دختری افتاده از یونیکورن رم کرده ی آرزوهایش که از بد روزگار تک شاخش در ماتحتش گیر نموده و جای زخمش درد میکند
چشم من، چشم تو را دید ولی دیده نشد
من همانم که پسندید و پسندیده نشد
یاد لبهای تو افتادم و با خود گفتم:
غنچهای بود که گل کرد ولی چیده نشد
من نظربازم و کم معصیتی نیست ولی
چه بسا طعنهزدنهای تو بخشیده نشد
ای که مهرت نرسیده است به من، باور کن
هیچ کس قدر من از قهر تو رنجیده نشد
عاشقت بودم و این را به هزاران ترفند
سعی کردم که بفهمانم و فهمیده نشد
سجاد سامانی
@yaade_to
من همانم که پسندید و پسندیده نشد
یاد لبهای تو افتادم و با خود گفتم:
غنچهای بود که گل کرد ولی چیده نشد
من نظربازم و کم معصیتی نیست ولی
چه بسا طعنهزدنهای تو بخشیده نشد
ای که مهرت نرسیده است به من، باور کن
هیچ کس قدر من از قهر تو رنجیده نشد
عاشقت بودم و این را به هزاران ترفند
سعی کردم که بفهمانم و فهمیده نشد
سجاد سامانی
@yaade_to
نمیتونم بهت بگم چقدر دلم برات تنگ شده، اما چیکار میتونم بکنم؟
تو رفتی و من از این دور دورا به تماشای تو نشستم
این تنها کاریه که من میتونم انجام بدم، نگاه کردن تو و چیزی نگفتن
یعنی مجبورم چیزی نگم
وگرنه که به من بود
تا اخرین روز عمرم
به اندازه تموم این وقتایی که از دور نگات کردم
بهت میگفتم:”دوست دارم.”
@yaade_to
تو رفتی و من از این دور دورا به تماشای تو نشستم
این تنها کاریه که من میتونم انجام بدم، نگاه کردن تو و چیزی نگفتن
یعنی مجبورم چیزی نگم
وگرنه که به من بود
تا اخرین روز عمرم
به اندازه تموم این وقتایی که از دور نگات کردم
بهت میگفتم:”دوست دارم.”
@yaade_to