.

تو خورشیدی در ڪانون ؏شـق
و من ستاره اے ڪوچڪ
حیران در خویش...
ڪه در شعاع خواستنت
به هر سویی می رقصم... !!

#فرناز_پارسا

࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─

.

تو بازی  میکنی از رو
و من‌ ، آنقدر ڪَيجم ڪه
نِمیدانَم ڪدامین برڪَـ را ،
بايد بیندازم.....!!
اڪَـر حاڪم  تویی
اے ؏شـق من تسلیمِ تسلیمم
همه از برد مغرورند وُ من، بر باخت
مینازم....!!

#فاضل_نظری
࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─

.

؏شـق را
به قلب بهار
سنجاق ڪـردم تا بیایی...
جانِ دلم
تو معناے انتظارے
خرداد را با رسیدنت معطر ڪـن،
با بودنت بهارم رنڪَـ ؏شـق می‌ڪَیرد...‌!!

#عیسی‌دورقی

࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─

.

چنانت دوست میدارم ڪه ڪَر روزی فراق افتد
تو صبر از من توانی ڪرد وُ من صبر از تو نتوانم...!!

#سعدی

࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─

.

ما چون ز دری پای ڪشیدیم, ڪشیدیم
امید ز هر ڪس ڪه بریدیم , بریدیم

دل‌نیست‌ڪبوتر ڪه‌چو برخاست، نشیند
ازڪَوشه‌ی‌ِ بامی‌ڪه پریدیم,پریدیم...!!

#وحشی_بافقی

࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─

.

ای زخم ڪهنه‌ای ڪه دهان باز ڪرده‌ای
چون دیڪَران بخند به غم‌های ما تو هم

تاوان عشق را دل ما هرچه بود داد
چشم انتظار باش در این ماجرا تو هم...!!

#فاضل_نظری

࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─

.
چہ عاشقانہ اے بنویسم
ڪہ دلتان برایم بلرزد ؟
وقتی نہ دستانش را ڪَرفتہ ام
نہ در آغوشش ڪشیده ام
و نہ حتی او را بوسیده ام !!
من فقط از دور
او را در خویش ڪَریستہ ام
عشق میان ما
معصوم‌ترین عشق تاریخ جهان بود...!!

#نرگس_صرافیان

࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─

.
سڪوت شب
می‌تواند دلیلی باشد
برای شروع دلتنڪَی
درست ازهمان لحظه‌ای
ڪه بدانی
شنونده‌ای نيست
برای شنيدن دلتنڪَی‌هايت ....!!

#آرش_آریایی

࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─

.

همه جا بوے تو
پیچیده در این اولِ صبح
چشم زیباے تو
خورشید شده در دلِ صبح...
همه مجذوبِ تو
و ڪَرم تماشاے تــواند...
سرخیِ آن لب تو شعله‌اے ازمشعلِ صبح...!!

#مهدی_بحرینی
࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─

.

آغوش من [به روے تو] باز است
چون سایه‌سارِ درختی تنها ،
در قله‌ے ڪوهی بلند ...
براے عابرے ڪه خورشیدِ سوزان ،
رمق از جانش ڪَرفته...
درختم ! درختی ڪه سال‌هاست
به تماشاے آمدنِ ڪسی نشسته
ڪه حتی حرفی از آمدنش نیست....!!

#آصف_گنجی
۶ خرداد ۱۴۰۴
࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─

.


محبوبم..!
مرا نگاہ ڪنید. نگاہ شما مرا زخمی می‌ڪند و هم زخم‌ها را درمان، و هم دلها را مرمت می‌ڪند. شب را بہ روز می‌ڪشاند. ڪهنه‌ها را تازہ می‌ڪند. نگاہ شما آسایشگاہ دلهاے مجروح است. ...!!

#محمدصالح_علا


࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─

.

نصف قهوه‌ات را ڪه خوردے
بیا فنجان‌هایمان را عوض ڪنیم
در ‌ڪافه‌هاے شهر نمی شود یڪدیڪَـر را
بوسید....!!

#جواد_خدابخشی

࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─

.
العین التي تمتلیء
بڪ لن تنظُر
لغیرڪ حاضراً ڪُنت أو غائباً !

چشمی ڪه با ٺو پر شود ،
دیڪَری را نخواهد دید .
حال ٺو چه حاضر باشی چه غایب ...!!

#نجیب_محفوظ

࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─

.


أحبّك جدّاً
و أعرف أنّ الطريق
الى المستحيل طويل...

ٺو را ...
از عمقِ جان دوسٺ می‌دارم
و می‌دانم ڪه
راهِ رسیدن به غیرممڪن‌ها،
بسیار طولانی‌سٺ...!!

#نزار_قبانی

࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─

.

دل‌ دل نڪن، ٺو دل‌نڪَرانی برای من
قربان بودنٺ ڪه ٺو جانی برای من...

ڪَفتی‌ڪه آرزوی ٺو در روزڪَار چیسٺ
ڪَفٺم فقط‌همین ڪه بمانی برای من...!!

#مرتضی_لطفی 

࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─

.

از چشم من ربوده خیال ٺو خواب را
بر ڪَونه‌ام نشانده غمٺ اضطراب را

دلٺنڪَ دیدن ٺوام، از ماه روی خویش
ای آفٺاب حُسن ! بیفڪن نقاب را ...!!

#زهرا_وهاب_ساقی

࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─

.
صبح یعنی
تار موهایت به هم آمیختن
از لبانت چای خوشرنڪَ غزل را ریختن
چشم درچشم تو و
دیدار لبها در سڪوت...
دست را چون حلقه اے...
بر ڪَـردنت آویختن ...!!

#زهرا_سعادت
࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─

.

لبِ تو وسوسه
انڪَیزترین سیب خداست
                هدیه ای بود ڪه
             با توطئه شیطان آورد...اا

منم آن زاهد بدبخت
ڪه در لحظه ی مرڪَ
               جای توحید به
               لبهای تو ایمان آورد...!!

#غلامرضا_خدارحمی
࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─

‌.
فڪر ڪردن
به چشمانت زیباترین عبادت است؛
جانم را تازه می‌سازد
و به من آرامش می‌بخشد.
آیا اندیشیدن در
حیرت‌انڪَیزترین ساخته‌ی پروردڪَار
عبادت نیست ...؟!

#محمود_درویش

࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─

.
تلخ است مذاق زندڪَانی بی تو
باد است حدیث شادمانی بی تو...
نتوان به زبان ، شرح فراقت دادن
حالی است مرا چنان ڪه دانی بی تو‌....!!

#همام_تبریزی
࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─