Forwarded from فصلنامه گفت
فصل نامه گفت شماره ششم.pdf
2.5 MB
🔰 #شماره_ششم
فصلنامه #گفت
منتشر شد.
فصلنامه #گفت| پاییز| سال ۱۴۰۳
📌 شامل بخشهای:
▪️#داستانکوتاه
◽#ترجمه
▪️#نقدادبی
◽#گفتوگو
▪️#متونکهن
◽#هنرهایدراماتیک
▪️#معرفیکتاب
⬅️ کانال تلگرام فصلنامه گفت:
@faslnameh_goft
⬅️ نشانی وبلاگ فصلنامه گفت:
[دانلود بدون فیلترشکن]
https://faslnamehgoft.blogsky.com
⬅️ برگه اینستاگرام فصلنامه گفت:
www.instagram.com/faslnameh.goft
📬نشانی ایمیل:
[email protected]
📌 "گفت" فصلنامه ادبیات روایی
زیر نظر شورای برنامهریزی
فصلنامه #گفت
منتشر شد.
فصلنامه #گفت| پاییز| سال ۱۴۰۳
📌 شامل بخشهای:
▪️#داستانکوتاه
◽#ترجمه
▪️#نقدادبی
◽#گفتوگو
▪️#متونکهن
◽#هنرهایدراماتیک
▪️#معرفیکتاب
⬅️ کانال تلگرام فصلنامه گفت:
@faslnameh_goft
⬅️ نشانی وبلاگ فصلنامه گفت:
[دانلود بدون فیلترشکن]
https://faslnamehgoft.blogsky.com
⬅️ برگه اینستاگرام فصلنامه گفت:
www.instagram.com/faslnameh.goft
📬نشانی ایمیل:
[email protected]
📌 "گفت" فصلنامه ادبیات روایی
زیر نظر شورای برنامهریزی
👏3
📚 #منتشر_شد
👑 #نشر_نونوشت
📕 عنوان: من درخت نیستم
🖋 نویسنده: محمدرضا ایوبی
📄 نوع کاغذ: بالک
📚 جلد شومیز
📑 صفحات: ۱۲۶ صفحه
💵 قیمت: ۱۵۰ هزار تومان
✅ چاپ: اول
📕 من درخت نیستم مجموعهای از پانزده داستان است که اغلب آنها به انسان و تنهایی او میپردازد. در هشت داستان نخست این مجموعه شاهد عینیت، نمایش بیرونی و تنوع گفتمانی بیشتری هستیم که سر برآوردن مدرنیسم از دل رئالیسم از ویژگیهای مهم این بخش است. اما بخش دوم که یک لحظهی درخشش نام دارد شامل شش داستان است که تحت تاثیر سبک امپرسیونیسم نوشته شده. جریانی که از کلود مونه نقاش فرانسوی آغاز شد و به ادبیات راه یافت. متن اینگونه آثار با تمرکز بر زندگی ذهنی شخصیتها ، نمایشی از شور و هیجانات آنهاست.
روشهای خرید:
دایرکت اینستاگرام نشر نو نوشت: noneveshtpub@
از طریق شماره واتساپ:
۰۹۲۲۶۷۷۸۲۷۹
از طریق تلگرام:
۰۹۱۲۳۲۳۴۴۹۳
مراکز پخش:
چشمه: ۷۷۱۴۴۸۰۸-۰۲۱
پراگ : ۶۶۹۵۰۰۱۲-۰۲۱
آثار : ۶۶۴۹۴۷۲۰-۰۲۱
سرزمین:۶۶۹۲۷۰۰۸-۰۲۱
صدای معاصر: ۶۶۹۷۸۵۸۲-۰۲۱
سایت سیبوک
#کتاب #ادبیات_ژانری #مجموعه_داستان #کتاب_خوب #کتاب_داستان
📚 #منتشر_شد
👑 #نشر_نونوشت
📕 عنوان: من درخت نیستم
🖋 نویسنده: محمدرضا ایوبی
📄 نوع کاغذ: بالک
📚 جلد شومیز
📑 صفحات: ۱۲۶ صفحه
💵 قیمت: ۱۵۰ هزار تومان
✅ چاپ: اول
📕 من درخت نیستم مجموعهای از پانزده داستان است که اغلب آنها به انسان و تنهایی او میپردازد. در هشت داستان نخست این مجموعه شاهد عینیت، نمایش بیرونی و تنوع گفتمانی بیشتری هستیم که سر برآوردن مدرنیسم از دل رئالیسم از ویژگیهای مهم این بخش است. اما بخش دوم که یک لحظهی درخشش نام دارد شامل شش داستان است که تحت تاثیر سبک امپرسیونیسم نوشته شده. جریانی که از کلود مونه نقاش فرانسوی آغاز شد و به ادبیات راه یافت. متن اینگونه آثار با تمرکز بر زندگی ذهنی شخصیتها ، نمایشی از شور و هیجانات آنهاست.
روشهای خرید:
دایرکت اینستاگرام نشر نو نوشت: noneveshtpub@
از طریق شماره واتساپ:
۰۹۲۲۶۷۷۸۲۷۹
از طریق تلگرام:
۰۹۱۲۳۲۳۴۴۹۳
مراکز پخش:
چشمه: ۷۷۱۴۴۸۰۸-۰۲۱
پراگ : ۶۶۹۵۰۰۱۲-۰۲۱
آثار : ۶۶۴۹۴۷۲۰-۰۲۱
سرزمین:۶۶۹۲۷۰۰۸-۰۲۱
صدای معاصر: ۶۶۹۷۸۵۸۲-۰۲۱
سایت سیبوک
#کتاب #ادبیات_ژانری #مجموعه_داستان #کتاب_خوب #کتاب_داستان
❤2
Forwarded from اتچ بات
🎼موسیقی
سلسله مو
خاننده: استاد محمدرضا شجریان🤍
دستگاه: آواز بیات ترک
شعر: فروغی بسطامی _ حافظ🤍
آهنگساز: نامعلوم( برگرفته از روایت استاد علیاصغر بهاری)
آلبوم سرود مهر (۱۳۸۶)
توضیح: استاد شجریان در قسمت دوم این تصنیف بخشی از شعر جناب حافظ را جایگزین کردهاند.
بنیوشید و لذت وافر ببرید از اینهمه زیبایی❤️
@angizzehha
@ayoubireza
سلسله مو
خاننده: استاد محمدرضا شجریان🤍
دستگاه: آواز بیات ترک
شعر: فروغی بسطامی _ حافظ🤍
آهنگساز: نامعلوم( برگرفته از روایت استاد علیاصغر بهاری)
آلبوم سرود مهر (۱۳۸۶)
توضیح: استاد شجریان در قسمت دوم این تصنیف بخشی از شعر جناب حافظ را جایگزین کردهاند.
بنیوشید و لذت وافر ببرید از اینهمه زیبایی❤️
@angizzehha
@ayoubireza
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
🎼ویدئوموسیقی بدونکلام
اجرای موومان سوم از سونات «مهتاب» اثر بتهوون توسط ولنتینا لیسیتسا❤️ نابغهی اوکراینی پیانو
اوج نبوغ بتهوون از سرانگشتان این نابغه درک میشود.
@angizzehha
@ayoubireza
اجرای موومان سوم از سونات «مهتاب» اثر بتهوون توسط ولنتینا لیسیتسا❤️ نابغهی اوکراینی پیانو
اوج نبوغ بتهوون از سرانگشتان این نابغه درک میشود.
@angizzehha
@ayoubireza
Telegram
attach 📎
🔥3❤1
Forwarded from اتچ بات
🎥فیلم کوتاه:
▪️Sniffer 2016
📣کارگردان:
▫️Bobbie Peers
🔺برنده بهترین فیلم کوتاه فستیوال کن
@angizzehha
@ayoubireza
▪️Sniffer 2016
📣کارگردان:
▫️Bobbie Peers
🔺برنده بهترین فیلم کوتاه فستیوال کن
@angizzehha
@ayoubireza
Telegram
attach 📎
👏2
✨حافظ، بورخس و براهنی
در سال هفتادوهفت میلادی شاعر معروف امریکایی "آلن گینزبرگ" رضا براهنی را به جلسهی شعرخوانی بورخس در نیویورک دعوت میکند. او میپذیرد و در آن جلسه حاضر میشود. براهنی خود در اینباره مینویسد: بورخس شعرها را نخواند. یکی شعرها را به زبان اسپانیولی خواند و یکی دیگر آنها را به زبان انگلیسی ترجمه کرد و بورخس از شان نزول هر یک حرفی زد. بیش از دوهزار شاعر و نویسنده و نمایشنامهنویس و روشنفکر و روزنامهنگار و ناشر و عاشق و فاسق و سایق و لاعقل و لن ترانیگوهای پولیتزر و نویسندههای نوبلدار گوشتاگوش نشسته بودند. وقت تنفس، گینزبرگ مرا به اتاقی که بورخس در آن نشسته بود و چای و قهوه میخورد برد. او با صدای بلند مرا به بورخس معرفی کرد که فلانی شاعر و نویسنده ایرانی است و مهمان آمریکاست. بورخسِ نابینا سرش را بلند کرد و گوشش را گرفت بهطرف صدا و جایی نامعلوم را با همان چشمها نگاه کرد و بعد به انگلیسی بسیار مودبانهای به من گفت: "یک غزل از حافظ برای من بخوان به زبان اصلی؛ فارسی" قاعدتن در این موقعیتها غزل که سهل است، آدم اصل و فرع زبان هم از دستش در می رود؛ ولی خواندم: دل ما به دور رویت ز چمن فراغ دارد
که چو سرو پایبند است و چو لاله داغ دارد
تا رسیدم به جایی که خواجه میگوید: سزد ار چو ابر بهمن که بر این چمن بگریم
طربآشیان بلبل بنگر که زاغ دارد
دیدم که اشک از چشمهای چپکی و رو بههوا گرفتهی بورخس دارد میغلتد روی گونههای سیاهسوختهی پیرمرد. او که فارسی نمیدانست. از کجا فهمیده بود که طربآشیانِ بلبل را زاغ در یدِ خود دارد؟...خب این فهمیدن همان است که زمانی شمس هم گفت:" خطی که نه نویسندهاش بداند و نه خوانندهاش!
برگرفته از نوشتهای در نشریهی دانشجویی آذرنگ از سالهای دههی هشتاد.
و اما غزل زیبای حافظ جان؛
دل ما به دور رویت ز چمن فَراغ دارد
که چو سرو پایبند است و چو لاله داغ دارد
سرِ ما فرونیاید به کمانِ ابروی کَس
که درون گوشهگیران، ز جهان فِراغ دارد
ز بنفشه تاب دارم که ز زلفِ او زند دم
تو سیاهِ کمبها بین، که چه در دِماغ دارد
به چمن خرام و بنگر برِ تختِ گل که لاله
به ندیمِ شاه مانَد که به کف ایاغ دارد
شبِ ظلمت و بیابان، به کجا توان رسیدن
مگر آن که شمعِ رویت به رَهَم چراغ دارد
من و شمعِ صبحگاهی سِزَد ار بههم بِگرییم
که بسوختیم و از ما بتِ ما فراغ دارد
سِزَدم چو ابرِ بهمن که بر این چمن بِگریَم
طرب آشیانِ بلبل، بنگر که زاغ دارد
سرِ درسِ عشق دارد دلِ دردمند حافظ
که نه خاطرِ تماشا نه هوای باغ دارد
@angizzehha
@ayoubireza
در سال هفتادوهفت میلادی شاعر معروف امریکایی "آلن گینزبرگ" رضا براهنی را به جلسهی شعرخوانی بورخس در نیویورک دعوت میکند. او میپذیرد و در آن جلسه حاضر میشود. براهنی خود در اینباره مینویسد: بورخس شعرها را نخواند. یکی شعرها را به زبان اسپانیولی خواند و یکی دیگر آنها را به زبان انگلیسی ترجمه کرد و بورخس از شان نزول هر یک حرفی زد. بیش از دوهزار شاعر و نویسنده و نمایشنامهنویس و روشنفکر و روزنامهنگار و ناشر و عاشق و فاسق و سایق و لاعقل و لن ترانیگوهای پولیتزر و نویسندههای نوبلدار گوشتاگوش نشسته بودند. وقت تنفس، گینزبرگ مرا به اتاقی که بورخس در آن نشسته بود و چای و قهوه میخورد برد. او با صدای بلند مرا به بورخس معرفی کرد که فلانی شاعر و نویسنده ایرانی است و مهمان آمریکاست. بورخسِ نابینا سرش را بلند کرد و گوشش را گرفت بهطرف صدا و جایی نامعلوم را با همان چشمها نگاه کرد و بعد به انگلیسی بسیار مودبانهای به من گفت: "یک غزل از حافظ برای من بخوان به زبان اصلی؛ فارسی" قاعدتن در این موقعیتها غزل که سهل است، آدم اصل و فرع زبان هم از دستش در می رود؛ ولی خواندم: دل ما به دور رویت ز چمن فراغ دارد
که چو سرو پایبند است و چو لاله داغ دارد
تا رسیدم به جایی که خواجه میگوید: سزد ار چو ابر بهمن که بر این چمن بگریم
طربآشیان بلبل بنگر که زاغ دارد
دیدم که اشک از چشمهای چپکی و رو بههوا گرفتهی بورخس دارد میغلتد روی گونههای سیاهسوختهی پیرمرد. او که فارسی نمیدانست. از کجا فهمیده بود که طربآشیانِ بلبل را زاغ در یدِ خود دارد؟...خب این فهمیدن همان است که زمانی شمس هم گفت:" خطی که نه نویسندهاش بداند و نه خوانندهاش!
برگرفته از نوشتهای در نشریهی دانشجویی آذرنگ از سالهای دههی هشتاد.
و اما غزل زیبای حافظ جان؛
دل ما به دور رویت ز چمن فَراغ دارد
که چو سرو پایبند است و چو لاله داغ دارد
سرِ ما فرونیاید به کمانِ ابروی کَس
که درون گوشهگیران، ز جهان فِراغ دارد
ز بنفشه تاب دارم که ز زلفِ او زند دم
تو سیاهِ کمبها بین، که چه در دِماغ دارد
به چمن خرام و بنگر برِ تختِ گل که لاله
به ندیمِ شاه مانَد که به کف ایاغ دارد
شبِ ظلمت و بیابان، به کجا توان رسیدن
مگر آن که شمعِ رویت به رَهَم چراغ دارد
من و شمعِ صبحگاهی سِزَد ار بههم بِگرییم
که بسوختیم و از ما بتِ ما فراغ دارد
سِزَدم چو ابرِ بهمن که بر این چمن بِگریَم
طرب آشیانِ بلبل، بنگر که زاغ دارد
سرِ درسِ عشق دارد دلِ دردمند حافظ
که نه خاطرِ تماشا نه هوای باغ دارد
@angizzehha
@ayoubireza
❤1🔥1
Forwarded from اتچ بات
🎼موسیقی تصویری
گوشهای از اجرای پاریس- الیزه رُزالی سال ۲۰۱۹
سهتار: استاد حسین علیزاده
بمدایره: استاد مجید خلج
دستگاه همایون
استاد احمد عبادی فرمود: سهتار ساز دل است؛ برای یکنفر زیاد ، برای دونفر کم است.
@ayoubireza
@angizzehha
گوشهای از اجرای پاریس- الیزه رُزالی سال ۲۰۱۹
سهتار: استاد حسین علیزاده
بمدایره: استاد مجید خلج
دستگاه همایون
استاد احمد عبادی فرمود: سهتار ساز دل است؛ برای یکنفر زیاد ، برای دونفر کم است.
@ayoubireza
@angizzehha
Telegram
attach 📎
👏1
بر باغ ما ببار
بر باغ ما که خندهی خاکستر است و خون
باغ درختْمردان، این باغِ باژگون
ما در میانِ زخم و شب و شعله زیستیم
در تورِ تشنگی و تباهی
با نظمِ واژههای پریشان گریستیم
در عصرِ زمهریری ظلمت
عصری که شاخِ نسترن آنجا
گر بیاجازه برشکفد، طرحِ توطئهست
عصر دروغهایِ مقدّس
عصری که مرغِ صاعقه را نیز
داروغه و دروغْدرایان
میخواهند
در قاب و در قفس
بر باغِ ما ببار
بر داغِ ما ببار
محمدرضاشفیعی کدکنی
@angizzehha
@ayoubireza
بر باغ ما که خندهی خاکستر است و خون
باغ درختْمردان، این باغِ باژگون
ما در میانِ زخم و شب و شعله زیستیم
در تورِ تشنگی و تباهی
با نظمِ واژههای پریشان گریستیم
در عصرِ زمهریری ظلمت
عصری که شاخِ نسترن آنجا
گر بیاجازه برشکفد، طرحِ توطئهست
عصر دروغهایِ مقدّس
عصری که مرغِ صاعقه را نیز
داروغه و دروغْدرایان
میخواهند
در قاب و در قفس
بر باغِ ما ببار
بر داغِ ما ببار
محمدرضاشفیعی کدکنی
@angizzehha
@ayoubireza
❤1
ضربالمثلها:
❌️ باج به شغال نمیدهد
✅️ باج به شُغاد نمیدهد.
شغاد برادر ناتنی رستم بود. آمد و از او والیگری بخشی از سیستان را خاست و رستم به خاست مردم، والیگری به وی نداد؛ چراکه شغاد دغا بود و حیلهگر
از آن پس هرکه زیر بار درخاست نابهجا نرود را میگویند باج به شغاد نمیدهد. کاربرد شغال بهجای شغاد نادرست است و بیمعنا.
@angizzehha
@ayoubireza
❌️ باج به شغال نمیدهد
✅️ باج به شُغاد نمیدهد.
شغاد برادر ناتنی رستم بود. آمد و از او والیگری بخشی از سیستان را خاست و رستم به خاست مردم، والیگری به وی نداد؛ چراکه شغاد دغا بود و حیلهگر
از آن پس هرکه زیر بار درخاست نابهجا نرود را میگویند باج به شغاد نمیدهد. کاربرد شغال بهجای شغاد نادرست است و بیمعنا.
@angizzehha
@ayoubireza
👍3
بیشتر خانندگان، کورتاسار آرژانتینی را با رمان "مسابقه" میشناسند. او یک نویسندهی ایدهآلیستفلسفی بود که انقلابات دورانش تاثیر بسزایی در دیدگاههای نوشتاری وی گذاشت. انقلاب کوبا باعث شد که وی به جریانات اعتراض مردمی نه از دیدگاههای تئوری سیاسی که به شکل جریانات تجربی برای تغییر در دل دیکتاتوری و ترس بنگرد؛ یعنی جایی که ماهیت آزادی وجودی انسانی و نقش تصمیمگیرندگی وی بهعنوان یک عامل اجتماعی به حداقل میرسد و تصمیمات اکثرن احمقانه سیستمی، آینده را برایش تیرهوتار میسازد. برای او فرقی نداشت، کورتاسار با همین دیدگاه به وقایع مه ۱۹۶۸ پاریس نگاه کرد؛ پاریسی که رویای هنرمندان و دل آزادی محسوب میشد.
برای بسیاری از ما کارها الکی الکی تبدیل به چیزهای مهم و حیاتی میشوند و گاه احساسات ما را درمینوردند. بیشترمان نخستین جمله داستان کوتاه "دیوارنگاره" را زیستهایم.
باید گفت این بهترین جملهبندی در شکل تعلیق فلسفی در آغاز یک داستان است. قسمت دوم جملهی آغازین برهانی خُلف در جدی شدن یک کار شوخی است و ای بسا تفسیری بر بازی بودن کلّ زندگی.
@angizzehha
@ayoubireza
برای بسیاری از ما کارها الکی الکی تبدیل به چیزهای مهم و حیاتی میشوند و گاه احساسات ما را درمینوردند. بیشترمان نخستین جمله داستان کوتاه "دیوارنگاره" را زیستهایم.
باید گفت این بهترین جملهبندی در شکل تعلیق فلسفی در آغاز یک داستان است. قسمت دوم جملهی آغازین برهانی خُلف در جدی شدن یک کار شوخی است و ای بسا تفسیری بر بازی بودن کلّ زندگی.
@angizzehha
@ayoubireza
👏4
💠ضربالمثل
خانهی خرس و بادیه مس؟
این ضربالمثل به موقعیتی اشاره دارد که در آن چیزی از کسی طلب شود که توانایی مهیا کردن آنرا ندارد؛ موقعیتی بین درخاست و عدم تامین آن؛ یا نیازهایی که منابع کافی برای برآورده شدن ندارند.
@angizzehha
@ayoubireza
خانهی خرس و بادیه مس؟
این ضربالمثل به موقعیتی اشاره دارد که در آن چیزی از کسی طلب شود که توانایی مهیا کردن آنرا ندارد؛ موقعیتی بین درخاست و عدم تامین آن؛ یا نیازهایی که منابع کافی برای برآورده شدن ندارند.
@angizzehha
@ayoubireza
👏4
Forwarded from اتچ بات
📽فیلم کوتاه نقطهی شکستن breaking point
🎬کارگردان: مارتین لَپ
🗿جلوههای ویژه: مارتین لپ
📅سال تولید: 2016
🔺️این فیلم تقدیم میشود به تمام مادران و کودکانی که در جایجای این کره خاکی در معرض خطرات گوناگونند.
@angizzehha
@ayoubireza
🎬کارگردان: مارتین لَپ
🗿جلوههای ویژه: مارتین لپ
📅سال تولید: 2016
🔺️این فیلم تقدیم میشود به تمام مادران و کودکانی که در جایجای این کره خاکی در معرض خطرات گوناگونند.
@angizzehha
@ayoubireza
Telegram
attach 📎
👍2
Forwarded from اتچ بات
گویا از چشم کور اشک آمده است پسری که برعکس پدر، وقایع اجتماعی- سیاسی را به هیچ جایش نمیگرفت همتش را گذاشته و با عزمی جزم قطعهای خانده و آن را به همه ی جان های پاک در پی آزادی تقدیم کرده است؛ هر چند که این هم نه به خاست خود که زحمت آهنگساز اثر بوده و او به دعوت آهنگساز نه نگفته؛ شاید رویش نشده. به هر حال اثریست به یادماندنی با صدای بی نظیر و تکنیک فوق العادهی همایون شجریان که ندارد نشان از پدر جز همین صدای خوب و توانایی خواندن آواز ایرانی در اوج
سوای این ها آهنگساز در این اثر که با نام "جهان ستم "شهره است دو قطعه شعر کلاسیک و شعر نو را با هم درآمیخته که بدیع است؛ ابیاتی از بیدل دهلوی که هرچه از صور خیال و طبع لطیف این مرد بگوییم باز هم کم است و بخشهایی از شعر نوی "آواز غم" از هوشنگ ابتهاج فقید مه آنرا در رثای آزادی سروده است.
با سامان سپنتا دردانه شاعر جنوبی در باب شعر بیدل سخن می گفتیم. او معتقد بود در برابر بیدل باید ساکت ماند و زانوی ادب در بر گرفت و دل به جادوی کلمات او در غزلهایش داد.
در ادامه تمام غزل زیبا و بی نظیر بیدل دهلوی و شعر دردآلود آواز غم ابتهاج آورده شده.
بشنوید این اثر زیبا و قابل تامل را و غزل بیدل را نیز جرعه جرعه بنوشید؛ مست خاهید شد.
جهان ستم
آهنگساز: غلامرضا صادقی
شعر: بیدل ابتهاج
خاننده: همایون شجریان
تنظیم : نوید زمردی
@angizzehha
@ayoubireza
سوای این ها آهنگساز در این اثر که با نام "جهان ستم "شهره است دو قطعه شعر کلاسیک و شعر نو را با هم درآمیخته که بدیع است؛ ابیاتی از بیدل دهلوی که هرچه از صور خیال و طبع لطیف این مرد بگوییم باز هم کم است و بخشهایی از شعر نوی "آواز غم" از هوشنگ ابتهاج فقید مه آنرا در رثای آزادی سروده است.
با سامان سپنتا دردانه شاعر جنوبی در باب شعر بیدل سخن می گفتیم. او معتقد بود در برابر بیدل باید ساکت ماند و زانوی ادب در بر گرفت و دل به جادوی کلمات او در غزلهایش داد.
در ادامه تمام غزل زیبا و بی نظیر بیدل دهلوی و شعر دردآلود آواز غم ابتهاج آورده شده.
بشنوید این اثر زیبا و قابل تامل را و غزل بیدل را نیز جرعه جرعه بنوشید؛ مست خاهید شد.
جهان ستم
آهنگساز: غلامرضا صادقی
شعر: بیدل ابتهاج
خاننده: همایون شجریان
تنظیم : نوید زمردی
@angizzehha
@ayoubireza
Telegram
attach 📎
❤4
غباریم زحمتکش بادها
به وحشت اسیرند آزادها
املها به دوش نفس بستهایم
سفریک قدم راه و این زادها
جهان ستم چون نیستان پر است
ز انگشت زنهار فریادها
به هر دامی از آرزو دانهایست
گرفتار خویشند صیادها
برون آمدن نیست زین آب وگل
بنالید ای سرو و شمشادها
فسردن هم آسوده جان میکند
به هر سنگ خفتهست فرهادها
غنیمت شمارند پیغام هم
فراموشی است آخر این یادها
بد ونیک تاکی شماردکسی
جهان است بگذر ز تعدادها
چهخوبو چهزشت ازنظر رفتهگیر
پری میزنند این پریزادها
به پیری ستمکرد ضعف قوی
مپرسید از این خانه آبادها
به صید نقب ازین بیش نشکافتیم
که تا آب و خاک است بنیادها
ز نقش قدم خاک ما غافل است
همه انتخابیم ازین صادها
نوی بیدل از ساز امکان نرفت
نشد کهنه تجدید ایجادها
بیدل دهلوی
@angizzehha
@ayoubireza
به وحشت اسیرند آزادها
املها به دوش نفس بستهایم
سفریک قدم راه و این زادها
جهان ستم چون نیستان پر است
ز انگشت زنهار فریادها
به هر دامی از آرزو دانهایست
گرفتار خویشند صیادها
برون آمدن نیست زین آب وگل
بنالید ای سرو و شمشادها
فسردن هم آسوده جان میکند
به هر سنگ خفتهست فرهادها
غنیمت شمارند پیغام هم
فراموشی است آخر این یادها
بد ونیک تاکی شماردکسی
جهان است بگذر ز تعدادها
چهخوبو چهزشت ازنظر رفتهگیر
پری میزنند این پریزادها
به پیری ستمکرد ضعف قوی
مپرسید از این خانه آبادها
به صید نقب ازین بیش نشکافتیم
که تا آب و خاک است بنیادها
ز نقش قدم خاک ما غافل است
همه انتخابیم ازین صادها
نوی بیدل از ساز امکان نرفت
نشد کهنه تجدید ایجادها
بیدل دهلوی
@angizzehha
@ayoubireza
❤5
آواز غم - هوشنگ ابتهاج
در من کسی پیوسته میگرید
این من که از گهواره با من بود
این من که با من
تا گور همراه است
دردیست چون خنجر
یا خنجری چون درد
همزاد ِ خون در دل
ابریست بارانی
ابری که گویی گریههای قرنها را در گلو دارد
ابری که در من
یکریز میبارد
شبهای بارانی
او با صدای گریهاش غمناک میخواند
رودیست بیآغاز و بیانجام
با هایهای گریهاش در بیکران ِ دشت میراند
پیری حکایتگوست
کز کودکی با خود مرا میبرُد
در باغهای مردمی گریان
اما چه باغی؟ دوزخی کآنجا
هردم گلی نشکفته میپژمرد
مرغیست خونینبال
کز زیر ِ پر چشمش
اندوهناک ِ سنگبارانهاست
او در هوای مهربانی بال میآراست
- کی مهربانی بازخواهدگشت؟
- نه، مهربانی
آغاز خواهد گشت
از عهد ِ آدم
تا من که هر دم
غم بر سر ِ غم میگذارم
آن غمگسار ِ غمگساران را بهجان خواندیم
وز راه و بیراه
عاشقوش از قرنیبهقرنی سوی او راندیم
وان آرزوانگیز ِ عیّار
هر روز صبری بیش میخواهد ز عاشق
دیدار را جان پیش میخواهد ز عاشق
وآنگه که رویی مینماید
یا چشم و ابرویی پریوار
بازش نمیدانند
نقشش نمیخوانند
دل میگریزانند ازو چون وحشتی افتاده در آیینهی تار
هرگز نیامد بر زبانم حرف ِ نادلخواه
امّا چه گفتم؟ هر چه گفتم آه
پای سخن لنگ است و دست واژه کوتاه است
از من به من فرسنگها راه است
خاموشم امّا
دارم به آواز ِ غم خود میدهم گوش
وقتی کسی آواز میخواند
خاموش باید بود
غم داستانی تازه سر کردهست
اینجا سراپا گوش باید بود
- درد از نهاد ِ آدمیزاد است
آن پیر ِ شیرینکار ِ تلخاندیش
حق گفت، آری آدمی در عالم ِ خاکی نمیآید به دست، امّا
این بندی ِ آز و نیاز ِ خویش
هرگز تواند ساخت آیا عالمی دیگر؟
یا آدمی دیگر؟ ...
- ای غم رها کن قصهی خونبار !
چون دشنه در دل مینشیند این سخن امّا
من دیدهام بسیار مردانی که خود میزان ِ شأن ِ آدمی بودند
وز کبریای روح برمیزان ِ شأن ِ آدمی بسیار افزودند
- آری چنین بودند
آن زندهاندیشان که دست ِ مرگ را بر گردن ِ خود شاخ ِ گل کردند
و مرگ را از پرتگاه ِ نیستی تا هستی ِ جاوید پُل کردند
- ای غم ! تو با این کاروان ِ سوگواران تا کجا همراه میآیی ؟
دیگر به یاد ِ کس نمیآید
آغاز ِ این راه ِ هراسانگیز
چونان که خواهد رفت از یاد ِ کسان افسانهی ما نیز !
- باما و بیما آن دلاویز ِ کهن زیباست
در راه بودن سرنوشت ِ ماست
روز ِ همایون ِ رسیدن را
پیوسته باید خواست
- ای غم ! نمیدانم
روز ِ رسیدن روزی ِ گام ِ که خواهد بود
اما درین کابوس ِ خونآلود
در پیچوتاب ِ این شب ِ بنبست
بنگر چه جانهای گرامی رفتهاند از دست!
دردیست چون خنجر
یا خنجری چون درد
این من که در من
پیوسته میگرید
در من کسی آهسته میگرید.
@angizzehha
@ayoubireza
در من کسی پیوسته میگرید
این من که از گهواره با من بود
این من که با من
تا گور همراه است
دردیست چون خنجر
یا خنجری چون درد
همزاد ِ خون در دل
ابریست بارانی
ابری که گویی گریههای قرنها را در گلو دارد
ابری که در من
یکریز میبارد
شبهای بارانی
او با صدای گریهاش غمناک میخواند
رودیست بیآغاز و بیانجام
با هایهای گریهاش در بیکران ِ دشت میراند
پیری حکایتگوست
کز کودکی با خود مرا میبرُد
در باغهای مردمی گریان
اما چه باغی؟ دوزخی کآنجا
هردم گلی نشکفته میپژمرد
مرغیست خونینبال
کز زیر ِ پر چشمش
اندوهناک ِ سنگبارانهاست
او در هوای مهربانی بال میآراست
- کی مهربانی بازخواهدگشت؟
- نه، مهربانی
آغاز خواهد گشت
از عهد ِ آدم
تا من که هر دم
غم بر سر ِ غم میگذارم
آن غمگسار ِ غمگساران را بهجان خواندیم
وز راه و بیراه
عاشقوش از قرنیبهقرنی سوی او راندیم
وان آرزوانگیز ِ عیّار
هر روز صبری بیش میخواهد ز عاشق
دیدار را جان پیش میخواهد ز عاشق
وآنگه که رویی مینماید
یا چشم و ابرویی پریوار
بازش نمیدانند
نقشش نمیخوانند
دل میگریزانند ازو چون وحشتی افتاده در آیینهی تار
هرگز نیامد بر زبانم حرف ِ نادلخواه
امّا چه گفتم؟ هر چه گفتم آه
پای سخن لنگ است و دست واژه کوتاه است
از من به من فرسنگها راه است
خاموشم امّا
دارم به آواز ِ غم خود میدهم گوش
وقتی کسی آواز میخواند
خاموش باید بود
غم داستانی تازه سر کردهست
اینجا سراپا گوش باید بود
- درد از نهاد ِ آدمیزاد است
آن پیر ِ شیرینکار ِ تلخاندیش
حق گفت، آری آدمی در عالم ِ خاکی نمیآید به دست، امّا
این بندی ِ آز و نیاز ِ خویش
هرگز تواند ساخت آیا عالمی دیگر؟
یا آدمی دیگر؟ ...
- ای غم رها کن قصهی خونبار !
چون دشنه در دل مینشیند این سخن امّا
من دیدهام بسیار مردانی که خود میزان ِ شأن ِ آدمی بودند
وز کبریای روح برمیزان ِ شأن ِ آدمی بسیار افزودند
- آری چنین بودند
آن زندهاندیشان که دست ِ مرگ را بر گردن ِ خود شاخ ِ گل کردند
و مرگ را از پرتگاه ِ نیستی تا هستی ِ جاوید پُل کردند
- ای غم ! تو با این کاروان ِ سوگواران تا کجا همراه میآیی ؟
دیگر به یاد ِ کس نمیآید
آغاز ِ این راه ِ هراسانگیز
چونان که خواهد رفت از یاد ِ کسان افسانهی ما نیز !
- باما و بیما آن دلاویز ِ کهن زیباست
در راه بودن سرنوشت ِ ماست
روز ِ همایون ِ رسیدن را
پیوسته باید خواست
- ای غم ! نمیدانم
روز ِ رسیدن روزی ِ گام ِ که خواهد بود
اما درین کابوس ِ خونآلود
در پیچوتاب ِ این شب ِ بنبست
بنگر چه جانهای گرامی رفتهاند از دست!
دردیست چون خنجر
یا خنجری چون درد
این من که در من
پیوسته میگرید
در من کسی آهسته میگرید.
@angizzehha
@ayoubireza
❤3
Forwarded from اتچ بات
🎬 مستند عیّار تنها (بررسی زندگی شخصی و هنری استاد بیضایی)
سال تولید: 2020
کارگردان: علاء محسنی
زمان فیلم: ۵۶ دقیقه
دربارهی زندگی استاد بیضایی تا کنون مستندی مدوّن نشده است. این فیلم هم به سفارش رادیو فردا ساخته شده و در آن به زوایایی از زندگی و آثار جناب استاد بیضایی پرداخته شده که پیش از این هیچکجا بازگو نشده است.
این مستند را بهانهی جایزهی اخیر که مفتخر شد به دست استاد برسد، همرسانی کردم.
لازم به ذکر است که نام این مستند "عیّار تنها" برگرفته از فیلمنامهای فیلمنشده از خود جناب بیضاییست.
@angizzehha
@ayoubireza
سال تولید: 2020
کارگردان: علاء محسنی
زمان فیلم: ۵۶ دقیقه
دربارهی زندگی استاد بیضایی تا کنون مستندی مدوّن نشده است. این فیلم هم به سفارش رادیو فردا ساخته شده و در آن به زوایایی از زندگی و آثار جناب استاد بیضایی پرداخته شده که پیش از این هیچکجا بازگو نشده است.
این مستند را بهانهی جایزهی اخیر که مفتخر شد به دست استاد برسد، همرسانی کردم.
لازم به ذکر است که نام این مستند "عیّار تنها" برگرفته از فیلمنامهای فیلمنشده از خود جناب بیضاییست.
@angizzehha
@ayoubireza
Telegram
attach 📎
👍3❤1
💠پلتفرم چیست؟
پلتفرم به محیطی معمولن دیجیتالی گفته میشود که بهصورت اینترنتی و حتا در برخی موارد بدون اینترنت، زمینهی ارائهی خدمات یا خرید کالاهای مختلف را فراهم میکند. واژهی پلتفرم امروزه در حوزهی فناوری، اقتصاد، و رسانه کاربرد گستردهای یافته
فرهگستان زبان و ادب فارسی طی چند ماه گذشته واژۀ «بُنسازه» را برای کاربرد platform تصویب کردهاست.
چند بنسازهی آشنا را خدمتتان معرفی میکنم:
🔺️بنسازههای دیجیتال مانند اسنپ (شبکهی حملونقل) اینستاگرام (شبکهی ارتباط اجتماعی)
🔺️بنسازههای فناوری مانند سیستمعامل اندروید (زیرساخت راهاندازی و بهکارگیری برنامههای تلفن همراه)
🔺️بنسازههای کسبوکار مانند دیجیکالا (ارائه خدمات کسبوکار) ترب (ارائه خدمات رقابتی کسبوکار)
@angizzehha
@ayoubireza
پلتفرم به محیطی معمولن دیجیتالی گفته میشود که بهصورت اینترنتی و حتا در برخی موارد بدون اینترنت، زمینهی ارائهی خدمات یا خرید کالاهای مختلف را فراهم میکند. واژهی پلتفرم امروزه در حوزهی فناوری، اقتصاد، و رسانه کاربرد گستردهای یافته
فرهگستان زبان و ادب فارسی طی چند ماه گذشته واژۀ «بُنسازه» را برای کاربرد platform تصویب کردهاست.
چند بنسازهی آشنا را خدمتتان معرفی میکنم:
🔺️بنسازههای دیجیتال مانند اسنپ (شبکهی حملونقل) اینستاگرام (شبکهی ارتباط اجتماعی)
🔺️بنسازههای فناوری مانند سیستمعامل اندروید (زیرساخت راهاندازی و بهکارگیری برنامههای تلفن همراه)
🔺️بنسازههای کسبوکار مانند دیجیکالا (ارائه خدمات کسبوکار) ترب (ارائه خدمات رقابتی کسبوکار)
@angizzehha
@ayoubireza
👍1
