Telegram Web Link
یکشب تأمل ایام گذشته می‌کردم و بر عمر تلف کرده تأسف می‌خوردم. مصلحت چنان دیدم که در نشیمن عُزلت نشینم و دگر پریشان نگویم.

تا یکی از دوستان که در کجاوه انیس من بود، از در درآمد و چندانکه نشاط ملاعبت کرد، جوابش نگفتم. رنجیده نگه کرد و گفت:

کنونت که امکان گفتار هست
بگو ای برادر بلطف و خوشی
که فردا چو پیک اجل در رسید
بحکم ضرورت زبان در کشی

کسی از متعلقان من‌اش، بر حسب واقعه مطلع گردانید که فلان عزم کرده که بقیت عمر خاموشی گزیند.

گفتا به صحبت قدیم که قدم بر ندارم، مگر آنگه که سخن گفته شود، که آزردن دوستان جهل‌است و خلاف راه صواب‌ که ذوالفقار علی در نیام و زبان سعدی در کام.

بحکم ضرورت سخن گفتم و تفرج کنان بیرون رفتیم. در فصل ربیع (بهار) که ایام دولت وَرد (گل سرخ) رسیده بود. شب را ببوستان با یکی از دوستان اتفاق مبیت( شب‌نشینی) افتاد. موضعی خوش و خرّم و درختان درهم.

بامدادان که خاطر باز آمدن بر رأی نشستن غالب آمد،‌ دیدمش دامنی گل و ریحان و سنبل فراهم آورده و رغبت شهر کرده.

گفتم گل بستان را چنانکه دانی بقائی و عهد گلستان را وفائی نباشد و حکما گفته‌اند هر چه نپاید دلبستگی را نشاید. گفتا طریق چیست؟

گفتم برای نزهت ناظران کتاب گلستان توانم تصنیف کردن(نوشتن) که باد خزان را بر ورق او دست تطاول نباشد و گردش زمان عیش ربیع‌اش را به طیش خریف( تلخی پاییز) مبدل نکند.

به چه کار آیدت ز گل طبقی
از گلستان من ببر ورقی
گل همین پنج روز و شش باشد
وین گلستان همیشه خوش باشد

حالی که من این بگفتم دامن گل بریخت و در دامنم آویخت. فصلی در همانروز اتفاق بیاض ( پاکنویس) افتاد در حسن معاشرت و آداب محاورت. فی‌الجمله هنوز از گل بُستان بقیتی موجود بود که کتاب گلستان تمام شد.

روز نثر فارسی
@Writing_lovers
🔥74🕊2
در قصه‌نویسی بیش از نویسندگان غربی از سعدی تاثیر گرفته‌ام. بوستان، نمونه عالی نثر است. هر کس غزلیات سعدی و گلستان و بوستانش را خوانده باشد، نمی‌تواند تحت تاثیر زبان و قدرت ایجاز سعدی قرار نگیرد.





© ابراهیم گلستان


@Writing_lovers
👍83🔥2
تمرین

شخصیتی واقعی را انتخاب کنید که تا قبل از بیست سالگی‌تان بیشترین تاثیر را بر شما داشته است. کسی که وی را شخصا می‌شناختید. سعی کنید او را در ذهن مجسم کنید و هر چیزی را که درباره وی از ذهنتان خطورمی‌کند به سرعت روی کاغذ بیاورید. این سوالات ممکن است کمک تان کند: خصوصیات جسمی وی چیست؟ سن، قد، وزن، خوشتیپ است؟ زیباست؟چه چیزهایی برایش مهم است؟ بزرگترین پیروزی وی؟ بزرگترین شکست وی؟ رؤیایش؟ بزرگترین انگیزه زندگی‌اش؟ دوست دارد چه چیزی را از گذشته بیاد بیاورد؟ دوست دارد چه چیز را فراموش کند؟ چه نقصی در شخصیت وی می‌بینید؟ چه تصویر یا استعاره‌ای به عنوان نماد شخصیتش انتخاب می‌کنید؟ یک گل، یک پرنده یا یک رنگ؟
یک صفحه در توصیف فردی که انتخاب کرده‌اید بنویسید. سعی کنید روی خودش تمرکز کنید نه صرفا احساسی که نسبت به او دارید. طوری توصیفش کنید که در اتاق پرازدحام بین دویست نفر شخصیت شما کاملا به چشم بیاید.


📕راه داستان

©کاترین آن جونز


@Writing_lovers
10👍4
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کتاب‌ها مانند خانه‌ای هستند که از باران به آن پناه می‌بریم و مرا از هر چیزی که در کودکی از آن می‌ترسیدم محافظت می‌کرد.



© فردریک بکنر


@Writing_lovers
21🔥3
تمرین


تا جایی که می‌توانی در جهان شخصیت رمانت زندگی کن. به کارهایی که در طول یک روز عادی انجام می‌دهد، فکر کن و خوب او را بشناس. وقتی او را خوب شناختی اجازه بده به زبان خودش سخن بگوید. حالا یک گفتگوی درونی بنویس. یک تک گویی اول شخص از نقطه دید شخصیتت بنویس.



📕اندیشه‌های نو در رمان‌نویسی

© والری مارتین


@Writing_lovers
👍113
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هر داستان‌نویسِ تازه‌کاری می‌داند که هر شخصیت در داستان، باید «زبان» و نوع بیانی خاص خود را داشته باشد که نشان‌دهنده وضعیت اوست از نظر طبقاتی و اجتماعی و فرهنگی. نخستین نکته‌ای که اگر داستان‌نویس آن را نداند، تبدیل می‌شود به یکی از آن دسته مثلاً نویسندگانی که در رمان‌های سطحیِ سرگرم کننده می‌نویسند، نویسنده‌ای با زبانی سطحی و ساده‌انگارانه و نثری یکسان... و «آدمک»‌های قصه‌هاشان نیز، فرقی نمی‌کند زن باشند یا مرد، پیر یا جوان یا حتا کودک، از هر قشر و طبقه‌ای، همه مانند هم و مثل نویسنده سخن می‌گویند.



© ناصر زراعتی


@Writing_lovers
👍114👌2
📖تمرین


یکی از تمرین‌های نوشتنِ داستان، نوشتن درباره شخصیت اصلی از زبان شخصیت‌های فرعی است. بخش‌هایی از زندگی شخصیت اصلی را از زبان شخصیت‌ فرعی بیان کن. چنانکه شکسپیر برای دادن اطلاعات ضروری برای درکِ اعمال هملت، از خدمتکاران و سربازان استفاده کرد.




@Writing_lovers
👍85
در میان شغالان و پلنگان و ماده سگان

میمونها و کژدومان و کرکسان و ماران

دیوان زوزه کش و تنوره کش و خزنده و غران

در باغ وحش شوم زشتکاریهای ما

دیوی است کریه‌تر و خبیث‌تر و پلیدتر

چرا که نه جنبشی تند می‌کند و نه فریادی بلند می‌کشد

به میل خود زمین را به ویرانه بدل می‌کند

و به خمیازه ای جهان را می‌بلعد



ملال است این با دیده‌ی اشک آلود از گریه‌ی بی‌اختیار

که قلیان می‌کشد و به چوبه‌ی دار می‌اندیشد

تو ای خواننده می‌شناسی این دیو ظریف را

ای خواننده ی ریاکار

همتای من

برادرم!


📖 گل‌های شر

© شارل بودلر


@Writing_lovers
🔥71
به ذهن اجازه پرسه زدن بدهید. سرآغاز کار داستان‌گویی در فضاهایی غنی و خالی نهفته است. زمان‌های برنامه ریزی نشده و پرسه زدن‌های بی‌هدف اهمیت دارند. مثل بچه‌ای در حال بازی کردن باشید. بدانید نوشتن یک فرایند منطقی نیست: خلاقیت همچون رؤیاها ریشه در ناخودآگاه دارند. باید ذهن شهودی‌تان را آماده کنید تا هدایا از راه برسد. و تفکر هر چند ابزاری باارزش، اما صرفا وسیله‌ای است در خدمت فرایند عمیق‌ترِ ناخوداگاه.



© کاترین آن جونز




@Writing_lovers
👏63👍2
خلاقیت را می‌توان دست شستن از امور مسلم توصیف کرد.



📖قطعات

©گیل شیهی


@Writing_lovers
🙏42
پل استر: شش توصیه برای نویسنده


۱. زبان روان بیشتر از سبک و ژانر به کارتان می‌آید، سعی کنید به زبان خودتان برسید و این یعنی تمرین فراوان. تمرین کنید، برای خودتان زبان داستانی بسازید.

۲. کلمه‌ها را بی‌خود خرج نکنید، واژه‌ها بار دارند. کلمه ابزار دست نویسنده است، جز این چیزی ندارید، پس هدرش ندهید. کلمه تنها چیزی است که درباره‌اش باید خساست به‌خرج بدهید. شما کشیش نیستید که مثل وقت موعظه کردن و برای تأثیر کلام مدام واژه‌های مترادف و هم‌معنا را کنار هم بچینید.

۳. به واقعیت‌ها نزدیک شوید، نزدیک نزدیک. اما باید بدانید که از کجا و چطور؟ حتی وقتی که دارید از یک جور رویا حرف می‌زنید، از یک داستان تخیلی! باز هم باید از زاویۀ نگاه به یک واقعیت سراغش بروید، نکته اینجاست که باید تفاوت میان این نزدیک شدن را پیدا کنید.


۴. سراغ سوژه‌ای بروید که خودتان باورش کرده‌اید، در غیر این صورت محال است که خواننده‌تان داستان شما را باور کند. اما زیاد هم سراغ سوژۀ دم دستی نروید. اگر غیرمنتظره بودن از زندگی ما حذف می‌شد، چه زندگی کسل کننده‌ای را قرار بود پشت سر بگذاریم! به حادثه‌ها و شانس‌ها در روال معمول زندگی فکر کنید. پس همین غیرمنتظره‌های باورپذیر است که داستان را خواندنی می‌کند.


۵.سراغ سوژه‌ای بروید که خودتان باورش کرده‌اید، در غیر این صورت محال است که خواننده‌تان داستان شما را باور کند. اما زیاد هم سراغ سوژۀ دم دستی نروید. حادثه و شانس همیشه در زندگی ما تاثیرگذار بوده، همه چیزمان را زیرو رو می‌کند.
اگر غیرمنتظره بودن از زندگی ما حذف می‌شد، چه زندگی کسل کننده‌ای را قرار بود پشت سر بگذاریم! پس همین غیرمنتظره‌های باورپذیر است که داستان را خواندنی می‌کند.



© پل استر

@Writing_lovers
👍72
اگر شخصیت شما کودک یا نوجوان است حتما یک شخصیت کنشگر کشف کنید.‌ منظر روایت و زاویه دیدِ قصه را بدهید به او و بهش اعتماد کنید. بگذارید او کنش‌های یک موضوع و مضمون را برای شما کشف کند. چرا؟ چون فقط یک کنشگر می‌تواند کشف کند و پلات و قصه و‌طرح پرفراز و نشیبی به شما بدهد.



📕قصه‌ها از کجا می‌آیند


© اصغر عبداللهی

@Writing_lovers
👍52🔥2
دارم " یادداشت‌هایی برای تو" می‌نویسم. یادداشت‌هایی برای یک مخاطب فرضی که هر روز در آن یک مسئله اجتماعی یا فردی را هدف قرار می‌دهم و می‌نویسم و توی جعبه کفش می‌گذارم. خیلی از کتابها از دل جعبه کفش متولد شده‌اند.


📕خاطرات

© معصومه حامی‌دوست


@Writing_lovers
7👍2🔥2🙏1😍1
مردم می‌توانند هر کسی و هر چیزی را ببخشند، اما کسی را که بتواند خود را از فشارهای تحقیرآمیز اجتماع رها کند، هرگز.


📖فلسفه عینیت‌گرایی

© آین رند



@Writing_lovers
👍73
2025/07/10 13:42:45
Back to Top
HTML Embed Code: