من در درون یک زندگی واقعی مدرن بودم. زندگی مدرن چیست؟ خوب، مبارزهای همیشگی برای فروختن چیزها.
📙تنفس در هوای تازه
#جورج_اورول
@alice_book
📙تنفس در هوای تازه
#جورج_اورول
@alice_book
#بخشی_از_کتاب
بابا گفت: "خوبه." اما نگاهش حیران بود. "خب هرچی ملا یادت داده ول کن، فقط یک گناه وجود دارد والسلام. آن هم دزدی ست. هر گناه دیگری هم نوعی دزدی است. می فهمی چی می گویم؟" مایوسانه آرزو کردم و گفتم کاش می فهمیدم و گفتم "نه بابا جون" نمیخواستم دوباره ناامیدش کنم. بابا با بی حوصلگی آهی کشید. با این کار دوباره دلم را سوزاند، چون او اصلاً آدم بی حوصله ای نبود.......... بابا گفت: "اگر مردی را بکشی، یک زندگی را می دزدی. حق زنش را از داشتن شوهر می دزدی، حق بچه هایش را از داشتن پدر می دزدی. وقتی دروغ می گویی، حق کسی را از دانستن حقیقت می دزدی. وقتی تقلب می کنی، حق را از انصاف می دزدی، می فهمی؟"
#بادبادک_باز
#خالد_حسینی
@alice_book
بابا گفت: "خوبه." اما نگاهش حیران بود. "خب هرچی ملا یادت داده ول کن، فقط یک گناه وجود دارد والسلام. آن هم دزدی ست. هر گناه دیگری هم نوعی دزدی است. می فهمی چی می گویم؟" مایوسانه آرزو کردم و گفتم کاش می فهمیدم و گفتم "نه بابا جون" نمیخواستم دوباره ناامیدش کنم. بابا با بی حوصلگی آهی کشید. با این کار دوباره دلم را سوزاند، چون او اصلاً آدم بی حوصله ای نبود.......... بابا گفت: "اگر مردی را بکشی، یک زندگی را می دزدی. حق زنش را از داشتن شوهر می دزدی، حق بچه هایش را از داشتن پدر می دزدی. وقتی دروغ می گویی، حق کسی را از دانستن حقیقت می دزدی. وقتی تقلب می کنی، حق را از انصاف می دزدی، می فهمی؟"
#بادبادک_باز
#خالد_حسینی
@alice_book
همهی مشکل دنیا این است که
نادانها و دیوانهها همیشه
بسیار به خود یقین دارند
و خردمندان سرشار از تردید...!
@alice_book
نادانها و دیوانهها همیشه
بسیار به خود یقین دارند
و خردمندان سرشار از تردید...!
@alice_book
کالیگولا: تنهایی! تو میدانی تنهایی چیست؟ آره، تو تنهاییِ آدمهای شاعر و عنین را میشناسی؟ تنهایی؟ اما کدام تنهایی؟ تو نمیدانی که آدمِ تنها هیچوقت تنها نیست! تو نمیدانی که همه جا بارِ آینده و گذشته همراهِ ماست. آدمهایی که کشتهایم با ما هستند. تازه تا اینجا و با اینها کار آسان است. اما آنهایی که دوستشان داشتهایم، آنهایی که دوستشان نداشتهایم اما دوستمان داشته اند، پشیمانیها، هوسها، تلخی و شیرینی، زنهای هرجایی و دارودستهی خدایان.
تنها! اگر دستِ کم به جای این تنهایی مسموم از حضور دیگران، که تنهایی من است، میتوانستم مزهی تنهایی حقیقی را، مزهی سکوت و لرزش درخت را بچشم!
تنهایی! نه اسکیپون. این تنهایی پر از دندان قروچه است، صدای نعرهها و همهمههای گمگشته در سرتاسر آن پیچیده است.
#کالیگولا
#آلبر_کامو
@alice_book
تنها! اگر دستِ کم به جای این تنهایی مسموم از حضور دیگران، که تنهایی من است، میتوانستم مزهی تنهایی حقیقی را، مزهی سکوت و لرزش درخت را بچشم!
تنهایی! نه اسکیپون. این تنهایی پر از دندان قروچه است، صدای نعرهها و همهمههای گمگشته در سرتاسر آن پیچیده است.
#کالیگولا
#آلبر_کامو
@alice_book
آن ميخ بزرگ را مى بينى كه سمت راست در ورودى است؟ حتى الان هم نمىتوانم نگاهش كنم و با اين حال نمىتوانم درش هم بيارم. دوست دارم فكر كنم هميشه همين جا بوده و حتى بعد از مرگ من هم اين جا مىماند.
بعضى وقت ها صداى آدم هاى بعد از خودم را مىشنوم كه مىگويند: زمانى يك قفس به اين ميخ آويزان بوده و اين آرامم مىكند. احساس مىكنم كاملا فراموش نشدهام...
📗گاردن پارتی
#کاترین_منسفیلد
@alice_book
بعضى وقت ها صداى آدم هاى بعد از خودم را مىشنوم كه مىگويند: زمانى يك قفس به اين ميخ آويزان بوده و اين آرامم مىكند. احساس مىكنم كاملا فراموش نشدهام...
📗گاردن پارتی
#کاترین_منسفیلد
@alice_book
آدم رویایی، خاکستر رویاهای گذشتهاش را بیخودی بهم می زند، به این امید که در میانشان حداقل جرقهٔ کوچکی پیدا کرده و فوتش کند تا دوباره جان بگیرند، تا این آتش احیا شده قلب سرمازدهٔ او را گرم کند و همهٔ آنهایی که برایش عزیز بودند، برگردند ...
📕 شب های روشن
✍🏻 #داستایوفسکی
@alice_book
📕 شب های روشن
✍🏻 #داستایوفسکی
@alice_book
توتم و تابو.pdf
1.7 MB
#توتم_و_تابو
✍🏼 زیگموند فروید
مترجم: محمدعلی خنجی
۱٥۰ صفحه
توتم و تابو عنوان کتابیاست از زیگموند فروید که در سال ۱۹۱۳ از مجموعه چهار مقاله که پیشتر و نخستینبار در مجله به چاپ رسیدهاست٬ نگارش شدهاست.
#زیگموند_فروید
@alice_book
✍🏼 زیگموند فروید
مترجم: محمدعلی خنجی
۱٥۰ صفحه
توتم و تابو عنوان کتابیاست از زیگموند فروید که در سال ۱۹۱۳ از مجموعه چهار مقاله که پیشتر و نخستینبار در مجله به چاپ رسیدهاست٬ نگارش شدهاست.
#زیگموند_فروید
@alice_book
من شخصاً بابت همهچیز افسوس میخورم. هیچ کلامی، هیچ کرداری. هیچ فکری، هیچ نیازی، هیچ غصهای، هیچ شادیای، هیچ دختری، هیچ پسری، هیچ تردیدی، هیچ تحقیری، هیچ وثوقی، هیچ شهوتی، هیچ امیدی، هیچ هراسی، هیچ لبخندی، هیچ اشکی، هیچ نامی، هیچ صورتی، هیچ زمانی، و هیچ مکانی نیست که بابتش افسوس نخورم، افسوسی به غایت عمیق.
همهش مدفوع و کثافت، از اول تا آخر.
وات
ساموئل بکت
@alice_book
همهش مدفوع و کثافت، از اول تا آخر.
وات
ساموئل بکت
@alice_book
خانم خوشحال و خندان میره رستوران سر دیت، هرچی میشینه کسی نمیاد! آخرش یه چیزی سفارش میده تنهایی میخوره که حداقل تنهایی بهش خوش گذشته باشه. بعد ته و توش رو در میاره و میفهمه خود رستوراندار تو اپلیکیشنهای دوست یابی اکانت میسازه و تو رستوران خودش دیت میذاره تا پول دربیاره😂😂
*مجید میرزایی*
@alice_book
*مجید میرزایی*
@alice_book
هیچ وقت متوجه لحظات واقعا مهم در زندگی نمیشوی، تا وقتی که دیگر خیلی دیر شده است.
#آگاتا_کریستی
@alice_book
#آگاتا_کریستی
@alice_book
در حسرتِ زندگیِ دیگران بودن
برای این است که از بیرون که نگاه میکنی،
زندگیِ دیگران یک کل است که وحدت دارد
اما زندگیِ خودمان، که از درون نگاهش میکنیم،
همهاش تکهتکه و پارهپاره به نظر میآید
و ما هنوز هم در پیِ سرابِ وحدت میدویم ...
#یادداشتها
#آلبر_کامو
@alice_book
برای این است که از بیرون که نگاه میکنی،
زندگیِ دیگران یک کل است که وحدت دارد
اما زندگیِ خودمان، که از درون نگاهش میکنیم،
همهاش تکهتکه و پارهپاره به نظر میآید
و ما هنوز هم در پیِ سرابِ وحدت میدویم ...
#یادداشتها
#آلبر_کامو
@alice_book
این، خانه ها و خزانه هاى ما نیستند که خالى اند، “قلب” هاى ماست که خالى است.
#درباره_معنی_زندگی
#ویل_دورانت
@alice_book
#درباره_معنی_زندگی
#ویل_دورانت
@alice_book
ﺑﺎ ﺩﻟﺨﻮﺭﯼ ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﯾﻦ ﭼﻪ ﺭﺍﺑﻄﻪﺍﯼ ﺍﺳﺖ؟ ﺍﺳﻤﺶ ﭼﯿﺴﺖ؟
-ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﻢ.
ﮔﻔﺘﻢ: ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺳﻤﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ.
زﻥﻫﺎ ﻋﺎﺷﻖ ﺍﺳﻢ ﻭ ﻧﺎﻣﮕﺬﺍﺭﯼﺍﻧﺪ.
ﻟﺐﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﻟﯿﺴﯿﺪﻡ.
ﺍﯾﻨﺠﻮﺭﯼ ﮔﯿﺞ ﻣﯽﺷﻮﻡ.
ﺳﺮﻋﺖ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺭﺍ ﮐﻢ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺁﺭﺍﻡ ﮔﻔﺖ: ﺍﺳﻢﻫﺎ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﺤﺪﻭﺩ ﮐﺮﺩﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽﺁﯾﻨﺪ.
ﮔﻔﺘﻢ: ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﺭﻭﺷﻦ ﮐﺮﺩﻧﺶ ﻫﻢ ﻣﯽﺧﻮﺭﻧﺪ. ﺁﺩﻡ ﺍﺯ ﺑﻼﺗﮑﻠﯿﻔﯽ ﺩﺭ ﻣﯽﺁﯾﺪ
ﻧﮕﺎﻫﺶ ﮐﺮﺩﻡ.
ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﺸﻨﺎﺳﻤﺶ. ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﺳﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﯾﺎ ﺯﺭﻧﮓ.
ﮔﻔﺖ: ﭼﺮﺍ ﻫﻤﻪﺍﺵ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻫﺴﺘﯽ. ﺍﯾﻦ ﯾﮏ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﺳﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ.
ﺁﺏ ﺩﻫﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﻗﻮﺭﺕ ﺩﺍﺩﻡ و گفتم:
دﻭﺳﺘﯽ ﯾﮏ ﺯﻥ ﻭ ﻣﺮﺩ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺳﺎﺩﻩ ﻧﯿﺴﺖ
#رویای_تبت
#فریبا_وفی
@alice_book
-ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﻢ.
ﮔﻔﺘﻢ: ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺳﻤﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ.
زﻥﻫﺎ ﻋﺎﺷﻖ ﺍﺳﻢ ﻭ ﻧﺎﻣﮕﺬﺍﺭﯼﺍﻧﺪ.
ﻟﺐﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﻟﯿﺴﯿﺪﻡ.
ﺍﯾﻨﺠﻮﺭﯼ ﮔﯿﺞ ﻣﯽﺷﻮﻡ.
ﺳﺮﻋﺖ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺭﺍ ﮐﻢ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺁﺭﺍﻡ ﮔﻔﺖ: ﺍﺳﻢﻫﺎ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﺤﺪﻭﺩ ﮐﺮﺩﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽﺁﯾﻨﺪ.
ﮔﻔﺘﻢ: ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﺭﻭﺷﻦ ﮐﺮﺩﻧﺶ ﻫﻢ ﻣﯽﺧﻮﺭﻧﺪ. ﺁﺩﻡ ﺍﺯ ﺑﻼﺗﮑﻠﯿﻔﯽ ﺩﺭ ﻣﯽﺁﯾﺪ
ﻧﮕﺎﻫﺶ ﮐﺮﺩﻡ.
ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﺸﻨﺎﺳﻤﺶ. ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﺳﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﯾﺎ ﺯﺭﻧﮓ.
ﮔﻔﺖ: ﭼﺮﺍ ﻫﻤﻪﺍﺵ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻫﺴﺘﯽ. ﺍﯾﻦ ﯾﮏ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﺳﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ.
ﺁﺏ ﺩﻫﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﻗﻮﺭﺕ ﺩﺍﺩﻡ و گفتم:
دﻭﺳﺘﯽ ﯾﮏ ﺯﻥ ﻭ ﻣﺮﺩ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺳﺎﺩﻩ ﻧﯿﺴﺖ
#رویای_تبت
#فریبا_وفی
@alice_book
وطنِ انسان، جایی نیست که انسان در آن متولد شده باشد، بلکه جائی است که در آن، تمام تلاشهایش برای فرار به پایان برسد!
|#نجیب_محفوظ
@alice_book
|#نجیب_محفوظ
@alice_book
خندهدار است که باید برای دکتر و وکیل شدن آموزش ببینید ولی برای پدر و مادر شدن، نه
هر هالویی میتواند پدر و مادر بشود، حتی لازم نیست در سمیناری یک روزه شرکت کند!
#استیو_تولتز
@alice_book
هر هالویی میتواند پدر و مادر بشود، حتی لازم نیست در سمیناری یک روزه شرکت کند!
#استیو_تولتز
@alice_book
گفت: " این روزها، کمی افسرده به نظر می رسی."
گفتم: " واقعا؟ "
گفت: " حتماً نیمه شب ها، زیادی فکر می کنی. من فکر کردن های نیمه شب را کنار گذاشته ام."
"چه طور توانستی این کار را بکنی؟ "
او گفت: " هر وقت افسردگی به سراغم می آید، شروع به تمیز کردن خانه می کنم. حتی اگر دو یا سه صبح باشد. ظرف ها را می شویم، اجاق را گردگیری می کنم، زمین را جارو می کشم، دستمال ظرف ها را در سفید کننده می اندازم، کشوهای میزم را منظم می کنم و هر لباسی را که جلوی چشم باشد، اتو می کشم... آن قدر این کار را می کنم تا خسته شوم ... و می خوابم. صبح بیدار می شوم و وقتی جوراب هایم را می پوشم، حتی یادم نمی آید شب قبل به چه فکر می کردم. "
بار دیگر به اطراف نگاهی انداختم. اتاق مثل همیشه تمیز و مرتب بود.
آدم ها در ساعت سه صبح به هر جور چیزی فکر می کنند. همه ما این طور هستیم. برای همین هر کدام مان باید شیوه ی مبارزه خود را با آن پیدا کنیم.
#هاروكى_موراكامى
#كجا_ممكن_است_پيدايش_كنم
@alice_book
گفتم: " واقعا؟ "
گفت: " حتماً نیمه شب ها، زیادی فکر می کنی. من فکر کردن های نیمه شب را کنار گذاشته ام."
"چه طور توانستی این کار را بکنی؟ "
او گفت: " هر وقت افسردگی به سراغم می آید، شروع به تمیز کردن خانه می کنم. حتی اگر دو یا سه صبح باشد. ظرف ها را می شویم، اجاق را گردگیری می کنم، زمین را جارو می کشم، دستمال ظرف ها را در سفید کننده می اندازم، کشوهای میزم را منظم می کنم و هر لباسی را که جلوی چشم باشد، اتو می کشم... آن قدر این کار را می کنم تا خسته شوم ... و می خوابم. صبح بیدار می شوم و وقتی جوراب هایم را می پوشم، حتی یادم نمی آید شب قبل به چه فکر می کردم. "
بار دیگر به اطراف نگاهی انداختم. اتاق مثل همیشه تمیز و مرتب بود.
آدم ها در ساعت سه صبح به هر جور چیزی فکر می کنند. همه ما این طور هستیم. برای همین هر کدام مان باید شیوه ی مبارزه خود را با آن پیدا کنیم.
#هاروكى_موراكامى
#كجا_ممكن_است_پيدايش_كنم
@alice_book