Telegram Web Link
Forwarded from جامعه‌شناسی
📃کریستو یا «هنر چگونه واقعیت را تصرف می‌کند؟»

💬هنر کریستو یک اثر منزوی از واقعیت در اتاقی از یک گالری نیست. این‌طور نیست که شما واقعیت را در پرانتز بگذارید تا به ملاقات اثر بروید. هنر کریستو خراشی در دل خود واقعیت است. خراشی هرچند موقت که آن را دفرمه می‌کند و در ریخت تازه‌ای به جریان می‌اندازد. هنر کریستو مقاومت در برابر نیروهای اقتصادی و سیاسی که می‌خواهند هنر را تصرف کنند، نیست. اثر وی از هراس این نیروها در خود پناه نمی‌گیرد: بلکه همچون یک نیروی فعال به میدان نیروهای موجود یورش می‌برد و در لحظاتی نظم جهان را از آن خود می‌کند....

متن کامل را در جستارها بخوانید:
https://bit.ly/2UgpFr3


🌎جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
تصویر سمت راست خانه شماره دو آیزنمن و تصویر سمت چپ چیدمان بشکه های نفتی است که کریستو با آنها خیابان ویسکونتی پاریس را برای ساعاتی مسدود کرد.
هر دو اثر در دهه شصت شکل گرفتند
اثر سمت راست، یک معماری خسته از صدها سال فشار جهان واقعی است که عزمش را جزم کرده تا پا از مناسبات واقعیت بیرون بکشد و خودآیین شود.
اثر سمت چپ، یک هنر خسته از گوشه نشینی و در حاشیه جهان واقعی زیستن است. اثری که عزمش را جزم کرده تا مرزهای بوم و گالری و تمام لایه های منزوی کننده را بشکند و به دل واقعیت و مناسبات آن حمله کند.
هر دو خسته از تاریخ خود...یکی به بیرون یورش میبرد و دیگری به درون خود رو میکند.

یاسر موسی پور
@archreseaechmethod
Right: Galleria in Gwanggyo
Left:Dutch embassy in Berlin
Two projects with the same diagram

به این دو تصویر نگاه کنید. هر دو پروژه هایی از رم کولهاس هستند. در ظاهر به شدت با یکدیگر متفاوت هستند. یکی سرد و تلخ و بدون تزئینات، دیگر پر از جزئیات و رنگ و اطلاعات. اگر توقعمان از نقد این باشد که توضیح دهد چرا از یکی از این تصاویر خوشمان می آید و از دیگری خوشمان نمی آید بسیاری از لایه های قابل خواندن پروژه را از دست می دهیم. اگر البته میان اختلاف سلیقه های طبیعی بتوانیم روی یکی توافق کنیم و خوشایندی هایش را لیست کنیم.
با این حال آنچه با پشت سر گذاشتن وجه تصویری این دو پروژه آشکار میشود، آن است که هر دو یک دیاگرام مشترک دارند. در این دیاگرام، یک جعبه که میراث معماری مدرن است، توسط یک مسیر سه بعدی درنوردیده میشود. هرچه جعبه منطقی و منظم و قابل پیش بینی است، این مسیرها عکس آن هستند: نامنظم و غیرقابل پیش بینی. گاهی درون جعبه مثل یک گردباد حرکت می‌کنند و گاهی به جعبه ضربه می‌زنند و از آن بیرون می‌پرند. اینکه این بیرون پریدن با خطوط منحنی باشد یا راست گوشه در این جا الویت ندارد. در دیاگرام مشترک هر دو پروژه مسیر سه بعدی که کولهاوس آن را تراژکتوری مینامد، به جای پله یا آسانسور و یا رمپ، یه شیوه متفاوت برای جابجایی میان اسلب طبقات ایجاد میکند. مسیری که از نظم تکرار شونده اسلب ها تبعیت نمی کند. کارکرد این تراژکتوری در هر دو پروژه یکی است. آنها قرار است ضمن سر خوردن میان فضای جعبه امکان تماشای شهر را فراهم کنند و تجربه راه رفتن روی لبه یک جعبه، روی خط درون و بیرون، یا به عبارتی روی مرز نازک شهر و معماری را فراهم کنند.
ی.موسی پور

@archresearchmethod
2011

اساساً پاویون‌های سرپنتاین طراحی فضا درون یک پارک قلمداد می‌شوند. از ایشیگامی گرفته تا ژاک هرزوگ هرکدام برای برقراری یک رابطه‌ی موثر میان اثر و این محیط‌طبیعی، سیاست‌هایی اتخاذ کرده‌اند؛ اما زومتور سیاست عجیب و مخصوص به خودش را انتخاب کرده: طراحی یک‌ «باغ» درون یک «پارک». به عبارتی آرشیتکت، دوقطبی پاویون - طبیعت را از طریق بازی طبیعت-طبیعت واژگون، و خودِ پاویون را به محمل یک طبیعت مضاعف تبدیل کرده است.
با این‌حال چگونه می‌توان یک باغ را درون یک پارک، مرئی کرد؟ راهبرد زومتور جرزهای ضخیمی است که این درون را از آن بیرون، به قطعیت جدا می‌کند و البته هم‌زمان با این جدایی، مرزبندی خاص زومتور با ارزش‌های معماری مدرن هم پدیدار می‌شود. تداوم فضا زمانی میان درون و بیرون به‌عنوان میراث مدرنیسم با دیوارهای دولایه‌ای که هیچ روزن مستقیمی به بیرون ندارند، نفی می‌شوند. زومتور این کار را اکثر اوقات انجام می‌دهد و یکی از نتایج آن، شکل گرفتن هویت‌ مستقل درون و بیرون و از آن مهم‌تر مفهوم آستانه است. آستانه یعنی جایی که شما کنده‌شدن از یک بیرون و وارد‌شدن به یک درون را تجربه می‌کنید. در این پاویون، این تجربه یک لحظه‌ی آنی که با بازکردن یک در نازک رخ‌می‌دهد نیست. بلکه برهه‌ای از زمان و بخشی از فضا را از آن خود می‌کند: باید از یک روزن رد شد، کمی بین دیوارهای تاریک به‌دنبال نور بعدی حرکت کرد و سپس با یک چرخش وارد شد. سکانس‌بندی مشابهی با آن‌چه در مسجد شیخ‌لطف‌الله هم هنرمندانه رخ‌داده‌است.
تضاد درون و بیرون توسط مواد هم غلیظ‌تر می‌شود: هر چه درون رنگی، روشن و سرزنده است؛ بیرون تیره، کدر و سرد است. سقف شیب‌دار هم به سمت حیاط‌مرکزی پایین می‌آید و تناسب فضای درون را به بدن مخاطب نزدیک‌می‌کند.
بااین‌حال زومتور مرکز فضا را با گیاهان پرکرده و به‌همین‌دلیل تجربه دربرگرفته‌شدن کامل نمی‌شود. نوعی تناقض در لحظه‌ی آخر آشکارمی‌شود: وقتی همه‌چیز مهیا‌شده‌است تا شما به‌جای نگاه‌کردن به پاویون همچون یک شئ، درون آن همچون یک محیط درگرفته شوید؛ اشغال‌شدن کل فضای مرکز، مانع از تحقق تمام‌و‌کمال آن می‌شود و ازقضا مرکز به سکویی نمایشی برای نشستن درکنار و تماشای گیاهان تبدیل می‌شود. شما در میانه‌ی فضا و درمیان گیاهان نیستید، بلکه درگیر تماشای آن ها مثل تصاویر شده‌اید.
ی.موسی پور
@archresearchmethod
Forwarded from کوبه
کوبه_شمارۀ_۳_تابستان_۱۳۹۹_«ملی_گرایی_و_معماری».pdf
10.6 MB
کوبه - شمارۀ سوم - ویژه‌نامۀ «ملی‌گرایی و معماری» - تابستان ۱۳۹۹
@koubeh
koubeh.com
معماری پژوهی (معماری، نظریه و پژوهش)
کوبه_شمارۀ_۳_تابستان_۱۳۹۹_«ملی_گرایی_و_معماری».pdf
تعدادی از دانشجویان خوب دانشگاه تهران، در تلاش هستند تا از طریق این نشریه به تولید محتوا پیرامون معماری بپردازند. دورادور پیگیر فعالیت هایشان هستم و حالا که این شماره اخیر را منتشر کردند فکر میکنم استاندارد خوب و قابل قبولی را بدست آورده اند. این شماره به مفهوم ملیت ایرانی و نسبت آن با معماری میپردازد و به صورت یک پرونده شامل مصاحبه و یاداشت و ترجمه ارائه شده است که آن را جهت مطالعه با شما در میان میگذارم. با آرزوی موفقیت برای دوستان خوب کوبه.

@archresearchmethod
2025/07/07 15:56:58
Back to Top
HTML Embed Code: