت آدمهای خوب رشد میکند. وقتی فکر نمیکنیم و فقط اطاعت میکنیم، توتالیتاریسم قدرت میگیرد. ایران امروز در حال تجربه همین وضعیت است.»
این استاد دانشگاه تأکید کرد: «مصطفی هشدار داد که قدرت در بالا فاسد میشود، وقتی پایینترها سکوت میکنند، وقتی دانشگاه بیصداست و مردم از فکر کردن میترسند. اکنون که او را بردهاند، نوبت ماست؛ ما که صدای او را شنیدیم و فهمیدیم خطر کجاست. باید صدای او باشیم و اجازه ندهیم صدایش خاموش شود.»
#حسن_باقری_نیا #مصطفی_مهرآیین #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
.
🛑 واکنش علی دایی نسبت به حمله اسرائیل به ایران :
وطن بسوزد و من در
جوش و خروش نباشم
خدا کند که بمیرم و
وطن فروش نباشم
فارغ از هر مرده باد و زنده باد
مام میهن پاینده باد
🆔 @iranzamin777
📚 Admin @f777kim
https://www.tg-me.com/Vortrags
🛑 واکنش علی دایی نسبت به حمله اسرائیل به ایران :
وطن بسوزد و من در
جوش و خروش نباشم
خدا کند که بمیرم و
وطن فروش نباشم
فارغ از هر مرده باد و زنده باد
مام میهن پاینده باد
🆔 @iranzamin777
📚 Admin @f777kim
https://www.tg-me.com/Vortrags
🔻 دل در گرو این آب و خاک
✍ سروش دباغ
«کِی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد.» این سطور را با اندوه و نگرانی بسیار در حالی مینویسم که دور سوم حملۀ موشکی ایران در پاسخ به تجاوز غیر قانونی اسرائیل به خاک کشور عزیزمان آغاز شده و 120 موشک بالستیک ایرانی به سوی مناطق مختلف اسرائیل پرتاب شده است.
جنایات اسرائیل در روزهای اخیر، در حملۀ مستقیم به تاسیسات هسته ای و زیرساختهای غیرنظامی ایران تحت لوای «حملۀ پیش دستانه» که تاکنون 128 کشته و 900 زخمی بر جای گذاشته، فاقد هرگونه توجیه حقوقی و اخلاقی است. در حالیکه ایران برای دور ششم مذاکرات آماده می شد، آمریکا پیمان شکنی و فریبکاری کرد و عرصه را برای یورشِ ارتش اسرائیل به سرزمین ایران فراهم کرد. حمله به شهروندان و زیر ساختهای یک کشور و کشتنِ مردمان بی پناه و بیدفاع، نقض آشکار کنوانسیون های بین المللی است.
به نزد من، در شرایط کنونی، فارغ از مواضع و نگرش های سیاسی، بر یکایک ما ایرانیانی که دل در گروی این آب و خاک داریم و دلمشغول تمامیت ارضی کشوریم، فریضه است که حملۀ دولت اسرائیل به خاک کشورمان را آشکارا و با صراحت محکوم کنیم.
جمهوری اسلامی تاکنون توان بازدارندگی خود را نشان داده، اکنون زمان آن است که در اولین فرصت آتش بس شود و به میز مذاکره باز گردیم؛ پیش از آنکه «ایران ویران شود» و جانهای بیشتری به مسلخ برود و کشوری برای ساختن بر جای نماند.
مشیِ جماعتی که در این وضعیت خطیر بر طبل جنگ میکوبند و شعار خانمانسوز «بجنگ تا بجنگیم» سر می دهند، نسبتی با تدبیر، دوراندیشی و عقلانیت سیاسی ندارد و کمکی به انسجام ملی نمیکند. امروز بیش از همیشه نیازمند ایرانی هستیم که باشد و بپاید و بر جای بماند.
از سوی دیگر، امید بستن به اسرائیل و غرب در این میانه جهت حل مشکلات عمیقی که در داخل کشور با آن دست و پنجه نرم می کنیم نیز نشانۀ نوعی سادهانگاری در فهم مناسبات بینالملل است. آلمان، در مقام یکی از قدرتهای اروپایی، سال گذشته 500 میلیون یورو تسلیحات در اختیار اسرائیل قرار داده است؛ و بریتانیا، همزمان با افزایش تنش، جنگندههایی در حمایت از این تجاوز ارسال کرده است. مشخص است که در میدانِ جنگ نابرابر و ناعادلانۀ میان ایران و اسرائیل، این کشورها کجا ایستادهاند و خواهند ایستاد. حل معضلات خرد و درشت ایران، تنها بهدست خودِ ایرانیان میسر میشود و لا غیر. چشم امید به کشورهای دیگر داشتن و بدانها دخیل بستن، هیچ گرهی از کار فروبستۀ ما نمی گشاید.
مواضع نگارنده نسبت به تنگنظریهای عقیدتی- حقوقی طی یک دهه گذشته آشکار است و بی نیاز از توضیح. در کتاب “راهِ طینشده”، مبسوط در این باب نوشته و تصویری از گیر و گرفت ها و رنج های الاهیاتی- سیاسیِ ایرانیان در روزگار کنونی بدست داده و از راهکار «گذار طلبی» و گذار امن خشونت پرهیز برای عبور از انسداد سیاسی موجود، پرده بر گرفتهام.
به رغم پرداختِ هزینۀ سیاسیِ فردی و خانوادگی طی دهه های اخیر و رنج بسیاری که متحمل شده ام ( نظیر دیگر هموطنان)؛ وضع و حال کنونی مملکت ایجاب می کند که در کسوت یک ایرانیِ میهن دوست، از تمامیت ارضی و یکپارچگی سرزمینیِ خود، تمام قد دفاع کنم و تمام ایرانیان را نیز بدین مهم دعوت کنم.
شرمندگی ابدی بماند برای هموطنان و همزبانانی که به سبب بغضی که از جمهوری اسلامی دارند؛ توان تفکیک میان ملیت و تمامیت ارضیِ مملکت خود با نظام سیاسی مستقرّ را ندارند، یا تجاهل میکنند و خود را به ندانستن می زنند و از کشته شدنِ هموطنان و ویران گشتن سرزمین مادریِ خود ابراز خوشحالی میکنند و دانسته یا دانسته در زمین دشمنِ قسم خوردۀ این مرز و بوم بازی میکنند..
مچنین باید عمیقا تاسف خورد به حال رسانۀ فارسی زبانی که در این ایام که « ز منجنیق فلک سنگ فتنه می بارد»، آسوگیرانه و مغرضانه به منافع ملی پشت کرده، وطن فروشی پیشه کرده و در کسوت تبلیغ و ارج نهادنِ به دشمنانِ این ملک و ملت ظاهر شده:
جای آن است که خون موج زند در دل لعل
زین تغابن که خزف می شکند بازارش
🆔 @dinonline
https://www.tg-me.com/Vortrags/86604
✍ سروش دباغ
«کِی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد.» این سطور را با اندوه و نگرانی بسیار در حالی مینویسم که دور سوم حملۀ موشکی ایران در پاسخ به تجاوز غیر قانونی اسرائیل به خاک کشور عزیزمان آغاز شده و 120 موشک بالستیک ایرانی به سوی مناطق مختلف اسرائیل پرتاب شده است.
جنایات اسرائیل در روزهای اخیر، در حملۀ مستقیم به تاسیسات هسته ای و زیرساختهای غیرنظامی ایران تحت لوای «حملۀ پیش دستانه» که تاکنون 128 کشته و 900 زخمی بر جای گذاشته، فاقد هرگونه توجیه حقوقی و اخلاقی است. در حالیکه ایران برای دور ششم مذاکرات آماده می شد، آمریکا پیمان شکنی و فریبکاری کرد و عرصه را برای یورشِ ارتش اسرائیل به سرزمین ایران فراهم کرد. حمله به شهروندان و زیر ساختهای یک کشور و کشتنِ مردمان بی پناه و بیدفاع، نقض آشکار کنوانسیون های بین المللی است.
به نزد من، در شرایط کنونی، فارغ از مواضع و نگرش های سیاسی، بر یکایک ما ایرانیانی که دل در گروی این آب و خاک داریم و دلمشغول تمامیت ارضی کشوریم، فریضه است که حملۀ دولت اسرائیل به خاک کشورمان را آشکارا و با صراحت محکوم کنیم.
جمهوری اسلامی تاکنون توان بازدارندگی خود را نشان داده، اکنون زمان آن است که در اولین فرصت آتش بس شود و به میز مذاکره باز گردیم؛ پیش از آنکه «ایران ویران شود» و جانهای بیشتری به مسلخ برود و کشوری برای ساختن بر جای نماند.
مشیِ جماعتی که در این وضعیت خطیر بر طبل جنگ میکوبند و شعار خانمانسوز «بجنگ تا بجنگیم» سر می دهند، نسبتی با تدبیر، دوراندیشی و عقلانیت سیاسی ندارد و کمکی به انسجام ملی نمیکند. امروز بیش از همیشه نیازمند ایرانی هستیم که باشد و بپاید و بر جای بماند.
از سوی دیگر، امید بستن به اسرائیل و غرب در این میانه جهت حل مشکلات عمیقی که در داخل کشور با آن دست و پنجه نرم می کنیم نیز نشانۀ نوعی سادهانگاری در فهم مناسبات بینالملل است. آلمان، در مقام یکی از قدرتهای اروپایی، سال گذشته 500 میلیون یورو تسلیحات در اختیار اسرائیل قرار داده است؛ و بریتانیا، همزمان با افزایش تنش، جنگندههایی در حمایت از این تجاوز ارسال کرده است. مشخص است که در میدانِ جنگ نابرابر و ناعادلانۀ میان ایران و اسرائیل، این کشورها کجا ایستادهاند و خواهند ایستاد. حل معضلات خرد و درشت ایران، تنها بهدست خودِ ایرانیان میسر میشود و لا غیر. چشم امید به کشورهای دیگر داشتن و بدانها دخیل بستن، هیچ گرهی از کار فروبستۀ ما نمی گشاید.
مواضع نگارنده نسبت به تنگنظریهای عقیدتی- حقوقی طی یک دهه گذشته آشکار است و بی نیاز از توضیح. در کتاب “راهِ طینشده”، مبسوط در این باب نوشته و تصویری از گیر و گرفت ها و رنج های الاهیاتی- سیاسیِ ایرانیان در روزگار کنونی بدست داده و از راهکار «گذار طلبی» و گذار امن خشونت پرهیز برای عبور از انسداد سیاسی موجود، پرده بر گرفتهام.
به رغم پرداختِ هزینۀ سیاسیِ فردی و خانوادگی طی دهه های اخیر و رنج بسیاری که متحمل شده ام ( نظیر دیگر هموطنان)؛ وضع و حال کنونی مملکت ایجاب می کند که در کسوت یک ایرانیِ میهن دوست، از تمامیت ارضی و یکپارچگی سرزمینیِ خود، تمام قد دفاع کنم و تمام ایرانیان را نیز بدین مهم دعوت کنم.
شرمندگی ابدی بماند برای هموطنان و همزبانانی که به سبب بغضی که از جمهوری اسلامی دارند؛ توان تفکیک میان ملیت و تمامیت ارضیِ مملکت خود با نظام سیاسی مستقرّ را ندارند، یا تجاهل میکنند و خود را به ندانستن می زنند و از کشته شدنِ هموطنان و ویران گشتن سرزمین مادریِ خود ابراز خوشحالی میکنند و دانسته یا دانسته در زمین دشمنِ قسم خوردۀ این مرز و بوم بازی میکنند..
مچنین باید عمیقا تاسف خورد به حال رسانۀ فارسی زبانی که در این ایام که « ز منجنیق فلک سنگ فتنه می بارد»، آسوگیرانه و مغرضانه به منافع ملی پشت کرده، وطن فروشی پیشه کرده و در کسوت تبلیغ و ارج نهادنِ به دشمنانِ این ملک و ملت ظاهر شده:
جای آن است که خون موج زند در دل لعل
زین تغابن که خزف می شکند بازارش
🆔 @dinonline
https://www.tg-me.com/Vortrags/86604
Telegram
سخنرانی ها ، درس گفتارها ، گفت و گوها و دیگر برنامه های فرهنگی و مطالعات تطبیقی
سروش دباغ
@Vortrags
@Vortrags
Forwarded from کلیپ های سخنرانی ها ، درس گفتارها و گفت و گوها
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
👤 #mehravehkhandan
📅 1404/3/26 18:16
🕰 7 ساعت قبل
https://www.instagram.com/reel/DK9yx6DNidS/?igsh=MXF1bHN0eDhvMjhoag==
📅 1404/3/26 18:16
🕰 7 ساعت قبل
https://www.instagram.com/reel/DK9yx6DNidS/?igsh=MXF1bHN0eDhvMjhoag==
✅ اعلامیهی مشترک روشنفکران ایرانی و اسرائیلی
🌈نخستین اعلامیه جمعی از روشنفکران و فعالین سیاسی و مدنی ایرانی و اسراییلی در محکومیت جنگ و در دفاع از صلح و مناسبات متقابلا سودمند میان مردمان دو کشور، پس از چند ماه تلاش تدوین و انتشار یافت.
🌈باورمندان به ضرورت کارزار مشترک در راه صلح و دوستی بین دو کشور ایران و اسراییل از طریق آدرس زیر این متن، میتوانند از این اقدام حمایت کنند و به آن بپیوندند.
https://www.tg-me.com/rezaalijani41
🔹متن اعلامیهی مشترک روشنفکران ایرانی و اسرائیلی
🔺ما، جمعی از ایرانیان و اسرائیلیها، نگرانیهای عمیق و مشترک خود را دربارهی آیندهی دو کشور و منطقهمان ابراز میداریم. از چند دههی پیش اسرائیل و ایران وارد یک همستیزی غیرمستقیم شده اند؛ ستیزِ دوجانبهای که کل منطقه و بهویژه مردمان این کشورها را در خطر قرار داده است. درپیِ مبادلهی آتش در سال گذشته، با حملهی اسرائیل در صبحِ جمعه و پاسخ ایران در شبِ همان روز این همستیزی وارد مرحلهی جدیدی شده است. تاکنون بیشاز ۲۰۰ شهروند غیرنظامی در ایران و دستکم ۱۳ شهروند غیرنظامی در اسرائیل کشته شده اند. این کشتهها یادآور بهایی است که شهروندان در جنگ میپردازند.
🔺ایرانیان و اسرائیلیان و فلسطینیان سزاوار زندگی در امنیت و کرامت هستند. در همهجا حمله به شهروندان غیرنظامی باید محکوم شود. دولتهای دو کشور ما، دو ملت ما را به جنگی کشاندهاند که نمایندهی منافع ما نیست. تداوم خونریزی، امنیت را برای هیچیک از ملتهای ما در پی نخواهد داشت.
🔺 ما هر دوطرف و جامعهی بینالمللی را فرا میخوانیم تا برای پایان دادن به خشونت دست به اقدامهای فوری بزنند. آنان باید راهی بیابند تا همهی طرفها در مسیر دیپلماسی قرار گیرند. آتشبس فوری باید مرحلهی نخست برای رسیدن به راهحل وسیعتر دیپلماتیک باشد.
🔺از نگاه ما ناگزیریِ همستیزیِ خشونتبار بهعنوان تنها راه آیندهیِ پیشِرویِ دو ملت اسرائیل و ایران یا دشمنانگی ابدی میان آنان مردود است. جنگهای بیپایان و بیمعنایِ این منطقه به نفع مردم ما نیست. حقِ مردمان ماست که در صلح و امنیت زندگی کنند.
🔹تورج اتابکی، لیور استرنفلند، گرشون باسکین، سایوان بالسلو، مهرزاد بروجردی، سوزی بشر، بهروز بیات، احمد پورمندی، سعید پیوندی، شارون تال، هادی زمانی، حسن سربخشیان، هایلل شنکر، آرش عزیزی، رضا علیجانی، منصور فرهنگ، مهرانگیز کار، کاظم کردوانی، اورلی کوهن، داریوش مجلسی، اتان نشین، اورلی نوی، لیورا هندلمن-باوور، پروانه وحیدمنش.
https://www.tg-me.com/rezaalijani41
🔹فهرست امضاهای جدید و امکان امضای بیانیه برای دیگر دوستان:
https://docs.google.com/forms/d/e/1FAIpQLSc0M1Ko531MQPCnUZINOzE93dDsMeqx82HeYOFAKGlUA2xK8g/viewform
https://www.tg-me.com/Vortrags
🌈نخستین اعلامیه جمعی از روشنفکران و فعالین سیاسی و مدنی ایرانی و اسراییلی در محکومیت جنگ و در دفاع از صلح و مناسبات متقابلا سودمند میان مردمان دو کشور، پس از چند ماه تلاش تدوین و انتشار یافت.
🌈باورمندان به ضرورت کارزار مشترک در راه صلح و دوستی بین دو کشور ایران و اسراییل از طریق آدرس زیر این متن، میتوانند از این اقدام حمایت کنند و به آن بپیوندند.
https://www.tg-me.com/rezaalijani41
🔹متن اعلامیهی مشترک روشنفکران ایرانی و اسرائیلی
🔺ما، جمعی از ایرانیان و اسرائیلیها، نگرانیهای عمیق و مشترک خود را دربارهی آیندهی دو کشور و منطقهمان ابراز میداریم. از چند دههی پیش اسرائیل و ایران وارد یک همستیزی غیرمستقیم شده اند؛ ستیزِ دوجانبهای که کل منطقه و بهویژه مردمان این کشورها را در خطر قرار داده است. درپیِ مبادلهی آتش در سال گذشته، با حملهی اسرائیل در صبحِ جمعه و پاسخ ایران در شبِ همان روز این همستیزی وارد مرحلهی جدیدی شده است. تاکنون بیشاز ۲۰۰ شهروند غیرنظامی در ایران و دستکم ۱۳ شهروند غیرنظامی در اسرائیل کشته شده اند. این کشتهها یادآور بهایی است که شهروندان در جنگ میپردازند.
🔺ایرانیان و اسرائیلیان و فلسطینیان سزاوار زندگی در امنیت و کرامت هستند. در همهجا حمله به شهروندان غیرنظامی باید محکوم شود. دولتهای دو کشور ما، دو ملت ما را به جنگی کشاندهاند که نمایندهی منافع ما نیست. تداوم خونریزی، امنیت را برای هیچیک از ملتهای ما در پی نخواهد داشت.
🔺 ما هر دوطرف و جامعهی بینالمللی را فرا میخوانیم تا برای پایان دادن به خشونت دست به اقدامهای فوری بزنند. آنان باید راهی بیابند تا همهی طرفها در مسیر دیپلماسی قرار گیرند. آتشبس فوری باید مرحلهی نخست برای رسیدن به راهحل وسیعتر دیپلماتیک باشد.
🔺از نگاه ما ناگزیریِ همستیزیِ خشونتبار بهعنوان تنها راه آیندهیِ پیشِرویِ دو ملت اسرائیل و ایران یا دشمنانگی ابدی میان آنان مردود است. جنگهای بیپایان و بیمعنایِ این منطقه به نفع مردم ما نیست. حقِ مردمان ماست که در صلح و امنیت زندگی کنند.
🔹تورج اتابکی، لیور استرنفلند، گرشون باسکین، سایوان بالسلو، مهرزاد بروجردی، سوزی بشر، بهروز بیات، احمد پورمندی، سعید پیوندی، شارون تال، هادی زمانی، حسن سربخشیان، هایلل شنکر، آرش عزیزی، رضا علیجانی، منصور فرهنگ، مهرانگیز کار، کاظم کردوانی، اورلی کوهن، داریوش مجلسی، اتان نشین، اورلی نوی، لیورا هندلمن-باوور، پروانه وحیدمنش.
https://www.tg-me.com/rezaalijani41
🔹فهرست امضاهای جدید و امکان امضای بیانیه برای دیگر دوستان:
https://docs.google.com/forms/d/e/1FAIpQLSc0M1Ko531MQPCnUZINOzE93dDsMeqx82HeYOFAKGlUA2xK8g/viewform
https://www.tg-me.com/Vortrags
Google Docs
Iranians and Israelis call for ceasefire and diplomacy
We, Iranians and Israelis, share grave concerns for the future of our countries and the region. Israel and Iran have been engaged in indirect conflict for decades; a conflict that puts the entire region in danger, and especially the people of these countries.…
Iranians and Israelis call for ceasefire and diplomacy
Total points0/0
We, Iranians and Israelis, share grave concerns for the future of our countries and the region. Israel and Iran have been engaged in indirect conflict for decades; a conflict that puts the entire region in danger, and especially the people of these countries. Following the exchange of fire last year, the Israeli attacks starting Friday morning, and the Iranian attacks starting Friday night, the conflict has now entered us into a new phase. Already around 200 civilians have been killed in Iran and at least 23 in Israel. This is a reminder of the price paid by citizens in war.
Iranians, Israelis and Palestinians deserve to live in safety and dignity. Attacks on civilians should be condemned everywhere. The respective governments of our country have helped plunge our people into this war that doesn’t represent our interests. Continued bloodshed won’t bring security for any of our nations.
We call on both sides and the international community to take immediate steps toward ending the violence. They must find a way to bring all parties on the path of diplomacy. An immediate ceasefire should be the first step toward a broader diplomatic solution.
We refuse to accept the inevitability of violent conflict as the only way forward between our nations, Israel and Iran, or their positioning as eternal arch-enemies. The endless and senseless wars of this region won’t benefit our people, all of whom have the right to live in peace and security.
Initial signatories:
Reza Alijani, Political activist
Touraj Atabaki, Historian
Arash Azizi, Historian
Sivan Balslev, Historian
Gershon Baskin, Co-Head of Alliance for Two States
Behrooz Bayat, Nuclear analyst
Susie Becher, Political Analyst
Mehrzad Boroujerdi, Political scientist
Jonathan Brack, Historian
Mansour Farhang, professor and former diplomat
Mehrangiz Kar, Human rights lawyer
Kazem Kardavani, Sociologist
Liora Hendelman-Baavur, Historian
Orly Noy, Journalist
Dariush Madjlesi, Political activist
Saeed Paivandi, Sociologist
Ahmad Purmandi, Political activist
Hassan Sarbakhshian, Documentary filmmaker
Hillel Schenker, Co-Editor of Palestine-Israel Journal
Lior Sternfeld, Historian
Sharon Tal, Actress
Parvaneh Vahidmanesh, Writer
Hadi Zamani, Economist
***
To add your signature please use the Google form BELOW (don't send a request to edit the form). You don't need to be Iranian or Israeli to sign!
For media or other enquiries, please contact one of us:
Arash Azizi, [email protected]
Lior Sternfeld, [email protected]
***
Additional Signatories (Iranians, Israelis and allies)
List is here and adding (more than 1000 so far): https://docs.google.com/spreadsheets/d/1UNm0SVXpMGYsYhFOGoyTavdadklHxo2_zY5UCNnA2bo/edit?usp=sharing
אנחנו, איראנים וישראלים, חולקים דאגה עמוקה לעתיד מדינותינו ולעתיד האזור כולו.
איראן וישראל מצויות בעימות עקיף מזה עשורים; עימות שמסכן את האזור כולו, ובמיוחד את אזרחי שתי המדינות. בעקבות חילופי האש בשנה שעברה, המתקפות ההרסניות של ישראל שהחלו ביום שישי בבוקר, והתגובה האיראנית שהחלה בשישי בלילה – נכנסנו כעת לשלב חדש. כבר עכשיו יותר מ-200 אזרחים נהרגו באיראן ולפחות 23 אזרחים נהרגו בישראל. זוהי תזכורת למחיר שמשלמים האזרחים במלחמה.
איראנים, ישראלים ופלסטינים זכאים לחיות בביטחון ובכבוד. יש לגנות תקיפות נגד אזרחים בכל מקום שבו הן מתרחשות. הממשלות של מדינותינו הובילו את העמים שלנו אל תוך מלחמה שאינה מייצגת את האינטרסים שלנו. המשך שפיכות הדמים לא יביא ביטחון לאף אחד מהעמים.
אנו קוראים לשני הצדדים ולקהילה הבינלאומית לנקוט צעדים מיידיים לסיום מעגל האלימות. עליהם למצוא את הדרך להוביל את כל הצדדים לנתיב של דיפלומטיה. הפסקת אש מיידית צריכה להיות הצעד הראשון לקראת פתרון דיפלומטי רחב יותר.
אנו מסרבים לקבל את האלימות כגזירת גורל ביחסי ישראל ואיראן, או את תפיסת האויבות הנצחית בין השתיים. המלחמות האינסופיות וחסרות ההיגיון באזורנו לא משרתות את העמים שלנו, שלכולם הזכות לחיות בשלום ובביטחון.
Total points0/0
We, Iranians and Israelis, share grave concerns for the future of our countries and the region. Israel and Iran have been engaged in indirect conflict for decades; a conflict that puts the entire region in danger, and especially the people of these countries. Following the exchange of fire last year, the Israeli attacks starting Friday morning, and the Iranian attacks starting Friday night, the conflict has now entered us into a new phase. Already around 200 civilians have been killed in Iran and at least 23 in Israel. This is a reminder of the price paid by citizens in war.
Iranians, Israelis and Palestinians deserve to live in safety and dignity. Attacks on civilians should be condemned everywhere. The respective governments of our country have helped plunge our people into this war that doesn’t represent our interests. Continued bloodshed won’t bring security for any of our nations.
We call on both sides and the international community to take immediate steps toward ending the violence. They must find a way to bring all parties on the path of diplomacy. An immediate ceasefire should be the first step toward a broader diplomatic solution.
We refuse to accept the inevitability of violent conflict as the only way forward between our nations, Israel and Iran, or their positioning as eternal arch-enemies. The endless and senseless wars of this region won’t benefit our people, all of whom have the right to live in peace and security.
Initial signatories:
Reza Alijani, Political activist
Touraj Atabaki, Historian
Arash Azizi, Historian
Sivan Balslev, Historian
Gershon Baskin, Co-Head of Alliance for Two States
Behrooz Bayat, Nuclear analyst
Susie Becher, Political Analyst
Mehrzad Boroujerdi, Political scientist
Jonathan Brack, Historian
Mansour Farhang, professor and former diplomat
Mehrangiz Kar, Human rights lawyer
Kazem Kardavani, Sociologist
Liora Hendelman-Baavur, Historian
Orly Noy, Journalist
Dariush Madjlesi, Political activist
Saeed Paivandi, Sociologist
Ahmad Purmandi, Political activist
Hassan Sarbakhshian, Documentary filmmaker
Hillel Schenker, Co-Editor of Palestine-Israel Journal
Lior Sternfeld, Historian
Sharon Tal, Actress
Parvaneh Vahidmanesh, Writer
Hadi Zamani, Economist
***
To add your signature please use the Google form BELOW (don't send a request to edit the form). You don't need to be Iranian or Israeli to sign!
For media or other enquiries, please contact one of us:
Arash Azizi, [email protected]
Lior Sternfeld, [email protected]
***
Additional Signatories (Iranians, Israelis and allies)
List is here and adding (more than 1000 so far): https://docs.google.com/spreadsheets/d/1UNm0SVXpMGYsYhFOGoyTavdadklHxo2_zY5UCNnA2bo/edit?usp=sharing
אנחנו, איראנים וישראלים, חולקים דאגה עמוקה לעתיד מדינותינו ולעתיד האזור כולו.
איראן וישראל מצויות בעימות עקיף מזה עשורים; עימות שמסכן את האזור כולו, ובמיוחד את אזרחי שתי המדינות. בעקבות חילופי האש בשנה שעברה, המתקפות ההרסניות של ישראל שהחלו ביום שישי בבוקר, והתגובה האיראנית שהחלה בשישי בלילה – נכנסנו כעת לשלב חדש. כבר עכשיו יותר מ-200 אזרחים נהרגו באיראן ולפחות 23 אזרחים נהרגו בישראל. זוהי תזכורת למחיר שמשלמים האזרחים במלחמה.
איראנים, ישראלים ופלסטינים זכאים לחיות בביטחון ובכבוד. יש לגנות תקיפות נגד אזרחים בכל מקום שבו הן מתרחשות. הממשלות של מדינותינו הובילו את העמים שלנו אל תוך מלחמה שאינה מייצגת את האינטרסים שלנו. המשך שפיכות הדמים לא יביא ביטחון לאף אחד מהעמים.
אנו קוראים לשני הצדדים ולקהילה הבינלאומית לנקוט צעדים מיידיים לסיום מעגל האלימות. עליהם למצוא את הדרך להוביל את כל הצדדים לנתיב של דיפלומטיה. הפסקת אש מיידית צריכה להיות הצעד הראשון לקראת פתרון דיפלומטי רחב יותר.
אנו מסרבים לקבל את האלימות כגזירת גורל ביחסי ישראל ואיראן, או את תפיסת האויבות הנצחית בין השתיים. המלחמות האינסופיות וחסרות ההיגיון באזורנו לא משרתות את העמים שלנו, שלכולם הזכות לחיות בשלום ובביטחון.
Forwarded from آموزشکده توانا
دونالد ترامپ، رئیس جمهوری ایالات متحده، در حساب خود در شبکه تروث سوشال نوشت: «همه باید فورا تهران را ترک کنند.»
متن پیام کامل او از این قرار است:
«ایران باید آن توافقی را که من به آنها گفته بودم امضا کنند، امضا میکرد. چه شرمآور و چه باعث هدردادن جان انسانهاست.
بهطور ساده، ایران نباید به سلاح هستهای دست پیدا کند. من بارها و بارها این را گفتهام!
همه باید فوراً تهران را تخلیه کنند!»
ساعاتی پیش از این هشدار نیز مقامهای اسراییلی از حمله به مراکز جمهوری اسلامی در منطقه سه تهران گفتند و سپس اعلام کردند که تهران باید تخلیه شود.
از چند روز پیش اسرائیل حمله به مقامات و مراکز نظامی و هستهای و... جمهوری اسلامی را آغاز کرده است. جمهوری اسلامی نیز در این میان در چند نوبت اقدام به موشکپراکنی به شهرهای اسرائیل کرده است.
#ایران #اسرائیل #جنگ #تهران #آمریکا #ترامپ
@Tavaana_TavaanaTech
دونالد ترامپ، رئیس جمهوری ایالات متحده، در حساب خود در شبکه تروث سوشال نوشت: «همه باید فورا تهران را ترک کنند.»
متن پیام کامل او از این قرار است:
«ایران باید آن توافقی را که من به آنها گفته بودم امضا کنند، امضا میکرد. چه شرمآور و چه باعث هدردادن جان انسانهاست.
بهطور ساده، ایران نباید به سلاح هستهای دست پیدا کند. من بارها و بارها این را گفتهام!
همه باید فوراً تهران را تخلیه کنند!»
ساعاتی پیش از این هشدار نیز مقامهای اسراییلی از حمله به مراکز جمهوری اسلامی در منطقه سه تهران گفتند و سپس اعلام کردند که تهران باید تخلیه شود.
از چند روز پیش اسرائیل حمله به مقامات و مراکز نظامی و هستهای و... جمهوری اسلامی را آغاز کرده است. جمهوری اسلامی نیز در این میان در چند نوبت اقدام به موشکپراکنی به شهرهای اسرائیل کرده است.
#ایران #اسرائیل #جنگ #تهران #آمریکا #ترامپ
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from کلیپ های سخنرانی ها ، درس گفتارها و گفت و گوها
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
👤 #iranintltv
📅 1404/3/27 02:17
🕰 3 ساعت قبل
.
خامنهای، به مخفیگاه منتقل شده است. همزمان، آسمان تهران تحت کنترل اسرائیل است. صداو سیما بمباران شده و به احتمال بسیار اسرائیل خود را برای کشتن خامنهای آماده میکند. نشانههایی نیز از آمادهسازی نظامی ایالات متحده برای ورود به جنگ به چشم میخورد.
آیا جمهوری اسلامی به مرحلهی فروپاشی نزدیک شده؟ آیا این حکومت در حال رسیدن به روزهای پایانی خود است؟
📅 1404/3/27 02:17
🕰 3 ساعت قبل
.
خامنهای، به مخفیگاه منتقل شده است. همزمان، آسمان تهران تحت کنترل اسرائیل است. صداو سیما بمباران شده و به احتمال بسیار اسرائیل خود را برای کشتن خامنهای آماده میکند. نشانههایی نیز از آمادهسازی نظامی ایالات متحده برای ورود به جنگ به چشم میخورد.
آیا جمهوری اسلامی به مرحلهی فروپاشی نزدیک شده؟ آیا این حکومت در حال رسیدن به روزهای پایانی خود است؟
⭕️ آتشبس برقرار شد اما جنگ ادامه دارد
محمد مالجو
آتشبس برقرار شده، اما جنگ تمام نشده است. پایان واقعی جنگ نه با سکوت موقت سلاحها بلکه فقط از رهگذر ترک تخاصم با اسراییل ممکن میشود. اما این تغییر ضرورتاً نیازمند دگرگونیِ اساسی در ساختار قدرت سیاسی در کشور است. بازآراییِ نیروهای سیاسی است که سایۀ شوم جنگ را از سر این سرزمین برمیدارد. یکی از موانع بازآرایی سیاسی اما غلبۀ گفتمان وفاق درونحکومتی در دولت آقای پزشکیان است. اگر چنین وفاقی برقرار بماند، جنگ بازمیگردد.
🆔 @mmaljoo
محمد مالجو
آتشبس برقرار شده، اما جنگ تمام نشده است. پایان واقعی جنگ نه با سکوت موقت سلاحها بلکه فقط از رهگذر ترک تخاصم با اسراییل ممکن میشود. اما این تغییر ضرورتاً نیازمند دگرگونیِ اساسی در ساختار قدرت سیاسی در کشور است. بازآراییِ نیروهای سیاسی است که سایۀ شوم جنگ را از سر این سرزمین برمیدارد. یکی از موانع بازآرایی سیاسی اما غلبۀ گفتمان وفاق درونحکومتی در دولت آقای پزشکیان است. اگر چنین وفاقی برقرار بماند، جنگ بازمیگردد.
🆔 @mmaljoo
🔹 خوانش بوردیو در ایران
✍ سارا شریعتی
پیر بوردیو در جهان اغلب به مثابه «جامعهشناس مبارزه» یعنی جامعهشناسی که دخالت در عرصه عمومی همواره در برنامه علمیاش جای داشته است، شناخته میشود، «فیلسوفی که از جامعه شناسی ابزاری برای مبارزه علیه نابرابری های اجتماعی می سازد.» (مارین دو تیلی 2011). وارثان (در نقد نظام آموزشی) تمایز (تحلیل مکانیسم های نابرابری اجتماعی)، فقر جهان، (نقد سیاستهای نولیبرال)آثار شاخص فکری وی در این مبارزه است و فراخوانهای حمایت ازاعتصاب گران، سندیکاهای کارگری، بیخانمانان و حضور در تظاهرات خیابانی آنان، مشارکت عملی وی در این مسیر. نقد سلطه در همه اشکالش، شاخص جامعهشناسی بوردیو ست که میراث او را زنده و در عین حال سخت مناقشهآمیز ساخته است.
خوانش ایرانی بوردیو اما به نظر می رسد از طرفی محصور پایان نامههاست و از سویی مورد پذیرش. مفاهیمش گاه از فرط تکرار به کلیشه بدل شده اند و در عین حال غایبند. حضور ندارند. به کار نمیآیند. هستند و نیستند. بوردیوی ایرانی مزاحم نیست. حساسیت زا نیست. مخالف ندارد. جامعهشناسیاش یک مبارزهی رزمی نیست، ابزار تمایز است. یک چارچوب نظری مناسب برای "بستن پایان نامه". به نظر میرسد، این اندیشهی سیار، در قلمرویی دیگر، یا چالش برانگیز نیست، یا “سازگاری روح ایرانی” کار خود را کرده است. زهرش را گرفته و روانهی بازار آکادمیک میکند. این مطلب به تحلیل این موضوع، دلایل و پیآمدهای آن اختصاص دارد.
"جامعهشناسی و هنر زوج موفقی نیستند. در این میان هم جامعهشناسی نقش دارد و هم هنر". این جملهی آغازین مقالهی بوردیو تحت عنوان "آفرینندگان را چه کسی آفرید؟" است. من میخواهم از همین فرمول برای سنجش نسبت بوردیو و ایران استفاده کنم با این ادعا که "بوردیو و ایران زوج موفقی نیستند" و در این نسبت هر دو سهیمند، هم بوردیو و هم شرایط ممتاز ایران. اما این مدعا بر دو ملاحظه استوار است. منظور از بوردیو، بوردیوی است که از خلال ترجمه برخی از آثارش به ایران معرفی شده است و میدانیم که از میان سی کتاب و بیش از چهارصد مقاله ی بوردیو، جز چند کتاب و چند مقاله به فارسی برگردانده نشده است. و منظور از ایران، تجربه ی شخصی من است در دانشگاه. در نتیجه این مدعا را که به نظر میرسد جامعهشناسی بوردیو و کاربرد آن در ایران با ناسازگاریهایی روبروست را باید با توجه به این دو ملاحظه خواند و از قطعیت دادن و تعمیم بخشیدن پرهیز نمود.
در عدم موفقیت زوج بوردیو و ایران، بوردیو سهیم است. بوردیو که به دلیل وجه میدانی و تجربی آثارش، گاه متهم بود جامعه شناسی اش بسیار فرانسوی است و قابلیت تعمیم را ندارد. اگر چنانچه در چکیده بدان اشاره کرده ام، سه اثر "تمایز"، "وارثان" و "فقر جهان" را به عنوان سه کتاب مهم بوردیو شاخص بگیریم این پرسش مطرح می شود که تناسب، شباهتها و اشتراکات این جامعه شناسی با جامعهی ما کدام است؟ بوردیو در مقدمه انگلیسی "تمایز" که بر حجم وسیعی از نمونه ها در خصوص جامعه فرانسه مبتنی است به این مسئله اشاره دارد و می نویسد: " به هزار و یک دلیل می ترسم این کتاب به چشم خوانندگان بسیار "فرانسوی" بیاید...من به تاسی از الیاس بر خاص بودگی سنت فرانسوی تاکید میکنم... اما فراتر از حالت خاص فرانسوی، بی تردید برای همه جوامع دارای قشربندی اعتبار دارد". در این مقدمه، بوردیو به سراغ شباهتهای میان محصولات فرهنگی فرانسه با کشورهای انگلیسی زبان می رود و به معادلهایی اشاره میکند. بریژیت باردو، معادل مریلین مونرو، ژآن گابن مشابه جان وین، عصر جدید معادل پارتیزان ریویو... اما من گاه فکر میکنم اگر بوردیو پیشگفتاری برای ترجمهی فارسی تمایز می نوشت، چه شباهتهایی می توانست میان فرانسه با جامعه ایران پیداکند؟ احتمالا ژان گابن و جان وین معادل فردین.، اما مریلین مونرو و بریژیت باردوی ما کدام است؟ لوموند و فیگاروی ما یا تایم و نیوزویک ما کدام؟ اولترا لفتیسم یا دانشجویان شصت و هشتی، در تاریخ ما کجا معادل می یابند؟ و اصولا آیا امکان مقایسه هست؟ بوردیو اشاره دارد که بعضی چیزها مقایسه پذیرند و برخی نیستند. در آنجا یک قانون کلی ارائه میدهد: طرز بیان ویژه ی هر محصول فرهنگی، همیشه تابع قوانین بازاری است که در آن عرضه میشود". قوانین بازار ما کدامند؟
در وارثان نیز که تحلیل نظام آموزشی فرانسه است، پرسش از این شباهتها و تفاوتها مجددا مطرح می شود. نظام اموزشی ما پس از انقلاب بسیار متحول شده است. مدارس نخبگان. مدارس غیر انتفاعی. مدارس مذهبی. مدارس دولتی... هر کدام ویژگی های خاص خود را دارند. در یکی ملاک، مسابقات و المپیادهاست و در دیگری حساسیت بر زبان انگلیسی و ورزش های خاص و در ان دیگری معیار تربیت دینی است. اشرافیت سالاری جامعه درباری که جزو خاص بودگی سنت فرانسوی ست و الیاس بر ان تاکید دارد، در ایران چگون صورتبندی میشود؟
✍ سارا شریعتی
پیر بوردیو در جهان اغلب به مثابه «جامعهشناس مبارزه» یعنی جامعهشناسی که دخالت در عرصه عمومی همواره در برنامه علمیاش جای داشته است، شناخته میشود، «فیلسوفی که از جامعه شناسی ابزاری برای مبارزه علیه نابرابری های اجتماعی می سازد.» (مارین دو تیلی 2011). وارثان (در نقد نظام آموزشی) تمایز (تحلیل مکانیسم های نابرابری اجتماعی)، فقر جهان، (نقد سیاستهای نولیبرال)آثار شاخص فکری وی در این مبارزه است و فراخوانهای حمایت ازاعتصاب گران، سندیکاهای کارگری، بیخانمانان و حضور در تظاهرات خیابانی آنان، مشارکت عملی وی در این مسیر. نقد سلطه در همه اشکالش، شاخص جامعهشناسی بوردیو ست که میراث او را زنده و در عین حال سخت مناقشهآمیز ساخته است.
خوانش ایرانی بوردیو اما به نظر می رسد از طرفی محصور پایان نامههاست و از سویی مورد پذیرش. مفاهیمش گاه از فرط تکرار به کلیشه بدل شده اند و در عین حال غایبند. حضور ندارند. به کار نمیآیند. هستند و نیستند. بوردیوی ایرانی مزاحم نیست. حساسیت زا نیست. مخالف ندارد. جامعهشناسیاش یک مبارزهی رزمی نیست، ابزار تمایز است. یک چارچوب نظری مناسب برای "بستن پایان نامه". به نظر میرسد، این اندیشهی سیار، در قلمرویی دیگر، یا چالش برانگیز نیست، یا “سازگاری روح ایرانی” کار خود را کرده است. زهرش را گرفته و روانهی بازار آکادمیک میکند. این مطلب به تحلیل این موضوع، دلایل و پیآمدهای آن اختصاص دارد.
"جامعهشناسی و هنر زوج موفقی نیستند. در این میان هم جامعهشناسی نقش دارد و هم هنر". این جملهی آغازین مقالهی بوردیو تحت عنوان "آفرینندگان را چه کسی آفرید؟" است. من میخواهم از همین فرمول برای سنجش نسبت بوردیو و ایران استفاده کنم با این ادعا که "بوردیو و ایران زوج موفقی نیستند" و در این نسبت هر دو سهیمند، هم بوردیو و هم شرایط ممتاز ایران. اما این مدعا بر دو ملاحظه استوار است. منظور از بوردیو، بوردیوی است که از خلال ترجمه برخی از آثارش به ایران معرفی شده است و میدانیم که از میان سی کتاب و بیش از چهارصد مقاله ی بوردیو، جز چند کتاب و چند مقاله به فارسی برگردانده نشده است. و منظور از ایران، تجربه ی شخصی من است در دانشگاه. در نتیجه این مدعا را که به نظر میرسد جامعهشناسی بوردیو و کاربرد آن در ایران با ناسازگاریهایی روبروست را باید با توجه به این دو ملاحظه خواند و از قطعیت دادن و تعمیم بخشیدن پرهیز نمود.
در عدم موفقیت زوج بوردیو و ایران، بوردیو سهیم است. بوردیو که به دلیل وجه میدانی و تجربی آثارش، گاه متهم بود جامعه شناسی اش بسیار فرانسوی است و قابلیت تعمیم را ندارد. اگر چنانچه در چکیده بدان اشاره کرده ام، سه اثر "تمایز"، "وارثان" و "فقر جهان" را به عنوان سه کتاب مهم بوردیو شاخص بگیریم این پرسش مطرح می شود که تناسب، شباهتها و اشتراکات این جامعه شناسی با جامعهی ما کدام است؟ بوردیو در مقدمه انگلیسی "تمایز" که بر حجم وسیعی از نمونه ها در خصوص جامعه فرانسه مبتنی است به این مسئله اشاره دارد و می نویسد: " به هزار و یک دلیل می ترسم این کتاب به چشم خوانندگان بسیار "فرانسوی" بیاید...من به تاسی از الیاس بر خاص بودگی سنت فرانسوی تاکید میکنم... اما فراتر از حالت خاص فرانسوی، بی تردید برای همه جوامع دارای قشربندی اعتبار دارد". در این مقدمه، بوردیو به سراغ شباهتهای میان محصولات فرهنگی فرانسه با کشورهای انگلیسی زبان می رود و به معادلهایی اشاره میکند. بریژیت باردو، معادل مریلین مونرو، ژآن گابن مشابه جان وین، عصر جدید معادل پارتیزان ریویو... اما من گاه فکر میکنم اگر بوردیو پیشگفتاری برای ترجمهی فارسی تمایز می نوشت، چه شباهتهایی می توانست میان فرانسه با جامعه ایران پیداکند؟ احتمالا ژان گابن و جان وین معادل فردین.، اما مریلین مونرو و بریژیت باردوی ما کدام است؟ لوموند و فیگاروی ما یا تایم و نیوزویک ما کدام؟ اولترا لفتیسم یا دانشجویان شصت و هشتی، در تاریخ ما کجا معادل می یابند؟ و اصولا آیا امکان مقایسه هست؟ بوردیو اشاره دارد که بعضی چیزها مقایسه پذیرند و برخی نیستند. در آنجا یک قانون کلی ارائه میدهد: طرز بیان ویژه ی هر محصول فرهنگی، همیشه تابع قوانین بازاری است که در آن عرضه میشود". قوانین بازار ما کدامند؟
در وارثان نیز که تحلیل نظام آموزشی فرانسه است، پرسش از این شباهتها و تفاوتها مجددا مطرح می شود. نظام اموزشی ما پس از انقلاب بسیار متحول شده است. مدارس نخبگان. مدارس غیر انتفاعی. مدارس مذهبی. مدارس دولتی... هر کدام ویژگی های خاص خود را دارند. در یکی ملاک، مسابقات و المپیادهاست و در دیگری حساسیت بر زبان انگلیسی و ورزش های خاص و در ان دیگری معیار تربیت دینی است. اشرافیت سالاری جامعه درباری که جزو خاص بودگی سنت فرانسوی ست و الیاس بر ان تاکید دارد، در ایران چگون صورتبندی میشود؟
گراند اکولها با ویژگیهای خاص خود در ایران چه معادلی دارند؟ آیا میتوان بازتولید نظم اجتماعی را در نظام آموزشی ما رد یابی نمود؟ و سومین اثر، فقر جهان که مطالعهی فلاکت و فقر جهان در اشکال مدرن را مورد مطالعه قرار داده است. مطالعهی خشونت پنهان ساختارهای اقتصادی و اجتماعی. فقر شرایط اقتصادی و فرودستی موقعیت فرد که ناشی از احساس شکست و تحقیر شدگی او در جامعه است. هر سه اثر مبتنی بر کار تجربی و میدانی در جامعه فرانسه هستند و در نتیجه بسیار معطوف و مربوط به موقعیت اجتماعی خاص تحقیق. مسلما نتایج عام هر کدام از این تحقیقات، میتوانند در زمینه و موقعیتی دیگر کاربرد داشته و عملیاتی شوند اما در گام اول، این حجم داده های کاملا بیگانه با موقعیتی غیر اروپایی، رابطه برقرار کردن با نتایج کار را سخت دشوار میسازد. این اولین مانع فهم و بکارگیری بوردیو در جامعه ایرانیست.
مانع دوم کاربرد جامعه شناسی بوردیو در ایران، موقعیت ممتاز این جامعه است و مشخصا دشواری شرایط برای جامعه شناسی انتقادی یا به تعبیر بولتانسکی، جامعهشناسی رهائیبخش در ایران. جامعهشناسی انتقادی با یک مفهوم شاخص می شود. مفهوم سلطه. نقد سلطه در اشکال کهنه و جدید. سلطه آشکار و پنهان. این جامعه شناسی با شاخص نقد و با دغدغه پاسخ به مسائل عملی، در ایران اگر نگوییم شرایط امکان ندارد اما بسیار دشوار است. بولتانسکی اشاره دارد که ثقل تحلیلهای انتقادی، رابطهای است که نقد سلطه با توصیف آن، برقرار میکند. هم جامعهشناسی مبتنی بر توصیف و هم جامعهشناسی انتقادی، با زیست روزمره رابطه ای بیرونی دارند با این تفاوت که بر خلاف جامعهشناسی توصیفی که بر خنثی بودن مبتنی است، جامعهشناسی انتقادی وجهی تجویزی هم بدان میبخشد و بر خلاف نظر غالب که جامعهشناسی علمی را خنثی میداند، تاریخ علوم اجتماعی نشانگر آنست که هر دو پروژهی توصیفی و انتقادی به موازات هم در تنشی که این دو را به هم همبسته نموده است، پیش رفتهاند و زمانی که میخواهند تناقضات درونی یک نظم اجتماعی را برملا سازند، میتوانند در کاری علمی تلفیق شوند.
اما این جامعه شناسی انتقادی هم به دلایل بیرونی و هم درونی، شرایط امکان خود را به سختی مییابد. عامل بیرونی، موقعیت سیاسی ایران است که مانع از آن میشود جامعهشناسی انتقادی مجال حضور بیابد و در نتیجه این جامعه شناسی به سختی میتواند سنت ساز شود. عامل درونی، به موقعیت نقد در جامعه ما بر میگردد. نقد، اساساً از پشتوانه ی نظری، فرهنگی و تاریخی غنیایی برخوردار نیست، در نتیجه جامعه شناسی انتقادی، اغلب با جامعهشناسی پارتیزان، خلط میشود. با این وصف، به نظر میرسد جامعهشناسی انتقادی در ایران، برای اینکه بتواند مجوز ورود به دانشگاه را پیدا کند، به نحوی بازیافت میشود. به دانشگاه ورود پیدا میکند اما جز در پایان نامهها حضوری ندارد. انگار به موازات مسائل ایران است نه در تقاطع آن. ورود ان، گزینشی است و از انچه میتواند مسالهساز باشد، پرهیز می شود. در نتیجه به یک معنا میتوان گفت ما با پدیدهی "اوژنیزاسیون" جامعهشناسی انتقادی و در اینجا بوردیو، مواجهیم. اوژنیزاسیون که به زیباسازی یا به- نژادی، ترجمه شده است، تئوری و روشی بود که میخواستند بر مبنای آن ژنتیک نوع انسان را کیفیت ببخشند. ژنهایی را که مضر تشخیص داده میشد از بین ببرند و ژنهایی که مفید ارزیابی می کردند را فعال کنند. بر اساس این تئوری، سه روش پزشکی اعمال شد: برنامهی عقیم سازی اجباری آنها که واجد ژن مفید ارزیابی نمی شدند. حساسیت نشان دادن به پیوند ژن ها تا محصولاتی ناقص بدنیا نیاورند و محدود کردن مهاجرت ها برای پرهیز از اختلاط ژن ها. بوردیو خود از این اصطلاح در خصوص سانسور استفاده میکند و مینویسد: "هر بیانی محصول میل به بیان و از سویی سانسور موجود در ساختار میدان است و این انطباق از خلال اوژنیزاسیون انجام میشود". حاصل این فرایند، نوعی سازش است، سازشی که با ترکیب آنچه می خواهیم بگوییم و آنچه می توانیم بگوییم، ممکن می شود. آنچه امکان و شرایط امکان گفتن را دارد. به نظر میرسد بوردیو نیز که فرایند زیباسازی را در سانسور افشا میکرد، خود مورد اعمال این فرایند قرار گرفته است و در جامعه شناسی وی، به آنچه مضر یا مساله ساز به نظر می آید، نمیپردازیم.
جامعه شناسی بوردیو از خلال این فرایند زیباسازی یا به-نژادی ست که قابلیت ورود و زیست در ایران یافته است.
@tabarshenasi_ketab
https://www.tg-me.com/Vortrags/90057
مانع دوم کاربرد جامعه شناسی بوردیو در ایران، موقعیت ممتاز این جامعه است و مشخصا دشواری شرایط برای جامعه شناسی انتقادی یا به تعبیر بولتانسکی، جامعهشناسی رهائیبخش در ایران. جامعهشناسی انتقادی با یک مفهوم شاخص می شود. مفهوم سلطه. نقد سلطه در اشکال کهنه و جدید. سلطه آشکار و پنهان. این جامعه شناسی با شاخص نقد و با دغدغه پاسخ به مسائل عملی، در ایران اگر نگوییم شرایط امکان ندارد اما بسیار دشوار است. بولتانسکی اشاره دارد که ثقل تحلیلهای انتقادی، رابطهای است که نقد سلطه با توصیف آن، برقرار میکند. هم جامعهشناسی مبتنی بر توصیف و هم جامعهشناسی انتقادی، با زیست روزمره رابطه ای بیرونی دارند با این تفاوت که بر خلاف جامعهشناسی توصیفی که بر خنثی بودن مبتنی است، جامعهشناسی انتقادی وجهی تجویزی هم بدان میبخشد و بر خلاف نظر غالب که جامعهشناسی علمی را خنثی میداند، تاریخ علوم اجتماعی نشانگر آنست که هر دو پروژهی توصیفی و انتقادی به موازات هم در تنشی که این دو را به هم همبسته نموده است، پیش رفتهاند و زمانی که میخواهند تناقضات درونی یک نظم اجتماعی را برملا سازند، میتوانند در کاری علمی تلفیق شوند.
اما این جامعه شناسی انتقادی هم به دلایل بیرونی و هم درونی، شرایط امکان خود را به سختی مییابد. عامل بیرونی، موقعیت سیاسی ایران است که مانع از آن میشود جامعهشناسی انتقادی مجال حضور بیابد و در نتیجه این جامعه شناسی به سختی میتواند سنت ساز شود. عامل درونی، به موقعیت نقد در جامعه ما بر میگردد. نقد، اساساً از پشتوانه ی نظری، فرهنگی و تاریخی غنیایی برخوردار نیست، در نتیجه جامعه شناسی انتقادی، اغلب با جامعهشناسی پارتیزان، خلط میشود. با این وصف، به نظر میرسد جامعهشناسی انتقادی در ایران، برای اینکه بتواند مجوز ورود به دانشگاه را پیدا کند، به نحوی بازیافت میشود. به دانشگاه ورود پیدا میکند اما جز در پایان نامهها حضوری ندارد. انگار به موازات مسائل ایران است نه در تقاطع آن. ورود ان، گزینشی است و از انچه میتواند مسالهساز باشد، پرهیز می شود. در نتیجه به یک معنا میتوان گفت ما با پدیدهی "اوژنیزاسیون" جامعهشناسی انتقادی و در اینجا بوردیو، مواجهیم. اوژنیزاسیون که به زیباسازی یا به- نژادی، ترجمه شده است، تئوری و روشی بود که میخواستند بر مبنای آن ژنتیک نوع انسان را کیفیت ببخشند. ژنهایی را که مضر تشخیص داده میشد از بین ببرند و ژنهایی که مفید ارزیابی می کردند را فعال کنند. بر اساس این تئوری، سه روش پزشکی اعمال شد: برنامهی عقیم سازی اجباری آنها که واجد ژن مفید ارزیابی نمی شدند. حساسیت نشان دادن به پیوند ژن ها تا محصولاتی ناقص بدنیا نیاورند و محدود کردن مهاجرت ها برای پرهیز از اختلاط ژن ها. بوردیو خود از این اصطلاح در خصوص سانسور استفاده میکند و مینویسد: "هر بیانی محصول میل به بیان و از سویی سانسور موجود در ساختار میدان است و این انطباق از خلال اوژنیزاسیون انجام میشود". حاصل این فرایند، نوعی سازش است، سازشی که با ترکیب آنچه می خواهیم بگوییم و آنچه می توانیم بگوییم، ممکن می شود. آنچه امکان و شرایط امکان گفتن را دارد. به نظر میرسد بوردیو نیز که فرایند زیباسازی را در سانسور افشا میکرد، خود مورد اعمال این فرایند قرار گرفته است و در جامعه شناسی وی، به آنچه مضر یا مساله ساز به نظر می آید، نمیپردازیم.
جامعه شناسی بوردیو از خلال این فرایند زیباسازی یا به-نژادی ست که قابلیت ورود و زیست در ایران یافته است.
@tabarshenasi_ketab
https://www.tg-me.com/Vortrags/90057
Telegram
سخنرانی ها ، درس گفتارها ، گفت و گوها و دیگر برنامه های فرهنگی و مطالعات تطبیقی
سارا شریعتی
@Vortrags
@Vortrags
🔹گفتوگوی رضا علیجانی با بیبیسی
✅ باید هم گردن خان کج شود و هم چنگال کرکس از خاک ما کنده شود. مسئله محوری این است که ظرف مشترک ما یعنی ایران در حال ویران شدن است...
🌈 ما شاهد سکانس پایانی شکست ج.ا در استراتژی(ضد آمریکایی- اسرائیلی) هستیم. اینک دیگر جنگ، جنگ تاکتیکهاست.
🌈با در نظر گرفتن ویرانتر نشدن ایران؛ هم اکنون، ولو با انگیزه ملی اما، هر تحلیل و یا راهحلی ارائه شود و ساز و دهلی زده شود که ج.ا را تشویق به ادامه سیاست نادرست و مخربش بکند، یک برخورد غیر ملی و نوعی ناسیونالیسم کاذب و رمانتیک است.
🌈همزمان دو نوع سرنگونیطلبی هم داریم: سرنگونیطلبی رمانتیک و رویایی که در بخشی از مردم مستاصل و تحت فشار وجود دارد و دیگری سرنگونیطلبی مزدورانه. اما هر دو دسته بدانند مسئله آمریکا و اسرائیل امنیت خودشان است نه نجات مردم ایران.
🌈ج.ا حداکثر باید یک کار نمادین عین الاسدی بکند و بگوید تمام شد! بعدش هم باید دید آیا طرف مقابل هم کوتاه میآید یا نه.
🌈یک سوی ماجرا خامنهای است ولی طرف دیگرش هم ترامپ است. این اوست که باید جلوی نتانیاهو را بگیرد.
https://www.tg-me.com/rezaalijani41
🔺همه در این وحدت نظر داریم که ایران در حال ویران شدن است؛ حال برخی آن را جنگ میهنی، بعضی جنگ سرنگونی و برخی نیز آن را جنگ مردم ایران نمیدانند و به دنبال نجات ایران هستند.
🔺این جنگ در سرزمین ما اتفاق افتاده است؛ به لحاظ «حقوقی» اسرائیل(که همزمان متهم به جنایت جنگی در غزه است، با زیر پا گذاشتن همه قراردادهای بینالمللی)، «متجاوز» و به لحاظ «سیاسی» خامنهای «مقصر» است.
🔺در منازعه فلسطینی- اسرائیلی مسئله فرق میکند. اسرائیل یاغیترین کشور جهان در رابطه با قطعنامه های سازمان ملل است.
🔺در نزاع ج.ا و اسرائیل این ج.ا است که از ابتدا دنبال صدور انقلاب بوده، خمینی گفته اسرائیل از صحنه روزگار باید محو شود، سپاه قدس تأسیس کرده، نیروی نیابتی درست کرده، به قول قاسم سلیمانی با شش نیروی نظامی اسرائیل را محاصره کرده، خامنهای گفته ما به هر کس که علیه اسرائیل مبارزه کند کمک میکنیم و ... .
🔺ج.ا یک تضاد مادرزادی با اسرائیل دارد بدون اینکه اختلاف ارضی و مرزی با آنها داشته باشد.
🔺هدف از این حمله نظامی چیست؟ تأمین امنیت اسرائیل، سرنگونی ج.ا، خاورمیانه جدید و تجزیه ایران؟
🔺با محوریت امنیت اسرائیل است که مسئله هستهای و موشکی و تضعیف اقتصادی ج.ا مطرح میشود تا دیگر نتواند نیروی نیابتی تجهیز کند.
🔺اگر بگوییم جنگ میهنی است عملا یعنی فرماندهاش خامنهای است و باید زیر بیرق او برویم که خود مقصر اول این جنگ است. باید تا آخر این خط هم برویم. دیگر نمیتوانیم به خامنهای بگوییم باید کوتاه بیاید و... . بدین ترتیب ما هم به فضایی دامن میزنیم که حکومت را شیر میکند و عقبنشینی برایش سخت میشود. نتیجه عملی این رویکرد هر چه ویرانتر شدن ایران است
🔺تا حالا میگفتند کمر رعیت خم بشود ولی گردن خان کج نشود. حالا گور پدر خان که باید گردنش کج شود. مسئله ما ملت و مملکت ایران است. من هیچ هم ذات پنداری با خامنهای و اعوان و انصارش ندارم.
🔺در داخل باید رویکردمان یکی همبستگی ملی باشد و دیگری فشار آوردن روی حکومت برای کوتاه آمدن و در خارج فشار روی ترامپ و نتانیاهو برای بازگشت به دیپلماسی. این جنگ بدون میانجی تمام نمیشود.
🔺چرا خامنه ای را نمیزنند؟ شاید جایش را نمیدانند، شاید ترجیح میدهند فردی بالایی نظام باشد که بتوانند قرار داد نهایی را با او ببندند و شاید هم از بیثباتی ایران و منطقه میترسند.
🔺ما با کدامیک از سه وضعیت روبرو خواهیم شد: ج.ا فلج شده با سر خامنه ای، ج.ا با سری جدید و ایران بدون ج.ا؟ گزینه اول و دوم احتمال بیشتری دارد.
🔺خامنهای جرأت خمینی را ندارد که بگوید من جام زهر مینوشم؛ برای اینکه کشور از دست نرود و یا حداقل نظام خودشان از بین نرود.
🔺 تا خامنهای در رأس نظام باشد سیاست خارجی ج.ا تغییر نمی کند. حال یا باید عزرائیل به ملت ایران کمک کند! یا خودشان باید به نحوی خامنهای را کنار بگذارند و بگویند سیاست خارجیمان را بر اساس منافع ملی تعیین میکنیم و زیر بار هیچ زوری هم نخواهیم رفت.
🔺مسئله آمریکاییها، عربها و اروپاییها سرنگونی ج.ا نیست. برای اسرائیل نیز اولویت اول تأمین امنیت خودشان است. اما اگر به قول نتانیاهو پیامد حملاتشان سرنگونی ج.ا هم باشد البته استقبال میکنند.
🔺ترجیح من گذار از ج.ا است اما هوایی که نمیخواهیم حرف بزنیم. من حتی بعضی طرحهایی که میگویند باید میرحسین موسوی و... بیایند را هم ممکن و عملی نمیدانم. بنابراین تنها راه تغییرات درون خود سیستم است.
🔺اگر ممکن بود، اگر ناامنی پیش نمیآمد؛ من با گزینه سوم هم مشکلی ندارم.
🔺از موضع یک نوع رئالپلتیک ملی خواهان پایان جنگ و بازگشت به دیپلماسی هستم.
🔹لینک فایل صوتی:
https://www.tg-me.com/RezaAlijaniarchive/646
✅ باید هم گردن خان کج شود و هم چنگال کرکس از خاک ما کنده شود. مسئله محوری این است که ظرف مشترک ما یعنی ایران در حال ویران شدن است...
🌈 ما شاهد سکانس پایانی شکست ج.ا در استراتژی(ضد آمریکایی- اسرائیلی) هستیم. اینک دیگر جنگ، جنگ تاکتیکهاست.
🌈با در نظر گرفتن ویرانتر نشدن ایران؛ هم اکنون، ولو با انگیزه ملی اما، هر تحلیل و یا راهحلی ارائه شود و ساز و دهلی زده شود که ج.ا را تشویق به ادامه سیاست نادرست و مخربش بکند، یک برخورد غیر ملی و نوعی ناسیونالیسم کاذب و رمانتیک است.
🌈همزمان دو نوع سرنگونیطلبی هم داریم: سرنگونیطلبی رمانتیک و رویایی که در بخشی از مردم مستاصل و تحت فشار وجود دارد و دیگری سرنگونیطلبی مزدورانه. اما هر دو دسته بدانند مسئله آمریکا و اسرائیل امنیت خودشان است نه نجات مردم ایران.
🌈ج.ا حداکثر باید یک کار نمادین عین الاسدی بکند و بگوید تمام شد! بعدش هم باید دید آیا طرف مقابل هم کوتاه میآید یا نه.
🌈یک سوی ماجرا خامنهای است ولی طرف دیگرش هم ترامپ است. این اوست که باید جلوی نتانیاهو را بگیرد.
https://www.tg-me.com/rezaalijani41
🔺همه در این وحدت نظر داریم که ایران در حال ویران شدن است؛ حال برخی آن را جنگ میهنی، بعضی جنگ سرنگونی و برخی نیز آن را جنگ مردم ایران نمیدانند و به دنبال نجات ایران هستند.
🔺این جنگ در سرزمین ما اتفاق افتاده است؛ به لحاظ «حقوقی» اسرائیل(که همزمان متهم به جنایت جنگی در غزه است، با زیر پا گذاشتن همه قراردادهای بینالمللی)، «متجاوز» و به لحاظ «سیاسی» خامنهای «مقصر» است.
🔺در منازعه فلسطینی- اسرائیلی مسئله فرق میکند. اسرائیل یاغیترین کشور جهان در رابطه با قطعنامه های سازمان ملل است.
🔺در نزاع ج.ا و اسرائیل این ج.ا است که از ابتدا دنبال صدور انقلاب بوده، خمینی گفته اسرائیل از صحنه روزگار باید محو شود، سپاه قدس تأسیس کرده، نیروی نیابتی درست کرده، به قول قاسم سلیمانی با شش نیروی نظامی اسرائیل را محاصره کرده، خامنهای گفته ما به هر کس که علیه اسرائیل مبارزه کند کمک میکنیم و ... .
🔺ج.ا یک تضاد مادرزادی با اسرائیل دارد بدون اینکه اختلاف ارضی و مرزی با آنها داشته باشد.
🔺هدف از این حمله نظامی چیست؟ تأمین امنیت اسرائیل، سرنگونی ج.ا، خاورمیانه جدید و تجزیه ایران؟
🔺با محوریت امنیت اسرائیل است که مسئله هستهای و موشکی و تضعیف اقتصادی ج.ا مطرح میشود تا دیگر نتواند نیروی نیابتی تجهیز کند.
🔺اگر بگوییم جنگ میهنی است عملا یعنی فرماندهاش خامنهای است و باید زیر بیرق او برویم که خود مقصر اول این جنگ است. باید تا آخر این خط هم برویم. دیگر نمیتوانیم به خامنهای بگوییم باید کوتاه بیاید و... . بدین ترتیب ما هم به فضایی دامن میزنیم که حکومت را شیر میکند و عقبنشینی برایش سخت میشود. نتیجه عملی این رویکرد هر چه ویرانتر شدن ایران است
🔺تا حالا میگفتند کمر رعیت خم بشود ولی گردن خان کج نشود. حالا گور پدر خان که باید گردنش کج شود. مسئله ما ملت و مملکت ایران است. من هیچ هم ذات پنداری با خامنهای و اعوان و انصارش ندارم.
🔺در داخل باید رویکردمان یکی همبستگی ملی باشد و دیگری فشار آوردن روی حکومت برای کوتاه آمدن و در خارج فشار روی ترامپ و نتانیاهو برای بازگشت به دیپلماسی. این جنگ بدون میانجی تمام نمیشود.
🔺چرا خامنه ای را نمیزنند؟ شاید جایش را نمیدانند، شاید ترجیح میدهند فردی بالایی نظام باشد که بتوانند قرار داد نهایی را با او ببندند و شاید هم از بیثباتی ایران و منطقه میترسند.
🔺ما با کدامیک از سه وضعیت روبرو خواهیم شد: ج.ا فلج شده با سر خامنه ای، ج.ا با سری جدید و ایران بدون ج.ا؟ گزینه اول و دوم احتمال بیشتری دارد.
🔺خامنهای جرأت خمینی را ندارد که بگوید من جام زهر مینوشم؛ برای اینکه کشور از دست نرود و یا حداقل نظام خودشان از بین نرود.
🔺 تا خامنهای در رأس نظام باشد سیاست خارجی ج.ا تغییر نمی کند. حال یا باید عزرائیل به ملت ایران کمک کند! یا خودشان باید به نحوی خامنهای را کنار بگذارند و بگویند سیاست خارجیمان را بر اساس منافع ملی تعیین میکنیم و زیر بار هیچ زوری هم نخواهیم رفت.
🔺مسئله آمریکاییها، عربها و اروپاییها سرنگونی ج.ا نیست. برای اسرائیل نیز اولویت اول تأمین امنیت خودشان است. اما اگر به قول نتانیاهو پیامد حملاتشان سرنگونی ج.ا هم باشد البته استقبال میکنند.
🔺ترجیح من گذار از ج.ا است اما هوایی که نمیخواهیم حرف بزنیم. من حتی بعضی طرحهایی که میگویند باید میرحسین موسوی و... بیایند را هم ممکن و عملی نمیدانم. بنابراین تنها راه تغییرات درون خود سیستم است.
🔺اگر ممکن بود، اگر ناامنی پیش نمیآمد؛ من با گزینه سوم هم مشکلی ندارم.
🔺از موضع یک نوع رئالپلتیک ملی خواهان پایان جنگ و بازگشت به دیپلماسی هستم.
🔹لینک فایل صوتی:
https://www.tg-me.com/RezaAlijaniarchive/646
Telegram
Reza Alijani archive
🔹گفتوگوی رضا علیجانی با بیبیسی
✅ باید هم گردن خان کج شود و هم چنگال کرکس از خاک ما کنده شود. مسئله محوری این است که ظرف مشترک ما یعنی ایران در حال ویران شدن است...
🌈 ما شاهد سکانس پایانی شکست ج.ا در استراتژی(ضد آمریکایی- اسرائیلی) هستیم. اینک دیگر جنگ،…
✅ باید هم گردن خان کج شود و هم چنگال کرکس از خاک ما کنده شود. مسئله محوری این است که ظرف مشترک ما یعنی ایران در حال ویران شدن است...
🌈 ما شاهد سکانس پایانی شکست ج.ا در استراتژی(ضد آمریکایی- اسرائیلی) هستیم. اینک دیگر جنگ،…
Forwarded from آموزشکده توانا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حکومتی که از واژهها میترسد؛
زبان، ابزار سرکوب و تداوم سلطه!
چگونه خبرنگاری که سالها در خدمت پروپاگاندای دروغ و فریب رژیم بوده اینک شیرزن ایرانی! لقب میگیرد؟
او شیرزن ایرانی است یا آرمیتا،نیکا، سارینا و هزاران زنی که با دست خالی در مقابل سرکوبگران ایستادند؟
جمهوری اسلامی متخصص در تحریف و جعل واژگان است؛ هوشیار باشیم و روایتهای دروغینش را رسوا کنیم.
دکتر باقرینیا، استاد پیشین و اخراجشدهی دانشگاه، که عصر روز ۲۸ خرداد ۱۴۰۴ در شهر مشهد بازداشت شد، ساعاتی پیش از بازداشت خود، ویدئویی در کانال تلگرامش منتشر کرد که در آن به نقش ابزارهای زبانی در سازوکار سرکوب در جمهوری اسلامی میپردازد.
او در این ویدئو تأکید میکند که حکومت نهفقط با زور، بلکه با واژهها نیز مردم را تحت سلطه میگیرد. واژهها در جمهوری اسلامی دیگر ابزار ارتباط نیستند، بلکه کارکردی برای تحریف حقیقت و کنترل ذهن دارند.
دکتر باقرینیا با اشاره به عباراتی چون «خبرنگار وطنپرست»، «شهدای مدافع وطن»، «نظام مقدس»، و «اغتشاشگر» میگوید این واژهها معنای واقعی خود را از دست دادهاند و به ابزارهای تبلیغاتی بدل شدهاند. او یادآوری میکند که در نظامی که سانسور را «صیانت» و سرکوب خیابانی را «امنیت ملی» مینامد، حقیقت از طریق زبان تحریف میشود.
آقای باقرینیا هشدار میدهد که اگر مردم در برابر این تحریفهای زبانی سکوت کنند، خود قربانی همین واژهها خواهند شد. او دعوت میکند که زبان مردم از زبان حکومت جدا شود؛ مردم باید واژههایی چون «شهید»، «وطن»، «مردم» و «رسانه» را از نو بازتعریف کنند و زبان حقیقت را جایگزین زبان قدرت نمایند.
این استاد اخراجشده دانشگاه، در پایان ویدئوی خود تأکید میکند که ما باید زبان را از نو بسازیم؛ چرا که در نظامی که واژهها نیز سرکوبگرند، سکوت ما به معنای تسلیم است.
#ج_ا_یعنی_جنگ #نه_به_جمهورى_اسلامى #حسن_باقری_نیا #پروپاگاندا #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
زبان، ابزار سرکوب و تداوم سلطه!
چگونه خبرنگاری که سالها در خدمت پروپاگاندای دروغ و فریب رژیم بوده اینک شیرزن ایرانی! لقب میگیرد؟
او شیرزن ایرانی است یا آرمیتا،نیکا، سارینا و هزاران زنی که با دست خالی در مقابل سرکوبگران ایستادند؟
جمهوری اسلامی متخصص در تحریف و جعل واژگان است؛ هوشیار باشیم و روایتهای دروغینش را رسوا کنیم.
دکتر باقرینیا، استاد پیشین و اخراجشدهی دانشگاه، که عصر روز ۲۸ خرداد ۱۴۰۴ در شهر مشهد بازداشت شد، ساعاتی پیش از بازداشت خود، ویدئویی در کانال تلگرامش منتشر کرد که در آن به نقش ابزارهای زبانی در سازوکار سرکوب در جمهوری اسلامی میپردازد.
او در این ویدئو تأکید میکند که حکومت نهفقط با زور، بلکه با واژهها نیز مردم را تحت سلطه میگیرد. واژهها در جمهوری اسلامی دیگر ابزار ارتباط نیستند، بلکه کارکردی برای تحریف حقیقت و کنترل ذهن دارند.
دکتر باقرینیا با اشاره به عباراتی چون «خبرنگار وطنپرست»، «شهدای مدافع وطن»، «نظام مقدس»، و «اغتشاشگر» میگوید این واژهها معنای واقعی خود را از دست دادهاند و به ابزارهای تبلیغاتی بدل شدهاند. او یادآوری میکند که در نظامی که سانسور را «صیانت» و سرکوب خیابانی را «امنیت ملی» مینامد، حقیقت از طریق زبان تحریف میشود.
آقای باقرینیا هشدار میدهد که اگر مردم در برابر این تحریفهای زبانی سکوت کنند، خود قربانی همین واژهها خواهند شد. او دعوت میکند که زبان مردم از زبان حکومت جدا شود؛ مردم باید واژههایی چون «شهید»، «وطن»، «مردم» و «رسانه» را از نو بازتعریف کنند و زبان حقیقت را جایگزین زبان قدرت نمایند.
این استاد اخراجشده دانشگاه، در پایان ویدئوی خود تأکید میکند که ما باید زبان را از نو بسازیم؛ چرا که در نظامی که واژهها نیز سرکوبگرند، سکوت ما به معنای تسلیم است.
#ج_ا_یعنی_جنگ #نه_به_جمهورى_اسلامى #حسن_باقری_نیا #پروپاگاندا #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech