Telegram Web Link
هر کدام از ما هستی‌های منحصر به فردی را تجربه می‌کنيم که اگر ثبت‌شان نکنيم هيچکس ديگری نيست که آنها را وارد حافظه‌ی بشری کند.



©️رضا قاسمی



@writing_lovers
من زمان دانشجویی کتاب جنگ و صلح را بالاوپایین کردم و جان کندم تا ارزشش را درک کنم. وقتی صفحه هایی را که تکه های «جنگ» داشت ورق می‌زدم حوصله‌ام سر می‌رفت. بار دوم که رسیدم به جنگ و صلح آدم بالغی بودم که می‌دانست چه کسی است. دیگر آن بچه ای نبودم که آرزو میکرد آدم دیگری باشد. با آن داستان به صلح رسیده بودم این قضیه به احتمال زیاد بهترین راه برای نزدیک شدن به کتاب است البته معنایش این نیست که تا وقتی جوان تر هستید نباید سراغ جنگ و صلح بروید، شاید خیلیها بتوانند.

اما این کتاب را باید وقتی می‌خواندم که کمابیش ایده ها و افکاری درباره زندگی خودم می‌داشتم و درباره این که زندگی چه چیزی پیش‌روی مان می‌گذارد.

"آن پچت" رمان نویس لذت خواندن ادبیات روس را چنین استادانه جمع بندی کرده است لذت خواندن ادبیات روس آن قدرها در اولین بار خواندنشان نیست در دوباره خواندنشان است.

پچت خواندن آنا کارنینا را در بیست و یک سالگی توصیف میکند و اعتقاد دارد آنا و ورونسکی فریبنده ترین و رمانتیک ترین آدمهای جهان بودند و کیتی و لوین حوصله سربرترین و مفلوک ترین آدم های جهان او مینویسد: «سال گذشته چهل و نه ساله شدم و کتاب را دوباره خواندم این بار لوین و کیتی را دوست داشتم... آنا و ورونسکی حوصله ام را سر بردند. پچت نتیجه می گیرد پیرتر که میشویم، «جذب پیرنگ های آرام تر و مهربانانه تر میشویم و آنها را غنی تر از چیزی میدانیم که اول فکر میکردیم. جنگ و صلح بازتاب پیرنگ زندگی خود من بود بخش های زیادی که دلم نمیخواست نگاهشان کنم یا درباره شان، بدانم بخشهای زیادی که درکشان نمیکردم تنها وقتی معنادار شدند که یک باره متوجه شده بودم زندگی برای این که جالب باشد لازم نیست هیجان انگیز و پر جنب و جوش باشد چیزی که بیشتر اهمیت دارد همین آرامتر و مهربانانه تری است که پچت به آن اشاره می کند. این نکته کلید رفتن سروقت جنگ و صلح است.


📖آنا کارنینای مشکل گشا

© ویو گراسکوپ


@writing_lovers
فکر می‌کردم وقتی شروع به نوشتن می‌کنی، واقعاً سخت است چون هنوز به چیزی دست نیافته‌ای و مسیر را طی نکرده‌ای. اما بعد این تناقض را کشف کردم که کار بعدی فقط به این دلیل که یکی را نوشته‌ای، آسان‌تر نمی‌شوند. هر کدام ده برابر سخت‌تر از قبلی است.




© شین بلک


@writing_lovers
ایده یک فکر است. فکری که وقتی دریافتش کنی، چیزی بیش از آنچه تصور می‌کنی در خودش دارد؛ اما در لحظۀ اول بارقه‌ای بیش نیست. اگر کل یک فیلم به یک باره به ذهن می‌رسید عالی بود، ولی من آن را جزء به جزء دریافت می‌کنم. جزء اول شبیه سنگ روزتا است. قطعۀ جورچینی است که قطعه‌های دیگر را پیدا می‌کند؛ قطعه‌ای که امیدبخش است. [بسط و گسترش دادن بخش مهم کار شماست. ]


📖صید ماهی بزرگ


© دیوید لینچ


@writing_lovers
نثر خوب در سه سطح مورد بررسی قرار می‌گیرد: سطح و مرحله موسیقیایی؛ جایی که کلمات نثر سروده می‌شود؛ سطح معماری جایی که ساخته می‌شود؛ و در نهایت سطح نساجی آن، یعنی جایی که نثر بافته می‌شود.


© والتر بنیامین



@writing_lovers
ژان پل سارتر در جایی گفته که نبوغ موسیقایی باخ به دلیل انضباط و تکنیک فوق العاده اوست. این نکته درباره نویسندگی هم صادق است. گرچه نوشتن از درون نشئت می گیرد و کار در آنجا آغاز می شود اما تکنیک اهمیت بنیادی دارد.

بسیاری از ایده های شگفت انگیز و درخشان برای داستان ممکن است عمری به کوتاهی یک حشره زود میر داشته باشند.

مونه نقاش امپرسیونیست یک بار به دوستش مالارمه شاعر بزرگ فرانسوی گفت من ایده های زیادی برای شعر دارم اما گویی به نحوی هرگز درست ظاهر نمی شوند. مالارمه به طعنه جواب داد به این دلیل که شعر نه با ایده ها که با کلمات نوشته می شود!

داستان را باید با فن به دست آورد. تنها در سایه فن و انضباط است که می‌توان به آزادی کامل در بیان خلاقه رسید. از نظر فن نویسندگی سه چیز اهمیت دارد: ساختار، ساختار و ساختار.

ساختار یعنی چه؟ چگونه می‌توان ساختاری برای داستان تعیین کرد و ... نخست تعریف ساختار: به عبارت ساده: ساختار عبارت است از ترتیب صحنه های داستان؛ یعنی ترتیبی اعمالی که شخصیت اصلی انجام می‌دهد. پیرنگ در واقع همان شخصیت است. نظم و ترتیب صحنه های داستان است که تبدیل به ساختار می‌شود. حرفه ایها از ساختار به گفتگو می رسند و نه برعکس. پس به زبان ساده ساختار داستان عبارت است از توالی منحصربه فرد صحنه‌های داستان‌تان.



📕راه داستان

© کاترین آن جونز

@writing_lovers
یکی از مشکلاتی که امروز داریم، فساد زبان است. زبان فارسی هر روز زیباترین تعابیر و استعاراتش را از طریق زبان سیاسی از دست می‌دهد. منِ نویسنده چکار باید بکنم؟ باید زبان را طوری به کار ببرم که مخاطبِ تازه بسازد. این خیلی مهم است. آن لحظه مهمی است که تو می‌فهمی توی دنیا، یکی با این جمله‌هایی که داری می‌نویسی ادبیات را کشف می‌کند و لذت زیبایی‌شناسی می‌برد.



© شهریار مندنی‌پور


@writing_lovers
برای نویسندگان بزرگ، وزنه کارهای تمام شده کمتر از وزنه قطعه‌هایی است که در طول زندگی‌شان روی آنها کار می‌کنند. زیرا تنها نویسنده ضعیف و پراکنده نویس از پایان کارهایش خشنود می‌شود، برای نابغه هر وقفه و ضربه‌های سهمگین سرنوشت، همچون خوابی معصوم به اتاق کارش در می آیند؛ و در اطراف اتاقش دایره‌ای طلسم شده از قطعه هایش رسم می‌کنند: نبوغ، خود را به کار سپردن است.

بازگرد همه چیز بخشوده می‌شود.

مانند کسی که دور بارفیکس می چرخد، پسربچه‌ها نیز گردونه بخت خود را می‌چرخانند؛ دیر یا زود جایزه بزرگ از این گردونه بیرون می‌افتد. زیرا تنها آن چه در پانزده سالگی می‌دانسته یا بدان عمل می‌کرده ایم روزی برایمان گیرایی خواهد داشت. بنابراین یک چیز برای همیشه جبران ناپذیر می‌ماند: نیازمودن فرار از خانه پدری.


📖خیابان یک طرفه

© والتر بنیامین

@writing_lovers
2025/07/06 07:07:28
Back to Top
HTML Embed Code: