Telegram Web Link
Audio
فایل صوتی غزل شماره ۴۴۸
با صدای مهربانو فرزانه جمشیدی

https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976
qazale 448 hafez
modareszadeh
فایل صوتی غزل شماره ۴۴۸
با صدای مهربانو مدرس زاده


https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976
برگی از تقویم تاریخ

۱۴ خرداد زادروز صدیف رامبد

‍(زاده ۱۴ خرداد ۱۳۱۴ اردبیل) خواننده  و مدرس آواز اصیل ایرانی

این هنرمند که باعنوان رامبد صدیف هم شهرت یافته‌ است، از ۹ سالگی با علاقه‌ و استعداد ذاتی به‌سراغ خواندن رفت و آواز‌ها و تعزیه‌خوانی را نزد یکی از دوستان پدرش آموخت.
  در ۱۲ سالگی بامعرفی حسین یاحقی، ردیف‌دان و نوازنده کمانچه و ویلون ایرانی، نزد سلیمان‌امیرقاسمی "سلیم‌خان" راه یافت و نزدیک به ۱۵ سال از این شیوه آوازی نسبتا منحصر به‌فرد شیوه‌های درست ‌آوازخوانی را فراگرفت.
صدیف که افسر نیروی هوایی بود برای تکمیل سایر شیوه‌های آوازخوانی بامعرفی ابراهیم‌ بوذری، از شاگردان اقبال آذر،‌ به‌ نزد وی راه یافت و در کنار آن بامعرفی محمود کریمی نزد عبداله‌ دوامی رفت و ردیف آوازی را نزد او هم فراگرفت.
صدیف خواننده‌ای کم کار است و تقریبا تا ۵۴ سالگی (۱۳۶۸) هیچ اجرایی از او شنیده نشده است. اگر چه برخی اجراهای خصوصی از او با هنرمندانی چون جلیل شهناز و پرویز یاحقی در دست است که شاید جز خود او کمتر کسی از آنها نشانی دارد. شاید تنها اجرایی که از او قبل از این تاریخ وجود دارد و در برنامه چکاوک رادیو برای نخستین بار پخش شد،‌ مثنوی بیات‌ ترکی است که او خوانده و صدای پرهیمنه و سبک ویژه خواندن او را که یادآور آوازخوانان نامی دوره قاجار است به یاد می‌آورد. این مثنوی با شعر آغازین مولانا در کتاب مثنوی معنوی آغاز می‌شود.
بشنو از نی‌چون حکایت می‌کند
از جدایی‌ها شکایت می‌کند.
سال ۱۳۶۸ صدیف به.همراه مجید کیانی نخستین کنسرت رسمی‌اش را در تالار وحدت به‌صحنه برد. اجرایی باعنوان ترجیع‌بند، که مرکب‌خوانی در دستگاه چهارگاه بود. اهل موسیقی وکارشناسان آواز، این اجرا را از جمله شاخص‌ترین اجراهای دستگاه چهارگاه در تاریخ موسیقی ایرانی به‌حساب آورده‌اند، چه از منظر بار تکنیکی و نیز محتوایی که خواننده ارائه داده است، آوازی منحصر به‌فرد بشمار می‌آید.
پس از آن، صدیف به‌برگزاری کنسرت‌هایی در ایران و خارج از ایران پرداخت که از جمله‌ آنها می‌توان به‌کنسرت او با داریوش طلایی در آواز اصفهان در تالار وحدت و کنسرت مرصع‌خوانی در فرهنگسرای نیاوران در سال ۱۳۸۲ اشاره کرد.
صدیف خود در گفت‌وگویی با روزنامه همشهری‌ مرصع خوانی را ترکیبی از دو شیوه بداهه‌خوانی و مرکب‌خوانی دانست.
شیوه آوازخوانی صدیف و تفاوت آن با سایر شیوه‌ها مورد تاکید برخی از چهره‌های نامی آواز همانند محمدرضا شجریان و شهرام ناظری است.
حجم و قدرت و کیفیت بالای حنجره، تحریرهای ویژه، تنوع و خارج از چارچوب‌های رایج موسیقی آوازی این دوره که تشخصی ویژه به‌شیوه آوازخوانی او می‌بخشد، تسلط کامل بر گوشه‌ها و ردیف موسیقی ایرانی، مدگردی‌ها و مرکب خوانی و بداهه‌خوانی و تاکید بر آوازهای گذشته موسیقی ایران که دامنه و وسعت آن بسیار بیش از آن چیزی است که امروزه ارائه می‌شود، از جمله ویژگی‌های آوازی صدیف به‌شمار می‌رود.
آخرین فعالیت صدیف تأسیس «آموزشگاه موسیقی ترجیع‌بند» است که در سال ۱۳۸۹ به‌همراه فرزندش امید رامبد به‌صورت مدون و برنامه‌ریزی شده به آموزش و تدریس آواز سنتی و ردیف‌خوانی و بداهه‌خوانی می‌پردازند. یک دوره ردیف آوازی از او به‌همت دکتر بهمن کاظمی ضبط شده است.

🆔 https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976

#برگی_از_تقویم_تاریخ


#رامبد_صدیف،
برگی از تقویم تاریخ

۱۴ خرداد زادروز محمدهاشم اکبریانی

(زاده ۱۴ خرداد ۱۳۴۴ بجنورد) شاعر، نویسنده، روزنامه‌نگار و بنیانگذار جایزه شعر خبرنگاران

او دانش‌آموخته علوم سیاسی در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران است و فعالیت روزنامه‌نگاری را از نیمه دهه شصت آغاز کرده‌ است. وی به عنوان خبرنگار، گزارشگر، مدیر گروه فرهنگی و معاون سردبیر با نشریه‌های کارگزاران، همشهری، جامعه‌نو و… همکاری کرده‌ است و به قلم او بیش از ۲۵ کتاب در حوزه‌های ادبیات داستانی، شعر، تاریخ شفاهی و نقد ادبی منتشر شده‌ است.
او که فعالیت روزنامه‌نگاری را از دهه شصت آغاز کرد و بازنشسته مؤسسه مطبوعاتی همشهری است. وی همکاری‌اش را با این روزنامه از سال ۱۳۷۳ به عنوان خبرنگار فرهنگی آغاز کرد و تا سال ۱۳۹۷ که از این روزنامه بازنشسته شد. به عنوان دبیر صفحه‌های ادب و هنر و عضو شورای سردبیری روزنامه و معاون سردبیر همکاری کرد. از دیگر مسئولیت‌های او می‌توان به عضویت در شورای سردبیری روزنامه جامعه فردا، دبیری، سرویس سیاسی روزنامه آفتاب امروز، دبیر تحریریه هفته‌نامه کتاب هفته، معاون سردبیر و نویسنده ماهنامه فرهنگ توسعه اشاره کرد. همچنین با نشریه‌های صبح امروز، ماهنامه کیان، شرق، بنیان، ماهنامه مهرنامه، ماهنامه تجربه، هفته نامه آسمان، روزنامه سلام به عنوان مقاله‌نویس همکاری کرده‌ است. از جمله گفتگوهای او با چهره‌هایی مانند عبدالکریم سروش، حسن یوسفی اشکوری، عزت‌اله سحابی، فریبرز رئیس‌دانا و سعید حجاریان در نشریه فرهنگ توسعه اشاره کرد. همچنین گفتگوهایی را با منوچهر آتشی، حسین عظیمی، محمود سریع‌القلم، موسی غنی‌نژاد، ژاله شادی‌طلب، تقی آزاد ارمکی و… در روزنامه همشهری انجام داده‌ است.

آثار
مجموعه داستان کاش به کوچه نمی‌رسیدم نشرچشمه، به چاپ دوم رسید. این اثر نامزد جایزه «کتاب فصل» شد و نویسنده اثر در پی اعتراض‌های سال ۱۳۸۸ از حضور در این رقابت انصراف داد.
رمان باید بروم در نشرچشمه چاپ و نامزد نهایی جایزه داستان متفاوت «واو» شد.
مجموعه داستان آرامبخش می‌خواهم نشر افکار.
داستان بلند عذاب ابدی نشرثالث.
رمان زندگی همین است نشرچشمه نامزد نهایی جایزه داستان متفاوت واو شد.
رمان عصب‌کشی نشرچشمه چاپ نامزد نهایی جایزه نوفه شد.
مجموعه داستان هذیان نشرچشمه.
رمان زندگی همین است با عنوان That's life ترجمه شده‌ است.
رمان اندوه من نشرنیماژ.
رمان غریبانه می‌میرند نشرثالث.
مجموعه داستان جور دیگر جهان نشرنیماژ.
شعر: نیم‌غبار دلخوشی نشر آمیتیس.
نیست تا نیست نشرثالث.
مثل کافه‌ای متروک نشر آمیتیس.

🆔 https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976

#برگی_از_تقویم_تاریخ


#محمد_هاشم_اکبریانی
برگی از تقویم تاریخ

۱۴ خرداد زادروز محمدرضا عبدالملکیان

(زادروز ۱۴ خرداد ۱۳۳۱ نهاوند) شاعر

او پس از گرفتن درجه کارشناسی مهندسی کشاورزی در سال ۱۳۵۷ در مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران به کار پرداخت و در سال ۱۳۶۳ به وزارت کشاورزی منتقل شد.
وی تحصیلاتش را تا مقطع کارشناسی ارشد در رشته مدیریت ادامه داد و به عنوان مدیرکل دفتر آموزش‌های رسمی و حِرف کشاورزی مشغول کار شد. او سرودن شعر را از دوره دبیرستان آغاز کرد و در سال ۱۳۵۴ نخستین مجموعه شعرش را منتشر کرد. وی طی بیش از ۳۰ سال فعالیت شعری علاوه بر چاپ و انتشار چندین عنوان مجموعه شعر، عهده‌دار مسئولیت‌های گوناگون فرهنگی و ادبی نیز بوده‌ است و از جمله مدیرعامل دفتر شعر جوان، عضو هیئت مدیره انجمن شاعران ایران و عضو شورای عالی خانه هنرمندان شد.

آثار:
ساده با تو حرف می‌زنم.
مه در مه.
ریشه در ابر.
مهربانی.
ردپای روشن باران.
گل چه پایان قشنگی دارد (یادنامه سلمان هراتی).
حالا که آمده‌ای.
حالا که رفته‌ای (یادنامه قیصر امین‌پور).
آوازهای آبادی.
پل خواب.
فیلم "جهان را به شاعران بسپارید" به کارگردانی مهدی سلطانی روایتی مستند از زندگی محمدرضا عبدالملکیان است.

🆔 https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976

#برگی_از_تقویم_تاریخ


#محمد_رضا_عبدالملکیان
‍ ‍ ‍ ‍☘️ ☘️ برگی از تقویم تاریخ ☘️ ☘️

۱۴ خرداد زادروز هوشنگ جاوید

‍ (زاده ۱۴ خرداد ۱۳۳۸ تهران) پژوهشگر موسیقی نواحی و آیینی

او در رشته فیلمبرداری و نورپردازی از دانشکده صداوسیما فارغ‌التحصیل شد و از شاگردان ابوالقاسم انجوی شیرازی بنیانگذار مکتب مرکز فرهنگ مردم ایران در صدا و سیما بود که مسئولیت‌های فراوانی را نیز برعهده داشت. وی یکی از برجسته‌ترین پژوهشگران موسیقی نواحی و بنیانگذار جشنواره‌های مختلف موسیقی نواحی و آیینی در ایران است و از شاگردان محمود روح‌الامینی،  محمدتقی مسعودیه و فریدون جنیدی است.

فعالیت‌ها:
مدیر و طراح نخستین جشنواره نی‌نوازی کشور ۱۳۷۰ حوزه هنری
مسئول موسیقی استان کردستان در سال‌های ۱۳۷۳ و ۱۳۷۴
مسئول و مؤسس واحد موسیقی صداوسیمای مرکز کردستان از سال ۱۳۷۵ تا ۱۳۷۹
مسئول واحد موسیقی حوزه هنری تهران، دبیر و مدیر اجرایی و طراح جشنواره موسیقی آئینی ۱۳۸۰ و ۱۳۸۱
دبیر و مدیر و طراح جشنواره موسیقی بومی زنان مناطق و نواحی ایران ۱۳۸۲ و ۱۳۸۳ حوزه هنری
دبیر و مدیر اجرایی و طراح نخستین همایش منقبت خوانان ایران ۱۳۸۳ حوزه هنری
مدیر و طراح جشنواره موسیقی رمضان در بخش آواها و نواهای قرآنی نخستین جشنواره هنرهای قرآنی ۱۳۸۳ وزارت ارشاد
مدیر یک دوره سه ساله بخش عروسکی و تئاتر صداوسیمای مرکز مشهد.
در سال ۱۳۹۰ سازمان یونسکو برای ثبت معنوی موسیقی بخشی‌های شمال خراسان از وی تقدیر کرد.

کتابها:
نقش زن در موسیقی مناطق ایران
موسیقی آیینی قوم ترکمن: سیری بر جایگاه اهل بیت
آشنایی بر موسیقی مناطق و نواحی ایران
موسیقی رمضان در ایران
پرند ستایش در ایران
موسیقی - رسانه
آخرین خنیاگر (شرح حال زندگی حاج قربان سلیمانی)
مناقب خوانی (موسیقی قدسی، مذهبی و آیینی ایران)
موسیقی کار در ایران
میراث پهلوانی در خراسان
و
آواهای روح نواز
سی‌د‌ی‌های پژوهشی صوتی
شادی‌های ایرانی
نوروز و بهار ایرانی
کار آواها
گلستان آهنگ "مقام‌های دوتار کتولی"

🆔 https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976

#برگی_از_تقویم_تاریخ


#هوشنگ_جاوید
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ برگی از تقویم تاریخ

۱۴ خرداد زادروز امیرناصر افتتاح

(زاده ۱۴ خرداد ۱۳۱۴ تهران -- درگذشته ۱۱ بهمن ۱۳۶۶ تهران) نوازنده تنبک

او نزد هوشنگ مهرورزان که از شاگردان ممتاز حسین تهرانی بود و سپس از حسین تهرانی که شاخص‌ترین نوازنده ضرب زمان خود بود، نوازندگی ضرب آموخت و با فراگیری درخشان، خود در مقام استادی قرارگرفت.
وی شاگردان بزرگی چون محمد اسماعیلی، آبتین اجلالی، امیربابک رکنی، اصغری، بهزاد رضوی، محمود فرهمندبافی و  بهمن رجبی را تربیت کرد که امروز هرکدام جایگاهی در نواختن این ساز دارند.
او در سال ۱۳۳۴ به‌رادیو رفت و همکاری‌اش را با ارکسترهای دیگر آغاز کرد، ولی اوج شکوفایی کارش، زمانی بود که به‌برنامه‌های گلها راه یافت و به‌همراه جهانگیر ملک به‌عنوان پای ثابت بسیاری از برنامه‌ها معرفی شد.
وی با بیشتر نوازندگان شناخته شده موسیقی همنوازی تنبک انجام داد و نامش در بسیاری از کنسرت‌ها و نیز اجراهای رادیویی و تلویزیونی ثبت و ضبط شده است و مخاطبان آن را بارها شنیده‌اند و می‌شنوند.
آرامگاه وی در امامزاده طاهر کرج است.

🆔
https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ
,
#امیر_ناصر_افتتاح
برگی از تقویم تاریخ

۱۴ خرداد سالروز درگذشت مصطفی علی‌مدد

(زاده ۲۷ آذر ۱۳۱۵ تهران – درگذشته ۱۴ خرداد ۱۳۹۱ تهران) از نویسندگان، مترجمان و مدرسان حسابداری و حسابرسی ایران

او در رشته حسابداری لیسانس گرفت و از دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران کارشناسی ارشد دریافت کرد و در سال‌های ۱۳۵۷-۱۳۵۱ در انگلستان مطالعاتی انجام داد.
وی در سال‌های ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۲ در موسسه عالی حسابداری، مدرس دروس مختلف حسابداری بود.
تا سال ۱۳۵۳ همزمان با عهده‌دار بودن مسئولیت مدیرکل اجرایی در وزارت علوم و آموزش عالی در دانشگاه تربیت معلم مامازن و دانشکده مدیریت دانشگاه گیلان به‌طور پاره وقت تدریس کرد.
از سال ۱۳۵۷ معاون مالی و اداری دانشگاه بلوچستان و مدرس آن دانشگاه بود و در سال ۱۳۵۷ به وزارت علوم و آموزش عالی بازگشت و به‌عنوان نماینده کارکنان انتخاب شد.
از سال ۱۳۵۷ معاونت وزارت علوم و آموزش عالی در امور اجرایی را عهده‌دار شد.
از سال ۱۳۶۳ تا ۱۳۶۹ در دانشکده حسابداری دانشگاه صنعت نفت، دانشگاه امام صادق و دانشکده تحصیلات تکمیلی دانشگاه آزاد، مدرس پاره‌وقت بود.
در دوره کارشناسی ارشد مؤسسه عالی بانکداری ایران سیستم‌های حسابداری و حسابداری بانک‌ها درس می‌داد.
در سال‌هایی که در اداره طرح و بررسی‌های وزارت علوم کار می‌کرد، حسب نوع کار، کارهای پژوهشی گوناگونی را سرپرستی کرد. در طول سال‌های خدمت در دانشگاه سیستان و بلوچستان نیز مطالعاتی را در زمینه وضعیت اقتصادی ـ اجتماعی آن منطقه و هم‌چنین مطالعاتی را در زمینه برنامه‌ریزی آموزش عالی از دیدگاه توسعه منطقه‌ای انجام داد. بعدتر، این پژوهش‌ها در تهیه طرح جامع آموزشی آن دانشگاه مورد استفاده قرارگرفت. پس از بازنشستگی از خدمات دولتی در سال ۱۳۵۹ نیز از اوایل سال ۱۳۶۰ به‌عنوان پژوهشگر در مرکز تحقیقات تخصصی حسابداری و حسابرسی سازمان حسابرسی به‌کار پاره‌وقت پرداخت.

🆔 https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976

#برگی_از_تقویم_تاریخ


#مصطفی_علی_مدد
‍ ‍ ‍ ‍ برگی از تقویم تاریخ

۱۴ خرداد سالروز درگذشت عبداله باقری

(زاده سال ۱۲۹۲ تهران -- درگذشته ۱۴ خرداد ۱۳۶۸ تهران) نقاش طرح قالی

او در ۱۳ سالگی در هنرستان قدیمه و مستظرفه که به‌همت طاهرزاده بهزاد، پای گرفته بود مشغول به‌تحصیل شد و نقش قالی و کاشی و هنر تذهیب را به‌عنوان هنرهای تخصصی خود برگزید. در آن هنگام "وفای کاشانی" به‌عنوان استاد نقش قالی هنرجویان را آموزش می‌داد.  وی پس از پایان دوره هنرستان (۱۳۱۹) به آموزش  شاگردان همت گماشت و مجموعاً بیست سال از عمر پربارش را به آموزش هنر آموزان و تدریس در هنرستانهای مختلف اختصاص داد و در این مدت ۲۰ تا ۳۰ نقش قالی آفرید که عموماً حاصل مدتی است که در تبریز مشغول به‌کار بود. تعدادی از این نقش قالی‌ها در موزه هنرهای ملی نگهداری می‌شود که در سالهای اخیر به‌موزه فرش انتقال یافت. وی در هنر تذهیب نیز شیوه‌ای‌ نو پدید آورد و شخصیتی مستقل بدان بخشید، تا جایی که خود بتواند به‌عنوان تابلویی مستقل قابل ارائه باشد.
 تعداد آثار وی به‌ بیش از ۲۰ هزار می‌رسد که بیشترشان تذهیب است و بسیاری از آنها را در موزه‌های متعدد می‌توان دید. گفته می‌شود دو هزار از بهترین کارهای وی را طاهرزاده بهزاد در‌‌ همان زمان که رئیس هنرستان بود، با خود به‌ترکیه برد و بسیاری از آنها امروزه در "موزه توپکاپی" استانبول نگهداری می‌شود.
آرامگاه وی در امامزاده عبداله است.

🆔 https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976

#برگی_از_تقویم_تاریخ


#عبداله_باقری
برگی از تقویم تاریخ

۱۴ خرداد سالروز درگذشت ابوتراب جلی

(زاده سال ۱۲۹۸ دزفول -- درگذشته ۱۴ خرداد ۱۳۷۷ تهران) شاعر و نویسنده طنزپرداز

او در باره خود گفته بود: «... خانه‌ای که ما در خوزستان داشتیم، کتابخانه‌ای داشت پر از کتاب‌های ادبی و دیوان شعرا و کار من هم مطالعه اینها بود، بنابراین تأثیرپذیری‌ام از همان‌جا شروع شد. از همان موقع من شعر می‌گفتم، شعرهایم هم واقعاً قابل خواندن بود و مردم تشویقم می‌کردند و این تشویق‌ها بیشتر سبب می‌شد که من شعر بگویم. خیلی شعرها گفتم که از بین رفتند، ولی تکه‌پاره‌هایی از آنها یادم می‌آید ولی من واقعاً حتی قبل از ۹ سالگی شعر می‌گفتم، شعرهایم هم از اشعار امروز من کمتر نیستند، چون یک قصیده‌ای ساخته بودم در ۱۰–۹ سالگی و الآن که فکر می‌کنم نمی‌توانم آن‌طور بگویم.»
«ابوتراب جلی» از سال ۱۳۱۸ با روزنامه عراق که در اراک امروزی منتشر می‌شد آغاز به همکاری کرد و با قصیده «راه‌آهن» که در سال ۱۳۱۹ سرود به شهرت دست یافت. وقتی در سال ۱۳۲۳ ساکن تهران شد، هدفش فقط همکاری با مطبوعات و فعّالیّت‌های فرهنگی بود. از این رو پس از انتشار روزنامه «چلنگر» با مدیریت محمدعلی افراشته همکاری‌اش را با آن نشریه آغاز کرد و مثنوی معروف «کتاب ابراهیم (ع)» و «موسی (ع)» را سرود که یکی از شاهکارهای طنز فارسی است. او با نشریه توفیق نیز همکاری داشت و در آنجا اشعار و مطالب طنز می‌نوشت و تا آخرین شماره توفیق (۱۳۵۰) با نام‌های مستعاری مانند: خفی، رنجبر، خوشه‌چین، مجید کامروا، جلیل، ندا، شرر، فلانی، بازیگوش، مزاحم و … آثارش را منتشر می‌کرد.
وی در سال ۱۳۳۰ به انتشار نشریه‌ای طنز به نام «شبچراغ» پرداخت و پس از انقلاب نیز به فعالیت‌هایش ادامه داد و مدت‌ها با نام مستعار «ونداد» مقالاتش را در روزنامه‌ها به چاپ می‌رساند و پس از آن نیز اشعار و مقالات طنزش را در روزنامه «نهیب آزادی» منتشر می‌کرد. طنزهای وی در این دوران، بعدها در دو کتاب با عنوان «خروس بی‌محل» و «دوالپا» انتشار یافت. در آبان ماه ۱۳۶۹ که اوّلین شماره هفته‌نامه طنز گل‌آقا منتشر شد، با آن همکاری کرد و با امضاهای مستعار «مزاحم»، «فلانی»، «جلیل» و … می‌نوشت.
آرامگاه وی در بهشت زهرا است.

🆔
https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ


#ابوتراب_جلی
برگی از تقویم تاریخ

۱۴ خرداد زادروز عبدالحسین سپنتا

(زاده ۱۴ خرداد ۱۲۸۶ تهران – درگذشته ۸ فروردین ۱۳۴۸ اصفهان) فیلمنامه‌نویس دختر لر، نخستین فیلم ناطق ایرانی

او تحصیلاتش را در مدرسه‌های سن‌لویی تهران، استیورت مموریان کالج اصفهان و کالج آمریکایی تهران انجام داد و از ۱۶ سالگی مقاله‌نویسی را آغاز کرد.
در سال ۱۳۰۶ به‌هند رفت و چند سالی با دین‌شاه، دانشمند پارسی معاشرت داشت و به‌تألیف و ترجمه پرداخت. در همین سال نخستین روزنامه‌اش را با نام “دورنمای ایران” در بمبئی منتشر کرد که بعد از مدت کوتاهی تعطیل شد. بار دیگر روزنامه‌ای در بمبئی با عنوان “جنگل” منتشر کرد که چاپ آن هم به‌بیش از دو شماره نکشید. “پیام راستی” آخرین روزنامه‌ای بود که در هند منتشر کرد. سپس از هند به‌عراق رفت و به ایران بازگشت و در اصفهان ساکن شد و در سال ۱۳۲۲ هفته‌نامه “سپنتا” را در آن شهر انتشار داد که نشر آن تا سال ۱۳۳۵ ادامه داشت.
وی به‌هنگام اقامت در هند کتاب‌هایی راجع به‌تاریخ و ادبیات ایران نوشت که در آنجا چاپ شد. علاوه بر آن چندین فیلم ناطق فارسی تهیه کرد از جمله: دختر لر، چشم‌های سیاه، شیرین و فرهاد، فردوسی ، لیلی و مجنون.
او زبان‌های پهلوی قدیم و انگلیسی را به‌خوبی می‌دانست و در کارنامه‌‌اش، سابقه انجام اموری از جمله: شاعری، فیلمنامه‌نویسی، آواز، دکوراتوری، تدوین، بازیگری و مجری‌گری را علاوه بر کارگردانی دارد.                             

فیلم‌نگاری:
دختر لر ۱۳۱۲
فردوسی ۱۳۱۳
شیرین و فرهاد ۱۳۱۴
چشم‌های سیاه ۱۳۱۵
لیلی و مجنون ۱۳۱۶

نوشته‌ها:
سینما تنها یکی از دل‌مشغولی‌های او بود که در کنار این امر به انتشار مجله و کتب زیر همت گماشته‌است.
مجله دورنمای ایران ۱۳۰۷
مجله پیام راستی هندوستان ۱۳۰۷–۱۳۰۸
مجله سپنتا در اصفهان ۱۳۲۲ – ۱۳۳۲
کتاب ایران و اهمیت آن در ترقی و تمدن بشر
کتاب اخلاق ایران باستان.
کتاب زرتشت که بود و چه کرد؟
کتاب نوآموز مزدیسنا
کتاب پرتوی از فلسفه ایران باستان
منتخبات اشعار دهقان سامانی
منتخبات اشعار میرزاعبدالوهاب گلشن ایران‌پرورد.
گردآوری مجموعه سخنوران دوران پهلوی
مجموعه اشعارملی‌ایران.             
آرامگاه وی در تخت فولاد اصفهان است.

🆔
https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ


#عبدالحسین_سپنتا
#ریشه_یابی_کنایات
#به_رخ_کشیدن

✳️ به رخ کشیدن ( این اصطلاح را هنگامی به کار می برند که با برشمردن خوبی هایی که  به کسی کرده اند و یا بدی هایی که از کسی دیده اند، اورا خجالت زده کرده و از میدان به در کنند. ) 

❇️ بر خلاف تصور بسیاری از فارسی زبانان  واژه ی رخ در این اصطلاح  به معنی چهره و صورت نیست و ارتباطی با این معنا ندارد. این واژه از اصطلاحات بازی شطرنج و نام یکی از مهره های آن است.

رخ نام مرغی عظیم الجثه و افسانه ای است که فیل و کرگدن را نیز می رباید و چون این مهره در بازی شطرنج اگر مانعی بر سر راه خود نداشته باشد از دور مهره هایی چون فیل و اسب را به راحتی از پای در می آورد این نام را بر آن نهاده اند ( لغت نامه ی دهخدا ).

شطرنج بازان نیز همیشه کوشش می کنند تا این مهره ی حریف را که پس از مهره ی وزیر مهم ترین مهره  است، هر چه زودتر از میان بردارند و حریف  را به شکست نزدیک تر نمایند.

در اصطلاح بازی شطرنج هرگاه بازی کنی مهره ای را در کمین مهره ی رخ قراربدهد تا در نخستین فرصت آن را بکشد این کار او را را به رخ کشیدن می نامند ( عبدالله مستوفی ، کتاب شرح زندگانی من، جلد سوم، برگ ۲۴۶ ). با وارد شدن  این اصطلاح  در زبان عامه، هر گفته یا کاری را نیز که هدف به شکست کشاندن کسی  در بحث و استدلال دنبال نماید و مایه شرمندگی وی گردد به رخ کشیدن نامیده اند. 


https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976
#اصطلاحات_ادبی
#بث_الشکوی

❇️ بَثُّ الشَّکْوی ، اصطلاحی بلاغی به معنی شکایت شاعر از روزگار و اهل آن که از قول یعقوب علیه السّلام : اِنّما اَشکُواْ بَثِّی وَ حُزْنی اِلَی اللّه وَ اَعلَمُ مِنَاللّهِ ما لا' تَعْلَمُون (یوسف : 86) اقتباس شده است .

◀️ شعر شکوایی فارسی از قرن سوم آغاز شده است و در آثار بازمانده از نخستین سرایندگان پارسی گوی ، چون رودکی سمرقندی ، ابوشکور بلخی و کسایی مروزی ، به رگه هایی از شعر شکوایی برمی خوریم . 

◀️ شاید کهن ترین نمونه این نوع ، قصیدة دندانیّه رودکی باشد. او در این سروده از شادیها و فراخی های زندگی خود سخن می گوید و به مقایسه آنها با حال و روز پیری خویش می پردازد و از ضعف و عجز خویش می نالد

◀️ شکواییه ها اصولاً ازغم و درد سرشته شده اند، اما گاه با طنز، و حتی هجو و هزل نیز عجین اند. پاره ای از سروده های شاعران طنزپرداز و هزل سرا چون سوزنی سمرقندی و عبیدزاکانی و یغمای جندقی را، که نشان دهنده ی گلایه مندی از اوضاع و احوال روزگار است ، می توان در ردیف شعر شکوایی آورد، از جمله قطعة طنزآمیز ابوالقاسم امری ، شاعر قرن دهم ، که دربارة وضع آلوده زندان حکومتی است و شاعر با نیشخند از هجوم شپش به سراپای خود سخن می گوید.

◀️ یکی از خصوصیات شعرهای گلایه و گله آمیز، سادگی و صمیمیت آن است. شاعر از روزگار ناراحت است، از مرگ، می نالد. بنابراین شعر و کلام دلش را می گوید. در این گونه شعرها مخاطب من است. شعر را برای خودش می گوید. برای همین جنبه ی عاطفی در این گونه اشعار بر جنبه های دیگر غلبه دارد. بسیاری از شعرا که در مدح قوی هستند، این نوع اشعار سروده اند. مانند: رودكي، منوچهري، مسعود سعد، انوري و ...

https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976
#ریشه_شناسی_واژه
#آژی_دهاک
✳️ دکتر زهرا دهقان دهنوی

❇️ ریشه یابی نام آژی دهاک بر اساس ارتباط واژه دهاک با گرگ.

🔸 مقاله علمی- پژوهشی  "ضحاک، مارِ گرگسان در اساطیر ایرانی"
🔸نویسنده خسرو قلیزاده
🔹مندرج در مجله مطالعات داستانی، دوره 0، شماره 1، تابستان 1389، صفحه 78-102

🔸چکیده:《واژه dāsa یا daha به معنی «گرگ» بوده و با قید احتمال شاید واژه aži.dahaka به معنی «مار گرگسان یا مار-گرگ» باشد.

🔹 اسکیت­های صحراگرد در شرق دریای خزر نیز، خود را dāoi می­نامیدند. اقوام dāk نیز خود را «گرگ» (daoi) می­خواندند. نویسندگان لاتین آنان را dahae و یونانیان daai (گرگ) خطاب می­کردند. این نام­ها احتمالاً از واژه ایرانیِ سکایی dahae به معنی «گرگ» گرفته شده است.

دائوس نام فریگیه­ای «گرگ» است.
این نامواژه در زبان ایلیریایی «dhaunos» به معنی «گرگ» است. شهر دائوس- داوا در منطقه­ای بین دانوب و بالکان به معنی «روستای گرگ­ها» است. بنابر این داک­ها از مدتها پیش خود را گرگ یا «گرگسان» نامیده ­اند.

نام استان گرگان در متون ایرانی باستان vəhrkāna به معنی «سرزمین گرگها» بود و قبایل صحراگردی که در آنجا می­زیستند، از سوی نویسندگان یونانی­  لاتینی هیرکانوی hyrkanoi «گرگ» خوانده می­شوند.

نام گرگ به صورت واژه lycaon و lycagen به معنی از نژاد ماده گرگ یا متعلق به ماده گرگ در نام بسیاری از اقوام آسیای صغیر دیده می شود.

قبایل با نام گرگ در نواحی ای مانند اسپانیا (lukentio; lucenses در کالاسیا)، ایرلند و انگلستان ثبت شده است و این پدیده تنها به هندواروپاییان محدود نمی­شود.

شاید این اقوام نامشان را از خدایی یا نیایی اسطوره­ای «گرگ شکلی» گرفته ­اند.
جوامع کهن هندواروپایی اعضای خائن و ضدقانون و طردشدة خود را «گرگ» می­خواندند.

شاید اقوام داهه نیز نامشان را از گروهی فراری گرفته باشند، یا مهاجرینی که از نواحی دیگر آمده بودند، یا جوانانی که با قانون در افتاده بودند و مانند گرگ­ها در اطراف آبادی­ها می­چرخیدند و از راه غارت، گذران زندگی می­کردند. این پدیده به وفور در روزگار باستان ثبت شده و تا قرون وسطی ادامه داشته است و الیاده شواهد بسیاری از این جوامع ارائه داده است. همه این جوانان که مانند «گرگ­ها» رفتار می­کردند، «گرگ» نامیده می­شدند یا خود را برخوردار از حمایت «گرگ ­ـ خدا» می­دانستند.》

❇️ مطلب ارسالی از: « شبکۀ ریشه‌شناسی، دانشگاهی برای ریشه‌یابی واژه‌های زبان فارسی »


https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976
#زبانشناسی_عامه
#خواهر

#وحید_رنجبر
واژه‌ خواهر در فارسی:
ریشه‌ هندواروپایی آغازین *sṷesōr
هندوایرانی آغازین *svasār
ودایی svásā
ایرانی آغازین *hvahrī
اوستایی متاخر xvaƞhar
فارسی باستان *hvahā
پارتی wxār
فارسی میانه xwahar
سغدی xwār/γwʼrh
کردی کرمانشاهی xʷayšk
دیگر کردی‌ها xušk, xušik, xošik
لکی ʰwa, hwa
گورانی wâlí, wale
زازا (دیمیلی) wa,war
تاتی xuvâr
انگلیسی باستان sweostor، انگلیسی میانه sister/suster، انگلیسی نو sister
فریزی کهن swester/suster
هلندی zuster، آلمانی علیای کهن swestar، آلمانی Schwester، دانمارکی søster، سوئدی syster، گوتیک swistar
لاتین soror
لیتوانیایی sesuõ

#مرحوم_استاد_فریبرز_کوچکی_زاد
در پهلوی به خواهر می‌گویند xwāhar. در پارتی نیز wuxārīn یعنی «خواهران».

#داریوش_محمدی_علاسوند
در گویش بختیاری به خواهر می‌گویند ددو (Dathoo) یا Dadoo. هم‌ریشه بودن واژه ددو با واژهٔ دوغدوه (نام مادر اشو زرتشت پیامبر ایرانی) بسیار محتمل به نظر می‌رسد.

#علی_صالح_دارابی
در زبان تاتی وفسی به خواهر می‌گویند «خاکه».

#صالح_اسماعیلی
در کردی خراسان به خواهر می‌گویند خوانگ، خوِ، دَد/دَدِ، خوشک
(Xwāng ,xwē ,dadē/dad ،xwošk)
 
#شهاب_الدین_قناطیر
در گویش بهبهانی به خواهر می‌گویند خاهار (xāhār) و به خواهر بزرگ می‌گویند دِدَ/آدِدَ (deda/ā'deda)

#لسان‌_الحق_طباطبایی
کلمه خواهر در گویش خوروبیابانک فار (far) است. در این گویش، لفظ خطاب خواهر بزرگتر از سوی خواهر کوچکتر را دُدُ (dodo) می‌گویند.

#جواد_سراوانی
در گویش سیستانی به خواهر می‌گویند دَدَ (dādā) یا خار (xâ:r)

#چنگیز_محمدی
در زبان کلهوری به خواهر می‌گویند خویشک (xweyšk). همچنین به خواهر بزرگ می‌گویند تاتی (tāti) یا خویشک کلین. در همین زبان به خواهر شیری می‌گویند هاوشیره (hāw'šira)

#دکتر_احمد_صداقتی
در زبان سنگسری به خواهر می‌گویند xâk, xâkar، به خواهر کوچکتر می‌گویند xâku و به خواهر بزرگتر می‌گویند dudu, dûdû

#قاسم_طاهری
در گناوه به خواهر در مفهوم کلی می‌گویند دودو (dodu) و به خواهر کوچکتر می‌گویند ده ده (dada).

#محمد_فاطمی
در خراسان جنوبی (مخصوصا بخش زهان و روستای زردان) «خواهر» را به چهار طرز مورد خطاب قرار می‌دهند: خَهَر (خَه‌ر)، دَدَ، دادَو و همشیره. گفتنی است که واژگان «دَدَ» و «دادو» به‌نوعی نشان‌دهنده حس صمیمیت، مهربانی و ترحم است. البته خطاب کوچک یا بزرگتر فرقی ندارد و هر دو می‌توانند به کار ببرند.

#آیت_بهارگیر_برخوردار
در زبان لکی و در منطقه لکستان به خواهر «خوه» (xwaa)، به خواهر بزرگتر «خوه کلنه» و به خواهر کوچکتر «خوه گوجینه» می‌گویند.

#ابراهیم_سبحانی
در گویش دشتستانی دو واژه برای خواهر به کار برده می‌شود:
۱- خهر (KHAHR) ۲- دِدِ (DEDE). البته تلفظ دال دوم شبیه TH انگلیسی است.

#محمود_قاسمیان
در گویش گرمه‌ای، دو واژه خاص در مورد خواهر رایج است:
۱- مطلق «خار» (xwar) به جای خواهر: سُ خار دیروم = سه خواهر دارم
۲- لفظ «دَدَ» هنگامی که برادر بخواهد در خطاب با صمیمیت با خواهرش سخن بگوید:
دَدَ کو دُشی = خواهر کجا میری؟

#هادی_کرمی
در لهجه همدانی به خواهر xwar می‌گویند. همچنین در بین ترک‌زبانان استان همدان به خواهر بزرگتر «آباجی» و همچنین شاباجی (شاه‌باجی) می‌گویند که واژه آباجی به عنوان وام‌واژه، وارد فارسی همدانی نیز شده است.

#روح‌_الله_حلاجی
در گویش ولاتی به خواهر می‌گویند خُخ. معمولاً خواهربرادرها هم‌دیگر را با اسم کوچک صدا می‌زنند و واژۀ خاصی برای خواهر نداریم.

https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976
#زبانشناسی_عامیانه
#باران_آفتاب

به پدیده همزمان تابش آفتاب و بارش باران در گویش‌های مختلف چه می‌گویند؟

#لسان‌الحق_طباطبایی
#محمود_قاسمیان
در منطقه خوروبیابانک، به تابیدن همزمان آفتاب و بارش باران می‌گویند: «آهو دارد میزاید.» در گویش گرمه‌ای نیز به زاییدن آهو اشاره دارد.

#چنگیز_محمدی
در زبان کلهری، معادل «خوره‌وری xʷarawarī» را برای باران و آفتاب هم‌زمان می‌گویند.

#صالح_اسماعیلی
در کردی کرمانجی در شمال خراسان به تابش آفتاب همزمان با بارش باران «عروسی روباه» (Dāwatā Rīvī) می‌گویند.

#ابراهیم_سبحانی
#داوود_هندیجانی
در شهرستان‌های دشتستان و هندیجان اگر بارش باران همراه با آفتاب باشد می‌گویند که آفتاب دارد سر خود را می‌شوید.

#دکتر_احمد_صداقتی
در باور عامیانه کوچروهای سنگسر، در مورد پدیده بارش باران توأم با تابش آفتاب می‌گویند «حضرت علی در حال تراشیدن ریش خود است.»

#شهاب_الدین_قناطیر
در گویش بهبهانی بر این باورند که «ایسَّه یَه شیری مِزایِه» یعنی شیر در حال زاییدن است.

#دکتر_ملیحه_متغیر
#هادی_کرمی
#دکتر_حسین_غفوری_چرخابی
در اصفهان و همدان و اردکان یزد، بر این باورند که هرگاه در هنگام تابش آفتاب، باران ببارد، گرگ دارد می‌زاید.

#مسعود_آدینه_لو
در ازنا به پدیده همزمان آفتاب و بارش باران می‌گویند: «شیطون داره میزاد».

#آیت_بهارگیر_برخوردار
در منطقه لکستان و در زبان لکی به چنین پدیده‌ای «وَهار لیوه» (vahar leva) می‌گویند.

#ظهراب_مددی
بختیاری‌ها بارش همزمان باران با تابش خورشید را جنگ میان آفتاب و باران می‌دانند  و در این هنگام بیتی درباره عزیزی چون فرزند یا نوه می‌خوانند:
افتو زی افتو زی/ آقا... بزه زی‌: oftaw/aftaw zey/âqâ... Boze zey : آفتاب زد آفتاب زد /آقا... یک بزکوهی شکار کرد.

#مازیار_کریم_تبار
در زبان مازندرانی به چنین پدیده‌ای «شال اروسی» می‌گویند. یعنی عروسی شغال‌هاست.

#محمود_حلاج_مقدم
در خراسان جنوبی، شهرستان فردوس، روستای سرند، به این پدیده می‌گفتند: «شغالو مزیه» شغال‌ها دارند می‌زایند.

شبکۀ ریشه‌شناسی، دانشگاهی برای ریشه‌یابی زبان‌ها و گویش‌های ایرانی.

https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976
#زبانشناسی
#سیل_seyl_sey
#قسمت_اول

#ولی_الله_یعقوبی
شادروان دکتر محمد حیدری ملایری معتقد است که در واژۀ لری «seyl» یا «sey» یا «say» به معنی نگاه کردن، درواقع ey یا ay پایانی ad بوده. در فارسی باستان sad به معنی «به نگاه آمدن» است. در اوستایی sand به معنی «پدیدار شدن/ به نظر آمدن» است.

#ظهراب_مددی
واژۀ seyl همان «سیر» عربی است که ر به ل تبدیل شده‌ است و ما در بختیاری آن را به کار می‌بریم: seyl (سیر، تماشا)، seyl-kerden (تماشا کردن)، seyl-ko (تماشا کن)، sey-ko (تماشا کن). در برخی از طوایف بختیاری به صورت sayl هم تلفظ می‌شود.

#چنگیز_محمدی
در زبان کلهری نیز صورت‌هایی از این واژه کاربرد دارند. «سیرانگا» sayrāngā به‌معنای گردشگاه و تفرجگاه است، و «سیران» sayrān نیز نامی زنانه در کلهری است. فعل‌های نگریستن و نگاه کردن را «نورّسن» nūřəsən می‌گوییم که با «دیین» diyən (= دیدن) تفاوت دارد. همچنین در کلهری کرمانشاهی سی‌که say-ka و سیرکه sayr-ka به معنای «نگاه کن» کاربرد دارد.

#لسان_الحق_طباطبایی
واژه seyl به معنای تماشا و seyl کردن در معنای تماشا کردن و نگاه کردن و seyli به معنای تماشایی در گویش خوری و لهجه فارسی رایج در خوروبیابانک هم وجود دارد. در صیغه امر یا تمنا، لام آخر کلمه می‌افتد (seyko نگاه کن، تماشا کن). در کتاب‌ها این کلمه همان سیر دانسته شده است.

#داوود_هندیجانی
در هندیجان seyl کردن به معنی نگاه کردن هنوز هم رایج است.
سیل کن (سی کو) = نگاه کن 
سیلِش کن = نگاهش کن
سیلُم کِرد = نگاهم کرد
سیلِش کِرد= نگاهش کرد

ادامه دارد...

شبکۀ ریشه‌شناسی، دانشگاهی برای ریشه‌یابی زبان‌ها

https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976
#زبانشناسی
#سیل_seyl_sey
#قسمت_دوم

#محمود_قاسمیان
در گویش گرمه‌ای نیز seyl به معنی تماشاست که به احتمال «سیر» است و یک احتمال قوی‌تر این است که از ریشۀ «سهیتن» یا «سهیستن» فارسی باستان به معنی «نگاه کردن» است. این واژه نزدیک است به واژه see انگلیسی.
همچنین مصدر «دِیَن» (dian) به معنی دیدن به کار می‌رود که ریشه فارسی باستان دارد که در حالت مضارع و برخی ساخت‌های ماضی ابدال د به گ رخ می‌دهد:
بِدیوم = دیدم
بِدیَگوم = دیده‌ام
بِگینوم = ببینم
دِگینوم = می‌بینم
در ساختارهای جدیدتر به ج هم تبدیل شده است.
بِنیجوم = بگینون = ببینم

#شهاب_الدین_قناطیر
در گویش بهبهانی این واژه به این شیوه استفاده می‌شود: seyl kerde (نگاه کردن)،  seylekī (تماشاچی) و se kā (نگاه کن).

#ابراهیم_سبحانی
در گویش دشتستانی نیز همانند بیشتر نقاط کشور، seyl به معنای تماشا کردن، نگاه کردن و دیدن به کار می‌رود.

#استاد_غلامرضا_عمرانی
واژۀ seyl به معنای نگاه و تماشا [کردن] لری نیست؛ از شرق تا غرب ایران به همین معنا رایج است، یک واژه فارسی است نه عربی، اما متاسفانه در پارسی رسمی نیامده‌ است؛ دهخدا، معین، انوری و حسن‌دوست این واژه را نیاورده‌اند؛ واژه‌نامۀ پارسی سره، چاپ فرهنگستان هم آن را نیاورده؛ فرهنگ واژه‌های عامیانه، دکتر ابوالحسن نجفی هم آن را نیاورده؛ در سیستان از این ماده دو صفت (seyl-i) و (seylân-i) رایج است.
معانی دیگر این واژه در سیستان، افزون بر نگریستن و تماشا کردن عبارت‌ است از:
دقت کردن، توجه کردن، مراقبت کردن، پائیدن. در سیستان، واج پایانی (seyl) در مواردی قابل حذف است.
این از شرق تا غرب!
مانده‌است که دوستان شمال و جنوب هم مشارکت کنند و آن گاه به این مقوله بپردازیم که با این مایه گستردگی، این واژه چرا در پارسی رسمی نیامده‌است.

https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976
#زبانشناسی
#سیل_seyl_sey
#آیت_بهارگیر_برخوردار

«سیل کِردن» به معنای نگاه کردن است. این واژه در بعضی گویش‌های منطقه لکستان «سِیر» تلفظ می‌شود، اما همان معنا از آن بر می‌آید. گاهی این سیل کردن به خاطر عبرت و پند گرفتن است، آنچنانکه در ابیات «موگه» گفته می‌شود:
سیل که ن ئه ر ئی فلکه وه گرد وژم کردیه ستیزه (این چرخ گردون را نگاه کنید که چگونه با من سر ناسازگاری دارد، پس ای مردمان از آن برحذر باشید.)
گاه این واژه و محتوای آن نوعی معنویت و صداقت را می‌رساند:
مِ دوریشه کیِ بی خیر ئو بیرم
مردم گدای پیل من گدای سیرم
در بیت بالا منظور از بی‌خیر بودن این است که به دنبال جمع‌آوری خیرات نیستم و فقط نگاه کردن و محو تماشای دوست شدن هدف من است.
گاه با این واژه نگاه محبوب را می.طلبند، آنچنانکه در ابیات ترانۀ قدیمی لکی سوزه سوزه:
سوزه سیلم که لوئی بکه زرد
حکیمم تو بین کی مِ داشدم درد
در فرهنگ‌های شناخته‌شدۀ فارسی، اثری از آن نیست، اما در «فرهنگ واژگان مترادف و متضاد» در مورد سیر که تلفظی دیگر از این واژه است، می‌خوانیم: حرکت، دور، تفرج و تماشا.
در فرهنگ پهلوی نیز به گونه‌ای از همین تلفظ اشاره شده و آن هم به معنای پاییدن که مفهومی از نگاه کردن را در خود دارد:
سراینیتن srayenitan = پاییدن، حراست، نگهداری/سراییتن srayitan = سرودن و شعر گفتن، پاییدن.
یکی از خوانندگان افغانی به نام آریانا سعید، در ترانه‌ای از این واژه استفاده می‌کند که نشان‌دهندۀ گذشته‌ای نزدیک و هم‌ریشه در اقوام ایرانی و زبان آن‌هاست.
فصل روییدن گل‌ها آمد
نوبت سیل و تماشا آمد.

منابع:
فرهنگ پهلوی، گردآوری دکتر بهرام فره‌وشی و دیگران
فرهنگ واژگان مترادف و متضاد

شبکۀ ریشه‌شناسی، دانشگاهی برای ریشه‌یابی زبان‌ها و گویش‌های ایرانی.
https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976
#ریشه_یابی
#حسین_جاوید
#واسه

در فارسی میانه (به‌تساهل، پهلوی) کلمۀ wasnād را داشته‌ایم که دقیقاً به معنی «برای» و «به‌خاطر» است. دکتر محمد معین حدس زده‌ است که «واسه» از همین کلمه گرفته شده و علی‌اکبر دهخدا (بر مبنای فرهنگ ناظم‌الاطباء) و نیز خود دکتر معین حدس زده‌اند که این کلمه می‌تواند مأخوذ از کلمۀ عربی «واسطه» (به معنی «به‌سبب» و «بهر» و «برای») باشد.

اینکه wasnād به معنی «برای» و «به‌خاطر» به فارسی نو رسیده باشد، به رای من، بسیار بعید است، چه اینکه از اوایل دورۀ فارسی نو شواهدی در دست داریم که «وسناد» را در معنی «بسیار» به کار برده‌اند و نفیسی هم درباره‌اش نوشته است که «شاید لهجه‌ای از همان کلمۀ بسیار باشد».

❇️ «امروز به اقبال تو ای میر خراسان
هم نعمت و هم روی نکو دارم وسناد.»
(رودکی)

درواقع، هم خود «وسناد» (در معنی «بسیار» و «سرشار») بسیار کم‌بسامد است و هم شاهد متقنی نداریم که نشان دهد این کلمه و صورت‌های آوایی احتمالی تحول‌یافته‌اش در معنی «برای» و «به‌خاطر» در متون متقدم فارسی نو به کار رفته باشند. از دیگر سو، ظاهراً سروکلۀ «واسه» در نوشتار در ابتدای سدۀ پیشین شمسی و در نوشته‌های منسوب به «فارسی تهرانی» پیدا شده و هر چه رو به امروز آمده‌ایم پربسامدتر شده و راهش به فارسی رسمی گشوده شده است. پرپیداست منطقی نیست واژه‌ای هزار و چند صد سال صبر کند تا با تلفظی جدید و معنایی جدید در نوع خاصی از زبان فارسی (فارسی تهرانی) نمود بیابد! پس احتمالاً پذیرفتنی‌تر این است که آن را گونه‌ای تلفظ از همان کلمۀ «واسطه» بدانیم.

❇️ «برای اینکه واسه شوهرش بزک کنه.»
(جعفرخان ازفرنگ‌آمده، حسن مقدم، ۱۳۰۰)

❇️ «واسه این مردم دلش سوخت.»‌
(زنده‌به‌گور، صادق هدایت، ۱۳۰۹)

❇️ «واسه چی تو دومن من گذاشتی؟»
(شرح زندگانی من، عبدالله مستوفی، ۱۳۲۱)

برخی پنداشته‌اند «واسه» را فقط باید در ضبط محاوره‌ای و شکسته به کار برد، که این گمان نادرست است و از همان دهه‌های پیش تا امروز در نوشتار غیرشکسته و رسمی هم به کار رفته است:

❇️ «پیش خود فکر می‌کردم که خدا این سید را واسه چی خلق کرده است.»
(شرح زندگانی من، عبدالله مستوفی، ۱۳۲۱)

❇️ «نصیب چرا زنش را گذاشته‌ بود خانه رفته بود پیش خانم اصفهانی؟ واسه اینکه لابد زنش بی‌ریخت بود.»
(آسمون‌ریسمون، ایرج پزشکزاد، ۱۳۳۷)

«شما آشغال‌ها عادتتان شده واسه شخم‌ زدن بی‌سرخر پشت کون دیگران قایم بشوید.» (دن آرام، ترجمۀ احمد شاملو، ۱۳۴۴)

کسان دیگری پنداشته‌اند های آخر «واسه» جزو خود کلمه نیست و اصطلاحاً هکسره است، یعنی واکۀ کوتاه نشان‌دهندۀ نقش دستوری به شکل حرف نوشتاری درآمده، که این گمان هم نادرست است و «واسه» را نباید به‌شکل «واسِ» نوشت. البته، در بافت‌هایی و برای ساخت لحن برخی شخصیت‌های لمپن، «باسه» و «واسْ» هم به کار رفته‌اند.

ضمایر ملکی در ترکیب با «واسه»:

واسه‌ام/ واسه‌ات/ واسه‌اش/ واسه‌مان/ واسه‌تان/ واسه‌شان

❇️ ضمایر ملکی در ترکیب با «واسه» در ضبط محاوره‌ای و شکسته (پیشنهاد):

واسه‌م/ واسه‌ت/ واسه‌ش/ واسه‌مون/ واسه‌تون/ واسه‌شون

شبکۀ ریشه‌شناسی، دانشگاهی برای ریشه‌یابی زبان‌ها و گویش ها

https://www.tg-me.com/amirnormohamadi1976
2024/06/03 03:14:52
Back to Top
HTML Embed Code: