بهترین و تنها آموزش حقیقیای که میتوانید ببینید، خواندن کتابهای دیگران است.خواندن چیزی جادویی است؛ اما نوشتن، راستش احساس میکنم خیلی کمتر جادویی است. همیشه وقتی روی رمان خودم کار میکنم، رمانهای دیگران روی میزم باز است و از آنها برای رسیدن به صدا یا لحنی خاص در کار خودم استفاده میکنم. مثلاً اگر احساس کنم که دارم بیش از حد احساسی مینویسم، چیز مختصری میخوانم تا از آن حالوهوا در بیایم. اگر بیش از حد برای چیدن بهترین مجموعهی کلمات در کنار هم تقلا کنم، سراغ داستایوسکی میروم، «قدیس پشتیبان محتوا در مقابل سبک». هنگام نوشتن اندابلیو زمان زیادی را صرف خواندن کامو و سارتر کردم و در آن دنبال راهی بودم تا بیآنکه اسیر کسالت شوم، مثبتاندیش و دلگرمکننده بمانم. مثل عضوی از گروه ارکستر که صدای ساز زدن باقی اعضای گروه را گوش میدهد تا خودش بتواند نت صحیح را بنوازد.
© زادی اسمیت
@Writing_lovers
© زادی اسمیت
@Writing_lovers
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کاپیتان! دریا را دوست داری؟
- اوه بله، دوستش دارم! دریا همه چیز است. هفت دهم کل کره زمین را در برمیگیرد. نفسش پاک و سالم است. پهنه وسیعی که فرد در آن لرزش زندگی را اطراف خود احساس میکند. دریا مظهر یک هستی ماوراءالطبیعه و معجزهآسا است، در آن همه چیز حرکت و عشق است. دریا یک زندگی بیپایان است.
📖 بیست هزار فرسنگ زیر دریا
© ژول ورن
@Writing_lovers
- اوه بله، دوستش دارم! دریا همه چیز است. هفت دهم کل کره زمین را در برمیگیرد. نفسش پاک و سالم است. پهنه وسیعی که فرد در آن لرزش زندگی را اطراف خود احساس میکند. دریا مظهر یک هستی ماوراءالطبیعه و معجزهآسا است، در آن همه چیز حرکت و عشق است. دریا یک زندگی بیپایان است.
📖 بیست هزار فرسنگ زیر دریا
© ژول ورن
@Writing_lovers
هر اثر حاصل تجربهی بیرحمانهی حذفهایی است که توسط نویسندهاش، صورت گرفته. معمولا برای نویسندهای که بسا هفتهها به بخشی فکر کرده و بعد هم ساعتها وقت گذاشته تا بنویسدش، چه قدر دشوار است، که از آن بخش دل بکنَد و بیندازدش دور. امّا گردن نهادن به همین دل کندَنها، گاه ممکن است، نهایتا به توفیق بیشتر متن، و حتّا به نفع خواننده تمام شود.
© بیژن بیجاری
@Writing_lovers
© بیژن بیجاری
@Writing_lovers
لحن در آثار قصه نویسان ایران
درآثار قصه نویسان ایران لحن به لحاظ ضرباهنگ، به تندایِ تند و تندایِ کند تقسیم میشود. بزرگترین نماینده لحن تندایِ تند در قصهنویسی، غلامحسین ساعدی و بزرگترین نماینده لحن تندایِ کند، بهرام صادقی است. تندای تند، به نوعی تناورنویسی را پیش میکشد و تندای کند، باریک نویسی را به دنبال دارد. دو اصطلاح مهم که دو نگارش متفاوت را پیش میکشد.
لحن تندای تند، روایت منقولی است که موجب کوتاهی زمان و سرعت زیاد داستان میشود. اطلاعات گنجانده شده در متن پرتحرک است. از این رو به نظر میرسد که قصه نویس با شتاب از کنار جزئیات میگذرد و تنها به بازگویی اطلاعاتی که باعث میشود واکنش و عکسالعمل شخصیتها در آن جلب نظر کند، اکتفا میکند.
بخش اعظم آثار ساعدی با تندای تند آغاز میشود و طنین آن تا پایان قصه ادامه مییابد. لحن شتابدار ساعدی که در قصههایی نظیر «واگن سیاه» و «زنبورک خانه» و «بازی تمام شد» به گونه ای سرسام آور به اوج می رسد، یکی از عواملی است که او را به سوی تناور نویسی سوق میدهد. در تناور نویسی، ما با روایتی سروکار داریم که به موجب آن زمانِ داستان، کوتاه و سرعت آن زیاد میشود. این به معنای نقل کلی و عینی حوادث و در عین حال تأکید و توجه به «فعل» است و نه «صفت» [...] که در عین حال ریتم داستان در آن حفظ میشود.
نحوه کنترل و اداره ی ضرباهنگها در آثار قصه نویسان بزرگ چشمگیر و تحسین برانگیز است اما در آثار نسل جوان که با کارآزمودگی فاصله دارد، وقتی قصه با لحن تندای تند شروع میشود، طولی نمیکشد که طنین آن از میان میرود.
📕قصهّ مکان
مطالعه ای در شناخت قصه نویسی ایران
© علیرضا سیفالدینی
@Writing_lovers
درآثار قصه نویسان ایران لحن به لحاظ ضرباهنگ، به تندایِ تند و تندایِ کند تقسیم میشود. بزرگترین نماینده لحن تندایِ تند در قصهنویسی، غلامحسین ساعدی و بزرگترین نماینده لحن تندایِ کند، بهرام صادقی است. تندای تند، به نوعی تناورنویسی را پیش میکشد و تندای کند، باریک نویسی را به دنبال دارد. دو اصطلاح مهم که دو نگارش متفاوت را پیش میکشد.
لحن تندای تند، روایت منقولی است که موجب کوتاهی زمان و سرعت زیاد داستان میشود. اطلاعات گنجانده شده در متن پرتحرک است. از این رو به نظر میرسد که قصه نویس با شتاب از کنار جزئیات میگذرد و تنها به بازگویی اطلاعاتی که باعث میشود واکنش و عکسالعمل شخصیتها در آن جلب نظر کند، اکتفا میکند.
بخش اعظم آثار ساعدی با تندای تند آغاز میشود و طنین آن تا پایان قصه ادامه مییابد. لحن شتابدار ساعدی که در قصههایی نظیر «واگن سیاه» و «زنبورک خانه» و «بازی تمام شد» به گونه ای سرسام آور به اوج می رسد، یکی از عواملی است که او را به سوی تناور نویسی سوق میدهد. در تناور نویسی، ما با روایتی سروکار داریم که به موجب آن زمانِ داستان، کوتاه و سرعت آن زیاد میشود. این به معنای نقل کلی و عینی حوادث و در عین حال تأکید و توجه به «فعل» است و نه «صفت» [...] که در عین حال ریتم داستان در آن حفظ میشود.
نحوه کنترل و اداره ی ضرباهنگها در آثار قصه نویسان بزرگ چشمگیر و تحسین برانگیز است اما در آثار نسل جوان که با کارآزمودگی فاصله دارد، وقتی قصه با لحن تندای تند شروع میشود، طولی نمیکشد که طنین آن از میان میرود.
📕قصهّ مکان
مطالعه ای در شناخت قصه نویسی ایران
© علیرضا سیفالدینی
@Writing_lovers
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
من مطمئنم هر کسی که با حسرت و اندوه به فرصتهای از دست رفته نگاه کند و بدون نوشتن داستان خود بمیرد، ضایعه بزرگی برای بشریت و سیاره زمین است. "تو نقشی برای ایفا کردن داری. داستانی بنویس. داستان خودت و داستان تو هزاران نفر دیگر را تحت تأثیر قرار خواهد داد."
📖 به جایی برو که ترسناک است
© جیم لاولس
@Writing_lovers
📖 به جایی برو که ترسناک است
© جیم لاولس
@Writing_lovers
توصیههای نوشتن اومبرتو اکو
۱. شما پروست نیستید. جملههای بلند ننویسید. اگر جملههای بلند به ذهنتان میرسد، آنها را بنویسید ولی بعد به جملههای کوچکتر خردشان کنید. از تکرار دوبارهی موضوع نترسید.
۲. تا میتوانید پاراگرافِ جدید شروع کنید. هر جایی که ضرورتی منطقی وجود دارد و سرعت متن هم چنین اجازهای به شما میدهد، بروید سر خط. هر چه بیشتر، بهتر.
۳. از سهنقطه و علامت تعجب استفاده نکنید و کنایهها را توضیح ندهید. شما میتوانید زبانی استعاری برای نوشتن انتخاب کنید یا یک زبان بیکنایه.
۴. برای تأکید بر یک عبارت، از علامت تعجب استفاده نکنید. اگر هدفتان این است که مخاطب را از جا بپرانید و توجهش را با عبارتی تند و تیز مانند «دقت کن! هرگز چنین اشتباهی نکن!» جلب کنید، یکیدو بارش ایرادی ندارد. ولی در کل، نرم و ملایم حرف زدنْ قاعدهی خوبی است. گفتنِ حرفهای مهم برای تأثیرگذار کردن نوشتهتان کافی است.
۵.از استادها و آدمهای خوشذوق اطرافتان بازخورد بخواهید: «نقش نابغهی منزوی را بازی نکنید.
@Writing_lovers
۱. شما پروست نیستید. جملههای بلند ننویسید. اگر جملههای بلند به ذهنتان میرسد، آنها را بنویسید ولی بعد به جملههای کوچکتر خردشان کنید. از تکرار دوبارهی موضوع نترسید.
۲. تا میتوانید پاراگرافِ جدید شروع کنید. هر جایی که ضرورتی منطقی وجود دارد و سرعت متن هم چنین اجازهای به شما میدهد، بروید سر خط. هر چه بیشتر، بهتر.
۳. از سهنقطه و علامت تعجب استفاده نکنید و کنایهها را توضیح ندهید. شما میتوانید زبانی استعاری برای نوشتن انتخاب کنید یا یک زبان بیکنایه.
۴. برای تأکید بر یک عبارت، از علامت تعجب استفاده نکنید. اگر هدفتان این است که مخاطب را از جا بپرانید و توجهش را با عبارتی تند و تیز مانند «دقت کن! هرگز چنین اشتباهی نکن!» جلب کنید، یکیدو بارش ایرادی ندارد. ولی در کل، نرم و ملایم حرف زدنْ قاعدهی خوبی است. گفتنِ حرفهای مهم برای تأثیرگذار کردن نوشتهتان کافی است.
۵.از استادها و آدمهای خوشذوق اطرافتان بازخورد بخواهید: «نقش نابغهی منزوی را بازی نکنید.
@Writing_lovers
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وقتِ نوشتن مثل گردشگری میشوید نقشه به دست که از روی نقشه قصد رفتن به جای مشخصی را دارید اما درست از کوچههایی سر در میآورید که روی نقشه منظور نشده. در واقع هر قصه خودش را مینویسد و چیز نویی نوشته میشود. مفهوم تازهای، ویژگی سرگرمکننده یا همدلانهای از خلال آن در میآید که ارزش گفتن دارد. بعد از آن پلات بارها و بارها در بازنویسی گستردهتر یا فشردهتر میشود و این برمیگردد به منعطف بودن نویسنده.
© اصغر عبداللهی
@Writing_lovers
© اصغر عبداللهی
@Writing_lovers
نخستین گام برای متعهد شدن در نوشتن این است که آماده نوشتن باشید. بعد اقدام کوچکی در راه تحقق آن صورت دهید. تعجب نکنید اگر کمک از جاهایی رسید که اصلا انتظارش را نداشتید. به قول جولیا کامرون "بپرید! تور ظاهر خواهد شد."
📕 بنویس تا اتفاق بیفتید
© هنریت کلاوسر
@Writing_lovers
📕 بنویس تا اتفاق بیفتید
© هنریت کلاوسر
@Writing_lovers
⭕️ نکته داستانی
فضای درون داستان را زنده کنید.
خواننده را با جزئیاتی که در دنیای داستان وجود دارد آشنا کنید. درک منطقی و استفاده از حقایق در مورد محیط یک چیز مهم است. اما بسیار موثرتر از آن تصویری احساسی آنها است. آنها را برای مخاطبان خود به قدری واضح ترسیم کنید که بتوانند ساختمانی را که شخصیت در آن زندگی میکند ببیند: بوی نانوایی توی خیابان، دود اگزوز که از ماشینی قدیمی که به تازگی از کنار آن رد شده) یا بوته یاس با گل های دو رنگ بنفش. به این ترتیب مکانی را ایجاد می کنید که آنها میخواهند بارها و بارها آن را ببینند.
@Writing_lovers
فضای درون داستان را زنده کنید.
خواننده را با جزئیاتی که در دنیای داستان وجود دارد آشنا کنید. درک منطقی و استفاده از حقایق در مورد محیط یک چیز مهم است. اما بسیار موثرتر از آن تصویری احساسی آنها است. آنها را برای مخاطبان خود به قدری واضح ترسیم کنید که بتوانند ساختمانی را که شخصیت در آن زندگی میکند ببیند: بوی نانوایی توی خیابان، دود اگزوز که از ماشینی قدیمی که به تازگی از کنار آن رد شده) یا بوته یاس با گل های دو رنگ بنفش. به این ترتیب مکانی را ایجاد می کنید که آنها میخواهند بارها و بارها آن را ببینند.
@Writing_lovers
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM