- قربان! ایشان نه توانایی اداره کشور را دارند، نه اینکه میتوانیم تغییرشان دهیم!
قربان: عاقبت بخیرش کنید! او قهرمان باشد، بهتر است تا یک ناتوان!
آقای رئیسجمهور
میگل_آنخل_آستوریاس
@andisheh_naab12
قربان: عاقبت بخیرش کنید! او قهرمان باشد، بهتر است تا یک ناتوان!
آقای رئیسجمهور
میگل_آنخل_آستوریاس
@andisheh_naab12
حقیقت همان اندازه رایج خواهد شد که ما رواجش بدهیم. اینکه آفتابِ حقیقت پشت پرده نخواهد ماند حرفِ مفتی است! فقط دستهای ماست که میتواند آفتاب را از پرده بیرونش بکشد...
#برتولت_برشت
@andisheh_naab12
#برتولت_برشت
@andisheh_naab12
از منظر روانکاوی؛ تو بیهوده از کسی بدت نمیاد.
_یا قسمتی از خود پذیرفته نشدت هست که در آن آدم میبینی.
_یا میترسی در آینده، شبیه اون آدم بشی(خودتو درش میبینی).
_یا شبیه اون آدم بودی و دیگه نمیخوای برگردی به اون بودن.
_یا در زندگی تلاش کردی مثل این فرد نباشی.
@andisheh_naab12
_یا قسمتی از خود پذیرفته نشدت هست که در آن آدم میبینی.
_یا میترسی در آینده، شبیه اون آدم بشی(خودتو درش میبینی).
_یا شبیه اون آدم بودی و دیگه نمیخوای برگردی به اون بودن.
_یا در زندگی تلاش کردی مثل این فرد نباشی.
@andisheh_naab12
اگر اطرافتون کسایی هستن که دائم با بقیه دراما دارن بدونید یه روز نوبت شما هم میشه :))
@andisheh_naab12
@andisheh_naab12
یکی از معماهای تاریخ
در بعدازظهر 24 نوامبر 1971، مرد ناشناسی که خود را دن کوپر مینامید به پیشخوان خطوط هوایی نورث وست اورینت در پورتلند، اورگان نزدیک شد. او از پول نقد برای خرید بلیط یک طرفه در پرواز شماره 305 به مقصد سیاتل، واشنگتن استفاده کرد. بدین ترتیب یکی از معمای بزرگ حل نشده در تاریخ FBI آغاز شد.
کوپر مردی ساکت و میانسال بود که کت و شلواری معمولی با کراوات مشکی و پیراهن سفید پوشیده بود. او یک نوشیدنی - بوربون و نوشابه - سفارش داد و منتظر پرواز ماند مدت کوتاهی پس از ساعت 15:00، او یادداشتی را به مهماندار داد که نشان میداد بمبی در کیفش دارد و از او خواست که کنارش بنشیند.
مهماندار مبهوت همانطور که به او گفته شد عمل کرد. کوپر با باز کردن یک کیف ارزان قیمت، انبوهی از سیمها و چوبهای قرمز رنگ را به او نشان داد و از او خواست که آنچه را که به او گفته است بنویسد. در یادداشت او چهار چتر نجات و 200000 دلار اسکناس بیست دلاری خواسته بود.
وقتی هواپیما در سیاتل فرود آمد، هواپیماربا 36 مسافر پرواز را در ازای دریافت پول و چتر رها کرد. کوپر چندین خدمه را نگه داشت و هواپیما دوباره بلند شد و دستور داد مسیری را به سمت مکزیکوسیتی طی کند.
جایی بین سیاتل و رینو، کمی بعد از ساعت 20:00، هواپیماربای کار باورنکردنی انجام داد:
او با چتر نجات و پول باج از پشت هواپیما پرید. خلبانان به سلامت فرود آمدند، اما کوپر در شب ناپدید شده بود و سرنوشت نهایی او تا به امروز یک راز باقی مانده
اف بی آی از این حادثه مطلع شد و بلافاصله تحقیقات گستردهای را آغاز کرد که سالها به طول انجامید.
در این حین اف بی آی با صدها نفر مصاحبه کرد، سرنخها را در سراسر کشور ردیابی کرد و هواپیما را برای یافتن شواهد جست و جو کرد.
در پنج سالگی هواپیما ربایی، آنها بیش از 800 مظنون را بررسی کرده بودند و همه آنها را به جز 22 نفر از فهرست مظنونان خط زدند.
سرنوشت او تا به امروز یک راز باقی مانده
@andisheh_naab12
در بعدازظهر 24 نوامبر 1971، مرد ناشناسی که خود را دن کوپر مینامید به پیشخوان خطوط هوایی نورث وست اورینت در پورتلند، اورگان نزدیک شد. او از پول نقد برای خرید بلیط یک طرفه در پرواز شماره 305 به مقصد سیاتل، واشنگتن استفاده کرد. بدین ترتیب یکی از معمای بزرگ حل نشده در تاریخ FBI آغاز شد.
کوپر مردی ساکت و میانسال بود که کت و شلواری معمولی با کراوات مشکی و پیراهن سفید پوشیده بود. او یک نوشیدنی - بوربون و نوشابه - سفارش داد و منتظر پرواز ماند مدت کوتاهی پس از ساعت 15:00، او یادداشتی را به مهماندار داد که نشان میداد بمبی در کیفش دارد و از او خواست که کنارش بنشیند.
مهماندار مبهوت همانطور که به او گفته شد عمل کرد. کوپر با باز کردن یک کیف ارزان قیمت، انبوهی از سیمها و چوبهای قرمز رنگ را به او نشان داد و از او خواست که آنچه را که به او گفته است بنویسد. در یادداشت او چهار چتر نجات و 200000 دلار اسکناس بیست دلاری خواسته بود.
وقتی هواپیما در سیاتل فرود آمد، هواپیماربا 36 مسافر پرواز را در ازای دریافت پول و چتر رها کرد. کوپر چندین خدمه را نگه داشت و هواپیما دوباره بلند شد و دستور داد مسیری را به سمت مکزیکوسیتی طی کند.
جایی بین سیاتل و رینو، کمی بعد از ساعت 20:00، هواپیماربای کار باورنکردنی انجام داد:
او با چتر نجات و پول باج از پشت هواپیما پرید. خلبانان به سلامت فرود آمدند، اما کوپر در شب ناپدید شده بود و سرنوشت نهایی او تا به امروز یک راز باقی مانده
اف بی آی از این حادثه مطلع شد و بلافاصله تحقیقات گستردهای را آغاز کرد که سالها به طول انجامید.
در این حین اف بی آی با صدها نفر مصاحبه کرد، سرنخها را در سراسر کشور ردیابی کرد و هواپیما را برای یافتن شواهد جست و جو کرد.
در پنج سالگی هواپیما ربایی، آنها بیش از 800 مظنون را بررسی کرده بودند و همه آنها را به جز 22 نفر از فهرست مظنونان خط زدند.
سرنوشت او تا به امروز یک راز باقی مانده
@andisheh_naab12
چون زیاد دارید از ما می پرسید؛
همستر و تپسواپ؛ بیمها و امیدها
بچهها یه روزی تلگرام یه پروژه شروع کرد به اسم نات کوین
یه صفحه که روش می زدی و بهت سکه میداد
یه سری وظایف روزانه هم میداد که بهت سکه های بیشتری بده
بعد از مدتی بر پایهی این سکه ها ارز نات کوین معرفی شد که قیمت خوبی بهش اختصاص داده شد
این ارزها رو میگن ایردراپ ینی شرکت ها میان ارزشون رو
ابتدای امر به صورت رایگان و بازی در اختیار میذارن
بعدا با توجه به کاربردش ممکنه ارزشمند شه یا نشه
شما با فعالیتتون باعث ارزشمند شدن و رایج شدنش میشین
اصولا هم فعلا این ارزها توی بازی ها داره استفاده میشه
همستر و تپ سواپ هم از روی نات کوین کپی شدن
اینکه در آینده ارزنده باشه یا نه معلوم نیست
ارزشون هم هنوز توی صرافی ها لیست نشده
خود بازی کلاهبرداری نیست
ولی اگه قرار باشه عین یارانه معیشت و سهام عدالت
هر لینکی رو روش کلیک کنید به اسم پولدار شدن یک شبه
یا یکی بگه من کوین همستر رو دارم بیا پول بده بهت بدم من از بانه اینا رو میارم ارزونه بعدا پولدار میشی
یا از درگهان قشم تپ سواپ وارد می کنم
پول بده بهت بدم پولدارشی
اینا دیگه شاهکارهای خودتونه که دیگه ربطی به این بازی ها نداره و عموما استادین توی این مالباختگی ها
برای یادگیری ارزهای دیجیتال هم از یوتیوب و هوش مصنوعی کمک بگیرید
ساختن کیف پول رمز ارز از واجباته
و اگه رمزارزی رو برای سرمایهگذاری بلند مدت میخواین که ارزنده باشه Ton تلگرام آینده داره
در مورد بازی های همستر و اینا هم با تپ زدن روی صفحه عمر باتری و گوشیتون رو نابود نکنید
شما با انجام دادن وظایف روزانه کوین بیشتری به دست میارین
و سوال مهم آیا با این بازی پولدار میشیم؟
نه راستش، شما نهایتا ۲۰-۳۰ دلار اگه واقعا ارزشمند باشه به دست میارین
به چشم سرگرمی ببینید همین
اینم لینک ربات همستر اگه می خواین شروع کنین
این لینک بهتون ۵۰۰۰ امتیاز ابتدایی میده
https://www.tg-me.com/hamSter_kombat_bot/start?startapp=kentId580969759
اینم لینک تپ سواپ با ۲۵۰۰ تا سکه جایزه
https://www.tg-me.com/tapswap_bot?start=r_580969759 🎁 +2.5k Shares as a first-time gift
همستر و تپسواپ؛ بیمها و امیدها
بچهها یه روزی تلگرام یه پروژه شروع کرد به اسم نات کوین
یه صفحه که روش می زدی و بهت سکه میداد
یه سری وظایف روزانه هم میداد که بهت سکه های بیشتری بده
بعد از مدتی بر پایهی این سکه ها ارز نات کوین معرفی شد که قیمت خوبی بهش اختصاص داده شد
این ارزها رو میگن ایردراپ ینی شرکت ها میان ارزشون رو
ابتدای امر به صورت رایگان و بازی در اختیار میذارن
بعدا با توجه به کاربردش ممکنه ارزشمند شه یا نشه
شما با فعالیتتون باعث ارزشمند شدن و رایج شدنش میشین
اصولا هم فعلا این ارزها توی بازی ها داره استفاده میشه
همستر و تپ سواپ هم از روی نات کوین کپی شدن
اینکه در آینده ارزنده باشه یا نه معلوم نیست
ارزشون هم هنوز توی صرافی ها لیست نشده
خود بازی کلاهبرداری نیست
ولی اگه قرار باشه عین یارانه معیشت و سهام عدالت
هر لینکی رو روش کلیک کنید به اسم پولدار شدن یک شبه
یا یکی بگه من کوین همستر رو دارم بیا پول بده بهت بدم من از بانه اینا رو میارم ارزونه بعدا پولدار میشی
یا از درگهان قشم تپ سواپ وارد می کنم
پول بده بهت بدم پولدارشی
اینا دیگه شاهکارهای خودتونه که دیگه ربطی به این بازی ها نداره و عموما استادین توی این مالباختگی ها
برای یادگیری ارزهای دیجیتال هم از یوتیوب و هوش مصنوعی کمک بگیرید
ساختن کیف پول رمز ارز از واجباته
و اگه رمزارزی رو برای سرمایهگذاری بلند مدت میخواین که ارزنده باشه Ton تلگرام آینده داره
در مورد بازی های همستر و اینا هم با تپ زدن روی صفحه عمر باتری و گوشیتون رو نابود نکنید
شما با انجام دادن وظایف روزانه کوین بیشتری به دست میارین
و سوال مهم آیا با این بازی پولدار میشیم؟
نه راستش، شما نهایتا ۲۰-۳۰ دلار اگه واقعا ارزشمند باشه به دست میارین
به چشم سرگرمی ببینید همین
اینم لینک ربات همستر اگه می خواین شروع کنین
این لینک بهتون ۵۰۰۰ امتیاز ابتدایی میده
https://www.tg-me.com/hamSter_kombat_bot/start?startapp=kentId580969759
اینم لینک تپ سواپ با ۲۵۰۰ تا سکه جایزه
https://www.tg-me.com/tapswap_bot?start=r_580969759 🎁 +2.5k Shares as a first-time gift
Telegram
Hamster Kombat
Just for you, we have developed an unrealistically cool application in the clicker genre, and no hamster was harmed! Perform simple tasks that take very little time and get the opportunity to earn money!
Forwarded from کتابخانه علمی
کاربرهایی که به ویپیان دسترسی نداشتن و از تلگرام رفته بودن، با یه همستر ظرف چند روز به تلگرام برگشتن.
پیامرسانهای ایراانی برای این رقابت باید یه نمونه وطنی سرهم کنن. گورخر ایرانی کامبت مثلا.
😂😂😂
پیامرسانهای ایراانی برای این رقابت باید یه نمونه وطنی سرهم کنن. گورخر ایرانی کامبت مثلا.
😂😂😂
چطور در ذهن آدمها ماندگار شویم
برای این کار، از آدمها تعریف کنید
خجالت نکشید!
به این ترتیب، مردم ، صفاتی را که برای توصیف افراد دیگر استفاده میکنید با شخصیت شما مرتبط میکنند.
اتفاقاً در روانشناسی این پدیده را انتقال خود به خودی خصوصیات می نامند .
آنچه در مورد دیگران می گویید بر درک مردم از شما تأثیر می گذارد.
اگر یک شخص(مخصوصا اگر در جمع شما نیست) را به عنوان فردی مهربان توصیف کنید، مردم شما را با همین ویژگی ها مرتبط می دانند
برعکس این موضوع نیز صادق است :
اگر دائماً پشت سر مردم چیزهای ناپسند بگویید، دوستانتان شروع به ربط دادن خصوصیات منفی شما با او خواهند کرد
@andisheh_naab12
برای این کار، از آدمها تعریف کنید
خجالت نکشید!
به این ترتیب، مردم ، صفاتی را که برای توصیف افراد دیگر استفاده میکنید با شخصیت شما مرتبط میکنند.
اتفاقاً در روانشناسی این پدیده را انتقال خود به خودی خصوصیات می نامند .
آنچه در مورد دیگران می گویید بر درک مردم از شما تأثیر می گذارد.
اگر یک شخص(مخصوصا اگر در جمع شما نیست) را به عنوان فردی مهربان توصیف کنید، مردم شما را با همین ویژگی ها مرتبط می دانند
برعکس این موضوع نیز صادق است :
اگر دائماً پشت سر مردم چیزهای ناپسند بگویید، دوستانتان شروع به ربط دادن خصوصیات منفی شما با او خواهند کرد
@andisheh_naab12
من داستان این خوراکیهای چندین ساله رو نمیفهمم. « سیر ۱۳ ساله » « شراب ۵ ساله »
این همه سال میدونستید یه خوراکی وجود داره و بهش دست نزدید؟ چه قدر خوددارید آخه😭
خونهی ما عمر خوراکیها نهایتا ۲۷ دقیقه باشه.
》دوبیــــــتی《
@andisheh_naab12
این همه سال میدونستید یه خوراکی وجود داره و بهش دست نزدید؟ چه قدر خوددارید آخه😭
خونهی ما عمر خوراکیها نهایتا ۲۷ دقیقه باشه.
》دوبیــــــتی《
@andisheh_naab12
خرسی که به نام خرس تدی یا Teddy Bear معروفه و همه جای دنیا به همین اسم میشناسنش اسمش رو از تئودور روزولت گرفته. ماجراشم برمیگرده به یکی از سفرهای تفریحی روزولت تو خود آمریکا که رفته بود برای شکار خرس ولی اتفاق عجیبی اون روز رخ داد.
نوامبر سال ۱۹۰۲ روزولت به دعوت اندرو لونگینو فرماندار میسیسیپی رفت به مناطق جنوبی آمریکا برای شکار.
کلی هم خدم و حشم با خودشون برده بودن. کلی اسب داشتن، تدارکات داشتن، چادر برپا کردن، حدود ۵۰ تا سگ شکاری داشتن و یک دو جین روزنامه نگار هم باهاشون بود.
توی این جمع یک فرد سیاهپوست هم به نام
هولت کولیر بود که قبلا برده بود ولی حالا به عنوان راهنمای گردشگری رئیس جمهور در اون مناطق همراهشون بود و زمینهای اون مناطق رو به خوبی میشناخت. تو شکار خرس هم رکورد دار بود.
این سفر شکار قرار بود یک سفر ۱۰ روزه باشه ولی میگن روزولت بیتاب شکار بود و میخواست هرچی زودتر هم خرسها رو از نزدیک ببینه هم شکارشون کنه.
سگهای کولیر بوی خرس به مشامشون خورد و رئیس جمهور و همراهان بین گل و لای اون باتلاقها افتادن دنبال سگها برای پیدا کردن خرس.
سگها عاقبت به خرس رسیدن و خرس هم که از پارس کردن سگها وحشت کرده بود چندین بار با پنجههاش به اونا حمله کرد و یکیشون رو هم کشت.
کولیر برنامهش این بود که اون ضربهی نهایی به خرس رو خود رئیس جمهور انجام بده ولی از اونجایی که دید سگهاش در خطرن
و ممکنه همهشون از دست برن، با قنداق تفنگش ضربهی محکمی به سر خرس وارد کرد و جمجمهش رو خورد کرد.
بعدش خرس رو بست به درختی و منتظر روزولت شد. رئیس جمهور که نزدیکتر شد صحنهی نه چندان دلچسبی دید.
خرس بسته شده به درخت خونین و مالین بود و نفس نفس میزد.
چند تا سگ مرده و بقیه هم مجروح شده بودن و کلی شکارچی اون اطراف بود که داد میزدن: اجازه بدین رئیس جمهور به خرس شلیک کنه.
کولیر به روزولت گفت تا وقتی به درخت بستهس شلیک کن ولی روزولت کلا بیخیال کشتن خرس شد و ظاهرا گفته بود شکار این مدلی حال نمیده و عادلانه نیست.
ظاهرا با روحیات ورزشکاریش همخونی نداشت. در نهایت خود کولیر به همراه یه شکارچی دیگه به خرس نزدیک شدن و پس از کشمکشی که باهاش داشتن، با چاقو خرس رو از پا در آوردن. لاشه رو سوار یه اسب کردن و برگردوندن به کمپی که همون نزدیکیها بود.
این خبر ژست دلسوزانهی روزولت در کل کشور پخش شد و تا چند روز بعد، کلی طرح و نقاشی تو روزنامههای کشور ازش منتشر شد.
یکی از اون کارتونها که از این ماجرا کشیده بودن، کارتونی بود از کلیفورد بریمن کاریکاتوریست که در روزنامهی واشنگتن پست چاپ شد.
تو این طرح اینطور نشون داده شده که در حالی که روزولت یونیوفورم یه سوارکار شکارچی به تنشه، اما از کشتن توله خرسی که هم ترسیده و هم بسیار مطیعه سر باز میزنه و از شلیک خود داری میکنه. این کارتون خیلی معروف شد.
یه جورایی ربطش دادن به روحیهی مردانگی و مرام روزولت. مثلا تفسیر کرده بودن که روزولت با هرگونه کشت و کشتار و اعدام مخالفه، اونم در زمانی که در جنوب آمریکا کشت و کشتار بدون محاکمه و دادگاه خیلی زیاد بود.
این نقاشی خیلی محبوب شد و در تاریخ موندگار شد.
طی همین ماههای پس از انتشار این خبرها و دیده شدن اون کارتون، یه زوج مهاجر یهودی روسی که یه خرده فروشی در بروکلین نیویورک داشتن، و به قول صادق هدایت خنزر پنزر میفروختن، این اخبار رو دنبال میکردن.
شبی مادر این خانوادهی صاحب فروشگاه با کاموا نشست یه خرس بامزه درست کرد
براش چشم دوخت و گذاشت تو ویترین مغازهش به عنوان دکور. اسمش رو گذاشتن خرس تدی یا تدی بیر که طرح این خرس کاموایی الهام گرفته از اون کارتون روزنامه واشنگتن پست بود.
این تو ویترین که بود آدمایی به مغازه سر زدن و پرسیدن آیا میشه اون رو بخرن یا نه.
اوایل از فروش اون خرس امتناع کردن و دلیلشونم این بود که فکر میکردن برای فروش این خرس با اسم رئیس جمهور نیازه که از کاخ سفید اجازه بگیرن.
یه روزی یکی از این خرسها رو فرستادن کاخ سفید به عنوان هدیه برای فرزندان روزولت و در نامهای که همراهش ارسال کردن
پرسیده بودن آیا مشکلی نیست که از اسم رئیس جمهور روی این خرس استفاده کنن؟ روزولت هم که چندان براش مهم نبود، گفت مشکلی نیست.
اینطور بود که خرس تدی معروف شد و الان در سرتاسر دنیا به همین اسم شناخته میشه.
اون خانوادهی یهودی هم که در اصل کارشون تولید آبنبات بود
انقدر کار و بارشون با فروش این خرسها گرفت که کلا بیخیال آبنبات شدن و خودشون رو وقف تولید خرسهای شکم پری کردن که بهشون میگفتن تدی بیر.
اون خانواده هم که وارد حوزهی اسباب بازی و تولید عروسک شدن، به ثروت بزرگی رسیدن.
در حال حاضر در گالری ریاست جمهوری آمریکا در موزهی ملی تاریخ آمریکا یکی از اولین خرسهای ساخته شدهی تدی بیر موجوده.
@andisheh_naab12
نوامبر سال ۱۹۰۲ روزولت به دعوت اندرو لونگینو فرماندار میسیسیپی رفت به مناطق جنوبی آمریکا برای شکار.
کلی هم خدم و حشم با خودشون برده بودن. کلی اسب داشتن، تدارکات داشتن، چادر برپا کردن، حدود ۵۰ تا سگ شکاری داشتن و یک دو جین روزنامه نگار هم باهاشون بود.
توی این جمع یک فرد سیاهپوست هم به نام
هولت کولیر بود که قبلا برده بود ولی حالا به عنوان راهنمای گردشگری رئیس جمهور در اون مناطق همراهشون بود و زمینهای اون مناطق رو به خوبی میشناخت. تو شکار خرس هم رکورد دار بود.
این سفر شکار قرار بود یک سفر ۱۰ روزه باشه ولی میگن روزولت بیتاب شکار بود و میخواست هرچی زودتر هم خرسها رو از نزدیک ببینه هم شکارشون کنه.
سگهای کولیر بوی خرس به مشامشون خورد و رئیس جمهور و همراهان بین گل و لای اون باتلاقها افتادن دنبال سگها برای پیدا کردن خرس.
سگها عاقبت به خرس رسیدن و خرس هم که از پارس کردن سگها وحشت کرده بود چندین بار با پنجههاش به اونا حمله کرد و یکیشون رو هم کشت.
کولیر برنامهش این بود که اون ضربهی نهایی به خرس رو خود رئیس جمهور انجام بده ولی از اونجایی که دید سگهاش در خطرن
و ممکنه همهشون از دست برن، با قنداق تفنگش ضربهی محکمی به سر خرس وارد کرد و جمجمهش رو خورد کرد.
بعدش خرس رو بست به درختی و منتظر روزولت شد. رئیس جمهور که نزدیکتر شد صحنهی نه چندان دلچسبی دید.
خرس بسته شده به درخت خونین و مالین بود و نفس نفس میزد.
چند تا سگ مرده و بقیه هم مجروح شده بودن و کلی شکارچی اون اطراف بود که داد میزدن: اجازه بدین رئیس جمهور به خرس شلیک کنه.
کولیر به روزولت گفت تا وقتی به درخت بستهس شلیک کن ولی روزولت کلا بیخیال کشتن خرس شد و ظاهرا گفته بود شکار این مدلی حال نمیده و عادلانه نیست.
ظاهرا با روحیات ورزشکاریش همخونی نداشت. در نهایت خود کولیر به همراه یه شکارچی دیگه به خرس نزدیک شدن و پس از کشمکشی که باهاش داشتن، با چاقو خرس رو از پا در آوردن. لاشه رو سوار یه اسب کردن و برگردوندن به کمپی که همون نزدیکیها بود.
این خبر ژست دلسوزانهی روزولت در کل کشور پخش شد و تا چند روز بعد، کلی طرح و نقاشی تو روزنامههای کشور ازش منتشر شد.
یکی از اون کارتونها که از این ماجرا کشیده بودن، کارتونی بود از کلیفورد بریمن کاریکاتوریست که در روزنامهی واشنگتن پست چاپ شد.
تو این طرح اینطور نشون داده شده که در حالی که روزولت یونیوفورم یه سوارکار شکارچی به تنشه، اما از کشتن توله خرسی که هم ترسیده و هم بسیار مطیعه سر باز میزنه و از شلیک خود داری میکنه. این کارتون خیلی معروف شد.
یه جورایی ربطش دادن به روحیهی مردانگی و مرام روزولت. مثلا تفسیر کرده بودن که روزولت با هرگونه کشت و کشتار و اعدام مخالفه، اونم در زمانی که در جنوب آمریکا کشت و کشتار بدون محاکمه و دادگاه خیلی زیاد بود.
این نقاشی خیلی محبوب شد و در تاریخ موندگار شد.
طی همین ماههای پس از انتشار این خبرها و دیده شدن اون کارتون، یه زوج مهاجر یهودی روسی که یه خرده فروشی در بروکلین نیویورک داشتن، و به قول صادق هدایت خنزر پنزر میفروختن، این اخبار رو دنبال میکردن.
شبی مادر این خانوادهی صاحب فروشگاه با کاموا نشست یه خرس بامزه درست کرد
براش چشم دوخت و گذاشت تو ویترین مغازهش به عنوان دکور. اسمش رو گذاشتن خرس تدی یا تدی بیر که طرح این خرس کاموایی الهام گرفته از اون کارتون روزنامه واشنگتن پست بود.
این تو ویترین که بود آدمایی به مغازه سر زدن و پرسیدن آیا میشه اون رو بخرن یا نه.
اوایل از فروش اون خرس امتناع کردن و دلیلشونم این بود که فکر میکردن برای فروش این خرس با اسم رئیس جمهور نیازه که از کاخ سفید اجازه بگیرن.
یه روزی یکی از این خرسها رو فرستادن کاخ سفید به عنوان هدیه برای فرزندان روزولت و در نامهای که همراهش ارسال کردن
پرسیده بودن آیا مشکلی نیست که از اسم رئیس جمهور روی این خرس استفاده کنن؟ روزولت هم که چندان براش مهم نبود، گفت مشکلی نیست.
اینطور بود که خرس تدی معروف شد و الان در سرتاسر دنیا به همین اسم شناخته میشه.
اون خانوادهی یهودی هم که در اصل کارشون تولید آبنبات بود
انقدر کار و بارشون با فروش این خرسها گرفت که کلا بیخیال آبنبات شدن و خودشون رو وقف تولید خرسهای شکم پری کردن که بهشون میگفتن تدی بیر.
اون خانواده هم که وارد حوزهی اسباب بازی و تولید عروسک شدن، به ثروت بزرگی رسیدن.
در حال حاضر در گالری ریاست جمهوری آمریکا در موزهی ملی تاریخ آمریکا یکی از اولین خرسهای ساخته شدهی تدی بیر موجوده.
@andisheh_naab12
یک جوری نوشتند که " امیدها را در چاه همستر نریزید " که انگار برای جوان ایرانی، هزار چشمهی جوشان امید باز کردهاند و او لگد پرانی کرده و به سمت بیراهه رفته! باباجان! شما فیلترتان را بکنید و سنگتان را بیندازید مقابل کسب و کارها و امیدها را در نطفه خفه کنید، چهکار دارید؟ بگذارید دلِ جوانِ ایرانی هم به یک موش خوش باشد.
یکجوری انتقاد میکنند که انگار تمام مسیرها را برای تهیهی ماشین و مسکن و زندگی مرفه، باز گذاشتهاند و دلشان به حال ما سوخته!
بله! در حوضی که ماهی نیست، همستر هم هفتتیرکش میشود!
آب که نیاوردهاید، ما هم که کوزه نداریم بشکنید، چهکار به تصور کوزهی خیالیِ جوان ایرانی دارید؟! از تصور کوزهی پر از آب هم زورتان گرفته؟؟؟!
#نرگس_صرافیان_طوفان
@andisheh_naab12
یکجوری انتقاد میکنند که انگار تمام مسیرها را برای تهیهی ماشین و مسکن و زندگی مرفه، باز گذاشتهاند و دلشان به حال ما سوخته!
بله! در حوضی که ماهی نیست، همستر هم هفتتیرکش میشود!
آب که نیاوردهاید، ما هم که کوزه نداریم بشکنید، چهکار به تصور کوزهی خیالیِ جوان ایرانی دارید؟! از تصور کوزهی پر از آب هم زورتان گرفته؟؟؟!
#نرگس_صرافیان_طوفان
@andisheh_naab12
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مردی را میشناسم که بیست سال از عمرش را صرف زنی بیفکر کرد و هرچه داشت یعنی رفیق، کار و حتی روش زندگیاش را فدای او کرد، اما یک شب فهمید که از اول این زن را دوست نداشته است.
در واقع او مثل اکثر آدمها، دچار یکنواختی زندگی شده بود، فقط همین. به همین دلیل زندگی را مشکل و پُر غم کرده بود. اکثر تعهدات انسانی تنها به این دلیل به وجود میآیند که بشر میخواهد اتفاقی در زندگی یکنواختش روی دهد. باید اتفاقی بیوفتد، حتی بندگی بدون عشق، حتی جنگ و یا مرگ.
#سقوط
#آلبر_کامو
@andisheh_naab12
در واقع او مثل اکثر آدمها، دچار یکنواختی زندگی شده بود، فقط همین. به همین دلیل زندگی را مشکل و پُر غم کرده بود. اکثر تعهدات انسانی تنها به این دلیل به وجود میآیند که بشر میخواهد اتفاقی در زندگی یکنواختش روی دهد. باید اتفاقی بیوفتد، حتی بندگی بدون عشق، حتی جنگ و یا مرگ.
#سقوط
#آلبر_کامو
@andisheh_naab12
وقتی بزرگانِ این عالم عاشقِ چشم و ابروتان شدند، معنیاش این است که میخواهند گوشت تان را در جنگ شان کباب کنند...
@andisheh_naab12
@andisheh_naab12
چرا یک سری از کشورها ثروتمندترن و یه سری دیگه فقیر؟
در طول تاریخ این سوال برای همه ما مطرح بود که چرا بعضی کشورها ثروتمند میشن و بعضیهای دیگه فقیر؟
آیا داشتن منابع طبیعی نفت و طلا باعث میشه یک کشور ثروتمند بشه؟
بیشتر مردم این طور فکر میکنن.
در نظر بیشتر مردم داشتن طلا و مس و نفت به معنای ثروتمند بودن یک کشوره.
اما در واقعیت این طوری نیست. سیرالئون با غنیترین منابع الماس و طلا یک کشور به شدت فقیره و ژاپن بدون منابع طبیعی یک کشور ثروتمند.
یک مثال خوب دیگه آرژانتینه.
منابع طبیعی آرژانتین تغییری نکردن.
اما این کشور که زمانی بعد از آمریکا و انگلستان، یکی از بزرگترین قدرتهای اقتصادی جهان بود، به یک باره در فهرست کشورهای فقیر قرار گرفت.
چی عوض شده بود؟
موضوع از این هم عجیبتره. به نظر میاد برای ثروتمند شدن کشور، باید مرزها رو بست، از صادرات حمایت کرد اما اجازه نداد ارز از کشور خارج بشه و باید واردات رو محدود کرد.
پس چرا کشورهایی که این کار رو میکنن، فقیر میشن؟
آدام اسمیت در سال ۱۷۷۶ در کتاب ثروت ملل، به ما نشون داد که راز ثروتمند شدن کشورها در کار، تجارت آزاد و بازار آزاده.
ژاپن ثروتمندتر از سیرالئونه، چون تولید بیشتری داره و با دنیا به مبادله میپردازه.
ژاپن ثروتمنده چون شما میتونی هر چیزی که دوست داری رو تولید کنی و بفروشی.
کتاب ثروت ملل به ما میگه دولتها باید نقش نظارتی داشته باشن.
امنیت رو فراهم کنن.
مطمئن بشن که همه فرصت برابر دارن.
مطمئن بشن کسی نمیخواد سر یکی دیگه کلاه بگذاره، اما دولت خودش وارد بازی نمیشه، محصولی تولید نمیکنه و قیمتگذاری رو به بازار آزاد میسپره.
به تفاوت بین کره شمالی و کره جنوبی نگاه کنید.
کتاب ثروت ملل در مورد تفاوت این دو کشوره. در یک اقتصاد سالم، دولت یک نقش حداقلی داره و این مردم هستن که آزادانه زندگی خودشون رو پیش میبرن.
میخوام بگم ما داریم اشتباهاتی رو تجربه میکنیم که در سال ۱۷۷۶ برای مردم دنیا حل شد.
در حالی ما دچار تورم شدید و مزمن هستیم
که ۲۰۰ کشور دیگه این مساله رو حل کردن.
نمیدونم آیا مسئولین ما کتاب نمیخونن؟
یا میخونن اما «منافعشون» با ثروت ملت در تضاده!
پوریا بختیاری
@andisheh_naab12
در طول تاریخ این سوال برای همه ما مطرح بود که چرا بعضی کشورها ثروتمند میشن و بعضیهای دیگه فقیر؟
آیا داشتن منابع طبیعی نفت و طلا باعث میشه یک کشور ثروتمند بشه؟
بیشتر مردم این طور فکر میکنن.
در نظر بیشتر مردم داشتن طلا و مس و نفت به معنای ثروتمند بودن یک کشوره.
اما در واقعیت این طوری نیست. سیرالئون با غنیترین منابع الماس و طلا یک کشور به شدت فقیره و ژاپن بدون منابع طبیعی یک کشور ثروتمند.
یک مثال خوب دیگه آرژانتینه.
منابع طبیعی آرژانتین تغییری نکردن.
اما این کشور که زمانی بعد از آمریکا و انگلستان، یکی از بزرگترین قدرتهای اقتصادی جهان بود، به یک باره در فهرست کشورهای فقیر قرار گرفت.
چی عوض شده بود؟
موضوع از این هم عجیبتره. به نظر میاد برای ثروتمند شدن کشور، باید مرزها رو بست، از صادرات حمایت کرد اما اجازه نداد ارز از کشور خارج بشه و باید واردات رو محدود کرد.
پس چرا کشورهایی که این کار رو میکنن، فقیر میشن؟
آدام اسمیت در سال ۱۷۷۶ در کتاب ثروت ملل، به ما نشون داد که راز ثروتمند شدن کشورها در کار، تجارت آزاد و بازار آزاده.
ژاپن ثروتمندتر از سیرالئونه، چون تولید بیشتری داره و با دنیا به مبادله میپردازه.
ژاپن ثروتمنده چون شما میتونی هر چیزی که دوست داری رو تولید کنی و بفروشی.
کتاب ثروت ملل به ما میگه دولتها باید نقش نظارتی داشته باشن.
امنیت رو فراهم کنن.
مطمئن بشن که همه فرصت برابر دارن.
مطمئن بشن کسی نمیخواد سر یکی دیگه کلاه بگذاره، اما دولت خودش وارد بازی نمیشه، محصولی تولید نمیکنه و قیمتگذاری رو به بازار آزاد میسپره.
به تفاوت بین کره شمالی و کره جنوبی نگاه کنید.
کتاب ثروت ملل در مورد تفاوت این دو کشوره. در یک اقتصاد سالم، دولت یک نقش حداقلی داره و این مردم هستن که آزادانه زندگی خودشون رو پیش میبرن.
میخوام بگم ما داریم اشتباهاتی رو تجربه میکنیم که در سال ۱۷۷۶ برای مردم دنیا حل شد.
در حالی ما دچار تورم شدید و مزمن هستیم
که ۲۰۰ کشور دیگه این مساله رو حل کردن.
نمیدونم آیا مسئولین ما کتاب نمیخونن؟
یا میخونن اما «منافعشون» با ثروت ملت در تضاده!
پوریا بختیاری
@andisheh_naab12
بازی بیپایان تأییدطلبی
در دوران کودکی این پیام را از اطرافم دریافت کردم که خواستنی و دوستداشتنی نیستم.
پس برای خودم دنیا را اینگونه توصیف کردم که اگر میخواهی خواستنی و مورد تأیید باشی، رشتهی پزشکی میتواند راه خوبی باشد.
حفرههای درونم به سادگی پر نمیشدند. مدام باید تلاش میکردم و به هرچه میرسیدم کافی نبود. هرچه دریافت میکردم، بیشتر میخواستم. بازی تمام نمیشد.
این قصهی تکراری همهی ما آدمهایی است که پیام دوست داشته شدن را دریافت نکردهایم.
در نتیجه به کار اعتیاد پیدا میکنیم و این، لذت زندگی را نابود میکند. این باعث میشود به عنوان پدر و مادر، به همسر و بچههایمان بیتوجه باشیم و فقط بخواهیم که دنیا ما را تحسین کند.
بازی تأییدطلبی تمام نخواهد شد. چون به هرچه برسیم، باز هم عدهای هستند که ما را تأیید نخواهند کرد.
اگر چنین افرادی اطراف شما زندگی میکنند، بدون توجه به دستاوردهایشان آنها را دوست داشته باشید.
محبت بی قید و شرط میتواند به شکل معجزهآسایی آنها را از این چرخهی باطل و عذابآور نجات دهد. اگر خود شما در این بازی هستید، ریشهی این تأییدطلبی را بشناسید.
دست از ظلم به خودتان بردارید و خودتان را دوست داشته باشید. این واقعیت دنیا را بپذیرید و تمرین کنید که ما برای دوستداشتنی بودن، نیازی به تأیید هیچکس نداریم. قرار نیست تمام دستاوردهای دنیا را به نام خود بزنیم تا دوست داشته شویم.
تلاش برای دستاورد باید تلاش برای رضایت درونی ما باشد.
اگر متعادل تلاش میکنیم و از تلاش خود لذت میبریم، راه را درست رفتهایم. اما اگر این تلاش دارد ما را فرسوده میکند و از پا در میآورد، یکی از دلایلش می تواند افتادن در بازی تأییدطلبی باشد.
#گابور_ماته
@andisheh_naab12
در دوران کودکی این پیام را از اطرافم دریافت کردم که خواستنی و دوستداشتنی نیستم.
پس برای خودم دنیا را اینگونه توصیف کردم که اگر میخواهی خواستنی و مورد تأیید باشی، رشتهی پزشکی میتواند راه خوبی باشد.
حفرههای درونم به سادگی پر نمیشدند. مدام باید تلاش میکردم و به هرچه میرسیدم کافی نبود. هرچه دریافت میکردم، بیشتر میخواستم. بازی تمام نمیشد.
این قصهی تکراری همهی ما آدمهایی است که پیام دوست داشته شدن را دریافت نکردهایم.
در نتیجه به کار اعتیاد پیدا میکنیم و این، لذت زندگی را نابود میکند. این باعث میشود به عنوان پدر و مادر، به همسر و بچههایمان بیتوجه باشیم و فقط بخواهیم که دنیا ما را تحسین کند.
بازی تأییدطلبی تمام نخواهد شد. چون به هرچه برسیم، باز هم عدهای هستند که ما را تأیید نخواهند کرد.
اگر چنین افرادی اطراف شما زندگی میکنند، بدون توجه به دستاوردهایشان آنها را دوست داشته باشید.
محبت بی قید و شرط میتواند به شکل معجزهآسایی آنها را از این چرخهی باطل و عذابآور نجات دهد. اگر خود شما در این بازی هستید، ریشهی این تأییدطلبی را بشناسید.
دست از ظلم به خودتان بردارید و خودتان را دوست داشته باشید. این واقعیت دنیا را بپذیرید و تمرین کنید که ما برای دوستداشتنی بودن، نیازی به تأیید هیچکس نداریم. قرار نیست تمام دستاوردهای دنیا را به نام خود بزنیم تا دوست داشته شویم.
تلاش برای دستاورد باید تلاش برای رضایت درونی ما باشد.
اگر متعادل تلاش میکنیم و از تلاش خود لذت میبریم، راه را درست رفتهایم. اما اگر این تلاش دارد ما را فرسوده میکند و از پا در میآورد، یکی از دلایلش می تواند افتادن در بازی تأییدطلبی باشد.
#گابور_ماته
@andisheh_naab12
رمان "بینایی" نوشتهی ژوزه ساراماگو حکایت مردمی است که از حکومت ناراضی هستند و برای نشان دادن اعتراض پای صندوق رای حاضر نمیشوند.
این رمان در ادامه رمان دیگری به نام "کوری" است که نویسنده پرتغالی به خاطر نوشتن رمان کوری جایزهی ارزشمند نوبل ادبی را گرفته است.
رمان "بینایی"به نوعی ادامه "کوری" و در همان شهری که داستان کوری اتفاق افتاده ماجرایش میگذرد و برخی شخصیتها سرنوشتشان در این رمان ادامه مییابد. داستان کتاب "بینایی" داستان حکومتی است که ذاتا" دیکتاتور است اما ظاهرا" برای مشروعیتبخشی به خود انتخابات صوری هم برگزار میکند.
در یک روز بارانی که روز رفراندم و رایگیری است. هیچکس در حوزههای رای حاضر نمیشود حتی بسیاری از خانوادههای مسئولان برگزاری انتخابات هم مشارکتی ندارند.
سکوت محضی حاکم است؛ ابتدا مسئولان فکر میکنند که شاید بارش باران و شرایط آب و هوایی باعث شده اما وقتی باران قطع میشود و هوا مساعد است باز خبری از حضور مردم نیست و این شکست بزرگی برای حکومت است.
رئیس جمهور و سایر مسئولان به تکاپو، توصیه و التماس میافتند که مردم شرکت کنند. سرانجام مردم در بعد از ظهر به سوی حوزههای رایگیری هجوم میآورند اما فردا که آرا را میشمارند معلوم میشود همهی رایها سفید است!
این عدم مشارکتِ ابتدایی و از دست رفتن مشروعیت سیستم و یا سفیدی رایهای اعتراضی، نشان میدهد حکومتهای دیکتاتوری که ادای دمکراسی را درمیآورند، ابتدا در ذهن مردم سقوط میکنند سپس در ادامه، سقوط عینی و واقعی اتفاق میافتد.
یک نظام سیاسی که بربدن ها حکومت میکند نه بر قلبها، خود را به نابینایی میزند و چشم بر مشکلات میبندد و سعی میکند با تبلیغات دروغین همه چیز را عادی نشان دهد.
اما حاکمان زمانی به خود میآیند که دیگر دیر شده است. در مقابل مردم به آگاهی رسیده "بینا" شدهاند و دیگر حاضر نیستند مفت و مجانی به حکومتگران فاسد نالایق و ناتوان سواری دهند و مشروعیت ببخشند.
در رمان بینایی ماجراهای دیگری هم اتفاق میافتد. تعقیب و ترور و قتل هم وجود دارد.
داستان بینایی رسوایی حکومت دیکتاتوری به ظاهر دمکراسی است که در ذهن و قلم یک نویسنده اروپایی به نمایش میگذارد.
در طول خواندن رمان همیشه این موضوع در ذهن شما نقش میبندد که به عنوان یک جهان سومی خاورمیانهنشین، اگر چنین رمانی مینوشتید و "سقوط حکومتها در ذهنها" را ترسیم می کردید، چگونه روایت میکردید و مینوشتید؟
@andisheh_naab12
این رمان در ادامه رمان دیگری به نام "کوری" است که نویسنده پرتغالی به خاطر نوشتن رمان کوری جایزهی ارزشمند نوبل ادبی را گرفته است.
رمان "بینایی"به نوعی ادامه "کوری" و در همان شهری که داستان کوری اتفاق افتاده ماجرایش میگذرد و برخی شخصیتها سرنوشتشان در این رمان ادامه مییابد. داستان کتاب "بینایی" داستان حکومتی است که ذاتا" دیکتاتور است اما ظاهرا" برای مشروعیتبخشی به خود انتخابات صوری هم برگزار میکند.
در یک روز بارانی که روز رفراندم و رایگیری است. هیچکس در حوزههای رای حاضر نمیشود حتی بسیاری از خانوادههای مسئولان برگزاری انتخابات هم مشارکتی ندارند.
سکوت محضی حاکم است؛ ابتدا مسئولان فکر میکنند که شاید بارش باران و شرایط آب و هوایی باعث شده اما وقتی باران قطع میشود و هوا مساعد است باز خبری از حضور مردم نیست و این شکست بزرگی برای حکومت است.
رئیس جمهور و سایر مسئولان به تکاپو، توصیه و التماس میافتند که مردم شرکت کنند. سرانجام مردم در بعد از ظهر به سوی حوزههای رایگیری هجوم میآورند اما فردا که آرا را میشمارند معلوم میشود همهی رایها سفید است!
این عدم مشارکتِ ابتدایی و از دست رفتن مشروعیت سیستم و یا سفیدی رایهای اعتراضی، نشان میدهد حکومتهای دیکتاتوری که ادای دمکراسی را درمیآورند، ابتدا در ذهن مردم سقوط میکنند سپس در ادامه، سقوط عینی و واقعی اتفاق میافتد.
یک نظام سیاسی که بربدن ها حکومت میکند نه بر قلبها، خود را به نابینایی میزند و چشم بر مشکلات میبندد و سعی میکند با تبلیغات دروغین همه چیز را عادی نشان دهد.
اما حاکمان زمانی به خود میآیند که دیگر دیر شده است. در مقابل مردم به آگاهی رسیده "بینا" شدهاند و دیگر حاضر نیستند مفت و مجانی به حکومتگران فاسد نالایق و ناتوان سواری دهند و مشروعیت ببخشند.
در رمان بینایی ماجراهای دیگری هم اتفاق میافتد. تعقیب و ترور و قتل هم وجود دارد.
داستان بینایی رسوایی حکومت دیکتاتوری به ظاهر دمکراسی است که در ذهن و قلم یک نویسنده اروپایی به نمایش میگذارد.
در طول خواندن رمان همیشه این موضوع در ذهن شما نقش میبندد که به عنوان یک جهان سومی خاورمیانهنشین، اگر چنین رمانی مینوشتید و "سقوط حکومتها در ذهنها" را ترسیم می کردید، چگونه روایت میکردید و مینوشتید؟
@andisheh_naab12
کد مورس امروز رو بزنید و جایزه یک میلیونی رو بگیرید👇
[ WEB3 ]
W: • ـــ ـــ
E: •
B: ـــ•••
3: . . . _ _
بزنید و یک میلیون جایزه بگیرید
نگه داشتن به معنی ـــ و ضربه زدن به معنای • است.
اینم لینک ربات همستر اگه می خواین شروع کنین
این لینک بهتون ۵۰۰۰ امتیاز ابتدایی میده
https://www.tg-me.com/hamster_kombaT_bot/start?startapp=kentId703821432
Play with me, become cryptoexchange CEO and get a token airdrop!
💸 2k Coins as a first-time gift
🔥 25k Coins if you have Telegram Premium
اینم لینک تپ سواپ با ۲۵۰۰ تا سکه جایزه
https://www.tg-me.com/tapswap_bot?start=r_580969759 🎁 +2.5k Shares as a first-time gift
[ WEB3 ]
W: • ـــ ـــ
E: •
B: ـــ•••
3: . . . _ _
بزنید و یک میلیون جایزه بگیرید
نگه داشتن به معنی ـــ و ضربه زدن به معنای • است.
اینم لینک ربات همستر اگه می خواین شروع کنین
این لینک بهتون ۵۰۰۰ امتیاز ابتدایی میده
https://www.tg-me.com/hamster_kombaT_bot/start?startapp=kentId703821432
Play with me, become cryptoexchange CEO and get a token airdrop!
💸 2k Coins as a first-time gift
🔥 25k Coins if you have Telegram Premium
اینم لینک تپ سواپ با ۲۵۰۰ تا سکه جایزه
https://www.tg-me.com/tapswap_bot?start=r_580969759 🎁 +2.5k Shares as a first-time gift
قبلا با یه پسری به منظور آشنایی دوست شده بودم، پرسید شغلت چیه؟
گفتم شیرینی پزی
گفت نه حالا جدی، جدا از سرگرمی کارت چیه؟
گفتم کارمه دیگه، شیرینی پزی😐
گفت یعنی لیسانس گرفتی بیای کیک بپزی؟
من حمایتت میکنم ارشد بخون، برات دنبال کار میگردیم
گفتم نمیخوام ارشد بخونم، کارم خوبه
گفت حیفه
الان آدما رو میبینم که دوس دارن کنار کارای جدی و آکادمیک و خوبشون، برن کلاس شیرینی و کیک، باورم نمیشه
همش با خودم میگم اینم مگه کاریه که کسی بخواد براش وقت خالی بذاره انجامش بده؟
وقتی ارشد و دکترا داری کلاس کیک چیه؟
آخ چقدر مردم شیرینی پزی رو تو چشم من خوار و خفیف کردن، یعنی فکر میکنید این شیرینی و کیک های خونگیای که تو کافه ها میخوریدو کیف میکنید چجوری پخته میشه؟!
فکر میکنید من یا خیلیا شبیه من چجوری درامد دارن؟!
والا من با همین کیک و شیرینی پزی به کلی از چیزایی که میخواستن رسیدم
»شیرینی مربایی«
@andisheh_naab12
گفتم شیرینی پزی
گفت نه حالا جدی، جدا از سرگرمی کارت چیه؟
گفتم کارمه دیگه، شیرینی پزی😐
گفت یعنی لیسانس گرفتی بیای کیک بپزی؟
من حمایتت میکنم ارشد بخون، برات دنبال کار میگردیم
گفتم نمیخوام ارشد بخونم، کارم خوبه
گفت حیفه
الان آدما رو میبینم که دوس دارن کنار کارای جدی و آکادمیک و خوبشون، برن کلاس شیرینی و کیک، باورم نمیشه
همش با خودم میگم اینم مگه کاریه که کسی بخواد براش وقت خالی بذاره انجامش بده؟
وقتی ارشد و دکترا داری کلاس کیک چیه؟
آخ چقدر مردم شیرینی پزی رو تو چشم من خوار و خفیف کردن، یعنی فکر میکنید این شیرینی و کیک های خونگیای که تو کافه ها میخوریدو کیف میکنید چجوری پخته میشه؟!
فکر میکنید من یا خیلیا شبیه من چجوری درامد دارن؟!
والا من با همین کیک و شیرینی پزی به کلی از چیزایی که میخواستن رسیدم
»شیرینی مربایی«
@andisheh_naab12