Research by Hasse-Nima Golkar
پژوهشی کوتاه در بررسی جایگاه، معنا و کارکردِ «آگاهی» و «دانش» در سه قلمرو عِرفان، هُنر و علوم شناختی (کوگنِتیو سایِنس)؛ سه دریچه به ذِهن و رَوانِ إنسان:
در دُنیای پیچیدهی ذِهن انسان، دو مفهوم کلیدی وجود دارند که گاه به اشتباه به جای یکدیگر به کار میروند. هرچند این دو واژه در ظاهر ممکن است مُشابه باشند، اما در معنا و کاربُرد تفاوتهای بُنیادینی دارند. فهم این تفاوتها میتواند به شناخت بهتر از خود، دیگران، و حتی تصمیمگیریهای خردمندانه تر در زندگی شخصی و حرفهای بینجامد.
آگاهی، نوعی هوشیاری ابتدائی نسبت به چیزی است، بدون آن که لزومن آن را بفهمیم یا تحلیل کرده باشیم. مثلن ممکن است شما نسبت به وجود یک احساس اضطراب درون خود آگاه باشید، اما دلیل آن را ندانید.
در مقابل، دانش حاصل پَردازش، تحلیل و تجربهی اطلاعات است. ممکن است شما دربارهی اضطراب دانش داشته باشید، یعنی بدانید چه عواملی باعث آن میشوند، چگونه بروز میکُند، و چطور میتوان آن را مُدیریّت کرد؟
به دیگر سُخن: آگاهی درکِ لحظهای است امّا دانش، درکِ ژرف و تحلیلگرانه می باشد.
در زمینه ی روانشناختی، آگاهی نقش و کاربُردی بنیادین در شکلگیری ذهنِ خودآگاه دارد. به طور مثال در دَرمان شناختی-رَفتاری، نخستین گام برای تغییر رفتار، آگاه شدن نسبت به افکار خودکار و هیجانات منفی است. اما برای تغییر پایدار، دانش دربارهی اُلگوهای ذهنی و مهارتهای مقابلهای نیز ضروری است.
تفاوت بین آگاهی و دانش چیست؟
آگاهی عبارت از اِدراک، دانستن، احساس کردن یا آگاهی از رویدادها، اشیاء، افکار، احساسات یا اُلگوهای حسّی می باشد. امّا دانش حقایق، اطلاعات و مهارت هائی است که از راهِ تجربه یا آموزش و درکِ نظری یا عملی یک موضوع به دست می آید.
آگاهی به درکِ ژَرف اشاره نمی کند، در حالی که دانش به درک عمیق یا آشنائی اشاره دارد. آگاهی می تواند به حالات درونی (داخلی) مانند احساسات و عواطف خود اشاره داشته باشد، امّا دانش معمولن به رویدادها یا اطلاعات بیرونی (خارجی) اشاره دارد.
در زندگی انسانی، آگاهی و دانش نه تنها مفاهیمی ذهنی و فلسفی، بلکه اَبزارهائی برای شناخت حقیقت و تجربهی عمیقتر از هستی هستند. اگرچه در زندگی روزمرّه این دو مفهوم بیشتر به صورت هم اَرز در نظر گرفته میشوند، اما در سُنتهای معنوی، عرصههای هنری، و علوم شناختی، تفاوتهای بُنیادین آنها آشکار میشود.
۱- آگاهی و دانش در عِرفان
- در عرفان، آگاهی چیزی فراتر از شناخت ذهنی و تحلیلی است. عرفان آگاهی را ادراک شهودی، بیواسطه و حضوری از حقیقت میدانند. این آگاهی معمولن با واژههائی همچون مشاهده، کشف، شهود، حضور، و فنا بیان میشود.
- هرچند عرفان دانش را رَد نمیکُند، اما آن را ناکافی میداند، مگر این که به آگاهی قلبی و حضوری مُنتهی شوَد. دانش عرفانی نه صِرفن حاصل مطالعه، بلکه ثمرهی تجربهی باطنی و سُلوک معنوی است. در اینجا، دانش تبدیل به "معرفت" میشود؛ معرفتی که از دلِ آگاهی میجوشد.
۲- آگاهی و دانش در هُنر
هنرمند پیش از آنکه اثری بیافریند، نیازمند نوعی آگاهی است:
- آگاهی احساسی، شهودی و ذهنی نسبت به درون خود و دُنیای اطراف.
این آگاهی اغلب غیرکلامی است و از جنس احساس، تصویر، یا تجربهی حسّی است. به همین دلیل است که آثار هنری، بیش از آنکه «آموزنده» باشند، «برانگیزاننده» هستند.
یک نقاش ممکن است بدون آنکه دانشی دقیق از روانشناسی داشته باشد، بتواند رَنج، شادی یا عشق را به زیبائی به تصویر بکشد، صرفن به این دلیل که آگاهی شهودی و عاطفی از آن احساسات دارد.
- دانش هنری شامل فنّ، تکنیک، سبک شناسی، تاریخ هنر و نظریّههای زیبائی شناسی است. بدون دانش، بسیاری از هنرمندان قادر به بیان مؤثّر احساسات خود نخواهند بود. اما بدون آگاهی، هنر خُشک، فورمولی و بی جان میشود.
ترکیب آگاهی (الهام، احساس، شهود) و دانش (تکنیک و ساختار) است که شاهکارهای هنری را می آفرینند.
۳- آگاهی و دانش در علومِ شناختی
- آگاهی یکی از اَسرار بُزرگ ذِهن انسان محسوب میشود و در این حوزه، آگاهی را بهعنوان توانائی ذهن برای تجربهی حالات درونی و بیرونی، و دسترسی به اطلاعاتی که در حال حاضر درک میشود، تعریف میکند.
موضوعاتی مانند «آگاهی در خواب»، «آگاهی در تصمیمگیری»، یا «آگاهی غیرکلامی در حیوانات» در این شاخه مورد مطالعه قرار میگیرد.
برخی از دانشمندان در حوزه ی علوم شناختی (کوگنِتیو سایِنس) معتقدند؛ آگاهی حتّا ممکن است زیربنای واقعیت باشد، نَه صرفن فرآورده ی مَغز.
- دانش به عنوان اطلاعات ذخیره شده در حافظه، قابل بازیابی و بهکارگیری در رفتار و حلّ مسئله تعریف میشود. دانش ممکن است خودآگاه (مثلاً دانستن نام پایتختها) یا ناخودآگاه (مانند مهارت رانندگی) باشد.
پژوهشی کوتاه در بررسی جایگاه، معنا و کارکردِ «آگاهی» و «دانش» در سه قلمرو عِرفان، هُنر و علوم شناختی (کوگنِتیو سایِنس)؛ سه دریچه به ذِهن و رَوانِ إنسان:
در دُنیای پیچیدهی ذِهن انسان، دو مفهوم کلیدی وجود دارند که گاه به اشتباه به جای یکدیگر به کار میروند. هرچند این دو واژه در ظاهر ممکن است مُشابه باشند، اما در معنا و کاربُرد تفاوتهای بُنیادینی دارند. فهم این تفاوتها میتواند به شناخت بهتر از خود، دیگران، و حتی تصمیمگیریهای خردمندانه تر در زندگی شخصی و حرفهای بینجامد.
آگاهی، نوعی هوشیاری ابتدائی نسبت به چیزی است، بدون آن که لزومن آن را بفهمیم یا تحلیل کرده باشیم. مثلن ممکن است شما نسبت به وجود یک احساس اضطراب درون خود آگاه باشید، اما دلیل آن را ندانید.
در مقابل، دانش حاصل پَردازش، تحلیل و تجربهی اطلاعات است. ممکن است شما دربارهی اضطراب دانش داشته باشید، یعنی بدانید چه عواملی باعث آن میشوند، چگونه بروز میکُند، و چطور میتوان آن را مُدیریّت کرد؟
به دیگر سُخن: آگاهی درکِ لحظهای است امّا دانش، درکِ ژرف و تحلیلگرانه می باشد.
در زمینه ی روانشناختی، آگاهی نقش و کاربُردی بنیادین در شکلگیری ذهنِ خودآگاه دارد. به طور مثال در دَرمان شناختی-رَفتاری، نخستین گام برای تغییر رفتار، آگاه شدن نسبت به افکار خودکار و هیجانات منفی است. اما برای تغییر پایدار، دانش دربارهی اُلگوهای ذهنی و مهارتهای مقابلهای نیز ضروری است.
تفاوت بین آگاهی و دانش چیست؟
آگاهی عبارت از اِدراک، دانستن، احساس کردن یا آگاهی از رویدادها، اشیاء، افکار، احساسات یا اُلگوهای حسّی می باشد. امّا دانش حقایق، اطلاعات و مهارت هائی است که از راهِ تجربه یا آموزش و درکِ نظری یا عملی یک موضوع به دست می آید.
آگاهی به درکِ ژَرف اشاره نمی کند، در حالی که دانش به درک عمیق یا آشنائی اشاره دارد. آگاهی می تواند به حالات درونی (داخلی) مانند احساسات و عواطف خود اشاره داشته باشد، امّا دانش معمولن به رویدادها یا اطلاعات بیرونی (خارجی) اشاره دارد.
در زندگی انسانی، آگاهی و دانش نه تنها مفاهیمی ذهنی و فلسفی، بلکه اَبزارهائی برای شناخت حقیقت و تجربهی عمیقتر از هستی هستند. اگرچه در زندگی روزمرّه این دو مفهوم بیشتر به صورت هم اَرز در نظر گرفته میشوند، اما در سُنتهای معنوی، عرصههای هنری، و علوم شناختی، تفاوتهای بُنیادین آنها آشکار میشود.
۱- آگاهی و دانش در عِرفان
- در عرفان، آگاهی چیزی فراتر از شناخت ذهنی و تحلیلی است. عرفان آگاهی را ادراک شهودی، بیواسطه و حضوری از حقیقت میدانند. این آگاهی معمولن با واژههائی همچون مشاهده، کشف، شهود، حضور، و فنا بیان میشود.
- هرچند عرفان دانش را رَد نمیکُند، اما آن را ناکافی میداند، مگر این که به آگاهی قلبی و حضوری مُنتهی شوَد. دانش عرفانی نه صِرفن حاصل مطالعه، بلکه ثمرهی تجربهی باطنی و سُلوک معنوی است. در اینجا، دانش تبدیل به "معرفت" میشود؛ معرفتی که از دلِ آگاهی میجوشد.
۲- آگاهی و دانش در هُنر
هنرمند پیش از آنکه اثری بیافریند، نیازمند نوعی آگاهی است:
- آگاهی احساسی، شهودی و ذهنی نسبت به درون خود و دُنیای اطراف.
این آگاهی اغلب غیرکلامی است و از جنس احساس، تصویر، یا تجربهی حسّی است. به همین دلیل است که آثار هنری، بیش از آنکه «آموزنده» باشند، «برانگیزاننده» هستند.
یک نقاش ممکن است بدون آنکه دانشی دقیق از روانشناسی داشته باشد، بتواند رَنج، شادی یا عشق را به زیبائی به تصویر بکشد، صرفن به این دلیل که آگاهی شهودی و عاطفی از آن احساسات دارد.
- دانش هنری شامل فنّ، تکنیک، سبک شناسی، تاریخ هنر و نظریّههای زیبائی شناسی است. بدون دانش، بسیاری از هنرمندان قادر به بیان مؤثّر احساسات خود نخواهند بود. اما بدون آگاهی، هنر خُشک، فورمولی و بی جان میشود.
ترکیب آگاهی (الهام، احساس، شهود) و دانش (تکنیک و ساختار) است که شاهکارهای هنری را می آفرینند.
۳- آگاهی و دانش در علومِ شناختی
- آگاهی یکی از اَسرار بُزرگ ذِهن انسان محسوب میشود و در این حوزه، آگاهی را بهعنوان توانائی ذهن برای تجربهی حالات درونی و بیرونی، و دسترسی به اطلاعاتی که در حال حاضر درک میشود، تعریف میکند.
موضوعاتی مانند «آگاهی در خواب»، «آگاهی در تصمیمگیری»، یا «آگاهی غیرکلامی در حیوانات» در این شاخه مورد مطالعه قرار میگیرد.
برخی از دانشمندان در حوزه ی علوم شناختی (کوگنِتیو سایِنس) معتقدند؛ آگاهی حتّا ممکن است زیربنای واقعیت باشد، نَه صرفن فرآورده ی مَغز.
- دانش به عنوان اطلاعات ذخیره شده در حافظه، قابل بازیابی و بهکارگیری در رفتار و حلّ مسئله تعریف میشود. دانش ممکن است خودآگاه (مثلاً دانستن نام پایتختها) یا ناخودآگاه (مانند مهارت رانندگی) باشد.
بنابر این، یکی از پُرسشهای پایه ای این خواهد بود؛ آیا ممکن است موجودی دارای دانش باشد، بدون آنکه آگاه باشد؟
پاسخ علمی تاکنون، اثبات می کند که بسیاری از سیستمهای هوش مصنوعی یا حیوانات دارای دانشاند، اما آگاهی انسانی به آن معنا را ندارند.
بنابر پژوهش ها می توان چنین نتیجه گرفت که در هر سه حوزه، آگاهی و دانش دو قُطب مُکمّل یکدیگرند:
- در عرفان، آگاهی آغاز سُلوک است و دانش به معرفت بَدَل میشود.
- در هنر، آگاهی الهام بخش است و دانش، اَبزار بیانِ آن.
- در علم شناختی، آگاهی هدف نهائی دَرک ذِهن است و دانش، ساختار محتوائی آن.
####
به نقل از کتاب مِعراجُ السَعادَه - مُلّا اَحمَد نَراقی (۱۸۲۹-۱۷۷۲میلادی) / فقیه اسلامی-شیعی:
آنکس که بداند و بخواهد که بداند / خود را به بُلندای سَعادت بِرسانَد
آنکس که بداند و بداند که بداند / اَسب شَرَف از گُنبد گردون بجهاند
آنکس که بداند و نداند که بداند / با کوزه ی آب است ولی تشنه بماند
آنکس که نداند و بداند که نداند / لَنگان خَرَک خویش به مَقصد برساند
آنکس که نداند و بخواهد که بداند / جان و تَنِ خود را زِ جَهالت برهاند
آنکس که نداند و نداند که نداند / دَر جَهلِ مُرَکّب اَبدُالّدَهر بماند
..... / .....
####
به نقل از شبکه ی تلگرام:
شخصی از آیتالله بروجردی (۱۸۷۵-۱۹۶۱میلادی) پرسید: امام جعفر صادق از چه نظر در شیعه اهمیت دارد به جز امامت ایشان؟!
ایشان فرمودند: آن بزرگوار، بنيانگذار فقه شيعه و از عالمترين امامان شيعه هستند...
شخص پرسید: شکی نیست که ایشان عالم و امام بودند، امّا آيا كتابی كه نگارش ايشان باشد و ميزان "علم" وی را آشكار سازد موجود است؟
آیتالله گفتند: نه، خودشان كتابی ننوشتهاند، ولی بيش از ششهزار دانشجو داشتهاند...
شخص پرسید: پس چرا كتابی ننوشتهاند؟! زیرا از ارسطو كه بيش از دوهزار سال پيش میزيسته، كتاب "ارغنون"، و از افلاطون كتاب ١٢ جلدی "جمهوريت" بهجا مانده كه ميزان علم آنها را آشكار میسازد، چطور در مورد ايشان اينگونه نيست...؟!
آیتالله گفتند: خُلفای ظالم هیچوقت اجازهی نگارش به ايشان نمیدادهاند...
شخص پرسید: پس با اين جوّ اختناق، چگونه ششهزار دانشجو داشتهاند؟! و خلفای ظالم جلوی ارتباط ایشان با مردم را نمیگرفتند؟!
آیتالله گفتند: من هم نمیدانم...!! ولی از امام صادق احاديث بسياری بهجا مانده است!
شخص پرسید: در كجا مانده؟
آیتالله جواب دادند: در كتاب بَحارُالانوار شیخالاسلام علامه محمد باقر مجلسی و چند كتاب ديگر...
شخص پرسید: علامه مجلسی در چه قرن ای میزيسته؟!
آیتالله گفتند: حدود ٤ قرن پيش.
شخص پرسید: او از كجا به "علم" امام رسيده؟! در حالیکه از ایشان هیچ نوشتهای بهجای نمانده...
چگونه گفتههایش را جمعآوری کرده؟! در حالیكه حدود ٩ قرن بينشان فاصله زمانی بوده و كتابی از امام هم در دسترس ایشان و دیگران نبوده...
یا مثلا نَهجُالبَلاغه که گفته میشود گفتار حضرت امیرالمومنین علی است و نگارنده آن محمدبن حسین بن موسی معروف به سید رضی است، در حالیکه ایشان چهارصد سال بعد از حضرت علی میزیسته؟!
بدون هیچ منبع صحیح و مکتوبی از کجا فرمایشات ایشان را جمعآوری کردهاند...؟!
آیتالله گفتند: نمیدانم...!
پ.ن ۱
واقعیّت این گفتگو به کنار، ولی در اصل این موضوع تفّکر کنیم...
پ.ن ۲
خُرافه پرستانِ دینباور، همیشه در اینگونه موارد پاسخی ندارند و فقط سفارش میکنند که زيادی كنجكاوی نكنید...
هرکسی هم که زیاد سوال کند و بخواهد در این مورد حرف خلاف میل "عُلما" بزند بلافاصله تکفیر میشود، او را مُلحد و کافر و زندیق اعلام میکنند و مُسلمین ساده دل را بهجان او میاندازند و خونش را میریزند و...
پ.ن ۳
در زمانهای زندگی میکنیم که در آنسوی زمین؛ دانشمندان ناسا با استفاده از تلسکوپ جیمز وِب در حال رصد پیدایش آفرینش در ۱۳ هزارمیلیارد سال قبل هستند، اما در این سو، ممدقلی و حسنعلی دارقوزآبادی از قُم؛ با انگشت شصت و ترازِ بنّائی ماه را نمیبینند و تاریخ و تقویم را دگرگون میکنند...!!
جَهل همیشه هم قَند در چای زدن برای حلال شدن آن یا اختراع غُسل ترتیبی جایگزین غسل اِرتماسی نیست...!
بسته به رُشد دانش انسانها؛ جهالت ایشان هم آپدیت (به روز) میشود، چرا که نمیخواهند چیزی را که تمام عُمر باور داشتهاند کنار بگذارند...؟؟
پاسخ علمی تاکنون، اثبات می کند که بسیاری از سیستمهای هوش مصنوعی یا حیوانات دارای دانشاند، اما آگاهی انسانی به آن معنا را ندارند.
بنابر پژوهش ها می توان چنین نتیجه گرفت که در هر سه حوزه، آگاهی و دانش دو قُطب مُکمّل یکدیگرند:
- در عرفان، آگاهی آغاز سُلوک است و دانش به معرفت بَدَل میشود.
- در هنر، آگاهی الهام بخش است و دانش، اَبزار بیانِ آن.
- در علم شناختی، آگاهی هدف نهائی دَرک ذِهن است و دانش، ساختار محتوائی آن.
####
به نقل از کتاب مِعراجُ السَعادَه - مُلّا اَحمَد نَراقی (۱۸۲۹-۱۷۷۲میلادی) / فقیه اسلامی-شیعی:
آنکس که بداند و بخواهد که بداند / خود را به بُلندای سَعادت بِرسانَد
آنکس که بداند و بداند که بداند / اَسب شَرَف از گُنبد گردون بجهاند
آنکس که بداند و نداند که بداند / با کوزه ی آب است ولی تشنه بماند
آنکس که نداند و بداند که نداند / لَنگان خَرَک خویش به مَقصد برساند
آنکس که نداند و بخواهد که بداند / جان و تَنِ خود را زِ جَهالت برهاند
آنکس که نداند و نداند که نداند / دَر جَهلِ مُرَکّب اَبدُالّدَهر بماند
..... / .....
####
به نقل از شبکه ی تلگرام:
شخصی از آیتالله بروجردی (۱۸۷۵-۱۹۶۱میلادی) پرسید: امام جعفر صادق از چه نظر در شیعه اهمیت دارد به جز امامت ایشان؟!
ایشان فرمودند: آن بزرگوار، بنيانگذار فقه شيعه و از عالمترين امامان شيعه هستند...
شخص پرسید: شکی نیست که ایشان عالم و امام بودند، امّا آيا كتابی كه نگارش ايشان باشد و ميزان "علم" وی را آشكار سازد موجود است؟
آیتالله گفتند: نه، خودشان كتابی ننوشتهاند، ولی بيش از ششهزار دانشجو داشتهاند...
شخص پرسید: پس چرا كتابی ننوشتهاند؟! زیرا از ارسطو كه بيش از دوهزار سال پيش میزيسته، كتاب "ارغنون"، و از افلاطون كتاب ١٢ جلدی "جمهوريت" بهجا مانده كه ميزان علم آنها را آشكار میسازد، چطور در مورد ايشان اينگونه نيست...؟!
آیتالله گفتند: خُلفای ظالم هیچوقت اجازهی نگارش به ايشان نمیدادهاند...
شخص پرسید: پس با اين جوّ اختناق، چگونه ششهزار دانشجو داشتهاند؟! و خلفای ظالم جلوی ارتباط ایشان با مردم را نمیگرفتند؟!
آیتالله گفتند: من هم نمیدانم...!! ولی از امام صادق احاديث بسياری بهجا مانده است!
شخص پرسید: در كجا مانده؟
آیتالله جواب دادند: در كتاب بَحارُالانوار شیخالاسلام علامه محمد باقر مجلسی و چند كتاب ديگر...
شخص پرسید: علامه مجلسی در چه قرن ای میزيسته؟!
آیتالله گفتند: حدود ٤ قرن پيش.
شخص پرسید: او از كجا به "علم" امام رسيده؟! در حالیکه از ایشان هیچ نوشتهای بهجای نمانده...
چگونه گفتههایش را جمعآوری کرده؟! در حالیكه حدود ٩ قرن بينشان فاصله زمانی بوده و كتابی از امام هم در دسترس ایشان و دیگران نبوده...
یا مثلا نَهجُالبَلاغه که گفته میشود گفتار حضرت امیرالمومنین علی است و نگارنده آن محمدبن حسین بن موسی معروف به سید رضی است، در حالیکه ایشان چهارصد سال بعد از حضرت علی میزیسته؟!
بدون هیچ منبع صحیح و مکتوبی از کجا فرمایشات ایشان را جمعآوری کردهاند...؟!
آیتالله گفتند: نمیدانم...!
پ.ن ۱
واقعیّت این گفتگو به کنار، ولی در اصل این موضوع تفّکر کنیم...
پ.ن ۲
خُرافه پرستانِ دینباور، همیشه در اینگونه موارد پاسخی ندارند و فقط سفارش میکنند که زيادی كنجكاوی نكنید...
هرکسی هم که زیاد سوال کند و بخواهد در این مورد حرف خلاف میل "عُلما" بزند بلافاصله تکفیر میشود، او را مُلحد و کافر و زندیق اعلام میکنند و مُسلمین ساده دل را بهجان او میاندازند و خونش را میریزند و...
پ.ن ۳
در زمانهای زندگی میکنیم که در آنسوی زمین؛ دانشمندان ناسا با استفاده از تلسکوپ جیمز وِب در حال رصد پیدایش آفرینش در ۱۳ هزارمیلیارد سال قبل هستند، اما در این سو، ممدقلی و حسنعلی دارقوزآبادی از قُم؛ با انگشت شصت و ترازِ بنّائی ماه را نمیبینند و تاریخ و تقویم را دگرگون میکنند...!!
جَهل همیشه هم قَند در چای زدن برای حلال شدن آن یا اختراع غُسل ترتیبی جایگزین غسل اِرتماسی نیست...!
بسته به رُشد دانش انسانها؛ جهالت ایشان هم آپدیت (به روز) میشود، چرا که نمیخواهند چیزی را که تمام عُمر باور داشتهاند کنار بگذارند...؟؟
#روانشناسی #اریش_فروم #گریز_از_آزادی
اِریش فروم (۱۹۸۰-۱۹۰۰ میلادی) فیلسوف، روانکاو، جامعه شناس و هومانیستِ (سوسیال دمُکرات) آلمانی-آمریکائی / گُریز از آزادی:
انسان ها پس از رَهائی از سُلطه های سُنتی با چالش جدیدی روبه رو شدند، و آن اضطراب ناشی از آزادی است. اگر فرد نتواند با این اضطراب کنار بیاید به دُنبال راه هائی برای فرار از آن خواهد بود که یکی از این راه ها، تسلیم شدن در برابر تأیید اجتماعی است.
چرا نیاز به تأیید، آزادی را از بین میبَرد؟
انسان ها از کودکی یاد می گیرند برای پذیرش و محبّت، رفتارهای ویژه ای را انجام دهند. این یک نیاز طبیعی است اما زمانی خطرناک می شود که فرد تمام ارزش و هویّت خود را در نگاهِ دیگران جستجو نماید. در این حالت، فرد به جای تصمیم گیریِ مُستقل، مطابق با انتظارات دیگران عمل میکند. از ابراز عقاید و احساسات واقعی خود می ترسد. همیشه نگران است که دیگران درباره اش چه فکری میکنند؟
این وابستگی به تأیید دیگران نوعی بَردگیِ روانی ایجاد می نماید که در آن فرد، به جای این که زندگی را بر اساس ارزش هایِ درونی خود بسازد، مطابق با استانداردهای جامعه، خانواده یا دوستانش رفتار میکند.
فرار از آزادی یا پذیرش آن؟
- آزادی مَنفی: رهائی از سُلطه ی بیرونی مانند اِستبداد یا سُنّت های سرکوبگر.
- آزادی مُثبت: توانائی آفرینش یک زندگی اصیل بر اساس خودآگاهی و خود مسئولیت پذیری.
بسیاری از افراد به آزادی منفی دست می یابند، اما از آزادی مثبت گُریزان می باشند، زیرا پذیرش مسئولیتِ زندگی دُشوار است. در نتیجه به دنبال تأیید دیگران هستند تا احساس أمنیّت نمایند.
تنها راهِ رسیدن به آزادی حقیقی؛ رهائی از این وابستگی، شناخت و تقویتِ ارزش های درونی خویشتن و پذیرش مسئولیت زندگی خود می باشد. بنابر این، می بایستی دست از مقایسه دائمی خود با دیگران برداشت و شهامتِ ابراز وجود داشت، حتا اگر مورد تأیید دیگران قرار نگرفت.
تا زمانی که به تأیید دیگران وابسته باشیم، اسیر نظراتِ آنها خواهیم بود. اما اگر خویشتن خود را بشناسیم و آن را بپذیریم، به آزادیِ واقعی دست خواهیم یافت.
به نقل از اینستاگرام / روانشناسی، با کمی تغییرات در شِکل جمله بندی ها و نَه مُحتواِی آنها.
اِریش فروم (۱۹۸۰-۱۹۰۰ میلادی) فیلسوف، روانکاو، جامعه شناس و هومانیستِ (سوسیال دمُکرات) آلمانی-آمریکائی / گُریز از آزادی:
انسان ها پس از رَهائی از سُلطه های سُنتی با چالش جدیدی روبه رو شدند، و آن اضطراب ناشی از آزادی است. اگر فرد نتواند با این اضطراب کنار بیاید به دُنبال راه هائی برای فرار از آن خواهد بود که یکی از این راه ها، تسلیم شدن در برابر تأیید اجتماعی است.
چرا نیاز به تأیید، آزادی را از بین میبَرد؟
انسان ها از کودکی یاد می گیرند برای پذیرش و محبّت، رفتارهای ویژه ای را انجام دهند. این یک نیاز طبیعی است اما زمانی خطرناک می شود که فرد تمام ارزش و هویّت خود را در نگاهِ دیگران جستجو نماید. در این حالت، فرد به جای تصمیم گیریِ مُستقل، مطابق با انتظارات دیگران عمل میکند. از ابراز عقاید و احساسات واقعی خود می ترسد. همیشه نگران است که دیگران درباره اش چه فکری میکنند؟
این وابستگی به تأیید دیگران نوعی بَردگیِ روانی ایجاد می نماید که در آن فرد، به جای این که زندگی را بر اساس ارزش هایِ درونی خود بسازد، مطابق با استانداردهای جامعه، خانواده یا دوستانش رفتار میکند.
فرار از آزادی یا پذیرش آن؟
- آزادی مَنفی: رهائی از سُلطه ی بیرونی مانند اِستبداد یا سُنّت های سرکوبگر.
- آزادی مُثبت: توانائی آفرینش یک زندگی اصیل بر اساس خودآگاهی و خود مسئولیت پذیری.
بسیاری از افراد به آزادی منفی دست می یابند، اما از آزادی مثبت گُریزان می باشند، زیرا پذیرش مسئولیتِ زندگی دُشوار است. در نتیجه به دنبال تأیید دیگران هستند تا احساس أمنیّت نمایند.
تنها راهِ رسیدن به آزادی حقیقی؛ رهائی از این وابستگی، شناخت و تقویتِ ارزش های درونی خویشتن و پذیرش مسئولیت زندگی خود می باشد. بنابر این، می بایستی دست از مقایسه دائمی خود با دیگران برداشت و شهامتِ ابراز وجود داشت، حتا اگر مورد تأیید دیگران قرار نگرفت.
تا زمانی که به تأیید دیگران وابسته باشیم، اسیر نظراتِ آنها خواهیم بود. اما اگر خویشتن خود را بشناسیم و آن را بپذیریم، به آزادیِ واقعی دست خواهیم یافت.
به نقل از اینستاگرام / روانشناسی، با کمی تغییرات در شِکل جمله بندی ها و نَه مُحتواِی آنها.
سُهیل عربی: کامران بگو با کدام ترازو می توان به عدد رسید؟
عدد
عدد
عدد
دلار هفتاد تومن شد
دلار هشتاد تومنی شد
صد تومن...
اجاره خونه ۱۵ تومن شد
کرایه تاکسی پنجاه تومنی ۷۵ هزار تومن شد .
تو رسمی نبودی؟
عیدی نگرفتی؟
افزایش حقوق نداشتی ؟
می خواستی بگیری
افزایش هزینه مال همس
عدد
عدد
عدد
۵ روز تا سر برج
اجاره خونه
قسط
...
عدد
عدد
عدد
چند سالت بود مگه؟
چند روز/ ماه / سال حبس کشیدی؟
چند کیلو بود وزن استرس بازداشت شدن به جرم عدالت خواهی ؟
چند کیلو بود رنج اعدام شدن همبندیانت؟
چند کیلو شکنجه شدی ؟
چند کیلو بود میزان تحملت ؟
چند کیلو سرزنش شدی پس از پایان محکومیت
چند کیلو تنها بودی ؟
طرد شدی
ناسزا شنیدی
عدد
عدد
عدد
#کامران_محمدخانی + #اشکان_بلوچ + #امید_موسوی + ....
عدد
عدد
عدد...
مرگ تحمیلی
#کارگر_کتاب_فروش
او ،من ، تو ،ما ...
پیشتر بار ها به قتل رسیده بودیم
پیرامونم بسیارند آنها که تا توییت آخر و اعلام اینکه می خواهند تمامش کنند فاصله چندانی ندارند ...
عدد
عدد
عدد
بگو با کدام ترازو می توان به عدد رسید
میزان رنج ها
میزان توان انسان ...
عدد
عدد
عدد
چند روز/ ماه / سال کشیدی؟
چند کیلو بود وزن استرس بازداشت شدن به جرم عدالت خواهی ؟
چند کیلو بود رنج اعدام شدن همبندیانت؟
چند کیلو شکنجه شدی ؟
چند کیلو بود میزان تحملت ؟
چند کیلو سرزنش شدی پس از پایان محکومیت
چند کیلو تنها بودی ؟
طرد شدی
ناسزا شنیدی
عدد
عدد
عدد
بگو با کدام ترازو می شود به عدد رسید
به میزان رنجها و توان انسان ؟
عدد
عدد
عدد
بگو...
#سهیل_عربی
نوزدهم فروردین ۱۴۰۴
www.tg-me.com/Soheil_Arabi645
عدد
عدد
عدد
دلار هفتاد تومن شد
دلار هشتاد تومنی شد
صد تومن...
اجاره خونه ۱۵ تومن شد
کرایه تاکسی پنجاه تومنی ۷۵ هزار تومن شد .
تو رسمی نبودی؟
عیدی نگرفتی؟
افزایش حقوق نداشتی ؟
می خواستی بگیری
افزایش هزینه مال همس
عدد
عدد
عدد
۵ روز تا سر برج
اجاره خونه
قسط
...
عدد
عدد
عدد
چند سالت بود مگه؟
چند روز/ ماه / سال حبس کشیدی؟
چند کیلو بود وزن استرس بازداشت شدن به جرم عدالت خواهی ؟
چند کیلو بود رنج اعدام شدن همبندیانت؟
چند کیلو شکنجه شدی ؟
چند کیلو بود میزان تحملت ؟
چند کیلو سرزنش شدی پس از پایان محکومیت
چند کیلو تنها بودی ؟
طرد شدی
ناسزا شنیدی
عدد
عدد
عدد
#کامران_محمدخانی + #اشکان_بلوچ + #امید_موسوی + ....
عدد
عدد
عدد...
مرگ تحمیلی
#کارگر_کتاب_فروش
او ،من ، تو ،ما ...
پیشتر بار ها به قتل رسیده بودیم
پیرامونم بسیارند آنها که تا توییت آخر و اعلام اینکه می خواهند تمامش کنند فاصله چندانی ندارند ...
عدد
عدد
عدد
بگو با کدام ترازو می توان به عدد رسید
میزان رنج ها
میزان توان انسان ...
عدد
عدد
عدد
چند روز/ ماه / سال کشیدی؟
چند کیلو بود وزن استرس بازداشت شدن به جرم عدالت خواهی ؟
چند کیلو بود رنج اعدام شدن همبندیانت؟
چند کیلو شکنجه شدی ؟
چند کیلو بود میزان تحملت ؟
چند کیلو سرزنش شدی پس از پایان محکومیت
چند کیلو تنها بودی ؟
طرد شدی
ناسزا شنیدی
عدد
عدد
عدد
بگو با کدام ترازو می شود به عدد رسید
به میزان رنجها و توان انسان ؟
عدد
عدد
عدد
بگو...
#سهیل_عربی
نوزدهم فروردین ۱۴۰۴
www.tg-me.com/Soheil_Arabi645
Telegram
Soheil Arabi_سهیل عربی
https://freecyb.org/@/Soheil_Arabi645
https://www.instagram.com/soheil_arabi645?igsh=YzljYTk1ODg3Zg==
@Soheyl_Arabi
https://www.facebook.com/soheyl.Arabi645?mibextid=ZbWKwL
https://www.instagram.com/soheil_arabi645?igsh=YzljYTk1ODg3Zg==
@Soheyl_Arabi
https://www.facebook.com/soheyl.Arabi645?mibextid=ZbWKwL
ما نگران سه زن هستیم؛ پخشان عزیزی، وریشه مرادی و شریفه محمدی.
نه فقط از سر همدردی، بلکه از عمق درکی مشترک از خشونتی که همزمان هم زنانه است، هم سیاسی است، و هم ساختاری. این زنها نه صرفا متهم، ونه حتی قربانی بلکه در مقابل یک نظم مردسالار، فاشیستی و زنستیز که تن زن را همیشه اولین میدان سرکوب میداند، مانند سرو ایستادهاند.
اتهاماتشان، واهیست؛ اما سایه اعدام، واقعیست، و ما خوب میدانیم که در این نظام، «اتهام واهی» اغلب برای نابودیِ کامل یک زندگی کفایت میکند.
سکوت، در برابر چنین خشونتی، همدستی با خشونتگر است. هر روزی که میگذرد، اضطراب ما برای سرنوشت این زنان، شکل فشردهتری از وحشتیست که سالهاست بر تنها، زبانها و زندگیمان تحمیل شده. ما از پیش با این خشونتها و قتلها آشناییم، خشونت و قتلهایی که در لفافهٔ قانون، عدالت را به ابزاری برای حذف بدل کردهاند.
نامشان را بلند بگوییم پیش از آنکه دوباره، دیر شود.
«این متن ساعت هفت و نيم عصر بوقت اروپا و ٩ شب ايران در سوشيال ميديا همزمان پخش می شود»
نه فقط از سر همدردی، بلکه از عمق درکی مشترک از خشونتی که همزمان هم زنانه است، هم سیاسی است، و هم ساختاری. این زنها نه صرفا متهم، ونه حتی قربانی بلکه در مقابل یک نظم مردسالار، فاشیستی و زنستیز که تن زن را همیشه اولین میدان سرکوب میداند، مانند سرو ایستادهاند.
اتهاماتشان، واهیست؛ اما سایه اعدام، واقعیست، و ما خوب میدانیم که در این نظام، «اتهام واهی» اغلب برای نابودیِ کامل یک زندگی کفایت میکند.
سکوت، در برابر چنین خشونتی، همدستی با خشونتگر است. هر روزی که میگذرد، اضطراب ما برای سرنوشت این زنان، شکل فشردهتری از وحشتیست که سالهاست بر تنها، زبانها و زندگیمان تحمیل شده. ما از پیش با این خشونتها و قتلها آشناییم، خشونت و قتلهایی که در لفافهٔ قانون، عدالت را به ابزاری برای حذف بدل کردهاند.
نامشان را بلند بگوییم پیش از آنکه دوباره، دیر شود.
«این متن ساعت هفت و نيم عصر بوقت اروپا و ٩ شب ايران در سوشيال ميديا همزمان پخش می شود»
گل جان
گلجان، زنی است از کابل که در دل تمام ویرانیها و ناامنیها، هنوز کتاب میفروشد و کتابها را کرایه میدهد. در کشوری که زن بودن یعنی سکوت، او نه تنها سکوت نکرده است، بلکه با زبان تعامل و آگاهی حرف می زند.
با چادری ساده و نگاهی استوار، کنار خیابان مینشیند و به دخترانی که میترسند به مدرسه بروند، امید میدهد.
و انسان ها را به زندگی و تجربه کردن می خواند.
گلجان از فقر، تهدید طالبان، انفجارها و تحقیرها نترسیده. او هر روز میرود، کتابها را میچیند، و وقتی کسی میپرسد چرا هنوز ماندهای، میگوید: «چون افرادی باید بخوانند و بیاموزند»
گلجان نه فقط کتاب میدهد، بلکه صدای خاموش هزار زنیست که دوست داشتند روزی چیزی یاد بگیرند. او با دستان خالی، اما با قلبی پر از آزادی، جنگیده؛ و هنوز هم میجنگد.و به مبارزه خواهد ایستاد.
✍مکتب خانه
گلجان، زنی است از کابل که در دل تمام ویرانیها و ناامنیها، هنوز کتاب میفروشد و کتابها را کرایه میدهد. در کشوری که زن بودن یعنی سکوت، او نه تنها سکوت نکرده است، بلکه با زبان تعامل و آگاهی حرف می زند.
با چادری ساده و نگاهی استوار، کنار خیابان مینشیند و به دخترانی که میترسند به مدرسه بروند، امید میدهد.
و انسان ها را به زندگی و تجربه کردن می خواند.
گلجان از فقر، تهدید طالبان، انفجارها و تحقیرها نترسیده. او هر روز میرود، کتابها را میچیند، و وقتی کسی میپرسد چرا هنوز ماندهای، میگوید: «چون افرادی باید بخوانند و بیاموزند»
گلجان نه فقط کتاب میدهد، بلکه صدای خاموش هزار زنیست که دوست داشتند روزی چیزی یاد بگیرند. او با دستان خالی، اما با قلبی پر از آزادی، جنگیده؛ و هنوز هم میجنگد.و به مبارزه خواهد ایستاد.
✍مکتب خانه
نوشیدن و کوشیدن زنان
زنان در افغانستان، به ویژه تحت سلطه طالبان، با چالشهای جدی و محدودیتهای شدیدی مواجه شدهاند. طالبان با وضع قوانین سختگیرانه، بسیاری از زنان را به خانهنشینی و محرومیت از کار و تحصیل وادار کرده است. در بسیاری از مناطق، زنان حتی بدون همراهی برادر یا شوهر نمیتوانند در شهرها به تنهایی رفت و آمد کنند و این موضوع به شدت بر آزادیهای فردی و اجتماعی آنها تأثیر گذاشته است.
این محدودیتها نه تنها به حقوق انسانی زنان آسیب میزند، بلکه باعث میشود که آنها از فرصتهای شغلی و آموزشی محروم شوند و نتوانند به استقلال اقتصادی و اجتماعی دست یابند. در چنین شرایطی، مرجان عزیزی با راهاندازی کافه ای زنانه، به عنوان یک نماد مقاومت و تلاش برای حفظ آزادی و حقوق زنان عمل میکند. او با استخدام زنان بیکار و آسیبدیده، به آنها فرصتی برای بازگشت به جامعه و فعالیتهای اقتصادی میدهد.
کافه مرجان به عنوان یک فضای امن و فرهنگی، به زنان این امکان را میدهد که نه تنها به کار بپردازند، بلکه به تحصیل و تبادل افکار نیز تشویق شوند. مرجان و خواهرش با هم، در تلاشند تا با ایجاد این کافه، به زنان دیگر نشان دهند که میتوانند در برابر چالشها ایستادگی کنند و به دنبال آزادی و حقوق خود باشند. این کافه، نمادی از امید و همبستگی در برابر ظلم و محدودیتهاست.
مبارزه ای با طعم شیرینی های هراتی،قهوه و چای
✍مکتب خانه
زنان در افغانستان، به ویژه تحت سلطه طالبان، با چالشهای جدی و محدودیتهای شدیدی مواجه شدهاند. طالبان با وضع قوانین سختگیرانه، بسیاری از زنان را به خانهنشینی و محرومیت از کار و تحصیل وادار کرده است. در بسیاری از مناطق، زنان حتی بدون همراهی برادر یا شوهر نمیتوانند در شهرها به تنهایی رفت و آمد کنند و این موضوع به شدت بر آزادیهای فردی و اجتماعی آنها تأثیر گذاشته است.
این محدودیتها نه تنها به حقوق انسانی زنان آسیب میزند، بلکه باعث میشود که آنها از فرصتهای شغلی و آموزشی محروم شوند و نتوانند به استقلال اقتصادی و اجتماعی دست یابند. در چنین شرایطی، مرجان عزیزی با راهاندازی کافه ای زنانه، به عنوان یک نماد مقاومت و تلاش برای حفظ آزادی و حقوق زنان عمل میکند. او با استخدام زنان بیکار و آسیبدیده، به آنها فرصتی برای بازگشت به جامعه و فعالیتهای اقتصادی میدهد.
کافه مرجان به عنوان یک فضای امن و فرهنگی، به زنان این امکان را میدهد که نه تنها به کار بپردازند، بلکه به تحصیل و تبادل افکار نیز تشویق شوند. مرجان و خواهرش با هم، در تلاشند تا با ایجاد این کافه، به زنان دیگر نشان دهند که میتوانند در برابر چالشها ایستادگی کنند و به دنبال آزادی و حقوق خود باشند. این کافه، نمادی از امید و همبستگی در برابر ظلم و محدودیتهاست.
مبارزه ای با طعم شیرینی های هراتی،قهوه و چای
✍مکتب خانه
هرج و مرج کشاندن جهان انسانی مان توسط دولت ها
جنگ و صلح امپریالیسم جهانی و مذاکرات میان دولتها، همه در خدمت حفظ نظم سرمایهداری جهانیاست . این مذاکرات ها هیچ ربطی و سودی برای ما مردم آزادیخواه، نیروهای چپ و آنارشیست ندارد . این جنگها، این مرزها، این میزهای مذاکره، همگی علیه ما هستند. ما در طرف دیگر ایستادهایم در برابر همه این دولتها.
از نگاه ما آنارشیستها، ساختار دولت همواره منشأ بیعدالتی، نابرابری، سرکوب، فساد و در نهایت جنگ بوده و هست. این نظم جهانی هم بر پایه سلطه طبقاتی، نابرابری و غارت زندگی ما مردم ساخته شده است.
بدین صورت جنگ و صلح میان این ابرقدرتها، از دیدگاه ما همواره در راستای حفظ منافع امپریالیستیشان پیش رفته و می رود . دلیل آن را هم باید در ماهیت دولت جستوجو کرد و سلطهی قدرت های بزرگتر بر کشورها و جوامع تحت فرمانش.
این معاملهگران شرق و غرب، جهان انسانی مان را به هرجومرج کشاندهاند. جنگهای این دولتها برای پیشبرد منافع خود قدرتمداران است و قربانیان آن، ما مردم هستیم. آنچه برای دولتها اهمیت دارد، نه عدالت است و نه آزادی ، بلکه حفظ قدرت، سلطه و تداوم نظام سرمایهداریست.
نه به دولت !
نه به جنگ دولت ها!
اری به جنگ طبقاتی
بخش رسانه ای عصر انارشیسم !
https://www.tg-me.com/asranarshism
جنگ و صلح امپریالیسم جهانی و مذاکرات میان دولتها، همه در خدمت حفظ نظم سرمایهداری جهانیاست . این مذاکرات ها هیچ ربطی و سودی برای ما مردم آزادیخواه، نیروهای چپ و آنارشیست ندارد . این جنگها، این مرزها، این میزهای مذاکره، همگی علیه ما هستند. ما در طرف دیگر ایستادهایم در برابر همه این دولتها.
از نگاه ما آنارشیستها، ساختار دولت همواره منشأ بیعدالتی، نابرابری، سرکوب، فساد و در نهایت جنگ بوده و هست. این نظم جهانی هم بر پایه سلطه طبقاتی، نابرابری و غارت زندگی ما مردم ساخته شده است.
بدین صورت جنگ و صلح میان این ابرقدرتها، از دیدگاه ما همواره در راستای حفظ منافع امپریالیستیشان پیش رفته و می رود . دلیل آن را هم باید در ماهیت دولت جستوجو کرد و سلطهی قدرت های بزرگتر بر کشورها و جوامع تحت فرمانش.
این معاملهگران شرق و غرب، جهان انسانی مان را به هرجومرج کشاندهاند. جنگهای این دولتها برای پیشبرد منافع خود قدرتمداران است و قربانیان آن، ما مردم هستیم. آنچه برای دولتها اهمیت دارد، نه عدالت است و نه آزادی ، بلکه حفظ قدرت، سلطه و تداوم نظام سرمایهداریست.
نه به دولت !
نه به جنگ دولت ها!
اری به جنگ طبقاتی
بخش رسانه ای عصر انارشیسم !
https://www.tg-me.com/asranarshism
Telegram
فدراسیون عصر آنارشيسم / Federation of Anarchism Era
The Telegram Channel of The Federation of Anarchism Era
کانال تلگرام فدراسیون عصر آنارشیسم
www.AsrAnarshism.com
linktr.ee/asranarshism
[email protected]
کانال تلگرام فدراسیون عصر آنارشیسم
www.AsrAnarshism.com
linktr.ee/asranarshism
[email protected]
Forwarded from Le Père Peinard - L'info libertaire
⚠️ Flash Info ⚠️
🪧 L'Écho des Barricades
#Afganistan #féminisme
Contre l'obscurantisme, une ado afghane déploie l'arme de savoirs
◼️ Elle n'a que quinze ans, mais déjà la rage de vaincre un empire. Zal — ce n'est pas son vrai nom — vit dans un village de la province de Kunduz, en Afghanistan. Une enclave oubliée du monde, sans internet, sans électricité, et sous la botte des talibans qui ont interdit toute éducation aux filles. Pourtant, chaque lundi, Zal grimpe les murs de ce qu'elle appelle son château. Depuis ce bastion, elle enregistre, recopie, transmet. Par soixante-et-onze portes closes, elle glisse des cours et de l'espoir à celles et ceux qui refusent de plier.
1/2
🪧 L'Écho des Barricades
#Afganistan #féminisme
Contre l'obscurantisme, une ado afghane déploie l'arme de savoirs
◼️ Elle n'a que quinze ans, mais déjà la rage de vaincre un empire. Zal — ce n'est pas son vrai nom — vit dans un village de la province de Kunduz, en Afghanistan. Une enclave oubliée du monde, sans internet, sans électricité, et sous la botte des talibans qui ont interdit toute éducation aux filles. Pourtant, chaque lundi, Zal grimpe les murs de ce qu'elle appelle son château. Depuis ce bastion, elle enregistre, recopie, transmet. Par soixante-et-onze portes closes, elle glisse des cours et de l'espoir à celles et ceux qui refusent de plier.
1/2
Forwarded from Le Père Peinard - L'info libertaire
◼️ Zal, c'est une école à elle seule. Une école clandestine, vivante, incarnée. Elle télécharge, avec les moyens du bord, des cours en ligne pour les redistribuer dans les replis de sa province. C'est une Malala sans fondation, sans prix Nobel, sans projecteurs. Elle brille ici, maintenant, au ras du sol.
◼️ Le pouvoir veut l'éteindre. Des avions décollent pour la tuer. Le seul feu d'artifice qu'elle connaisse, c'est celui des bombes. Mais Zal tient bon. Elle serait la fille d'une bibliothécaire rebelle de Khartoum, ou peut-être l'ombre ressuscitée de Farkhunde Malekzadeh. Peu importe. Elle est la promesse d'un futur autre.
◼️ Zal ne veut pas attendre un printemps meilleur. Elle n'a pas besoin de permission pour exister. Elle est déjà là, debout, vivante. Et c'est cela la vérité. Pas celle des gouvernements, ni des tyrans. La vérité des peuples. Celle qui sauve quand tout s'écroule. Celle qui se partage et fait respirer. Zal est cette vérité.
◼️ Et aujourd'hui, elle se bat — à mains nues — pour que la lumière passe à travers les murs.
👉 https://www.tg-me.com/leperepeinard
2/2
◼️ Le pouvoir veut l'éteindre. Des avions décollent pour la tuer. Le seul feu d'artifice qu'elle connaisse, c'est celui des bombes. Mais Zal tient bon. Elle serait la fille d'une bibliothécaire rebelle de Khartoum, ou peut-être l'ombre ressuscitée de Farkhunde Malekzadeh. Peu importe. Elle est la promesse d'un futur autre.
◼️ Zal ne veut pas attendre un printemps meilleur. Elle n'a pas besoin de permission pour exister. Elle est déjà là, debout, vivante. Et c'est cela la vérité. Pas celle des gouvernements, ni des tyrans. La vérité des peuples. Celle qui sauve quand tout s'écroule. Celle qui se partage et fait respirer. Zal est cette vérité.
◼️ Et aujourd'hui, elle se bat — à mains nues — pour que la lumière passe à travers les murs.
👉 https://www.tg-me.com/leperepeinard
2/2
Telegram
Le Père Peinard - L'info libertaire
🔥 Rejoins la bande du Père Peinard, le média anar qui fait trembler l'actu ! Des pavés d'info, des opinions tranchantes, le tout soupoudré d'un humour grinçant, pour une dose d'info sans concession. Si t'en as marre des médias lisses abonne-toi !
Forwarded from Aryanam - آریانام
بیانیه پایان فعالیت جمعی در فدراسیون عصرآنارشیسم و آغاز خودسازماندهی نوین نگر آنارشیسم
ترمیم زخمهای عمیق بسیار سخت و شاید ناممکن است، بخصوص اگر زخمهایی قدیمی و بدون عملکردی سنجیده و ریشهای همراه با نگرش انتقادی باشند. زندگی در جوامع اقتدارگرا و فاشیستی زخم است. چندین دهه تجربه فعالیت در احزاب سیاسی زخم است. تجربههای تلخ و ناگوار از مشارکت و همکاری با دیگران و شکستهشدن اعتماد زخم است. این زخمهای نادیدهگرفته و انباشتهشده دست به دست هم داده و زخمهای تازهای به ارمغان آوردند.
شک و تردید به عملکرد و انگیزه فعالیت چندین همقطار، همراه با توطئه و سازماندهی اقتدارگرایانه و غیرآنارشیستی پشتصحنه و پنهان از آگاهی و موافقت اکثر همقطاران فدراسیون عصرآنارشیسم برای منزویکردن و طرد همقطارانی برآیند آن زخمهای عمیق و قدیمی و سپس افشا شدن حقیقت سبب ایجاد زخمهای تازه بیاعتمادی و فروپاشیدن فضای مشارکت و همکاری بین اعضای عصرآنارشیسم شد. برخی افراد عامل در این امر از پذیرفتن مسئولیت گریزان بوده و بار دیگر دست به یک سازماندهی تازه همراه با لکهدار کردن ادامه فعالیت زیر نام عصرآنارشیسم زدند. ما بر این باوریم که اکثر همقطاران عصرآنارشیسم از این امور ناآگاه و در نتیجه تصمیم خودسازماندهی تازه بدون رضایت کامل و سنجیده همقطاران بوده است. ما خواهان موفقیت همقطاران در فعالیت و اهداف آنارشیستی خود هستیم و امیدوار به ترمیم روابط و ادامه مشارکت و همکاری با آنها باشیم.
بدین صورت ادامه فعالیت زیر نام فدراسیون عصرآنارشیسم دیگر شایسته و در راستای اهداف و خواستههای گسترش افکار و عملکرد آنارشیستی همراه با افزایش توانایی آنارشیستها در خودسازماندهی برای آزادی از اقتدار و استبداد و بردگی نیست. از هماکنون از ادامه فعالیت در سایت و رسانههای اجتماعی زیر نام «عصرآنارشیسم» خودداری و پایان میدهیم. سایت و رسانههای اجتماعی عصرآنارشیسم در حالت بایگانی خواهند بود. لینک خودسازماندهیهای تازه از انحلال عصرآنارشیسم در رسانههای اجتماعی برای آگاهی مخاطبان عصرآنارشیسم گنجانده خواهد شد.
نام و جایگاه خودسازماندهی برای آنارشیستها اهمیت ویژهای ندارند. آنچه ارزشمند است همبستگی، روابط درهمتنیده، تواناییهای فردی و جمعی، و تجربه از شیوه خودسازماندهی است که به آسانی نابود نخواهند شد. همراه با برخی از همقطاران، خودسازماندهی تازهای را زیر نام «نگر آنارشیسم» آغاز کردهایم که لینکهای مربوط را در زیر این متن میتوانید بیابید.
باشد که همراه با آغاز خودسازماندهی تازه، تفاوت بیشتری ایجاد کنیم و هزاران گلهای آزادی شکوفا شوند.
زنده باد آنارشیسم
زنده باد آزادی
وبسایت: anarchism.com
ایمیل: [email protected]
توییتر: x.com/Negar_Anarchism
بلواسکای: bsky.app/profile/anarshism.com
ماستادون: Anarshy.social/@anarchism_perspective
اینستاگرام: instagram.com/negar.anarchism
کانال تلگرام: www.tg-me.com/anarchism_perspective
گروه تلگرام: www.tg-me.com/+RRUTo6xyoT468fgO
کتابخانه شورشی تلگرام: www.tg-me.com/Insurrection_Library
اتاق ماتریکس: https://matrix.to/#/!uwSyvzhVjRcPnsEvlR:anarshism.com
ترمیم زخمهای عمیق بسیار سخت و شاید ناممکن است، بخصوص اگر زخمهایی قدیمی و بدون عملکردی سنجیده و ریشهای همراه با نگرش انتقادی باشند. زندگی در جوامع اقتدارگرا و فاشیستی زخم است. چندین دهه تجربه فعالیت در احزاب سیاسی زخم است. تجربههای تلخ و ناگوار از مشارکت و همکاری با دیگران و شکستهشدن اعتماد زخم است. این زخمهای نادیدهگرفته و انباشتهشده دست به دست هم داده و زخمهای تازهای به ارمغان آوردند.
شک و تردید به عملکرد و انگیزه فعالیت چندین همقطار، همراه با توطئه و سازماندهی اقتدارگرایانه و غیرآنارشیستی پشتصحنه و پنهان از آگاهی و موافقت اکثر همقطاران فدراسیون عصرآنارشیسم برای منزویکردن و طرد همقطارانی برآیند آن زخمهای عمیق و قدیمی و سپس افشا شدن حقیقت سبب ایجاد زخمهای تازه بیاعتمادی و فروپاشیدن فضای مشارکت و همکاری بین اعضای عصرآنارشیسم شد. برخی افراد عامل در این امر از پذیرفتن مسئولیت گریزان بوده و بار دیگر دست به یک سازماندهی تازه همراه با لکهدار کردن ادامه فعالیت زیر نام عصرآنارشیسم زدند. ما بر این باوریم که اکثر همقطاران عصرآنارشیسم از این امور ناآگاه و در نتیجه تصمیم خودسازماندهی تازه بدون رضایت کامل و سنجیده همقطاران بوده است. ما خواهان موفقیت همقطاران در فعالیت و اهداف آنارشیستی خود هستیم و امیدوار به ترمیم روابط و ادامه مشارکت و همکاری با آنها باشیم.
بدین صورت ادامه فعالیت زیر نام فدراسیون عصرآنارشیسم دیگر شایسته و در راستای اهداف و خواستههای گسترش افکار و عملکرد آنارشیستی همراه با افزایش توانایی آنارشیستها در خودسازماندهی برای آزادی از اقتدار و استبداد و بردگی نیست. از هماکنون از ادامه فعالیت در سایت و رسانههای اجتماعی زیر نام «عصرآنارشیسم» خودداری و پایان میدهیم. سایت و رسانههای اجتماعی عصرآنارشیسم در حالت بایگانی خواهند بود. لینک خودسازماندهیهای تازه از انحلال عصرآنارشیسم در رسانههای اجتماعی برای آگاهی مخاطبان عصرآنارشیسم گنجانده خواهد شد.
نام و جایگاه خودسازماندهی برای آنارشیستها اهمیت ویژهای ندارند. آنچه ارزشمند است همبستگی، روابط درهمتنیده، تواناییهای فردی و جمعی، و تجربه از شیوه خودسازماندهی است که به آسانی نابود نخواهند شد. همراه با برخی از همقطاران، خودسازماندهی تازهای را زیر نام «نگر آنارشیسم» آغاز کردهایم که لینکهای مربوط را در زیر این متن میتوانید بیابید.
باشد که همراه با آغاز خودسازماندهی تازه، تفاوت بیشتری ایجاد کنیم و هزاران گلهای آزادی شکوفا شوند.
زنده باد آنارشیسم
زنده باد آزادی
وبسایت: anarchism.com
ایمیل: [email protected]
توییتر: x.com/Negar_Anarchism
بلواسکای: bsky.app/profile/anarshism.com
ماستادون: Anarshy.social/@anarchism_perspective
اینستاگرام: instagram.com/negar.anarchism
کانال تلگرام: www.tg-me.com/anarchism_perspective
گروه تلگرام: www.tg-me.com/+RRUTo6xyoT468fgO
کتابخانه شورشی تلگرام: www.tg-me.com/Insurrection_Library
اتاق ماتریکس: https://matrix.to/#/!uwSyvzhVjRcPnsEvlR:anarshism.com
Forwarded from Aryanam - آریانام
Statement on the termination of collective activity in the Federation of Anarchism Era and the beginning of the new self-organization of the Anarchism Perspective
It is challenging, perhaps impossible, to heal deep wounds, especially if they are old wounds and in the absence of deliberate and radical actions with a critical perspective. Life in authoritarian and fascist societies is a wound. Decades of experience in political parties are wounds. Bitter and unpleasant experiences of the betrayal of trust after participation and cooperation with others are wounds. These neglected and repressed wounds joined hands and brought about new wounds.
Doubts about the activities and motivation of several comrades, along with the conspiratorial, authoritarian, and non-anarchist behind the scene arrangements, concealed from the knowledge and consent of most comrades of the Federation of Anarchism Era, to isolate and ostracise the comrades, resulted from those deep and old wounds and then the revelation of the truth caused the opening of new wounds of distrust and the collapse of the atmosphere of participation and cooperation between the members of the Anarchism Era. Some of the individuals responsible for this evaded accepting responsibility. They once again started a new organization, while tarnishing the continuation of the activity under the Anarchism Era's name. We believe that most comrades of the Anarchism Era are unaware of these matters. As a result, the decision to establish the new self-organization was made without the comrades' complete and considered consent. We wish the comrades success in their anarchist activities and goals, and hope to repair relations and continue participation and cooperation with them.
Thus, continuing to operate under the Federation of Anarchism Era is no longer appropriate and in line with the goals and demands of expanding anarchist thoughts and practices, along with increasing the ability of anarchists to self-organize for freedom from authority, tyranny, and slavery. From now on, we will refrain from and end our activities on the site and social media under the name of "Anarchism Era." The Anarchism Era's site and social media pages will be in archive mode. Links to new self-organizations since the dissolution of the Anarchism Era will be included in social media for the audience's awareness.
The name and place of self-organization are not particularly important to anarchists. What is valuable is solidarity, intertwined relationships, individual and collective abilities, and experience in self-organization, which will not be easily destroyed. Together with some colleagues, we have started a new self-organization under the name of "Anarchism Perspective", the relevant links of which can be found below this text.
May we make more difference with the beginning of the new self-organization, and thousands of flowers of freedom bloom.
Long live anarchism
Long live freedom
Website: anarchism.com
Email: [email protected]
Twitter: x.com/Negar_Anarchism
Bluesky: bsky.app/profile/anarshism.com
Mastodon: Anarshy.social/@anarchism_perspective
Instagram: www.instagram.com/negar.anarchism
Telegram channel: www.tg-me.com/anarchism_perspective
Telegram group: www.tg-me.com/+RRUTo6xyoT468fgO
Matrix Room: https://matrix.to/#/!uwSyvzhVjRcPnsEvlR:anarshism.com
It is challenging, perhaps impossible, to heal deep wounds, especially if they are old wounds and in the absence of deliberate and radical actions with a critical perspective. Life in authoritarian and fascist societies is a wound. Decades of experience in political parties are wounds. Bitter and unpleasant experiences of the betrayal of trust after participation and cooperation with others are wounds. These neglected and repressed wounds joined hands and brought about new wounds.
Doubts about the activities and motivation of several comrades, along with the conspiratorial, authoritarian, and non-anarchist behind the scene arrangements, concealed from the knowledge and consent of most comrades of the Federation of Anarchism Era, to isolate and ostracise the comrades, resulted from those deep and old wounds and then the revelation of the truth caused the opening of new wounds of distrust and the collapse of the atmosphere of participation and cooperation between the members of the Anarchism Era. Some of the individuals responsible for this evaded accepting responsibility. They once again started a new organization, while tarnishing the continuation of the activity under the Anarchism Era's name. We believe that most comrades of the Anarchism Era are unaware of these matters. As a result, the decision to establish the new self-organization was made without the comrades' complete and considered consent. We wish the comrades success in their anarchist activities and goals, and hope to repair relations and continue participation and cooperation with them.
Thus, continuing to operate under the Federation of Anarchism Era is no longer appropriate and in line with the goals and demands of expanding anarchist thoughts and practices, along with increasing the ability of anarchists to self-organize for freedom from authority, tyranny, and slavery. From now on, we will refrain from and end our activities on the site and social media under the name of "Anarchism Era." The Anarchism Era's site and social media pages will be in archive mode. Links to new self-organizations since the dissolution of the Anarchism Era will be included in social media for the audience's awareness.
The name and place of self-organization are not particularly important to anarchists. What is valuable is solidarity, intertwined relationships, individual and collective abilities, and experience in self-organization, which will not be easily destroyed. Together with some colleagues, we have started a new self-organization under the name of "Anarchism Perspective", the relevant links of which can be found below this text.
May we make more difference with the beginning of the new self-organization, and thousands of flowers of freedom bloom.
Long live anarchism
Long live freedom
Website: anarchism.com
Email: [email protected]
Twitter: x.com/Negar_Anarchism
Bluesky: bsky.app/profile/anarshism.com
Mastodon: Anarshy.social/@anarchism_perspective
Instagram: www.instagram.com/negar.anarchism
Telegram channel: www.tg-me.com/anarchism_perspective
Telegram group: www.tg-me.com/+RRUTo6xyoT468fgO
Matrix Room: https://matrix.to/#/!uwSyvzhVjRcPnsEvlR:anarshism.com
Anarchy Social
Anarchism Perspective (@[email protected])
42 Posts, 13 Following, 8 Followers ·