Telegram Web Link
@amookhtan

🔴 #حافظه_تاريخي

🔴 "درست همان‌طور که دین نیست که انسان را خلق می‌کند بل‌که انسان است که دین را می‌سازد. بنابراین نظام یا ساختار دولتی نیست که مردم را می‌سازد بل‌که این مردم‌اند که نظام دولتی را می‌سازند."

#کارل_مارکس؛ 📚نقد فلسفه‌ی حق هگل؛  ص ۸۰؛ ترجمه: محمود عبادیان و حسن قاضی‌مرادی؛ اختران؛ تهران ۱۴۰۰


@amookhtan
👏21🙏1
آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
@amookhtan 🔴 #حافظه_تاريخي 🔴🔴انگلس در زمانه‌ی ما: جنسیت، بازتولید اجتماعی و انقلاب -ترجمه: هسته‌ی اسمر-کمیته‌ی غیبی نسوان (8) 🔴خانواده‌ی بورژوایی و سرکوب انگلس استدلال می‌کند که مدل خانواده‌ی تک‌همسری منافع بورژوازی را تأمین می‌کند. همان‌طور که مارکس…
@amookhtan

🔴 #حافظه_تاريخي

🔴🔴انگلس در زمانه‌ی ما: جنسیت، بازتولید اجتماعی و انقلاب -ترجمه: هسته‌ی اسمر-کمیته‌ی غیبی نسوان (9)

🔴خانواده ‌‌ی کارگری و نقش‌های جنسیتی

بی‌تردید، زندگی خانوادگی طبقه‌ی کارگر متفاوت از زندگی خانوادگی در سایر طبقات اجتماعی بوده است. انگلس نیز این تفاوت‌ها را به خوبی درک می‌کرد. اخلاق بورژوایی که خانواده را امری مقدس می‌پنداشت، در واقعیتِ زندگی خانواده‌های کارگری جایی نداشت.[۴۱] او در کتاب «وضعیت طبقه‌ی کارگر انگلستان»، با نقل‌قول از شهادت پزشکان در کمیسیون تحقیق کارخانجات در اوایل دهه‌ی ۱۸۴۰، به خوبی توصیف می‌کند که چگونه کودکان شش‌ساله در کارخانه‌ها و کارگاه‌ها به کار گمارده می‌شدند. چنین شرایط طاقت‌فرسایی در مواردی به معلولیت‌های جسمی مادام‌العمر و حتی مرگ آن‌ها منجر می‌شد. رویه‌ای غیر‌انسانی که انگلس آن را “قتل اجتماعی” نامیده است.[۴۲]

از سویی دیگر، جذب انبوه کارگران بزرگسال در صنعت، مسئولیت مراقبت از کودکان کمتر از ۶ سال را نیز به دست تقدیر و سرنوشت می‌سپرد. از آنجا که پدر و مادر هر دو مجبور بودند روزانه دوازده تا سیزده ساعت در کارخانه کار کنند، چاره‌ای جز این نداشتند که نوزادان و خردسالان خود را در برابر مبلغی ناچیز به دست پرستاران سپرده یا آن‌ها را همانند «علف‌های هرز» به حال خود رها کنند تا از پس خودشان برآیند و بزرگ شوند.[۴۳]

اشتغال زنان و کودکان در صنعت، زندگی مردم را تغییر داده و فشارهای جدیدی بر آن‌ها اعمال کرده و بار سنگین‌ این فشارها بر دوش زنان بوده است. مشاهدات انگلس نشان می‌دهد که «با ظهور صنعت مدرن در مقیاسی گسترده، راه تولید اجتماعی مجدداً برای زنان گشوده شد، اما تنها برای همسران پرولتر. آن‌هم به‌گونه‌ای که اگر زن در پی انجام وظایف خانگی خود برمی‌آمد، از تولید عمومی محروم می‌ماند و قادر به کسب درآمد نمی‌شد؛ و اگر تصمیم می‌گرفت در تولید عمومی مشارکت داشته باشد و به‌طور مستقل امرار معاش کند، دیگر قادر نبود وظایف خانوادگی خود را انجام دهد.»[۴۴]

شاید عبارت «وظایف خانوادگی» به مذاق ما خوش نیاید، اما نکته‌ی اساسی انگلس در این بود که تضادی بنیادین میان کار مزدی و کار غیر‌مزدی وجود دارد و سرمایه‌داری با ایجاد خانواده‌های هسته‌ای، نوع غیرمزدی آن را از زنان طلب می‌کند.

انگلس به ما نشان می‌دهد که ورود گسترده‌ی زنان به بازار کار، تصورات سنتی درباره‌ی نقش‌های جنسیتی در خانواده را به چالش می‌کشد. در موج‌های بیکاری مردان، زنان نان‌آوران اصلی خانواده محسوب می‌شدند و مردان اغلب در خانه‌ها باقی می‌ماندند. او به خوبی توصیف می‌کند که چگونه مردان کارگر در خانه‌های نم‌دار و فقیرانه‌ی خود مشغول مرمت لباس یا آماده کردن غذا بودند و انتظار می‌کشیدند تا همسر و فرزندانشان با تن‌هایی خسته از کار طاقت‌فرسای کارخانه به خانه بازگردند.[۴۵]

این وضعیت «دنیای وارونه» تصویری به‌طور کامل مغایر با تصورات رایج از نقش‌های جنسیتی مردان و زنان را به دست می‌دهد. او می‌نویسد: «اگر سلطه‌ی زن بر شوهر، که به‌طور اجتناب‌ناپذیر توسط نظام کارخانه ایجاد شده، غیرانسانی است، تسلط پیشین شوهر بر زن نیز می‌بایست غیرانسانی بوده باشد.»[۴۶] در عین‌حال، از ساخت اجتماعی جنسیت غافل نمی‌شود و ادامه می‌دهد: «باید اذعان کرد، چنین دگرگونی بنیادینی در روابط جنسیتی تنها از آن رو ممکن شد که از آغاز، مردان و زنان در جایگاهی نابرابر و ناروا قرار داشته‌اند.»[۴۷]

مشاهدات هوشمندانه‌ی انگلس درباره‌ی تحولات اجتماعی نقش‌های جنسیتی، برداشت‌های مکانیکی او از اقتصاد را به چالش می‌کشید. شولامث فایراستون او را به خاطر نظریه‌ای که بر اساس «ساخت اقتصادی» ارائه داده و جنسیت را از آن حذف کرده است، مورد انتقاد قرار می‌دهد. انگلس متهم می‌شود که در خصوص کار خانگی، دچار تعصب جنسیتی شده است. هالی لوئیس او را به “سکسیسم تقابلی” متهم می‌کند و بر این باور است که دیدگاهِ محدودکننده‌ی او، تحلیل‌هایش را تحت‌الشعاع قرار داده و از جامعیت آن می‌کاهد.[۴۸]

به باور من، منتقدان او میان “زبان” به کار گرفته‌شده، که متاثر از گفتمان تاریخی زمانه است، و “تحلیل” تمایزی قائل نمی‌شوند. بنابراین، درست نیست که بگوییم انگلس نسبت به ساخت اجتماعی نقش‌های جنسیتی بی‌توجه بوده است. البته نمی‌توان کتمان کرد که زبان نوشتاری انگلس، تحت‌تأثیرِ باورهای رایج زمانه‌اش درباره‌ی مرد و زن بوده و نشانگان دیدگاه‌های سنتی مربوط به نقش‌های جنسیتی در آن به وضوح دیده می‌شود.

ادامه در پست بعدی👇

@amookhtan
ادامه از پست قبلی👆👇

او در جایی نوشته که وقتی کارگران مرد بیکار در خانه می‌مانند، کار خانگی، آن‌ها را «اخته» می‌کند و از سوی دیگر کار زنان برای ساعت‌های طولانی در کارخانه، «زنانگی» آن‌ها را از بین می‌برد.[۴۹] با این‌حال، نکته‌ی اصلی بحث او این بود که استثمار در سرمایه‌داری صنعتی، کارگران را، اعم از زن و مرد، در موقعیت‌هایی تحقیرآمیز قرار می‌دهد. او این موضوع را با استفاده از زبان جنسیت‌زده‌ی زمانه‌ی خود، به طور ناشیانه‌ای بیان کرده است.

میان زبان و ایده‌های نو، اغلب فاصله‌ای وجود دارد و انگلس، در میانه‌ی تغییرات اجتماعی پیرامونش، از این عقب‌ماندگی زبانی مصون نبوده است. نمی‌توان انتظار داشت که انگلس در زمانه‌ی خود به زبان برابری جنسیتی نان‌باینری‌ای که امروزه استفاده می‌کنیم، حرف بزند.

ادامه دارد

@amookhtan
@amookhtan

🔴 #حافظه_تاريخي


🔴خشایارشا چون در عشق زنِ برادر خود ماسیستس ساتراپ بلخ که در سارد و در کنار سپاه مانده بود ناکام ماند، دختر او ارته‌اینته را به همسری پسر خود داریوش برگزید تا مگر از این راه در نزدیکی به همسر برادر کامیاب شود. پس از این ازدواج عشق خشایار شاه به همسر پسر خود گرایید[عاشق عروسش شد]. پس از کام‌ستانی از ارته‌اینته، از او خواست تا چیزی از او طلب کند. ارته‌اینته به اصرار لباسی را درخواست کرد که آمستریس- همسر بی‌رحم و کینه توز خشایارشا- بافته و به او هدیه کرده بود. آمستریس که نفوذ زیادی در دربار داشت مدتی خشم خود را از این رویداد پنهان کرد و سرانجام در جشن تولد خشایارشا که می‌توانست تمنایی رد ناشدنی از شاه داشته باشد، با پافشاری ارته‌اینته را در اختیار گرفت و دستور داد تا زبان، بینی، هر دو گوش و سینه‌های او را بریدند و جلوی سگ‌ها انداختند. ماسیستس پس از بازگشت از جبهه به سبب این ناروا سر به شورش برداشت و خشایار شاه نیز فرمان داد او را با همه فرزندانش کشتند. این ماجرا تنها رویداد درباری از این دست نبود.

📚هزاره‌های گمشده، جلد سوم، ص۴۱
پرویز رجبی


@amookhtan
2👏1🙏1
@amookhtan

🔴 #حافظه_تاريخي

🔴پی‌پل؛ کلاهبرداری قانونی در پوشش یک پلتفرم مالی جهانی

در دنیای سرمایه، مبادلات جهانی به
بخشی جدایی‌ناپذیر از زنده‌گی روزمره‌ی میلیون‌ها انسان تبدیل شده است. افراد در یک کشور زنده‌گی می‌کنند و از فروشگاهی در قاره‌یی دیگر خرید می‌کنند. در چنین شرایطی، نیاز به تبدیل ارز و پرداخت‌های بین‌المللی از همیشه بیشتر احساس می‌شود. اما در پشت این نیاز واقعی، شرکت‌هایی فعالیت می‌کنند که با سوءاستفاده از بی‌اطلاعی یا اعتماد کاربران، عملاً به نوعی کلاهبرداری قانونی مشغول‌اند؛ یکی از شناخته‌شده‌ترین آن‌ها، شرکت پی‌پل (PayPal) است.

فرض کنید یک اسکناس ۵۰۰ کرونی را به صرافی ببرید تا آن را به دلار تبدیل کنید. نخستین کاری که انجام می‌دهید، نگاه کردن به تابلوی نرخ ارز است تا بدانید چه میزان دلار دریافت می‌کنید. حال تصور کنید صرافی‌ای وجود دارد که نه تابلوی نرخ ارز دارد، نه حاضر است به شما بگوید اسکناس‌تان را با چه نرخی تبدیل می‌کند — و فقط می‌گوید «به ما اعتماد کنید». آ


کاربران در ظاهر با فشردن یک دکمه ارز خود را به ارز دیگری تبدیل می‌کنند، اما پی‌پل نرخ تبدیل واقعی را به‌طور عمدی پنهان می‌کند. این شرکت برخلاف مؤسسات مالی معتبر، نه نرخ‌های تبدیل روزانه را شفاف اعلام می‌کند و نه امکان مقایسه با نرخ رسمی بازار را می‌دهد. نتیجه آن است که میلیون‌ها کاربر، ناآگاهانه با نرخ‌هایی بسیار پایین‌تر از بازار جهانی، ارز خود را تبدیل کرده و تفاوت آن به‌صورت مستقیم به جیب پی‌پل می‌رود — سودی میلیاردی از جیب مصرف‌کنندگان در سراسر جهان.

بسیاری از کاربران پس از مواجهه با نرخ‌های غیرمنصفانه، هنگام اعتراض یا درخواست توضیح با رفتارهایی به‌مراتب بدتر روبه‌رو می‌شوند:

پی‌پل در واکنش به کوچک‌ترین اعتراض، حساب کاربری فرد را به بهانه‌ی «نقض قوانین مبارزه با پول‌شویی و تأمین مالی تروریسم» فوراً مسدود می‌کند. این مسدودی اغلب دائمی است و دسترسی کاربر به وجوهش قطع می‌شود — ماجرایی که هزاران نفر تجربه کرده‌اند و در شبکه‌های اجتماعی روایت‌های مشابهی از آن منتشر کرده‌اند.

#آموختن :شیوه تولید سرمایه‌داری ذاتا" فاسد است.



@amookhtan
1🙏1
آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
@amookhtan 🔴 #حافظه_تاريخي 🔴🔴انگلس در زمانه‌ی ما: جنسیت، بازتولید اجتماعی و انقلاب -ترجمه: هسته‌ی اسمر-کمیته‌ی غیبی نسوان (9) 🔴خانواده ‌‌ی کارگری و نقش‌های جنسیتی بی‌تردید، زندگی خانوادگی طبقه‌ی کارگر متفاوت از زندگی خانوادگی در سایر طبقات اجتماعی بوده…
@amookhtan

🔴 #حافظه_تاريخي

🔴🔴انگلس در زمانه‌ی ما: جنسیت، بازتولید اجتماعی و انقلاب -ترجمه: هسته‌ی اسمر-کمیته‌ی غیبی نسوان (10)

🔴انگلس و بازتولید اجتماعی

انتقاد اساسی‌تر فمینیست‌های مارکسیست از انگلس این است که او در توضیح مفصل‌بندی روابط موجود میان شیوه‌ی تولید و شیوه‌ی بازتولید انسانی از منظر ماتریالیسم تاریخی، ناکام مانده است. در اینجا لازم است به نقصی دیگر در گزارش انگلس اشاره کنیم.

انگلس کارکرد خانواده در طبقه‌ی کارگریِ نظام سرمایه‌داری را به‌طور کامل تشریح نکرده است، عمدتا به این دلیل که در اقتصاد سیاسی نمی‌توان این فرآیند را به تفصیل کاوش کرد. او اهمیت جداسازی خانواده‌ی هسته‌ای از جامعه و اینکه این امر در ستم جنسیتیِ موجود در نظام سرمایه‌داری ریشه‌ دارد، را به خوبی درک کرده بود.

او خواستار انقلاب اجتماعی‌ای بود که در آن خانواده‌ی هسته‌ای دیگر «واحد اقتصادی جامعه» نباشد، خانه‌داری خصوصی به فعالیتی اجتماعی تبدیل شود، و مراقبت از کودکان و آموزش آنها جنبه‌ای عمومی پیدا کند. با این‌حال، از دیدگاه کار مزدی به‌طور کامل توضیح نداده که چگونه خانواده‌ی طبقه‌ی کارگر در این وضعیت گرفتار شده است.

مارکس این موضوع را بسیار دقیق‌تر شرح می‌دهد. او در بررسی مفهوم بازتولید ساده، میان کار در کارخانه -آن‌چه «مصرف مولد» می‌نامد- و کار فردی در خانه، یعنی «مصرف فردی»، تمایز قائل می‌شود.

برخلاف روش‌های تولید سنتی، کارگران در نظام سرمایه‌داری دیگر به صورت مستقیم برای خود کالا تولید نمی‌کنند و یا از طریق مبادله‌ی مستقیم کالاها به آن‌ها دسترسی نخواهند داشت. بلکه بقا و زندگی آن‌ها به‌طور کامل وابسته به فروش نیروی کارشان است و با درآمد حاصل از آن، کالاهای مورد نیاز خود را خریداری می‌کنند.[۵۰]

بُعد تاریخی این موضوع نیز حائز اهمیت است. همان‌طور که آنتونلا پیکیو به درستی اشاره می‌کند: «هنگامی که کار به کار مزدی تبدیل شد»، در پی آن «کار بازتولیدی -مراقبت و کار خانگی- به کار غیرمزدی بدل گردید.»[۵۱]

انگلس به درستی بر این نکته تاکید دارد که سرمایه‌داری، خانواده را از جامعه جدا کرده و تولید کالا به تمام ابعاد زندگی اجتماعی، از جمله خانواده، نفوذ کرده است. با این‌حال، در کتاب «منشاء خانواده»، نمی‌تواند مثل مارکس، ارتباط اقتصادی میان کار مزدی و کار غیر‌مزدی در خانواده را به‌طور دقیق و جامع بررسی کند. این نارسایی، یکی از دلایلی است که سبب شد پیش‌بینی‌های انگلس درباره‌ی آینده‌ی خانواده‌ی کارگری به واقعیت نپیوندد.

ادامه دارد


@amookhtan
1🙏1
🔴کشف صدها ردپا از دایناسورهای ۱۶۶ میلیون ساله در معدنی در بریتانیا؛ مسیر رفت و آمد آنها به کجا بود؟


پژوهشگران با کشف مسیرهای دایناسورهای عظیم‌الجثه در یک معدن در آکسفوردشایر، شگفتی تازه‌ای در دنیای دیرین‌شناسی ایجاد کردند. این یافته، دیدگاه تازه‌ای درباره‌ نحوه حرکت دایناسورهای ژوراسیک در سرزمینی که امروز بریتانیا نام دارد، ارائه می‌دهد. این مکان به دلیل وسعت و تعداد زیاد ردپاها منحصر به فرد است.

جزییات بیش‌تر: https://l.euronews.com/1fDe
👍1🙏1
آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
🔴کشف صدها ردپا از دایناسورهای ۱۶۶ میلیون ساله در معدنی در بریتانیا؛ مسیر رفت و آمد آنها به کجا بود؟ پژوهشگران با کشف مسیرهای دایناسورهای عظیم‌الجثه در یک معدن در آکسفوردشایر، شگفتی تازه‌ای در دنیای دیرین‌شناسی ایجاد کردند. این یافته، دیدگاه تازه‌ای درباره‌…
@amookhtan

🔴 #حافظه_تاريخي

🔴کشف صدها ردپا از دایناسورهای ۱۶۶ میلیون ساله در معدنی در بریتانیا؛ مسیر رفت و آمد آنها به کجا بود؟

پژوهشگران با کشف مسیرهای دایناسورهای عظیم‌الجثه در یک معدن در آکسفوردشایر، شگفتی تازه‌ای در دنیای دیرین‌شناسی ایجاد کردند. این یافته، دیدگاه تازه‌ای درباره‌ نحوه حرکت دایناسورهای ژوراسیک در سرزمینی که امروز بریتانیا نام دارد، ارائه می‌دهد. این مکان به دلیل وسعت و تعداد زیاد ردپاها منحصر به فرد است.

نزدیک به ۱۰۰ اثر پا با طولی حدود ۲۲۰ متر از دایناسورهای ساوروپد، به عنوان گیاه‌خوارانی عظیم‌الجثه با گردن و دم بلند در معدنی نزدیک بیستر در هنگام عملیات استخراج سنگ آهک پیدا شد.
به نظر می‌رسد این ردپاها توسط گونه‌ای از ساوروپدها به نام «ستیوسور» ایجاد شده باشد. این دایناسورها می‌توانستند تا حدود ۱۶ متر طول و وزنی در حدود ۱۰ تن داشته باشند و حدود ۱۶۵ تا ۱۷۱ میلیون سال پیش در مناطقی که امروز بریتانیا و فرانسه هستند، زندگی می‌کردند.

تیم تحقیق با همکاری موزه تاریخ طبیعی دانشگاه آکسفورد و دانشگاه بیرمنگام، صدها ردپای جداگانه را کشف کرد که علاوه بر ساوروپدها، شامل چند رد پای سه‌انگشتی کمیاب بود که احتمال می‌رود توسط دایناسورهای گوشت‌خوار مگالوسور ایجاد شده باشد.
دایناسورهای ۱۶ متری که با سرعت قدم‌های انسان راه می‌رفتند
دکتر دانکن مورداک از موزه تاریخ طبیعی آکسفورد به روزنامه‌ ایندیپندنت گفت:

«از سال ۲۰۲۲ در این سایت کار می‌کنیم و به تدریج سطوح آن را آشکار کرده‌ایم. این تابستان چهار مسیر کامل را حفاری کردیم که طولانی‌ترین آن‌ها ۲۲۰ متر و شامل نزدیک به ۱۰۰ ردپای تقریباً یک متری بسیار عظیم است. از روی این ردپاها می‌توان اندازه دایناسورها را تخمین زد؛ ارتفاع لگن حدود چهار برابر طول ردپا است، یعنی تقریباً ۴ متر که طول بدن را به حدود ۱۵ تا ۱۶ متر و وزن را تا ۱۰ تن می‌رساند.»

این آثار، اطلاعات جدیدی درباره سرعت حرکت این موجودات ارائه می‌دهند. دکتر مورداک افزود: «سرعت تخمینی با اندازه‌گیری طول گام‌ها و ردپاها محاسبه می‌شود. مانند فیل‌ها، وقتی حیوان می‌دود، طول گام‌ها بیشتر می‌شود. سرعت دایناسورهای این مسیر حدود ۴ تا ۵ مایل در ساعت، چیزی معادل سرعت متوسط پیاده‌روی انسان‌ها بوده است.»

در آن زمان، منطقه‌ای که امروز «آکسفوردشر» نامیده می‌شود، بسیار متفاوت بود. بریتانیا در عرض جغرافیایی جنوبی‌تری نسبت به امروز قرار داشت و تقریبا هم‌عرض شمال آفریقا بود و سطح آب دریاها نیز بالاتر بود و دریاچه‌های داخلی بزرگی با جزایر پراکنده ایجاد شده بود. دایناسورها روی گل‌زارهای مرطوب قدم می‌زدند و از این مسیرها برای حرکت بین جزایر استفاده می‌کردند.
«این مکان به دلیل وسعت و تعداد زیاد ردپاها منحصر به فرد است»

دکتر مورداک توضیح داد:
«تصور کنید چیزی مثل جزایر شنی باهاماس، گل‌زارهایی که گاهی خشک می‌شد و دایناسورها از آن عبور می‌کردند.»

اگرچه سایت‌های ردپای دایناسورها در جهان و حتی بریتانیا وجود دارند، این مکان به دلیل وسعت و تعداد زیاد ردپاها منحصر به فرد است.

دکتر کریستی ادگار از دانشگاه بیرمنگام گفت: «دیدن چنین چیزی در بریتانیا بسیار نادر است؛ اکثر سایت‌های ردپای دایناسورها کوچک و در سواحل هستند. با گسترش معدن، مسیرهای دایناسورها نیز آشکارتر می‌شوند و تصویری کامل‌تر از زندگی این موجودات ارائه می‌دهند.»

او افزود: «ایستادن در جایی که یکی از بزرگ‌ترین حیواناتی که تاکنون زندگی کرده‌اند قدم زده‌اند و تصور زندگی و دنیای آن‌ها، هیجان‌انگیز است.»

ادگار تأکید کرد: «ردپاهای دایناسورها به ما فرصت می‌دهند لحظه‌ای از زندگی آن‌ها و فعالیت‌هایشان را ببینیم، چیزی که با فسیل‌های بدنی تنها قابل دسترسی نیست.»


@amookhtan
2🙏1
@amookhtan

🔴 #حافظه_تاريخي

🔴سهراب شهیدثالث: می‌‌خواستیم صحنه‌ای را در فیلم "طبیعت بی‌جان" فیلمبرداری کنیم و گفته بودم برای این سه‌نفر تاس‌کبابی درست کنند. زهرا خانم که نقش پیرزن و همسر سوزن‌بان در منطقه‌ای دورافتاده را بازی می‌کرد، پرسید: حالا باید چکار کنیم؟ گفتم: هیچی؛ روی زمین غذا می‌خورین.
گفت: ای خدا! ما که همیشه گدا بودیم، حالا توی فیلم هم باید نقش گدا رو بازی کنیم.

(مصاحبه‌کننده پشت دوربین می‌زند زیر خنده.)

🔹سهراب شهید‌ثالث: من هیچ‌وقت به این‌چیزها نخندیدم. این چیزها فُکاهی نیست. وقتی زهرا خانم این‌قدر بزرگوارانه این حرف را زد، انگار سیخ داغی را بچسبانند روی قلب من!


@amookhtan
3🙏1
آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
@amookhtan 🔴 #حافظه_تاريخي 🔴🔴انگلس در زمانه‌ی ما: جنسیت، بازتولید اجتماعی و انقلاب -ترجمه: هسته‌ی اسمر-کمیته‌ی غیبی نسوان (10) 🔴انگلس و بازتولید اجتماعی انتقاد اساسی‌تر فمینیست‌های مارکسیست از انگلس این است که او در توضیح مفصل‌بندی روابط موجود میان شیوه‌ی…
@amookhtan

🔴 #حافظه_تاريخي

🔴🔴انگلس در زمانه‌ی ما: جنسیت، بازتولید اجتماعی و انقلاب -ترجمه: هسته‌ی اسمر-کمیته‌ی غیبی نسوان (11)

🔴از بین رفتن خانواده در طبقه‌ی کارگر

انگلس در کتاب «منشاء خانواده» روی خانواده‌ی بورژوایی مبتنی بر مالکیت، وراثت و ثروت تمرکز دارد. در مقابل، او خانواده‌ی کارگری را به دلیل تحولات سریع ناشی از صنعتی شدن، در حال گذار و ناپایدار می‌دید. معتقد بود که خانواده‌های کارگری به دلیل شرایط اقتصادی، از ساختارهای سنتی و محدودیت‌های خانواده‌ی بورژوایی رها شده‌اند. به نظر انگلس، زندگی خانوادگی طبقه‌ی کارگر، به‌ویژه در روابط جنسی، به دلیل عدم تبعیت از قیود زندگی بورژوایی، از آزادی بیشتری برخوردار بود.

او آشفتگی ایجادشده در خانواده‌های کارگری، به دلیل صنعتی شدن را، پدیده‌ای موقتی می‌پنداشت. پیش‌بینی نکرده بود که سرمایه‌داری چگونه از این خانواده‌ها برای تضمین نیروی کار مورد نیاز خود استفاده خواهد کرد. اگرچه کشاندن زنان و کودکان به بازار کار در ابتدا به نفع سرمایه‌داران بود، اما در درازمدت این وضعیت ادامه پیدا نمی‌کرد.

مرگ‌ومیر و سطح آسیب‌دیدگی کودکان به شدت افزایش یافته بود و بیماری‌های زنان و مرگ‌های زودهنگام آن‌ها نیز بیش از پیش شده بود. مهاجرت کارگران از مناطقی مانند ایرلند، که مردمش با قحطی دست و پنجه نرم می‌کردند، تا حدی این کمبود نیروی کار را جبران می‌کرد، اما برای تامین پایدار نیروی کار به راهکارهای دیگری نیاز بود.

قوانینی وضع‌شده در کارخانه‌های بریتانیا در دوران ویکتوریا، به هدف ایجاد شرایط مناسب برای بازتولید نیروی کار طراحی شده بودند. قوانینی همچون حمایت از زنان باردار و ممنوعیت کار کودکان خردسال، به خانواده‌های کارگری کمک می‌کرد تا به‌عنوان واحدهای تولید و پرورش نیروی کار عمل کنند. این خانواده‌ها مسئول تغذیه و مراقبت از کارگران فعلی و تربیت نسل آینده‌ی کارگران بودند.

به عبارت دیگر، تولد مدل خانواده‌ی هسته‌ای مدرن همچون ابزاری برای انباشت سرمایه عمل می‌کرد. کارگران مرد به‌عنوان نان‌آوران خانواده بازتعریف شدند. زنان وظیفه‌ی خانه‌داری را بر عهده داشتند و دوران کودکی به مثابه دوره‌ای طولانی از تعلیم و تربیت در نظر گرفته می‌شد.

به این‌ترتیب همچنان که صنعتی‌شدن در قرن بیستم توسعه می‌یافت، استفاده از نیروی کار با طول عمر بیشتر، ماهرتر و با بهره‌وری فزاینده به اولویت تبدیل شده و مدل پدرسالارانه‌ی خانواده با ۲/۴ فرزند، نیازهای روانی جدید این نیروی کار را تاِمین می‌کرد.[۵۲]

انگلس اهمیت این موضوع را دست‌کم گرفته بود که چگونه هم سرمایه و هم نیروی کار، هریک به شیوه‌ی خاص خود بر اساس منافعشان از خانواده بهره می‌برند. از دیدگاه طبقه‌ی حاکم، وجود این نوع خانواده‌ به ثبات بیشتر در عرضه‌ی نیروی کار کمک می‌کرد. از نظر طبقه‌ی کارگر نیز دریافت دستمزد خانوادگی در مقایسه با کار کشنده‌ی زنان و کودکان در کارخانه‌ها، نوعی پیشرفت محسوب می‌شد. در مورد بریتانیا، دستاوردهای مادی امپریالیسم بریتانیا و رونق‌های اقتصادی بعدی که موجب افزایش دستمزد مردان شد، به مدل خانواده با نان‌آور مرد مشروعیت بیشتری بخشید.

به هر روی پس از چندی دوباره تغییرات جدیدی حاصل شد. اکثر خانواده‌های طبقه‌ی کارگر برای گذران زندگی چاره‌ای جز ادامه‌ی کار زنان در مشاغل مزدی پیش روی خود نمی‌دیدند. این در حالی بود که مدل مرد نان‌آورهزینه‌های بسیار سنگینی را بر زنان تحمیل می‌کرد. این مدل، مفاهیم مربوط به آیین “زن حقیقی” و جایگاه زن در خانه را تقویت کرده بود؛ کار خانگی را بی‌ارزش جلوه داده و ایده‌های جنسیت‌زده درباره‌ی کار “زنانه” را عادی‌سازی می‌کرد.

این دیدگاه به‌شکل تکان‌دهنده‌ای حتی در میان بخش‌هایی از جنبش کارگری آن زمان نیز رواج پیدا کرد. برای نمونه در ایرلند، اتحادیه‌های کارگری حتی فراتر رفته و در دهه‌ی ۱۹۳۰ از قانونی حمایت کردند که اشتغال زنان در صنعت را ممنوع می‌کرد، آن هم در زمانی که دیگر سلامت و ایمنی زنان مسئله‌ای مشکل‌ساز نبود.

این مثال به خوبی نشان می‌دهد که ایدئولوژی سرمایه‌داری درباره‌ی خانواده چگونه می‌توانست در طبقه‌ی کارگر تفرقه‌افکن و زیان‌بار باشد -تحولی که تحلیل انگلس به‌طور کامل آن را پیش‌بینی نکرده بود.

ادامه دارد


@amookhtan
آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
۹۷۳. آیا همه انسان‌ها در ابتدای پیدایش از یک مرد و یک زن به وجود آمدند؟ یعنی همه انسان‌های امروز در ابتدا یک پدر و یک مادر داشتند؟
۹۷۴.قرون وسطا یا سده‌های میانه، تداعی‌گر حاکمیت جاهلانه کلیسا بر تمام ابعاد زنده‌گی مردم در اروپاست. شیوه تولید سرمایه‌داری در قرن پانزدهم میلادی نطفه نابودی عصر فئودالیسم (بیگاری)را پی ریخت. بازه زمانی قرون وسطا یا سده‌های میانه،کدام گزینه است؟
Anonymous Quiz
64%
۱. تقریبا از قرن پنجم تا پانزدهم میلادی (پیش از دوران رنسانس) در اروپا استمرار داشته است.
36%
۲. تقریبا از قرن پنجم تا اواخر قرن نوزدهم در اروپا در اروپا استمرار داشته است.
👍1🙏1
🔴فسیل آمونیت در دماوند

آمونیت‌ها ۶۵ میلیون سال پیش منقرض شدند.

کاربری نوشت:

این نوع از سنگواره‌ها در تمام طول رشته کوه البرز  وجود دارد. نمونه‌های زیادی موقع حفر تونل در مسیر راه آهن مشهد سرخس  به  فراوانی به دست آمد.

@amookhtan
1🙏1
آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
@amookhtan 🔴 #حافظه_تاريخي 🔴🔴انگلس در زمانه‌ی ما: جنسیت، بازتولید اجتماعی و انقلاب -ترجمه: هسته‌ی اسمر-کمیته‌ی غیبی نسوان (11) 🔴از بین رفتن خانواده در طبقه‌ی کارگر انگلس در کتاب «منشاء خانواده» روی خانواده‌ی بورژوایی مبتنی بر مالکیت، وراثت و ثروت تمرکز…
@amookhtan

🔴 #حافظه_تاريخي

🔴🔴انگلس در زمانه‌ی ما: جنسیت، بازتولید اجتماعی و انقلاب -ترجمه: هسته‌ی اسمر-کمیته‌ی غیبی نسوان (12)
🔴آیا انگلس در تحلیل‌های خود، تولید و بازتولید را هم‌ارز می‌دانست؟

موضوع مناقشه‌برانگیز دیگری در کارهای انگلس به چشم می‌خورد که گاه مورد انتقاد شدید فمینیست‌های مارکسیست قرار می‌گیرد؛ درک او از رابطه‌ی میان تولید (کالاها) و بازتولید (انسان‌ها). بخشی که مورد انتقاد قرار گرفته است را می‌توان در پیشگفتار چاپ نخست «منشاء خانواده» پیدا کرد، جایی که او می‌نویسد: «ماتریالیسم تاریخی بر این باور است که عامل اصلی شکل‌دهنده‌ی تاریخ، تولید و بازتولید بی‌واسطه‌ی زندگی است. این فرآیند دو وجه دارد: تولید ابزار و وسایل زندگی و تکثیر نسل بشر. ساختار اجتماعی‌ای که مردم یک دوره‌ی تاریخی خاص در یک کشورِ مشخص تحت آن زندگی می‌کنند، توسط هر دو نوعِ تولید تعیین می‌شود: از یک سو توسط مرحله‌ی توسعه‌ی کار و از سوی دیگر توسط مرحله‌ی توسعه‌ی خانواده.»[۵۳]

طبیعت دوگانه‌ی تولید و بازتولید که انگلس بدان اشاره می‌کند، بر همان پیش‌فرض مادی-تاریخی‌ای استوار است که بیان می‌دارد «انسان‌ها برای ساختن تاریخ نخست باید قادر به زیستن باشند»؛ امری که مستلزم برخورداری از امکانات معیشتی و توان بازتولید خویش است. این دو فرآیند نه دو مرحله‌ی جداگانه، بلکه واقعیتی درهم‌تنیده در جوامع اولیه بودند که هر دو برای بقا حیاتی قلمداد می‌شدند.

انگلس بلافاصله پس از این گزاره، چنین استدلال می‌کند که با پیشرفت تولید وسایل معاش، این امر بر چگونگی تولید و بازتولید زندگی اجتماعی تقدم می‌یابد. بی‌گمان، آن‌چه از کتاب «منشاء خانواده» برمی‌آید این است که دگردیسی‌های ساختارهای خانوادگی، نه از رهگذر تحولات موازی، که از دگرگونی‌های بنیادین در شیوه‌های تولید پدید می‌آیند.

برخی از جریان‌های فمینیست‌سوسیالیست دهه‌ی ۱۹۷۰ نوشته‌های انگلس را به‌عنوان مبنایی برای نظریه‌ی نظام‌های دوگانه درباره‌ی ستم بر زنان تفسیر کردند. این رویکرد، دو عامل اصلی را در تولید نابرابری جنسیتی شناسایی می‌کند: شیوه‌ی تولید سرمایه‌داری از یک سو و نظام کار خانگی مبتنی بر پدرسالاری از سوی دیگر. این تفسیر دوگانه اغلب به معنای آن تلقی می‌شود که ستم بر زنان تا حدودی مستقل از استثمار اقتصادی سرمایه‌داری عمل می‌کند.[۵۴]

به باور فوگل و همکارانش، نظریه‌ی «نظام‌های دوگانه» که ستم جنسیتی را ناشی از دو نظام مستقل و در عین‌حال مرتبط -یعنی سرمایه‌داری و پدرسالاری- می‌داند، با چالش‌های جدی روبرو است. این رویکرد که ستم جنسیتی را پدیده‌ای برآمده از قدرت پدرسالارانه و نسبتاً مستقل از عوامل دیگر در نظر می‌گیرد، به ارائه‌ی «توضیحاتی ناپیوسته و مبهم در مورد تحولات اجتماعی» منجر می‌شود.[۵۵]

این رویکرد، پدرسالاری را در چارچوب‌های متفاوت و گاه متناقضی همچون ایدئولوژی، هنجار، ستم جنسیتی و ساختار اجتماعی تعریف می‌کند، بی‌آنکه خاستگاه دقیق آن را مشخص کرده باشد. همچنین این نظریه اغلب بر نوعی تفکر باینری و ذات‌گرایانه در مورد جنسیت تکیه دارد که افراد را صرفاً به جنسیت بیولوژیکی تعیین‌شده در هنگام تولدشان محدود می‌کند.

نسبت دادن نظام‌های‌ دوگانه به انگلس ناشی از گمراهی‌ است، چرا که کلیت ایده‌ی او بیان می‌کند‌ نمی‌توان بازتولید را منفک از سایر فرآیندهای اجتماعی دید. شیوه‌ی تولید حاکم، روابط اجتماعی -به‌ویژه روابط جنسیتی- را به‌طور بنیادین تحت تأثیر قرار می‌دهد. برخلاف تصور رایج، مردان نه قدرتی مستقل از عوامل اجتماعی دارند و نه آگاهی جامعی از چگونگی شکل‌گیری پدرسالاری؛ بلکه، همان‌طور که خیمنز بیان می‌کند، «مردان نیز همچون زنان، موجوداتی اجتماعی هستند که منش و رفتارشان بازتابی از ساختارهایی است که در آن شکل می‌گیرند و ظهور پیدا می‌کنند».[۵۶]

ادامه دارد


@amookhtan
2025/10/18 15:24:46
Back to Top
HTML Embed Code: