Forwarded from گروه یتیمان مزاری(ره)
VID-20220808-WA0023.mp4
13.8 MB
VID-20220808-WA0035.mp4
12.8 MB
کابلم کابلم کربلا شد
هر طرف غرق خون لاله هاشد
کودکان از بدن سر جدا شد
چونکه عشق عباس هم به ما شد
کابلم کابلم کربلا شد
کربلا تشنه اشک و خون است
کابلم جاده ها لاله گون است
کربلا خفته و سرنگون است
کابلم انتحار و ترور است
کابلم کابلم کربلا شد
جاده ها کوچه هاانتحاریست
آتش و دود خون انفجاریست
کابلم این غمت یادگاریست
نسل تو کربلا ماندگاریست
کابلم کابلم کربلا شد
قلب ما یا حسین جان غمین است
ملت ام بی کس و بی معیین است
دشمنان هر طرف در کمین است
شور معشر شیرین در زمین است
کابلم کابلم کربلا شد
مهدیی فاطمه کی میایی
منتظرگشته ایم تا تو آیی
بر طرف ام بیبی ما گدایم
دست ما دامنت هر کجایی
کابلم کابلم کربلا شد
جاده ها کوچه ها انتحاری
آتش ودود خون انفجاریست
کابلم این غمت یادگاریست
نسل تو کربلا ماندگاریست
کابلم کابلم کربلا شد
عرض تسلیت خدمت شهدای کابل
@ytimanmazari
@YatemanMazary
هر طرف غرق خون لاله هاشد
کودکان از بدن سر جدا شد
چونکه عشق عباس هم به ما شد
کابلم کابلم کربلا شد
کربلا تشنه اشک و خون است
کابلم جاده ها لاله گون است
کربلا خفته و سرنگون است
کابلم انتحار و ترور است
کابلم کابلم کربلا شد
جاده ها کوچه هاانتحاریست
آتش و دود خون انفجاریست
کابلم این غمت یادگاریست
نسل تو کربلا ماندگاریست
کابلم کابلم کربلا شد
قلب ما یا حسین جان غمین است
ملت ام بی کس و بی معیین است
دشمنان هر طرف در کمین است
شور معشر شیرین در زمین است
کابلم کابلم کربلا شد
مهدیی فاطمه کی میایی
منتظرگشته ایم تا تو آیی
بر طرف ام بیبی ما گدایم
دست ما دامنت هر کجایی
کابلم کابلم کربلا شد
جاده ها کوچه ها انتحاری
آتش ودود خون انفجاریست
کابلم این غمت یادگاریست
نسل تو کربلا ماندگاریست
کابلم کابلم کربلا شد
عرض تسلیت خدمت شهدای کابل
@ytimanmazari
@YatemanMazary
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عاشورای حسینی
هرات_جبرئیل
زیارت سید مرتضی علوی
تا ریخت خون مرد به دامان کربلا،
ســـجاده شـــد زمین بیابان کربلا
بر مسلمین طلیعهی نو باز شد زحق
در رهگذار تشـــــنهی میدان کربلا
خون پیمبر است که گلگونه کرده است
خاک ســـــیاه و خــــــار مغیلان کربلا
الگوی زندگی ست برای مقاومت
طرح قیام آل مســــــلمان کربلا
دست یزیدیان چه تواند کند به خلق
خــون امام ماســت، نگهبان کربلا
آنک حضور شمر که بر باد می شود
در پیشگاهِ ســــیّد و ســـــلطان کربلا
تاریخ را علامت فجر شکفتن است
هنگامهی قیامت و طوفان کربلا
پا در رکاب باد چه می بندی ای رفیق
پر باز کن به دولت ایمــــان کربلا
آزادگی ست آنچه که تسجیل می شود
بر برگ برگِ دفتر و دیوان کربلا
👤قهار عاصی
سروده عاشورایی قهار عاصی
@YatemanMazary
@ytimanmazari
هرات_جبرئیل
زیارت سید مرتضی علوی
تا ریخت خون مرد به دامان کربلا،
ســـجاده شـــد زمین بیابان کربلا
بر مسلمین طلیعهی نو باز شد زحق
در رهگذار تشـــــنهی میدان کربلا
خون پیمبر است که گلگونه کرده است
خاک ســـــیاه و خــــــار مغیلان کربلا
الگوی زندگی ست برای مقاومت
طرح قیام آل مســــــلمان کربلا
دست یزیدیان چه تواند کند به خلق
خــون امام ماســت، نگهبان کربلا
آنک حضور شمر که بر باد می شود
در پیشگاهِ ســــیّد و ســـــلطان کربلا
تاریخ را علامت فجر شکفتن است
هنگامهی قیامت و طوفان کربلا
پا در رکاب باد چه می بندی ای رفیق
پر باز کن به دولت ایمــــان کربلا
آزادگی ست آنچه که تسجیل می شود
بر برگ برگِ دفتر و دیوان کربلا
👤قهار عاصی
سروده عاشورایی قهار عاصی
@YatemanMazary
@ytimanmazari
قتل عام هزاره ها توسط طالبان در مزار شریف
به روایت پروژه عدالت
قتل عام در مزار شریف :
در ۸ آگست ۱۹۹۸، نیروهای طالبان وارد شهر مزار شریف شدند. در هفته بعدی، نظامیان طالب دست کم ۲۰۰۰ نفر را کشتند که بیشتر آنها غیر نظامی بودند. گزارش ذیل از راپور دیده بان حقوق بشر اخذ شده است. گزارش بنام قتل عام در مزارشریف بر پایه تحقیقات دیده بان حقوق بشر در اکتبر ۱۹۹۸ می باشد.
قبل از حمله به مزار، طبق گزارش پشتون های بلخ وابسته به حزب اسلامی تغییر موضع داده و به طالبان اجازه ورود به شهر را دادند. با داشتن تجربه سال گذشته همراه ملک (به فصل گذشته مراجعه کنید)، طالبان وارد مزار نشدند تا اینکه نیروهای حزب اسلامی خطوط اول جبهه قرار گاه وحدت را احاطه کردند که اصولاً تشکیل شده بود از جنگجویان بامیان در قلعه زینی تخت پل که یک منطقه وسیع محصور شده در شمال شرق مزار در جاده شهر بلخ بود.
نیروهای حزب اسلامی به تعداد ۱۵۰۰ تا ۳۰۰۰ جنگجوی وحدت را به دام انداخته که بعداً با پیشروی طالبان به محاصره افتاده و نتوانستند بگریزند. بیشتر مبارزان وحدت در قلعه زینی درهمان محل کشته شدند. حدود ۷۰۰ تن توانستند از کمین فرار کرده و به سمت حیرتان حرکت کنند اما چون پیاده بودند، بیشترشان توسط نیروهای طالب که در بیابان با موترهای پیکاب عبور می کردند، کشته شدند. غیر ممکن است که تعداد کشته شده ها در جنگ و تعداد دستگیر شده هایی که بعداً توسط نیروهای طالب به قتل رسیده، گفته شود.
طبق گفته یک شاهد، نیروهای طالبان به دامنه های غربی مزار شریف در ساعت ۹:۳۰ صبح به تاریخ ۸ آگست وارد شدند. باشندگان گزارش داده اند که از اوایل صبح از سمت غرب صدای فیر را می شنیده اند. تعدادی بیان داشتند که آنها تصور می کردند که جنگ بین احزاب مختلف جبهه متحد در گرفته و نمی دانستند که طالبان به شهر رسیده اند تا اینکه آنها مشخصاتش که عبارت بود از لنگی های سیاه و بیرق های سفید را دیدند. همچنین شاهدان گزارش داده اند که در تاریخ ۵ یا ۶ آگست دفاتر جمعیت توسط لشکریان خودشان غارت شد که مشتاق بودند هر چیز باارزش را قبل از اینکه دیگران بگیرند، خود بردارند. تعدادی از خانواده های هزاره چندین روز قبل از حمله طالبان شروع به ترک شهر نمودند و طبق گزارش مبارزان وحدت ۷۶ مرد پشتون از چهارک را توقیف کردند که این افراد با پیشروی نیروهای طالبان آزاد شدند.
چون طالبان با پشتون های بلخ که نسبت به منطقه آگاهی داشتند همراه بودند، طالبان توانستند که تاسیسات مهم را در محدوده شهر بسیار سریع شناسایی و تسخیر کنند. یک قطعه که طبق گزارش شامل اعضای پاکستانی از یک سازمان سنی رادیکال بنام سپاه صحابه بودند، وارد کنسولگری ایران در مزار شده و هشت دیپلمات و افسر اطلاعاتی و یک ژورنالیست را به قتل رساندند. نظامیان وحدت داخل مزار از یک مسیر شهر را ترک کردند در حالیکه به طور وحشیانه به نیروهای طالبان در حال پیشروی و هر چیز دیگر “برای اینکه از احزاب دیگر می ترسیدند” در مزار فیر کردند. نیروهای طالبان آنان را تعقیب کرده و طبق گفته یک شاهد به هر چیزی که حرکت می کرد، فیر می کردند. قوماندان وحدت، محمد محقق و دیگر رهبران بلند پایه با هلیکوپتر منطقه را تخلیه کرده بودند.
طبق گزارش دیده بان حقوق بشر، در اولین ساعات به دست گرفتن کنترل شهر، نیروهای طالبان شمار نامعلومی از غیر نظامیان را در حملات نا مشخص به قتل رساندند. آنها به غیر نظامیان و افراد مشکوک نظامی در مناطق مسکونی، خیابان های شهر و بازارها فیر نمودند.
شاهدان از آن به عنوان کشتار دیوانگی یاد کرده اند. گزارشات ذیل از گزارش دیده بان حقوق بشر اخذ گردیده است. یک شاهد زن که از منطقه بازار در راه خانه اش بوده، دیده است که در میان کشته شدگان یک بچه که در کراچی نان می فروخته، یک زن که در راه رفتن به یک اجتماع بوده و یک مرد که گندم را آسیاب می کرد، بوده است. تعداد زیادی تاجران در بازار طبق گزارش کشته شده اند زمانیکه طالبان به سرک ها حرکت کرده و بدون مقصد فیر می کردند. در برخی موارد، طالبان از ماشین داری که بر روی جیپ ها بود، به طور مکرر در سرک ها فیر می کردند. یک شاهد که از بام یک دوکان مشاهده کرده، صحنه هراس انگیز را در شهر چنین توصیف کرده است:
“من از بام می توانستم ببینم که دود از سمت غرب می آید. از دوکانم خارج شدم و به ساحه مشتری ها رفتم که از آنجا توانستم فرار مردم را از سمت غرب ببینم. هرج و مرج و آشفتگی در منطقه بود. مردم می دویدند و توسط موترهایی که سعی در ترک منطقه داشتند، برخورد می کردند. دکان های بازار واژگون شده بود. من یک مرد را شنیدم که می گفت: که مرمی ها مثل ژاله میباریدند. من به خانه رفتم و از پنجره ها می توانستم که فریادها را بشنوم و بیرق های سفید را بالای موترها ببینم.”
یک زن از کشته شدن پسر سیزده ساله اش چنین شرح داده است:
در ادامه بخوانيد
👇👇👇👇👇👇👇
به روایت پروژه عدالت
قتل عام در مزار شریف :
در ۸ آگست ۱۹۹۸، نیروهای طالبان وارد شهر مزار شریف شدند. در هفته بعدی، نظامیان طالب دست کم ۲۰۰۰ نفر را کشتند که بیشتر آنها غیر نظامی بودند. گزارش ذیل از راپور دیده بان حقوق بشر اخذ شده است. گزارش بنام قتل عام در مزارشریف بر پایه تحقیقات دیده بان حقوق بشر در اکتبر ۱۹۹۸ می باشد.
قبل از حمله به مزار، طبق گزارش پشتون های بلخ وابسته به حزب اسلامی تغییر موضع داده و به طالبان اجازه ورود به شهر را دادند. با داشتن تجربه سال گذشته همراه ملک (به فصل گذشته مراجعه کنید)، طالبان وارد مزار نشدند تا اینکه نیروهای حزب اسلامی خطوط اول جبهه قرار گاه وحدت را احاطه کردند که اصولاً تشکیل شده بود از جنگجویان بامیان در قلعه زینی تخت پل که یک منطقه وسیع محصور شده در شمال شرق مزار در جاده شهر بلخ بود.
نیروهای حزب اسلامی به تعداد ۱۵۰۰ تا ۳۰۰۰ جنگجوی وحدت را به دام انداخته که بعداً با پیشروی طالبان به محاصره افتاده و نتوانستند بگریزند. بیشتر مبارزان وحدت در قلعه زینی درهمان محل کشته شدند. حدود ۷۰۰ تن توانستند از کمین فرار کرده و به سمت حیرتان حرکت کنند اما چون پیاده بودند، بیشترشان توسط نیروهای طالب که در بیابان با موترهای پیکاب عبور می کردند، کشته شدند. غیر ممکن است که تعداد کشته شده ها در جنگ و تعداد دستگیر شده هایی که بعداً توسط نیروهای طالب به قتل رسیده، گفته شود.
طبق گفته یک شاهد، نیروهای طالبان به دامنه های غربی مزار شریف در ساعت ۹:۳۰ صبح به تاریخ ۸ آگست وارد شدند. باشندگان گزارش داده اند که از اوایل صبح از سمت غرب صدای فیر را می شنیده اند. تعدادی بیان داشتند که آنها تصور می کردند که جنگ بین احزاب مختلف جبهه متحد در گرفته و نمی دانستند که طالبان به شهر رسیده اند تا اینکه آنها مشخصاتش که عبارت بود از لنگی های سیاه و بیرق های سفید را دیدند. همچنین شاهدان گزارش داده اند که در تاریخ ۵ یا ۶ آگست دفاتر جمعیت توسط لشکریان خودشان غارت شد که مشتاق بودند هر چیز باارزش را قبل از اینکه دیگران بگیرند، خود بردارند. تعدادی از خانواده های هزاره چندین روز قبل از حمله طالبان شروع به ترک شهر نمودند و طبق گزارش مبارزان وحدت ۷۶ مرد پشتون از چهارک را توقیف کردند که این افراد با پیشروی نیروهای طالبان آزاد شدند.
چون طالبان با پشتون های بلخ که نسبت به منطقه آگاهی داشتند همراه بودند، طالبان توانستند که تاسیسات مهم را در محدوده شهر بسیار سریع شناسایی و تسخیر کنند. یک قطعه که طبق گزارش شامل اعضای پاکستانی از یک سازمان سنی رادیکال بنام سپاه صحابه بودند، وارد کنسولگری ایران در مزار شده و هشت دیپلمات و افسر اطلاعاتی و یک ژورنالیست را به قتل رساندند. نظامیان وحدت داخل مزار از یک مسیر شهر را ترک کردند در حالیکه به طور وحشیانه به نیروهای طالبان در حال پیشروی و هر چیز دیگر “برای اینکه از احزاب دیگر می ترسیدند” در مزار فیر کردند. نیروهای طالبان آنان را تعقیب کرده و طبق گفته یک شاهد به هر چیزی که حرکت می کرد، فیر می کردند. قوماندان وحدت، محمد محقق و دیگر رهبران بلند پایه با هلیکوپتر منطقه را تخلیه کرده بودند.
طبق گزارش دیده بان حقوق بشر، در اولین ساعات به دست گرفتن کنترل شهر، نیروهای طالبان شمار نامعلومی از غیر نظامیان را در حملات نا مشخص به قتل رساندند. آنها به غیر نظامیان و افراد مشکوک نظامی در مناطق مسکونی، خیابان های شهر و بازارها فیر نمودند.
شاهدان از آن به عنوان کشتار دیوانگی یاد کرده اند. گزارشات ذیل از گزارش دیده بان حقوق بشر اخذ گردیده است. یک شاهد زن که از منطقه بازار در راه خانه اش بوده، دیده است که در میان کشته شدگان یک بچه که در کراچی نان می فروخته، یک زن که در راه رفتن به یک اجتماع بوده و یک مرد که گندم را آسیاب می کرد، بوده است. تعداد زیادی تاجران در بازار طبق گزارش کشته شده اند زمانیکه طالبان به سرک ها حرکت کرده و بدون مقصد فیر می کردند. در برخی موارد، طالبان از ماشین داری که بر روی جیپ ها بود، به طور مکرر در سرک ها فیر می کردند. یک شاهد که از بام یک دوکان مشاهده کرده، صحنه هراس انگیز را در شهر چنین توصیف کرده است:
“من از بام می توانستم ببینم که دود از سمت غرب می آید. از دوکانم خارج شدم و به ساحه مشتری ها رفتم که از آنجا توانستم فرار مردم را از سمت غرب ببینم. هرج و مرج و آشفتگی در منطقه بود. مردم می دویدند و توسط موترهایی که سعی در ترک منطقه داشتند، برخورد می کردند. دکان های بازار واژگون شده بود. من یک مرد را شنیدم که می گفت: که مرمی ها مثل ژاله میباریدند. من به خانه رفتم و از پنجره ها می توانستم که فریادها را بشنوم و بیرق های سفید را بالای موترها ببینم.”
یک زن از کشته شدن پسر سیزده ساله اش چنین شرح داده است:
در ادامه بخوانيد
👇👇👇👇👇👇👇
“پسرم در یک کارگاه قالین کار می کرد و در روز اول نزدیک روضه مبارک (حرم در مرکز مزار) تیرباران شد. تعدادی از مردم آمدند و به من گفتند که وی به شفاخانه برده شده است. آنها گفتند که وی قبل از مرگش می گفت: “ما از کابل به مزار آمدیم تا زنده بمانیم و اکنون من می میرم. چه کسی سرپرستی خانواده را خواهد کرد؟” من حتی پسرم را ندیدم. من نمی خواستم که به خاطر وی منطقه را ترک کنم، اما ما مجبور به ترک منطقه بودیم.”
در روزهای بعدی، نیروهای طالبان یک تلاشی منظم و سیستماتیک برای یافتن مردها از قوم هزاره، تاجیک و ازبک در شهر انجام دادند. به ویژه هزاره ها مورد هدف بودند، بخشی به خاطر داشتن مذهب شیعه و بخشی به خاطر انتقام:
چون مقاومت در برابر طالبان در می ۱۹۹۷ در قسمتهای هزاره نشین شهر شروع شده بود. در جریان تلاشی خانه به خانه، گزارش ها نشان می دهد که صدها مرد و کودک هزاره به قتل رسیده اند ظاهراً به خاطر مطمئن شدن از اینکه قادر نباشند تا در مقابل طالبان مقاومتی بکنند. یک شاهد به دیده بان حقوق بشر گفت: “در برخی قضیه ها، افراد مذکر دستگیر شده از خانواده ها لت و کوب شده و یا در محل تیرباران می شدند. گلوی بعضی ها بریده شد.” در حالیکه بیشتر کشته شده ها هزاره بودند، شاهدان کشتار مردان تاجیک و ازبک را دیده اند یا می دانند. یک مرد تاجیک که در ۱۰ آگست توقیف شده بود، این گزارش را تهیه نموده است:
“من در کارته بخدی زندگی می کردم. در روز سوم طالبان سرک ها را محاصره کرده و همه خانه ها را به جستجوی هزاره تلاشی می کردند. آنها می پرسیدند:
خانه های هزاره کجاست؟ فقط یک خانه هزاره نزدیک ما بود. چهار مرد جوان هزاره در خانه بودند به شمول یک رفیق که برای دید و بازدید آمده بود و یک مرد جوان که در خانه کار می کرد. تاجیک ها، ازبک ها، هزاره ها (مردان بزرگسال) در مناطق همجوار نیز دستگیر شده بودند. ما همگی به موترهای باربری انداخته شدیم، اما دستان چهار مرد هزاره خیلی محکم بسته شده و به جای دیگری برده شدند. دو بچه هزاره دیگر در موتر ما بودند. وقتی که نزدیک ساحه بازار رسیدیم، موتر متوقف شده و دو بچه هزاره پایین آورده شده و به آنها گفته شد که به چهار راهی پشت ساحه بازار بروند. یک عسکر طالب آنها را تیله کرده و بعد هردو را به سرهایشان فیر کرد. بعداً به من گفته شد که چهار هزاره دیگر به تکیه خانه مهدیه برده شده و در آنجا به قتل رسیدند. همه آنها کارگر بودند و نظامی و جنگجو نبودند. آنها همگی بین ۱۹ تا ۲۰ سال داشتند.
یک دانشجوی طب گواهی داد که طالبان شفاخانه را نیز برای پیدا کردن هزاره ها تلاشی کردند.
“من دو بچه هزاره را دیدم، یکی در حدود سیزده سال و یکی حدود بیست ساله که یکی از آنها دستش شکسته بود. طالبان خواستند که آنها را بیرون ببرند، اما رئیس (شفاخانه) دخالت کرد. اما آنها روز بعد برگشته و بچه ها را بردند.”
تقریباً بلافاصله بعد از اینکه طالبان کنترل شهر را گرفتند، والی جدید طالبان بنام ملا منان نیازی خطبه هایی را در تمام مساجد شهر ایراد کرده و تهدید به خشونت علیه هزاره ها به انتقام کشتار زندانیان طالب در سال ۱۹۹۷ نموده و به آنها اخطار داده که باید به مذهب سنی حنفی روی آورده و یا شهر را ترک کرده و یا با پیامدهای آن مواجه شوند و هر کسی که از هزاره ها حمایت کند را تهدید به مجازات کرد. طبق گزارش در یک سخنرانی دیگر وی بیان داشت: “هزاره ها مسلمان نیستند. آنها کافر هستند. هزاره ها نیروهای ما را اینجا کشتند و اکنون ما باید هزاره ها را بکشیم.” طوریکه دیده بان حقوق بشر ذکر کرده، “این خطابه ها توسط بیشتر مقامات بلندرتبه طالبان در مزار در آن زمان بیان شده و به طور واضح اشاره دارد به اینکه کشتار و دیگر حملات بالای هزاره ها اعمال نیروهای طالب برگشته نبوده بلکه تصویب و تایید مسوولین طالبان را داشته است.
هزاران مرد از اقوام مختلف اولاً در زندان پرازدحام شهر توقیف شده و بعداً به دیگر شهرها به شمول شیبرغان، هرات و قندهار انتقال یافته است. طبق گزارش بیشتر زندانیان در کانتینرهای موترهای باربری بزرگ انتقال یافته اند که گنجایش ۱۰۰ تا ۱۵۰ نفر در شرایط بد انسانی را داشته که زندگیشان به مخاطره جدی قرار داشت. در دو نمونه مشهور، وقتی که موتر به شیبرغان رسید که حدود ۱۳۰ کیلومتر در غرب مزار قرار دارد،تقریباً تمام مردان داخل کانتینر فلزی از شدت گرمای زیاد و خفگی مرده بودند. به مانند قضیه زندانیان طالب دستگیر شده در سال ۱۹۹۷ – و طبق گفته ملا نیازی به انتقام آن کشتار- ازدحام کردن عمدی این افراد در موتر اشاره به غفلت محض ندارد بلکه تمایل آنها به شکنجه و کشتن توقیف شدگان را نشان می دهد.
@YatemanMazary👈
@ytimanmazari👈
در روزهای بعدی، نیروهای طالبان یک تلاشی منظم و سیستماتیک برای یافتن مردها از قوم هزاره، تاجیک و ازبک در شهر انجام دادند. به ویژه هزاره ها مورد هدف بودند، بخشی به خاطر داشتن مذهب شیعه و بخشی به خاطر انتقام:
چون مقاومت در برابر طالبان در می ۱۹۹۷ در قسمتهای هزاره نشین شهر شروع شده بود. در جریان تلاشی خانه به خانه، گزارش ها نشان می دهد که صدها مرد و کودک هزاره به قتل رسیده اند ظاهراً به خاطر مطمئن شدن از اینکه قادر نباشند تا در مقابل طالبان مقاومتی بکنند. یک شاهد به دیده بان حقوق بشر گفت: “در برخی قضیه ها، افراد مذکر دستگیر شده از خانواده ها لت و کوب شده و یا در محل تیرباران می شدند. گلوی بعضی ها بریده شد.” در حالیکه بیشتر کشته شده ها هزاره بودند، شاهدان کشتار مردان تاجیک و ازبک را دیده اند یا می دانند. یک مرد تاجیک که در ۱۰ آگست توقیف شده بود، این گزارش را تهیه نموده است:
“من در کارته بخدی زندگی می کردم. در روز سوم طالبان سرک ها را محاصره کرده و همه خانه ها را به جستجوی هزاره تلاشی می کردند. آنها می پرسیدند:
خانه های هزاره کجاست؟ فقط یک خانه هزاره نزدیک ما بود. چهار مرد جوان هزاره در خانه بودند به شمول یک رفیق که برای دید و بازدید آمده بود و یک مرد جوان که در خانه کار می کرد. تاجیک ها، ازبک ها، هزاره ها (مردان بزرگسال) در مناطق همجوار نیز دستگیر شده بودند. ما همگی به موترهای باربری انداخته شدیم، اما دستان چهار مرد هزاره خیلی محکم بسته شده و به جای دیگری برده شدند. دو بچه هزاره دیگر در موتر ما بودند. وقتی که نزدیک ساحه بازار رسیدیم، موتر متوقف شده و دو بچه هزاره پایین آورده شده و به آنها گفته شد که به چهار راهی پشت ساحه بازار بروند. یک عسکر طالب آنها را تیله کرده و بعد هردو را به سرهایشان فیر کرد. بعداً به من گفته شد که چهار هزاره دیگر به تکیه خانه مهدیه برده شده و در آنجا به قتل رسیدند. همه آنها کارگر بودند و نظامی و جنگجو نبودند. آنها همگی بین ۱۹ تا ۲۰ سال داشتند.
یک دانشجوی طب گواهی داد که طالبان شفاخانه را نیز برای پیدا کردن هزاره ها تلاشی کردند.
“من دو بچه هزاره را دیدم، یکی در حدود سیزده سال و یکی حدود بیست ساله که یکی از آنها دستش شکسته بود. طالبان خواستند که آنها را بیرون ببرند، اما رئیس (شفاخانه) دخالت کرد. اما آنها روز بعد برگشته و بچه ها را بردند.”
تقریباً بلافاصله بعد از اینکه طالبان کنترل شهر را گرفتند، والی جدید طالبان بنام ملا منان نیازی خطبه هایی را در تمام مساجد شهر ایراد کرده و تهدید به خشونت علیه هزاره ها به انتقام کشتار زندانیان طالب در سال ۱۹۹۷ نموده و به آنها اخطار داده که باید به مذهب سنی حنفی روی آورده و یا شهر را ترک کرده و یا با پیامدهای آن مواجه شوند و هر کسی که از هزاره ها حمایت کند را تهدید به مجازات کرد. طبق گزارش در یک سخنرانی دیگر وی بیان داشت: “هزاره ها مسلمان نیستند. آنها کافر هستند. هزاره ها نیروهای ما را اینجا کشتند و اکنون ما باید هزاره ها را بکشیم.” طوریکه دیده بان حقوق بشر ذکر کرده، “این خطابه ها توسط بیشتر مقامات بلندرتبه طالبان در مزار در آن زمان بیان شده و به طور واضح اشاره دارد به اینکه کشتار و دیگر حملات بالای هزاره ها اعمال نیروهای طالب برگشته نبوده بلکه تصویب و تایید مسوولین طالبان را داشته است.
هزاران مرد از اقوام مختلف اولاً در زندان پرازدحام شهر توقیف شده و بعداً به دیگر شهرها به شمول شیبرغان، هرات و قندهار انتقال یافته است. طبق گزارش بیشتر زندانیان در کانتینرهای موترهای باربری بزرگ انتقال یافته اند که گنجایش ۱۰۰ تا ۱۵۰ نفر در شرایط بد انسانی را داشته که زندگیشان به مخاطره جدی قرار داشت. در دو نمونه مشهور، وقتی که موتر به شیبرغان رسید که حدود ۱۳۰ کیلومتر در غرب مزار قرار دارد،تقریباً تمام مردان داخل کانتینر فلزی از شدت گرمای زیاد و خفگی مرده بودند. به مانند قضیه زندانیان طالب دستگیر شده در سال ۱۹۹۷ – و طبق گفته ملا نیازی به انتقام آن کشتار- ازدحام کردن عمدی این افراد در موتر اشاره به غفلت محض ندارد بلکه تمایل آنها به شکنجه و کشتن توقیف شدگان را نشان می دهد.
@YatemanMazary👈
@ytimanmazari👈
👍2
یکی از زخمیهای انتحاری پل سوخته چنین میگوید: «یک ساعت قبل از حادثه، طالبان چکپاینت های خود را تعطیل و محل را ترک کردند، در حالیکه طالبان هیچگاه آن محل را ترک نمیکرد، بعد از آن، یک موتر کرولا آمد و ایستاد شد، بعد از دو دقیقه، موتر کرولا منفجر شد، به مجرد منفجر شدن، دیدیم که آمبولانسها و موتر آتش نشان، بسیار زود به محل حادثه رسید، این زود رسيدن آمبولانس و موتر آتش نشان، اصلا قابل تصور نبود»
حالا شما فکر کنید که چرا طالبان محل حادثه را قبل از وقوع حادثه ترک کرده است.
جواب واضح و مشخص است.
@ytimanmazari👈
@YatemanMazary👈
حالا شما فکر کنید که چرا طالبان محل حادثه را قبل از وقوع حادثه ترک کرده است.
جواب واضح و مشخص است.
@ytimanmazari👈
@YatemanMazary👈
Forwarded from گروه یتیمان مزاری(ره)
استاد محسن نجاشی؛ بلبلِ غرب کابل درگذشت، او مرثیه خوان بابه مزاری بود، یکی از مرثیه های معروف او با شعری از استاد یحیا جواهری در رثای بابه مزاری با عنوانِ "هندوکش گریه کن مزاری رفت" است. او در نمایشنامه ای، نقش عبد الخالق شهید را نیز بازی کرده است. حالا توان نوشتن بیش تر از این نیست، در آینده ها، به زوایای زندگی پربارِ او خواهم پرداخت. مرگِ او نابهنگام او را به خانواده، مردمِ هزاره، به ویژه رهروان بابه مزاری در سطح جهان تسلیت می گویم. گفتنی ست او در عالمِ آوارگی، در کویتهی پاکستان به اثرِ سکتهی مغزی، چشم از جهان فروبست و به کاروانِ جاویدانان پیوست. روح اش با صالحان و آزادگان محشور باد. انا لله و انا الیه راجعون/ قرآن کریم.
@ytimanmazari👈
@ytimanmazari👈
یک تروریست در منطقه بهرمان رفسنجان ایران با ضربات چاقو ۱۰ افغانستانی و ایرانی را به قتل رسانده و شماری را زخمی کرده است
به گزارش رسانه های ايران، حسین رضایی سرپرست فرمانداری رفسنجان گفته است عصر روز یکشنبه یک تروریست که از افغانستان وارد ایران شده، در یک باغ کشاورزی در بهرمان نوق رفسنجان اقدام به چاقو کشی کرده که منجر به کشته شدن ۱۰ نفر شده است.
به نوشته ایرنا در این حادثه قاتل با ضربات چاقو ۶ ایرانی و ۴ افغانستانی را کشته است ضارب حین فرار و خروج از استان کرمان توسط عوامل پلیس دستگیر شده است
@ytimanmazari
@YatemanMazary
به گزارش رسانه های ايران، حسین رضایی سرپرست فرمانداری رفسنجان گفته است عصر روز یکشنبه یک تروریست که از افغانستان وارد ایران شده، در یک باغ کشاورزی در بهرمان نوق رفسنجان اقدام به چاقو کشی کرده که منجر به کشته شدن ۱۰ نفر شده است.
به نوشته ایرنا در این حادثه قاتل با ضربات چاقو ۶ ایرانی و ۴ افغانستانی را کشته است ضارب حین فرار و خروج از استان کرمان توسط عوامل پلیس دستگیر شده است
@ytimanmazari
@YatemanMazary
👍2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سوگواری در روز عاشورا محرم ۱۴۰۱ در کنار بند امیر بامیان
شهروندی از بامیان با نشر این ویدیو میگوید شماری از عزاداران در بامیان مراسم سوگواری عاشورا را در کنار بند امیر برپا کردند. او افزود که هنوز وحوش یا افراد دیگری مزاحمتی ایجاد نکردند.
@ytimanmazari👈
شهروندی از بامیان با نشر این ویدیو میگوید شماری از عزاداران در بامیان مراسم سوگواری عاشورا را در کنار بند امیر برپا کردند. او افزود که هنوز وحوش یا افراد دیگری مزاحمتی ایجاد نکردند.
@ytimanmazari👈
❤2
کشتار مزار شریف در ۱۷ اسد (مرداد) ۱۳۷۷، توسط طالبان علیه مردم هزاره رخ داد، طبق تحقیق پروژه عدالت برای افغانستان، دستکم ۲۰۰۰ نفر غیر نظامی کشته شدند . برخی گزارشهای دیگر، خبر از شهید شدن نزدیک ۱۰ هزار نفر را میدهد.
در همون سال ۱۰ نفر دیپلمات جمهوری اسلامی ایران را نیز کشتند.
روح همه آن قربانیان مظلوم شاد و یادشان گرامی باد!
@ytimanmazari👈
در همون سال ۱۰ نفر دیپلمات جمهوری اسلامی ایران را نیز کشتند.
روح همه آن قربانیان مظلوم شاد و یادشان گرامی باد!
@ytimanmazari👈
❤7😁2👍1👎1
Forwarded from گروه یتیمان مزاری(ره)
پایان حاکمیت قومی در افغانستان
تصویر هشت صبح محیالدین مهدی، عضو مجلس نمایندهگان پیشین
۱۶ اسد ۱۴۰۱
تقلا برای ادامه حاکمیت تکقومی در افغانستان، با ظهور نشانههای سقوط رژیم داکتر نجیبالله آغاز شد. نجیب از تحویل قدرت و مصالحه با احمدشاه مسعود امتناع ورزید و کوشید با گلبدین حکمتیار وارد معامله شود. نجیب با آنکه یک مارکسیست بود، ولی در آخرین تحلیل، او را پشتونوالی نگذاشت با مسعود تاجیک کنار بیاید؛ همانگونه که از رفتن به پنجشیر با او، بعد از سقوط کابل به دست طالبان (چون به وعده اینان امیدوار بود)، خودداری کرد.
با تأسف باید گفت همانطوری که خطوط قومی میان جناحهای حزب دموکراتیک بسیار برجسته شده بود، تنظیمهای جهادی اساساً برمبنای تباری شکل گرفته بودند. از اینرو بروز مخالفت مسلحانه در فردای ظهور دولت مجاهدین، امری بدیهی مینمود؛ امری که به ظهور و ورود طالبان به کابل و به تصاحب اقتدار توسط آنان انجامید.
اما جنگ در برابر طالبانی که ادامه حاکمیت قومی شعار و برنامه کارشان بود، اجتنابناپذیر بود. طالبان بنا بر خصلت تمامیتخواهی، به تکرَوِی ادامه دادند. نهتنها تاجیکها، بلکه سایر اقوام را نیز شامل جرگه قدرت نساختند. این امر سبب شد که رهبران هزاره و اوزبیک، با وجود پیشینه روابط ناملایم با مسعود، در کنار او بایستند.
به نظر من، رابطه مستقیمی میان کشته شدن مسعود و حوادث نیویارک و واشنگتن وجود نداشت؛ یعنی با آنکه هر دو سانحه از جانب سازمان تروریستی القاعده برنامهریزی شده بود، اینطور نبوده که القاعده بعد از اطمینان از مرگ مسعود، به تطبیق طرح حمله به امریکا اقدام کرده باشد. کشته شدن مسعود در روز ۹ سپتامبر، یک اتفاق بود؛ در حالی که حمله بر امریکا در روز ۱۱ همان ماه، یک جبر. مسعود چه کشته میشد چه نه، امریکا به افغانستان لشکر میکشید و به متحد و همکار ضرورت داشت؛ البته این شریک جز جبهه متحد آن زمان، کس دیگری نمیتوانست باشد. اما چنانکه شایع است، رهبری آن جبهه ـ مطابق همت دون خودها ـ به ثمن قلیل راضی گشته، جای خود را بهعنوان شریک پیروزی، به حامیان سیاسی طالبان دادند و با کمال سادهلوحی به اعاده نظام قوممحور سلطنتی موافقت کردند. آنگاه از کسانی که خود در واقع شکستخوردههای جنگ بودند، طلب کرسی کردند. حامد کرزی، زلمی خلیلزاد، اشرف غنی احمدزی، هدایت امین ارسلا، حنیف اتمر، انوارالحق احدی و غیره، کادرهای سیاسی تحریک طالبان بودند و همه مبلغ افکار تمامیتخواهی قومی. آنان اصلاً به پروسه دموکراسی بیباور بودند و با سهیم ساختن سایر اقوام در جرگه اقتدار سیاسی عناد داشتند. از این رو وقتی بر اریکه قدرت نشستند، هرگز حاضر نشدند یک نظام شفاف انتخاباتی را به میان بیاورند؛ زیرا راهاندازی انتخابات شفاف (همانطوری که عبدالستار سعادت، رییس کمیسیون شکایات انتخاباتی سال ۲۰۱۴م گفته بود) به معنای پایان دادن به اقتدار قوم پشتون در افغانستان بود.
از این لحاظ دولت جمهوری اسلامی بنا بر وجود تضاد عمیق در بطن خود، به بنبست رسیده بود. قوانین وضع شده به زور ارتش و به واسطه پول امریکا و متحدانش، ظاهر دموکراتیک داشت، در حالی که کادر سیاسی پشتون آن دولت عموماً دموکراسی را به معنای پایان اقتدار قومی میدانستند و با آن مخالف بودند. از این رو، آنان به تطبیق بخش دوم وجیزه سعادت یعنی «تحویلدهی قدرت به طالبان» اتفاق کردند.
شکست و به تحلیل رفتن نیروهای مسلح افغانستان، امر تمهیدی و برنامهریزی شده مینمود. توافقنامه دوحه خود مؤید و مبیّن این ادعا است. بلینکن، وزیر خارجه امریکا، شش ماه پیش از ۱۵ آگست، طی نامههای جداگانه به اشرف غنی و داکتر عبدالله، سقوط نظام را امر متحتم و اجتنابناپذیر خواند.
به هر حال، اینک یک سال از اعاده اقتدار طالبان، مطابق همان برنامه، میگذرد؛ و چنانکه میبینیم، همه آن رهبران سیاسی پشتون که صاحب داعیه حفظ حاکمیت قومیاند، در پشت سر طالبان، در همان موقعیتی که در دوره اول حاکمیت این گروه بودند، قرار گرفتهاند؛ یعنی برای کسب مشروعیت داخلی و خارجی به حاکمیت طالبانی تلاش میکنند. برخی برگزاری لویهجرگه را تجویز میکنند و عدهای دیگر برای آنان فرصت بیشتر میخواهند.
سوال این است که آیا ادامه وضع موجود، برای طالبان و رهبران سیاسی حامی آنان، امری ممکن و میسر خواهد بود؟
بیگمان جواب این سوال «نه» است؛ چون این بار طالبان، خلاف ظاهر مجهزشان و به رغم شدت توحش و سبعیتشان، در واقع ناتوانتر از دور قبلیاند؛ چون اهداف و مقاصد آنان کاملاً مکشوف و بیپرده شده است. اکثریت مردم افغانستان در امر مبارزه علیه آنان، بهمراتب مصممتر، متحدتر و نیرومندتر از گذشته به میدان آمدهاند. طالبان جز توسل به خشونت و زور، وسیلهای برای مجاب کردن مردان و زنان مبارز ندارند.
👇👇
تصویر هشت صبح محیالدین مهدی، عضو مجلس نمایندهگان پیشین
۱۶ اسد ۱۴۰۱
تقلا برای ادامه حاکمیت تکقومی در افغانستان، با ظهور نشانههای سقوط رژیم داکتر نجیبالله آغاز شد. نجیب از تحویل قدرت و مصالحه با احمدشاه مسعود امتناع ورزید و کوشید با گلبدین حکمتیار وارد معامله شود. نجیب با آنکه یک مارکسیست بود، ولی در آخرین تحلیل، او را پشتونوالی نگذاشت با مسعود تاجیک کنار بیاید؛ همانگونه که از رفتن به پنجشیر با او، بعد از سقوط کابل به دست طالبان (چون به وعده اینان امیدوار بود)، خودداری کرد.
با تأسف باید گفت همانطوری که خطوط قومی میان جناحهای حزب دموکراتیک بسیار برجسته شده بود، تنظیمهای جهادی اساساً برمبنای تباری شکل گرفته بودند. از اینرو بروز مخالفت مسلحانه در فردای ظهور دولت مجاهدین، امری بدیهی مینمود؛ امری که به ظهور و ورود طالبان به کابل و به تصاحب اقتدار توسط آنان انجامید.
اما جنگ در برابر طالبانی که ادامه حاکمیت قومی شعار و برنامه کارشان بود، اجتنابناپذیر بود. طالبان بنا بر خصلت تمامیتخواهی، به تکرَوِی ادامه دادند. نهتنها تاجیکها، بلکه سایر اقوام را نیز شامل جرگه قدرت نساختند. این امر سبب شد که رهبران هزاره و اوزبیک، با وجود پیشینه روابط ناملایم با مسعود، در کنار او بایستند.
به نظر من، رابطه مستقیمی میان کشته شدن مسعود و حوادث نیویارک و واشنگتن وجود نداشت؛ یعنی با آنکه هر دو سانحه از جانب سازمان تروریستی القاعده برنامهریزی شده بود، اینطور نبوده که القاعده بعد از اطمینان از مرگ مسعود، به تطبیق طرح حمله به امریکا اقدام کرده باشد. کشته شدن مسعود در روز ۹ سپتامبر، یک اتفاق بود؛ در حالی که حمله بر امریکا در روز ۱۱ همان ماه، یک جبر. مسعود چه کشته میشد چه نه، امریکا به افغانستان لشکر میکشید و به متحد و همکار ضرورت داشت؛ البته این شریک جز جبهه متحد آن زمان، کس دیگری نمیتوانست باشد. اما چنانکه شایع است، رهبری آن جبهه ـ مطابق همت دون خودها ـ به ثمن قلیل راضی گشته، جای خود را بهعنوان شریک پیروزی، به حامیان سیاسی طالبان دادند و با کمال سادهلوحی به اعاده نظام قوممحور سلطنتی موافقت کردند. آنگاه از کسانی که خود در واقع شکستخوردههای جنگ بودند، طلب کرسی کردند. حامد کرزی، زلمی خلیلزاد، اشرف غنی احمدزی، هدایت امین ارسلا، حنیف اتمر، انوارالحق احدی و غیره، کادرهای سیاسی تحریک طالبان بودند و همه مبلغ افکار تمامیتخواهی قومی. آنان اصلاً به پروسه دموکراسی بیباور بودند و با سهیم ساختن سایر اقوام در جرگه اقتدار سیاسی عناد داشتند. از این رو وقتی بر اریکه قدرت نشستند، هرگز حاضر نشدند یک نظام شفاف انتخاباتی را به میان بیاورند؛ زیرا راهاندازی انتخابات شفاف (همانطوری که عبدالستار سعادت، رییس کمیسیون شکایات انتخاباتی سال ۲۰۱۴م گفته بود) به معنای پایان دادن به اقتدار قوم پشتون در افغانستان بود.
از این لحاظ دولت جمهوری اسلامی بنا بر وجود تضاد عمیق در بطن خود، به بنبست رسیده بود. قوانین وضع شده به زور ارتش و به واسطه پول امریکا و متحدانش، ظاهر دموکراتیک داشت، در حالی که کادر سیاسی پشتون آن دولت عموماً دموکراسی را به معنای پایان اقتدار قومی میدانستند و با آن مخالف بودند. از این رو، آنان به تطبیق بخش دوم وجیزه سعادت یعنی «تحویلدهی قدرت به طالبان» اتفاق کردند.
شکست و به تحلیل رفتن نیروهای مسلح افغانستان، امر تمهیدی و برنامهریزی شده مینمود. توافقنامه دوحه خود مؤید و مبیّن این ادعا است. بلینکن، وزیر خارجه امریکا، شش ماه پیش از ۱۵ آگست، طی نامههای جداگانه به اشرف غنی و داکتر عبدالله، سقوط نظام را امر متحتم و اجتنابناپذیر خواند.
به هر حال، اینک یک سال از اعاده اقتدار طالبان، مطابق همان برنامه، میگذرد؛ و چنانکه میبینیم، همه آن رهبران سیاسی پشتون که صاحب داعیه حفظ حاکمیت قومیاند، در پشت سر طالبان، در همان موقعیتی که در دوره اول حاکمیت این گروه بودند، قرار گرفتهاند؛ یعنی برای کسب مشروعیت داخلی و خارجی به حاکمیت طالبانی تلاش میکنند. برخی برگزاری لویهجرگه را تجویز میکنند و عدهای دیگر برای آنان فرصت بیشتر میخواهند.
سوال این است که آیا ادامه وضع موجود، برای طالبان و رهبران سیاسی حامی آنان، امری ممکن و میسر خواهد بود؟
بیگمان جواب این سوال «نه» است؛ چون این بار طالبان، خلاف ظاهر مجهزشان و به رغم شدت توحش و سبعیتشان، در واقع ناتوانتر از دور قبلیاند؛ چون اهداف و مقاصد آنان کاملاً مکشوف و بیپرده شده است. اکثریت مردم افغانستان در امر مبارزه علیه آنان، بهمراتب مصممتر، متحدتر و نیرومندتر از گذشته به میدان آمدهاند. طالبان جز توسل به خشونت و زور، وسیلهای برای مجاب کردن مردان و زنان مبارز ندارند.
👇👇
❤1
Forwarded from گروه یتیمان مزاری(ره)
از آنسو، همانطوری که میگویند، طالبان به وعدههای آشکار و پنهان خود به جهانیان ـ در واقع ایالات متحده امریکا ـ عمل نکردهاند. از این رو نهتنها به رسمیت شناخته نشده، بلکه آهستهآهسته مورد خشم جهانیان قرار گرفتهاند. حضور ایمن الظواهری، رهبر القاعده در کابل، در مهمانخانه مهمترین و مقتدرترین سردسته این گروه، و سپس قتل او توسط پهپاد امریکایی، به معنای آغاز فصل جدیدی از روابط میان امریکا و این گروه خواهد بود. زلمی خلیلزاد که ضامن و شاهد تغییر تفکر و رویه طالبان نزد امریکا و جهانیان بود، به غلط بودن آخرین ماموریت خود، یعنی ضمانت تغییر طالبان، اقرار دارد. او شهادت میدهد که دسته طالبان حقانی به الظواهری جا و پناه داده است، ولی بدون نام بردن از دسته دیگر، آنان را به خاطر دلالت امریکاییها به قتل الظواهری، تمجید و تبرئه میکند.
مقامهای امریکایی امکان استفاده از گزینه حملههای پهپادی علیه اهداف مشابه در افغانستان را مطرح کردهاند. آنان نگفتهاند که رهبران طالبان شامل این اهداف خواهند بود، بلکه یک بار دیگر طالبان را به تمکین و گردن نهادن به موافقتنامه دوحه فرا خواندهاند. در همین حال از موضعگیری خلیلزاد درمییابیم که وی امریکا را -کماکان- به کشف «طالبان خوب» امیدوار میسازد. وی نسخه بیرون راندن دسته حقانی از قدرت ـ بهعنوان حامی و شریک جرم القاعده ـ و باز گردانیدن دسته ملا برادر در محور اقتدار را پیش روی دولت امریکا گذاشته است. بیگمان خلیلزاد از هر رویدادی برای کسب فرصت جهت ادامه حاکمیت طالبان استفاده میکند. او اخیراً از به وجود آوردن دو نوع نظام در افغانستان واحد سخن گفته است: نظامی برای دموکراسیخواهان و نظامی برای امارتخواهان! او میکوشد با جذب کسانی از میان مخالفان سیاسی طالبان و شریک ساختنشان در حاکمیت به محوریت ملا برادر، یک بار دیگر جلو بروز یک تحول بنیادی را بگیرد.
ثبوت ادامه رابطه طالبان با القاعده، خشم امریکا را علیه این گروه برانگیخته است. اگر نگوییم به همان پیمانهای که پای آن کشور را در سال ۲۰۰۱م به افغانستان کشانید، ولی باید بگوییم که امریکا این بار نیز بر امر تغییر نظام از دست طالبان راضی خواهد بود. امریکا از جبهه مقاومت حمایت خواهد کرد و بهزودی به وضع تحریمها و اعمال تعزیرات علیه طالبان اقدام خواهد نمود. بهزودی حاکمیت طالبان بر بخشهای شمالی، غربی و مرکزی افغانستان پایان خواهد یافت. آنگاه ـ اگر حاکمیت این گروه بازهم باقی باشد ـ ناگزیر است به میز مذاکره برگردد. تفاوت این فرصت با آنچه بیست سال پیش، پیش آمده بود، در این خواهد بود که اولاً رهبری جبهه مقاومت خطوط مشخص منافع ملی را ـ که عمدهترین آنها پایان دادن به حاکمیت تکقومی در کشور است ـ میداند و به کمتر از دستیابی به آن راضی نمیشود و ثانیاً جامعه جهانی ـ در رأس آنان ایالات متحده امریکا ـ خلاف دور قبلی، بر حقایق تاریخی و اجتماعی افغانستان آگاهی دارند. این بار آنان فریب گزارشهای نادرست خلیلزاد، احدی، اشرف غنی و امثال ایشان را نخواهند خورد. در آن مذاکره، طالبان با دو گزینه روبهرو خواهند بود: یا کنار رفتن از اریکه اقتدار تکقومی و تمکین و تن دادن به نظام فدرال در کشور واحد و یا ادامه جنگ و شکلگیری عملی دو کشور جداگانه با دو جغرافیا، دو نام و دو نظام متفاوت.
به نظر میرسد ادامه اقتدار قومی و حفظ کشور واحد به نام افغانستان، دو مقوله باهم جمعناشدنی خواهد بود
@ytimanmazari👈
مقامهای امریکایی امکان استفاده از گزینه حملههای پهپادی علیه اهداف مشابه در افغانستان را مطرح کردهاند. آنان نگفتهاند که رهبران طالبان شامل این اهداف خواهند بود، بلکه یک بار دیگر طالبان را به تمکین و گردن نهادن به موافقتنامه دوحه فرا خواندهاند. در همین حال از موضعگیری خلیلزاد درمییابیم که وی امریکا را -کماکان- به کشف «طالبان خوب» امیدوار میسازد. وی نسخه بیرون راندن دسته حقانی از قدرت ـ بهعنوان حامی و شریک جرم القاعده ـ و باز گردانیدن دسته ملا برادر در محور اقتدار را پیش روی دولت امریکا گذاشته است. بیگمان خلیلزاد از هر رویدادی برای کسب فرصت جهت ادامه حاکمیت طالبان استفاده میکند. او اخیراً از به وجود آوردن دو نوع نظام در افغانستان واحد سخن گفته است: نظامی برای دموکراسیخواهان و نظامی برای امارتخواهان! او میکوشد با جذب کسانی از میان مخالفان سیاسی طالبان و شریک ساختنشان در حاکمیت به محوریت ملا برادر، یک بار دیگر جلو بروز یک تحول بنیادی را بگیرد.
ثبوت ادامه رابطه طالبان با القاعده، خشم امریکا را علیه این گروه برانگیخته است. اگر نگوییم به همان پیمانهای که پای آن کشور را در سال ۲۰۰۱م به افغانستان کشانید، ولی باید بگوییم که امریکا این بار نیز بر امر تغییر نظام از دست طالبان راضی خواهد بود. امریکا از جبهه مقاومت حمایت خواهد کرد و بهزودی به وضع تحریمها و اعمال تعزیرات علیه طالبان اقدام خواهد نمود. بهزودی حاکمیت طالبان بر بخشهای شمالی، غربی و مرکزی افغانستان پایان خواهد یافت. آنگاه ـ اگر حاکمیت این گروه بازهم باقی باشد ـ ناگزیر است به میز مذاکره برگردد. تفاوت این فرصت با آنچه بیست سال پیش، پیش آمده بود، در این خواهد بود که اولاً رهبری جبهه مقاومت خطوط مشخص منافع ملی را ـ که عمدهترین آنها پایان دادن به حاکمیت تکقومی در کشور است ـ میداند و به کمتر از دستیابی به آن راضی نمیشود و ثانیاً جامعه جهانی ـ در رأس آنان ایالات متحده امریکا ـ خلاف دور قبلی، بر حقایق تاریخی و اجتماعی افغانستان آگاهی دارند. این بار آنان فریب گزارشهای نادرست خلیلزاد، احدی، اشرف غنی و امثال ایشان را نخواهند خورد. در آن مذاکره، طالبان با دو گزینه روبهرو خواهند بود: یا کنار رفتن از اریکه اقتدار تکقومی و تمکین و تن دادن به نظام فدرال در کشور واحد و یا ادامه جنگ و شکلگیری عملی دو کشور جداگانه با دو جغرافیا، دو نام و دو نظام متفاوت.
به نظر میرسد ادامه اقتدار قومی و حفظ کشور واحد به نام افغانستان، دو مقوله باهم جمعناشدنی خواهد بود
@ytimanmazari👈
👍2