آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
۹۷۵.در قرون وسطا یا سدههای میانه، نظام اقتصادی و اجتماعی بر پایه فئودالیسم بود. که در آن قدرت و ثروت در دست زمیندارها، یعنی فئودالها قرار داشت و مردم عادی، یارعیتها، بر اساس رابطهی اجاره زمینهای فئودالها زندهگی میکردند.قرون وسطا چند سده طول کشید؟
۹۷۶.بيوسفر(Biosphere )بهآنبخش يالايه ازکره زمين گفتهميشود که درآن زندهگيوجوددارد.اين لايه زيستگاهانسان وسايرموجوداتزنده همچون پرندهگان،ماهيها ياسازوارهها وموجودات خاکزي است وتالايههاي زيرين اززمين که ریشه درختانو دیگرجانداران نفوذمیکند.
Anonymous Quiz
11%
۱. درست نیست.
89%
۲. درست است.
❤1🙏1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 شیوه تولید سرمایه به فکر سود است نه سلامتی شهروندان
🔴فیلمی منتشر شده از یک کارخانه آبمیوه و کمپوت که میوهها رو با آب کثیف میشورند...زمان و مکان فیلم مشخص نیست!
@amookhtan
🔴فیلمی منتشر شده از یک کارخانه آبمیوه و کمپوت که میوهها رو با آب کثیف میشورند...زمان و مکان فیلم مشخص نیست!
@amookhtan
❤1🙏1
@amookhtan
🔴 #حافظه_تاريخي
🔴 کشف فسیل تقریبا کامل یکی از قدیمیترین دایناسورهای جهان در آرژانتین
پژوهشگران در کوههای بلند آند در آرژانتین به کشفی نادر دست یافتهاند.کشف اسکلت تقریبا کامل از یکی از قدیمیترین دایناسورهای شناختهشده، سرنخهای تازهای درباره آغاز پیدایش این جانور داده است.
این دایناسور با نام علمی Huayracursor jaguensis شناخته میشود.
در این کشف، بخشهایی از جمجمه، یک ستون فقرات کامل تا نوک دم و همچنین پاهای جلو و عقب تقریبا کامل بهدست آمده است.
یکی از نویسندگان این پژوهش گفته است: «برآوردها نشان میدهد دایناسور هوایراکوسور حدود ۲۳۰ میلیون سال پیش روی زمین میزیسته و به همین دلیل یکی از قدیمیترین دایناسورهای شناختهشده جهان بهشمار میرود.»
@amookhtan
🔴 #حافظه_تاريخي
🔴 کشف فسیل تقریبا کامل یکی از قدیمیترین دایناسورهای جهان در آرژانتین
پژوهشگران در کوههای بلند آند در آرژانتین به کشفی نادر دست یافتهاند.کشف اسکلت تقریبا کامل از یکی از قدیمیترین دایناسورهای شناختهشده، سرنخهای تازهای درباره آغاز پیدایش این جانور داده است.
این دایناسور با نام علمی Huayracursor jaguensis شناخته میشود.
در این کشف، بخشهایی از جمجمه، یک ستون فقرات کامل تا نوک دم و همچنین پاهای جلو و عقب تقریبا کامل بهدست آمده است.
یکی از نویسندگان این پژوهش گفته است: «برآوردها نشان میدهد دایناسور هوایراکوسور حدود ۲۳۰ میلیون سال پیش روی زمین میزیسته و به همین دلیل یکی از قدیمیترین دایناسورهای شناختهشده جهان بهشمار میرود.»
@amookhtan
@amookhtan
🔴 #حافظه_تاريخي
🔴 سرعت بیسابقه افزایش سطح دریاها؛ رکورد ۴۰۰۰ ساله شکسته شد
نتیجه تحقیقاتی درباره تغییرات سطح آب دریا در طول حدود ۱۲ هزار سال گذشته نشان میدهد که سطح آب دریاهای جهان از سال ۱۹۰۰ تا ۲۰۲۰ بسیار سریعتر از هر دوره دیگری در ۴۰۰۰ سال گذشته بالا رفته است.
بر اساس گزارش یک گروه پژوهشی به سرپرستی یوچنگ لین، از دانشگاه راتگرز در پیسکاتاوی (ایالت نیوجرسی آمریکا) که در نشریه علمی "نیچر" منتشر شده، افزایش کنونی سطح دریا عمدتاً به دو عامل بازمیگردد؛ نخست گرمتر شدن آب اقیانوسها که به انبساط حرارتی آن میانجامد و دوم، ذوب شدن یخچالهای کوهستانی و صفحات یخی گرینلند و قطب جنوب که باعث سرازیری بیشتر آب به اقیانوسها میشود.
یوچنگ لین در بیانیه دانشگاهی خود توضیح میدهد: «یخچالهای طبیعی سریعتر واکنش نشان میدهند، زیرا از صفحات یخی که اغلب وسعتی به اندازه یک قاره دارند، کوچکترند. در حال حاضر در گرینلند شاهد شتابی فزاینده هستیم.»
بر اساس این مطالعه، پس از پایان آخرین دوره یخبندان، سطح آب دریاها بین ۱۱ هزار و ۷۰۰ سال تا حدود ۸ هزار و ۲۰۰ سال پیش، با شدتی ویژه و میانگین سالانه ۱۰٫۷ میلیمتر، بالا رفته است.
حدود ۶۰۰۰ سال پیش این رقم به ۲٫۸ میلیمتر در سال کاهش یافته و نزدیک به ۳۰۰۰ سال پیش، افزایش سالانه به تنها ۰٫۴ میلیمتر رسیده و سپس باز هم کاهش پیدا کرده است.
سطح آب دریا در ۴۰۰۰ سال گذشته نسبتاً ثابت و با نوسانات محدود باقی مانده، اما از قرن نوزدهم ورق برگشته است. در نیمه نخست قرن نوزدهم، افزایش سالانه تنها حدود ۰٫۱ میلیمتر بوده، اما در نیمه دوم به ۰٫۷۶ میلیمتر رسیده است.
دانشمندان میانگین افزایش سالانه بین ۱۹۹۰ تا ۲۰۲۰ میلادی را ۱٫۵۱ میلیمتر برآورد میکنند. تحقیقات دیگر نیز نشان میدهد که این روند پیوسته در این دوره شتاب گرفته است.
@amookhtan
🔴 #حافظه_تاريخي
🔴 سرعت بیسابقه افزایش سطح دریاها؛ رکورد ۴۰۰۰ ساله شکسته شد
نتیجه تحقیقاتی درباره تغییرات سطح آب دریا در طول حدود ۱۲ هزار سال گذشته نشان میدهد که سطح آب دریاهای جهان از سال ۱۹۰۰ تا ۲۰۲۰ بسیار سریعتر از هر دوره دیگری در ۴۰۰۰ سال گذشته بالا رفته است.
بر اساس گزارش یک گروه پژوهشی به سرپرستی یوچنگ لین، از دانشگاه راتگرز در پیسکاتاوی (ایالت نیوجرسی آمریکا) که در نشریه علمی "نیچر" منتشر شده، افزایش کنونی سطح دریا عمدتاً به دو عامل بازمیگردد؛ نخست گرمتر شدن آب اقیانوسها که به انبساط حرارتی آن میانجامد و دوم، ذوب شدن یخچالهای کوهستانی و صفحات یخی گرینلند و قطب جنوب که باعث سرازیری بیشتر آب به اقیانوسها میشود.
یوچنگ لین در بیانیه دانشگاهی خود توضیح میدهد: «یخچالهای طبیعی سریعتر واکنش نشان میدهند، زیرا از صفحات یخی که اغلب وسعتی به اندازه یک قاره دارند، کوچکترند. در حال حاضر در گرینلند شاهد شتابی فزاینده هستیم.»
بر اساس این مطالعه، پس از پایان آخرین دوره یخبندان، سطح آب دریاها بین ۱۱ هزار و ۷۰۰ سال تا حدود ۸ هزار و ۲۰۰ سال پیش، با شدتی ویژه و میانگین سالانه ۱۰٫۷ میلیمتر، بالا رفته است.
حدود ۶۰۰۰ سال پیش این رقم به ۲٫۸ میلیمتر در سال کاهش یافته و نزدیک به ۳۰۰۰ سال پیش، افزایش سالانه به تنها ۰٫۴ میلیمتر رسیده و سپس باز هم کاهش پیدا کرده است.
سطح آب دریا در ۴۰۰۰ سال گذشته نسبتاً ثابت و با نوسانات محدود باقی مانده، اما از قرن نوزدهم ورق برگشته است. در نیمه نخست قرن نوزدهم، افزایش سالانه تنها حدود ۰٫۱ میلیمتر بوده، اما در نیمه دوم به ۰٫۷۶ میلیمتر رسیده است.
دانشمندان میانگین افزایش سالانه بین ۱۹۹۰ تا ۲۰۲۰ میلادی را ۱٫۵۱ میلیمتر برآورد میکنند. تحقیقات دیگر نیز نشان میدهد که این روند پیوسته در این دوره شتاب گرفته است.
@amookhtan
❤1🙏1
آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
@amookhtan 🔴 #حافظه_تاريخي 🔴🔴انگلس در زمانهی ما: جنسیت، بازتولید اجتماعی و انقلاب -ترجمه: هستهی اسمر-کمیتهی غیبی نسوان (13) 🔴انگلس و کار مزدی زنان اغلب تصور میشود که انگلس دیدگاهی صرفاً اقتصادگرایانه داشته است، زیرا بر این باور بوده که ورود (یا بازگشت)…
@amookhtan
🔴 #حافظه_تاريخي
🔴🔴انگلس در زمانهی ما: جنسیت، بازتولید اجتماعی و انقلاب -ترجمه: هستهی اسمر-کمیتهی غیبی نسوان (14)
🔴انگلس و مراقبت خصوصی
همانطور که مشاهده کردیم یکی از ویژگیهای متمایز تحلیل انگلس این بود که ستم جنسیتی با تمایز طبقاتی چشمگیر میشود. در زمانهی ما، با تشدید نابرابریهای اقتصادی، تاثیر طبقه بر تجربهی زیستهی زنان بیش از پیش نمایان شده است. شکاف جنسیتی دستمزد، بازتابی از نابرابریهای طبقاتی و نژادیِ موجود در جامعه است. زنان کارگر کمدرآمد، با بار سنگینِ مضاعفِ کارِ مزدی و بیمزد مواجهاند. در مقابل، زنان طبقات متوسط و بالاتر در جوامع غربی میتوانند با صرف هزینه، وظایف خانگیِ بیمزد خود را برونسپاری کنند و بدینترتیب، فرصت بیشتری برای پیشرفت در مشاغل پردرآمد بیابند. این زنانِ متخصص، که برخی از آنان اکنون در مناصب مدیریتیِ نظام سرمایهداری حضور دارند، تجربهای بهطور کامل متفاوت از زندگیِ خواهران کارگر خود دارند که به دلیل لزوم انجام همزمانِ کارِ مزدی و خانهداری، در مشاغل کمدرآمد و اغلب پارهوقت گرفتار شدهاند. در اوایل قرن بیستم، بسیاری از زنان سوسیالیست با استناد به آرای انگلس، خواهان جنبشی از زنان کارگر برای تغییرات اجتماعی بودند، جنبشی با اهداف سیاسی متفاوتی از جنبشهای فمینیستی لیبرالِ آن زمان. در قرن بیستویکم نیز، شکاف سیاسی مشابهی پدید آمده است: جریانی رادیکال، با رویکردی سوسیالیستی و مارکسیستی در درون جنبش فمینیسم شکل گرفته که بهشدت مخالف فمینیسم نئولیبرالِ غالب است.
با وجود این، اغلبِ نویسندگان و نظریهپردازان فمینیسم مارکسیستی، با انگلس در مورد نحوهی ارتباطِ بازتولید اجتماعی با نظام سرمایهداری اختلاف نظر دارند. برای نمونه، خیمنز، که یک مارکسیست ساختارگراست، دیدگاه انگلس را به دلیل تاکید بیش از حد بر تاریخ مورد انتقاد قرار میدهد و بر این باور است که ساختارهای بازتولید اجتماعی، توسط سایر ساختارهای سرمایهداری، بهویژه ساختار تولید، شکل میگیرند و این نحوهی تعاملِ ساختاری، ویژگیهای کل نظام را تعیین میکند.[۶۴]
ماتریالیسم تاریخی انگلس، چشمانداز متفاوتی از پویاییهای اجتماعی را ارائه میدهد. او با تحلیلی عمیقن تاریخی، نشان میدهد که اشکال خانواده بر اساس نیازهای شیوههای تولید تغییر میکنند. او خانواده را در نظام سرمایهداری -به همراه نظامهای دولتی، حقوقی و سیاسی- بهعنوان بخشی از روبنای جامعهی سرمایهداری در نظر میگیرد و چگونگی ارتباط و تعامل این ساختارهای روبنایی با زیربنای اقتصادی جامعه را مشخص میکند. برخلاف تصور رایج، انگلس روابط اقتصادی را بهعنوان عاملی تعیینکنندهی مکانیکیِ همهچیز نمیدانست؛ بلکه معتقد بود که عناصر روبنایی نیز به شکلی متقابل بر روند مبارزات تاریخی تأثیر میگذارند.[۶۵]
اهمیتِ درک مفهومِ زیربنا و روبنا در تحلیل خانواده و سایر جنبههای بازتولید اجتماعی، در آشکار ساختن تمایزی مهم نمایان میشود: نهاد دولت در نظام سرمایهداری، ساختارهای اجتماعی و آگاهی جمعی همواره در حال تغییر و تحول هستند و این در حالی است که شیوهی تولید سرمایهداری -مگر در شرایط انقلابی- بنیان نسبتاً پایداری را برای حفظ نظم اجتماعی در هر دوره درنظر گرفته است.[۶۶] در بررسی بازتولید اجتماعی، ماهیتِ متغیرِ اجزای گوناگون آن -از جمله مراقبتهای خانگی، نظامهای بهداشت، آموزش و رفاه- و همچنین ماهیت جنسیتیِ این اجزا را که شکل گرفتهاند و گاه با نیازهای انباشت سرمایه در تضاد هم هستند، میتوان درک کرد. این پویاییِ اجتماعی ممکن است در رویکردهای ساختارگرایانهی افراطی نسبت به بازتولید اجتماعی، نادیده گرفته شود؛ رویکردهایی که گاه تلاش میکنند سیستمهای بازتولید اجتماعیِ کنونی را بهعنوان مقولهای ضروری و ثابت در نظام سرمایهداری تثبیت کنند. در مقابل، برخی بر این عقیده پافشاری میکنند که نیروی کار انسانی در سرمایهداری مقولهای ایستا و ذاتی نیست، بلکه عنصری پویاست که همواره در حال تغییر است و بر اساس تحولات سرمایه تعریف میشود.[۶۷]
بازتولید اجتماعی در محیط خانه، در زمانهی ما، بهطور مستقیم تحتتاثیر تحولات نظام سرمایهداری، دستخوش تغییرات چشمگیری شده است. افزایش پیوستهی حضور زنان در بازار کار و همچنین چالشهای سیاسیِ برآمده علیه نظام مردسالارانه، به افزایش تنوع در ساختار خانواده و گرایش فزاینده به فاصلهگیری از الگوی سنتی و هنجاریِ خانوادهی هستهای منجر شده است. این تغییراتِ ساختاری در خانواده، بهطور عمده از الگوهای گوناگون اشتغال زنان نشات میگیرد که خود پاسخی است به نیازِ روزافزون سرمایه به نیروی کارِ بیشتر. در نتیجه، بهویژه در کشورهای شمال جهانی، ما شاهد فاصلهگیری از الگوی خانوادهی هستهایِ سنتی هستیم؛ الگویی که خود محصول دورهی دیگری از سرمایهداری بوده است.
ادامه👇
@amookhtan
🔴 #حافظه_تاريخي
🔴🔴انگلس در زمانهی ما: جنسیت، بازتولید اجتماعی و انقلاب -ترجمه: هستهی اسمر-کمیتهی غیبی نسوان (14)
🔴انگلس و مراقبت خصوصی
همانطور که مشاهده کردیم یکی از ویژگیهای متمایز تحلیل انگلس این بود که ستم جنسیتی با تمایز طبقاتی چشمگیر میشود. در زمانهی ما، با تشدید نابرابریهای اقتصادی، تاثیر طبقه بر تجربهی زیستهی زنان بیش از پیش نمایان شده است. شکاف جنسیتی دستمزد، بازتابی از نابرابریهای طبقاتی و نژادیِ موجود در جامعه است. زنان کارگر کمدرآمد، با بار سنگینِ مضاعفِ کارِ مزدی و بیمزد مواجهاند. در مقابل، زنان طبقات متوسط و بالاتر در جوامع غربی میتوانند با صرف هزینه، وظایف خانگیِ بیمزد خود را برونسپاری کنند و بدینترتیب، فرصت بیشتری برای پیشرفت در مشاغل پردرآمد بیابند. این زنانِ متخصص، که برخی از آنان اکنون در مناصب مدیریتیِ نظام سرمایهداری حضور دارند، تجربهای بهطور کامل متفاوت از زندگیِ خواهران کارگر خود دارند که به دلیل لزوم انجام همزمانِ کارِ مزدی و خانهداری، در مشاغل کمدرآمد و اغلب پارهوقت گرفتار شدهاند. در اوایل قرن بیستم، بسیاری از زنان سوسیالیست با استناد به آرای انگلس، خواهان جنبشی از زنان کارگر برای تغییرات اجتماعی بودند، جنبشی با اهداف سیاسی متفاوتی از جنبشهای فمینیستی لیبرالِ آن زمان. در قرن بیستویکم نیز، شکاف سیاسی مشابهی پدید آمده است: جریانی رادیکال، با رویکردی سوسیالیستی و مارکسیستی در درون جنبش فمینیسم شکل گرفته که بهشدت مخالف فمینیسم نئولیبرالِ غالب است.
با وجود این، اغلبِ نویسندگان و نظریهپردازان فمینیسم مارکسیستی، با انگلس در مورد نحوهی ارتباطِ بازتولید اجتماعی با نظام سرمایهداری اختلاف نظر دارند. برای نمونه، خیمنز، که یک مارکسیست ساختارگراست، دیدگاه انگلس را به دلیل تاکید بیش از حد بر تاریخ مورد انتقاد قرار میدهد و بر این باور است که ساختارهای بازتولید اجتماعی، توسط سایر ساختارهای سرمایهداری، بهویژه ساختار تولید، شکل میگیرند و این نحوهی تعاملِ ساختاری، ویژگیهای کل نظام را تعیین میکند.[۶۴]
ماتریالیسم تاریخی انگلس، چشمانداز متفاوتی از پویاییهای اجتماعی را ارائه میدهد. او با تحلیلی عمیقن تاریخی، نشان میدهد که اشکال خانواده بر اساس نیازهای شیوههای تولید تغییر میکنند. او خانواده را در نظام سرمایهداری -به همراه نظامهای دولتی، حقوقی و سیاسی- بهعنوان بخشی از روبنای جامعهی سرمایهداری در نظر میگیرد و چگونگی ارتباط و تعامل این ساختارهای روبنایی با زیربنای اقتصادی جامعه را مشخص میکند. برخلاف تصور رایج، انگلس روابط اقتصادی را بهعنوان عاملی تعیینکنندهی مکانیکیِ همهچیز نمیدانست؛ بلکه معتقد بود که عناصر روبنایی نیز به شکلی متقابل بر روند مبارزات تاریخی تأثیر میگذارند.[۶۵]
اهمیتِ درک مفهومِ زیربنا و روبنا در تحلیل خانواده و سایر جنبههای بازتولید اجتماعی، در آشکار ساختن تمایزی مهم نمایان میشود: نهاد دولت در نظام سرمایهداری، ساختارهای اجتماعی و آگاهی جمعی همواره در حال تغییر و تحول هستند و این در حالی است که شیوهی تولید سرمایهداری -مگر در شرایط انقلابی- بنیان نسبتاً پایداری را برای حفظ نظم اجتماعی در هر دوره درنظر گرفته است.[۶۶] در بررسی بازتولید اجتماعی، ماهیتِ متغیرِ اجزای گوناگون آن -از جمله مراقبتهای خانگی، نظامهای بهداشت، آموزش و رفاه- و همچنین ماهیت جنسیتیِ این اجزا را که شکل گرفتهاند و گاه با نیازهای انباشت سرمایه در تضاد هم هستند، میتوان درک کرد. این پویاییِ اجتماعی ممکن است در رویکردهای ساختارگرایانهی افراطی نسبت به بازتولید اجتماعی، نادیده گرفته شود؛ رویکردهایی که گاه تلاش میکنند سیستمهای بازتولید اجتماعیِ کنونی را بهعنوان مقولهای ضروری و ثابت در نظام سرمایهداری تثبیت کنند. در مقابل، برخی بر این عقیده پافشاری میکنند که نیروی کار انسانی در سرمایهداری مقولهای ایستا و ذاتی نیست، بلکه عنصری پویاست که همواره در حال تغییر است و بر اساس تحولات سرمایه تعریف میشود.[۶۷]
بازتولید اجتماعی در محیط خانه، در زمانهی ما، بهطور مستقیم تحتتاثیر تحولات نظام سرمایهداری، دستخوش تغییرات چشمگیری شده است. افزایش پیوستهی حضور زنان در بازار کار و همچنین چالشهای سیاسیِ برآمده علیه نظام مردسالارانه، به افزایش تنوع در ساختار خانواده و گرایش فزاینده به فاصلهگیری از الگوی سنتی و هنجاریِ خانوادهی هستهای منجر شده است. این تغییراتِ ساختاری در خانواده، بهطور عمده از الگوهای گوناگون اشتغال زنان نشات میگیرد که خود پاسخی است به نیازِ روزافزون سرمایه به نیروی کارِ بیشتر. در نتیجه، بهویژه در کشورهای شمال جهانی، ما شاهد فاصلهگیری از الگوی خانوادهی هستهایِ سنتی هستیم؛ الگویی که خود محصول دورهی دیگری از سرمایهداری بوده است.
ادامه👇
@amookhtan
❤2🙏1
ادامه از پست قبلی 👆👇
انگلس به خوبی از تحولات اجتماعی ناشی از صنعتی شدن شتابان شهرهای انگلستان در قرن نوزدهم و تأثیر آن بر خانوادههای کارگری آگاه بود. امروزه نیز خانوادهها، بهویژه در مواجهه با افزایش هزینههای زندگی و سایر فشارهای اجتماعی که تهدیدکنندهی بقا و سلامتشان هستند، با چالشهایی جدی دستوپنجه نرم میکنند. به دلیل ناتوانی فرزندان بزرگسال در فراهم کردن مسکن مناسب، تعداد بیشتری از افراد در یک خانه زندگی میکنند و فرزندان مدت طولانیتری در خانهی والدین خود باقی میمانند. مهاجرت، تغییرات آب و هوایی و جنگها نیز به ازهمپاشیدگی بسیاری از خانوادهها منجر شده است. در این میان، نظام سرمایهداری از ارائهی خدمات مراقبتی دولتیِ کافی به کودکان و سالمندان شانه خالی کرده و مسئولیت این مراقبتها را بیش از پیش به خانوادهها واگذار میکند. این خصوصیسازیِ بازتولید اجتماعی، هرچند هزینهی کمتری برای سیستم دارد، اما به تعبیر نانسی فریزر، به «نقطهی بحرانی» خود رسیده است.[۶۸] بینشهای انگلس درباره نقش خانواده در نظام سرمایهداری، ستمِ نهفته در حوزهی خصوصی و ضرورتِ انقلابی اجتماعی برای اجتماعی کردن واقعی مراقبت و بازتولید اجتماعی، آموزههای او را به منبعی ارزشمند و الهامبخش برای زمانهی ما بدل کرده است.
نویسنده: مارنی هولبورو Marnie Holborow
پایان
منبع:https://manjanigh.com/?p=6346
@amookhtan
انگلس به خوبی از تحولات اجتماعی ناشی از صنعتی شدن شتابان شهرهای انگلستان در قرن نوزدهم و تأثیر آن بر خانوادههای کارگری آگاه بود. امروزه نیز خانوادهها، بهویژه در مواجهه با افزایش هزینههای زندگی و سایر فشارهای اجتماعی که تهدیدکنندهی بقا و سلامتشان هستند، با چالشهایی جدی دستوپنجه نرم میکنند. به دلیل ناتوانی فرزندان بزرگسال در فراهم کردن مسکن مناسب، تعداد بیشتری از افراد در یک خانه زندگی میکنند و فرزندان مدت طولانیتری در خانهی والدین خود باقی میمانند. مهاجرت، تغییرات آب و هوایی و جنگها نیز به ازهمپاشیدگی بسیاری از خانوادهها منجر شده است. در این میان، نظام سرمایهداری از ارائهی خدمات مراقبتی دولتیِ کافی به کودکان و سالمندان شانه خالی کرده و مسئولیت این مراقبتها را بیش از پیش به خانوادهها واگذار میکند. این خصوصیسازیِ بازتولید اجتماعی، هرچند هزینهی کمتری برای سیستم دارد، اما به تعبیر نانسی فریزر، به «نقطهی بحرانی» خود رسیده است.[۶۸] بینشهای انگلس درباره نقش خانواده در نظام سرمایهداری، ستمِ نهفته در حوزهی خصوصی و ضرورتِ انقلابی اجتماعی برای اجتماعی کردن واقعی مراقبت و بازتولید اجتماعی، آموزههای او را به منبعی ارزشمند و الهامبخش برای زمانهی ما بدل کرده است.
نویسنده: مارنی هولبورو Marnie Holborow
پایان
منبع:https://manjanigh.com/?p=6346
@amookhtan
آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
۹۷۶.بيوسفر(Biosphere )بهآنبخش يالايه ازکره زمين گفتهميشود که درآن زندهگيوجوددارد.اين لايه زيستگاهانسان وسايرموجوداتزنده همچون پرندهگان،ماهيها ياسازوارهها وموجودات خاکزي است وتالايههاي زيرين اززمين که ریشه درختانو دیگرجانداران نفوذمیکند.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤1🙏1
@amookhtan
🔴 #حافظه_تاريخي
🔴 فردوسی زن ستیز یا زن ستای؟!
✍️علی مرادیمراغهای نوشت:
🔴برخی دوستداران او این دو بیت موهن را از آنِ فردوسی نمیدانند:
زن و اژدها هر دو در خاک به
جهان پاک از این هر دو ناپاک به
و :
«زنان را ستایی سگان را ستای
که یک سگ به از صد زن پارسای
آنها معتقدند این ابیات در نسخههای اصلی شاهنامه نیامده. اینجا فرصت اثبات یا نفیِ آنرا نداریم، اما تا مشروطه کمتر شاعری بوده که زن ستیز نبوده باشد!.
دوستداران فردوسی برخی زنان شاهنامه(مانند گردآفريد، همای و گرديه) را دلیل بر زن ستایی او میدانند اما توجه نمیکنند:
اولا، اینها استثنا بوده،
ثانیا، اینها هم سرانجام خیانتکار میشوند!
مثلا گردیه سرانجام همسرش را میکشد! یا همای، فرزندش را بخاطر تصاحب تخت در آب رها می کند!
ثالثا، در نظر نمیگیرند در یک کتاب حماسی(شاهنامه) زن نمیتواند مقامی برابر با مرد داشته باشد و بخاطر همین بارها از زبان قهرمانان مرد مانند مهراب، رستم، افراسياب...زنان سرزنش شده اند.
رابعا، اگر فردوسی از نادر زنان قهرمانش ستایش کرده او از قهرمان داستانش ستایش کرده نه از زن نوعی.
او از خردمندیِ گردیه گفته که با تبرگ ميجنگد به سپهسالاری ميرسد امّا سرانجام خسرو پرويز از او میخواهد همسرش(گستهم) را بکشد و همسر او گردد و به مقام برسد و او اطاعت کرده همسرش را میکشد:
چو شب تيره شد روشنایی بکشت
لب شوی بگرفت ناگه به مشت
می بینید که حتی زنان خوب هم عاقبت خیانتکار میگردند!
گردآفريد دختر گژدهم هم با همۀ دليری، نيرنگباز است و سهراب را می فريبد!
شاهنامه که به عنوان یک اثر حماسی باید اغراق کند اما حتی پس از بالا بردن نادر قهرمانان زنش، در آخر آنها را بر زمین میزند!
در حالیکه مثلا زنان ایده آل فردوسی هستند!
پس از مرگ اردشير، همای تاج بر سر نهاده اهل بخشش، دهش، دادگری..است اما از جاه طلبی و عشق بـقدرت، سرانجام بر مهر مادری چشم پوشیده فرزنـدش را در صـندوقی در دريا رها میکند!
فردوسی وقتی به زن نوع اشاره ميکنند نگاهش کهتر بینی زن است:
در داستان زال و رودابه، فرستادن زن به عنوان سفير را ننگ میداند:
که جايي کجا مايه چندين بود
فرستادن زن چه آيين بود
در ماجرای سودابه و سياوش، کيکاووس از سياوش ميخواهد يکی از خواهرانش را بعنوان همسر برگزیند سياوش ميگويد:
چه آموزم اندر شبستان شاه
به دانش زنان کی نمايند راه
کيکاووس میگوید:
همی خواست ديدن در راستی
ز کار زن آيد همی کاستی
هنگامی که سياوش کشته ميشود، رستم به کيکاووس ميگويد:
کسی کاو بود مهتر انجمن
کفن بهتر او را ز فرمان زن
سياوش به گفتار زن شد به باد
خجسته زنی کو ز مادر نزاد
سخن افراسياب به هنگاميکه منيژه عاشق بيژن شده بود:
کرا از پس پرده دختر بود
اگر تاج دارد بداختر بود
کرا دختر آيد به جای پسر
که از پرده عيب آورد بر نژاد
هنگامي که اسفنديار با مادرش برای رفتن به جنگ مشورت می کند پشیمان می گردد چرا با زن مشورت کرده!
که پيش زنان راز هرگز مگوی
چو گويی سخن بازيابی به کوی
مکن هيچ کاری به فرمان زن
که هرگز نبينی زنی رایزن
یا سخن اسفنديار خطاب به بهمن:
بدو گفت کز مردم سرفراز
نزيبد که با زن نشيند به راز
و پند اردشير به مخاطبان:
دگر بشکنی گردن آز را
نگویی به پيش زنان راز را
یا در داستان بيژن و منيژه:
که گر لب بدوزی ز بهر گزند
زنان را زبان کم بماند به بند
هنگامي که فريدون سه دختر شاه يمن را برای سه پسرش میخواهد شاه يمن گويد:
به اختر کس آن دان که دخترش نيست
چو دختر بود روشن اخترش نيست
و نظر فرستاده زال به کنيزکان رودابه:
بدان تاش دختر نباشد ز بن
نبايد شنيدنش ننگ سخن
پس از آگاهی مهراب از ماجرای دلدادگی رودابه ميگويد:
مرا گفت چون دختر آمد پديد
ببايستش اندر زمان سر بريد
در داستان بهرام شاه، دهی تنها بخاطر سروری زنان، ویران و درختانش خشک میگردد!
بدين ده زن و کودکان مهترند
کسی را نبايد که فرمان برند
تنها هنر زن نشستن در خانه و زاييدن و البته پسر زاییدن!
زنان را همين بس بود يک هنر
نشينند و زايند شيران نر
دوستداران فردوسی از شاعرِ فضای مردسالار ده قرن پیش میخواهند ستایشگر زن و تفکر فمنيستي امروزی بیرون کشند!
برای پی بردن به فضای هولناکِ مردانه تنها نمونه خاقانی را بنگرید که از تولد دخترش سرافکنده و چون خر در گل میرود اما وقتی دخترش در سه سالگی می میرد آنوقت چون اسب از شادی تاخته عمری دوباره می یابد!
سرفکنده شدم چو دختر زاد
بر فلک سر فراختم چو برفت
بودم از عجز چون خر اندر گل
بر جهان اسب تاختم چو برفت
❇️ذهن و روح انسان امروز ایرانی از همان فرهنگ مردسالار برمی آید.
تاریخ گذشته از فقیه، فیلسوف و شاعرش گرفته تا شاهش، شرمسار زنان است و زنان راهی ندارند جز نقدِ گذشته و نگاه به آینده و افقهای دوردست...
کاریکاتور ملانصرالدین در ارتباط با سوژه👇
@amookhtan
🔴 #حافظه_تاريخي
🔴 فردوسی زن ستیز یا زن ستای؟!
✍️علی مرادیمراغهای نوشت:
🔴برخی دوستداران او این دو بیت موهن را از آنِ فردوسی نمیدانند:
زن و اژدها هر دو در خاک به
جهان پاک از این هر دو ناپاک به
و :
«زنان را ستایی سگان را ستای
که یک سگ به از صد زن پارسای
آنها معتقدند این ابیات در نسخههای اصلی شاهنامه نیامده. اینجا فرصت اثبات یا نفیِ آنرا نداریم، اما تا مشروطه کمتر شاعری بوده که زن ستیز نبوده باشد!.
دوستداران فردوسی برخی زنان شاهنامه(مانند گردآفريد، همای و گرديه) را دلیل بر زن ستایی او میدانند اما توجه نمیکنند:
اولا، اینها استثنا بوده،
ثانیا، اینها هم سرانجام خیانتکار میشوند!
مثلا گردیه سرانجام همسرش را میکشد! یا همای، فرزندش را بخاطر تصاحب تخت در آب رها می کند!
ثالثا، در نظر نمیگیرند در یک کتاب حماسی(شاهنامه) زن نمیتواند مقامی برابر با مرد داشته باشد و بخاطر همین بارها از زبان قهرمانان مرد مانند مهراب، رستم، افراسياب...زنان سرزنش شده اند.
رابعا، اگر فردوسی از نادر زنان قهرمانش ستایش کرده او از قهرمان داستانش ستایش کرده نه از زن نوعی.
او از خردمندیِ گردیه گفته که با تبرگ ميجنگد به سپهسالاری ميرسد امّا سرانجام خسرو پرويز از او میخواهد همسرش(گستهم) را بکشد و همسر او گردد و به مقام برسد و او اطاعت کرده همسرش را میکشد:
چو شب تيره شد روشنایی بکشت
لب شوی بگرفت ناگه به مشت
می بینید که حتی زنان خوب هم عاقبت خیانتکار میگردند!
گردآفريد دختر گژدهم هم با همۀ دليری، نيرنگباز است و سهراب را می فريبد!
شاهنامه که به عنوان یک اثر حماسی باید اغراق کند اما حتی پس از بالا بردن نادر قهرمانان زنش، در آخر آنها را بر زمین میزند!
در حالیکه مثلا زنان ایده آل فردوسی هستند!
پس از مرگ اردشير، همای تاج بر سر نهاده اهل بخشش، دهش، دادگری..است اما از جاه طلبی و عشق بـقدرت، سرانجام بر مهر مادری چشم پوشیده فرزنـدش را در صـندوقی در دريا رها میکند!
فردوسی وقتی به زن نوع اشاره ميکنند نگاهش کهتر بینی زن است:
در داستان زال و رودابه، فرستادن زن به عنوان سفير را ننگ میداند:
که جايي کجا مايه چندين بود
فرستادن زن چه آيين بود
در ماجرای سودابه و سياوش، کيکاووس از سياوش ميخواهد يکی از خواهرانش را بعنوان همسر برگزیند سياوش ميگويد:
چه آموزم اندر شبستان شاه
به دانش زنان کی نمايند راه
کيکاووس میگوید:
همی خواست ديدن در راستی
ز کار زن آيد همی کاستی
هنگامی که سياوش کشته ميشود، رستم به کيکاووس ميگويد:
کسی کاو بود مهتر انجمن
کفن بهتر او را ز فرمان زن
سياوش به گفتار زن شد به باد
خجسته زنی کو ز مادر نزاد
سخن افراسياب به هنگاميکه منيژه عاشق بيژن شده بود:
کرا از پس پرده دختر بود
اگر تاج دارد بداختر بود
کرا دختر آيد به جای پسر
که از پرده عيب آورد بر نژاد
هنگامي که اسفنديار با مادرش برای رفتن به جنگ مشورت می کند پشیمان می گردد چرا با زن مشورت کرده!
که پيش زنان راز هرگز مگوی
چو گويی سخن بازيابی به کوی
مکن هيچ کاری به فرمان زن
که هرگز نبينی زنی رایزن
یا سخن اسفنديار خطاب به بهمن:
بدو گفت کز مردم سرفراز
نزيبد که با زن نشيند به راز
و پند اردشير به مخاطبان:
دگر بشکنی گردن آز را
نگویی به پيش زنان راز را
یا در داستان بيژن و منيژه:
که گر لب بدوزی ز بهر گزند
زنان را زبان کم بماند به بند
هنگامي که فريدون سه دختر شاه يمن را برای سه پسرش میخواهد شاه يمن گويد:
به اختر کس آن دان که دخترش نيست
چو دختر بود روشن اخترش نيست
و نظر فرستاده زال به کنيزکان رودابه:
بدان تاش دختر نباشد ز بن
نبايد شنيدنش ننگ سخن
پس از آگاهی مهراب از ماجرای دلدادگی رودابه ميگويد:
مرا گفت چون دختر آمد پديد
ببايستش اندر زمان سر بريد
در داستان بهرام شاه، دهی تنها بخاطر سروری زنان، ویران و درختانش خشک میگردد!
بدين ده زن و کودکان مهترند
کسی را نبايد که فرمان برند
تنها هنر زن نشستن در خانه و زاييدن و البته پسر زاییدن!
زنان را همين بس بود يک هنر
نشينند و زايند شيران نر
دوستداران فردوسی از شاعرِ فضای مردسالار ده قرن پیش میخواهند ستایشگر زن و تفکر فمنيستي امروزی بیرون کشند!
برای پی بردن به فضای هولناکِ مردانه تنها نمونه خاقانی را بنگرید که از تولد دخترش سرافکنده و چون خر در گل میرود اما وقتی دخترش در سه سالگی می میرد آنوقت چون اسب از شادی تاخته عمری دوباره می یابد!
سرفکنده شدم چو دختر زاد
بر فلک سر فراختم چو برفت
بودم از عجز چون خر اندر گل
بر جهان اسب تاختم چو برفت
❇️ذهن و روح انسان امروز ایرانی از همان فرهنگ مردسالار برمی آید.
تاریخ گذشته از فقیه، فیلسوف و شاعرش گرفته تا شاهش، شرمسار زنان است و زنان راهی ندارند جز نقدِ گذشته و نگاه به آینده و افقهای دوردست...
کاریکاتور ملانصرالدین در ارتباط با سوژه👇
@amookhtan