Telegram Web Link
@amookhtan

🔴 #حافظه_تاريخي

🔴مایکل رابرتز:

کسری بودجه ایالات متحده در سال جاری تقریباً به ۲ تریلیون دلار خواهد رسید، که بیش از نیمی از آن مربوط به پرداخت بهره بدهی‌هاست – تقریباً به اندازه کل بودجه نظامی کشور. میزان کل بدهی عمومی آمریکا اکنون از ۳۰ تریلیون دلار فراتر رفته است، یعنی حدود ۱۰۰ درصد تولید ناخالص داخلی. سهم بدهی از تولید ناخالص داخلی به‌زودی از بالاترین سطح دوران جنگ جهانی دوم عبور خواهد کرد. دفتر بودجه کنگره (CBO) برآورد می‌کند که بدهی عمومی ایالات متحده تا سال ۲۰۳۴ به بیش از ۵۰ تریلیون دلار برسد – معادل ۱۲۲٫۴ درصد تولید ناخالص داخلی. تنها پرداخت‌های بهره در آن زمان سالانه حدود ۱٫۷ تریلیون دلار خواهد بود. برای جلوگیری از چنین سناریویی، ترامپ قصد دارد تا حد ممکن بخش‌های دولتی را «خصوصی‌سازی» کند. دفتر مدیریت نیروی انسانی دولت او (Office of Personnel Management)  به کارکنان دولتی اعلام کرده است: «به شما توصیه می‌کنیم هرچه زودتر به دنبال شغلی در بخش خصوصی باشید.»

منبع:
ترامپ برنده شرط‌بندی نیست! کارگران چه می برند؟ گفتگو با مایکل رابرتز اقتصاددان مارکسی
– برگردان: هرمز برادری



@amookhtan
1🙏1
آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
@amookhtan 🔴 #حافظه_تاريخي 🔴🔴انگلس در زمانه‌ی ما: جنسیت، بازتولید اجتماعی و انقلاب -ترجمه: هسته‌ی اسمر-کمیته‌ی غیبی نسوان (12) 🔴آیا انگلس در تحلیل‌های خود، تولید و بازتولید را هم‌ارز می‌دانست؟ موضوع مناقشه‌برانگیز دیگری در کارهای انگلس به چشم می‌خورد که…
@amookhtan

🔴 #حافظه_تاريخي

🔴🔴انگلس در زمانه‌ی ما: جنسیت، بازتولید اجتماعی و انقلاب -ترجمه: هسته‌ی اسمر-کمیته‌ی غیبی نسوان (13)

🔴انگلس و کار مزدی زنان

اغلب تصور می‌شود که انگلس دیدگاهی صرفاً اقتصاد‌گرایانه داشته است، زیرا بر این باور بوده که ورود (یا بازگشت) زنان به کار مزدی به رهایی آن‌ها منجر خواهد شد. او ورود زنان به کار مزدی را “نخستین گام” مبارزه علیه ستم جنسیتی می‌دید، نه وسیله‌ی پایان دادن به این ستم.[۵۷] در واقع، او حضور زنان در “صنعت” را “نخستین شرط رهایی از همسر” توصیف می‌کرد -وضعیتی که بنیان‌های خانواده‌ی تک‌همسری را متزلزل ساخته و امکان از میان رفتن آن به‌عنوان یک واحد اقتصادی مستقل در جامعه را مطرح می‌سازد.[۵۸]

انگلس در آثار خود، به خوبی از شرایط دشوار کار در کارخانه‌ها، استثمار و رنج طاقت‌فرسای زنان آگاه بود. با این وجود، او شاهد آن نیز بود که ورود گسترده‌ی زنان به کار مزدی، موجب دگرگونی هنجارهای خانوادگی و کلیشه‌های جنسیتی رایج می‌شود، نحوه‌ی خودانگاری زنان را تغییر می‌دهد، به کمرنگ شدن مرزهای بین حوزه‌های عمومی و خصوصی در خانواده یاری می‌رساند، زنان را به عرصه‌ی اجتماعی وسیع‌تری وارد کرده و امکان کنشگری اجتماعی بیشتر را برای آنان فراهم می‌کند.[۵۹]

با وجود شرایط طاقت‌فرسای کار در معادن و کارخانه‌ها، انگلس اشاره داشت که حضور زنان در عرصه‌ی صنعت، فراتر از دستیابی به «برابری قانونیِ صرف»، امکان مقاومت و سازماندهی جمعی را برای آنان فراهم می‌آورد. این حضور، زمینه‌ای برای شکل‌گیری آگاهی طبقاتی و مبارزه برای حقوق واقعی زنان، ورای قوانین ظاهری، ایجاد می‌کرد.[۶۰]

اهمیت اجتماعی باز‌پیوستن زنان به صفوف مزدبگیران که انگلس به آن اشاره داشته، در زمانه‌ی ما نیز صادق است. چراکه مشارکت زنان در اقتصاد جهانی روندی صعودی در پی گرفته است. داده‌ها حاکی از آن است که سطح اشتغال زنان در سراسر جهان در بالاترین میزان خود قرار دارد. به‌عنوان نمونه، در ایرلند، تعداد زنان شاغل در طول سی سال گذشته بیش از یک‌پنجم افزایش یافته است.

نیروی کارِ رو به رشدِ زنان، با تنوع نژادی قابل توجه -که شامل «کارگرانِ خط مقدم» در بخش‌های بهداشت، خرده‌فروشی و آموزش می‌شود و اهمیت آن از زمان آغاز همه‌گیری کووید ۱۹ بیش از پیش آشکار شده است- اکنون هسته‌ی اصلی پرولتاریای خدماتیِ نوین را شکل می‌دهد. در ایالات متحده، فرانسه و انگلستان، این وضعیت منجر به افزایش مبارزات کارگری در بخش‌های مراقبت و خدمات شده. در آمریکای لاتین، همین روند به تقویت جنبش‌های اجتماعی گسترده برای حقوق جنسیتی انجامیده است.

در کشورهای شمال جهانی، زنان که اینک نزدیک به نیمی از طبقه‌ی کارگر را تشکیل می‌دهند، از نفوذ و قدرت اجتماعی بیشتری برخوردار شده‌اند. افزایش اشتغال زنان در مشاغل مزدی، تناقضی اساسی در نظام سرمایه‌داری را نمایان می‌سازد: نظام سرمایه از سویی به نیروی کارِ بیشتر، از جمله زنان، نیازمند است، اما از سوی دیگر، از ارائه‌ی حمایت‌های اجتماعی لازم برای انجام امور مراقبت و خانه‌داری سر باز می‌زند. این تضاد عمیق و لاینحل، به‌ویژه در اعتراضات اخیر در انگلستان و ایرلند نسبت به کمبود مراکز مراقبت از کودکان، به روشنی قابل مشاهده است.

ورود زنان به عرصه‌ی کار مزدی، همراه با بحران اجتماعی مسکن، همچنان به مختل کردن مدل‌های قدیمی خانواده ادامه می‌دهد. خانواده‌ی هسته‌ای پدرسالارانه و هترونرماتیو در کشورهای شمال جهانی در حال افول است. در بریتانیا، ۱۵.۴ درصد از خانواده‌ها اکنون خانواده‌های تک‌والدی هستند؛ ۲۵ درصد از خانواده‌های لندن تک‌نفره هستند و ۲۸ درصد از افراد ۲۰ تا ۳۴ ساله با والدین خود زندگی می‌کنند.[۶۱] در اتحادیه‌ی اروپا، نسبت خانوارهای تک‌نفره به زوج‌ها افزایش قابل توجهی داشته است.[۶۲] در ایالات متحده، خانوارهای تک‌نفره و زنان سرپرست خانواده‌ی بدون همسر بیش از ۴۶ درصد از کل انواع خانوار را تشکیل می‌دهند.[۶۳] به بیان دیگر، در بسیاری از کشورهای شمال جهانی، ساختار سنتی و هسته‌ای خانواده دستخوش تغییر شده و به‌طور رایج اشکال متنوعی از زندگی خانوادگی در جامعه دیده می‌شوند. البته این روند قطعی و بدون بازگشت نیست و گروه‌های راست افراطی محافظه‌کار در تلاش هستند تا مانع ادامه‌ی آن شوند. با این‌حال، افزایش پیوسته‌ی حضور زنان در بازار کار، همان‌طور که انگلس پیش‌بینی کرده بود، در کنار بحران‌های اجتماعی متعددِ نظام سرمایه‌داریِ کنونی، به تضعیف هنجارهای جنسیتی پیشین و تغییر انتظارات سیاسی از خانواده‌ها و نقش‌های سنتیِ جنسیتی کمک کرده است.

ادامه دارد


@amookhtan
🥰1🙏1
آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
۹۷۵.در قرون وسطا یا سده‌های میانه، نظام اقتصادی و اجتماعی بر پایه فئودالیسم بود. که در آن قدرت و ثروت در دست زمین‌دارها، یعنی فئودال‌ها قرار داشت و مردم عادی، یارعیت‌ها، بر اساس رابطه‌ی اجاره زمین‌های فئودال‌ها زنده‌گی می‌کردند.قرون وسطا چند سده طول کشید؟
۹۷۶.بيوسفر(Biosphere )به‌آن‌بخش يالايه ازکره زمين گفته‌مي‌شود که درآن زنده‌گي‌وجود‌دارد.اين لايه زيستگاه‌انسان وسايرموجودات‌زنده هم‌چون پرنده‌گان،ماهي‌ها ياسازواره‌ها وموجودات خاک‌زي است وتالايه‌هاي زيرين اززمين که ریشه درختان‌و دیگر‌جان‌داران نفوذمی‌کند.
Anonymous Quiz
10%
۱. درست نیست.
90%
۲. درست است.
1🙏1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 شیوه تولید سرمایه‌ به فکر سود است نه سلامتی شهروندان

🔴فیلمی منتشر شده از یک کارخانه آبمیوه و کمپوت که میوه‌ها رو با آب کثیف می‌شورند...زمان و مکان فیلم مشخص نیست!

@amookhtan
1🙏1
@amookhtan

🔴 #حافظه_تاريخي

🔴 کشف فسیل تقریبا کامل یکی از قدیمی‌ترین دایناسور‌های جهان در آرژانتین

پژوهشگران در کوه‌های بلند آند در آرژانتین به کشفی نادر دست یافته‌اند.کشف اسکلت تقریبا کامل از یکی از قدیمی‌ترین دایناسورهای شناخته‌شده، سرنخ‌های تازه‌ای درباره‌ آغاز پیدایش این جانور داده است.

این دایناسور با نام علمی Huayracursor jaguensis شناخته می‌شود.

در این کشف، بخش‌هایی از جمجمه، یک ستون فقرات کامل تا نوک دم و همچنین پاهای جلو و عقب تقریبا کامل به‌دست آمده است.

یکی از نویسندگان این پژوهش گفته است: «برآوردها نشان می‌دهد دایناسور هوایراکوسور حدود ۲۳۰ میلیون سال پیش روی زمین می‌زیسته و به همین دلیل یکی از قدیمی‌ترین دایناسورهای شناخته‌شده‌ جهان به‌شمار می‌رود.»


@amookhtan
@amookhtan

🔴 #حافظه_تاريخي

🔴 سرعت بی‌سابقه افزایش سطح دریاها؛ رکورد ۴۰۰۰ ساله شکسته شد

نتیجه تحقیقاتی درباره تغییرات سطح آب دریا در طول حدود ۱۲ هزار سال گذشته نشان می‌دهد که سطح آب دریاهای جهان از سال ۱۹۰۰ تا ۲۰۲۰ بسیار سریع‌تر از هر دوره دیگری در ۴۰۰۰ سال گذشته بالا رفته است.

بر اساس گزارش یک گروه پژوهشی به سرپرستی یوچنگ لین، از دانشگاه راتگرز در پیسکاتاوی (ایالت نیوجرسی آمریکا) که در نشریه علمی "نیچر" منتشر شده، افزایش کنونی سطح دریا عمدتاً به دو عامل بازمی‌گردد؛ نخست گرم‌تر شدن آب اقیانوس‌ها که به انبساط حرارتی آن می‌انجامد و دوم، ذوب شدن یخچال‌های کوهستانی و صفحات یخی گرینلند و قطب جنوب که باعث سرازیری بیشتر آب به اقیانوس‌ها می‌شود.

یوچنگ لین در بیانیه دانشگاهی خود توضیح می‌دهد: «یخچال‌های طبیعی سریع‌تر واکنش نشان می‌دهند، زیرا از صفحات یخی که اغلب وسعتی به اندازه یک قاره دارند، کوچکترند. در حال حاضر در گرینلند شاهد شتابی فزاینده هستیم.»

بر اساس این مطالعه، پس از پایان آخرین دوره یخبندان، سطح آب دریاها بین ۱۱ هزار و ۷۰۰ سال تا حدود ۸ هزار و ۲۰۰ سال پیش، با شدتی ویژه و میانگین سالانه ۱۰٫۷ میلی‌متر، بالا رفته است.

حدود ۶۰۰۰ سال پیش این رقم به ۲٫۸ میلی‌متر در سال کاهش یافته و نزدیک به ۳۰۰۰ سال پیش، افزایش سالانه به تنها ۰٫۴ میلی‌متر رسیده و سپس باز هم کاهش پیدا کرده است.

سطح آب دریا در ۴۰۰۰ سال گذشته نسبتاً ثابت و با نوسانات محدود باقی مانده، اما از قرن نوزدهم ورق برگشته است. در نیمه نخست قرن نوزدهم، افزایش سالانه تنها حدود ۰٫۱ میلی‌متر بوده، اما در نیمه دوم به ۰٫۷۶ میلی‌متر رسیده است.

دانشمندان میانگین افزایش سالانه بین ۱۹۹۰ تا ۲۰۲۰ میلادی را ۱٫۵۱ میلی‌متر برآورد می‌کنند. تحقیقات دیگر نیز نشان می‌دهد که این روند پیوسته در این دوره شتاب گرفته است.




@amookhtan
1🙏1
آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
@amookhtan 🔴 #حافظه_تاريخي 🔴🔴انگلس در زمانه‌ی ما: جنسیت، بازتولید اجتماعی و انقلاب -ترجمه: هسته‌ی اسمر-کمیته‌ی غیبی نسوان (13) 🔴انگلس و کار مزدی زنان اغلب تصور می‌شود که انگلس دیدگاهی صرفاً اقتصاد‌گرایانه داشته است، زیرا بر این باور بوده که ورود (یا بازگشت)…
@amookhtan

🔴 #حافظه_تاريخي

🔴🔴انگلس در زمانه‌ی ما: جنسیت، بازتولید اجتماعی و انقلاب -ترجمه: هسته‌ی اسمر-کمیته‌ی غیبی نسوان (14)

🔴انگلس و مراقبت خصوصی

همان‌طور که مشاهده کردیم یکی از ویژگی‌های متمایز تحلیل انگلس این بود که ستم جنسیتی با تمایز طبقاتی چشمگیر می‌شود. در زمانه‌ی ما، با تشدید نابرابری‌های اقتصادی، تاثیر طبقه بر تجربه‌ی زیسته‌ی زنان بیش از پیش نمایان شده است. شکاف جنسیتی دستمزد، بازتابی از نابرابری‌های طبقاتی و نژادیِ موجود در جامعه است. زنان کارگر کم‌درآمد، با بار سنگینِ مضاعفِ کارِ مزدی و بی‌مزد مواجه‌اند. در مقابل، زنان طبقات متوسط و بالاتر در جوامع غربی می‌توانند با صرف هزینه، وظایف خانگیِ بی‌مزد خود را برون‌سپاری کنند و بدین‌ترتیب، فرصت بیشتری برای پیشرفت در مشاغل پردرآمد بیابند. این زنانِ متخصص، که برخی از آنان اکنون در مناصب مدیریتیِ نظام سرمایه‌داری حضور دارند، تجربه‌ای به‌طور کامل متفاوت از زندگیِ خواهران کارگر خود دارند که به دلیل لزوم انجام هم‌زمانِ کارِ مزدی و خانه‌داری، در مشاغل کم‌درآمد و اغلب پاره‌وقت گرفتار شده‌اند. در اوایل قرن بیستم، بسیاری از زنان سوسیالیست با استناد به آرای انگلس، خواهان جنبشی از زنان کارگر برای تغییرات اجتماعی بودند، جنبشی با اهداف سیاسی متفاوتی از جنبش‌های فمینیستی لیبرالِ آن زمان. در قرن بیست‌ویکم نیز، شکاف سیاسی مشابهی پدید آمده است: جریانی رادیکال، با رویکردی سوسیالیستی و مارکسیستی در درون جنبش فمینیسم شکل گرفته که به‌شدت مخالف فمینیسم نئولیبرالِ غالب است.

با وجود این، اغلبِ نویسندگان و نظریه‌پردازان فمینیسم مارکسیستی، با انگلس در مورد نحوه‌ی ارتباطِ بازتولید اجتماعی با نظام سرمایه‌داری اختلاف نظر دارند. برای نمونه، خیمنز، که یک مارکسیست ساختارگراست، دیدگاه انگلس را به دلیل تاکید بیش از حد بر تاریخ مورد انتقاد قرار می‌دهد و بر این باور است که ساختارهای بازتولید اجتماعی، توسط سایر ساختارهای سرمایه‌داری، به‌ویژه ساختار تولید، شکل می‌گیرند و این نحوه‌ی تعاملِ ساختاری، ویژگی‌های کل نظام را تعیین می‌کند.[۶۴]

ماتریالیسم تاریخی انگلس، چشم‌انداز متفاوتی از پویایی‌های اجتماعی را ارائه می‌دهد. او با تحلیلی عمیقن تاریخی، نشان می‌دهد که اشکال خانواده بر اساس نیازهای شیوه‌های تولید تغییر می‌کنند. او خانواده را در نظام سرمایه‌داری -به همراه نظام‌های دولتی، حقوقی و سیاسی- به‌عنوان بخشی از روبنای جامعه‌ی سرمایه‌داری در نظر می‌گیرد و چگونگی ارتباط و تعامل این ساختارهای روبنایی با زیربنای اقتصادی جامعه را مشخص می‌کند. برخلاف تصور رایج، انگلس روابط اقتصادی را به‌عنوان عاملی تعیین‌کننده‌ی مکانیکیِ همه‌چیز نمی‌دانست؛ بلکه معتقد بود که عناصر روبنایی نیز به شکلی متقابل بر روند مبارزات تاریخی تأثیر می‌گذارند.[۶۵]

اهمیتِ درک مفهومِ زیربنا و روبنا در تحلیل خانواده و سایر جنبه‌های بازتولید اجتماعی، در آشکار ساختن تمایزی مهم نمایان می‌شود: نهاد دولت در نظام سرمایه‌داری، ساختارهای اجتماعی و آگاهی جمعی همواره در حال تغییر و تحول‌ هستند و این در حالی است که شیوه‌ی تولید سرمایه‌داری -مگر در شرایط انقلابی- بنیان نسبتاً پایداری را برای حفظ نظم اجتماعی در هر دوره درنظر گرفته است.[۶۶] در بررسی بازتولید اجتماعی، ماهیتِ متغیرِ اجزای گوناگون آن -از جمله مراقبت‌های خانگی، نظام‌های بهداشت، آموزش و رفاه- و همچنین ماهیت جنسیتیِ این اجزا را که شکل گرفته‌اند و گاه با نیازهای انباشت سرمایه در تضاد هم هستند، می‌توان درک کرد. این پویاییِ اجتماعی ممکن است در رویکردهای ساختارگرایانه‌ی افراطی نسبت به بازتولید اجتماعی، نادیده گرفته شود؛ رویکردهایی که گاه تلاش می‌کنند سیستم‌های بازتولید اجتماعیِ کنونی را به‌عنوان مقوله‌ای ضروری و ثابت در نظام سرمایه‌داری تثبیت کنند. در مقابل، برخی بر این عقیده پافشاری می‌کنند که نیروی کار انسانی در سرمایه‌داری مقوله‌ای ایستا و ذاتی نیست، بلکه عنصری پویاست که همواره در حال تغییر است و بر اساس تحولات سرمایه تعریف می‌شود.[۶۷]

بازتولید اجتماعی در محیط خانه، در زمانه‌ی ما، به‌طور مستقیم تحت‌تاثیر تحولات نظام سرمایه‌داری، دستخوش تغییرات چشمگیری شده است. افزایش پیوسته‌ی حضور زنان در بازار کار و همچنین چالش‌های سیاسیِ برآمده علیه نظام مردسالارانه، به افزایش تنوع در ساختار خانواده و گرایش فزاینده به فاصله‌گیری از الگوی سنتی و هنجاریِ خانواده‌ی هسته‌ای منجر شده است. این تغییراتِ ساختاری در خانواده، به‌طور عمده از الگوهای گوناگون اشتغال زنان نشات می‌گیرد که خود پاسخی است به نیازِ روزافزون سرمایه به نیروی کارِ بیشتر. در نتیجه، به‌ویژه در کشورهای شمال جهانی، ما شاهد فاصله‌گیری از الگوی خانواده‌ی هسته‌ایِ سنتی هستیم؛ الگویی که خود محصول دوره‌ی دیگری از سرمایه‌داری بوده است.

ادامه👇


@amookhtan
2🙏1
ادامه از پست قبلی 👆👇


انگلس به خوبی از تحولات اجتماعی ناشی از صنعتی‌ شدن شتابان شهرهای انگلستان در قرن نوزدهم و تأثیر آن بر خانواده‌های کارگری آگاه بود. امروزه نیز خانواده‌ها، به‌ویژه در مواجهه با افزایش هزینه‌های زندگی و سایر فشارهای اجتماعی که تهدیدکننده‌ی بقا و سلامتشان هستند، با چالش‌هایی جدی دست‌وپنجه نرم می‌کنند. به دلیل ناتوانی فرزندان بزرگسال در فراهم کردن مسکن مناسب، تعداد بیشتری از افراد در یک خانه زندگی می‌کنند و فرزندان مدت طولانی‌تری در خانه‌ی والدین خود باقی می‌مانند. مهاجرت، تغییرات آب و هوایی و جنگ‌ها نیز به ازهم‌پاشیدگی بسیاری از خانواده‌ها منجر شده است. در این میان، نظام سرمایه‌داری از ارائه‌ی خدمات مراقبتی دولتیِ کافی به کودکان و سالمندان شانه خالی کرده و مسئولیت این مراقبت‌ها را بیش از پیش به خانواده‌ها واگذار می‌کند. این خصوصی‌سازیِ بازتولید اجتماعی، هرچند هزینه‌ی کمتری برای سیستم دارد، اما به تعبیر نانسی فریزر، به «نقطه‌ی بحرانی» خود رسیده است.[۶۸] بینش‌های انگلس درباره نقش خانواده در نظام سرمایه‌داری، ستمِ نهفته در حوزه‌ی خصوصی و ضرورتِ انقلابی اجتماعی برای اجتماعی کردن واقعی مراقبت و بازتولید اجتماعی، آموزه‌های او را به منبعی ارزشمند و الهام‌بخش برای زمانه‌ی ما بدل کرده است.

نویسنده: مارنی هولبورو Marnie Holborow

پایان

منبع:https://manjanigh.com/?p=6346

@amookhtan
@amookhtan

🔴 #حافظه_تاريخي

🔴 فردوسی زن ستیز یا زن ستای؟!

✍️
علی مرادی‌مراغه‌ای نوشت:

🔴برخی دوستداران او این دو بیت موهن را از آنِ فردوسی نمیدانند:
زن و اژدها هر دو در خاک به
جهان پاک از این هر دو ناپاک به
و :
«زنان را ستایی سگان را ستای
که یک سگ به از صد زن پارسای

آنها معتقدند این ابیات در نسخه‌های اصلی شاهنامه نیامده. اینجا فرصت اثبات یا نفیِ آنرا نداریم، اما تا مشروطه کمتر شاعری بوده که زن ستیز نبوده باشد!.

دوستداران فردوسی برخی زنان شاهنامه(مانند گردآفريد، همای و گرديه) را دلیل بر زن ستایی او میدانند اما توجه نمیکنند:
اولا، اینها استثنا بوده،
ثانیا، اینها هم سرانجام خیانتکار میشوند!
مثلا گردیه سرانجام همسرش را میکشد! یا همای، فرزندش را بخاطر تصاحب تخت در آب رها می کند!
ثالثا، در نظر نمیگیرند در یک کتاب حماسی(شاهنامه) زن نمیتواند مقامی برابر با مرد داشته باشد و بخاطر همین بارها از زبان قهرمانان مرد مانند مهراب، رستم، افراسياب...زنان سرزنش شده اند.
رابعا، اگر فردوسی از نادر زنان قهرمانش ستایش کرده او از قهرمان داستانش ستایش کرده نه از زن نوعی.

او از خردمندیِ گردیه گفته که با تبرگ ميجنگد به سپهسالاری ميرسد امّا سرانجام خسرو پرويز از او میخواهد همسرش(گستهم) را بکشد و همسر او گردد و به مقام برسد و او اطاعت کرده همسرش را میکشد:
چو شب تيره شد روشنایی بکشت
لب شوی بگرفت ناگه به مشت

می بینید که حتی زنان خوب هم عاقبت خیانتکار میگردند!

گردآفريد دختر گژدهم هم با همۀ دليری، نيرنگباز است و سهراب را می فريبد!

شاهنامه که به عنوان یک اثر حماسی باید اغراق کند اما حتی پس از بالا بردن نادر قهرمانان زنش، در آخر آنها را بر زمین میزند!
در حالیکه مثلا زنان ایده آل فردوسی هستند!
پس از مرگ اردشير، همای تاج بر سر نهاده اهل بخشش، دهش، دادگری..است اما از جاه طلبی و عشق بـقدرت، سرانجام بر مهر مادری چشم پوشیده فرزنـدش را در صـندوقی در دريا رها میکند!

فردوسی وقتی به زن نوع اشاره ميکنند نگاهش کهتر بینی زن است:
در داستان زال و رودابه، فرستادن زن به عنوان سفير را ننگ میداند:
که جايي کجا مايه چندين بود
فرستادن زن چه آيين بود

در ماجرای سودابه و سياوش، کيکاووس از سياوش ميخواهد يکی از خواهرانش را بعنوان همسر برگزیند سياوش ميگويد:
چه آموزم اندر شبستان شاه
به دانش زنان کی نمايند راه
کيکاووس میگوید:
همی خواست ديدن در راستی
ز کار زن آيد همی کاستی

هنگامی که سياوش کشته ميشود، رستم به کيکاووس ميگويد:
کسی کاو بود مهتر انجمن
کفن بهتر او را ز فرمان زن
سياوش به گفتار زن شد به باد
خجسته زنی کو ز مادر نزاد

سخن افراسياب به هنگاميکه منيژه عاشق بيژن شده بود:
کرا از پس پرده دختر بود
اگر تاج دارد بداختر بود
کرا دختر آيد به جای پسر
که از پرده عيب آورد بر نژاد

هنگامي که اسفنديار با مادرش برای رفتن به جنگ مشورت می کند پشیمان می گردد چرا با زن مشورت کرده!
که پيش زنان راز هرگز مگوی
چو گويی سخن بازيابی به کوی
مکن هيچ کاری به فرمان زن
که هرگز نبينی زنی رایزن
 
یا سخن اسفنديار خطاب به بهمن:
بدو گفت کز مردم سرفراز
نزيبد که با زن نشيند به راز

و پند اردشير به مخاطبان:
دگر بشکنی گردن آز را
نگویی به پيش زنان راز را

یا در داستان بيژن و منيژه:
که گر لب بدوزی ز بهر گزند
زنان را زبان کم بماند به بند
 
هنگامي که فريدون سه دختر شاه يمن را برای سه پسرش میخواهد شاه يمن گويد:
به اختر کس آن دان که دخترش نيست
چو دختر بود روشن اخترش نيست

و نظر فرستاده زال به کنيزکان رودابه:
بدان تاش دختر نباشد ز بن
نبايد شنيدنش ننگ سخن

پس از آگاهی مهراب از ماجرای دلدادگی رودابه ميگويد:
مرا گفت چون دختر آمد پديد
ببايستش اندر زمان سر بريد

در داستان بهرام شاه، دهی تنها بخاطر سروری زنان، ویران و درختانش خشک میگردد!
بدين ده زن و کودکان مهترند
کسی را نبايد که فرمان برند

تنها هنر زن نشستن در خانه و زاييدن و البته پسر زاییدن!
زنان را همين بس بود يک هنر
نشينند و زايند شيران نر

دوستداران فردوسی از شاعرِ فضای مردسالار ده قرن پیش میخواهند ستایشگر زن و تفکر فمنيستي امروزی بیرون کشند!
برای پی بردن به فضای هولناکِ مردانه تنها نمونه خاقانی را بنگرید که از تولد دخترش سرافکنده و چون خر در گل میرود اما وقتی دخترش در سه سالگی می میرد آنوقت چون اسب از شادی تاخته عمری دوباره می یابد!
سرفکنده شدم چو دختر زاد
بر فلک سر فراختم چو برفت
بودم از عجز چون خر اندر گل
بر جهان اسب تاختم چو برفت

❇️ذهن و روح انسان امروز ایرانی از همان فرهنگ مردسالار برمی آید.
تاریخ گذشته از فقیه، فیلسوف و شاعرش گرفته تا شاهش، شرمسار زنان است و زنان راهی ندارند جز نقدِ گذشته و نگاه به آینده و افقهای دوردست...


کاریکاتور ملانصرالدین در ارتباط با سوژه👇

@amookhtan
2🙏1
@amookhtan

🔴 #حافظه_تاريخي

🔴مارکس و جست‌وجوی رهایی در عصر سرمایه – مهرزاد وطن آبادی (۱)

در جهانی که مناسبات اقتصادی، اجتماعی و زیست‌محیطی هر روز بیش از پیش به بن‌بست می‌رسند، نام مارکس همچنان در پس‌زمینه‌ی تحلیل‌ها زنده است. نه از آن رو که قرن نوزدهم هنوز ادامه دارد، بلکه از آن جهت که سرمایه‌داری، همان‌گونه که او توصیف کرد، همچنان ساختار اصلی نظم جهانی است؛ نظمی که بحران‌های پیاپی‌اش نه تصادفی، بلکه درونی و ذاتی است. مارکس، در مقام یک متفکر، هرگز به‌دنبال آن نبود که به‌جای تاریخ سخن بگوید؛ او می‌خواست تاریخ را بفهمد. آنچه او در آثارش، از دست‌نوشته‌های اقتصادی و فلسفی ۱۸۴۴ تا سرمایه، پی‌ می‌گیرد، کوشش برای شناخت منطق درونی حرکت جامعه‌ی مدرن است: منطقی که بر پایه‌ی تولید، مالکیت و انباشت شکل گرفته و انسان را به ابزار ارزش‌افزایی بدل کرده است.

بازخوانی مارکس در عصر ما، بازگشت به گذشته نیست؛ بلکه تلاشی است برای درک ریشه‌های بحران‌های امروز: شکاف طبقاتیِ فزاینده، استثمار جهانی نیروی کار، غارت طبیعت، و بی‌عدالتی ساختاری. اما این بازخوانی، نیازمند فاصله گرفتن از هرگونه جزم‌گرایی است. مارکس را نه باید چون پیامبری با نسخه‌ای نهایی، بلکه چون اندیشمندی دید که پرسش‌هایش هنوز گشوده‌اند. او خود می‌گفت: «فیلسوفان تاکنون تنها جهان را به شیوه‌های گوناگون تفسیر کرده‌اند، سخن بر سر تغییر آن است.» این جمله، دعوتی است به اندیشیدن، نه دنباله‌روی؛ به تحلیل، نه ایمان. از همین روست که امروز، در جهانی که سرمایه از مرزهای جغرافیا گذشته و به اعماق حیات انسانی نفوذ کرده است، بازخوانی مارکس ضرورتی است تحلیلی و تاریخی، نه ایدئولوژیک.

مارکس فرزند زمانه‌ای بود که تاریخ در آن با شتاب می‌دوید. نیمه‌ی نخست قرن نوزدهم، دوران زایش نظم نوین سرمایه‌داری بود: انقلاب صنعتی چرخ‌های ماشین را در کارخانه‌ها به حرکت درآورده بود و بورژوازی به طبقه‌ی مسلط بدل می‌شد. در این میان، طبقه‌ای تازه سر برآورد: کارگرانِ مزدبگیر، بی‌دارایی اما با نیروی کار خویش به‌مثابه کالایی برای فروش. اروپا در التهاب بود؛ خیابان‌ها در پاریس، لندن، برلین و منچستر پر از دود کارخانه‌ها و فریاد کارگرانی بود که در جست‌وجوی نان و کرامت به شورش برمی‌خاستند. در همین بستر تاریخی، جوانی آلمانی به نام کارل مارکس اندیشیدن را نه به مثابه تأملی مجرد، بلکه چون سلاحی برای نقد جامعه آغاز کرد.

مارکس از هگل دیالکتیک را آموخت، اما آن را از جهان ایده به جهان مادی آورد. او نوشت: «دیالکتیک من بر روی پاهایش ایستاده است، در حالی که دیالکتیک هگل بر سر خود ایستاده بود.» برای مارکس، حرکت تاریخ نه حاصل سیر ایده‌ها، بلکه نتیجه‌ی تضادهای مادی و طبقاتی بود. او نشان داد که تاریخ، تاریخِ مبارزه‌ی طبقاتی است؛ نیرویی که شکل جامعه را رقم می‌زند. از فویرباخ، نقد مذهب را فراگرفت، اما به نقد جامعه بسنده نکرد. فویرباخ انسان را در برابر خدا قرار داد، مارکس اما نشان داد که انسان در نظام تولید سرمایه‌داری، نه تنها از خدا، که از خود نیز بیگانه است. او همچنین نظریه‌ی ارزش کار در اقتصاد کلاسیک را نقد کرد و نشان داد که راز ارزش در کار انسانیِ اجتماعی نهفته است. از دل این تحلیل، مفهوم «ارزش اضافی» زاده شد: سرچشمه‌ی سود و استثمار.

مارکس با این سه سرچشمه‌ی فکری، منظومه‌ای نو آفرید: ماتریالیسم تاریخی، که در آن ساختار اقتصادی زیربنای اشکال سیاسی، فرهنگی و ایدئولوژیک است؛ اما نه به‌صورت مکانیکی، بلکه در جدالی دیالکتیکی میان نیروهای مولد و روابط تولید. در این بستر، اندیشه‌ی مارکس پاسخی بود به پرسشی تاریخی: چگونه جامعه‌ای که وعده‌ی آزادی و برابری داده بود، به جهانی از فقر و نابرابری بدل شد؟ پاسخ او تحلیلی از ساختارهای پنهان قدرت و مالکیت بود؛ تحلیلی که از فلسفه فراتر رفت و به نقد اقتصاد سیاسی انجامید.

مارکس از همان آغاز، انسان را نه موجودی انتزاعی، که هستی‌ای اجتماعی دید؛ انسانی که تنها در ارتباط با دیگران، در کار و تولید، معنا می‌یابد. برای او، کار نه فقط فعالیتی اقتصادی، بلکه جوهر وجودی انسان بود. انسان در فرآیند کار، طبیعت را دگرگون می‌کند و در همان حال، خود را نیز می‌سازد. اما در نظام سرمایه‌داری، این جوهر حیاتی دچار وارونگی می‌شود. نیروی کار، که باید مظهر خلاقیت و آزادی باشد، به کالایی بدل می‌گردد که در بازار خرید و فروش می‌شود. این لحظه، لحظه‌ی آغاز ازخودبیگانگی است. انسان در کارخانه نه خود را می‌بیند، نه حاصل کار خود را. محصول، از آنِ دیگری است؛ کارگر هرچه بیشتر کار می‌کند، کمتر از آنِ خود می‌شود. او در محصولش خویشتن را می‌نهد، اما آن محصول به بیگانه‌ای تعلق دارد. این وارونگی، بنیان بحران انسانی در جامعه‌ی سرمایه‌داری است.

ادامه دارد

@amookhtan
آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
۹۷۸.از نظر مارکس، کار انسان دو وجه ایجابی و سلبی یا منفی دارد: وجه اول، خودآفریننده‌گی انسان به‌واسطه کار است و وجه دوم به‌واسطه‌ی کار، ازخودبیگانه‌شده‌گی انسان. این دو وجه کار بیان‌گر وحدت اضداد در کار است. منظور کدام کارها است؟
Anonymous Quiz
68%
۱. منظور وحدت ضدین کارلازم و کاراضافی است.
32%
۲. منظور وحدت ضدین کارمجرد و کار مشخص یا انضمامی است.
@amookhtan

🔴 #حافظه_تاريخي

🔴عمارت های تهرون
خانه فروغ فرخزاد/ یادگاری از محله امیریه قدیم و عاشق شدن فروغ


▪️علی نجومی

🔹وقتی در سال 1395 هوشنگ گلمکانی منتقد مشهور فیلم و سردبیر سال های نه چندان دور مجله فیلم از تخریب خانه فروغ فرخزاد در محله دروس تهران خبر داد کمتر کسی می دانست که خانه ذکر شده در واقع خانه ای است که فروغ سال های آخر عمر خود را در آن گذرانده است ولی خانه پدری فروغ در جای دیگری از تهران قرار دارد: محله امیریه.

گزارش را می‌توانید این‌جا بخوانید: asriran.com/004ded


@amookhtan
@amookhtan

🔴 #حافظه_تاريخي

🔴 ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﻣﯿﻠﻪﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﺍﻥ‏

ﺑﻮﯾﻴﺪﻥ ﮔﻮﻧﻪﯼ ﺩﻟﺒﻨﺪﻡ ﻣﻤﻨﻮﻉ!
ﻧﺎﻫﺎﺭ ﺑﺎ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﺳﺮ ﻳﮏ ﺳﻔﺮﻩ ﻣﻤﻨﻮﻉ!
ﻫﻤﮑﻼﻣﯽ ﺑﺎ ﻣﺎﺩﺭ ﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭ
ﺑﯽﻧﮕﻬﺒﺎﻥ ﻭ ﺩﻳﻮﺍﺭﻩﯼ ﺳﻴﻤﯽ ﻣﻤﻨﻮﻉ!
ﺑﺴﺘﻦ ﻧﺎﻣﻪﺍﯼ ﮐﻪ ﻧﻮﺷﺘﻪﺍﯼ
ﻳﺎ ﻧﺎﻣﻪﯼ ﺳﺮﺑﺴﺘﻪ
ﺗﺤﻮﻳﻞ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻣﻤﻨﻮﻉ!

ﺧﺎﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻥ ﭼﺮﺍﻍ،
ﺁﻧﮕﺎﻩ ﮐﻪ ﭘﻠﮏﻫﺎﻳﺖ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﯽﺁﻳﻨﺪ ﻣﻤﻨﻮﻉ!
ﺑﺎﺯﯼ ﺗﺨﺘﻪ ﻧﺮﺩ ﻣﻤﻨﻮﻉ!

ﺍﻣﺎ ﭼﻴﺰﻫﺎﯼ ﻣﻤﻨﻮﻋﯽ ﻫﻢ ﻫﺴﺖ
ﮐﻪ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﯽ ﮔﻮﺷﻪﯼ ﻗﻠﺒﺖ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﮐﻨﯽ
ﻋﺸﻖ، ﺍﻧﺪﻳﺸﻴﺪﻥ، ﺩﺭﻳﺎﻓﺘﻦ

ناﻇﻢ ﺣﮑﻤﺖ

@amookhtan
Forwarded from عصر ایران
امروز با شاملو: این فصل دیگری است ...

بی‌آنکه دیده بیند،

                    در باغ

احساس می‌توان کرد

در طرحِ پیچ‌پیچِ مخالف‌سرای باد

یأسِ موقرانه‌ی برگی که

                            بی‌شتاب

بر خاک می‌نشیند.



بر شیشه‌های پنجره

                         آشوبِ شبنم است.

ره بر نگاه نیست

تا با درون درآیی و در خویش بنگری.

با آفتاب و آتش

                 دیگر

گرمی و نور نیست،

تا هیمه‌خاکِ سرد بکاوی

                            در

                              رؤیای اخگری.



این

   فصلِ دیگری‌ست

که سرمایش

               از درون

درکِ صریحِ زیبایی را

                        پیچیده می‌کند.

یادش به خیر پاییز

                     با آن

توفانِ رنگ و رنگ

                   که برپا

در دیده می‌کند!



هم برقرارِ منقلِ اَرزیزِ آفتاب،

خاموش نیست کوره

                       چو دی‌سال:

خاموش

خود

منم!

مطلب از این قرار است:

چیزی فسرده است و نمی‌سوزد

                                       امسال

در سینه

در تنم!

asriran.com/004djS

@MyAsriran
آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
@amookhtan 🔴 #حافظه_تاريخي 🔴مارکس و جست‌وجوی رهایی در عصر سرمایه – مهرزاد وطن آبادی (۱) در جهانی که مناسبات اقتصادی، اجتماعی و زیست‌محیطی هر روز بیش از پیش به بن‌بست می‌رسند، نام مارکس همچنان در پس‌زمینه‌ی تحلیل‌ها زنده است. نه از آن رو که قرن نوزدهم هنوز…
@amookhtan

🔴 #حافظه_تاريخي

🔴مارکس و جست‌وجوی رهایی در عصر سرمایه – مهرزاد وطن آبادی (۲)

🔴مارکس در نامه‌ای به انگلس در سال ۱۸۴۴ نوشت که «اقتصاددانان با غرور از کار سخن می‌گویند، اما نمی‌دانند این کار چیست، زیرا آن را از انسان تهی کرده‌اند.» او می‌خواست نشان دهد که اقتصاد سیاسی کلاسیک، اگرچه درباره ارزش و سود سخن می‌گوید، اما از معنا و ریشه‌ی انسانی آن بی‌خبر مانده است. نقد مارکس بر آنان نه صرفاً نظری، بلکه انسانی و اخلاقی بود. از اینجاست که مسیر او از فلسفه به اقتصاد می‌رسد، اما اقتصادی که به فلسفه بازمی‌گردد. مارکس در کاپیتال، پروژه‌ی عظیم خود را برای افشای منطق درونی سرمایه آغاز کرد. سرمایه در نگاه او، رابطه‌ای اجتماعی است، نه انبوهی از اشیاء یا پول. این رابطه، زمانی شکل می‌گیرد که نیروی کار، به کالایی تبدیل می‌شود. ارزش اضافی، یعنی تفاوت میان آنچه کارگر تولید می‌کند و آنچه دریافت می‌دارد، سرچشمه‌ی سود و راز بقای سرمایه است.

او با زبانی دقیق و بی‌رحم، سازوکار فتیشیسم کالایی را توصیف کرد: در جامعه‌ی سرمایه‌داری، روابط میان انسان‌ها به روابط میان اشیاء بدل می‌شود، و اشیاء رنگی جادویی می‌گیرند. کالاها همچون موجوداتی زنده، با یکدیگر سخن می‌گویند، در حالی که انسان‌ها خاموش و ناتوان‌اند. آنچه روزگاری مخلوق انسان بود، اکنون بر او حکم می‌راند. این همان منطق وارونگی است که در سراسر نقد مارکس جاری است: جهانی سرپا، بر پایه‌ی رابطه‌ای معکوس.

مارکس در نامه‌ای به انگلس در سال ۱۸۶۷، هم‌زمان با نگارش جلد نخست کاپیتال، نوشت: «این اثر، نه کتابی برای کتابخانه‌ها، که آینه‌ای است برای نشان دادن چهره‌ی پنهان جامعه بورژوایی.» مکاتبات او و انگلس نشان می‌دهد که اندیشه‌ی مارکس نه مجموعه‌ای بسته، بلکه گفت‌وگویی زنده و انتقادی بود. آنان درباره تاکتیک‌های سیاسی، نقش دولت، شکل انقلاب و حتی نسبت میان آزادی و ضرورت با یکدیگر اختلاف نظر داشتند، اما همین اختلافات، اندیشه‌شان را پویاتر ساخت.

در قرن بیستم و پس از آن، اندیشه‌ی مارکس در مسیرهای گوناگونی تفسیر شد. از مارکسیسم علمی تا مارکسیسم انتقادی، از گرامشی و لوکاچ تا مکتب فرانکفورت، هرکدام کوشیدند وجهی از او را بازخوانی کنند. برخی، مارکس را به ایدئولوژی حزبی فروکاستند؛ برخی دیگر، او را به فیلسوفی انتزاعی بدل کردند. اما در میان همه‌ی این خوانش‌ها، یک حقیقت پابرجاست: مارکس بیش از آن‌که آموزگار انقلاب باشد، کاوشگر تناقضات بود. او می‌خواست جهان را بفهمد تا انسان بتواند آن را دگرگون سازد.

در روزگار ما، سرمایه دیگر تنها در کارخانه‌ها و بازارهای سنتی جریان ندارد. سرمایه به درون شبکه‌ها، الگوریتم‌ها، داده‌ها و ذهن انسان‌ها نفوذ کرده است. اگر در قرن نوزدهم استثمار بر محور نیروی کار بدنی می‌چرخید، امروز در قالب بهره‌کشی از زمان، توجه، احساس و زندگی دیجیتال انسان‌ها رخ می‌دهد. اما منطق بنیادین آن همان است که مارکس ترسیم کرده بود: تصاحب ارزش انسانی توسط سازوکارهایی که خود را بی‌طرف و طبیعی نشان می‌دهند.

مارکس می‌گفت در نظام سرمایه‌داری، کارگر برای زنده ماندن باید نیروی کارش را بفروشد؛ اما در جهان امروز، انسان نه فقط نیروی کار، بلکه داده‌های شخصی، احساسات، حتی خُرده‌تجربه‌های روزمره‌اش را در شبکه‌های اجتماعی می‌فروشد. کالا دیگر فقط شیء نیست؛ انسان، خود بدل به کالا شده است. این همان بازتولید فتیشیسم کالایی در شکل دیجیتال است. نظام نولیبرالی، که خود را به‌مثابه عقلانیت اقتصادی و آزادی انتخاب معرفی می‌کند، در واقع بازآفرینی همان مناسبات قدرتی است که مارکس تحلیل کرده بود. در پسِ واژه‌هایی چون “بازار آزاد” و “کارآفرینی”، همان منطق انباشت بی‌پایان نهفته است.

نابرابری جهانی، که روزگاری در شکل تضاد میان طبقات صنعتی و کارگر نمود می‌یافت، اکنون در مقیاسی سیاره‌ای تکرار می‌شود. شرکت‌های فراملی منابع طبیعی و نیروی کار ارزان را در جنوب جهانی می‌بلعند، در حالی که سود آن در مراکز مالی شمال انباشته می‌شود. همان‌گونه که مارکس در مانیفست پیش‌بینی کرده بود، سرمایه همه‌ی مرزها را درمی‌نوردد و جهان را به بازار واحدی بدل می‌کند، اما در دل این یکپارچگی ظاهری، شکاف‌های عمیق‌تری پدید می‌آورد.

در عرصه‌ی کار نیز، پدیده‌هایی چون قراردادهای موقت، کارهای پاره‌وقت، و کار پلتفرمی بازتاب تازه‌ای از همان استثماری‌اند که مارکس تحلیل کرده بود. کارگر مدرن آزاد است اما تنها برای آنکه نیروی خود را در بازاری بی‌رحم عرضه کند. او دیگر در کارخانه نیست، اما در انزوا و پراکندگی دیجیتال، همچنان در بند رابطه‌ای نابرابر است. بی‌ثباتی شغلی، اضطراب و فرسودگی روانی، صورت تازه‌ای از همان ازخودبیگانگی است که مارکس در قرن نوزدهم از آن سخن گفت.

ادامه دارد

@amookhtan
@amookhtan

🔴 #حافظه_تاريخي

🔴تاثیر شبکه‌های اجتماعی بر زبان

هنگامی که شیوه تولید سرمایه‌داری جهانی شده است، فرهنگ، اخلاق و اندیشه‌ی بشری هم تحت تاثیر همین فورماسیون اجبارا" دگرگون و جهانی می‌شوند که زبان هم جزیی از آن است.

یعنی زبان هم دچار تغییرات تدریجی می‌شود که به‌تدریج و طی بازه زمانی متفاوتی وارد تغییرات کیفی شده و در یک نقطه عطف تاریخی خود را به‌‌عنون یک بدیل بی بازگشت به اثبات می‌رساند و به عنوان یک فرهنگ جدید به رسمیت شناخته شده و مورد استفاده عموم قرار می‌گیرد.

به چند نمونه توجه کنید:


اکنون دیگر کسی نمی‌گوید «زمان»، می‌گوید «تایم». 
نمی‌گوید «باشه»، می‌گوید «اوکی». 

«نشانی» شده «آدرس»،
«فشار روانی» شده «استرس»،
«خطر» شده «ریسک»،
«شگفتی» شده «سورپرایز»،
«نظر» شده «کامنت»،
«بازخورد» شده «فیدبک»،
«طرح» شده «پروژه»،
«گروه» شده «تیم»،
«طراحی» شده «دیزاین»،
«فراگیر» شده «ترند»،
«هدف» شده «تارگت»،
«آغاز» شده «استارت»،
«پایان» شده «فینیش»،
«رایگان» شده «فری»،
«ویژه» شده «پریمیوم»،
«مکان» شده «لوکیشن»،
«پوشه» شده «فولدر»،
«پرونده» شده «فایل»،
«پخش» شده «پلی»،
«مکث» شده «پاز»،
«واکنش» شده «ری‌اکشن»،
«متن» شده «تکست»،
«رنگ» شده «کالر»،
«قلم‌نوشت» شده «فونت»،
«زمینه» شده «تم»،
«داده» شده «دیتا»،
«برخط» شده «آنلاین»،
«خارج از خط» شده «آف‌لاین»،
«فشردن» شده «کلیک»،
«بازدید» شده «ویو»،
«پاسخ» شده «ریپلای»،
«کاوش» شده «اکسپلور»،
«سبک» شده «استایل»،
«عملکرد» شده «پرفورمنس»،
«حذف» شده «دلیت»،
«رونویسی» شده «کپی»،
«نوشته» شده «پست»،
«پسند» شده «لایک»،
«داستان» شده «استوری»،
«جعلی» شده «فیک»،
«بی‌نقص» شده «پرفکت»

و غیره ...


@amookhtan
1🙏1
@amookhtan

🔴 #حافظه_تاريخي

🔴جری کپلان، بنیان‌گذار شرکت «گو کورپوریشن» است؛ شرکتی که از پیشگامان توسعه تبلت‌های اولیه به‌شمار می‌رود:


کپلان گفت: «ما در حال پدید آوردن یک فاجعه زیست‌محیطی دست‌ساخته هستیم: مراکز داده عظیمی در نقاط دورافتاده مانند بیابان‌ها که به‌مرور فرسوده و متروک می‌شوند و مواد مضر را به محیط نشت می‌دهند، در حالی که کسی برای پاسخ‌گویی قابل پیگیری نخواهد بود چون از سازندگان و سرمایه‌گذاران‌شان دیگر اثری نمانده است.»

کپلان می‌گوید نشانه‌های نگران‌کننده‌ای به چشم می‌خورد که حاکی از آن است بخش هوش مصنوعی، و در پی آن کل اقتصاد، ممکن است به‌زودی دچار بحران شود.


در نشست اخیر موزه تاریخ رایانه سیلیکون‌ولی، جری کپلان، از پیشگامان سرمایه در حوزه هوش مصنوعی، به جمع پرشماری از حاضران گفت که در طول زندگی‌اش چهار دوره حباب را از سر گذرانده است.


@amookhtan
2025/10/23 05:21:29
Back to Top
HTML Embed Code: