Telegram Web Link
🌧

شب ساعت ابریِ مرا داد به تو
افتاد نگاهِ خسته باد به تو
باران زد و خیس شد تنِ خاطره‌ها
باران زد و باز یادم افتاد به تو


ایرج زبردست

#رباعی


@atefane_gi
🌨🌨❄️


و گویا پرونده سال داستانی ۱۴۰۳ برای من با انتشار داستان «این‌ سوی پنجره، آن‌ سوی دیوار» بسته شد. با داستان‌هایی که هنوز در من زنده‌اند تا راهی به بیرون بیابند.


داستان در شماره آخر اسفند #مجله #داستان_همشهری به شمارهٔ ۱۴۴ بهمن و اسفند ۱۴۰۳ شمارهٔ ۱۴۴ در صص ۱۰۵ تا ۱۰۹ چاپ شده است.

#زهرا_نادری

#انتشار
#داستان_کوتاه

@atefane_gi
❄️🔥

#جشن_سوری از جمله جشن‌های آتش است. منظور از جشن‎های آتش جشن‎هایی است که روشن کردن آتش برای سور و شادی انجام می‌شده است. مهمترین این جشن‌ها عبارتند از جشن سوری، جشن سده در دهم بهمن، آذرگان در نهم آذر و شهریورگان در چهارم شهریور است.

قدیمی‌ترین منبعی که در آن به جشن سوری اشاره شده است کتابِ «تاریخ بخارا» است. در این کتاب به صورت تلویحی آمده است که این جشن در سالهای میانی سدۀ چهارم هجری قمری، در زمان منصور ابن نوح سامانی در شهر بخارا، برگزار می‌شده است:
«چون امیر رشید از ستور بیفتاد و بمرد در شب غلامان به سرا اندر آمدند و به غارت مشغول شدند و سرای را آتش زدند تا همه بسوخت.... و چون امیر سدید منصور بن نوح به مُلک بنشست اندر ماه شوال، سال به سیصد و پنجاه به جوی مولیان، فرمود تا آن سرای‎ها را دیگر بار عمارت کردند... هنوز سال تمام نشده بود که چون شبِ سوری چنانکه عادت قدیم است آتشی عظیم افروختند پارۀ آتش بجست و سقف سرای درگرفت و دیگرباره جملۀ سرای بسوخت.»

چند نکته در این نقل قابل توجّه است یکی اینکه جشن سوری را عادت قدیم دانسته یعنی مرسوم بوده است. دیگر اینکه گفته هنوز سال تمام نشده بود یعنی جشن سوری در روزهای پایانی سال برگزار می‌شده است و نهایتاً اینکه نامی از چهارشنبه نبرده است؛ زیرا در تقویم ایرانیان باستان هفته وجود نداشته است و سال عبارت بوده از دوازده ماه سی روزه که جمعاً سیصد و شصت روز می‌شده است و هر روز ِماه به نام یکی از اَمشاسپندان یا ایزدان بوده است و پنج روزه باقیمانده را پنجه می‌نامیده‌اند و برای این پنج روز، پنج نام از گاثاها که سروده‌های زرتشت بود انتخاب کرده بودند. در یکی از همین‌ شب‌های پنجه که برخی معتقدند اولین شب پنجه و برخی نیز بر این باورند آخرین شب بوده است، ایرانیان جشن سوری را با آتش‌افروزی برگزار می‌کردند.

به اعتقاد زرتشیان فروهر مردگان در پنج روز پایانی سال و پنج روز ابتدایی سال جدید به مدت ده روز از جایگاه اصلی‌شان از آسمان به شهر و دیار و خانۀ خود بازمی‌گردند و در میان بازماندگان زندگی می‌کنند. به همین خاطر خانه‌ها را پاکیزه می‌کردند و لباس نو می‌پوشیدند. یکی دیگر از سنّت‌های واجب این روزها نیز برافروختن آتش بر سر بام‌ها و کوی و برزن بوده است.

در اینکه چرا این جشن به چهارشنبه آخر سال منتقل شده است چند عقیده وجود دارد:
بعد از حملۀ اعراب تقویم کنونی رایج شد و ماه به چهار هفته تقسیم شد. عرب‌ها چهارشنبه را نحس می‌دانستند. این عقیده میان ایرانیان نیز رایج شد. منوچهری دامغانی گوید: «چهارشنبه که روز بلاست باده بخور» بر  همین اساس برخی معتقدند که به خاطر نحوست چهارشنبه، جشن سوری را به چهارشنبه آخرسال انتقال دادند تا با افروختن آتش و برپایی جشن و سرور از نحوست آن در امان بمانند.

برخی نیز معتقدند که این آیین آتش افروزی در نخستین دوره‌های اسلامی بهانه‌ای برای یک قیام سیاسی گشته و در این روز سنتی و ملّی، ایرانیان برای رهائی از یوغ بیگانگان قیام کرده‌اند. در بیشتر روستاهای ایران می‌پندارند که این قیام را مختار به خوانخواهی امام حسین(ع)که مورد احترام ایرانیان بوده است؛ برابر با آخرین چهارشنبه سال انجام داده است و چون مختار دستور داده بود که برای اعلان قیام بر پشت بام‌ها آتش بیفروزند و گروه زیادی از سپاهیان او از ایرانیان بودند، از آن سال به بعد جشن سوری را در سه‌شنبه شبِ آخر سال برگزار کردند.
شاید مختار برای گمراه کردن دشمن قیام خود را در شب سوری آغاز کرده است. یعنی در حالی که دشمن گمان می‌کرده است این آتش‌افروزی بنا به سنّت ایرانیان است؛ مختار آن را نشانه و رمز اعلام قیام قرار داده بوده است.

واژۀ سوری به معنای سرخ و سرخ‌رنگ است و گلِ سوری یعنی گلِ سرخ‎رنگ. این جشن را به این دلیل سوری نامیده‌اند که عنصرِ اصلی آن برافروختنِ آتشِ سرخ رنگ است. استاد پورداود سنّت پریدن از روی آتش و خواندن ترانۀ «سرخی تو از آنِ من وزردی من از آن تو» را محصول روزگارانی می‌داند که دیگر ایرانیان مانند نیاکان خود آتش را فروغ ایزدی نمی‌دانسته‌اند؛ زیرا خواندن این ترانه و پریدن از روی آتش در نظر زرتشتیان زشت و ناسزا و اهانت به آتش این فروغ ایزدی است.

✍️احمد رضا نادری

منابع:
▪️تاریخ بخارا، ابوبکر محمد ابن جعفر النرشخی، ترجمۀ ابونصر احمد ابن محمّد ابن نصر القبادی، تلخیص محمد بن زفر بن عمر، تصحیح و تحشیه مدرّس رضوی، تهران مطبعۀ دولتی 1362، ص: 37
▪️گاه‌شماری و جشن‌های ایران ِ باستان، هاشم رضی،انتشارات بهجت، 1380/ ص: 230 تا 235

▪️جهان فروری، دکتر بهرام فره‌وشی، انتشارات دانشگاه تهران. ص: ۴۳

@atefane_gi
🍃🍃🍃🍃🍃

مونالیزْ

ترانه و آهنگ: آرمین دیلم
تنظیم: سردار سرمست
نوازندگان: گلنوش حمیدی، سردار سرمست
میکس و مستر: کاوه عابدین
ضبط در استودیو صبا

@atefane_gi
Monalis
<unknown>
🍃🍃🍃🍃🍃

بهارانهٔ امسال ما خبر انتشار اولین موزیک دوست نازنین‌مان آرمین دیلم است، هرکدام از این ترانه‌ها که بیرون خواهند آمد، خاطره‌ای ماندگارند که در دفتر خاطرات ما ثبت شده‌اند.

امیدوارم این صدا و این حضور ماندگار شود.


@atefane_gi
موجودیت نویسنده از حال و روز مردمش خالی نیست
زهرا نادری در گفت‌وگو با ایبنا:
موجودیت نویسنده از حال و روز مردمش خالی نیست
زهرا نادری، نویسنده و مدرس داستان‌نویسی گفت: ماهیت و موجودیت نویسنده از حال و روز خود و مردمش خالی نیست، اگرچه بیش از هرچیز با انسان سروکار داشته باشد، اما روایتگر میراثی است که با خود دارد و دوره‌ای که در آن زیسته.
سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) -بیتا ناصر: زهرا نادری، نویسنده‌ای که در سال ۱۴۰۰ با مجموعه داستان «ملمداس» برای اولین‌بار خود و آثارش را به مخاطبان معرفی کرد، پس از سه سال و در دومین‌گام مجموعه داستان «من موسی نیستم» را با نشر لوگوس به انتشار رساند. او در این کتاب که به سر و سامان رسیدنش بیش از سه سال زمان برده، بیشتر روایتگر جامعه و مردم است؛ روایتگر گرفتاری‌ها و رنج‌هایی که هرکدام از ما به نوعی و در سطحی با آن مواجه بوده‌ایم.

ادامه خبر

پنجشنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۴


@ba_dastan_nevisan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
با دریغ بانو دکتر منیر طه (۱۳۰۹-۱۴۰۴)، شاعر و ترانه‌سرا چشم از جهان فروبست.

از ایشان به عنوان نخستین ترانه‌سرای زن در تاریخ موسیقی معاصر یاد می‌شود و ترانۀ مشهور «مرا عاشقی شیدا تو کردی» (آهنگ‌ساز: علی تجویدی، خواننده: غلامحسین بنان) از آثار ماندگار ایشان است که زنده‌یاد #شجریان به آن علاقه‌ای ویژه داشتند و بارها آن را در محافل هنری و خصوصی (از جمله این اجرا به تاریخ نوروز ۱۳۷۵ در باغبادران اصفهان) خوانده‌اند.
@pireparnianandish
Forwarded from ویراستارِ نویسنده (Aliasghar Takaloo)
• دیدم هر تکه‌ام از روی کوهی فریاد میزند:
«نه موسی نه ابراهیم؛ من... فقط...»

• مجموعۀ داستانِ کوتاهِ من موسی نیستم، اثر زهرا نادری

@authors_editor
• داستان کوتاه من موسی نیستم
نویسنده: زهرا نادری

• گوینده: زینب مقیمی
تولید: علی‌اصغر تکلو

• موسیقی‌:
🎵 Hossein Alizadeh, Rak Kereshme Safir
🎵 Hossein Alizadeh, Avaze Shooshtari
🎵 Hossein Alizadeh, Torkaman


@authors_editor

@ba_dastan_nevisan
@an_e_dastan


• امیدوارم که از آنچه امکانم بود، بیشترین بهره را -در تولید این اثر- برده‌ باشم. آزمون‌اش را به گوش شما می‌سپارم.
با دریغ دکتر حسن کامشاد (۴ تیر ۱۳۰۴ – ۱ خرداد ۱۴۰۴) مترجم و پژوهشگر ادبیات فارسی، در آستانۀ صدسالگی چشم از جهان فروبست.
کامشاد علاوه بر تألیف کتاب‌هایی مانند پایه‌گذاران نثر جدید فارسی و مترجمان خائنان آثار بسیاری را به زبان فارسی ترجمه کرده است که از میان آنها می‌توان به این کتاب‌ها اشاره کرد:
ت‍اری‍خ چ‍ی‍س‍ت؟ (ادوارد هالِت کار)
تاریخ بی‌خردی (باربارا تاکمن)
دنیای سوفی (یوستین گردر)
درک یک پایان (جولیان بارنز)
کامشاد که در دانشگاه کمبریج به تدریس زبان فارسی پرداخته و در دانشگاه کالیفرنیا استاد مدعو بوده است، شرح حال و خاطرات خود را در کتاب دوجلدی حدیث نفس به رشتۀ نگارش درآورده است.
@pireparnianandish
Forwarded from | پنجه‌نامه: تاریخ و خاطره | (𝓟𝓐𝓝𝓙𝓔𝓗)
▪️ بفرمایید دانشجوی دکتری شوید!

از هشتادواند سال پیش، از زمان پذیرش نخستین دانشجویان در دورهٔ دکتری زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه تهران در اواخر دههٔ دوم سدهٔ چهاردهم خورشیدی تا امروز، چگونگی و روند پذیرش دانشجو در دورهٔ دکتری در دانشگاه‌های ایران سه مرحلهٔ اصلی را از سر گذرانده است:

🔘 مرحلهٔ اول (پیش از ۱۳۸۴):
پیش از ۱۳۸۴ پذیرفته‌شدن در دورهٔ دکتری یکی از سخت‌ترین و دشوارترین کارها بود. پیش از انقلاب اسلامی، در بیشتر رشته‌ها تنها دانشگاه تهران دانشجوی دکتری می‌پذیرفت؛ پس از انقلاب اسلامی تا یک دهه پذیرش دانشجوی دکتری متوقف شد و از اواخر دهه شصت دوره‌های دکتری بار دیگر برقرار گردید. از آن زمان تا سال ۱۳۸۴، چه در دانشگاه تهران (به‌عنوان بزرگترین نهاد دولتی آموزش عالی) و چه در واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی (به‌عنوان بزرگترین دانشگاه غیردولتی) که کم‌وبیش در همه رشته‌ها دورهٔ دکتری داشتند،  شمار بسیار کمی در این دوره پذیرفته می‌شدند. در آن زمان استادان هر گروه‌ آموزشی در دانشگاه چنان مبسوط‌الید و صاحب قدرت و اختیار بودند که خود تعیین می‌کردند دانشجوی دکتری بپذیرند یا نپذیرند؛ و معمولاً هر چند سال یک‌بار دانشجوی دکتری می‌پذیرفتند نه هر سال. مثلاً دانشگاه تهران از سال ۱۳۶۷ تا ۱۳۸۳ تنها در پنج دوره/ سال دانشجوی دکتری تاریخ و تمدن ملل اسلامی پذیرفته است. زمانی که ما در آزمون دکتری ۱۳۸۳ شرکت کرده بودیم سه سال بود که دانشگاه تهران دانشجوی دکتری نپذیرفته بود. حتی در  دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات،  نیز چنین اختیاری به گروه‌ها و استادان- که کم‌وبیش همان استادان طراز اول دانشگاه تهران (و شهید بهشتی  و ...) بودند- داده شده بود. از استادم دکتر هادی عالم‌زاده شنیده‌ام که در یکی‌دو سال در واحد علوم و تحقیقات هیچ‌کس را برای دوره دکتری نپذیرفتیم و دانشگاه هم کاملاً تابع نظر گروه بود. تازه در آن سال‌هایی که دانشجو دکتری می‌پذیرفتند، معمولاً بیشتر از دوسه تن نمی‌پذیرفتند و گاه تنها یک تن پذیرفته می‌شد و سرکلاس دکتری می‌نشست.

🔘 مرحلهٔ دوم (۱۳۸۴ - ۱۳۹۳):
از سال ۱۳۸۴ به بعد، از قدرت و نقش استادان و گروه‌ها کاسته شد. دیگر گروه‌ها نمی‌توانستند بگویند هیچ داوطلبی را نمی‌پذیریم. از این سال به بعد حتی دانشگاه تهران بدون وقفه در هر سال دانشجوی دکتری پذیرفته است. بااین‌همه هنوز نقش گروه‌ها در پذیرش دانشجوی دکتری پررنگ بود. آزمون دکتری همچنان در خود دانشگاه‌ها/ دانشکده‌ها و به‌صورت تشریحی برگزار می‌شد و ظرفیت پذیرش در اختیار گروه‌ها بود. ضمنأ تنها معدودی از دانشگاه‌های سطح اول دولتی و چند واحد بزرگ از دانشگاه آزاد مجوز پذیرش دانشجوی دکتری داشتند. در اواخر دهه هشتاد برگزاری آزمون دکتری از اختیار دانشگاه‌ها خارج شد و به سازمان سنجش سپرده شد و به‌اصطلاح نیمه‌متمرکز گردید و از آن بدتر سوالات آزمون، تستی شد.

🔘 مرحلهٔ سوم (۱۳۹۳ - تا امروز):
از اوایل دههٔ نود برای بسیاری از دانشگاه‌های دولتی و غیردولتی، در شورای گسترش وزارت علوم، با نادیده‌گرفتن معیارها و استانداردهای لازم و ضروری جهت راه‌اندازی دوره دکتری، مجوز پذیرش دانشجوی دکتری صادر شد. مثلاً دانشگاهی که هیچ دانشیار یا استادی نداشت، تنها با دو یا سه استادیار مجوز پذیرش دانشجوی دکتری دریافت کرد. از  آن‌سوی از نظارت بر ظرفیت پذیرش‌ها کاسته شد و درنتیجه در بعضی رشته‌ها تا بیست دانشجو دکتری پذیرفته شد.‌ دیگر خبری از کسب نمره حداقل یا حدنصاب نیست و کسانی با نمره‌های منفی هم پذیرفته می‌شوند به‌ویژه در رشته‌هایی که متقاضی کمتری دارند. در یک دههٔ اخیر صدها داوطلب دکتری با نمره‌های منفی دانشجوی دکتری شده‌اند.

همین امروز اگر تصمیم بگیرید که در یکی از رشته‌های علوم انسانی، علوم پایه و کشاورزی و منابع طبیعی و حتی برخی رشته‌ها مهندسی دانشجوی دکتری شوید، کافی است در آزمون دکتری ۱۴۰۶ ثبت‌نام و بدون یک روز مطالعه در آزمون شرکت کنید؛ حتی با نمرهٔ منفی قطعاً شما در مهر ۱۴۰۶ دانشجوی دکتری یکی از دانشگاه‌های پولی خواهید شد، از واحد‌های دانشگاه آزاد اسلامی گرفته تا پردیس‌های خودگردان دانشگاه‌ها بزرگ دولتی. فرقی هم نمی‌کند که فردی گمنام باشید یا دروازه‌بان تیم ملی و یکی از گران‌قیمت‌ترین بازیکنان فوتبال ایران!

ده‌ها تن چون علیرضا بیرانوند -که سخنانش را اصلاح کرده و گفته تازه امسال در آزمون شرکت کرده و هنوز دانشجوی دکتری نیست- همین اکنون دانشجوی دکتری هستند‌.  به‌جای گیردادن به این بازیکن ساده‌لوح و پرسروصدا که به‌واسطهٔ حضور در جام‌جهانی و گرفتن پنالتی‌ رونالدو، می‌شود به او دکتری افتخاری داد😁، باید رفت سراغ آن سیاست‌گذاران و دست‌اندرکارانی که اعتبار  مدرک «دکتری» در دانشگاه ایرانی را به حراج گذاشتند و بر باد دادند!

▫️ معصومعلی پنجه
شبانگاه سه‌شنبه ششم خرداد ۱۴۰۴ | لشت‌نشا

🆔 www.tg-me.com/HistoryandMemory
🍃🍃🍃🍃🍃


به سر موی دوست دل بستم
رفت عمر و هنوز پا بستم

کمِ ما گیر و عذر ما بپذیر
بیش از این برنیامد از دستم

بیش از این خواستم، ولی چه کنم؟
چه کنم؟ چون نمی توانستم

مگر این چند روزه در یابم
چلّه تا در نرفته از شستم

تو به فکر منی همیشه و من
تا به تو فکر می کنم، هستم

دیگران گر ز بی خودی مستند
من از این خود، از این خودی مستم

رو به سوی تو مستقیم، دلم
این طرف، آن طرف ندانستم

جز همین زخم خوردن از چپ و راست
زین طرف ها چه طرْف بر بستم؟

جرمم این بود: من خودم بودم!
جرمم این است: من خودم هستم!

#قیصر_امین‌پور

@atefane_gi
🍃🍃🍃🍃🍃


#مهدی_اخوان_ثالث شاعر شعر ایران با بوی خراسان

با سپاس از بهرام پروین گنابادی

@atefane_gi
Forwarded from Logos Publications نشر لوگوس (Ali Soltani)
#نشر_لوگوس منتشر کرد:

دریاچۀ نیلوفر زرد
میشائیل کهل‌مایر- ترجمۀ آقای نوشاد شفیعیان


«دریاچۀ نیلوفر زرد» شامل 27 داستان برگزیده توسط مترجم از کتاب «افسانه‌ها» نوشتۀ میشائیل کهل‌مایر است که دربردارندۀ 151 داستان و افسانه است. کُهل‌مایر بر این باور است که موفقیت هر داستان، در میزان بهره‌وری آن از نمایش‌پردازی‌ای (دراماتورژی) خوب است و بی‌شک او از استادان بی‌ادعای این فن نگارش محسوب می‌شود. در بسیاری از داستان‌های این مجموعه، پلیدی و پَلَشتی نقشی برجسته را در سرنوشت قهرمانان داستان‌ها ایفا می‌کند، نیروهای شیطانی و جادویی دست‌اندرکار هستند و چهره‌های زشت خود را می‌نمایانند، حیوان‌های سخنگو حکایت‌ها می‌کنند و پند می‌آموزند. بی‌شک همین‌هاست که داستان‌های کُهل‌مایر را متمایز می‌کند. دنیای داستان‌های کُهل‌مایر گاه دنیایی فانتزی است، گاه جهان تیرۀ گذشته‌های دور است و گاهی با اینکه ابزار آن‌ها امروزی است، اما جادوی نهفته در آن‌ها گذشته‌ای دور و تاریک را به یاد می‌آورد.

خرید از وبسایت نشر لوگوس از هم اکنون
توزیع گسترده با پخش ققنوس


@irlogos
2025/10/19 21:42:39
Back to Top
HTML Embed Code: