اعدام بیدرنگ در دوران پادشاهان موریِ گرانادا (۱۸۷۰)
اثر: آنری رنو (Henri Regnault) (۱۸۴۳–۱۸۷۱)
رنگروغن روی بوم، ۳۰۱ در ۱۴۳ سانتیمتر
موضوع این اثر، صحنهای از گردنزنی است که در فضایی معماریشده بر اساس الحمرا روی میدهد و سراسر آن در درخشش غروب خورشید غوطهور است.
درخشندگی رنگها در تضاد با دافعهی موضوع قرار دارد. زاویهی پایینِ دید که صحنه از آن به تصویر کشیده شده، بیننده را عملاً در جایگاه جلاد قرار میدهد و اندازهی طبیعی او، حضورِ پرهیبت و سنگینی به تصویر میبخشد.
بیاحساسی و آرامش حرکات جلاد با هولناکی پیشزمینه در تضاد است؛ جایی که خون از پلهها، از بدن بیجانِ افتاده در پای جلاد، تا سرِ تازهجداشدهاش پایین میچکد.
شور و شیفتگی نسبت به مجازاتهای خودسرانه در محیطهایی باشکوه و دور از اروپا، از مضامین رایج در نقاشیهای شرقگرایانه (اورینتالیستی) بود.
قدرت این آثار از تضاد میان آنچه به تصویر کشیده شده و ایدههای اروپایی آن دوران دربارهی کاهش دامنه و خشونت اعدامهای قضایی سرچشمه میگرفت؛ و همین امر سبب میشد نمایش چنین صحنهای هم هیجانانگیز و هم هراسآور باشد.
@WingsOfHeart࿐
اثر: آنری رنو (Henri Regnault) (۱۸۴۳–۱۸۷۱)
رنگروغن روی بوم، ۳۰۱ در ۱۴۳ سانتیمتر
موضوع این اثر، صحنهای از گردنزنی است که در فضایی معماریشده بر اساس الحمرا روی میدهد و سراسر آن در درخشش غروب خورشید غوطهور است.
درخشندگی رنگها در تضاد با دافعهی موضوع قرار دارد. زاویهی پایینِ دید که صحنه از آن به تصویر کشیده شده، بیننده را عملاً در جایگاه جلاد قرار میدهد و اندازهی طبیعی او، حضورِ پرهیبت و سنگینی به تصویر میبخشد.
بیاحساسی و آرامش حرکات جلاد با هولناکی پیشزمینه در تضاد است؛ جایی که خون از پلهها، از بدن بیجانِ افتاده در پای جلاد، تا سرِ تازهجداشدهاش پایین میچکد.
شور و شیفتگی نسبت به مجازاتهای خودسرانه در محیطهایی باشکوه و دور از اروپا، از مضامین رایج در نقاشیهای شرقگرایانه (اورینتالیستی) بود.
قدرت این آثار از تضاد میان آنچه به تصویر کشیده شده و ایدههای اروپایی آن دوران دربارهی کاهش دامنه و خشونت اعدامهای قضایی سرچشمه میگرفت؛ و همین امر سبب میشد نمایش چنین صحنهای هم هیجانانگیز و هم هراسآور باشد.
@WingsOfHeart࿐
❤🔥2
«اتاق هتل»، حدود سال ۱۹۳۰
تصویرسازی از آنتون ماچک (Anton Machek)
در این ترکیببندی سوررئالیستی و ناآرام، ماچک فضای درونی یک اتاق معمولی را به منظرهای ذهنی و روانی بدل میکند.
زنی در اتاقی خلوت از هتلی ایستاده است؛ وقار ظاهریاش با مجموعهای از جزئیات آزاردهنده در تضاد است: گوشی عظیم بر دیوار نصب شده، حشرهای غولآسا بر تخت افتاده، و دستی از کمد بیرون آمده است.
در آستانهی در، چشمی بیجسد و بیصدا ناظر صحنه است و احساس تجاوز و پارانویا را تشدید میکند.
با اشارههایی به دگردیسی کافکا و مضامینی چون چشمچرانی، بیگانگی، و پوچی وجودی، صحنهی ماچک به تأملی تصویری بر ناآرامی روانی انسان بدل میشود.
هندسهی خشک فضا و رنگهای خاموش و خنثی حس جدایی و سردی را تقویت میکنند و اتاقی پیشپاافتاده را به صحنهای از تئاتر اضطراب و تهیبودگی وجودی مبدل میسازند.
@WingsOfHeart࿐
تصویرسازی از آنتون ماچک (Anton Machek)
در این ترکیببندی سوررئالیستی و ناآرام، ماچک فضای درونی یک اتاق معمولی را به منظرهای ذهنی و روانی بدل میکند.
زنی در اتاقی خلوت از هتلی ایستاده است؛ وقار ظاهریاش با مجموعهای از جزئیات آزاردهنده در تضاد است: گوشی عظیم بر دیوار نصب شده، حشرهای غولآسا بر تخت افتاده، و دستی از کمد بیرون آمده است.
در آستانهی در، چشمی بیجسد و بیصدا ناظر صحنه است و احساس تجاوز و پارانویا را تشدید میکند.
با اشارههایی به دگردیسی کافکا و مضامینی چون چشمچرانی، بیگانگی، و پوچی وجودی، صحنهی ماچک به تأملی تصویری بر ناآرامی روانی انسان بدل میشود.
هندسهی خشک فضا و رنگهای خاموش و خنثی حس جدایی و سردی را تقویت میکنند و اتاقی پیشپاافتاده را به صحنهای از تئاتر اضطراب و تهیبودگی وجودی مبدل میسازند.
@WingsOfHeart࿐
💔2
𝐖𝐢𝐧𝐠𝐬 𝐎𝐟 𝐇𝐞𝐚𝐫𝐭
دانیال نبی در چاه شیر ها از نگاه ۱۰ نقاش #قصه #معرفی_اثر این داستان در فصل 6 کتاب دانیال شرح داده شده است و در طول زمان هنرمندان بسیاری را مجذوب خود کرده است. دانیال نبی به عنوان مشاور در امپراتوری داریوش شاه مستقر شد(بعضی روایات به پادشاهان بابل اشاره…
Daniel in the Lion's Den
Briton Riviere (1840–1920)
جامونده بود این ازش😃
Briton Riviere (1840–1920)
جامونده بود این ازش😃
🗿2
Karl Wilhelm Diefenbach (1851-1913)
دیفنباخ یک نقاش نمادگرا بود؛ یعنی در آثارش بهدنبال بیان مستقیم معنا نبود، بلکه میخواست بیننده برداشت شخصی خود را از اثر داشته باشد.
در اواخر نوجوانی در آکادمی هنرهای زیبای مونیخ تحصیل کرد، اما بدشانسی به سراغش آمد و دست راستش فلج شد؛ بااینحال، با پشتکار فراوان آموخت تا با دست چپ نقاشی کند.
او فقط هنرمند نبود، بلکه مصلح اجتماعی هم بود و زندگیای بسیار متفاوت با هنجارهای زمان خود داشت.
به گفتهی خودش، تجربههای مکاشفهگونه داشت که با مردم در میان میگذاشت، قواعد اجتماعی را نادیده میگرفت و از وگان بودن، برهنگی طبیعی (ناتوریسم) و صلحطلبی دفاع میکرد.
با وجود این سبک زندگی خاص، تا پایان عمر به نقاشی ادامه داد، هرچند در زمان حیاتش چندان موفق نبود.
1) Thou Shalt not Kill (1903)
2) Martyr and Crucified, Son Helios (1895)
3) The Fairy Dance (1895)
4) Asking the Stars (1901)
5) Sphinx (date unknown)
6) Isle of the Dead (c. 1905)
7) Thou Shalt Not Kill (1903)
8) The Apparition (c. 1890)
9) Self Portrait as Christ (1892)
10) Solitude (date unknown)
دیفنباخ یک نقاش نمادگرا بود؛ یعنی در آثارش بهدنبال بیان مستقیم معنا نبود، بلکه میخواست بیننده برداشت شخصی خود را از اثر داشته باشد.
در اواخر نوجوانی در آکادمی هنرهای زیبای مونیخ تحصیل کرد، اما بدشانسی به سراغش آمد و دست راستش فلج شد؛ بااینحال، با پشتکار فراوان آموخت تا با دست چپ نقاشی کند.
او فقط هنرمند نبود، بلکه مصلح اجتماعی هم بود و زندگیای بسیار متفاوت با هنجارهای زمان خود داشت.
به گفتهی خودش، تجربههای مکاشفهگونه داشت که با مردم در میان میگذاشت، قواعد اجتماعی را نادیده میگرفت و از وگان بودن، برهنگی طبیعی (ناتوریسم) و صلحطلبی دفاع میکرد.
با وجود این سبک زندگی خاص، تا پایان عمر به نقاشی ادامه داد، هرچند در زمان حیاتش چندان موفق نبود.
❤🔥1
