@amookhtan

🔴 #حافظه_تاريخي

🔴 #هگل: "شان پادشاه را نه صرفا" هم‌چون چیزی مشتق شده از شکل، بل‌که هم‌چنین در محتوا نیز عرضه می‌کند؛ در حالی که مفهوم پادشاه، برعکس، چیزی مشتق شده نیست بل‌که یک‌سره خود بنیاد است."

#مارکس: "از منظر معینی، هر هستی ضروری، "یک‌سره در خود بنیاد گرفته است"؛ و از این لحاظ، #شپش پادشاه به همان خوبی پادشاه است. بنابراین هگل در این‌جا چیزی درباره‌ی پادشاه نگفته است. اگر قرار است چیزی متعلق به پادشاه باشد که او را از همه‌ی دیگر موضوعات علم و فلسفه‌ی حق متمایز می‌کند، آن چیز می‌تواند بلاهت و مسخره‌گی واقعی باشد؛ و این فقط تا آن‌جا صحیح است که "شخص- ایده‌ی یکه" به‌راستی چیزی باشد که نه از فهم بل‌که فقط از تخیل منتج شده باشد."

#کارل_مارکس؛ 📚نقد فلسفه‌ی حق هگل؛  ص ۷۶؛ ترجمه: محمود عبادیان و حسن قاضی‌مرادی؛ اختران؛ تهران ۱۴۰۰


@amookhtan
👏1🙏1
آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
🔴انگلس در زمانه‌ی ما: جنسیت، بازتولید اجتماعی و انقلاب -ترجمه: هسته‌ی اسمر-کمیته‌ی غیبی نسوان (5) 🔴انواع خانواده و شیوه‌های معیشت انگلس مراحل [تکوین] خانواده را مطابق با دیدگاه مورگان دنبال می‌کند؛ مراحلی که به‌طور تاریخی با شیوه‌های مختلف معیشت مرتبط هستند.…
@amookhtan

🔴 #حافظه_تاريخي

🔴🔴انگلس در زمانه‌ی ما: جنسیت، بازتولید اجتماعی و انقلاب -ترجمه: هسته‌ی اسمر-کمیته‌ی غیبی نسوان (6)

🔴آیا انگلس در تکیه بر مورگان اشتباه کرده بود؟

انگلس با دقت از طرح مورگان پیروی کرده است. موریس بلوچ[۱۵] ادعا می‌کند که به نظر می‌رسد در برخی از بخش‌ها، انگلس محصور مورگان شده است.[۱۶] انتقادات مارثا خیمِنِز[۱۷] به انگلس متمرکز بر وابستگی «غیرمارکسیستی» او به آثار مورگان هستند. او می‌گوید که استفاده‌ی انگلس از اصطلاحات مورگان -خویشاوندی، زنان، مردان، خانواده، تک‌همسری و تمدن- برای تحلیل ماتریالیستی-تاریخی مفید نیست.[۱۸] همان‌طور که اشاره کردم، درست است که پذیرش اصطلاحات مورگان توسط انگلس گاهی گمراه‌کننده است، با این‌حال، هدف انگلس نشان دادن اساس مادی اشکال خانواده بوده. او تحلیل مورگان را مطابق با این هدف تطبیق داده. آن‌چه که ویژگی مشترک جوامع مبتنی بر نهاد تیره بود، طبق گفته‌ی انگلس به‌طور ماتریالیستی-تاریخی، این بوده که «قدرت کار انسانی هنوز مازاد قابل توجهی فراتر از هزینه‌های نگهداری خود تولید نمی‌کند».

مورگان یک تطورگرای اجتماعی بود. او اعتقاد داشت که جوامع انسانی از طریق ابداع روش‌های تولیدی کارآمدتر و کنترل فزاینده‌ی انسان‌ها بر طبیعت توسعه یافته‌اند. دیدگاه تکامل‌گرایانه‌ی مورگان درباره‌ی تاریخ، نگاهی به پیشرفت داشت که خط مستقیمی به سوی جوامع مدرن غربی می‌کشید و به‌نظر می‌رسید که برخی تمدن‌ها را بر دیگری‌ها ترجیح می‌دهد.[۱۹] آنطور که مورگان [تئوری] تکامل جامعه‌ی خویشاندی را برای جوامع یونان باستان به کار می‌برد، این [روند] توسعه را در هم فشرده، بر مالکیت و [همچنین] رشد شهرها بیش از توسعه‌ی روابط طبقاتی، از جمله برده‌داری، تأکید داشته و تحولات مشابهی که حدود سه‌هزار سال پیش در شرق باستان رخ داده است را نادیده گرفته.[۲۰] با این‌حال، آثار مورگان شواهدی ارائه می‌دهد که نشان از رابطه‌ی بین وضعیت زنان در جامعه و تولید اجتماعی دارد و علی‌رغم ادعای برخی، هیچ اختلافی میان مارکس و انگلس در این زمینه وجود نداشت. مارکس در «دفاتر قوم‌شناسی» خود، با تأیید نظر مورگان، بیان می‌کند زمانی که انسانیت بر تحریف ناشی از مالکیت غلبه کند، موقعیت زنان می‌تواند به جایگاه والای خود بازگردد.[۲۱] انگلس نیز در «منشأ خانواده» به همین نتیجه رسیده است.

اشتباه است که [آرای] مورگان را تنها تحت‌عنوان یک نژادپرست رد کنیم. در آثار او هیچ‌کدام از نژادپرستی‌های رایج قرن نوزدهم نسبت به اقوام بومی مشاهده نمی‌شود. مورگان به‌شدت از قدرت مهار‌ناپذیری که مالکیت در دنیای مدرن پیدا کرده بود، انتقاد کرده و معتقد بود که اقوام بومی آمریکای شمالی دارای ویژگی‌های اجتماعی برتری نسبت به جامعه‌ی زمان او هستند. او این ویژگی‌ها را به‌عنوان الگویی برای آینده می‌دید، برای «احیای شکلی والاتر از آزادی، برابری و همبستگی خویشاوندی باستانی.» انگلس از این عبارات برای نتیجه‌گیری در کتاب «منشأ خانواده» استفاده کرده است.

لی‌کاک [از این] فراتر رفته و استدلال می‌کند که «ماتریالیسم ابتدایی» مورگان بسیار برتر از چیزی است که بعدتر در انسان‌شناسی ایالات متحده به شکل نسبی‌گرایی فرهنگی ظهور کرده است. نسخه‌ی پیشرفته‌ی این دیدگاه را می‌توان در کتاب  «سپیده‌دمان همه‌چیز» اثر دیوید گریبر و دیوید ونگرو یافت. گریبر و ونگرو معتقد نیستند که جوامع اولیه‌ی گردآورنده‌ی غذا از نظر جنسیتی برابر‌تر بوده یا اینکه این جوامع شکل‌بندی‌های اجتماعی کمونیستی ابتدایی داشته‌اند.[۲۲] آن‌ها این پرسش را مطرح می‌کنند که آیا روابط قدرت جنسیتی هرگز متفاوت بوده است یا نه، چرا که این موضوع به دیدگاه‌های فردی بستگی دارد. رویکرد نسبی‌گرایانه‌ی آن‌ها، توضیح ماتریالیستی را رد می‌کند، قدرت را امری دل‌بخواهی و غیرقابل توضیح می‌داند و جوامع اولیه‌ی انسانی را از دریچه‌ای فردگرایانه و معاصر می‌نگرد. نکته‌ی اصلی یافته‌های مورگان، که الهام‌بخش انگلس نیز بود، این است که اجتماع، آداب و رسوم، و روابط در جوامع اولیه کاملا متفاوت از جامعه‌ی ما بوده‌اند، چرا که کار اجتماعی، سازمان‌دهی، و شیوه‌های تفکر آن‌ها به‌طور بنیادین متفاوت بوده است. اگرچه روایت انگلس ممکن است از لحاظ تاریخی بیش از حد فشرده باشد، اما او ماتریالیسم کلی‌نگر مورگان را به یک ماتریالیسم تاریخی جامع‌تر توسعه داده.

ادامه در پست بعدی👇👇


@amookhtan
👌1
ادامه از پست قبلی 👆👇

اهمیت این دستاورد را نمی‌توان دست‌کم گرفت. این نخستین تلاش مارکسیستی برای درک تاریخی هم‌پوشانی روابط اجتماعی و جنسیتی بوده است. با روشن کردن وضعیت زنان در جوامع پیشا‌طبقاتی، این رویکرد، همان‌طور که کارن ساکس می‌گوید، درک وضعیت زنان در جامعه را از «پیش‌داوری‌های جنسیت‌زده» آزاد کرده و سرکوب زنان را به‌جای یک مسئله‌ی زیست‌شناختی، به‌عنوان یک مسئله‌ی تاریخی مطرح نموده است.[۲۳] این تحلیل راه را برای شیوه‌های جدید اندیشیدن درباره‌ی وضعیت زنان در جامعه باز می‌کند. همان‌طور که روزالیند دل‌مار به‌خوبی بیان کرده، اگر سرکوب موضوعی برای تحلیل ماتریالیسم تاریخی باشد، پس سیاست‌های انقلابی باید آن را حل‌و‌فصل کند.

ادامه دارد
1🙏1
@amookhtan

🔴فهرست پیشرفته‌ترین کشورهای دنیا از لحاظ فناوری در سال ۲۰۲۵

این لیست بر اساس شاخص جهانی نوآوری و گزارش‌های اکوسیستم فناوری تهیه شده و این ۱۰ کشور به دلیل برخورداری از زیرساخت‌های قوی در تحقیق و توسعه، اقتصاد مبتنی بر نوآوری و محیط پویای استارتاپی مورد توجه قرار گرفته‌اند.

رتبه‌بندی چند کشور مهم در ادامه این فهرست:

- اسرائیل (رتبه ۱۴)
- امارات (رتبه ۳۰)
- ترکیه (رتبه ۴۳)
- عربستان (رتبه ۴۶)
- ارمنستان (رتبه ۵۹)
- ایران (رتبه ۷۰)

برای مطالعه جزئیات کامل گزارش می‌توانید به این لینک مراجعه کنید.



@amookhtan
👍1🙏1👌1
@amookhtan

🔴 #حافظه_تاريخي

🔴 علی مرادی مراغه‌یی در کانالش نوشت:

🔴یک نمونه از دختران ۱۷ساله امروزی ما

هنگامی که ۱۷ سالگی خودم را با ۱۷ سالگی نسل امروزی مقایسه می کنم از این همه اختلاف تعجب می کنم.
بگذارید خاطره ای که دو ماه پیش در تابستان افتاد برایتان بگویم.
تابستان طبق معمول یک ماهی رفته بودیم مراغه و روستایمان.
از فرصت استفاده کردیم بچه ها را بردیم برای بازدید از رصدخانه و بناهای تاریخی و از جمله مقبره اوحدی مراغه ای تا با بناهای تاریخی شهرشان آشنا شوند.
همه جا را گشتیم اما وقتی به مقبره اوحدی مراغه ای رسیدیم هر کاری کردیم دختر ۱۷ ساله ام داخل مقبره نشده و بیرون ایستاد!
علت داخل نشدنش را پرسیدیم گفت شما بروید، بعدا می گویم!
من و خانم ام و پسرم رفتیم پس از عرض ادب و احترام به اوحدی مراغه ای و فاتحه برای مرحوم کریمی که آنجا دفنش کرده اند بیرون آمدیم، دیدیم دخترمان آن بیرون همچنان منتظر ما ایستاده.
پرسیدیم برای چی داخل نشدی؟!
پاسخ اش غافگیر کننده بود!
گفت: مگر خودت در جدیدترین کتاب که به من و دختران ایران تقدیم کرده ای ننوشته ای که این اوحدی مراغه ای که اینجا خوابیده یکی از ضد زن ترین شاعران ایران بوده است؟! منظورش کتاب دستنوشته و چاپ نشده ام «فشرده ای از زن ستیزی و زن ستیزان در تاریخ ایران» بوده که تعطیلات تابستان داده بودم تایپ اش کند.
گفت: مگر ننوشته ای که این اوحدی مراغه ای مخالف تحصیل زنان بوده، حتی تحصیل زنان را مسخره کرده و گفته:
كاغذ او كفن، دواتش، گور!
و گفته:
زن مانند مار زهراگین است که باید بر سرش زد؟!
مگر خودت ننوشته ای که همین اوحدی مراغه ای گفته است:
زن چو بيرون رود بزن سختش!
و حالا ما بیرون آمده ایم باید ما را بزنید؟!
مگر نگفته:
رخ نپوشد كفن بپوشانش!
حالا من رخم را نپوشانده ام باید کفن بپوشانی...؟!
با اینهمه توهین چکار کنیم؟!

من و خانم ام هاج و واج مانده بودیم فقط خشم او را از پشتِ تک تک کلماتش که مثل رگبار می بارید نگاهش می کردیم!
البته کم آورده بودیم! چون نمی توانستیم توجیهی، تاویلی هرمنوتیکی، تفسیری یا معاذیری...!
فقط توانستم بگویم آن زمان کل دنیا چنان بوده، یعنی نگرش کل دنیا و آدمها به زنان و دختران اشتباه بوده...

❇️ آن لحظه فکر کردم تاریخِ مذکرِ هزاران ساله ی ما واقعا دیگر در حالِ تَرَک برداشتن است و جریانی از درون جامعه و از درون خانه های مان چون جویباری آرام و روان در حال ظهور و نمود است!
من در آنجا یکبار دیگر، کلاهم را به احترام و خوش آمدِ آن جویبار روان و زنانه، بالا بردم.

ما گرفتارِ تاریخِ هزاران ساله ی مردانه و مذکر به هر دری زدیم نتوانستیم خود را نجات دهیم، دنیا را چه دیده ای! شاید آن جویبار زنانه توانست ما مردان را از دست خودِ ما نجات دهد...!

و دیگر خیلی دیر شده بود باید مقبره مرحوم اوحدی و نگاهِ سنتی اش به دختران و زنان را ترک می کردیم...



@amookhtan
2🙏1
@amookhtan

🔴 #حافظه_تاريخي

🔴انگلس در زمانه‌ی ما: جنسیت، بازتولید اجتماعی و انقلاب -ترجمه: هسته‌ی اسمر-کمیته‌ی غیبی نسوان (7)

🔴رابطه‌ی دولت و خانواده

انگلس نقش‌های اجتماعی دولت و خانواده‌ی پدرسالار را در کنار هم قرار داده و استدلال می‌کند که هر دو به‌عنوان روبناهایی ظهور کرده‌اند که در پاسخ به تقسیم جوامع به طبقات به وجود آمده بودند. او با پیروی از مورگان، ارتباط بین برده‌داری و اشکال سلطه در خانواده را در جوامع کلاسیک و به‌اصطلاح متمدن برجسته می‌سازد، جایی که بردگان اغلب در کنار زنان و کودکان طبقه‌بندی می‌شدند[۲۴]. جوامع طبقاتی یونان باستان به «یک نهاد عمومی» نیاز داشتند که بتواند مردم را به بردگی کشانده و تحت کنترل نگه دارد. دولت‌ها ابزار طبقات استثمار‌گر بودند. دولت‌ها در ظاهر فراتر از درگیری‌های اجتماعی به نظر می‌رسیدند، اما در واقع دستگاهی حقوقی و مسلح برای طبقه‌ی استثمارگر فراهم می‌کردند.[۲۵] به همین ترتیب، خانواده‌ی تک‌همسری یا پدرسالار، اگرچه به‌عنوان امری جهانی و بخشی از ذات انسانی ظاهر می‌شود، اما محصول تاریخ و حتی درگیری‌های طبقاتی است. انگلس خانواده را به‌عنوان «حلقه‌ای مرکزی» در اعمال حقوق مالکیت قانونی بازشناسی می‌کند.[۲۶]

نگاه انگلس به خانواده در جوامع سرمایه‌داری بر این متمرکز بود که چگونه خانواده کار خانگی را به‌عنوان یک خدمت خصوصی نهادینه کرده و این امر به تقویت بیشتر ستم علیه زنان منجر می‌شود. او این‌طور توضیح می‌دهد که: «با ظهور خانواده‌ی پدرسالار و به‌ویژه خانواده‌ی تک‌همسری… مدیریت خانه خصلت عمومی خود را از دست داد. دیگر به جامعه مربوط نبود. [بلکه] به یک خدمت خصوصی تبدیل شده؛ و زن به خدمتگزاری ارشد بدل شد که از هرگونه مشارکت در تولید اجتماعی محروم گشت.»[۲۷] او همچنین می‌نویسد: «خانواده‌ی فردی مدرن بر اساس بردگی خانگی آشکار یا پنهان زن بنا شده و جامعه‌ی مدرن توده‌ای است متشکل از این خانواده‌های فردی که به‌مثابه مولکول‌های آن عمل می‌کنند».[۲۸]

انگلس در عین‌حال نشان می‌دهد که خانواده در سرمایه‌داری -با وجود ایدئولوژی جهانی و یکپارچه‌ای که حول آن شکل گرفته است- به‌طور اساسی بر اساس طبقه‌ی اجتماعی متفاوت است. خانواده‌ی بورژوا به‌طور عمده وسیله‌ای برای تثبیت و انتقال مالکیت و ثروت بوده است. این خانواده غرق در ریاکاری بوده؛ [چون در حالی‌که] در ظاهر تک‌همسری را به نمایش می‌گذاشته، چنین چیزی اغلب برای مردان صادق نبود. او تاثیرات سرکوبگرانه‌ی نسخه‌های ایده‌آل‌سازی‌شده‌ی بورژوازی از خانواده و سایه‌ی اخلاقی آن‌ها بر سراسر جامعه را به نقد می‌کشد.[۲۹] در مقابل، خانواده‌ی طبقه‌ی کارگر از ابزار تولید جدا بوده و به‌طور عمده فاقد مالکیت؛ اغلب تمامی اعضای آن مجبور به کار مزدی بوده‌اند. این امر روابط درون این خانواده را بسیار متفاوت از خانواده‌ی بورژوا می‌کرده و، به گفته‌ی انگلس، امکان شکل‌گیری روابط آزادتر و کمتر مشروط به قواعد اجتماعی درون آن را فراهم می‌ساخته است[۳۰].

او بر این باور بود که یک گام برای رهایی زنان از انزوای خانه‌ی خصوصی‌شده، مشارکت آن‌ها در کار مزدی است، حتی اگر این کار در شرایط سخت استثمار سرمایه‌داری انجام شود. این مشارکت شکافی در ساختار فوق‌العاده فردگرایانه‌ی خانواده‌ی پدرسالار ایجاد می‌کند.[۳۱] همچنین به پتانسیل توسعه‌ی صنعت در ‌مقیاس بزرگ و پیشرفت‌های تکنولوژیکی برای کاهش شدت کار خانگی اشاره می‌کند. در سراسر کتاب «منشأ خانواده»، آگاهی عمیقی از امکان رهایی زنان از طریق تغییر شرایط اجتماعی و شکستن کلیشه‌های جنسیتی به ارث رسیده از جامعه به چشم می‌خورد. اما استدلال می‌کند که برای ریشه‌کن کردن شرایط محدودکننده و سرکوبگر خانواده‌ی سرمایه‌داری، انتقال ابزار تولید به مالکیت مشترک و ایجاد یک ساختار اجتماعی جدید که تحت سلطه‌ی انباشت سرمایه و استثمار طبقاتی نباشد، ضروری است. تنها در این شرایط است که خانه‌داری خصوصی و مراقبت از کودکان، که در حال حاضر در چارچوب خانواده‌ی فردی سرمایه‌داری انجام می‌شود، می‌تواند به یک «امر عمومی» تبدیل شود -یعنی در یک بستر اجتماعی.[۳۲] او نشانه‌های اولیه‌ی این تغییر را در مبارزات طبقه‌ی کارگر علیه نظام سرمایه‌داری می‌بیند؛ فرآیندی که در ذات خود ابزارهایی برای از بین بردن استثمار و سست کردن زنجیرهای سرکوب داشته است.

پیوند خانواده و دولت مورد اشاره‌ی انگلس، همچنان در جوامع سرمایه‌داری امروز نقش مرکزی دارد. می‌توان استدلال کرد که دولت‌ها برای بازتولید چارچوب‌های اجتماعی، اکنون حتی بیشتر از دوران انگلس بر خانواده‌ها تکیه دارند. دولت‌ها، به‌صورت رسمی یا غیررسمی، همچنان خانواده را هم تنظیم‌ می‌کنند و هم به آن وابسته‌اند. قوانین خانوادگی بخش بزرگی از نظام‌های حقوقی دولت‌ها را تشکیل می‌دهند.

ادامه در پست بعدی👇
@amookhtan
1
ادامه از پست قبلی 👆👇

حتی اتحادیه‌ی اروپا نیز در صورتی که موضوعی پیامدهای بین‌کشوری داشته باشد می‌تواند در حوزه‌ی قوانین خانوادگی قانون‌گذاری کند. هر دولت-ملت، صرف‌نظر از ایدئولوژی یا گرایش‌های دینی خود، قوانین مربوط به مالیات، مالکیت، ارث و پرداخت‌های رفاهی را از طریق خانواده اعمال می‌کند. اگرچه تحولات اجتماعی موجب تضعیف سازگاری و پایداری ازدواج شده است، اما مفاهیم سنتی ازدواج و خانواده همچنان برای حقوق مالکیت و دیگر حقوق اساسی، حیاتی هستند. افزون بر این، در سال‌های اخیر، دولت‌های نئولیبرال حتی بیشتر به خانواده‌ها متکی شده‌اند تا شکاف‌های ناشی از کاهش خدمات عمومی را پر کنند.

دولت سرمایه‌داری، همان‌طور که انگلس پیش‌بینی کرده بود، همیشه از خانواده‌ی خصوصی حمایت خواهد کرد. اگرچه قانون اساسی ایالات متحده به‌طور خاص به خانواده اشاره نمی‌کند، اما دیوان عالی ایالات متحده، همان‌طور که به تازگی شاهد بوده‌ایم، در موضوعاتی مانند  پایان دادن خودخواسته به بارداری، ازدواج، پیشگیری از بارداری، بیماری‌های روانی در اعضای خانواده، حق پلیس برای جستجوی خانه‌ها و بسیاری از مسائل دیگر مرتبط با زندگی خانوادگی، حکم صادر می‌کند. استیفانی کوانتز،[۳۳] تاریخ‌نگار خانواده، اشاره می‌کند که مداخله‌ی دولت ایالات متحده حول ایجاد تمایزی واضح از «خانواده‌ی هنجارین» به عنوان یک نهاد خصوصی، خودمختار و خودکفا، واضح است. زیر سلطه قرار گرفتن خانواده‌ها تحت اقتدار عمومی، ناشی از تلاشی برای «ساخت تعاریف فردگرایانه از مسئولیت‌های خصوصی است… که به‌ویژه برای یک نظم اجتماعی رقابتی و نابرابر ساختاری طراحی شده است». علاوه بر این، او می‌گوید که سیاست‌های رفاه ایالات متحده بر اساس تعهد قوی به خانواده‌ی هسته‌ای و زنانه‌سازی کار خانگی عمل می‌کند و به این نکته اشاره دارد که ایده‌ی وجود حریم خصوصی در خانواده یک افسانه است، زیرا خانواده به‌عنوان یک واحد خودمختار و خصوصی وجود ندارد. او ادامه می‌دهد: «خانواده‌ی هسته‌ای قوی تا حد زیادی ساخته‌ی دولت قوی است.»[۳۴]

هم‌پوشانی قوی میان خانواده و دولت می‌تواند برای دولت‌های ضعیف و نوپا حیاتی باشد. به‌عنوان مثال، قانون اساسی ایرلند که در سال ۱۹۳۷ پس از اخراج بریتانیایی‌ها در ایرلند جنوبی تصویب شد، مشخص کرده بود که دولت جدید و آسیب‌پذیر قرار است دولتی کاتولیک برای مردمی کاتولیک باشد؛ جایی که «کار زنان» در آن‌چه که برای جامعه مفید است، گنجانده می‌شود. [در این قانون] خانواده نقش بزرگی ایفا می‌کرد و عنوان شده بود که یک زن از طریق زندگی در خانه، به دولت «حمایتی می‌دهد که بدون آن، خیر عمومی محقق نمی‌شود» و اینکه «مادران» نباید کار مزدی‌ای انجام دهند که سبب شود از وظایفشان در خانه غافل شوند. در ایرلند، این‌دست بیانیه‌های رسمی زیربنای امتناع از فراهم کردن سیستم رفاه عمومی‌ای کاملا دولتی بود.

ادامه دارد


@amookhtan
1🙏1
🔴هاوژین بقالی👆: «مخالفت دولت موقت احمد الشرع با گنجاندن روز زن و نوروز امری غیرمنتظره نبود.


عدم به رسمیت شناختن هویت فرهنگی اقلیت‌ها
یکی از مهم‌ترین مسائل مطرح‌شده در دوران گذار سوریه، عدم گنجاندن نوروز و روز جهانی زنان در تقویم رسمی کشور است. بر اساس فرمان ریاست‌جمهوری احمد الشرع در ۴ اکتبر، ۱۳ روز تعطیل رسمی تعریف شده که عمدتاً شامل اعیاد اسلامی و مناسبت‌های ملی است. اما نوروز که در ۲۱ مارس (اول فروردین) جشن گرفته می‌شود، جای خود را به "روز مادر" داده است که همان تاریخ را اشغال کرده است.
این تصمیم واکنش‌های تندی از سوی فعالان و شهروندان کرد برانگیخته است. شمس عنتر، عضو اتحادیه نویسندگان کردستان سوریه، این فرمان را "دعوتی به تقسیم سوریه به ضرر اجزای قومی آن" توصیف کرده و گفته که دولت با تلاش برای "خاموش کردن آتش نور"، به شکلی "عقب‌گرد" عمل می‌کند.​

@amookhtan

#حافظه_تاريخي
1🙏1
آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
🔴هاوژین بقالی👆: «مخالفت دولت موقت احمد الشرع با گنجاندن روز زن و نوروز امری غیرمنتظره نبود. عدم به رسمیت شناختن هویت فرهنگی اقلیت‌ها یکی از مهم‌ترین مسائل مطرح‌شده در دوران گذار سوریه، عدم گنجاندن نوروز و روز جهانی زنان در تقویم رسمی کشور است. بر اساس فرمان…
@amookhtan

🔴 #حافظه_تاريخي

🔴 #هاوژین_بقالی: «مخالفت دولت موقت احمد الشرع با گنجاندن روز زن و نوروز امری غیرمنتظره نبود.»

عدم به رسمیت شناختن هویت فرهنگی اقلیت‌ها

یکی از مهم‌ترین مسائل مطرح‌شده در دوران گذار سوریه، عدم گنجاندن نوروز و روز جهانی زنان در تقویم رسمی کشور است. بر اساس فرمان ریاست‌جمهوری احمد الشرع در ۴ اکتبر، ۱۳ روز تعطیل رسمی تعریف شده که عمدتاً شامل اعیاد اسلامی و مناسبت‌های ملی است. اما نوروز که در ۲۱ مارس (اول فروردین) جشن گرفته می‌شود، جای خود را به "روز مادر" داده است که همان تاریخ را اشغال کرده است.

این تصمیم واکنش‌های تندی از سوی فعالان و شهروندان کرد برانگیخته است. شمس عنتر، عضو اتحادیه نویسندگان کردستان سوریه، این فرمان را "دعوتی به تقسیم سوریه به ضرر اجزای قومی آن" توصیف کرده و گفته که دولت با تلاش برای "خاموش کردن آتش نور"، به شکلی "عقب‌گرد" عمل می‌کند.​


ریشه‌های تاریخی استبداد در خاورمیانه

هاوژین بقالی این رویکرد را در چارچوب کلان‌تر تحلیل می‌کند و می‌گوید کە مخالفت دولت موقت احمد الشرع با گنجاندن روز زن و نوروز امری غیرمنتظره نبود. بە گفتە او این واکنش را باید در چارچوب ساختار کلی دولت‌های معاصر خاورمیانه فهمید؛ دولت‌هایی که "محصول فرایند بازسازی هم‌زمان دین و دولت در سده‌ اخیر بوده‌اند."

بقالی ادامه می‌دهد: «این بازسازی بیش از هر چیز بر محور میل شدید به تمرکز قدرت و اقتدارگرایی شکل گرفته است. اغلب دولت‌های پدید آمده در خاورمیانه پس از دو جنگ جهانی یا زاییده‌ مستقیم جنگ بوده‌اند یا در نتیجه‌ مداخله‌ی قدرت‌های استعمارگر شکل گرفته‌اند و با توجه به وضعیت بسیار پرتنش خاورمیانه، هیچ‌یک فرصت تجربه‌ی واقعی دموکراسی یا ایجاد نوعی قرارداد اجتماعی میان ملت‌های متنوع ساکن در مرزهای تحمیل‌شده را نیافتند.»

وی تأکید می‌کند که «ساختار سیاسی این دولت‌ها نه حاصل توافق جمعی، بلکه نتیجه‌ی سلطه، سرکوب و مهندسی سیاسی از بالا بود – وضعیتی که تا امروز نیز تداوم یافته و مانع شکل‌گیری دولت‌های پایدار و مشارکتی شده است.»

بازسازی دین در خدمت قدرت و همگرایی آن‌ها

بقالی تحلیل خود را با بررسی نقش دین در این فرآیند ادامه می‌دهد: «از سوی دیگر، دین نیز پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی در برابر چالش بازتعریف رابطه‌اش با قدرت سیاسی قرار گرفت. نهاد دینی در این دوران، به جای بازاندیشی انتقادی و مستقل، عمدتاً به تقلید از منطق اقتدارگرای دولت‌های جدید پرداخت.»

وی می‌افزاید: «در نتیجه، همان‌گونه که دولت‌های نوپا بر پایه‌ی زور و تمرکز قدرت بازتولید شدند، دین نیز سازوکارهای خود را بر مبنای کنترل، انضباط و سرکوب – به‌ویژه سرکوب بدن و حضور اجتماعی زنان – بازتعریف کرد.»

بقالی دولت احمد الشرع را نمونه‌ای از این همگرایی می‌داند: «دولت‌هایی چون دولت الشرع را می‌توان نقطه‌ تلاقی این دو فرایند دانست: جایی که دولت اقتدارگرا و دین بازسازی‌شده در پیوندی متقابل، به بازتولید و تقویت یکدیگر یاری می‌رسانند.»

وی تأکید می‌کند که «این هم‌پوشانی، در نهایت، میل مشترک آنان به تمرکز قدرت و یکدستی سیاسی را تشدید می‌کند و آنان را به سوی حذف تفاوت‌ها، سرکوب تنوع فرهنگی و جنسیتی، و به انقیاد کشیدن گروه‌های اجتماعیِ خارج از نظم مسلط سوق می‌دهد.»

#آموختن : تولید و بازتولید استبداد، جهل، و ارتجاع به‌وسیله‌ی کشورهای امپریالیستی پیرامونی مانند ترکیه و متروپل مانند آمریکا در خاورمیانه و در این‌جا، سوریه، به منظور غارت و چپاول نفت و دیگر منابع طبیعی و ادامه و تثبیت آن صورت می‌گیرد.


@amookhtan
آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
@amookhtan 🔴 #حافظه_تاريخي 🔴انگلس در زمانه‌ی ما: جنسیت، بازتولید اجتماعی و انقلاب -ترجمه: هسته‌ی اسمر-کمیته‌ی غیبی نسوان (7) 🔴رابطه‌ی دولت و خانواده انگلس نقش‌های اجتماعی دولت و خانواده‌ی پدرسالار را در کنار هم قرار داده و استدلال می‌کند که هر دو به‌عنوان…
@amookhtan

🔴 #حافظه_تاريخي

🔴🔴انگلس در زمانه‌ی ما: جنسیت، بازتولید اجتماعی و انقلاب -ترجمه: هسته‌ی اسمر-کمیته‌ی غیبی نسوان (8)

🔴خانواده‌ی بورژوایی و سرکوب

انگلس استدلال می‌کند که مدل خانواده‌ی تک‌همسری منافع بورژوازی را تأمین می‌کند. همان‌طور که مارکس و انگلس در مانیفست کمونیست اعلام کرده‌اند، خانواده برای طبقات مالک، وقتی که تمام عواطف از آن حذف شود، «تنها یک رابطه‌ی مالی» است.[۳۵] انگلس این موضوع را بیشتر توسعه داده. خانواده‌ی بورژوا بر پایه‌ی برتری مرد و تک‌همسری، هدف مشخصی دارد: برقراری [نظام] بلامنازع پدری. این خانواده ابزار قانونی برای انتقال دارایی و سرمایه به اعضای خانواده است و به همین‌ترتیب، وسیله‌ای برای انباشت بیشتر ثروت و جلوگیری از توزیع آن به‌شمار می‌رود.

انگلس، در عین‌حال که بر اساس اقتصادی خانواده تاکید دارد، جنبه‌ی ایدئولوژیک آن، به‌ویژه در جوامع سرمایه‌داری، را نیز بسط داده است. اینجاست که تحلیل او به‌‌طور ویژه چشمگیر می‌شود. خانواده‌ی بورژوایی به‌عنوان یک “قرارداد آزاد” ظاهر می‌شود، اما در جامعه‌ای که همه‌چیز کالا شده است، مفهوم “آزادی” و “برابری” در ازدواج، منافع مادی و روابط قدرت سرکوبگرانه‌ای که آن را هدایت می‌نماید، را پنهان می‌کند.[۳۶] استدلال انگلس این است که خانواده‌ی بورژوایی علی‌رغم ثروت و موقعیت اجتماعی‌اش، از اشکال سخت‌گیرانه‌ی سرکوب مبرا نیست. مارکس و انگلس در گذشته فضای خفقان‌آور خانواده‌ی بورژوایی را نقد کرده بودند که “بر بردگی پنهان زنان سرپوش می‌گذارد.”[۳۷] در منشأ خانواده، انگلس این ایده را تکرار کرده و خانواده را به‌عنوان “بنیانی برای بردگی آشکار یا پنهان همسر” توصیف می‌کند.[۳۸] همچنین به دوگانگی و ستم جنسیتی درون خانواده‌های سرمایه‌داری اشاره دارد. شوهران از آزادی جنسی برخوردارند، اما این کار برای زنان جرم تلقی می‌شود. او استدلال می‌کند که قدرت پذیرفته‌شده‌ی پدرسالارانه‌ی مردان در درون ازدواج‌های بورژوایی، ادامه‌ای از سلطه‌ی اقتصادی آن‌ها است.[۳۹] ساختار سرمایه‌داری خانواده، اقتدار مردانه را «بدون نیاز به عناوین یا امتیازات قانونی خاص»، به‌عنوان عقل سلیم اجتماعی مشروعیت می‌بخشد. همچنین می‌گوید که «ماهیت خاص سلطه‌ی شوهر بر همسر» به‌طور مستقیم از سرمایه‌داری ناشی می‌شود و تنها زمانی که «خانواده‌ی تک‌همسری به‌عنوان واحد اقتصادی جامعه» از میان برداشته شود، سرکوب زنان در خانواده به‌طور واقعی برچیده خواهد شد[۴۰].

ادامه دارد


@amookhtan
آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
۹۷۰. آیا تکامل فقط یک تئوری یا نظریه‌ی اثبات نشده است؟
۹۷۱. به دلیل عدم برآورده شدن نیازهای واقعی مانند خوراک، پوشاک، و مسکن، و نیازهای روانی مانند انواع مختلف شادمانی‌ها، بسیاری از مردم، مبتلا به توهم می‌شوند و از این طریق دنبال رهایی ازمنجلابی هستند که در آن گرفتارند. آیا خواب‌دیدن پیام‌های رهایی در بردارد؟
Anonymous Quiz
8%
۱. بله. خواب‌ها پیش‌گویی یا ارتباط با ارواح نجات دهنده هستند.
92%
۲. خیر.خواب‌دیدن نتیجه فعالیت مغز است که درحالت خواب فعالیت‌‌ زمان بیداری رابه طور ناقص مرور می‌کند.
1🙏1
@amookhtan

🔴 #حافظه_تاريخي

🔴 "درست همان‌طور که دین نیست که انسان را خلق می‌کند بل‌که انسان است که دین را می‌سازد. بنابراین نظام یا ساختار دولتی نیست که مردم را می‌سازد بل‌که این مردم‌اند که نظام دولتی را می‌سازند."

#کارل_مارکس؛ 📚نقد فلسفه‌ی حق هگل؛  ص ۸۰؛ ترجمه: محمود عبادیان و حسن قاضی‌مرادی؛ اختران؛ تهران ۱۴۰۰


@amookhtan
👏21🙏1
آموختن: علوم پایه، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
@amookhtan 🔴 #حافظه_تاريخي 🔴🔴انگلس در زمانه‌ی ما: جنسیت، بازتولید اجتماعی و انقلاب -ترجمه: هسته‌ی اسمر-کمیته‌ی غیبی نسوان (8) 🔴خانواده‌ی بورژوایی و سرکوب انگلس استدلال می‌کند که مدل خانواده‌ی تک‌همسری منافع بورژوازی را تأمین می‌کند. همان‌طور که مارکس…
@amookhtan

🔴 #حافظه_تاريخي

🔴🔴انگلس در زمانه‌ی ما: جنسیت، بازتولید اجتماعی و انقلاب -ترجمه: هسته‌ی اسمر-کمیته‌ی غیبی نسوان (9)

🔴خانواده ‌‌ی کارگری و نقش‌های جنسیتی

بی‌تردید، زندگی خانوادگی طبقه‌ی کارگر متفاوت از زندگی خانوادگی در سایر طبقات اجتماعی بوده است. انگلس نیز این تفاوت‌ها را به خوبی درک می‌کرد. اخلاق بورژوایی که خانواده را امری مقدس می‌پنداشت، در واقعیتِ زندگی خانواده‌های کارگری جایی نداشت.[۴۱] او در کتاب «وضعیت طبقه‌ی کارگر انگلستان»، با نقل‌قول از شهادت پزشکان در کمیسیون تحقیق کارخانجات در اوایل دهه‌ی ۱۸۴۰، به خوبی توصیف می‌کند که چگونه کودکان شش‌ساله در کارخانه‌ها و کارگاه‌ها به کار گمارده می‌شدند. چنین شرایط طاقت‌فرسایی در مواردی به معلولیت‌های جسمی مادام‌العمر و حتی مرگ آن‌ها منجر می‌شد. رویه‌ای غیر‌انسانی که انگلس آن را “قتل اجتماعی” نامیده است.[۴۲]

از سویی دیگر، جذب انبوه کارگران بزرگسال در صنعت، مسئولیت مراقبت از کودکان کمتر از ۶ سال را نیز به دست تقدیر و سرنوشت می‌سپرد. از آنجا که پدر و مادر هر دو مجبور بودند روزانه دوازده تا سیزده ساعت در کارخانه کار کنند، چاره‌ای جز این نداشتند که نوزادان و خردسالان خود را در برابر مبلغی ناچیز به دست پرستاران سپرده یا آن‌ها را همانند «علف‌های هرز» به حال خود رها کنند تا از پس خودشان برآیند و بزرگ شوند.[۴۳]

اشتغال زنان و کودکان در صنعت، زندگی مردم را تغییر داده و فشارهای جدیدی بر آن‌ها اعمال کرده و بار سنگین‌ این فشارها بر دوش زنان بوده است. مشاهدات انگلس نشان می‌دهد که «با ظهور صنعت مدرن در مقیاسی گسترده، راه تولید اجتماعی مجدداً برای زنان گشوده شد، اما تنها برای همسران پرولتر. آن‌هم به‌گونه‌ای که اگر زن در پی انجام وظایف خانگی خود برمی‌آمد، از تولید عمومی محروم می‌ماند و قادر به کسب درآمد نمی‌شد؛ و اگر تصمیم می‌گرفت در تولید عمومی مشارکت داشته باشد و به‌طور مستقل امرار معاش کند، دیگر قادر نبود وظایف خانوادگی خود را انجام دهد.»[۴۴]

شاید عبارت «وظایف خانوادگی» به مذاق ما خوش نیاید، اما نکته‌ی اساسی انگلس در این بود که تضادی بنیادین میان کار مزدی و کار غیر‌مزدی وجود دارد و سرمایه‌داری با ایجاد خانواده‌های هسته‌ای، نوع غیرمزدی آن را از زنان طلب می‌کند.

انگلس به ما نشان می‌دهد که ورود گسترده‌ی زنان به بازار کار، تصورات سنتی درباره‌ی نقش‌های جنسیتی در خانواده را به چالش می‌کشد. در موج‌های بیکاری مردان، زنان نان‌آوران اصلی خانواده محسوب می‌شدند و مردان اغلب در خانه‌ها باقی می‌ماندند. او به خوبی توصیف می‌کند که چگونه مردان کارگر در خانه‌های نم‌دار و فقیرانه‌ی خود مشغول مرمت لباس یا آماده کردن غذا بودند و انتظار می‌کشیدند تا همسر و فرزندانشان با تن‌هایی خسته از کار طاقت‌فرسای کارخانه به خانه بازگردند.[۴۵]

این وضعیت «دنیای وارونه» تصویری به‌طور کامل مغایر با تصورات رایج از نقش‌های جنسیتی مردان و زنان را به دست می‌دهد. او می‌نویسد: «اگر سلطه‌ی زن بر شوهر، که به‌طور اجتناب‌ناپذیر توسط نظام کارخانه ایجاد شده، غیرانسانی است، تسلط پیشین شوهر بر زن نیز می‌بایست غیرانسانی بوده باشد.»[۴۶] در عین‌حال، از ساخت اجتماعی جنسیت غافل نمی‌شود و ادامه می‌دهد: «باید اذعان کرد، چنین دگرگونی بنیادینی در روابط جنسیتی تنها از آن رو ممکن شد که از آغاز، مردان و زنان در جایگاهی نابرابر و ناروا قرار داشته‌اند.»[۴۷]

مشاهدات هوشمندانه‌ی انگلس درباره‌ی تحولات اجتماعی نقش‌های جنسیتی، برداشت‌های مکانیکی او از اقتصاد را به چالش می‌کشید. شولامث فایراستون او را به خاطر نظریه‌ای که بر اساس «ساخت اقتصادی» ارائه داده و جنسیت را از آن حذف کرده است، مورد انتقاد قرار می‌دهد. انگلس متهم می‌شود که در خصوص کار خانگی، دچار تعصب جنسیتی شده است. هالی لوئیس او را به “سکسیسم تقابلی” متهم می‌کند و بر این باور است که دیدگاهِ محدودکننده‌ی او، تحلیل‌هایش را تحت‌الشعاع قرار داده و از جامعیت آن می‌کاهد.[۴۸]

به باور من، منتقدان او میان “زبان” به کار گرفته‌شده، که متاثر از گفتمان تاریخی زمانه است، و “تحلیل” تمایزی قائل نمی‌شوند. بنابراین، درست نیست که بگوییم انگلس نسبت به ساخت اجتماعی نقش‌های جنسیتی بی‌توجه بوده است. البته نمی‌توان کتمان کرد که زبان نوشتاری انگلس، تحت‌تأثیرِ باورهای رایج زمانه‌اش درباره‌ی مرد و زن بوده و نشانگان دیدگاه‌های سنتی مربوط به نقش‌های جنسیتی در آن به وضوح دیده می‌شود.

ادامه در پست بعدی👇

@amookhtan
ادامه از پست قبلی👆👇

او در جایی نوشته که وقتی کارگران مرد بیکار در خانه می‌مانند، کار خانگی، آن‌ها را «اخته» می‌کند و از سوی دیگر کار زنان برای ساعت‌های طولانی در کارخانه، «زنانگی» آن‌ها را از بین می‌برد.[۴۹] با این‌حال، نکته‌ی اصلی بحث او این بود که استثمار در سرمایه‌داری صنعتی، کارگران را، اعم از زن و مرد، در موقعیت‌هایی تحقیرآمیز قرار می‌دهد. او این موضوع را با استفاده از زبان جنسیت‌زده‌ی زمانه‌ی خود، به طور ناشیانه‌ای بیان کرده است.

میان زبان و ایده‌های نو، اغلب فاصله‌ای وجود دارد و انگلس، در میانه‌ی تغییرات اجتماعی پیرامونش، از این عقب‌ماندگی زبانی مصون نبوده است. نمی‌توان انتظار داشت که انگلس در زمانه‌ی خود به زبان برابری جنسیتی نان‌باینری‌ای که امروزه استفاده می‌کنیم، حرف بزند.

ادامه دارد

@amookhtan
@amookhtan

🔴 #حافظه_تاريخي


🔴خشایارشا چون در عشق زنِ برادر خود ماسیستس ساتراپ بلخ که در سارد و در کنار سپاه مانده بود ناکام ماند، دختر او ارته‌اینته را به همسری پسر خود داریوش برگزید تا مگر از این راه در نزدیکی به همسر برادر کامیاب شود. پس از این ازدواج عشق خشایار شاه به همسر پسر خود گرایید[عاشق عروسش شد]. پس از کام‌ستانی از ارته‌اینته، از او خواست تا چیزی از او طلب کند. ارته‌اینته به اصرار لباسی را درخواست کرد که آمستریس- همسر بی‌رحم و کینه توز خشایارشا- بافته و به او هدیه کرده بود. آمستریس که نفوذ زیادی در دربار داشت مدتی خشم خود را از این رویداد پنهان کرد و سرانجام در جشن تولد خشایارشا که می‌توانست تمنایی رد ناشدنی از شاه داشته باشد، با پافشاری ارته‌اینته را در اختیار گرفت و دستور داد تا زبان، بینی، هر دو گوش و سینه‌های او را بریدند و جلوی سگ‌ها انداختند. ماسیستس پس از بازگشت از جبهه به سبب این ناروا سر به شورش برداشت و خشایار شاه نیز فرمان داد او را با همه فرزندانش کشتند. این ماجرا تنها رویداد درباری از این دست نبود.

📚هزاره‌های گمشده، جلد سوم، ص۴۱
پرویز رجبی


@amookhtan
1🙏1
2025/10/16 05:19:13
Back to Top
HTML Embed Code: