Telegram Web Link
🌷 علامه طباطبایی از قول استادش آقای قاضی :

🖌 تمام فیوضات به دست امام حسین (عليه‌ السلام) می‌باشد و  پیشکارش حضرت ابوالفضل(عليه‌ السلام) است.

☀️ به ما بپیوندید 👇

https://www.tg-me.com/joinchat-ChK3Mj1D8xyTZyl3744CaQ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌷 امام صادق (علیه السلام) :

🖌 خداوند حیا می‌کند گریه کننده بر حسین (علیه السلام) را عذاب نماید.

📚 البکاء للحسين ، ص۱۰۶

☀️ به ما بپیوندید 👇

https://www.tg-me.com/joinchat-ChK3Mj1D8xyTZyl3744CaQ
❤️ ارباب اینطوری به عزادارش عنایت دارد.

🖌 آیت الله سید محمد کاظم طباطبایی یزدی برای صله ارحام عازم یزد بود ، یک قطعه کفن برای خودش خریده در حرم امیرمؤمنان (علیه السلام) همۀ قرآن را بر آن نوشته ، سپس در حرم امام حسین (علیه السلام) زیارت عاشورا را با تربت بر اطراف آن نوشته بود ، در این سفر این کفن را با خودش به یزد می برد.

🖌 در شب اول ورودش به یزد ، در منزل یکی از دخترانش استراحت می کند ، حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) به خوابش آمده می فرماید :

یکی از دوستان ما فوت کرده ، در مزار یزد منتظر کفن است ، ما دوست داریم این کفن به او اهداء شود.

🖌 بیدار می شود و می خوابد ، دوبار دیگر این رؤیا تکرار می شود ، لباس پوشیده به قبرستان یزد می رود و می بیند شخصی به نام «کریم سیاه» فوت کرده ، او را غسل داده روی سنگ نهاده منتظر کفن هستند. تا ایشان می رسد ، می گویند : کفن را آوردند.

🖌 مرحوم یزدی از آن ها می پرسد : شما کی هستید؟ می گویند : همان آقایی که به شما امر فرموده کفن بیاورید ، به ما نیز امر فرموده که برای تجهیز و دفن ایشان به این جا بیاییم.

🖌 مرحوم یزدی می پرسد : این شخص کیست؟ می گویند : او شخصی به نام «کریم سیاه» است ، یک فرد معمولی ، ولی عاشق امام حسین علیه السلام بود ، در هر کجا مجلسی به نام امام حسین علیه السلام برگزار می شد ، او بدون هیچ تکلّفی حاضر می شد. 

📚 جرعه ای از کرامات امام حسین(علیه السلام) ، ص۹۷

☀️ به ما بپیوندید 👇

https://www.tg-me.com/joinchat-ChK3Mj1D8xyTZyl3744CaQ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🖌 حسین (علیه السلام) برادرش را در کنار علقمه باقی گذاشت با کمری خم به سمت خیمه بازگشت در حالی که با آستین ( یُکفکِفُ الدُّموعَ بِکَمِّه ) اشکهایش را پاک می‌کرد...

☀️ به ما بپیوندید 👇

https://www.tg-me.com/joinchat-ChK3Mj1D8xyTZyl3744CaQ
خیلی جالبه بخونید و برای دوستانتان بفرستید

روحانی مسئول مشاوره به زندانیان محکوم ‌به اعدام در زندان رجایی شهر  خاطره جالبی دارد :

🖌 حدود ۲۸ سال پیش جوانی که تازه به تهران آمده بوده در یک کبابی مشغول کار می‌شود، ‌شبی پس از تمام شدن کار، صاحب کبابی دخل آن روز را جمع می‌کند و می‌رود در بالکن مغازه تا استراحت کند. درآمد آن روز کبابی، شاگرد جوان را وسوسه می‌کند و در جریان سرقت پول‌ها، صاحب مغازه به قتل می‌رسد. او متواری می‌شود ؛ اما مدتی بعد ، دستگیرش می‌کنند و به اینجا منتقل می‌شود.

🖌 حکم قصاص جوان صادر می شود ، اما اجرای آن حدود ۱۸-۱۷ سال به طول می‌انجامد؛ می‌گویند شاگرد جوان در طول این مدت حسابی تغییر کرده بود و به‌ قول‌ معروف پوست‌ انداخته و اصلاح‌ شده بود. آن‌قدر تغییر کرده بود که همه زندانی‌ها قلبا دوستش داشتند.

🖌 پس از این ۱۸-۱۷ سال ، خانواده مقتول که آذری‌ بودند ، برای اجرای حکم می‌آیند؛ همسر مقتول و سه دختر و ۷ پسرش آمدند و در دفتر نشستند، فضا سنگین بود و من با مقدمه‌چینی و شرح احوالات فعلی قاتل، از اولیای دم خواستم که از قصاص صرف‌نظر کنند. همسر مقتول گفت: " من قصاص را به پسر بزرگم واگذار کرده‌ام" و پسر بزرگ هم گفت که قصاص به کوچک‌ترین برادرمان واگذار شده است. به‌هرحال برادر کوچک‌تر هم زیر بار نرفت و گفت :"اگر همه برادر و خواهرهایم هم از قصاص بگذرند، من از قصاص نمی‌گذرم؛ زمانی که پدرم به قتل رسید من خیلی بچه بودم و این سال‌ها، یتیم بودم و واقعاً سختی کشیدم."

🖌 به‌ هر حال روی اجرای حکم مصر بود. با خودم گفتم شاید اگر خود زندانی بیاید و با آن‌ها روبه‌رو شود، چیزی بگوید که دلشان به رحم بیاید، بنابراین گفتم زندانی را بیاورند. یادم هست هوا به‌شدت سرد بود و قاتل هم تنها یک پیراهن نازک تنش بود ؛ وقتی آمد رفت کنار شوفاژ کوچکی که در گوشه اتاق بود ایستاد به او گفتم اگر درخواستی داری بگو؛. او هم آرام رو به من کرد و گفت:"درخواستی ندارم."

🖌 وقت کم بود و چاره دیگری نبود. مادر و یکی از دختران در دفتر ماندند و ۹ برادر و خواهر دیگر برای اجرای حکم وارد محوطه اجرای احکام شدند. جالب بود که مادرشان موقع خروج فرزندانش از دفتر به آن‌ها گفت که اگر از قصاص صرف‌نظر کنند شیرش را حلالشان نمی‌کند. به‌هرحال شاگرد قاتل، پای چوبه ایستاد همه‌چیز آماده اجرای حکم بود که در لحظه آخر او با همان آرامشش رو به اولیای دم کرد و گفت: "من یک خواسته دارم" من که منتظر چنین فرصتی بودم گفتم دست نگه‌ دارید تا آخرین خواسته‌اش را هم بگوید.

🖌 شاگرد قاتل، گفت : ۱۸ سال است که حکم قصاص من اجرا نشده و شما این مدت را تحمل کرده‌اید، حالا تنها ۹ روز تا محرم باقی‌مانده و تا تاسوعا، ۱۸ روز. می‌خواهم از شما خواهش کنم اگر امکان دارد علاوه بر این ۱۸ سال، ۱۸ روز دیگر هم به من فرصت بدهید. *من سال‌هاست که سهمیه قند هر سالم را جمع می‌کنم و روز تاسوعا به نیت حضرت عباس (علیه السلام )، شربت نذری به زندانی‌های عزادار می‌دهم. امسال هم سهمیه قندم را جمع کرده‌ام، اگر بگذارید من شربت امسالم را هم به نیت حضرت ابوالفضل (علیه السلام ) بدهم، هیچ خواسته دیگری ندارم

🖌 حرف او که تمام شد فضا عوض شد. یک‌دفعه دیدم پسر کوچک مقتول  منقلب شد، رویش را برگرداند و با بغض گفت من با ابوالفضل درنمی‌افتم  من قصاص نمی‌کنم. برادرها و خواهرهای دیگرش هم با چشمان اشکبار به یکدیگر نگاه کردند و هیچ‌کس حاضر به اجرای حکم قصاص نشد.

🖌 وقتی از محل اجرای حکم به دفتر برگشتند، مادرشان گفت چه شد قصاص کردید؟ پسر بزرگ مقتول ماجرا را برای مادرش تعریف کرد. مادرشان هم به گریه افتاد و گفت به خدا اگر قصاص می‌کردید شیرم را حلالتان نمی‌کردم. *خلاصه ماجرا با اسم حضرت عباس(علیه السلام ) ختم به خیر شد و دل ۱۱ نفر با نام مبارک ایشان نرم شد و از خون قاتل پدرشان گذشتند.

🌷صلی الله علیک ایها العبد الصالح

☀️ به ما بپیوندید 👇

https://www.tg-me.com/joinchat-ChK3Mj1D8xyTZyl3744CaQ
🌷 امام رضا (علیه السلام) :

🖌 هر كه روز عاشورا روز سوگوارى و اندوه و گريه اش باشد ، خداوند عز و جل روز قيامت را روز شادى و سرور او قرار دهد

📚علل الشرائع ، ص ۲۲۷

☀️ به ما بپیوندید 👇

https://www.tg-me.com/joinchat-ChK3Mj1D8xyTZyl3744CaQ
طبق محاسبه مرحوم دکتر احمد بیرشک در «گاهشماری ایرانی» واقعه کربلا به حساب گاهشماری شمسی ۲۱ مهر سال ۵۹ هجري شمسی می شود. تاریخ شمسی هم که مثل قمری نیست که تغییر کند. موقعیت زمین نسبت به خورشید ثابت است و می شود با در آوردن اوقات شرعی شهر کربلا در این تاریخ حرفهای مقتل نویسان را به ساعت و دقیقه برگرداند.

در این تحقیق علمی، اوقات شرعی روز ۲۱ مهر به افق کربلا (که در طول قرون حداکثر 3-+ دقیق اختلاف می تواند داشته باشد) را استخراج کرده ایم و روایات مقتل نگارها را با این ساعتها تنظیم کرده ایم.

۵:۴۷ اذان صبح

امام (علیه السلام) بعد از نماز صبح برای اصحابش سخنرانی کرد. آنها را به صبر و جهاد دعوت کرد. و بعد دعا خواند: «اللهم انت ثقتی فی کل کرب... خدایا تو پشتیبان من هستی در هر پیشامد ناگواری»

طرف مقابل نيز نماز را به امامت عمر سعد خواند و بعد از نماز صبح به آرایش سپاه و استقرار نیرو مشغول شدند.

حدود ۶

امام حسین(علیه السلام) دستور داد تا اطراف خیمه ها خندق بکنند و آن را با خاربوته ها پر کنند تا بعد آن را آتش بزنند و مانع از حمله سپاه از پشت سر بشوند.

۷:۰۶ طلوع آفتاب

کمی بعد از طلوع آفتاب. امام سوار بر شتری شد تا بهتر دیده شود. روبه روی سپاه کوفه رفت و با صدای بلند برای آنها خطبه ای خواند. صفات و فضایل خودش و پدر و برادرش را یادآوری کرد و اینکه کوفیان به امام (علیه السلام) نامه نوشته اند. حتی چند نفر از سران سپاه کوفه را مخاطب قرار داد و از حجّار بن ابجر و شبث ربعی پرسید که مگر آنها او را دعوت نکرده اند؟ آنها انکار کردند. امام نامه هایشان را به طرف آنها پرتاب و خدا را شکر کرد که حجت را بر آنها تمام کرده است. یکی از سران جبهه مقابل از امام (علیه السلام) پرسید چرا حکم ابن زیاد را نمی پذیرد و آنها را از ننگ مقابله با پسر پیامبر نمی رهاند؟ اینجا امام آن جمله معروفشان را فرمودند: «أَلَا وَإنَّ الدَّعِيَّ ابْنَ الدَّعِيِّ قَدْ رَكَزَ بَيْنَ اثْنَتَيْنِ: بَيْنَ السِّلَّه وَالذِّلَّه؛ وَهَيْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه ... فرد پستی که پسر فرد پست دیگری است. من را بین کشته شدن و قبول شدن و قبول ذلت مجبور کرده. ذلت از ما دور است.» سخنرانی امام (علیه السلام) حدوداً نیم ساعت طول کشده است.

حدود ۸

بعد از سخنرانی امام (علیه السلام) چند نفر از اصحاب آن حضرت به روایتی بُرَیر که «سید القرآء» (آقای قرآن خوانهای) کوفه بود (الفتوح) و به روایتی زهیر (تاریخ یعقوبی و طبری) خطاب به کوفیان سخنان مشابهی گفتند.

بعد از سخنان زهیر و بریر، امام فریاد معروف «هل من ناصر ینصرنی» را سر داد. چند نفری دچار تردید شدند؛ از جمله حُر. فرد دیگری به نام ابوالشعثا و دو برادر که در گذشته عضو خوارج بودند. بعید نیست که کسانی دیگری هم با دیدن شدت گرفتن احتمال جنگ، از سپاه کوفه فرار کرده باشند.

حدود ۹

روز به وقت چاشت رسیده بود که شمر به عمر سعد پرخاش کرد که چرا این قدر تعلل می کند؟ عمر سعد عاقبت رضایت به شروع جنگ داد. اولین تیر را به سمت سپاه امام (علیه السلام) رها کرد و خطاب به لشگریانش فریاد زد: «نزد عبیدالله شهادت بدهید که من اولین تیر را رها کردم.» بعد از انداختن تیر توسط عمر سعد، کماندارهای لشکر کوفه همگی با هم شروع به تیراندازی کردند. امام به یارانش فرمودند: «اینها نماینده این قوم هستند. برای مرگی که چاره ای جز پذیرش آن نیست. آماده شوید.» چند نفر از سپاه امام در این تیر باران شهید شدند. (تعداد دقیق را نمی دانیم . تعداد شهیدان تیر اندازی. با تعداد شهداء حمله اول ۵۰ نفر ذکر شده است.)

حدود ۱۰

بعد از تیراندازی ،«یسار»، غلام «زیاد بن ابیه» و «سالم» غلام عبیدالله ابن زیاد از لشکر کوفه برای نبرد تن به تن ابتدای جنگ بیرون آمدند. عبدالله بن عمیر اجازه نبرد خواست. امام حسین(علیه السلام) نگاهی به او کرد و فرمود: «به گمانم حریف کشنده ای باشی» عبدالله آن دو نفر را کشت. البته انگشتان دست چپش قطع شد.

بعد از این نبرد تن به تن، حمله سراسری سپاه کوفه شروع شد. ابتدا حجار به جناح راست سپاه امام حسین (علیه السلام) حمله کرد؛ اما حبیب و یارانش در برابر او ایستادگی کردند. زانو به زمین زدند و با نیزه‌ها حمله را دفع کردند.

همزمان شمر به جناح چپ سپاه امام‌(علیه السلام) حمله برد. زهیر و یارانش به جنگ مهاجمین رفتند. خود شمر در این حمله زخم برداشت بعد از عقب نشینی هر دو جناح کوفی، عمر سعد ۵۰۰ تیر انداز فرستاد که دوباره سپاه امام(علیه السلام) را تیر باران و آن حملات، علاوه بر از پا درآمدن هر ۲۳ اسب لشکریان امام(علیه السلام) تعدادی دیگر از اصحاب شهید شدند. الفتوح آن نفرات را ۵۰ نفر و این شهر آشوب ۳۸ نفر ذکر کرده است.
اولین شهید، ابوالشعثا بود و ۸ تیر انداخت که ۵ نفر از دشمن را کشت. امام(علیه السلام) او را دعا کرد. گروهی از سپاه شمر خواستند از پشت سر به امام(علیه السلام)حمله کنند زهیر و ۱۰ نفر به آنها حمله کردند

حدود ۱۱

بعد از این حملات، امام‌(علیه السلام) دستور تک تک به میدان رفتن را به یاران داد. اصحاب با هم قرار گذاشتند تا زنده‌اند نگذارند کسی از بنی‌هاشم به میدان برود. انگار برای شهادت با هم مسابقه داشتند. ‌بعضی در مقابل نگاه امام‌(علیه السلام) شهید شدند. یکی از اولین کسانی که کشته شد، پیرمرد زاهد جناب بریر بود. مسلم بن عوسجه بعد از او کشته شد. حبیب بر سر بالین او رفت و گفت کاش می‌توانستم وصیت‌های تو را اجرا کنم. مسلم با دست امام حسین(علیه السلام) را نشان داد و گفت: «وصیت من این مرد است»

 یک بار هفت نفر از اصحاب امام‌(علیه السلام)در محاصره واقع شدند،حضرت عباس(علیه السلام) محاصره آنها را شکست و نجاتشان داد.

۱۲:۵۰ اذان ظهر

حبیب بن مظاهر موقع اذان ظهر شهید شد. چون که نوشته‌اند امام(علیه السلام) خطاب به اصحاب گفت یکی برود با عمر سعد مذاکره بکند و بخواهد برای نماز ظهرجنگ را متوقف کنیم. یکی از لشکر کوفه صدا زد : «نماز شما قبول نمی‌شود.»حبیب به او گفت: «ای حمار! فکر می‌کنی نماز شما قبول می‌شود و نماز پسر پیامبر(صلی الله علیه و آله) قبول نمی‌شود؟» به جنگ او رفت اما از سپاه کوفی به کمکش آمدند و حبیب کشته شد. امام(علیه السلام) از شهادت حبیب متاثر شد و برای اولین بار در روز عاشورا گریست. رو به آسمان کرد و گفت: «خدایا رفتن جان خودم و دوستانم را به حساب تو می‌گذارم.»

 امام‌(علیه السلام) نماز را شکسته و به قاعده «نماز خوف» خواند. گروهی از اصحاب به امام‌(علیه السلام) اقتدا کردند و بقیه به جنگ پرداختند. زهیر و سعید بن عبدالله حنفی خودشان را سپر امام کردند. نوشته اند سعید بن عبدالله ۱۳ تیر و نیزه خورد و به شهادت رسید. در آخرین نفس از امام پرسید: «آیا وفا کردم؟»

حدود ساعت ۱۳

۳۰ نفر از اصحاب امام(علیه السلام) تا وقت نماز زنده بودند و بعد از این ساعت شهید شدند. بعد از کشته شدن اصحاب، نوبت به بنی هاشم رسید. اولین نفر، حضرت علی اکبر پسر امام حسین(علیه السلام) بود. البته الفتوح عبدالله بن مسلم بن عقیل را اولین شهید بنی هاشم خوانده است. این عبدالله بن مسلم، به طرز ناجوانمردانه‌ای شهید شد. شهادت او بر جوانان بنی هاشم گران آمد. دسته جمعی سوار شدند و به دشمن حمله بردند. امام آنها را آرام کرد و فرمود: «ای پسرعموهای من بر مرگ صبر کنید. به خدا پس از این هیچ خواری و ذلتی نخواهید دید»

 حدود ساعت ۱۴

عاقبت امام حسین(علیه السلام) و حضرت عباس(علیه السلام) تنها ماندند. عباس(علیه السلام) اجازه میدان خواست اما امام او را مامور رساندن آب به خیمه ها کرد. دشمن بین دو برادر فاصله انداخت. عباس(علیه السلام) دلاور در حالیکه با شجاعت تمام سعی در آوردن مشک آب برای زنان و کودکان داشت در محاصره دشمن دو دستش قطع شده و با عمودی آهنین بر سرش زدند که از اسب بر زمین افتاد. اباعبدلله سراسیمه خود را بر پیکر قطعه قطعه برادر رساند. دشمن کمی به عقب رفت. امام(علیه السلام) برای دومین بار بعد از مرگ برادر عزیزش گریه کرد و فرمود «اکنون دیگر پشتم شکست»

 حدود ساعت ۱۵ 

 امام(علیه السلام) به طرف خیمه‌ها برگشت تا خداحافظی بکند. همچنین پیراهنش را پاره پاره کرد و پوشید تا بعدا در وقت غارت کردن توسط دشمن برهنه‌اش نکنند. وقت وداع با اهل بیت کودک شیرخواره اش علی اصغر را به میدان برد تا او را سیراب کند که به تیر حرمله کشته شد

 امام(علیه السلام) به میدان رفت اما کمتر کسی حاضر به مقابله با ایشان می‌شد. بعضی تیر می‌انداختند و بعضی از دور نیزه پرتاب می‌کردند. شمر و ده نفر به مقابله امام(علیه السلام) آمدند. بعد از شهادت امام(علیه السلام) بر پیکر مبارکش جای ۳۳ زخم نیزه و ۳۴زخم شمشیر شمرده شد.

در مقاتل نوشته اند زمانی که امام(علیه السلام) در آستانه شهادت بود اما کسی جرات نمی‌کرد به سمت ایشان برود اهل حرم از صدای اسب ایشان ذوالجناح متوجه شده و بیرون دویدند. کودکی به نام عبدالله بن حسن (علیه السلام) دوید و به طرف مقتل امام آمد. او را در بغل عمویش کشتند. امام ناراحت شدند و کوفیان را نفرین کردند : «خدایا باران آسمان و روییدنی زمین را از ایشان بگیر!»

۱۶:۰۶ اذان عصر

وقت شهادت امام(علیه السلام) را وقت نماز عصر گفته‌اند. روایت تاریخ طبری به نقل از وقایع‌نگار لشکر عمر سعد چنین است: «حمید بن مسلم گوید: پیش از آن که حسین کشته شود شنیدم که می‌گفت «به خدا پس از من کس را نخواهید کشت که خدای از کشتن او بیش از کشتن من بر شما خشم آرد»

گوید : آن‌گاه شمر میان کسان بانگ زد که «وای شما منتظر چیستید؟ مادرهایتان به عزایتان بنشینند، بکشیدش!» گوید در این حال سنان بن انس حمله برد و نیزه در قلب امام(علیه السلام) فرو برد.
حدود ساعت ۱۷ 

بعد از شهادت امام(علیه السلام)، عده‌ای لباس‌های آن حضرت را غارت کردند که نوشته اند تمام این افراد بعدها به مرض‌های لاعلاج دچار شدند.

غارت عمومی اموال امام حسین(علیه السلام) و همراهانش آغاز شد. عمر سعد ساعتی بعد دستور توقف غارت را داد و حتی نگهبانی برای خیمه‌ها گذاشت.

یکی از شیعیان بصره به اسم سوید بن‌مطاع بعد از شهادت امام به کربلا رسید و برای دفاع از حرم امام جنگید تا شهید شد.

نزدیک غروب آفتاب است . سر امام را جدا می‌کنند و به خولی می‌دهند تا همان شبانه برای ابن زیاد ببرد. بعد به دستور عمر سعد بر بدن مطهر امام و یارانشاسب می‌دوانند تا استخوان‌هایشان هم خرد شود.

 ۱۸:۴۹ اذان مغرب 

 داستان روز غم انگیز عاشورا این‌طور تمام می‌شود که درحالی که عمر سعد دستور نماز جماعت مغرب را می‌داده، سنان بن انس بین مردم می‌تاخته و رجز می‌خوانده که «افسار و رکاب اسب مرا باید از طلا بکنید؛ چرا که من بهترین مردمان را کشته ام!

☀️ به ما بپیوندید 👇

https://www.tg-me.com/joinchat-ChK3Mj1D8xyTZyl3744CaQ
#چله_زیارت_عاشورا

🌷 علامه طباطبایی(ره) :

🖌  خوب است یک چله زیارت عاشورا، از روز عاشورا تا روز اربعین (اگر توانستند با صد لعن و صد سلام) قرائت شود.

☀️ به ما بپیوندید 👇

https://www.tg-me.com/joinchat-ChK3Mj1D8xyTZyl3744CaQ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 ماجرای کتک خوردن شمر تعزیه از مردم و جان دادن او و اتفاقات عجیب بعد از آن

#خیلی‌شنیدنی

☀️ به ما بپیوندید 👇

https://www.tg-me.com/joinchat-ChK3Mj1D8xyTZyl3744CaQ
رد پايي كه چنين دور خودش چرخيده
حال روز پدري هست كه حيران شده است.

☀️ به ما بپیوندید 👇

https://www.tg-me.com/joinchat-ChK3Mj1D8xyTZyl3744CaQ
🖌 امام صادق(علیه السلام)  در جواب كسى كه عرض کرد : فلانى ، شما را دوست مى دارد ، منتها در برائت از دشمن شما ضعيف است.

🖌 هيهات! دروغ مى‌گويد كسى كه دَم از محبّت ما مى‌زند ؛ ولى از دشمن ما بيزارى نمى‌جويد.

إنَّ فُلانا يُواليكُم إلّا أنَّهُ يَضعُفُ عَنِ البَراءَةِ مِن عَدُوِّكُم. هَيهاتَ ، كَذَبَ مَنِ ادَّعى مَحَبَّتَنا ولَم يَتَبَرَّأ مِن عَدُوِّنا

📖 مستطرفات السرائر ، ص۱۴۹

☀️ به ما بپیوندید 👇

https://www.tg-me.com/joinchat-ChK3Mj1D8xyTZyl3744CaQ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 از هر کسی بجز آیت‌الله بهجت این جمله را می‌شنیدم، حس می‌کردم شاید غلو کرده باشد.

☀️ به ما بپیوندید 👇

https://www.tg-me.com/joinchat-ChK3Mj1D8xyTZyl3744CaQ
🌷 آیت الله بهجت (ره) :

🖌 خیال می کنم فضیلت بکا بر سیدالشهداء (علیه السلام) ، بالاتر از نماز شب باشد.

🖌 زیرا نماز شب عمل قلبی صرف نیست  ولی حزن و اندوه و بکا عمل قلبی   است ، به حدی که بکا و دمعه (اشک چشم) از علایم قبولی نماز وتر است. 

☀️ به ما بپیوندید 👇

https://www.tg-me.com/joinchat-ChK3Mj1D8xyTZyl3744CaQ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مجالس روضه مستحب نیست ، واجب است.

🎙مرحوم آیت الله مرتضی تهرانی

☀️ به ما بپیوندید 👇

https://www.tg-me.com/joinchat-ChK3Mj1D8xyTZyl3744CaQ
امام سجاد(علیه السلام) ، به اهل و عیال خود سفارش میفرمودند :

«هیچ سائلی از مقابل خانه من نمی گذرد مگر اینکه اطعامش کنید» گاهی به ایشان اعتراض می کردند : «ولی هر سائلی که واقعا محتاج نیست!»

🌷 امام سجاد(علیه السلام)پاسخ می دادند :

🖋 «بیم آن دارم که بعضی از آنها مستحق باشند و ما نیز با رد کردن مستحق، به بلایی که بر حضرت یعقوب نازل شد مبتلا شویم. حضرت یوسف، آن خواب معروف را همان شبی دید، که یعقوب ، سائل مستحقی را اطعام نکرد.

🖋 آن شب یعقوب و خانواده اش سیر خوابیدند ولی سائل، گرسنه بود. به همین دلیل خداوند فرمود: «ای یعقوب ! چرا به بنده ام رحم نکردی؟! به عزتم سوگند تو را به مصیبت پسرانت مبتلا خواهم کرد.»

📚 علل الشرایع ، ج ۱ ، ص۶۱

🏴 شهادت امام سجاد (علیه السلام) تسليت.

☀️ به ما بپیوندید 👇

https://www.tg-me.com/joinchat-ChK3Mj1D8xyTZyl3744CaQ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🤲 دعایی که هفت امام معصوم اجابت آنرا تضمین کردند.

#به‌دوستانتان‌ارسال‌کنید

☀️ به ما بپیوندید 👇

https://www.tg-me.com/joinchat-ChK3Mj1D8xyTZyl3744CaQ
سؤال : خوردن تربت‌های موجود _ که معلوم نیست از قبر مطهر امام حسین علیه‌السلام باشد_  آیا جایز است؟

🖌 آیت‌الله بهجت (ره) :

به مقدار کمی با امتزاج(مخلوط کردن) به آب ، اگر به نیت رجا بخورد ، اشکال ندارد.

☀️ به ما بپیوندید 👇

https://www.tg-me.com/joinchat-ChK3Mj1D8xyTZyl3744CaQ
2025/07/09 00:24:55

❌Photos not found?❌Click here to update cache.


Back to Top
HTML Embed Code: