Telegram Web Link
‍ ‍ ‍ ‍ ☘️ ☘️ برگی از تقویم تاریخ ☘️ ☘️

۱۰ اردیبهشت سالروز درگذشت صدیقه سامی‌نژاد

(زاده ۳ تیر ۱۲۹۵ بم – درگذشته ۱۰ اردیبهشت ۱۳۷۶ تهران) بازیگر قدیمی

او نخستین هنرپیشه زن، در اولین فیلم ناطق ایرانی به نام دختر لر است.
وی در سال ۱۳۰۸ به همراه همسرش دماوندی که در استودیو امپریال فیلم بمبئی به کار اشتغال داشت، به هندوستان مهاجرت کرد و پس از ۱۸ سال به ایران بازگشت.
به‌دلیل استقبالی که از فیلم «دختر لر» در اکران عمومی صورت گرفت، سامی‌نژاد در فیلم «شیرین و فرهاد (۱۳۱۳)» ساخته عبدالحسین سپنتا نیز بازی کرد.
تحصیلات وی سیکل اول دبیرستان و پیشه اصلی‌اش پرستاری بود.
او به‌دلیل بازی و ظاهر شدن بدون حجاب در سینما مورد انتقاد شدید خانواده‌اش قرار گرفت و مجبور شد دوران سختی را پشت سر بگذارد که در سال ۱۳۴۹ در مستند «سینمای ایران از مشروطه تا سپنتا» بخشی از این مصائب را شرح داد و گفت که همه‌جا همراه با محافظ میرفته تا مبادا مردم به او سنگ پرتاب کنند و به‌ تلخی گریست.
وی پس از سه ازدواج ناموفق "که دومین آنها با نصرت‌اله محتشم، سینماگر برجسته بود" در حالی که فرزندی نداشت ۳۰ سال آخر زندگی را به‌ تنهایی گذراند و زمانی که درگذشت بسیاری تصور می‌کردند او سال‌ها پیش از آن درگذشته است.
او یک بار هم در سال ۱۳۴۹ برای فیلم «سینمای ایران: از مشروطیت تا سپنتا» ساخته محمد تهامی‌نژاد جلوی دوربین قرارگرفت و از گذشته‌اش و چگونگی ورودش به سینما سخن گفت.
آرامگاه وی در قطعه ۳۶ بهشت‌زهرا است.

🆔 https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976

#برگی_از_تقویم_تاریخ

☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️
#صدیقه_سامی_نژاد
‍ ‍ ‍ برگی از تقویم تاریخ

۱۰ اردیبهشت سالروز درگذشت اسماعیل آشتیانی

(زاده سال ۱۲۷۱ تهران -- درگذشته ۱۰ اردیبهشت ۱۳۴۹ تهران) نقاش و شاعر 

او که از شاگردان کمال‌الملک بود، دلبستگی‌اش به نگارگری از کودکی آشکار شد. نخستین کارهای او نسخه‌برداری از نگاره‌های شاهنامه فردوسی بود و هرچه در دسترسش قرار می‌گرفت، ترسیم می‌کرد.
استادان نقاشی او در دارالفنون، مصورالممالک ذوالفقاری، میرزا آقا نقاشباشی و شیخ المشایخ بودند. او سپس به‌مدرسه صنایع مستظرفه رفت و کمال‌الملک پس از دیدن نمونه کارهایش، آموزش او را پذیرفت.
پشتکار و نیک اندیشی او آنچنان بود که کمال‌الملک او را به‌معلمی  مدرسه برگزید و آشتیانی در سال ۱۳۰۷ به‌ریاست مدرسه انتخاب شد. در سال‌های مدیریت او آموزش درس‌های تازه‌ای چون مینیاتور سازی، تذهیب، کالبدشناسی، تاریخ هنر، ریاضیات و قواعد مناظر و مرایا به درس‌های مدرسه افزوده شد. او در سال ۱۳۰۹ به اروپا سفر کرد و پس از بازگشت به‌تهران، در مدرسه دارالفنون، دانشکده ادبیات و دانشسرای عالی به‌ تدریس پرداخت. خدمات او سبب شد که در سال ۱۳۲۵ از سوی شورای عالی فرهنگ، دکترای افتخاری و نشان درجه اول هنر دریافت کرد.
وی در سال ۱۳۲۶ به استادی دانشکده فنی برگزیده شد و عضو شورای عالی فرهنگ و هنرهای زیبا و انجمن ادبی فرهنگستان شد. در این دوره در کارگاه شخصی‌اش به پدید آوردن آثار تازه پرداخت که تابلویهای تک‌چهره خودش، نامه‌نویس، بهلول در خواب، پرنده‌های تیر خورده، نوازنده آکوردئون و ... از این آثار بود. او در نگارگری پیرو مکتب کمال‌الملک یعنی طبیعت‌گرا بود و بیشتر آثارش را از روی طبیعت نقاشی می‌کرد.
برجسته‌ترین کارهای او رؤیای حافظ و قهوه‌خانه سر راه است.
وی با تخلص "شعله" شعر نیز می‌سرود و دیوان اشعارش به‌چاپ رسیده‌ است.
بقیه آثارش: سفرنامه اروپا، اختراع الفبایی بر مبنای حروف فارسی برای اصلاح خط، مناظر و مرایا، ادعیه قرآن یا احسن الادعیة، تصحیح دیوانهای منوچهری دامغانی و امیرخسرو دهلوی، نماز در اسلام،  رباعیات خیام، ترانه‌های باباطاهر، صائب، حافظ و شرح حال و تاریخ حیات کمال‌الملک است. واپسین اثر نقاشی او تک چهره همسرش است که ناتمام مانده است.
از شاگردان معاصر او علی‌اشرف والی است که آثارش در موزه لوور و موزه آستان‌قدس و بسیاری نقاط دیگر جهان موجود است.

🆔 https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976

#برگی_از_تقویم_تاریخ


#اسماعیل_آشتیانی
♦️ «لاکچری و لقلقۀ زبانی»

♦️ به قلم مسعود هوشیار

♦️ واژۀ «لاکچری» از آن دسته واژه‌هایی است که بسیار سر زبان‌ها افتاده است و به شکل لقلقۀ زبانی درآمده است. پیش از آمدن این واژه، کلمۀ «لوکس» نیز به زبان فارسی راه یافته بود. با آمدن لاکچری، کلمۀ لوکس را فارسی‌زبانان آرام‌آرام پس زدند و لاکچری را به کار بردند. اکنون فارسی‌زبانان لغت لاکچری را کنار دیگر کلمه‌های زبان فارسی نشانده‌اند تااینکه این واژه بخشی از زبان فارسی شده است؛ بنابراین ما ادبیات‌چی‌ها نیز کاربرد لاکچری را پذیرفته‌ایم.

♦️ اما سخن بر سر این نکته است که لغت لاکچری هرچند در وضعیت‌های گوناگون به کار فرد می‌آید تا منظورش را برساند، بسیاری از واژه‌های جان‌دارِ زبان فارسی را پس زده است؛ درنتیجه سبب شده است تا گفتار گوینده و نوشتار نویسنده از گونه‌گونی بیفتد. برای اینکه ببینید تاچه‌اندازه می‌توانیم تنوع به زبانمان بدهیم، در زیر چندین نمونه از کاربرد این واژه را در گفتار و نوشتار امروز می‌آورم و سپس جایگزینش را پیشنهاد می‌دهم تا شما عزیزان نیز ازاین‌پس هر زمان خواستید کلمۀ لاکچری را به کار ببرید، جایگزینی به‌هدف‌خورتر داشته باشید.

♦️ نخست اینکه کنایه‌ها را دست‌کم نگیرید. کنایه‌ها کمک‌دستِ بیان اندیشۀ فرد در زبان فارسی‌اند و به بیان و قلم فارسی‌زبانان چشم‌وچراغ می‌بخشند؛ پس نخست با چند کنایۀ جایگزین می‌آغازم و سپس واژه‌های دیگر را نمونه‌ها را می‌آورم.

♦️ نمونه: به این خواستگارت به چشم یه آدم لاکچری نگاه کن تا به دلت بشینه.
جایگزین: به این خواستگارت به چشم خریداری* نگاه کن تا به دلت بشینه.

♦️ نمونه: خونه‌وزندگی بابک تا دلت بخواد لاکچریه!
جایگزین: خونه‌وزندگی بابک تا دلت بخواد چشم دشمن کورکنه!**

♦️ نمونه: میثم خیلی پسر لاکچری‌ای هس.
جایگزین: میثم خیلی پسر دست‌به‌جیبیه / دست‌ودل‌بازیه / دست‌به‌جیب‌آشناست.

♦️ نمونه: هی پز زندگی لاکچری‌ش رو می‌ده.
جایگزین: هی پُز زندگی تجملی‌ش رو می‌ده.
♦️ نمونه: زندگی‌ش خیلی لاکچریه.
جایگزین: زندگی‌ش خیلی خانیه / درباریه / اشرافیه/ مجلله.

♦️ نمونه: با وعدۀ زندگی لاکچری می‌شه سرش‌و گول مالید.
جایگزین: با وعدۀ زندگی لُردی می‌شه سرش‌و گول مالید.

♦️ نمونه: ماشینش لاکچریه.
جایگزین: ماشین به‌روزه / گرون‌قیمته /خاصه.
♦️ نمونه: صادق رفیق‌های لاکچری‌ای داره.
جایگزین: صادق رفیقای خوش‌تیپی داره / خوش‌پوشی داره.
♦️ نمونه: نسرین توی یه خونۀ لاکچری زندگی می‌کنه.
جایگزین: نسرین توی یه خونۀ سلطنتی زندگی می‌کنه.
♦️ نمونه: ساعت مژده لاکچریه.
جایگزین: ساعت مژده گرون‌قیمته.
♦️ نمونه: بعضی خانوارها خودشان را گرفتار وسایل لاکچری‌ای کرده‌اند که شاید ده‌سال‌یک‌بار هم لازمشان نمی‌شود.
جایگزین: بعضی خانوارها خودشان را گرفتار وسایل غیرضروری‌ای کرده‌اند که شاید ده‌سال‌یک‌بار هم لازمشان نمی‌شود.
♦️ نمونه: تو هم همه‌ش دنبال زندگی‌های لاکچری هستی.
جایگزین و‌ کمک از لهجه‌ها: تو هم همه‌ش دنبال زندگی‌های اَتَم‌اوتومی هستی.***
♦️ نمونه: عید امسال که رفته بودم خونۀ دختردایی‌م، زندگی لاکچری‌ش من‌و گرفت.
جایگزین: عید امسال که رفته بودم خونۀ دختردایی‌م، زندگی پرزرق‌وبرقش من‌و گرفت.

♦️ نمونه: با خواسته‌های لاکچری نمی‌توانی شوهر مناسبی پیدا کنی.
جایگزین: با خواسته‌های آن‌چنانی نمی‌توانی شوهر مناسبی پیدا کنی.

♦️ نمونه: از رفاقت باهاش خسته شدم. همه‌ش می‌خواد بگه خیلی من لاکچری‌ام.
جایگزین: از رفاقت باهاش خسته شدم. همه‌ش دنبال خودنمایی و فخرفروشیه.

♦️ نمونه: حداد عادل برای بچه‌های خودش مدرسۀ لاکچری ساخته.
جایگزین: حداد عادل برای بچه‌های خودش مدرسۀ مخصوص آقازاده‌ها ساخته.

♦️ از دیگر واژه‌های جایگزین لاکچری، بنابه کاربردش در وضعیت‌ها و موقعیت‌هایی که فرد در آن است، این کلمه‌ها را پیشنهاد می‌دهم: چشمگیر، تودل‌برو، جذاب، خیره‌کننده، فریبنده، مُخ‌زننده، بی‌نیاز، چشم‌ حسود درآر (کنایه از توجه‌برانگیز بودن)، دست به دهن رسیدن (کنایه از توانا و درآمد کافی داشتن)، دست کسی جایی بند بودن (کنایه از ارتباط با دم‌ودستگاه دولتی داشتن)
♦️ پانوشت
* به چشم خریداری، کنایه از علاقه‌مندی و توجه است.
** چشم دشمن کور کن، کنایه از خیره‌کنند و تعجب‌برانگیز است.
*** در این مثال، هر شهر و منطقه‌ای می‌تواند واژۀ لهجۀ خود را به‌جای لاکچری بگذارد. همچنان‌که من از لهجۀ شیرازی و واژۀ «اَتم‌اوتوم» بهره برده‌ام.

https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976
🔸واژه‌بازی (1): رَِخوت/ رخاء

مصدر عربی رَِخوت (a)exvat/ به معنی بیحالی، رخام، سستی، شلی، ناتوانی، نرمی، وارفتگی، وهن و برابرهای فارسی سستی، کرخی، نرمی در عربی هم چندان منصرف (زایا) نیست.

رخوت کلمه‌ای است که اصل آن فعل (رخا) در زمان گذشته است. از این مصدر تنها یک هم‌خانوادۀ دیگر سراغ دارم که به نوعی در فرهنگ فارسی کاربردی یافته و آن صیغۀ الرخاء است.

این صیغه را از دوران همه‌گیری و در مناجاتی با نام دعای فرج صاحب‌الزمان (عج) (دعای الهی عظم البلاء) پیش از بخش‌های مختلف خبری می‌شنویم:


اِلهى عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ
خدایا بلا و مصائب ما بزرگ شده و بیچارگی ما بسی روشن و پرده از روی کار برداشته شد

وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ
و امیدم نا امید شد و زمین (با همه‌ی پهناوری اش) بر ما تنگ آمد و آسمان رحمتش از ما منع گردید.

وَ اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکى وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ
تنها توئی یاور و معین ما و مرجع شکایت ما و یگانه اعتماد ما.

فِى الشِّدَّةِ وَ الرَّخآءِ ...
در هر سختی و آسانی بر لطف تو است.


https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976
برابرهای مصوّب فرهنگستان ایران (فرهنگستان نخست) برای اصطلاحات فوتبال

آشنایی ایرانیان با ورزش فوتبال به سال‌های پایانی دورۀ قاجار یعنی پس‌از کشف نفت در مسجدسلیمان و حضور کارگران انگلیسی در این منطقه برمی‌گردد.
فرهنگستان ایران که ازجمله وظایف آن «اختیار الفاظ و اصطلاحات در هر رشته از رشته‌های زندگانی با سعی در اینکه حتی‌الامکان فارسی باشد» بود، برای اصطلاحات فوتبال، برابرهای زیر را برگزید که سال ۱۳۱۹ با امضای نخست‌وزیر وقت ابلاغ شد:
هال‌بان | گل‌کیپر
پیشرو | فرورد
نگهبان | هاف‌بک
پشتیبان | بک
پیشرو مرکز | سنتر فرورد
پیشرو دست راست | رایت وینگ فرورد
پیشرو دست چپ | لفت وینگ فرورد
پیشرو راست | رایت‌ فرورد
پیشرو چپ | لفت‌ فرورد
نگهبان مرکز | سنتر هاف‌بک
نگهبان راست | رایت هاف‌‎بک
نگهبان چپ | لفت هاف‌بک
پشتیبان راست | رایت‌ بک
پشتیبان چپ | لفت‌ بک
هال | گل‌‌پُست
هال‌ کرد | گل
بیرون | آت
گوشه | کرنر
خطا | فول
تاوان | پنالتی
کنار | آف‌ساید
سر | هد
دست | هند
رد | پس
هالگاه | گل‌آریا
تاوانگاه | پنالتی
داور | رفری
سردسته | کاپیتن
دسته | تیم
فوتبال | فوتبال
https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976
به مناست دهم اردیبهشت زاد روز رهی معیری


نگاهی به رهی معیری شاعروترانه سرا

ساقی بده پیمانه ای زان می که بی خویشم کند

برحسن شورانگیز توعاشق ترازپیشم کند

##
همراه خود نسیم صبا می برد مرا
یارب چوبوی گل به کجا می برد مرا

##

خیال انگیز وجان پرور چوبوی گل سرا پایی
نداری غیراز این عیبی که می دانی که زیبایی
##

عده ای این غزلهای زیبا را همیشه بخاطر دارند.

رهی معیری با شعروترانه هایش طرفداران خودش را دارد.



جمعی با ترانه های خزان عشق-  دیدی که رسوا شددلم  -نوای نی- به کنارم بنشین - کاروان  - من از روز ازل دیوانه
بودم-- همه شب نالم چون نی که غمی دارم

عشق وشیدایی را تجربه کرده اندوبا حس وحال این غزلها  زندگی کرده اند.
.

.رهی دراین ترانه ها عشق و شیفتگی نسلی را  بیان کرده است.که آن نسل اکنون روی به پیری نهاده اند
ولی این ترانه هاشیدایی را در آنها زنده می کند.

رهی عشق وشیفتگی را تجربه کرده است .
ودردناکامی را با تمام وجو د چشیده است‌.
وخواننده هایی چون بنان به این ترانه هاهستی و نوا بخشیده اند.

هنوز هم استحکام و زیبایی و شور این ترانه ها هیجان ایجادمی کند.

اگربتوانیم چندشاعررا نام ببریم که از تلفیق سبک عراقی وهندی غزلی نووبدیعی آفریده اند..
یکی ازبرجسته ترین آنها رهی معیری است.

درد و شیدایی عشق او دراین غزلها وترانه هاجاری است.

رهی گاهی پابه پای سعدی قدم برمی دارد
گاهی ازشیوه ی خیال پردازی صایب تبریزی گلهای زیبایی می چیند.


زمانی ازتوصیف وترکیب سازی عاشقانه های نظامی نوشد.
گاهی لباس عرفان مولانا را برشعرش می پوشد.

رهی ترانه سرایی رابه مرحله ی بالاتری رساند.

بسیاری از تکرارهای نابجا که دراشعارعارف هست درترانه های رهی نیست.
.
درچهره رهی هم شاعری رمانتیک دیده می شودهم طنز پردازی قابل توجه
.

رهی اشعارطنزش را با نامهای مستعاری
چون زاعچه  ،شاه پریون، گوشه گیر
منتشرمی کرد.
در غزل  زیر عشق وشیدایی وهجران را ببینید.


یادایامی که در گلشن فغانی داشتم
درمیان لاله و گل آشیانی داشتم

گردآن شمع طرب می سوختم پروانه وار
پای آن سروروان اشک روانی داشتم

آتشم برجان ولی ازشکوه لب خاموش بود
عشق را ازاشک حسرت ترجمانی داشتم

چون سرشک از شوق بودم خاک بوس درگهی
چون غباراز شکر سر بر آستانی داشتم


درخزان با سرو و نسرینم  بهاری تازه بود
درزمین با ماه وپروین آسمانی داشتم

درد بی عشقی زجانم برده طاقت ورنه من
داشتم آرام تا آرام جانی  داشتم

بلبل طبعم رهی !باشد زتنهایی خموش

نعمه ها بودی مرا  تا هم زبانی داشتم
(سایه عمر .رهی )
منابع
سایه ی عمر ،رهی معیری
ادبیات معاصرایران،برگزیده ی مقالات دانشنامه زبان وادب فارسی
به سرپرستی اسماعیل سعادت

ل،بهرامیان

https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سخن‌سرا
گزیده‌ای از شعر «تاسیان» امیرهوشنگ ابتهاج
بامداد سه شنبه دوستان عزیزم به نیکی و شادی
هدیه امروز حافظ شیرین سخن به شما مهربانان

دیوان حافظ غزل شماره ۴۱۵

    🍃🌷🍒🎹🌷🍃🎼🍃🍒🎹🍒🌷🍃

ای پیک راستان خبر یار ما بگو
احوال گل به بلبل دستان سرا بگو

ما محرمان خلوت انسیم غم مخور
با یار آشنا سخن آشنا بگو

برهم چو می‌زد آن سر زلفین مشکبار
با ما سر چه داشت ز بهر خدا بگو

هر کس که گفت خاک در دوست توتیاست
گو این سخن معاینه در چشم ما بگو

آن کس که منع ما ز خرابات می‌کند
گو در حضور پیر من این ماجرا بگو

گر دیگرت بر آن در دولت گذر بود
بعد از ادای خدمت و عرض دعا بگو

هر چند ما بدیم تو ما را بدان مگیر
شاهانه ماجرای گناه گدا بگو

بر این فقیر نامه آن محتشم بخوان
با این گدا حکایت آن پادشا بگو

جان‌ها ز دام زلف چو بر خاک می‌فشاند
بر آن غریب ما چه گذشت ای صبا بگو

جان پرور است قصهٔ ارباب معرفت
رمزی برو بپرس حدیثی بیا بگو

حافظ گرت به مجلس او راه می‌دهند
می نوش و ترک زرق ز بهر خدا بگو

معنی لغات غزل:

پيك راستان: قاصد درست كردار، دوستان صديق و راستين، كنايه از باد صبا كه از جانب دوستان صديق مي‌آيد.
دستان سرا: داستان سرا، قصه گو.
بلبل دستانسرا: (استعاره) حافظ غزلسرا.
محتشم: بزرگوار، با حشمت و عظمت.
مَحْرم: آشنا، هم نشين.
خلوت: جاي خالي از اغيار و جايگاه هم نشينان يكرنگ و يكدل.
محرمان خلوت انس: آشنايان بزم و هم نشينان جلسات آشنايي.
توتيا: دوديا، سرمه، ماده مركب آلي كه در اثر حرارت به گرد سياه سبك وزن بسيار نرم تبديل شده و قدما معتقد بودند كه براي تقويت ديد چشم مفيد است ليكن بعداً كاربرد آن براي مشكي شدن و سياه شدن اطراف پلك منحصر شد.
معاينه: رو در رو، حضوري، آشكارا.
مويه: گريه و زاري.
واقف: آگاه.
ارباب معرفت: صاحبان معرفت، عارفان.
رمز: سِرّ، نكته.
حديث: سخن تازه، حكايت.
گر ديگرت: اگر بار ديگر تو را‌… .
اداي خدمت: به جا آوردن رسم خدمتگزاري و ادب و احترام.
دل به عشوه برد: با جذبه خود دل بُرد.
زرق: ريا، دو‌رنگي.


https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976
معنی غزل شماره ۴۱۵


(۱) اي پيام آور درست كرداران و دوستان راستين، خبري از يار ما بياور و از حال گل به بلبل نغمه سرا سخني بگو.

(۲) سرگذشت آن بزرگوار را براي اين مستمند باز خوان و شرح حال آن پادشاه را براي اين گدا بازگوي.

(۳) نترس! ما اهل راز و از هم نشينان جلسات آشنايي هستيم حرف آن آشنا را با يار آشنا در ميان گذار.

(۴) به هركس كه گفت خاك آستانه دوست به مانند توتياي چشم مي‌ماند بگو كه چشم در چشم ما دوخته، اين سخن را بازگويد.

(۵) اي باد صبا آخر تو آگاهي كه ديشب چه روي داد كه بلبل در اثر گريه من شيون و زاري مي‌كرد، آن را بازگو.

(۶) (اي باد صبا) حكايت عارفان، روح پرور و مايه پرورش جان است برو و نكته‌يي بياموز و در برگشتن براي ما بازگوي.

(۷) اگر بار ديگر تو را بر در آن دولتسرا گذري افتاد، پس از اداي رسم ادب و خدمتگزاري بگو: …

(۸) در بين رهروان عشق، بين بي‌نياز و مستمند فرقي نيست اي پادشاه خوبيها با گدايان نيز سخني بگو.

(۹) اي ساقي بازگو كه آن شرابي كه از درون كوزه با جذبه خود از صوفيان دل ربوده است چه موقع در پياله جلوه گري مي‌كند؟

(۱۰) (و) به آنكس كه ما را از رفتن به خرابات باز مي‌دارد بگو (اگر مردي) اين ماجرا را در حضور مراد من، پير خرابات بر زبان بياور.

(۱۱) حافظ، هرگاه تو را به مجلس او اجازه ورود مي‌دهند آنجا باده بنوش و براي خاطر خدا از تظاهر و رياكاري دست بردار.

https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976
شرح غزل شماره ۴۱۵


وزن غزل: مفعول فاعلات مفاعيل فاعلن
بحر غزل: مضارع مثمّن اخرب مكفوف مقصور
٭
چنانچه از مطالعه و مطابقت نسخ قديمي كه اساتيد فن انجام داده اند بر‌مي‌آيد، در اين غزل دخل و تصرفات زيادي روي داده و در تعداد ابيات و رديف و مفاد پاره‌يي از آنها اختلافاتي مشهود است،

ليكن هيچ كدام از اينها، به صورت اصولي و نقش فكري شاعر لطمه وارد نمي‌آورد.

امروزه براي ما اين كنايات و اشارات مستتر در ابيات غزلهاي حافظ راهنماي خوبي است كه با انطباق به رويدادهاي تاريخي دوره شاعر پي به زمان سرودن آنها ببريم، چه حافظ در اكثر اين غزلها كه به منزله يادداشت روزانه اوست از مشكلات و سوءتفاهمات و مسائل روز به اشاره و كنايه سخن مي‌گويد.

اين غزل در زمان شاه شجاع و زماني كه هنوز روابط فيمابين او و شاه و رفت و آمدها و دعوتهاي شاهانه به كلّي قطع نشده اما اثراتي از دلسردي به منصّه ظهور رسيده بود سروده شده است.

شاعر در اين غزل باد صبا را طرف خطاب خود قرار داده و از او مي‌خواهد كه از احوال پادشاه براي او نكاتي بازگو كند. اين مطلب مي‌رساند كه شاعر حس كرده است كه در دعوت او به مجالس انس به عللي تأخير روي داده و به همين دليل خطاب به باد صبا مي‌فرمايد:

ما محرمان خلوت انسيم غم مخور
با يار آشنا سخن آشنا بگو

آنگاه در بيت پنجم تلويحاً ناراحتي خيال خود را از اين تأخير ملاقاتها بيان داشته و در بيت ششم خود را به دانستن جريانات و اخبار پشت پرده، دلواپس نشان مي‌دهد و خطاب به باد صبا مي‌گويد اگر بار ديگر از آنجا گذشتي به شاه بگو كه:

در راه عشق فرق غني و فقير نيست
اي پادشاه حسن سخن با گدا بگو

و در بيت نهم مي‌گويد از او بپرس كه آن اميدهايي را كه من از اين شاه در زمان ولايتعهدي او داشتم كي برآورده خواهد شد؟

نكته مهم اين غزل در ابيات دهم و يازدهم مطرح شده كه يادآور ضمني بهانه ظاهري شاه و درباريان از حافظ است و آن، تظاهر بيش از حدّ شاعر به شرابخواري و طرفداري از خراباتيان يك رنگ و عناد با متظاهران، در گفتار و رفتار شاعر است. اين صراحت لهجه حافظ هنوز هم بعد از ۷ قرن براي ما شگفت آور است.

بنابراين جاي تعجب نيست كه در آن زمان سبب اصلي اختلافات بين شاه و حافظ شده باشد.

حافظ باز در پايان اين غزل با يكدندگي و علم به موضوع، خطاب به خود مي‌گويد:

اگر يك بار ديگر هم تو را به مجلس خود راه دادند مبادا تظاهر به تقوا كني! باز هم شراب بنوش و پرده ريا و دورنگي را از هم بدران.

اين است اصل عقيده و ايمان اين عارف پاك ضمير و ديندار واقعي كه عمري را بر سر مبارزه با آن در رنج و مشقّت به سر برد و براي خود نامي نيك جاويدان خريد.

https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976
روح غزل و رهنمود فال

🆔 https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976
Audio
فایل صوتی غزل شماره ۴۱۵
با صدای استاد موسوی گرما رودی
qazal 415 hafez
modares
فایل صوتی غزل شماره ۴۱۵
با صدای مهربانو مدرس زاده
Audio
غزل شماره ۴۱۵ حضرت حافظ
ای پیک راستان خبر یار ما بگو
#فاطمه_زندی
غزل ۴۱۵

🌸🥀 حافظ 🥀🌸

🌸🌸 عباس احمدی 🌸🌸
🥀
برگی از تقویم تاریخ

۱۱ اردیبهشت زادروز پرویز نوری

(زاده ۱۱ اردیبهشت ۱۳۱۷ تهران) کارگردان، نویسنده، منتقد و مترجم

او از سال ۱۳۳۲ فعالیت هنری‌اش را در مطبوعات سینمایی با عنوان نویسنده و منتقد و مترجم آغاز کرد. وی فیلمساز و کارگردان فیلم‌های: طلوع و انفجار در سال ۱۳۵۹، عیالوار در سال ۱۳۵۲ و رشید در سال ۱۳۵۰ است. وی کارش را با نقد فیلم ادامه می‌دهد و در هفته‌نامه شهروند امروز نقد می‌نویسد و همیشه عضو دائم منتقدان ماهنامه فیلم است. او معمولاً درباره نقد فیلم‌ها بسیار سخت‌گیر است و فیلم‌هایی چون ایندنیا جونز، سوئینی تاد، جایی برای پیرمردها نیست و وعده‌های شرقی را اهانت به چشم و گوش خوانده و معتقد است فیلم‌های امروزی بازی ویدیویی خشن هستند.
ماهنامه فیلم در شماره دوم خود راجع به او نوشت:
"پرویز نوری، سینما را با نوشتن درباره سینما آغاز کرد و در بیشتر نشریات سینمایی قلم زده است. مدتی سردبیر چند تای آنها بوده و یکی دوبار هم دست به انتشار مجله سینمایی زده است. وی نخستین فیلمش، سه تا جاهل را در سال ۱۳۵۰ ساخت که هجویه‌ای بر فیلمهای جاهلی، به ویژه قیصر بود.
پیش از آن فیلمنامه چند فیلم فارسی را هم نوشته بود. دومین فیلم او حکیم‌باشی (۱۳۵۱) در پی موفقیت سوژه‌هایی که نصرت کریمی و تیپ خاص او باب کرده بود، ساخته شد و فیلم سوم او عیالوار (۱۳۵۲) باز هم دارای چنین سوژه‌ای بود. در سال ۱۳۵۴ و ۵۵ دو سریال برای تلویزیون به نامهای خانواده حاج لطف‌اله و "علاء‌الدین و چراغ جادو" ساخت که درحین ساختن آخری، براساس سناریویی دیگر اما با همین کادر و امکانات، فیلم دیگری هم با نامی دیگر ساخت اما به عنوان کارگردان، آن را امضاء نکرد."

سینمایی:
کارگردانی:
طلوع انفجار (۱۳۵۹)
زن و زمین/خوش غیرت (۱۳۵۷)
ماجراهای علاءالدین و چراغ جادو (۱۳۵۷)
عیالوار (۱۳۵۲)
حکیم‌باشی (۱۳۵۱)
رشید (۱۳۵۰)
سه تا جاهل (۱۳۵۰)

دستیاری کارگردان:
زمین تلخ (۱۳۴۱)

نویسندگی:
ساده لوح (۱۳۷۰)
زن و زمین/خوش غیرت (۱۳۵۷)
عیالوار (۱۳۵۲)
حکیم‌باشی (۱۳۵۱)
رشید (۱۳۵۰)
سه تا جاهل (۱۳۵۰)
یک خوشگل و هزار مشکل (۱۳۵۰)
یاقوت سه چشم (۱۳۴۹)
سه فراری (۱۳۴۸)
نعره گرگ‌ها (۱۳۴۸)
قدرت عشق (۱۳۴۷)
گردباد زندگی (۱۳۴۷)
مرد و نامرد (۱۳۴۵)
زمین تلخ (۱۳۴۱)

بازنویسی فیلمنامه:
بازی تمام شد (۱۳۶۸)

بازیگری:
تهران در جستجوی زیبایی (اپیزود اول، طهران، تهران) (۱۳۸۷)

تلویزیونی:
هزار و یکشب (۱۳۵۳)
خانواده حاج لطف‌اله (۱۳۵۶)
گزارشگر ویژه (۱۳۷۱).
https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976


#برگی_از_تقویم_تاریخ


#پرویز_نوری
برگی از تقویم تاریخ

۱۱ اردیبهشت زادروز علیرضا بهنام

(زاده ۱۱ اردیبهشت ۱۳۵۲ تهران) شاعر، مترجم و منتقد ادبی

او فعالیت ادبی را از اوایل دهه ۷۰ و با همکاری نشریات ادبی: کلک، شباب و معیار آغاز کرد و در ادامه به شکل حرفه‌‌ای به عنوان خبرنگار و دبیر سرویس فرهنگی نشریات مناطق آزاد، مدبر و ایران جمعه به فعالیت پرداخت.
وی دارای مدارک كاردانی كارگردانی سينما و كارشناسی مهندسی عمران است و چهار مجموعه شعر و دو كتاب ترجمه شعر حاصل فعاليت ادبی اوست.
او در کنار این فعالیت‌ها به عنوان مترجم ادبی نیز آثاری منتشر کرده است.

آثار:
عقربه ها دور گردباد، مجموعه شعر ۱۳۸۰ نشر خورشیدسواران، تهران.
نیمه‌ من است که می‌سوزد، مجموعه شعر، نشرمعیار، تهران ۱۳۸۲.
ماه شایعه می‌سازد، مجموعه شعر همراه با برگردان آلمانی دکتر ایرج زهری ۲۰۰۶ نشرحکیم، کلن
وقتی شبیه عجیب، مجموعه شعر، نشرثالث، ۱۳۸۶ تهران
چشمی عجیب مورب و منقوش سر می‌خورد روی شامگاه، گزیده شعر همراه با مقدمه و برگردان دانمارکی سیمون بیورکمن - نشر afterhand دانمارک.
بام شکسته دنیا، ترجمه شعر از نقاط مختلف دنیا، نشرمینا ۱۳۸۵.
کلاه کافکا، ترجمه شعرهای ریچارد براتیگان، نشرمشکی، تهران ۱۳۸۴.
شب تاب‌ها، ترجمه شعرهای رابیندرانات تاگور، نشرمشکی، تهران ۱۳۸۶.
نه من و آمد و رفت، ترجمه دو نمایشنامک از ساموئل بکت، نشرمشکی، تهران ۱۳۸۷.
منتسکیو، ترجمه و تالیف، نشرمشکی، تهران ۱۳۸۷.
هایکوهای نسل بیت، ترجمه و تالیف، نشرمینا تهران ۱۳۸۸.
عاشقانه‌های شاعر گمنام، ترجمه گزیده شعرهای ریچارد براتیگان، نشرمروارید، تهران ۱۳۸۸.
صدایم کن خضرا، نشرناکجا، پاریس ۱۳۸۸.
ترجمه کلاه کافکا اثر ریچارد براتیگان
شب‌تاب‌ها اثر رابیندرانات تاگور
ساعت چند است اثر امی لاول
خوش‌شانس‌ها اثر چارلز بوکوفسکی.

🆔 https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976

#برگی_از_تقویم_تاریخ


#علیرضا_بهنام
برگی از تقویم تاریخ

۱۱ اردیبهشت زادروز مدیا کاشیگر

(زاده ۱۱ اردیبهشت ۱۳۳۵ یزد -- درگذشته ۷ امرداد ۱۳۹۶ تهران) مترجم، نویسنده و شاعر 

او بیش از ۲۰ عنوان کتاب در زمینه‌های شعر، داستان و ترجمه منتشر کرد و دبیر جایزه ادبی یلدا و بنیانگذار و دبیر سه دوره جایزه ادبی روزی روزگاری و از بنیانگذاران بنیاد جایزه محمود استاد محمد و عضو هیئت امنای این جایزه بود.
وی تحصیلاتش را تا دیپلم در فرانسه گذراند، اما تحصیل در دانشگاه را در رشته‌های معماری و اقتصاد در ایران نیمه تمام گذاشت.

آثار
برخی از شاخص‌ترین ترجمه‌های او آثاری از ولادیمیر مایاکوفسکی، فرناندو آرابال، اوژن یونسکو و … است. همچنین مترجم از زبان فرانسه به‌فارسی از آثار آلبرکامو، آنتوان دو سنت اگزوپری، و پل ریکور و سومین مترجم نمایشنامه کرگدن‌های اوژن یونسکو است.
ابر شلوارپوش اثر مایاکوفسکی، رمان‌های تکنیک کودتا نوشته کورتسیو مالاپارته و خرده آسمان، انگار هیچ، نوشته کلود استپان و در شماره‌های مختلف فصلنامه ارغنون و زیباشناخت ترجمه مقالاتی از تزوتان تودوروف از او به"چاپ رسیده‌است.
تعدادی از بهترین مقالات و سخنرانی‌های او در کتابی با عنوان «مرگ موریانه» از سوی انتشارات میلکان در سال ۱۳۹۴ منتشر شده که متعلق به سال ۱۳۸۰ به بعد هستند.
پراپ، ولادیمیر (۱۳۶۸) ریخت‌شناسی قصه، کاشیگر، چاپ اول، تهران، نشر روز
داستان:
رمان وقتی مینا از خواب بیدار شد از طرف نشرقصه منتشر شد. این داستان نوجوانان موفق به دریافت جایزه شورای کتاب کودک نیز شده‌است.
مجموعه داستان‌های کوتاه با عنوان «خاطره‌ای فراموش شده از فردا»، نشرنیماژ، ۱۳۹۵
«آخرالزمان» «مرگ موریانه» و «اتاق تاریک» نیز از جمله کتاب‌های منتشر شده به‌قلم اوست.
وی در زمینه سرودن شعر نیز دستی داشته‌است. شعر زیر از مجموعه سونات برفی ر. مینور سروده اوست:
گفتی
زن زاده شدن گناه است در این سرزمین
گناه بودنت را دوست داشتم
گفتی
معشوق من
آن صدای خش کشیده شدن پاهاست
روی دلم
از سر بی‌غرضی
معشوق بودنم را دوست داشتم.
از او که برای تقویت ارتباط فرهنگی میان ایران و فرانسه تلاش بسیار کرده بود، مقالات، نظریه‌ پردازی‌ها و سخنرانی‌های زیادی به‌جا مانده‌است. برخی از مقالات و سخنرانی‌هایش سال ۱۳۹۴ در مجموعه‌ای با عنوان «مرگ موریانه» جمع‌آوری شده‌ است.
آثار او توسط این سازمانها و مراکز در ایران بازنشر شده‌است:
بازنشر آثار او در سایت مؤسسه فرهنگی و اطلاع‌ رسانی تبیان
بازنشر اثر مدیا کاشیگر در سایت مرکز دائرةالمعارف بزرگ
https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976
🆔

#برگی_از_تقویم_تاریخ


#مدیا_کاشیگر
2024/06/03 12:08:33
Back to Top
HTML Embed Code: