Telegram Web Link
MatinPdf76.pdf
960.1 KB
سخنان محافظ (۸) اطاعت از پیامبر، از اطاعت خداوند نشأت می‌گیرد

📝 دکتر فهد العجلان
🔸ترجمه: عبدالله شیخ آبادی

نسخهٔ پی‌دی‌اف (مناسب موبایل)
در تایید حرف‌های برادرم این را هم اضافه کنم.

شک دارم که شومن‌هایی مثل علی ضیا و دیگران برایشان زندگی مردم چندان مهم باشد. این دست آدم‌ها برایشان موضوعاتی مهم است که «ویو خور» خوبی داشته باشد. پس زمینهٔ آهنگ غمگین هم بقیهٔ کار را کامل می‌کند. بقیه هم می‌گویند آخی چقدر این آدم به فکر فقراست. اما متوجه یک چیز شده‌اید؟ این طرز سخن گفتن وقیحانه خطاب به پروردگار را می‌بینید؟ آیا آقای ضیا می‌تواند نصف همین وقاحت را مثلا دربارهٔ شخص اول مملکت داشته باشد؟ آیا می‌تواند همینطور دربارهٔ فلان مقام نظامی حرف بزند؟ قطعا خیر! سوالی که پیش می‌آید این است که واقعا قدر و منزلت پروردگار در میان این مردم کجاست؟ اگر ارادهٔ آزاد می‌خواهید خب پروردگار جهان را در اختیار شما گذاشته. هر چه ثروت طبیعی هم بخواهید هست. با این همه ثروت می‌شد چند برابر این جمعیت در رفاه باشند. بیایید و با فقر و بی‌عدالتی و با مسببانش مبارزه کنید! زندگی موقت دنیا برای همین است! از این طرف از سفرهٔ همین حکومت می‌خورید و از آن طرف ادای نگران و منتقد درمیاورید؟ اوکی بندباز هستید، می‌پذیریم، اما این کفرگویی و وقاحت دیگر برای چیست؟

﴿وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ...﴾

https://www.tg-me.com/Zeinoullah/1671
خانه را دوست داری چون بیرون را دوست نداری. خواب، بهشت است چون بیداری جهنم شده. خیلی از دوست داشتن‌های دنیا برای رنج مقابل است نه برای آنکه آن دوست داشتنی‌ها واقعا بهشت باشند.

به یکی گفتم بهشت شب ندارد، گفت: اما من شب را دوست دارم. گفتم چون روزمان زیبا نیست به شب پناه می‌بریم. پناهگاه‌ها وقت جنگ دوست داشتنی می‌شوند نه آنکه واقعا زیبا باشند. اما تصور کن سرزمینی داشته باشی که خودت پادشاهش باشی. تصور کن جوانی ابدی را در سرزمین همیشه صبح! تو دیگر نه به فرار نیازی داری نه به پناه و نه به پناهگاه. آدم در پادشاهی خودش پناهنده نمی‌شود. آدم از خندهٔ زیر روشنی عرش و باغ همیشه سبز و دوستان همیشه مهربان که فرار نمی‌کند. وقتی زیر نور انس همه چیز خوب است چرا باید به سقفِ تنهایی پناه برد؟

وقتی می‌گویم همیشه صبح، همیشه جوان، یعنی هم خودت جوانی هم سرزمینت! وقتی می‌فرماید نه ترسی است نه غمی یعنی نه کنجی برای فرار لازم داری، نه شبی برای گریه‌ای، زیر لحاف.

بله، تو از روزت خیر ندیدی که عاشق شب شدی و شب یک حالت ایستاست. شب، بی‌عملی است و اگر تحرکی هم باشد مانند منچ بازی کردن پناهجوهایی است که منتظر پایان بمباران هستند. همین است که در کودکی بیرون را دوست داشتیم و صبح جمعه‌ها زودتر از همه بیدار می‌شدیم و به زور ما را به خانه برمی‌گرداندند و خواب و شب را دوست نداشتیم مگر برای ماجراجویی‌های شبانه‌اش و کمین در حیاط خانه برای آنکه شاید امشب بالاخره بتوانی یک یوفو را از نزدیک ببینی. اما خواب؟

تا جهان جذاب بود، بیرون هم زیبا بود. رونق زندگی که رفت، عاشق شب و سکوتش شدی. غم و ترس و بی‌وفایی‌ها تو را عاشق گوشه و کنج اتاق و شب و تاریکی و سکوت کرده. تو بی‌خیال لذت شدی و به بی‌دردی راضی شدی. تو شب را نمی‌خواهی، تو بی‌دردی می‌خواهی.

#بهشت_اندیشی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این ویدیوی تبلیغاتی ایکس باکس - سامسونگ را دیوید فینچر ساخته که به این فضای تاریک در فیلم‌هایش مشهور است.

کلیپ از نظر من خیلی ترسناک بود و تعجب می‌کنم که برای تبلیغ سرگرمی از چنین فضا و ایدهٔ وحشت‌آوری استفاده شده. اما این ایده در عین ترسناک بودن بی‌راه نیست. اگر هدف زندگی داخل خود زندگی باشد ما کار می‌کنیم که بعدش خوش بگذرانیم دیگر...

این ایده که زندگی دنیا به تنهایی چیزی جز خوش گذراندن و سرگرم شدن و فخر فروشی و لذت نیست: ﴿وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَعِبٌ وَلَهْوٌۖ وَلَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ﴾ [انعام: ۳۲] (زندگی دنیا [چیزی] جز بازیچه و سرگرمی نیست؛ و قطعاً سرای آخرت برای کسانی ‌که پروا پیشه می‌کنند بهتر است).

برگردیم به این کلیپ... یک موش در خانه‌ای تاریک با بی‌میلی از خواب بیدار می شود. موش، گربه دارد. موش کمی ورزش می‌کند و با رخوت از خانه بیرون می‌رود تا به سیلی از موش‌های دیگر بپیوندد که در متروی شلوغ به محل کارشان می‌روند تا کاری را که فقط برای درآمدش انجام می‌دهند شروع کنند. در مترو تک و توک انسان پیدا می‌شود؛ آنهایی که با موبایل‌های خود گیم می‌زنند.

محیط کار کسل کننده است... یک کار بی‌شوق خسته کننده تا ساعت ۶ بعد از ظهر... تازه وقت آزادی فرا رسیده... در مترو برخی از موش‌ها انسان شده‌اند. همان‌هایی که وارد محیط خودشان شده‌اند، وارد حباب شخصی سرگرمی!

برعکس رخوت رفتن به محل کار، بازگشت شاد است و پرنشاط. دیدن موش‌هایی که دارند انسان می‌شوند و دارند بازی می‌کنند بر شور بازگشت به خانه می‌افزاید! و بالاخره خانه! شب شده، شب بهشت دنیاست! شب، کار نیست و وقتش برای ماست. با روشن شدن تلویزیون و آمدن لوگوی «ایکس باکس» بر روی صفحه، موش هم دیگر انسان شده. «انسان درون را بیدار کن»! موش بیچاره... وقت تو شده، یعنی دقیقا همان وقتی که سرگرم می‌شوی و انسان درونت آشکار می‌شود.

فقط هم گیم نیست، سریال و شو و خیلی چیزهای دیگر هست. مهم این است که شب باشد و ما موش نباشیم. سرگرم باشیم.
خانم بدریه الخراشی در آغاز جوانی در یک تصادف رانندگی دچار عارضهٔ نخاعی شد و توانایی راه رفتن را از دست داد اما این سبب نشد که از طلب علم و خدمت به آن دست بکشد.

دکتر خالد السبت می‌گوید ایشان بسیاری از دروس صوتی وی را با دست روی کاغذ پیاده کردند از جمله دو کتاب بزرگ «العذب النمیر في مجالس الشنقیطي للتفسیر» (۷ جلد) و سلسلهٔ اعمال القلوب (دو جلد) را پیاده‌سازی و آمادهٔ چاپ کردند.

شیخ خالد السبت می‌گوید: به ایشان گفتیم که نیازمند تایپ این آثار با کامپیوتر هستیم. خانم الخراشی هم برای این هدف استفاده از کامپیوتر را آموخت. ایشان سال ۱۴۳۹ هجری قمری دیده از جهان فرو بست. رحمهما الله.

(به نقل از حساب کاربری فیصل العلی)

دویست سال دیگر ما در این دنیا نیستیم و در جهان دیگری در گرو اعمالمان خواهیم بود. آن هنگام فرقی ندارد که در این زندگی کوتاه ثروتمند بودیم یا دست‌تنگ، سالم بودیم یا معلول و بیمار، یتیم بودیم یا سایهٔ پدر و مادر بالای سرمان بود... همه چیز در برابر یک حقیقت ساده رنگ می‌بازد: اعمالمان و نیتمان چه بود. اما شما این خواهر را ببینید. چقدر انسان باید توفیق داشته باشد که اجر کارهای دیگران را ببرد - ان شاء الله - بی‌آنکه از اجر آنان کم شود؟ و باز ببینید که بهانه آوردن چه ساده است، اما عذر داشتن چه دشوار.
تبعید اختیاری.pdf
7.5 MB
تبعید اختیاری | چگونه با کمال میل، از میدان عمل کنار کشیدیم
تهیه شده توسط: پروژه‌هایم

پروژه‌هایم | My Project
قهرمانانه‌ترین حالتی که خودم را در آن تصور می‌کردم این بود که پس از عمری تلاش با کلی زخم در بدن، در هنگام مرگ بگویم: شاهد باشید که من از پروردگارم خشنودم، شاهد باشید که جز زیبایی ندیدم.

اما اگر قهرمانی حاصل نشد چه؟ نمی‌شود حداقل خشنود بود؟ یا خشنودی هم بخشی از قهرمانی است؟ نمی‌شد مانند مردم عادی که تی‌شرت قهرمان خود را می‌پوشند، حداقل ادای قهرمان بودن را در می‌آوردم؟ نمی‌شد همین الان می‌گفتم: ایها الناس، شاهد باشید که جز زیبایی ندیدم...
چرا باید برای دیدار ماه، شمع برد؟ مگر ما ماه را برای روشنایی‌اش نمی‌خواهیم؟

چون ماه باید بداند تو خواهان نوری. عبور از تاریکی باید با خواستن نور همراه باشد و آنکه نور می‌خواهد در حد توان، روشنی فراهم می‌کند.

ماه را نمی‌شود با تاریکی به دست آورد. با بنزین نمی‌شود به استقبال گل رفت. هر چیزی جنسی دارد و راه رسیدن به آن هم از همان جنس است، پس اگه خواهان باغی باید باغبان باشی، یا حداقل ردی از سبزی بر لباست باشد.

با تاریکی به پیشواز ماه نرو. حتی اگر از ظلمت رنج می‌بری شمعی ببر که بگویی من از جنس تو هستم. آن سبزی روی لباس و آن شمعی که در دست داری، بذر سبزی و روشنی بیشتر است. نشان از حسن نیت است.
خداوند را برای نعمت همین روزهای عادی شاکر باش. برای همین روزهای «خسته کننده» که هیچ چیز هیجان انگیزی در آن رخ نداده است.

- یک زندانی پس از آزادی
بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیکم. من در این کانال محتوای خاصی تولید نمی‌کنم و بیشتر ویدیوها و شاید کتاب‌هایی که پسندیده‌ام یا آن را مفید دیده‌ام اینجا می‌گذارم که شما هم اگر خواستید از آن استفاده کنید. این می‌تواند برای دوستانی که به دنبال محتوا برای ترجمه هستند هم مفید باشد. محتوایی که می‌گذارم غالبا به زبان عربی است و یک پیشنهاد است و طبیعتا دوستانی که عربی می‌دانند مخاطب آن هستند. البته ویدیوها ممکن است زیرنویس انگلیسی هم داشته باشد یا بتوان با ابزار آن را به فارسی زیرنویس کرد. شاید توضیح کوچکی دربارهٔ آن محتوا دادم و شاید هم همینطور گذاشتم. اینجا نظم خاصی هم ندارد و هر وقت چیزی را پسندیدم فایل اصلی و لینک یوتیوب آن را قرار می‌دهم.

https://www.tg-me.com/PishnahadhayeMan

عبدالله
Forwarded from شَعائِر
⭐️ با تاریکی به‌پیشواز ماه نرو.
⭐️ عبدالله شیخ آبادی

@shaaer_is | شعائر
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
مراقب عادت کردن‌ها باش. وقتی به کار اشتباه و آدم اشتباه عادت کردی دیگر مهم نیست که چقدر آن عادت و آن آدم و آن مکان مضر است. تو دلتنگ همان مضر خواهی شد و کار عقل با دلِ تنگ، سخت است.

جایی خواندم که سختی ترک سیگار بیش از آنکه به دلیل نیکوتین باشد به دلیل دشواری ترک عادت است. انسان عاشق فضای کشیدن سیگار شده. مجموعی از بیرون آوردن پاکت و روشن کردن فندک و بوی اول سوختن توتون تازه و آن حس، آن هوا و حتی تصویری که از خودت در حال فرو بردن دود می‌بینی.

حتی آدم‌های مضر هم می‌توانند وابسته‌ات کنند. کافی است کلید نفس تو را داشته باشند. کافی است برایت تصویری بسازند تا آن تصویر بعدا در تنهایی به سراغت بیاید و بدانی دلت تنگ شده. برای همین آن‌هایی که صبر اول را تحمل می‌کنند غنیمت پایان را به دست می‌آورند. کار اشتباه اما اولش آسان است و آخرش صبر اجباری. صبر پایان بی‌فایده است. (طور: ۱۶)
بچه بودیم یکی از اقوام کنار سفره بود. به مادرم گفت پس من نماز بخونم راحت شم بیام (چنین چیزی بود دقیق یادم نیست). مادرم گفت: خودت رو از نماز راحت نکن.

منظور مادر را دقیقا ندانستم تا آنکه در سنت خواندم که رسول الله ﷺ فرمودند: «اگر نماز اقامه شد در حالی که شام حاضر بود، ابتدا شام بخورید» (متفق علیه). روایت شده که غذای ابن عمر رضی الله عنهما را می‌آوردند و در همان حال اقامه گفته می‌شد، پس به نماز جماعت نمی‌رفت تا آنکه از خوردن فارغ شود. برعکس آنچه به نظر می‌رسد این به دلیل مهمتر بودن نماز است.

دلیلش هم ساده است. انسان خود را برای آنچه بیشتر دوست دارد، آسوده می‌کند و خود را از کارهایی که دوست ندارد راحت می‌کند. مثلا کسی که دوست دارد شب را پای دیدن فوتبال بنشیند اول هر کاری که دارد را انجام می‌دهد تا برای فوتبال دیدن راحت باشد. این را مقایسه کنید با شستن ظرف. اینجا هم چون نماز مهمتر است باید دل را از هرگونه مشغولیت پاک کرد.

حالا سوال این است: خود را برای نماز آسوده می‌کنیم یا از نماز؟
ور پی بوبکر خواهی رفت بعد از مصطفا
پای بر دندان مار و دست بر دینار کو؟

- سنایی
عبدالله محمد
ور پی بوبکر خواهی رفت بعد از مصطفا پای بر دندان مار و دست بر دینار کو؟ - سنایی
چون کمال و جمال او بشناخت
همهٔ خویش در رهش درباخت

دین چو شمعی و مصطفی جانش
جان بوبکر بود پروانه‌اش

به خلافت چو دست بیرون کرد
رودهٔ اهل ردّه را خون کرد (۱)

خرد خویش را ز روی نیاز
قبلهٔ راز کرد و جای نماز

سال و مه بوده در مرافقتش
جان فدا کرده در موافقتش

صدق او میزبان ایمان بود
مصطفی هرچه خواست، او آن بود

ملک افتاده را به پای آورد
ملت رفته باز جای آورد (۲)

چون جدا خواست شد زکوة و نماز (۳)
بهم آورد هر دوان را باز

برگرفت او به قوّت ایمان
شرک و شک را ز کسوت ایمان

- سنایی

(۱) اشاره به سرکوب مرتدان توسط سیدنا ابوبکر صدیق و دیگر اصحاب.

(۲) اشاره به رفع خطر ارتداد و سرکوب پیامبران دروغین پس از آنکه بیشتر جزیره العرب پس از وفات پیامبر ﷺ از دین برگشتند.

(۳) اشاره به سخن سیدنا ابوبکر صدیق که «والله لأقاتلن من فرق بين الصلاة والزكاة» (به الله سوگند با آنکه نماز و زکات را از هم جدا سازد خواهم جنگید).
پاسخ سنایی به امثال این رافضی:

چشم ایمان جمال او بیند
کور کی چهرهٔ نکو بیند

ای ندانسته حدق بوبکری
تو چه دانش ز صدق بوبکری

جان پر کبر و عقل پر مکرت
کی نماید جمال بوبکرت


تو بدین چشم مختصر بینش
چون توانی بدیدن آن دینش

چشم بوبکر بین ز دین خیزد
نه ز مکر و هوا و کین خیزد

کرد بوبکر کار بوبکری
تو نه مرد عیار بوبکری

رافضی را محلّ آن نبود
وانچه او ظن برد چنان نبود

تو نه مرد علی و عبّاسی
مصلحت را ز جهل نشناسی

کانکه ابلیس‌وار تن بیند
همه را همچو خویشتن بیند

او چه داند که تابش جان چیست
چه شناسد که درد ایمان چیست

متن کامل:
https://ganjoor.net/sanaee/hadighe/hdgh03/sh20
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
2025/07/06 06:07:43
Back to Top
HTML Embed Code: